مقابله و اعتراضات مردم افغانستان علیه طالبان شکل جدیدی می گیرد

کارشناسان امور افغانستان در وبینار برگزار شده از سوی ایرنا، ضمن تشریح دلایل پیروزی سریع طالبان پیش بینی کردند: نوع اعتراضات به حضور طالبان در افغانستان به تدریج تغییر خواهد کرد و شکل مبارزه از حالت جنگی با مطالبات فرهنگی و اجتماعی، سویه ای مدنی تر به خود خواهد گرفت.

همزمان با تحولات اخیر در افغانستان و سیطره نیروهای طالبان بر پهنه خاکی این کشور، گروه پژوهش و بررسی های خبری خبرگزاری ایرنا، وبیناری با عنوان «سیطره طالبان در افغانستان و نقش ایران و کشورهای منطقه» برگزار کرد. در این وبینار «محسن روحی صفت» مسوول پیشین ستاد پشتیبانی افغانستان و «عبدالمحمد طاهری» کاردار و رایزن فرهنگی پیشین ایران در افغانستان به بیان دیدگاه های خود در این زمینه پرداختند که محتوای کامل آن در چند شماره در اختیار مخاطبان قرار خواهد گرفت.

ایرنا: از نظر کمی و کیفی اینک چه میزان از افغانستان در دست طالبان قرار دارد؟

روحی‌صفت: همان طور که می دانید موضوع طالبان در افغانستان عملاً تمام شده است و دیگر منطقه ای نیست که دست طالبان نباشد. اینک حاکمیت افغانستان به طور سراسری در دست طالبان قرار گرفته است. به طور کل می توان گفت که در حال حاضر همه استان ها تحت حاکمیت طالبان قرار دارند.

طاهری: آخرین اطلاعات حاکی از آن است که طالبان به دو دلیل عمده هنوز نتوانسته اند به پنجشیر دست پیدا کنند؛ دلیل اول اینکه بخشی از نیروهای مجاهد آن به سمت پنجشیر حرکت کردند و حتی برخی از مسئولان اشرف غنی و مسئولان رده بالای حکومتی به این منطقه نقل مکان کردند. موضوع دوم اینکه من هنوز سقوط شهر «چاریکار» را که در ۴۰ کیلومتری کابل قرار دارد تاکنون نشنیده ام. نه اینکه سقوط چاریکار مانعی برای طالبان باشد اما خبر آن به طور رسمی منتشر نشده است. در مورد پنجشیر نیز اطمینان دارم که تا این لحظه هنوز در دستان طالبان قرار نگرفته است.

ولسوالی ها به زبان فارسی همان شهرک هایی هستند که حومه مرکز ولایات واقع شده اند. به عنوان مثال شهریار را در نظر بگیرید روستاهای بزرگ که در حد یک بخش اطراف شهریار قرار دارند ولسوالی نامیده می شوند. در واقع ولسوالی تعریف ای بین بخش و شهرستان است.

ایرنا: در حال حاضر می‌توان گفت نیروهای دولتی که با طالبان مبارزه می کردند، اسلحه‌های خود را پایین آورده و تسلیم شده اند؟

طاهری: به قدری برق‌آسا این رخدادها صورت گرفت که نمی‌توان به همین راحتی آن را داوری کرد؛ اما اطلاعاتی که در دست هست، نشان می دهد گروهی از نیروها به سمت بازسازی نیروهای مجاهدین حرکت کرده اند. به همین دلیل است که اکثر آنان به سمت پنجشیر در حرکت اند و حتی شواهدی وجود دارد که به همین سرعت نیروهایی در حال تجهیز شدن برای مقابله با طالبان هستند، اما اینکه این اقدامات عینیت پیدا می کند و در چه شرایطی صورت خواهد گرفت به زمان نیاز دارد تا این نیروها به طور کامل مستقر شوند. چون تا این لحظه هیچ کدام از سران طالبان به شکل رسمی در ارگ حضور پیدا نکرده اند و همه فرماندهان میانی هستند. فرماندهان ارشد هنوز در ارگ مستقر نشده اند تا بتوانند یک سیاست مناسب برای نظم عمومی شهر و تغییر و تحول انتخاب کنند.

ایرنا: تغییر قدرت یک اعلام رسمی خواهد داشت و با توجه به اینکه اینک قدرت در دست طالبان است، امکان دارد در آینده نزدیک اعلام رسمی در این زمینه صورت گیرد؟

طاهری: امکان دارد این اتفاق رخ دهد اما آنقدر روند تحولات در افغانستان خاص بود که نمی توانیم نمونه‌ای از آن را در دنیا پیدا کنیم و همین دلیل بعید می دانم  روند آن مشابه تمام انتقال قدرت هایی که در دنیا پس از فتح یا فروپاشی صورت می‌گیرد، باشد. علت این است که وقتی طالبان تمام قدرت را یک شبه قبضه کردند، نقل و انتقال قدرت به آن معنا وجود نخواهد داشت و گروهی نیز که تحت عنوان گروه هماهنگی در کابل با عضویت حامد کرزی، عبدالله عبدالله و گلبدین حکمتیار باقی ماندند، به این دلیل است که از فروپاشی و نابسامانی های برق آسا در شهر جلوگیری کنند. به این دلیل که این چند نفر در در ذهن مردم جایگاهی بالا دارند بعید به نظر می رسد که این افراد بتوانند نقشی در انتقال قدرت داشته باشند و طالبان هم اجازه نخواهند داد که این افراد نقشی در انتقال قدرت داشته باشند.

ایرنا: موضوع بعدی درباره هیئت انتقال است. بعد از اینکه مثلث حکمتیار عبدالله و کرزی خود را به عنوان هیئت انتقال معرفی کردند طالبان اعلام کردند که نیازی به هیئت انتقال نیست و عملاً همه چیز تمام شده است. به تازگی نیز حکمتیار مصاحبه ای گفت که این هیئت عملاً تشکیل نشده و خود را که از این موضوع کنار کشید. هیئت مذکور چه کارکردی دارد و آیا طالبان آنها را به بازی وارد خواهند کرد؟

روحی صفت: در این زمینه دو نکته وجود دارد: نخست تشکیل دولت موقت و نکته دوم تشریفات مربوط به انتقال حکومت است. موضوع مهم درباره تشکیل دولت انتقالی همان موضوعی است که پیشتر گفته شد و آن اینکه وقتی طالبان تمام قدرت را در دست دارند، موضوع دولت انتقال یا آتش‌بس معنایی ندارد. آتش‌بس زمانی موضوعیت داشت که اشرف غنی بود و حکومت وجود داشت در این صورت دو طرف با یکدیگر مذاکره می کردند تا به توافق برسند اما در حال حاضر طرف دوم وجود ندارد. بنابراین به نظر می‌رسد که دولت موقت موضوعیت نداشته باشد.

اما موضوع دوم درباره تشریفات انتقال دولت است.  در سال ۱۳۷۱ که دولت موقت «صبغة الله مجددی» قرار بود تشکیل شود، در کابل مراسمی برگزار شد که در برگزاری آن مراسم سفارت ایران نیز نقش عمده‌ای داشت. به این ترتیب به طور رسمی حکومت از دولت قبل به دولت جدید منتقل شد. هر چند رهبران دولت قبلی در این مراسم حضور نداشتند اما کارمندان و مقامات وزارتخانه‌ها و یا نهادهای دولتی در نهاد ریاست جمهوری حضور داشتند. به این ترتیب با تشریفاتی که صورت گرفت انتقال قدرت انجام شد.

ایرنا: چرا بسیج مردمی در افغانستان نتوانست نقش تعیین کننده در مقابله با تصرف شهرها از سوی طالبان ایفا کند؟

طاهری: دلیل اصلی این امر را می توان اینگونه عنوان کرد که با کمال تاسف تمام دولتمردانی که حاکمیت بیگانه را می‌پذیرند تا لحظه آخر این حاکمیت بیگانه را منجی خود می پندارند. دلیل دوم اینکه کسانی که می‌خواستند متولی بسیج مردمی باشند افرادی بودند که آنقدر به قدرت و ثروت آغشته شده بودند که دیگر نمی توانستند به بازسازی دوباره نیروها بپردازند. دلیل سوم نیز این است که این اقدام به شدت دیر، با تاخیر و با مکانیزم بدی آغاز شد. در واقع پس از آن که دو سوم ولایات افغانستان توسط طالبان تصرف شده بود، اشرف غنی با وساطت دو والی «عطامحمد نور» والی سابق بلخ و وساطت مارشال «عبدالرشید دوستم» رهبر حزب جنش اسلامی افغانستان تصمیم گرفت از کشور دفاع کند. بنابراین در ارگ جلسه ای برگزار شد و در این حین اشرف غنی نیز به مزارشریف رفت و قرار بود این بسیج صورت بگیرد، اما این فرصت فراهم نشد. از زمان حامد کرزای و شکل گیری دولت جدید در افغانستان باید این بسیج مردمی برای تقویت حکومت و ارتقاء قدرت دولت مرکزی شکل می‌گرفت که متاسفانه تشکیل پیدا نکرد. بنابراین آنها به سمت اردوی ملی و پلیس ملی پیش رفتند و از آنجا که اکثر سربازان هم به خاطر فقر به این نیرو پیوسته بودند، نتوانستند کارکرد درستی داشته باشند.

آنها هرگز نتوانستند پاسخگوی نیازهای مردم افغانستان در راستای حضانت و حراست از از مرز و بوم کشورشان باشند. بنابراین آن سه دلیل اصلی را همیشه باید مد نظر داشته باشیم: اولا خیلی دیر به این مسئله روی آوردند. دوم این که تسلیم محض بیگانگان بودن  نتیجه ای جز این شرایط نخواهد داشت. سوم اینکه کسانی که خواستند منادی این جریان باشند توان انجام چنین کاری را نداشتند در واقع از سال ۱۳۵۸ و ۱۳۶۰ به بعد مجاهدین نبودند تا با آن لباس و هیبت قدرت خود را به رخ دشمنان بکشند.

ایرنا: نگاه مردم ایران که از بیرون به مسائل افغانستان نگاه می‌کنند، به طالبان  بسیار منفی است اما نگاه مردم افغانستان به این قضیه مهم است؛ اتفاقی که در این شرایط افتاد این بود که بسیاری از شهرهای افغانستان بدون جنگ و خونریزی در اختیار طالبان قرار گرفت. از یک جنبه این موضوع به اذهان عمومی تداعی می شود که نبود غرور و غیرت ملی مانع مقاومت در برابر طالبان شد. از یک جنبه دیگر، آنچه می تواند باعث خوشحالی شود آن است که تلفات بین دو طرف افغانی پایین بوده است. ارزیابی شما از این رویکرد چیست آیا این رویکرد درستی است یا خیر؟

روحی صفت: یکی از مهمترین دلایل این شکست سرخوردگی مردم از نظام حاکم بود. در این مدت یک گسست آشکاری بین مردم و دولت وجود داشت در واقع انگیزه کافی برای قربانی شدن در راستای حفظ امنیت کشور وجود نداشت؛ چراکه این کشور غرق در فساد سیستماتیک بود. حتی در حلقه های امنیتی و مقامات عالی نیز این فساد به چشم می خورد. بنابراین مردم با دیدن چنین شرایطی انگیزه‌ای برای دفاع از کشور نداشتند و به شدت از حاکمیت سرخورده بودند. برآیند این سرخوردگی را می توان در انتخابات ریاست جمهوری این کشور دید که کمتر از یک میلیون نفر به رئیس جمهوری رای می دهند وقتی مردم به عنوان مهمترین فاکتور تعیین کننده قدرت یک کشور کنار زده می‌شوند، کسانی در راس هرم قدرت قرار می گیرند که از طرف کشورهای دیگر سازماندهی شده باشند.

اما در پاسخ به سوال دوم شما که گفتید چه وضعیتی است  باید گفت که این مردم افغانستان هستند که باید در مورد نظام یا حاکمان خود تصمیم بگیرند. نه کشورهای همسایه و نه قدرت های بزرگ اجازه تصمیم گیری در مورد سرنوشت مردم افغانستان را نخواهند داشت. البته طالبان که اینک زمام امور را در دست دارند، بخشی از جامعه افغانستان را شامل می شود و آن هم بخش روستایی و قومی یک جامعه حدود ۴۰ درصدی در افغانستان.

ایرنا: یک بخشی از ۴۰ درصد؟

روحی صفت: بله، اگر افغانستان ۴۰ درصد پشتون داشته باشد، طالبان تنها بخشی از این جمعیت است لذا تصور نمی‌کنم که با چنین جمعیتی بتوان نظام پایداری را ترتیب داد. حکومت وقتی پایدار خواهد بود که تمامی اقوام در آن حضور و مشارکت داشته باشند به نظر من بخشی از مبارزات مردم افغانستان از امروز شروع خواهد شد که مطالبات خواسته‌ها و حقوق خود را از نظام جدید طلب کنند تا بتوانند حقوق زنان، اقوام و اقلیت ها را از سوی حاکمیت جدید برآورده سازند. بنابراین مبارزه تمام نشده است، بلکه شکل آن عوض شده است قبلاً بیشتر به چه شکل جنگ و خونریزی بود از این پس پس می تواند شکلی مدنی تر به خود بگیرد.

ایرنا: در مجموع نبود جنگ و خونریزی هنگام تصرف شهرهای مختلف افغانستان از سوی طالبان را شما مثبت ارزیابی می‌کنید یا منفی؟

روحی صفت: هر موضوعی بستگی به شرایط موجود آن دارد. وقتی انگیزه ای از سوی مردم برای مبارزه وجود نداشت، به این معنی است که شرایط آن نیز فراهم نبود. پس طبیعی است که در چنین شرایطی شکل مبارزه عوض شود.

ایرنا: سوالی که در ذهن خیلی ها نقش بسته، تفاوت عملکرد اشرف غنی و عبدالله عبدالله است. اشرف غنی با اینکه به عنوان رئیس جمهور افغانستان فرد شماره یک این کشور به شمار می رفت از افغانستان گریخت، اما عبدالله عبدالله به عنوان چهره دوم کشور در افغانستان ماند و مردم را به آرامش فراخواند. این دو مقام ارشد سیاسی چه تفاوتی از نگاه طالبان دارند که یکی گریخت و دیگری ماند؟

طاهری:  در ۵۰ سال گذشته هیچ گاه مردم افغانستان حکومت خودشان را انتخاب نکرده اند؛ در غیر این صورت رئیس جمهورشان باید می ماند. امان الله خان، ظاهرشاه، داوود خان، ربانی و حتی ملاعمر و غنی هیچ کدام به پایان خط نرسیدند؛ تنها کسی که به پایان خط رسید کرزی بود؛ کرزی که من از نزدیک با او آشنا بودم، یک چهره مردمی دست پاک با مهارت ادراکی بالاست و اکثر مردم او را قبول دارند. وی با تمام وجود به دنبال رشد و آگاهی رسیدن مردم افغانستان بود همچنین عبدالله  و البته حکمتیار هم تا حدی هم این طور بود. عبدالله فردی مصلح است که قصد جلوگیری از افزایش آشوب و ناامنی بیشتر را در افغانستان دارد.

ایرنا: پیشتر زمزمه هایی در مورد فساد در مورد کرزی هم شنیده می شد. فسادی که فرمودید در کل حکومت افغانستان ریشه دوانیده، در مورد این افراد کمتر است؟

طاهری: قطعا. بنده در گزارشی که در پایان ماموریتم برای وزارت امور خارجه تهیه کردم به خیلی از مسائل به شکل محرمانه اشاره کردم. متاسفانه باید عرض کنم فساد کل ساختار افغانستان را فرا گرفته است. اگر از دیدگاه فرهنگی به این موضوع بپردازیم، دو ویژگی و مولفه مهم وجود دارد: متاسفانه برخی افغانستانی‌ها گیرنده های خوبی هستند، به عنوان نمونه از جمهوری اسلامی انتظار تامین گاز، برق، نفت، امکانات، بودجه و ... دارند و بعد از این همه خدمات ایران، باز هم ناراضی و طلبکار بودند. ویژگی دوم آنها نیز این است که هرگز حاضر به پذیرش تقصیر و کوتاهی خود نیستند. همواره تاکید داشتند که نمی گذارند ما به اقتدار و استقلال برسیم و... بنابراین مقصر را دیگران معرفی و همواره تاکید می کردند که ما ۴۰ سال است در حال جنگیم اما هرگز پاسخگوی عملکرد خود در ایجاد شرایط جنگی نبودند.

وقتی طالبان می‌گویند آزادی زنان، یعنی زنان زنده بمانند، نه اینکه در مناصب باشند

ایرنا:در گفتگویی که مدتی پیش با شما داشتیم، شما خیلی جدی گفتید که طالبان عوض نشده است. در روزهای اخیر طالبان از یک سو با موضع گیری های متفاوت، مثلا مدعی احترام به حقوق زنان و اقلیت ها شده اند اما اخباری از برخی رفتارها همچون خشونت با طیف ها و ماموران افغانستان و یا مواجهه با زنان و دختران افغان پخش می شود که جامعه افغانستان را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است. به نظر شما طالبان جدید چه تفاوت هایی با طالبان قدیم دارند و این ویژگی های طالبان جدید در ماندگاری یا عدم ماندگاری نظام آنها چه نقشی دارد؟

 روحی صفت: گروه و حکومت الزامات متفاوتی دارند و طالبان از الان مجبور به اعمال برخی تغییرات هستند اما فاصله جامعه مدنی افغانستان با آنچه طالبان می گوید بسیار زیاد است. طالبان هم مجبور است از این پس رعایت‌هایی بکند. البته وقتی می‌گویند آزادی زنان را قبول داریم، یعنی زنان زنده بمانند ولی اینکه در مناصب باشند، قبول ندارند. برداشت آنها از حقوق زنان متفاوت است. با توجه به اینکه افغانستان جامعه ای چند قومی و چند نژادی است، وفاداری ها زود عوض می‌شود. تا دولت فراگیر و آن کشور نباشد و تا رهبران همه اقوام سهمی در قدرت نداشته باشند، ثبات دراز مدت ایجاد نمی شود.

مشکلات طالبان تازه از امروز شروع شده است

ایرنا: شما تصور می کنید این اتفاق خواهد افتاد و طالبان به تقسیم وظایف و مناصب بین آحاد مختلف مردم تن خواهند داد؟

روحی صفت: طالبان خود از چند جناح تشکیل شده اند؛ جناح دوحه، جناح کویته و جناح پیشاور. جمعیت علما و افراد مذهبی پاکستان که ذی نفوذند، بر این جهت گیری ها اثرگذارند. مشکلات طالبان تازه از امروز شروع شده است دشمن مشترک تا دیروز اختلافات بخش‌های مختلف این جنبش را تحت الشعاع قرار داده بود ولی از امروز چالش اصلی بین خودشان شروع می‌شود، ضمن اینکه مسئولیت اداره کشور را دارند و باید مسائل مردم را حل کنند در زمستان باید نگران مشکلاتی نظیر قحطی، کمبود سوخت و گرما باشند لذا کار آسانی نخواهند داشت.

طاهری: عملکرد طالبان با انتظاراتی که از آن می رود همخوانی ندارد. سیستم آنها عریضه ای است، نوع تصرف آنها با هیچ یک از نظام‌هایی که کشوری را فتح کرده  اند، همخوانی ندارد. انتظار دموکراسی و انتخابات از آنها نمی توان داشت. با هنر تئاتر و این موارد بیگانه هستند فقط تاکتیک‌های طالبان عوض شده است اما مبانی فکری آنها تغییر نکرده است. سخت ترین شرایط پیش روی مردم افغانستان خواهد بود و به بهانه مدیریت کشور، اقتدار مرکزی خشن حاکم خواهد شد.

ایرنا: آقای طاهری یک مدل که در ذهن خیلی ها وجود دارد، مدل سیاسی لبنان است که در آن هر کدام از از مسیحی ها، شیعیان، اهل تسنن و دروزی ها سهم مشخصی از حکومت دارند؛ مدلی که نوع دیگر آن در عراق حاکم است و طیف های مختلف این کشور را اداره می‌کنند. آیا می توان انتظار چنین حکومت مشترکی را در مورد افغانستان داشت؟

طاهری: قیاس دولت لبنان با طالبان مع الفارق است، چرا که این دو نظام کاملا با یکدیگر متفاوت هستند. دولت لبنان به دیدگاه‌های دولت فرانسه تن می دهد اما دولت طالبان دولتی نیست که بتوان به تمکین آن امیدوار بود. اینکه طالبان به یک حکومت و دولت ملی تن بدهد که هر یک از گروه‌ها سهمی در قدرت داشته باشند، از نگاه من بعید است. یک دلیلش هم آن است که وقتی طالبان با اقتدار یک کشور را فتح کردند به چه دلیل باید به یک حکومت ملی با حضور دیگر گروه ها تن بدهند؟ ضمن اینکه حکومت ملی با باورها و ایدئولوژی آن ها همخوانی ندارد. گروهی که در افغانستان سهم می‌خواهند گروه تکنوکرات ها هستند که این گروه با طالبان در دو طرف کامل متفاوت قرار گرفته اند. بنابراین این دو طیف نمی توانند یکدیگر را هضم کنند.

ایرنا: چند سالی است که اخباری از مذاکرات طالبان با آمریکایی ها شنیده می شود. این مذاکرات چه نقش و تاثیری در وضعیت کنونی داشته است؟ آیا شما اطلاعاتی در این زمینه دارید و از قول و قرارهایی که  طالبان به آمریکا داده اند، مطلعید؟ نکته دیگر اینکه تا چه حد طالبان به وعده‌های خود پشت میز مذاکرات پایبند خواهند بود؟

 روحی صفت: وضع آمریکا در افغانستان همانند فرورفتن در باتلاق بود. یعنی هر وقت از آن می خواهید بیرون بیایید بیشتر  در آن فرو می روید. ولی آمریکا از ۱۰ سال قبل متوجه گیر افتادن خود در باتلاق شد. آنها نشانه ها و گزارش ها را هم بررسی کردند، اما راه حلی برای رهایی از این وضع نداشتند. این اوباما بود که  ۸۰ هزار نیرو را خارج کرد. آمریکا از همان اول در پی ایجاد یک هژمونی کامل در افغانستان بود تا از این کشور به عنوان پایگاهی برای ناامن سازی منطقه بهره گیرد و از آن برای توسعه نفوذ خود در برابر ایران، روسیه، چین، هند و پاکستان استفاده کند.

وضعیت کنونی افغانستان برآیند سیاست‌های غلط آمریکاست

اما آمریکا که خودش در افغانستان ناموفق بود، اینک حداقل در فکر آن است که با خروج نیروهایش از این کشور، افغانستان به محلی برای استفاده بقیه کشورها تبدیل نشود. بی‌تردید افغانستانی که در آن توسعه اقتصادی و ثبات سیاسی شکل گرفته باشد، به نفع ایران چین روسیه و دیگر همسایگان است. من همواره از «قرارداد خلیل‌زاد» نام می برم؛ شخصی که باعث شد طالبان و پشتون ها حاکمیت مطلق بر افغانستان پیدا کنند. افغان ها به رغم برخی اختلافات داخلی، به شدت ملی گرا هستند. از این رو به نظر من، افغانستان هرگز تجزیه نخواهد شد و ذات ملی گرایانه در این کشور از بین نخواهد رفت. بنابراین آقای خلیل زاد از ذات ملی گرایی پشتونی استفاده کرد و وضعیت طالبان را به اینجا کشانده است که حاکمیت مطلق بر افغانستان پیدا کنند. در واقع وضعیت کنونی افغانستان برآیند سیاست‌های غلط آمریکاست. اگر این جمله ۵ سال پیش گفته می‌شد دیگران با ابهام به آن نگاه می کردند ولی اینک همگان به ان اذعان دارند.

نیروهای شوروی با التماس یک حزب چپ افغان وارد افغانستان شدند

در پیوند با مذاکراتی که تاکنون صورت گرفته و وعده هایی که در این میان مطرح شده باید گفت افغانها و طالبان معمولاً به وعده هایی که به مولای خود می‌دهند، وفادار نیستند. من با تحقیقاتی که در گذشته پیرامون این موضوع داشته‌ام معتقدم نیروهای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بودند که اتحاد جماهیر شوروی را به ورود به افغانستان وادار کردند. بنده اسناد موجود در وزارت امور خارجه در مورد ایران و روسیه را مطالعه کرده‌ام. اتحاد جماهیر شوروی تمایلی به حضور در افغانستان نداشت و این التماس رهبران کمونیست بود که روس ها را به افغانستان کشاند و بعد از ۸ سال مجبور شدند با آن همه تلفات از افغانستان خارج شوند؛ موضوعی که در مورد آمریکا و حتی بیشتر در مورد انگلیس صدق می کرد.

طالبان به عهد خود با آمریکا وفادار نماند

امروز پاکستان پشت این جریان قرار دارد و وارد سیاست افغانستان شده است که از نظر من این نیز از بین خواهد رفت و افغان ها به پاکستان نیز وفادار نخواهند ماند. در مجموع مذاکراتی که آمریکا با طالبان داشته‌اند با آنچه که اکنون اتفاق افتاده  احتمالا متفاوت باشد. ظاهراً طالبان به آمریکا وعده داده بودند که دولتی مشارکتی تشکیل خواهند داد ولی اینک یک دولت کاملاً یکپارچه طالبانی در حال ایجاد شدن است.

طاهری: افغانها جایگاه بالایی در بیگانه ستیزی دارند، اما بعضا بین منافع ملی و فردی، منافع فردی را ارجح می‌دانند. وقتی حقوق زنان مطرح شد، خلیلزاد گفت «چرا سرباز امریکایی کشته شود تا زنان در افغانستان به حقوق خود برسند؟!» یک نکته در معاهده صلح نیست که با سمت حقوق مردم افغانستان باشد، همه به دنبال منافع فردی هستند. کریستیفر مسئول آمریکا در جنوب شرق افغانستان چندی پیش گفت اولین دلیل فروپاشی دولت افغانستان، فساد گسترده و مرجح دانستن منافع فردی بوده است. آنها به شدت به آمریکایی‌ها وابسته اند به طوری که هیچ یک از آنها را نمی توان «دولتمرد» نامید. آنها تا لحظه آخر وابسته بودند و از منافع کشورشان دفاع نخواهند کرد.

قطعا نیروهای آمریکایی به فرماندهان ارتش گفته بودند مقاومت نکنید

هفده ماهی که افغانستان به سمت پروسه صلح رفت، من از آن به عنوان دوره فترت ارتش و دولت مرکزی نام می برم، چون  حتی در صدد ایجاد پایگاه‌هایی برای مردم برنیامدند. قطعا نیروهای آمریکایی به فرماندهان ارتش گفته بودند مقاومت نکنید. در آمار موضوع «تجانس مولفه‌ها» اهمیت بالایی دارد، به این معنی که وقتی عامل یا رویدادی به تکرار رخ می دهد، قابل اتکا و معنی دار است. وقتی ۳۳ ولایت افغانستان همه مثل هم سقوط می کند یعنی همه از یک فرمول تبعیت می‌کنند اگر طالبان در سال ۱۳۷۵ با توپ و تانک پاکستان، افغانستان را گرفتند، این بار با دوچرخه این کشور را فتح کردند.

 

تبعات شکست آمریکا و ناتو در افغانستان

ایرنا- شکست حضور دو دهه‌ ای آمریکا به همراه نیرو های ناتو در افغانستان، شرایط «جو بایدن» رییس‌جمهوری این کشور را در شرایط حادی قرار داده‌است؛ او ضمن اینکه از سوی دولت قبل و جمهوریخواهان زیر فشار برای کناره گیری قرار دارد به شکافی عمیق میان اعضای این اتحادیه نظامی نیز دامن زده‌ است.

چند روزی است که بایدن به دلیل تصمیم خود مبنی بر خروج غیرمسوولانه از افغانستان در داخل و خارج از آمریکا مورد هجمه قرار گرفته است اما او در این مدت از هر فرصتی برای دفاع از تصمیم خود بهره گرفته است تا بار مسوولیت را بر دوش دیگران و عوامل حاشیه ساز بیافکند.

بایدن به تازگی در توجیه خروج نیروهای آمریکا از افغانستان و با اشاره به سقوط دولت افغانستان در پی تسلط گروه طالبان بر این کشور، گفت: من کاملا پشت تصمیم خود ایستاده‌ام. هیچ‌وقت زمان مناسبی برای خروج نیروهای آمریکایی وجود نداشت اما حقیقت این است که این امر سریع‌ تر از آنچه که ما انتظار داشتیم اتفاق افتاد. ابراز شگفتی از پیشروی سریع طالبان نه تنها در کلام بایدن دیده می شود که برخی اعضای غربی و همپیمانان آمریکا از قبیل مقامات آلمان، فرانسه و انگلیس نیز چنان دیدگاهی دارند؛ دیدگاهی که نشان می دهد در این دو دهه واقعیت دولت افغانستان و نیز میزان نفوذ و قدرت طالبان را به درستی درک نکرده اند.

اظهاراتی مشابه بایدن را از سوی «ینس استولتنبرگ» دبیر کل ناتو در اولین کنفرانس خبری خود پس از تسلط طالبان بر کابل شاهد بودیم. به گفته وی، قرار نبود که نیروهای ناتو و بین‌المللی تا ابد در افغانستان بمانند اما در عین حال اقرار کرد که به رغم سرمایه‌گذاری و فداکاری ما در طی دو دهه در افغانستان، «فروپاشی به طرز بسیار غافلگیرکننده‌ای رخ داد.»

در این میان افرادی چون بایدن، استولتنبرگ و دیگر سران تروئیکای اروپا بیش از آنکه بر راهبرد اشتباه دو دهه ای خود در افغانستان تمرکز کنند، سعی بر آن دارند که توپ را در زمین دولت افغانستان بیاندازند؛ همانند جمله مشهور بایدن که تاکید داشت «چرا ما بجنگیم در حالی که نیروهای افغان این کار را نمی‌کنند؟!» در اینجا نقش سیاست خارجی آمریکا به ویژه در قبال افغانستان قابل تامل و بررسی است؛ کشوری که ادعا می کند هزینه ای بالغ بر هزار میلیارد دلار در جنگ افغانستان و برای آموزش ٣٠٠ هزار پلیس و سرباز افغانستانی و تجهیز آنها با سلاح‌های پیشرفته آمریکایی صرف کرده است!

از نگاه ناظران، اشغال دو دهه ای افغانستان با این هزینه هنگفت و زمان کافی برای توانمندسازی قوای نظامی این کشور برخلاف آنچه بایدن ادعا می کند، شکستی بیش نبوده است. طنز تلخ ماجرا آنجا است که نیروهای رسمی افغانستان حتی چند هفته از پس مقابله با نیروهای طالبان برنمی آیند. توجیهات غیرقابل قبول بایدن هر چند طوطی وار از زبان برخی سران ناتو جاری می شود اما نه برای افکار عمومی آمریکا و نه جهان قابل اعتنا نیست.

در داخل آمریکا، «دونالد ترامپ» رییس جمهوری قبلی این کشور پا به میدان انتقاد و اعتراض گذاشته و پس از انتشار خبر تصرف کابل توسط طالبان در اظهاراتی شدیدالحن از عملکرد دولت بایدن در قبال افغانستان انتقاد کرد. ترامپ سیاست بایدن در افغانستان را فضاحت‌ بار خواند و گفت او برای آنچه در افغانستان انجام داده، باید کناره‌گیری کند.

البته هنوز افکار عمومی جهان، مذاکرات آمریکا با طالبان را که در سال ۲۰۱۸ در دوحه قطر آغاز شد و به توافق سال ۲۰۲۰ منتهی شد از یاد نبرده است؛ توافقی که بر اساس اراده شخص ترامپ  صورت گرفته بود و قرار شد که آمریکا طی چند مرحله نیروهای خود را از افغانستان خارج کند. انتقاد اصلی ترامپ اما آن است که خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان باید از یک جدول زمان‌بندی پیروی می کرد که در دولت بایدن این اتفاق نیفتاد؛ از این رو است که ترامپ مسوولیت این خروج شتابزده را متوجه بایدن می داند.

چنین دیدگاهی در میان بسیاری از سناتورهای جمهوریخواه از جمله «لیندسی گراهام» و «میچ مک کانل» نیز دیده می شود که خروج غیرمسوولانه بایدن را بسترساز وقوع رخدادهای وحشتناک تر و دامنه دارتر ارزیابی می کنند.

نکته مهم و مورد اعتنای دیگر، شکافی است که با تصمیم بایدن مبنی بر خروج از افغانستان به اردوگاه ناتو و متحدان ایالات متحده تعمیق شده است که در این زمینه صریح ترین انتقادات را از جانب مقامات آلمانی شاهد بودیم؛ کشوری که معمولا نقش چشم گیری در مهاجرپذیری دارد.

«فرانک والتر اشتاین‌مایر» رییس جمهوری آلمان اتفاقات روزهای گذشته‌ در فرودگاه کابل را برای کشورهای غربی شرم‌آور توصیف کرد و با اذعان به شکست ناتو در این کشور، گفت: «فروپاشی سریع دولت افغانستان و نیروهای نظامی آن و نیز دستیابی بدون مقاومت طالبان به حاکمیت، برای مدت‌های مدید سایه خود را خواهد افکند. نافرجامی سال‌ها تلاش‌های ما با هدف ساختن یک جامعه باثبات و مقاوم، پرسش‌های بنیادینی در رابطه با سیاست خارجی و فعالیت نظامی ما در گذشته و آینده ایجاد می‌کند. پرسش‌هایی تلخ که ما نباید در وهله نخست به سرعت، بلکه صادقانه و اساسی به آنها پاسخ گوییم.»

رئیس‌جمهوری آلمان در این رابطه افزود که به این پرسش‌های بنیادین باید به طور مشترک با هم‌پیمانان غربی پاسخ داد «زیرا بدون این هم‌پیمانی و همبستگی در این هم‌پیمانی، آلمان بیست سال پیش پا به خاک افغانستان نمی‌گذاشت. فعالیت آلمان، همانند فعالیت بسیاری کشورهای پیمان ناتو و کشورهای غربی در افغانستان را باید در چارچوب این هم‌پیمانی فهمید و ارزیابی کرد.»

از طرفی وزیر دفاع آلمان نیز از ناتو خواست از شکست‌ خود در افغانستان درس بگیرد و «آنگلا مرکل» صدراعظم این کشور هم وضعیت افغانستان را «تلخ، اسف‌بار و وحشتناک» توصیف و تاکید کرد که تصمیم واشینگتن برای خروج از افغانستان به دلایل مربوط به سیاست داخلی آمریکا گرفته شده است. حتی جانشین احتمالی مرکل خروج نیروهای غربی از افغانستان را «بزرگترین ناکامی ناتو» از زمان تشکیل آن توصیف کرد.

نگرانی کشورهای اروپایی عضو ناتو از آلمان گرفته تا فرانسه و انگلیس به دلیل تبعاتی است که به دلیل تصمیمات بایدن متوجه این کشورها خواهد شد. آنها در سال ۲۰۰۱ به دلیل حملات القاعده به پنتاگون و برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک به افغانستان پا گذاشتند، اینک پس از دو دهه هزینه جانی و مالی باید به دلیل خروج غیرمسوولانه بایدن سیل مهاجران افغان را پذیرا باشند؛ پناهجویان و آوارگانی که با خود سیلی از مشکلات را روانه کشورهای میزبان خواهند کرد.

 

۱۱ سپتامبر، فیل بزرگ نادیده گرفته شده در اتاق

ناشی گری بایدن در افغانستان: مرد اشتباه، کار درست، شیوه وحشتناک اجرا

دیپلماسی ایرانی: در رابطه با فاجعه ای که خیلی سریع در افغانستان رقم خورد، می توان گفت رئیس جمهوری جو بایدن مرد اشتباهی بود که کار درست را به بدترین روش ممکن انجام داد. به همین دلیل بود که رئیس جمهوری در اظهارات مختصر در کاخ سفید تنها از تصمیم به عقب نشینی دفاع کرد و نه از شیوه فاجعه بار اجرای این تصمیم.

آغاز جنگ در افغانستان علیه طالبان که به گروه جهادگرای افراطی القاعده، مسئول حملات 11 سپتامبر 2001، پناه داده بود، در زمان خود یک تصمیم بسیار منطقی به نظر می رسید. آمریکا باید به القاعده و طالبان که حامی آن بود، چنان ضربه ای می زد که هیچ گروه دیگری هرگز جرات حمله به خاک آمریکا را به خود نمی داد. پیامی که آمریکا قصد ارسال آن به گروه های جهادگرای اسلامی در سراسر جهان را داشت این بود که در صورت تهدید، پاسخ سریع و کوبنده خواهد بود. زمان ترک افغانستان وقتی بود که این پیام ارسال شد.

آمریکا باید دشمن خود را می شناخت و هرگز در صدد تبدیل افغانستان، یک کشور اسلام گرای قبایلی به جا مانده از قرن هفتم که از نظر ماهیتی و تهدیدی هیچ شباهتی به آلمان و ژاپن زمان جنگ جهانی دوم نداشت، به سوئیس، برنمی آمد! آمریکا باید اهدافی واضح، ملموس و واقع بینانه تعیین می کرد و پیش از آغاز جنگ، استراتژی خروج مشخصی می داشت. نیروهای آمریکایی باید پیش از عجیب شدن مامورت در افغانستان از آنجا خارج می شدند.

در مقابل، آمریکا در افغانستان و دیگر صحنه ها درگیر یک جنگ وحشیانه و بدون فرماندهی درست شد و دستان خود را بست و تریلیون ها دلار را بر باد داد و زندگی های بیشماری را نابود کرد. جنگ نه تنها به منافع ملی آمریکا کمک نکرد، که به طور فعال آن را تضعیف کرد.

قانونگذاران باید کشور را از مرگ واقعی نجات دهند. علل اصلی شکست افغانستان یعنی جهل، استکبار، حرص و طمع و ضرورتی که سرمایه گذاران از ادامه کار می بردند و برند را به ثبت برسانند و مبتنی بر آنها، نوآوری در سیاست داشته باشند و اصلاحات را به اجرا گذارند. اما چنین اتفاقی بیشتر شبیه یک رویا است. در بهترین حالت، یک سری جلسات پرسش و پاسخ بی نتیجه برگزار خواهد شد. تعداد افرادی که در واشنگتن در فاجعه افغانستان نقش دارند آنقدر زیاد است که هیچ کس در قبال آن پاسخگو نخواهد بود.

اما مساله مهم تر شیوه فاجعه آمیز اجرای عملیات خروج توسط رهبری است که برخلاف گذشتگان خود، نه ترس و وحشتی در میان دشمنان ایجاد می کند و نه میان دوستان مورد احترام است. مساله اکنون، عدم استفاده از نیروی نظامی و اطلاعات به شیوه درست لازمه ریاست جمهوری است. مساله امروز، خلاء استراتژیک ایجاد شده در نتیجه خروج و شکست در کارزار تبلیغاتی است.

اینکه دولت سعی دارد فاجعه را با ایجاد یک بحران جدید مهاجرت پناهجویان مدیریت کند، اولویت های دیوانه وار بایدن و آسیب پذیری آمریکا در برابر دشمنانش را بیشتر نشان می دهد و همچنین، اقبات می کنند که نخبگان آمریکایی در گذر زمان هیچ چیزی نیاموخته اند و از ساده لوحی سیاسی نسل پیش از خود، به دستورکار «برابری» امروزی رسیده اند. 

اما انتظاری هم نمی شود داشت. مقامات آمریکایی هرگز هزینه ای برای حماقت های خود پرداخت نکرده اند که اگر هزینه ای پرداخت کرده و درس خود را آموخته بودند، بایدن بدون برنامه مشخص برای محافظت از آمریکایی هایی که در افغانستان گیر کرده اند، بدون برنامه برای پذیرش حدود 30هزار پناهجوی افغان در پایگاه های نظامی ایالات متحده، بدون در نظر گرفتن خیانتی که به افغان های دوست و همراه آمریکا در همه سال های جنگ، و موارد دیگر، چنین خروجی را رقم نمی زد.

حملات تروریستی 11 سپتامبر شکست اصلی برنامه مهاجرت و ضعف اطلاعاتی مربوط به آن بود. 20 سال از آن زمان گذشته و آمریکا ده ها هزار مهاجر از کشوری پذیرفته که سال ها درگیر حمله و آسیب رساندن به آن بوده است. کشوری که اکنون بار دیگر تحت کنترل همان گروهی است که به مهاجمان 11 سپتامبر پناه داده بود. در حقیقت، 11 سپتامبر فیل موجود در اتاق است که هیچ کسی نمی خواهد به وجودش اذعان کند. بزرگ ترین فاجعه این است که پس از دو دهه هزینه های جانی و مالی، تلاش آمریکا برای انتقام از طالبان شکست خورد.

جو بایدن مرد اشتباهی است که کار درست خروج از افغانستان را به بدترین شکل ممکن انجام داده است. اما او همچنین بهترین فرد برای انجام این کار بوده است؛ فردی که در سمت های گوناگون رئیس سابق و عضو عالی رتبه کمیته روابط خارجی سنا، معاون پیشین رئیس جمهوری و حالا هم فرمانده کل قوا، همواره در سیاست خارجی و به خطر انداختن موقعیت استراتژیک آمریکا مقصر بوده است. پاسخ بایدن به «طبقه حاکم»ی که نماینده آن است، او را به فرد درست همه زمان ها تبدیل می کند. «طبقه حاکم» که شکستی پس از شکست دیگر را رقم زده، درگیر بررسی های دقیق نمی شود؛ خود را مسئول نمی داند؛ و گامی برای اصلاح خود برنمی دارد. در مقابل، در مواجهه با شکست های بی شمار خود، آنهایی را که به شکست آن اشاره کرده اند، دشمن تلقی می کند و نژادپرست، متعصب و تروریست می خواند. بدین ترتیب، گذار از سیاست ناموفق «جنگ جهانی علیه تروریسم» به جنگ داخلی علیه آنهایی که جرات مخالفت با پروژه «آخر آمریکا» و معماران آن را داشته اند، چندان تعجب آور نیست.

منبع: نیوزویک

چه عواملی طالبان را غنی کرد؟

دیپلوماسی ایرانی : پیشروی های برق آسای گروه طالبان  و تصرف سریالی شهرها و سقوط سریع دولت غنی باعث ایجاد سوالات مختلفی شد. چگونه می شود که یک نیروی چریکی و غیرمنظم در مقابل سیصد و چهل هزار نیروی آموزش دیده و مجهز به سلاح های غربی ارتش ملی دولت افغانستان چنین پیروزی های بزرگی به دست آورد؟. برای پاسخ دادن به این سوال باید به موارد زیر اشاره داشت:

- واشنگتن با شعار نابودی تروریسم، دولت سازی، برقراری امنیت و نابودی مواد مخدر به افغانستان لشکرکشی کرد اما در تمامی اهداف خود شکست خورده است. مردم افغانستان از هر قوم و جریانی، اشغالگری خارجی را نمی پذیرند. آمریکاییها با مذاکرات دوحه زمینه برای مشروعیت زایی طالبان را فراهم کرده اند. آن ها با این مذاکرات، زمینه تماس بقیه کشورها منطقه ای و بین المللی را با آنها مهیا نمودند.

- تجربه دوره حکومت کمونیستی نجیب الله نشان داد که وقتی دولت وقت به طور مستمر از پروسه مصالحه و  آشتی ملی صحبت کرد زمینه تضعیف روحیه نیروهای نظامی و بی انگیزگی آنان و متعاقبا فروپاشی ارتش را فراهم نمود. در واقع نجیب الله جنگ را به مجاهدین نباخت بلکه عرصه سیاست را به مجاهدین واگذار کرد. مذاکرات دوحه و موضوع مصالحه ملی نیز موجب تضعیف روحیه و بی انگیزه شدن نیروهای نظامی و انتظامی افغانستان گردید.

- احتمالا توافق نامه دوحه بین آمریکا و طالبان یک پیوست محرمانه داشته و نظم آتی در افغانستان قطعا از این توافق نامه خواهد آمد. شاهد این مساله هم واکنش ملایم ایالات متحده نسبت به پیشروی های چشمگیر و سریع طالبان می‌باشد. حتی ورود پنج هزار نیروی جدید خود را فقط محدود و در چارچوب خروج دیپلمات‌های خود از کابل عنوان کردند. بمباران‌های هواپیماهای بی 52 آمریکایی نیز بیشتر سمبلیک بوده و به  به یک روند مبدل نگردید. شاید بحران مدیریت شده در افغانستان که برای دشمنان و رقبای منطقه ای واشنگتن مشکل‌ساز و مساله‌ساز شود نهایت آرزوی آنان نیز باشد.

- اشتباهات راهبردی و رفتارهای لجوجانه و غیرمنطقی اشرف غنی در برخورد با همسایگان و بازیگران مهم منطقه‌ای باعث شده که در این شرایط بحرانی، هیچ کشوری در منطقه حاضر نباشد به حمایت از این دولت اقدام نماید. غنی و تیم محدود قوم‌گرای و غربگرای اطرافش نه تنها حمایت و پشتیبانی غرب را از دست داده اند بلکه در منطقه نیز هیچ بازیگری حاضر نشد که به کشتی در حال غرق شدن غنی کمک نماید.

بسیاری از کارشناسان پیروزی‌های اخیر طالبان را که بیشتر به شکل صلح آمیز و با کمترین درگیری‌های نظامی به دست آمده است حاصل تبانی پشتون های داخل حکومت افغانستان با جنجگویان پشتون طالبان می دانند. قومیت فاکتور بسیاری مهمی در صحنه سیاسی و اجتماعی افغانستان محسوب می شود. به همین دلیل بسیاری از ناظران این پیش روی‌های سریع را «واگذاری» و نه «سقوط» می دانند.

رییس جمهور غنی و حلقه محدود اطرافیان پشتون وی که بیشتر از خارج از کشور آمده‌اند شناخت و درک روشنی از پیچیدگی‌های جامعه افغانستان ندارند. نامبرده تلاش کرد تا  رهبران جهادی افغانستان را از صحنه قدرت خارج نموده و قدرت را در انحصار پشتون‌های همفکر و هم‌قوم خود قرار دهد لذا وی نتوانست دولت وحدت ملی به معنای واقعی ایجاد نماید. رییس جمهور غنی و حلقه اطرافیانش همچنین از واقعیات عرصه سیاسی و نظامی افغاستان نیز بسیار دور بودند. اشرف غنی همان طوری که در سخنرانی‌هایش مشهود بود فردی بسیار احساساتی بوده و در تصمیم‌گیری‌ها کمتر از منطق پیروی می‌کرد. سرسپردگی مطلق وی به آمریکایی ها باعث شد که مشروعیت دولت وی در نزد مردم آسیب جدی دیده و مردم نسبت به این دولت بی‌اعتماد شوند. دولتی که قوم‌گرایی را به سرحد اعلی رسانده و با فارس‌زبان ها و زبان فارسی سر دشمنی داشت.

- رهبران جهادی و سیاسی افغانستان از اشرف غنی عبور کرده و به هیچ وجه آمادگی نداشتندکه برای وی و تیمش جانفشانی نمایند.

- زنگ خطر برای دولت افغانستان از مدتها قبل به صدا درآمده بود. در آخرین انتخابات پرحاشیه ی ریاست جمهوری در این کشور از میان نزدیک به سی میلیون نفوس واجد شرایط کمتر از دو  میلیون در انتخابات شرکت کردند!اما اهالی قدرت در ارگ تنها به قبضه ی کامل قدرت می اندیشیدند و دیگر هیچ. وقتی زنگ خطرهایی چنین آشکار ناشنیده گرفته می شوند و فرع بر اصل غالب می گردد در روز حادثه این میزان ساده و حیرت انگیز ، در میان بی تفاوتی و نظاره ی بخش بزرگی از مردم یک جماعت محدود تا قلب ارگ می تازند و پشت میز آقای غنی عکس یادگاری می گیرند.
-
آقای غنی سعی تام و تمامی داشت تا بنیان های جامعه ی افغانستان را براندازد و در عوض هیچ بنیانی را نیز ایجاد نکرد،اینکه نخواست یا نتوانست را تاریخ و گذشت زمان پاسخ خواهد داد. آقای غنی ارگ را به جولانگاه جوانان بیگانه با تاریخ و جامعه ی افغانستان کرد و سران جهادی و پایه های سنتی جامعه را سست کرد و در مقابل نه توانست ارتش و ساختار مدرنی ایجاد کند ونه دوست قابل اعتنایی برای خود باقی گذاشت.اشرف غنی  متحدان حقیقی ملت افغانستان را رنجاند و تخم مرغ هایش را به تمامی در سبد واشنگتن گذاشت،احتمالا آقای غنی تاریخ نخوانده بود تا سرگذشت حسنی مبارک و محمدرضا پهلوی را بخواند و بداند بدون تکیه بر ملت ها و همکاری با کشورهای منطقه امنیت و ثباتی وجود نخواهد داشت.

 

طالبان می‌خواهند رفاه را جایگزین دموکراسی کنند؛ با فروش منابع

روزنامه آرمان ملی در گفت وگویی نوشت: اینکه طالبان در روزهای اخیر به قدرت رسیده‌ و یا در سه ماه آینده، تفاوت زیادی در اصل ماجرا ندارد. این سه‌ماه در تاریخ یک کشور دارای اهمیت نیست. مسأله مهم این است که بر چه اساسی پیش بینی شده بود که چنین اتفاقی رخ خواهد داد.

روزنامه آرمان ملی نوشت: «تشکیل کمیته‌ای متشکل از افرادی چون عبدا... عبدا...، حامد کرزای و گلبدین حکمتیار که از جریان‌های رقیب سیاسی و فکری بوده اند و امروز شرایط را برای انتقال قدرت در افغانستان فراهم می کنند به معنای پذیرش نصایح قدرت‌های صنعتی است که به رهبران این کشور توصیه کرده که به جای کشکمش‌های سیاسی مانند کشورهایی چون قطر، امارات متحده عربی، عمان و عربستان سعودی با فروش منابع خود به ثروت‌های کلانی دست پیدا کنید. کشورهای غربی تمایل دارند این توافق در نهایت به شکلی صورت بگیرد که به سود آنها نیز تمام شود».

 چرا به‌رغم اینکه پیش بینی می‌شد طالبان تا سه ماه آینده نمی‌توانند به کابل نزدیک شوند اما در مدت زمان کوتاهی شهرهای مهم افغانستان و از جمله کابل به دست طالبان افتاد؟ چه عواملی در به قدرت رسیدن طالبان موثر بودند؟  
اینکه طالبان در روزهای اخیر به قدرت رسیده‌ و یا در سه ماه آینده، تفاوت زیادی در اصل ماجرا ندارد. این سه‌ماه در تاریخ یک کشور دارای اهمیت نیست. مسأله مهم این است که بر چه اساسی پیش بینی شده بود که چنین اتفاقی رخ خواهد داد. هنگامی که به جنبه‌های مختلف قضیه نگاه می کنیم متوجه می شویم که این یک برنامه از پیش طراحی شده بوده است.

اینکه طالبان مانند بار اول با تجهیزات کامل نظامی و حمایت از سوی سازمان اطلاعات ارتش پاکستان و با هزینه عربستان سعودی وارد افغانستان شوند و به سرعت مجاهدان  را از شهرها برانند و حکومت واپس گرای خود را مستولی کنند دارای هزینه بوده است. شرایط به شکلی نیست که عده ای در کوه‌ها زندگی کنند و بدون شناخت مسائل جهانی تنها با تکیه به عقاید متحجرانه خود وارد شهرها شوند و حکومت را به دست بگیرند. این رویکرد قابل پذیرش نیست و هیچ گاه نیز رخ نخواهد داد. ممکن است عده ای چنین تمایلی داشته باشند اما همین که اقدام به چنین کاری کنند به تجهیزات در زمینه‌های مختلف نیاز دارند. در گذشته این کار توسط القاعده در جنگ شوروی در افغانستان صورت گرفته بود. این بار نیز همین اتفاق رخ داد آن هم در تقابل با ارتش بزرگی که میلیاردها دلار خرج کرده است. به همین دلیل معتقدم این اتفاق در حالی رخ داده است که از قبل برنامه‌ریزی شده و موافقت طرفین نیز گرفته شده است.  


  چه برنامه ریزی صورت گرفته  و چه کسانی توافق کرده‌اند؟  
اگر به منابع موجود در خاک افغانستان توجه کنیم با این سوال مواجه می شویم که آیا آمریکا پس از میلیاردها دلار هزینه در افغانستان این کشور را سرزمینی برهوت و بی ارزش قلمداد کرده و عنوان کردند جایی که ارزش دفاع ندارد چرا باید جان سربازان خود را قربانی کنیم و هزینه‌های زیادی در این زمینه بپردازیم. ترامپ گفت: اکنون که دشمنان ما در  دو جبهه اسلامی به جان هم افتاده اند بگذارید بجنگند و همدیگر را بکشند که هیچ چیز به زیان ما نیست. با این وجود حقیقتی که در پشت این گفته‌ها وجود دارد بیانگر مسائل دیگری است. لیتیوم ماده‌ای است که در ساخت باطری‌های شارژ شونده کاربرد زیادی دارد و بسیار نیز گرانبهاست. موتورهای آینده جهان برای کاهش آلایندگی‌ها با باطری کار خواهند کرد.

به همین دلیل لیتیوم دارای ارزش زیادی خواهد بود. این وضعیت درباره کشتی‌ها و قایق‌ها نیز وجود دارد و این کشتی‌ها با باطری‌های شارژ شونده کار خواهند کرد. کاربرد مهم دیگری که لیتیوم دارد در تلفن‌های همراه است که اغلب مردم جهان از آن استفاده می کنند و باطری‌های آن از لیتیوم ساخته می‌شود. به همین دلیل لیتیوم در آینده نقش مهمی در تحولات تکنولوژی خواهد داشت. این در حالی است که بزرگترین منابع لیتیوم جهان در افغانستان قرار دارد. از سوی دیگر مهم ترین منابع مس جهان در ۵۰ کیلیومتری جنوب کابل قرار دارد.

از سوی دیگر کشور افغانستان در زمینه معادن سنگ آهن نیز غنی است. دنیای امروز که بیش از همه چیز به منابع نیاز دارد روی این منابع مهم حساب می‌کند. چین توانمندی خود را از تأمین منابع مورد نیاز خود در داخل چین از دست داده و این منابع دیگر نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای توسعه حیرت انگیز اقتصادی این کشور باشد. به همین دلیل به دنبال تأمین این منابع از کشورهای دیگر است. هنگامی که منابعی با ارزش میلیاردها دلار مطرح است می توان نتیجه گیری کرد که چگونه طالبان در سال‌های اخیر در قطر به عنوان کشوری که یکی از مراکز بزرگ پولی جهان است دفتر خود را افتتاح می‌کند.

پس از مدتی از طریق این دفتر تماس‌های مختلفی با مقام‌های سیاسی جهان گرفته می‌شود. در نهایت نیز این تماس‌ها به تماس با دولت‌ها منجر شد. داعش نیز با چنین حمایت هایی تلاش کرد خلافت اسلامی تشکیل دهد و به‌واسطه این رویکرد اقدامات تروریستی زیادی در جهان انجام دادند. به نظر می رسد در طی این تماس‌ها رهبران طالبان به این نتیجه رسیده اند که در این جهان مادی ارزش پول از همه چیز بالاتر است.  


  این تغییر نگرش چگونه در طالبان که بیشتر یک گروه ایدئولوژیک هستند به وجود آمده است؟ چرا آنها به پول به عنوان یک ابزار استراتژیک نگاه می‌کنند؟  
طالبان به این نتیجه رسیده که با مشارکت در این امر آنها نیز منتفع خواهند شد. مسأله مهم این است که در شرایط ناآرامی و بدون امنیت افغانستان امکان بهره برداری از این منابع وجود نداشت و تمایل به بهره برداری از این منابع به حداقل خود رسیده بود. در چنین شرایطی هنگامی که با طالبان وارد مذاکره می‌شوند و زمینه‌های به قدرت رسیدن آن را فراهم می کنند مانند این است که معلم برای اداره یک کلاس درس شرورترین و بی انضباط‌ترین فرد کلاس را به عنوان مبصر معرفی کند. این ترفندی بودکه در گذشته معلمان در مدارس به کار می بردند تا بتوانند کلاس را اداره کنند.

در شرایط کنونی طالبان با مذاکره قبلی وجذب حمایت از برخی ارکان در دولت افغانستان مبصرهای جدیدی برای حفظ نظم در افغانستانی هستند که هم خودشان هم برخی ارکان قدرت در افغانستان و هم بهره‌مندان خارجی از این منابع استفاده کنند. در چنین شرایطی کشورهایی مانند آمریکا، چین، روسیه و قدرت‌های بزرگ صنعتی جهان به لیتیوم هم علاقه‌مند هستند و هم نیازمند.

در دنیایی که الکتریسته در آن نقش مهمی دارد منابع مس افغانستان برای کشورهایی مانند آمریکا و کشورهای اروپایی منابع بسیار ارزشمندی قلمداد خواهد شد. بدون تردید اگر منابع بزرگ سنگ آهن افغانستان به دلیل عدم دسترسی این کشور به آب‌های آزاد مورد علاقه آمریکا و کشورهای اروپایی نباشد مورد علاقه چینی‌ها که همسایه افغانستان هستند خواهد بود و چینی‌ها به آن چشم طمع دوخته‌اند.

منابع طلای موجود در خاک افغانستان که کشف آنها نشان می دهد که چه قدرتی در پشت آنها نهفته است شرایط را برای افغانستان برای توسعه که از مدت‌ها قبل آغاز شده بود فراهم خواهد کرد. تغییراتی که امروز نسبت به گذشته در افغانستان وجود دارد موید این نکته است. معتقدم تشکیل کمیته‌ای متشکل از افرادی چون عبدا... عبدا...، حامد کرزای و گلبدین حکمتیار که از جریان‌های رقیب سیاسی و فکری بوده اند و امروز شرایط را برای انتقال قدرت در افغانستان فراهم می‌کنند به معنای پذیرش نصایح قدرت‌های صنعتی است که به  رهبران این کشور توصیه کرده که به جای کشکمش‌های سیاسی مانند کشورهایی چون قطر، امارات متحده عربی، عمان و عربستان سعودی با فروش منابع خود به ثروت‌های کلانی دست پیدا کنید. کشورهای غربی تمایل دارند این توافق در نهایت به شکلی صورت بگیرد که به سود کشورهای غربی نیز تمام شود.

به همین دلیل نیز مشاهده کردیم برخلاف پیش بینی‌ها طالبان با سرعت و بدون کمترین موانعی موفق شدند وارد کابل شوند و قدرت را به دست بگیرند. در این بین ممکن است برخی افراد طالبان که در گذشته در کوه‌ها و در شرایط سخت زندگی کرده اند نیز به دلیل نوع نگاه متحجرانه ای که دارند رفتاری همراه با خشونت  از خود نشان بدهند. با این وجود این رفتار گذرا است و پس از مدتی از بین می رود. در چنین شرایطی آنچه باقی می ماند دولتی است که با توافق بین طالبان، برخی ارکان قدرت و همچنین قدرت‌های بزرگ جهان صورت گرفته است. این خوشبینامه‌ترین پیش بینی درباره آینده کشور و مردم افغانستان است.  


  این توافق چه چشم اندازی را پیش روی مردم افغانستان ترسیم می‌کند؟  
اگر مردم افغانستان قید دموکراسی را در جامعه واپس مانده این کشور بزنند این امکان برای آنها فراهم خواهد شد که مانند کشورهایی چون قطر، امارات متحده عربی و عمان از رفاه ناشی از فروش منابع سرزمینی خود استفاده کنند. واقعیت این است که در کشورهایی مانند قطر، عمان، امارات، عربستان و کویت دموکراسی وجود ندارد. اما مردم این کشورها در رفاه زندگی می کنند.

به نظر این کشورها پس از توسعه و رفاه اقتصادی توسعه سیاسی نیز از راه خواهد رسید. این در حالی است که رسیدن به دموکراسی در این کشورهای واپس مانده زمان بر است و در دراز مدت رخ می دهد. آینده افغانستان نیز می تواند با چنین وضعیت مواجه شود به شکلی که رهبران این کشور ناچار شوند بر سر واقعیت‌ها و ارتباط با کشورهای جهان که بدون این ارتباط این بهره برداری امکان‌پذیر نیست بتوانند تصمیمی اتحاذ کنند که امکان تحقق  داشته باشد. بدون تردید اگر امنیت در افغانستان برقرار شود خواهیم دید که سرمایه‌های خارجی، ماشین‌های غول پیکر و رویکردهای تولیدی وارد افغانستان خواهد شد.

البته  در کوتاه مدت مخالفت‌هایی از سوی فعالان مدنی و سیاسی با طالبان در افغانستان به وجود خواهد آمد که این افراد نیز پس از آنکه مشاهده کردند درهای رفاه اقتصادی به روی آنها گشوده شده از مواضع خود عقب نشینی خواهند کرد. ما امیدواریم در همسایه ما کشوری بهره مند و همراه با رفاه شکل بگیرد که کشورهای همسایه نیز بتوانند به نوعی در آن مشارکت داشته باشند.  


 طالبان برخلاف گذشته که با خشونت و خونریزی قدرت رابه دست گرفته‌اند پس از ورود به کابل عفو عمومی اعلام کردند و مانند گذشته دست به خشونت نزدند. آیا رفتار طالبان در واقع تغییر کرده و در آینده همراه با خشونت نخواهد بود؟  
این تغییر رفتار نیز برای پول و به دست آوردن پول بوده است. بیست سال پیش  که طالبان به قدرت رسیدند خشونت هایی که انجام دادند به دلیل کینه هایی بود که نسبت به زندگی شهرنشینی داشتند. در شرایط کنونی هم مشاهده می‌کنیم جنگجویانی که در کوه‌ها زندگی می کردند هنگامی که خانه‌های اشراف و مقامات افغانستان را تصرف می کنند رفتارهای غیرعادی از خود نشان می دهند. این در حالی است که رهبران آنها مزه پول را در قطر چشیده اند و بوی پول را برای آینده حس کرده اند.

این رهبران به این نتیجه رسیده اند که با جنگجویانی که در کوه‌ها زندگی کرده‌اند، نمی‌توانند آینده خوبی برای خود بسازند و به همین دلیل به فعالان مدنی و متخصصانی که تاکنون در بخش‌های مختلف فعالیت می کردند نیاز دارند. به همین دلیل نیز عفو عمومی اعلام کردند و دست به خشونت نزدند. در آینده مشاهده خواهیم کرد که برای تأمین نیروهای امنیتی دوباره از همان نیروهای گذشته استفاده خواهد شد و نیروهای تخصصی دوباره به کار خود باز خواهند گشت.

واقعیت این است که به قدرت رسیدن طالبان در شرایط کنونی با۲۰ سال قبل متفاوت است. رهبران این گروه جهان را دیده اند و متوجه بدویت خود شده‌اند. به همین دلیل نیز به این نتیجه رسیده اند که تا زمانی که از بدویت گذشته خارج نشوند نمی توانند به اهداف خود با چنین منابعی دست پیدا کنند. این وضعیت در ده‌های گذشته درباره عربستان نیز وجود داشت. این کشور نیز با بدویت مواجه بود. با این وجود با فروش منابع خود دستآوردهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به‌دست آوردند.  


  به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان چه پیامدهایی برای ایران به عنوان کشوری که در حدود۹۰۰کیلومتر مرز مشترک با این کشور دارد خواهد داشت؟  
در شرایط کنونی برخی از مولویان در استان‌های مرزی با افغانستان به صراحت و در کمال آزادی از طالبان حمایت می کنند و به قدرت رسیدن آنها را تبریک می گویند. این رویکردی است که برخی در فضای سیاسی نیز دنبال می‌کنند. با این وجود بنده امیدوارم ایران نیز در آینده جزئی از توافقی باشد که در نهایت به رفاه مردم منجر شود.

 

طالبان از بازگشت القاعده به افغانستان استقبال خواهد کرد؟

دیپلماسی ایرانی: افغانستان یکی از شکننده ترین و در معرض خطرترین اقتصادهای جهان را دارد. به گفته بانک جهانی، فقر و توسعه نیافتگی به دلیل درگیری های طولانی مدت و شدید نهادینه شده و همه گیری کووید19 شرایط را وخیم تر کرده است. از دیدگاه بانک جهانی، وضعیت کنونی افغانستان با شمار اندکی از کشورها شامل جمهوری آفریقای مرکزی، لیبی، سومالی، سودان جنوبی، سوریه و یمن قابل قیاس است.

افغانستان 37 میلیون نفر جمعیت دارد که 46 درصد آن زیر 15 سال هستند؛ این بدان معناست که تقریبا نیمی از مردم هیچ خاطره ای از حکومت قبلی طالبان ندارند. آخرین باری که طالبان کنترل را در دست داشت، در افغانستان اینترنت نبود، اما حالا یک حداقل جمعیتی به ویژه در مناطق شهری، از جهان آگاه و به جهان متصل هستند و این مساله می تواند برای طالبان به ویژه با توجه به شرایط وخیم اقتصادی، یک منبع فشار یا بی ثباتی باشد.

تقریبا نیمی از افغان ها (47.3 درصد) در فقر زندگی می کنند. بر اساس گزارش بانک توسعه آسیایی، نرخ رسمی بیکاری 11.7 درصد است و 34.3 درصد از کسانی که کار می کنند کمتر از 1.90 دلار در روز درآمد دارند. صندوق بین المللی پول هم در گزارش ماه ژوئن خود درباره افغانستان تصویر اقتصادی نگران کننده ای ارائه داد: «همه گیری تلفات اجتماعی و اقتصادی سنگینی تحمیل کرده و هزاران نفر را به فقر کشانده و پیشروی در خودکفایی را عقب انداخته و باعث کاهش دائمی تولید شده است.»

صندوق بین المللی پول در واکنش به فشارهای ایالات متحده و پس از سقوط کابل، دسترسی افغانستان به 440 میلیون دلار ذخایر پولی جدید را متوقف کرد. پیشرفت اقتصادی شکننده افغانستان (پیش بینی نرخ رشد 2.7 درصدی برای سال 2021 پس از کاهش 2 درصدی در سال 2020) احتمالا با روی کار آمدن طالبان به خطر خواهد افتاد.

ارتباطات قدیمی بین القاعده و طالبان زنده می شود؟

ایالات متحده در سال 2001 در واکنش به حملات 11 سپتامبر القاعده به افغانستان حمله کرد. سرکرده های ارشد القاعده در آن زمان در افغانستان و تحت حمایت دولت وقت طالبان بودند. طالبان پس از مذاکره با دولت دونالد ترامپ در سال گذشته موافقت کرد که دیگر از این گروه تروریستی محافظت نکند. طالبان در توافق با آمریکا در فوریه 2020 متعهد شد که به هیچ یک از اعضای خود، افراد یا گروه های دیگر از جمله القاعده اجازه ندهند از خاک افغانستان برای تهدید علیه امنیت ایالات متحده و متحدانش استفاده کنند.

ست جونز، نویسنده کتاب «در قبرستان امپراتوری ها»، در وال استریت ژورنال نوشته که به رغم توافق طالبان و دولت ترامپ، القاعده و طالبان از نظر فکری و ایدئولوژی برادر هستند«طالبان و القاعده سابقه روابط طولانی مدت شخصی، پیوندهای زناشویی، مبارزات مشترک و ایدئولوژی های مشابه دارند. رهبران القاعده از زمان تاسیس این گروه به همه رهبران طالبان وفادار بوده اند.»

گزارش شورای امنیت سازمان ملل متحد در ماه ژوئن حاکی از وخامت شدید وضعیت امنیتی در افغانستان با افزایش حملات تروریستی و حضور 10هزار جنگجوی خارجی بود. این، یک مجموعه هماهنگ از نیروها نیست. طالبان با برخی از آنها درگیر بوده است و حالا باید دید که گروه ها و جنگجوهای افراطی تحت کنترل طالبان چطور عمل می کنند. 

ایران دست کم به طور موقت با شرایط جدید کنار می آید

ایران نمی تواند درباره ظهور مجدد طالبان متوهم باشد چون یک مرز نزدیک به هزار کیلومتری آن را مجبور به واقع گرایی می کند.

پنتاگون در ماه آوریل گزارش داد که ایران در عین حفظ روابط بهینه با دولت افغانستان، به طور نسبی با طالبان رابطه برقرار کرده است. این الگوی حفظ روابط دولت با دولت در عین حفظ نفوذ بر گروه های قدرتمند غیررسمی در افغانستان، شبیه رویکرد ایران در عراق است. تهران روابط رسمی با بغداد دارد و همچنان نفوذ خود را بر برخی از واحدهای بسیج مردمی حفظ می کند.

تهران در ماه های اخیر روابط با طالبان را بیشتر کرده و حتی در ماه ژوئیه میزبانی هیئت های طالبان و دولت وقت در کابل را بر عهده داشته تا نقش خود به عنوان تسهیل کننده امور و میانجی تقویت کند.

ایران در افغانستان با دشمن دیرینه خود یعنی ایالات متحده به ویژه در مبارزه با تجارت بین المللی مواد مخدر و مبارزه با داعش خراسان منافع مشترک داشته و دارد. ایران که همچنین میزبان 3 میلیون افغان است، از موج جدید مهاجران و پناهجویان بیم دارد.

ایران در حال حاضر می تواند کارت «فرهنگ» را در افغانستان بازی کند. زبان دری که 78 درصد مردم افغانستان به آن سخن می گویند، نسخه افغانی زبان فارسی و زبان ترجیحی حکومتداری در کابل است. ولایت هرات در نزدیکی مرز ایران، یک دروازه تاریخی فرهنگی و مذهبی به ایران قلمداد می شود. همچنین، 90درصد جمعیت افغانستان مسلمان و 17درصد آنها شیعه هستند.

منبع: المانیتور /

 

یک رسانه چینی درآمد نجومی و هزینه‌های طالبان را افشا کرد

ایسنا نوشت: یک شبکه تلویزیونی چین منابع درآمد و هزینه های طالبان را افشا کرد.

به نقل از اسپوتنیک، تلویزیون  CGTN چین اعلام کرد: منابع اصلی درآمد طالبان قاچاق مواد مخدر، اخاذی، معادن، جمع آوری مالیات است. همانطور که این شبکه تلویزیونی گزارش می دهد، درآمد سالانه این جنبش ممکن است به ۱.۶ میلیارد دلار برسد. در عین حال طالبان عمدتا پول را برای حقوق، سلاح و آموزش هزینه می کنند.

برآورد درآمد سالانه آنها از ۳۰۰ میلیون دلار تا ۱.۶ میلیارد دلار است. برای مقایسه، بودجه دولت افغانستان در سال ۲۰۲۰، ۵.۵ میلیارد دلار بوده است. بر اساس گزارشات سازمان ملل متحد، از سال ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹، طالبان احتمالاً بیش از ۴۰۰ میلیون دلار درآمد داشته اند.

افغانستان منبع ۸۴ درصد از عرضه کل تریاک در جهان است. معادن برای طالبان را در سال ۲۰۲۰ حدود ۴۶۴ میلیون دلار سود آوری داشته است.

اخاذی، سالانه ۱۶۰ میلیون دلار دیگر برای این جنبش به همراه دارد. از رانندگان در جاده های تحت کنترل طالبان عوارض دریافت می شود. صاحبان مغازه ها مجبورند مالیات را مستقیماً به طالبان بپردازند. کشاورزان علاوه بر مالیات املاک ۲.۵ درصد، ۱۰ درصد مالیات محصولات خود می پردازند.

طالبان همچنین می توانند عوارض واردات را برای کالاهایی که وارد کشور می شوند، وضع کنند. گفته می شود که عمده هزینه های طالبان، حقوق، سلاح و آموزش می باشد.