طالبان کیست، چیست، کجاست؟

یکی از اهداف جمهوری اسلامی ایران از مذاکره با طالبان، یادآوری به سایر کشور‌های رقیب و دشمن بود که نباید نقش و جایگاه ایران در معادلات افغانستان نادیده گرفته شود.

به گزارش خبرگزاري صداوسيما؛ «محمد روحی» کارشناس مسائل افغانستان در یادداشتی درباره نقش و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در معادلات افغانستان نوشت، ایران بر این باور است که مذاکرات آمریکا با طالبان نباید منجر به فروپاشی ساختار حاکمیت فعلی شود. طالبان شرط مذاکره با آمریکا را نیز خروج نیرو‌های این کشور از افغانستان به عنوان نیرو‌های اشغالگر اعلام کرده بودند؛ این مسئله با توجه به دستور «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری پیشین آمریکا جهت خروج حدود ۷ هزار سرباز آمریکایی از افغانستان، اگر عملیاتی شود، نوعی پیروزی برای ایران محسوب می شود؛ چنانکه جمهوری اسلامی ایران بار‌ها اعلام کرده است آمریکا باید از منطقه خارج شود و حل مشکلات منطقه را به کشور‌های منطقه واگذار کند.اما نباید بنیان‌های حاکمیتی افغانستان، تماماً تحت سلطه طالبان باشد. ایران از مذاکره با طالبان نگاهی بر تأثیرگذاری بر رویکرد این گروه در قبال شیعیان هزاره و سایر قومیت‌های غیرپشتون در افغانستان دارد. 

جمهوری اسلامی ایران از همان اجلاس بن در سال ۲۰۰۱ میلادی تاکنون، همواره تأکید داشته است که سایر قومیت‌های افغان نیز بایستی نقشی برابر در آینده قدرت سیاسی این کشور ایفاء نمایند تا از این طریق، صلح و ثبات پایدار در افغانستان برقرار شود. حضور طالبان در قدرت، تأکیدی است بر خروج نیرو‌های آمریکایی و ناتو از افغانستان و این استراتژی برای ایران، تحدید منافع آمریکا و ناتو و ممانعت از ناامن کردن مرز‌های ایران و مقابله با گروه‌های تروریستی تکفیری داعش و القاعده در افغانستان است. 

مهم‌ترین این فرصت‌ها خلل در نقشه فدرالی کردن افغانستان توسط آمریکاست. آمریکایی‌ها با هدف چهارپاره کردن افغانستان تحت عناوین پشتونستان، ازبکستان، تاجیکستان و هزارستان به قصد تجزیه افغانستان آمده اند. اما روحیه تمامیت خواهی طالبان، که جز به کل سرزمین پهناور افغانستان راضی نخواهد شد، مانع از تجزیه افغانستان می‌گردد.
پشتون‌ها که بعد از خروج ارتش شوروی بر خود نام جهادی امارت اسلامی طالبان نهاده بودند، تفاوت بسیاری با سایر گروه‌های شبه نظامی و تروریستی تکفیری فعال و البته غیر افغان و بعضا غیر مسلمان و ترانزیت شده به افغانستان از سایر کشور‌های دور و نزدیک منطقه، دارند. بعد از حمله نظامی غرب به مراکز طالبان با هدف محو و نابودی کامل این گروه و انتشار و پراکنده شدن بازماندگان طالبان در اقصی نقاط دنیا و استقرار آمریکا و ناتو در افغانستان، نه تنها از جرم و جنایت و تروریسم و تولید مواد مخدر و ناامنی در این کشور کاسته نشد، بلکه آمریکا و ناتو شدند عامل اصلی جرم و جنایت و قتل و کشتار بیگناهان و نابودی کامل زیرساخت‌های کشور و انتقال تروریسم و ناامنی به سایر کشور‌های همسایه و منطقه.
در این مقطع زمانی طالبان پراکنده در دنیا با تغییر رویکرد و بازسازی مجدد سازمان خود با تشکیل جبهه واحدی علیه اشغالگران آمریکایی و ناتو اعلام موجودیت کردند. این گروه جدید با نامیدن خود به مجاهدین در قالب سیاستمدارانی مجرب، بسیار متفاوت از قبل خود را در صحنه سیاسی افغانستان و بین الملل ظاهر نمودند و در مقام یک بازیگر بسیار حرفه‌ای داعیه دار حکومت فعلی افغانستان شدند و عملا تظاهر به مقابله با جبهه غربی – عبری – عربی می‌نمایند. 

با توجه به گرایش حنفی مذهب طالبان، این گروه هیچ گونه دشمنی با سایر مذاهب مسلمین نداشته و هیچ یک از فرق اسلامی، خصوصا شیعیان را تکفیر نمی‌کنند، و فقط در اجرای فروعات احکام اسلامی با سایر مذاهب اهل سنت و فقه جعفری اختلاف نظر دارند. گروه طالبان نخواستند به خواسته‌های آمریکا مبنی بر تهاجم به همسایگان افغانستان لبیک گفته و به عنوان نیرو‌های نیابتی آمریکا در افغانستان عمل کنند، تبدیل گشتند به مخالفان سرسخت وهابیت و تکفیر و داعیه دار حکومت ملی خود در افغانستان، و در این زمان گروهی مسلح، تروریست و تکفیری مثل قارچ بر روی زمین ظاهر شد بنام داعش یا ISIS که مخفف عبارت دولت اسلامی عراق و سوریه Islamic state of Iraq and Syria می‌باشد.


مرام اعتقادی داعش
داعش یک گروه تروریستی تکفیری است که از ظرفیت‌های نسبتاً بالای ناامن سازی در دنیای اسلام برخوردار است. این گروه، هدف خود را بازسازی خلافت اسلامی و بازگرداندن قدرت به مسلمانان قرار داده است، هدفی که تقریباً اکثریت مسلمانان اهل سنت در ذهنیت تاریخی خود با آن شریک هستند. بررسی پدیده داعش در افغانستان و منطقه و گسترش زمینه‌های احتمالی رشد داعش در مرز‌های شرقی جمهوری اسلامی ایران، در کشور‌های پاکستان و افغانستان و خاستگاه‌های فکری و ایدئولوژیک آن در قالب خلافت گرائی در نگاهی تاریخی لازم است. 

سلفی گری و وهابیت با یاری جستن از اندیشه‌های ابن تیمیه و دیگران در قرن ۱۲ هجری به وسیله محمد ابن عبدالوهاب بنیان گذاشته شد. گذشته گرایی غیرعقلی و سلفی گری غیر اجتهادی پایه فکری فرقه وهابیت گردید. ابن تیمیه تفکرات امویان را در مخالفت با سایر فرق اسلامی به ویژه مخالفت با روش شیعه در بزرگداشت آئین‌های اسلامی تئوریزه کرد و آن را از نظریه به عمل رساند.


شکل گیری داعش
داعش به عنوان یکی از پیچیده‌ترین پدیده‌هایی است که در سال‌های اخیر در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته و دارای ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی، فکری و اعتقادی، اجتماعی و استراتژیک است. داعش به عنوان بازوی برون مرزی جبهه تروریسم و تکفیر بین المللی به نیابت از ارتش متجاوز آمریکا در حال بازی کردن نقشی است که سابقا در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، آمریکا از طالبان مطالبه کرده بود که به عنوان نیرو‌های نیابتی آمریکا به کشور‌های منطقه و همسایگان افغانستان حمله نمایند. اما طالبان با اعلام دکترین خود، سیاست ایجاد دولت اسلامی مد نظر خود را در افغانستان پیگیری کرد و از تبعیت از دستورات آمریکا سرپیچی کرد و در زمره دشمنان آمریکا قرار گرفت؛ و آمریکا به دنبال ایجاد جبهه جدید تروریستی تکفیری و برون مرزی خود در غرب آسیا (خاورمیانه) و البته نابودی طالبان و ...، داعش را بنیان گذاشت.
هر چند که داعش پدیده‌ای است که در عراق و سوریه موجودیت آن تجسم یافته، اما در سطح جهانی در حال گسترش است و از افغانستان تا مصر و آفریقا در گستره وسیعی فعالیت می‌کند. بر این اساس ظهور، تداوم حیات و آینده داعش با منافع و اهداف سطح گسترده‌ای از بازیگران اعم از گروه‌های اجتماعی، بازیگران ملی و فراملی، بازیگران دولتی و غیردولتی، گروه‌های جهادی، بازیگران منطقه‌ای و بین المللی و قدرت‌های بزرگ در ارتباط است. داعش گروهی تروریستی تکفیری است که پس از تحولات غرب آسیا (خاورمیانه) و شمال آفریقا در سال
۲۰۱۱ میلادی، با تصرف بخش‌هایی از کشور‌های سوریه و عراق تشکیل شد. این گروه تروریستی تکفیری بسیاری از معادلات منطقه‌ای و بین المللی را تحت تاثیر رفتار‌های هراس افکنانه خود قرار داده است.
داعش شبکه جهانی افراد و گروه‌های تروریستی تکفیری است که از آن حمایت و یا با آن بیعت کرده اند. شبکه جهانی متحدان داعش شامل گروه‌ها و افراد و تروریست‌های اجاره‌ای غربی هستند که در جنگ‌ها و تجاوزات غربی‌ها در آمریکای لاتین، آفریقا، آسیا و اروپا و... به عنوان مزدور شرکت داشته اند. البته جوزدگان و علاقمندان فیلم‌های هالیوودی نیز در سرتاسر جهان متاثر از این فرهنگ خشونت و کشتار به این گروه تکفیری پیوسته اند.


همراهان و دکترین داعش
متحدان و علاقه‌مندان به گروه تروریستی تکفیری داعش، را دو گروه تشکیل می‌دهند. اولین آن‌ها گروه‌های تکفیری متکثر و کوچکی هستند که در بخش‌هایی از برخی کشور‌های غرب آسیا (خاورمیانه)، آفریقا، آسیای مرکزی و جنوب آسیا فعال هستند؛ و گروه دوم شبکه پیچیده‌ای از افراد و امارت‌های اسلامی انفرادی در کشور‌ها که از طریق مجازی – میدانی عمل می‌کنند. مجموعه این گروه‌ها باعث شده که گروه‌های تروریستی تکفیری متحد داعش در سراسر جهان به ده‌ها مورد برسد که فعالیت آنها، تهدید جدی برای امنیت بین المللی تلقی می‌شود.
طیف گسترده‌ای از افراد و گروه‌ها با انگیزه‌های متعددی با داعش همسو و هم پیمان شده اند. انگیزه متحدان داعش، طیفی از ماجرا جویی شخصی و بحران هویت تا اهداف تجزیه طلبانه و نیابتی را در بر می‌گیرد. بر مبنای سیاست‌های مخرب مثلث غربی – عبری – عربی شبکه جهانی داعش فعال می‌باشد و در جهت ناامن سازی جهانی و تجزیه کشور‌های مد نظر نظام سلطه گام بر می‌دارند. 

اما همگی ایشان در اصول ۴ گانه تعالیم ابن عبدالوهاب و شعار‌های اصلاحی وهابیت و تکفیر بدین شرح مشترک می‌باشند: اول- مبارزه با شرک، خرافات و بازگشت به اسلام سلف و سلف صالح. دوم- مخالفت با عقل، فلسفه، اجتهاد، تفسیر قرآن، تصوف، عرفان و هرگونه نوآوری به عنوان بدعت شناخته می‌شود. سوم- وحدت و خلافت دینی عربی و ضدیت با ترکان عثمانی. چهارم- دشمنی با شیعیان. این ۴ اصل دکترین داعش و سایر گروه‌های تروریستی تکفیری را تشکیل می‌دهد.


جریان شناسی داعش
جریان تروریستی تکفیری داعش در سوریه و عراق به مدد نگاه داهیانه مقام معظم رهبری و اقدام موثر و به موقع مدافعان پرچیده شد. به مدد حضور طالبان در افغانستان که البته برگرفته از تجارب گذشته جهاد و شناخت جریان نفاق و مخرب مثلث غربی – عبری – عربی است، جریان تروریستی تکفیری داعش قدرت ابراز وجود پیدا نکرد و زمینگیر شد. اما این مصیبتی است که در آینده‌ای نه چندان دور بلای جان بانیان خود خواهد شد. اما در این میان، جمهوری اسلامی ایران به علت اشراف اطلاعاتی و بنیان‌های قوی امنیتی، و به دلیل موقعیت ویژه و همچنین همجواری با جریان‌های تروریستی تکفیری در منطقه، از جانب جریان تروریستی تکفیری داعش و سایرین، آسیبی نخواهد دید.
گروه‌های تروریستی تکفیری بیش از آنکه، تهدیدی درون مذهبی برای جامعه اسلامی باشند، تهدیدی علیه بشریت محسوب می‌شوند. این تهدید ناشی از ماهیت و چگونگی سازماندهی و هم پیوندی این گروه هاست. داعش تهدیدی است که گستره آن به عراق، سوریه، افغانستان و ایران محدود نمی‌شود. تداوم اعلام بیعت و اتحاد گروه‌های تکفیری و تروریستی در اقصی نقاط جهان با داعش و بحران آفرینی اتباع اجاره‌ای آن‌ها در کشور‌های متبوع خود، باعث شده گروه‌های تروریستی تکفیری به تهدیدی علیه جهانیان تبدیل شوند و در این میان، جمهوری اسلامی ایران نقش و جایگاه بسیار مهمی در مقابله با این کانون تهدید بین المللی ایفا کرده است.
دقت و مطالعه در بسیاری از کانون‌های بحرانی، این حقیقت را روشن می‌کند که بسیاری از آنها، تصنعی و هدفمندانه ایجاد شده است. یکی از مصادیق عینی و واضح این کانون‌ها، رژیم صهیونیستی است. این رژیم که بر اساس اسناد و نوشته‌های نویسندگان غربی طی سده گذشته با حمایت و کمک‌های اروپایی‌ها و سپس آمریکا و انگلستان، در سال
۱۹۴۸ میلادی، تأسیس و رشد یافته است کاملاً در خدمت منافع و اهداف بلندمدت آنان است. اگر کنفرانس بال سوئیس در سال ۱۸۹۷ میلادی، را نقطه آغازینِ عملیاتی تأسیس رژیم صهیونیستی بدانیم بیش از یک قرن است که از آن واقعه می‌گذرد. 

صهیونیست‌ها از دهۀ ۱۹۴۰ میلادی، با قتل و کشتار ساکنان فلسطین با توجیهات دینی بر بخش‌هایی از فلسطین سیطره یافتند تا اینکه طی جنگ‌های ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ میلادی، تمامی این سرزمین را به همراه صحرای سینا و بلندی‌های جولان به اشغال خود درآوردند و همچنان هماهنگ با برنامه‌های اروپا و آمریکا به حیات خود ادامه می‌دهند. جنایات این رژیم صرفا در قبال مسلمانان فلسطین نبوده بلکه پیروان تمام ادیان را نشانه گرفته و ادعای دینی آنان صرفا یک بهانه و توجیه بوده است. فلسطین، مهد ادیان آسمانی و مکانی برای همزیستی مسالمت آمیز پیروان ادیان الهی از همان آغاز حضور صهیونیسم در برابر غاصبان و سلطه گران بر فلسطین ایستاده است. 

آمریکایی‌ها با هدف چهارپاره کردن افغانستان تحت عناوین پشتونستان، ازبکستان، تاجیکستان و هزارستان به قصد تجزیه افغانستان آمده بودند، اما با روحیه تمامیت خواهی طالبان، مجبور به مذاکره با این گروه شدند. گروه طالبان شرط مذاکره با آمریکا را خروج نیرو‌های این کشور از افغانستان به عنوان نیرو‌های اشغالگر اعلام کردند، که نوعی پیروزی برای ایران محسوب می شود.

جمهوری اسلامی ایران معتقد است آمریکا باید از منطقه خارج شده و حل مشکلات منطقه را به کشور‌های منطقه واگذار کند. در مذاکره کشور‌های خارجی با طالبان نباید نقش و جایگاه ایران در معادلات افغانستان نادیده گرفته شود. این گروه از جامعه افغانستان، قابل حذف نیستند، اما نباید بنیان‌های حاکمیتی افغانستان، تماماً تحت سلطه طالبان باشد. ایران معتقد است که صلح و ثبات پایدار در افغانستان با حضور همه قومیت¬‌های افغانستان با نقشی برابر در آینده قدرت سیاسی این کشور برقرار می‌گردد.
در این بین سوال‌های متعددی مطرح می‌گردد که تفاوت طالبان و گروه‌های موسوم به تروریسم تکفیری مانند داعش و القاعده و ... چیست؟ آیا گروه طالبان در زمره گروه‌های تروریستی تکفیری قرار دارد؟ یا اینکه همانطوری که طالبان خود را مسمی به گروه اسلامی و جهادی دانسته، این گروه بی ارتباط با تروریسم و تکفیر است؟


شکل گیری گروه‌های شبه نظامی یا میلیشیا
عمدتا گروه‌های شبه نظامی یا میلیشیا در کشور‌های انقلابی و جنگ زده و یا مورد تهاجم خارجی قرار گرفته در کنار ارتش‌های رسمی آن حکومت ها، بر اساس الگو‌های اجتماعی و یا آموزه‌های دینی برای مقابله با اشغالگری و حفظ و کیان سرزمین مادری شکل می‌گیرند. در بدو انقلاب و پیروزی جمهوری اسلامی ایران در سال
۱۳۵۷ در ایران کمیته‌های مردمی، بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل گردید و دوشادوش ارتش توانمند و مومن و انقلابی جمهوری اسلامی ایران به مقابله با ایادی بازمانده از دوران شاهنشاهی و به دفاع از تهاجم ارتش بعث عراق در سال ۱۳۵۹ برخواستند. این انقلابیون گذشته و رزمندگان جنگ دیده و پخته شدگان سیاسی، بعد از جنگ جذب بدنه نیرو‌های مسلح و دولت جمهوری اسلامی ایران گشته و با اسامی و عناوین مختلفی که بعد‌ها بر خود گذاشتند موجب اقتدار و افزایش ابهت ملی و منطقه‌ای و بین المللی جمهوری اسلامی ایران شدند.


شکل گیری شبه نظامیان سنی و شیعه در افغانستان 
شیعیان هزاره، پشتون ها، تاجیک ها، ازبک‌ها و سایر اقوام افغانستانی که مردم عادی و کوچه بازار و دانش آموزان مدارس و طلاب حوزه‌های علمیه این کشور بودند، با الهام از آموزه‌های انقلابیون ایران در مواجهه با رژیم طاغوت شاهنشاهی و مواجهه با اشغالگری عراق، مثل برادران ایرانی خود با احساس تکلیف ملی و دینی و با حمایت کشور‌های همسایه افغانستان و بعضی از کشور‌های منطقه و خارج از منطقه مانند آمریکا، در افغانستان گروه‌های ضدکمونیستی و ضد اشغالگری علیه شوروی سابق شکل دادند و با مقاومت جانانه در مقابل ارتش سرخ شوروی موجبات شکست ابرقدرت شرق و خروج آن از افغانستان را رقم زدند.

ائتلاف گروه‌های ۷ گانه اهل سنت علیه اشغالگری در پاکستان مستقر شدند و ائتلاف گروه‌های ۸ گانه اهل تشیع علیه اشغالگری در ایران مستقر گردیدند. بعد از خروج ارتش شکست خورده شوروی نوبت بازسازی کشور ویران شده افغانستان رسیده بود که بازیگران خارجی منطقه‌ای و بین المللی با دخالت در امورات افغانستان جنگ زده، اینبار موجبات چند دهه جنگ داخلی و تخریب و ویرانی و اشغال مجدد، البته در این نوبت توسط آمریکا را رقم زده و کار نیمه تمام خود را در سال ۲۰۰۱ میلادی، تحت لوای کنفرانس بن به سرانجام رساندند.


شکل گیری طالبان
پشتون‌ها که از زمان اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی در سال
۱۳۵۸ با هدف مقابله با تهاجم نظامی و حفظ سرزمین مادری خود دوشادوش سایر اقوام افغانستانی علیه اشغالگری می‌جنگیدند، به مرور زمان تبدیل به گروه بزرگ جهادی و سیاسی و اثرگذار جامعه خود شدند؛ و متاسفانه با تحریک و توطئه کشور‌های دور و نزدیک و مثلث فتنه غربی – عبری – عربی – داعیه دار حکومت جدیدی از قوم پشتون شدند و مانند اجداد پشتون خود دست به ایجاد حکومتی بدون حضور سایر اقوام و با یکه تازی در حکومت خود، عملا به مخالفت با دستاورد‌های جهاد و سایر مجاهدین قد علم کرده و با ایجاد جبهه جدیدی، جنگی سراسری در افغانستان شعله ور نمودند که البته نه با دشمن مهاجم خارجی، بلکه با سایر مجاهدین پیروز علیه اشغالگری. پشتون‌ها که بعد از خروج ارتش شوروی بر خود نام جهادی امارت اسلامی طالبان نهاده بودند، تفاوت بسیاری با سایر گروه‌های شبه نظامی و تروریستی تکفیری فعال و البته غیر افغانی و بعضا غیر مسلمان و ترانزیت شده به افغانستان از سایر کشور‌های دور و نزدیک منطقه، دارند.


اعلام موجودیت رسمی طالبان
طالبان جنگ آزموده و ناآگاه به سیاست آن زمان، و داعیه دار حکومت امارت اسلامی فعلی، بعد از خروج ارتش شوروی با حمایت سران فتنه بین المللی، با تبدیل شدن به ابزار دست بازیگران منطقه‌ای عاملی گشتند برای اشغال و ویرانی مجدد افغانستان. ولی اینبار این اشغال رنگ و بویی داخلی و جنگ‌های فرقه‌ای و مذهبی و قومی به خود گرفت. تندروی‌های متعصابه و بعضا جاهلانه برگرفته از تحریکات مثلث فتنه غربی – عبری – عربی - مکملی شد برای انتقال بحران از افغانستان و سرایت آن به منطقه و بروز اختلافات اساسی با همسایه‌های افغانستان.
اشتباهات دوره زمامداری طالبان و بعضی از رفتار‌های سطحی و جاهلانه و آزار و تعرض به همسایگان و ابزار دست دیگران شدن و مجری خواسته‌های سایر کشور‌های سران فتنه باعث شد، علیه ایشان در جهت نابودی آن‌ها یک ائتلاف منطقه‌ای و بین المللی شکل بگیرد. بعد از حمله نظامی غرب به مراکز طالبان با هدف محو و نابودی کامل این گروه و انتشار و پراکنده شدن بازماندگان طالبان در اقصی نقاط دنیا و استقرار آمریکا و ناتو در افغانستان، نه تنها از جرم و جنایت و تروریسم و تولید مواد مخدر و ناامنی در این کشور کاسته نشد، بلکه آمریکا و ناتو شدند عامل اصلی جرم و جنایت و قتل و کشتار بیگناهان و نابودی کامل زیرساخت‌های کشور و انتقال تروریسم و ناامنی به سایر کشور‌های همسایه و منطقه.
در این مقطع زمانی طالبان پراکنده در دنیا با تغییر رویکرد و بازسازی مجدد سازمان خود (و یا شاید هم با توبه و انابه و استغاثه به درگاه الهی از بابت خون‌های به ناحق ریخته شده توسط ایادی منسوب به ایشان) و بازگشت به افغانستان با فاصله گرفتن از گذشته نه چندان قابل دفاع خود، اینبار در نقش مدافع ملت و جهاد و مبارزه علیه اشغالگری با تشکیل جبهه واحدی علیه اشغالگران آمریکایی و ناتو اعلام موجودیت کردند. این گروه جدید با نامیدن خود به مجاهدین با نوسازی و اصلاح تفکرات و رویگردانی از اعمال گذشته و ایجاد تشکیلات منسجم و جدید و البته در قالب سیاستمداران حرفه‌ای بسیار متفاوت از قبل خود را در صحنه سیاسی افغانستان و بین الملل ظاهر نمودند و در مقام یک بازیگر بسیار حرفه‌ای داعیه دار حکومت فعلی افغانستان شدند.


تفکرات صوفیانه طالبان
نگارنده این سطور که سال‌های زیادی در افغانستان حضور داشته برخورد‌های متعددی با تمام اقوام و گروه‌های مختلف مردم و افراد شبه نظامی و جهادی از شیعه و سنی، طالب و غیرطالب، طالب افغانستانی و طالب پاکستانی و... داشته و به قدر کفایت از ایدئولوژی و افکار و مرام سیاسی مردم عادی و همه این گروه‌ها آگاهی پیدا کرده است؛ و به همین مناسبت در بیان تفاوت طالبان و داعش و گروه‌های جهادی مخالفان اشغالگری مطالبی را برای آگاهی به عرض می‌رساند. تفاوت طالبان که گروه جهادی قوم پشتون است و سایر گروه‌های جهادی متعلق به اقوام مختلف افغانستان با داعش و القاعده و سایر گروه‌های تروریستی تکفیری از آسمان است تا زمین.
طالبان و سایر گروه‌های جهادی اهل سنت گرایش حنفی دارند. طالبان با هدف مقابله و مبارزه با اشغالگری شوروی، دولت مجاهدین استاد ربانی و اشغالگری آمریکا، نام مجاهد را بر خود گذاشته و در کنار دیگر اقوام مختلف مانند هزاره، تاجیک، ازبک و ... در افغانستان علیه اشغالگران خارجی می‌جنگند. اصطلاح جهاد چیزی مشترک بین عامه مردم است که به افراد و گروه‌هایی که علیه اشغالگران و هرگونه تسلط خارجی به پا خواسته و سلاح دست گرفته اند، اطلاق می‌گردد.
عموما در مذهب حنفی تکفیر و انکار سایر مذاهب اسلامی خصوصا تکفیر شیعیان متداول نیست. اهل سنت حنفی فقط در اجرای فروعات احکام اسلامی با سایر مذاهب اهل سنت و فقه جعفری اختلاف نظر دارند. اما از مخالفان سرسخت وهابیت می‌باشند. اهل سنت حنفی در مجالس ذکر خود در ایام عزای سالار شهیدان به یادآوری واقعه عاشورا و شهادت اهل بیت مظلوم رسول گرامی اسلام (ص) می‌پردازند. اما سبک نوحه و سوگواری ایشان متفاوت با اهل تشیع و به مانند فرق صوفیه با حال و هوای ذکرگویی و جمع خوانی است.
قابل ذکر است که در فرهنگ عامه مردم پشتون افغانستان، طالبان دو گونه پاکستانی (توسط سازمان اطلاعات داخلی پاکستان موسوم به آی. اس. آی
ISI مخفف Inter-Services Intelligence بنیانگذاری شده) و افغانستانی است، که نوع افغانستانی آن از مخالفان داخلی علیه اشغالگری می‌باشند. نزد سایر اقوام غیرپشتون به اسامی و عناوین متعددی برای مخالفان دولت و مخالفان اشغالگری خارجی نیز بر می‌خوریم که پرداختن به آن‌ها خارج از حوصله این متن است.

ابوحنیفه 
اهل سنت حنفی مقلدان نعمان بن ثابت معروف به امام ابوحنیفه (متولد سال
۸۰ و متوفّای سال ۱۵۱ ه ق) می‌باشند. ابوحنیفه فردی ایرانی بود که امام اعظم اهل سنت به شمار می‌رفت و در اصول اساسی اسلام اختلاف فاحشی با شیعه و فقه جعفری نداشت و از آموزه‌های مذهبی قرن دوم و سوم هجری تبعیت می‌نمود. پیروان ایشان بر خلاف گروه‌های تکفیری، سلفی، وهابی مخالف فقه جعفری و شیعه نبوده و با جهاد علیه اشغالگران، با شب زنده داری و عبادت و ذکر و دعا و تصوف به قصد تقرب به رسول گرامی اسلام (ص) گام در جهاد علیه اشغالگران گذاشته اند. که یقینا در این مسیر با ناآگاهی و اشتباهات و تبعیت از بعضی احکام جاهلانه و سفارشی توسط عناصر افراطی دچار خطا‌های راهبردی نیز شده اند؛ و البته این امکان هم قابل پیش بینی است که در آینده باز هم دچار افراط گرایی گردند.
از نظر ایشان ریختن خون مسلمان با هر گرایش و ریختن خون غیرمسلمانی که با ایشان جنگ ندارد، حرام است. ایشان مخالفان خود را حکم تکفیر نداده و خون او را مباح نمی‌دانند. ایشان با اشغالگران خارجی کشورشان و دولت دست نشانده خارجی در افغانستان مخالف بوده و جنگ می‌نمایند و با سایر مردم کاری ندارند و از آنجاییکه مناطق هزاره جات و شیعه نشین افغانستان در مجاورت پشتون هاست (طالبان از قوم پشتون هستند)، هیچ گونه تعدی و قتل و غارتی از جانب ایشان متوجه شیعیان نشده است.
طالبان هیچ گونه چشم داشتی به خاک کشور‌های همسایه نداشته و اصولا در دکترین طالبان چیزی بنام اشغال سرزمین‌های غیر و پیشروی و فتح سایر کشور‌ها وجود ندارد. طالبان خواستار ایجاد یک دولت اسلامی مطابق با سلیقه خود بر اساس آموزه‌های اسلام حنفی در داخل فضای سرزمینی و حاکمیتی افغانستان با رهبریت قوم پشتون می‌باشد. در واقع طالبان بر خلاف القاعده و داعش از لحاظ جغرافیایی گروهی درون گرا و از لحاظ فکری گروهی برون گرا است که نیرو‌های خارجی متخاصم را دشمن می‌داند نه سایر مذاهب و یا فرق افغانستان را.


ابن تیمیه 
احمد ابن عبدالحلیم مشهور به ابن تیمیه و ملقب به شیخ‌الاسلام (در سال
۶۶۱ ه ق) در منطقه حران (جایی میان موصل و شام) در خانواده‌ای از مشایخ حنابله متولد شد. ابن تیمیه پیشوا و بنیانگذار سلفیه می‌باشد و فتاوایش زمینه‌ساز تاسیس جنبش‌های بنیادگرایی و نیرو‌های جهادگرای سلفی نوظهور در جامعه اسلامی شده است. به گونه‌ای که وی، پدر معنوی افراط‌گرایی اسلام سنی معرفی شده و در میان تکفیریان، سلفیان و وهابیت به شیخ المجاهدین شناخته میشود.
وهابیت، اخوان‌المسلمین و سلفیه جهادی از جمله گروه‌هایی هستند که از فقه سلفیه با پرچمداری ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب در برابر دیگر مذاهب چهارگانه اهل‌سنت، پیروی می‌کنند. همچنین بازتولید اندیشه‌های بنیادگرایی ابن تیمیه، در قالب گروه‌هایی، چون القاعده و داعش ظاهر گشته و با تکفیر بخش گسترده‌ای از مسلمانان، به سلفی‌های تکفیری معروف شده‌اند. افراط‌گرایی، سلفی‌گری و وهابیت به لحاظ فکری از آموزه‌های ابن تیمیه و شاگردان مکتب او، چون محمد ابن عبدالوهاب، ابوالعلی مودودی  بهره برده و در زمان به دست گرفتن قدرت با تکیه بر آموزه‌های ابن تیمیه دست به کشتار مسلمانان و تخریب بارگاه اهل‌بیت (ع) و صحابه پیامبر (ص) زدند.

بنیادگرایی القاعده و داعش در مواجهه با بحران‌های دنیای جدید، با تکیه بر فتاوای ابن تیمیه و با برداشت‌هایی خاص از متون دینی، مسلمانان را به سوی افراطی‌گری فرا می‌خوانند. سلفی گری و وهابیت را باید فقهی در چارچوب مذهب حنبلی انگاشت که در بسیاری از مسائل با دستان توانمند و قلم‌های خوشرنگ بریتانیای کبیر در جهت فرقه سازی‌های اسلامی و ایجاد اختلاف در بین امت بزرگ اسلامی و در زمان ایجاد کشور‌هایی مانند عربستان سعودی و رژیم اشغالگر قدس، از مواضع مشهور فقه حنبلی عدول کرده است. 

 

داعش عامل تقابل طالبان با آمریکا

 حمله نظامی غرب به مراکز طالبان با هدف محو و نابودی کامل این گروه و انتشار و پراکنده شدن بازماندگان آن‌ها در اقصی نقاط دنیا و استقرار آمریکا و ناتو در افغانستان، نه تنها از جرم و جنایت و تروریسم و تولید مواد مخدر و ناامنی در این کشور کم نکرد، بلکه آمریکا و ناتو عامل اصلی جرم و جنایت و نابودی کامل زیرساخت‌ها و انتقال تروریسم و ناامنی به سایر کشور‌های همسایه و منطقه شدند. طالبان با بازسازی مجدد سازمان خود با تشکیل جبهه واحدی علیه اشغالگران آمریکایی و ناتو اعلام موجودیت کردند؛ و در قالب سیاستمدارانی مجرب، بسیار متفاوت از قبل خود را در صحنه سیاسی افغانستان و بین الملل ظاهر نمودند.

اما امید است طالبان پوست انداخته که مدعی است بر اساس مخالفت با هرگونه اشغالگری خارجی خود را بازسازی کرده، به خواست مردم افغانستان و منطقه با رویگردانی از دوران حکمرانی نه چندان قابل دفاع گذشته خود، بعد از استقرار حکومت مورد نظرش، به مثابه کرم ابریشمی که وقتی دگردیسی می‌کند و تبدیل به پروانه‌ای زیبا و چشم فریب می‌گردد، ظاهر شود. نه مانند افعی و عقربی که وقتی پوست اندازی کرد، شروع به نیش و گزش و کشتار نماید.


شکل گیری داعش

طالبانی که نخواستند به خواسته‌های آمریکا مبنی بر تهاجم به همسایگان افغانستان لبیک گفته و به عنوان نیرو‌های نیابتی آمریکا در افغانستان عمل کنند، به مخالفان سرسخت وهابیت و تکفیر و داعیه دار حکومت ملی خود در افغانستان تبدیل شدند.

در این زمان گروهی مسلح، تروریست و تکفیری مثل قارچ بر روی زمین ظاهر شدند و نام داعش یا ISIS که مخفف عبارت دولت اسلامی عراق و سوریه Islamic state of Iraq and Syria بر خود نهادند. داعش یک گروه تروریستی تکفیری است که از ظرفیت‌های نسبتاً بالای ناامن سازی در دنیای اسلام برخوردار است. این گروه، هدف خود را بازسازی خلافت اسلامی و علی الظاهر بازگرداندن قدرت به مسلمانان قرار داده است، هدفی که تقریباً اکثریت مسلمانان اهل سنت در ذهنیت تاریخی خود با آن شریک هستند.


بنیان فکری داعش
داعش به عنوان یکی از پیچیده‌ترین پدیده‌هایی است که در سال‌های اخیر در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته و دارای ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی، فکری، اعتقادی، اجتماعی و استراتژیک است. داعش به عنوان بازوی برون مرزی جبهه تروریسم و تکفیر بین المللی به نیابت از ارتش متجاوز آمریکا در حال بازی کردن نقشی است که سابقا در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، آمریکا از طالبان مطالبه کرده بود که به عنوان نیرو‌های نیابتی آمریکا به کشور‌های منطقه و همسایگان افغانستان حمله نمایند. اما طالبان با اعلام دکترین خود، سیاست ایجاد دولت اسلامی مد نظر خود را در افغانستان پیگیری کرد و از تبعیت از دستورات آمریکا سرپیچی کرد و در زمره دشمنان آمریکا قرار گرفت. آمریکا به دنبال ایجاد جبهه جدید تروریستی تکفیری و برون مرزی خود در غرب آسیا (خاورمیانه) و البته نابودی طالبان و ... داعش را بنیان گذاشت.
داعش گروهی تروریستی تکفیری است که پس از تحولات غرب آسیا (خاورمیانه) و شمال آفریقا در سال
۲۰۱۱ میلادی، با تصرف بخش‌هایی از کشور‌های سوریه و عراق تشکیل شد. این گروه تروریستی تکفیری بسیاری از معادلات منطقه‌ای و بین المللی را تحت تاثیر رفتار‌های هراس افکنانه خود قرار داده است. طیف گسترده‌ای از افراد و گروه‌ها با انگیزه‌های متعددی با داعش همسو و هم پیمان شده اند. انگیزه متحدان داعش، طیفی از ماجرا جویی شخصی و بحران هویت تا اهداف تجزیه طلبانه و نیابتی را در بر می‌گیرد. بر مبنای سیاست‌های مخرب مثلث غربی – عبری – عربی شبکه جهانی داعش فعال می‌باشد و در جهت ناامن سازی جهانی و تجزیه کشور‌های مد نظر نظام سلطه گام بر می‌دارند.

اما همگی ایشان در اصول ۴ گانه تعالیم ابن عبدالوهاب و شعار‌های اصلاحی وهابیت و تکفیر بدین شرح مشترک می‌باشند: اول- مبارزه با شرک، خرافات و بازگشت به اسلام سلف و سلف صالح. دوم- مخالفت با عقل، فلسفه، اجتهاد، تفسیر قرآن، تصوف، عرفان و هرگونه نوآوری که به عنوان بدعت شناخته می‌شود. سوم- وحدت و خلافت دینی عربی و ضدیت با ترکان عثمانی. چهارم- دشمنی با شیعیان. این ۴ اصل دکترین داعش و سایر گروه‌های تروریستی تکفیری را تشکیل می‌دهد.


داعش تهدیدی علیه بشریت
گروه‌های تروریستی تکفیری بیش از آنکه، تهدیدی درون مذهبی برای جامعه اسلامی باشند، تهدیدی علیه بشریت محسوب می‌شوند. این تهدید ناشی از ماهیت و چگونگی سازماندهی و هم پیوندی این گروه هاست. داعش تهدیدی است که گستره آن به عراق، سوریه، افغانستان و ایران محدود نمی‌شود. تداوم اعلام بیعت و اتحاد گروه‌های تکفیری و تروریستی در اقصی نقاط جهان با داعش و بحران آفرینی اتباع اجاره‌ای آن‌ها در کشور‌های متبوع خود، باعث شده گروه‌های تروریستی تکفیری به تهدیدی علیه جهانیان تبدیل شوند و در این میان، جمهوری اسلامی ایران نقش و جایگاه بسیار مهمی در مقابله با این کانون تهدید بین المللی ایفا کرده است.

موج بیداری اسلامی از سال ۲۰۱۰ میلادی، صهیونیست‌ها را در ترس و انفعال عجیبی فرو برد. آنان برای مقابله با این وضعیت به کمک طراحان اروپایی و آمریکایی درصدد تغییر جهت و محتوای این انقلاب‌ها برآمده و سرانجام موفق شدند درگیری شیعی- سنی و سنی – سنی را پررنگ نموده و به خلق گروه‌های تروریستی تکفیری همچون داعش و جبهه النصره پرداخته و جبهه مقاومت علیه رژیم اشغالگر قدس را با هزینه عربستان سعودی و تعدادی دیگر از کشور‌ها درگیر سازند. نکته جالب توجه، اشتراک در افکار، اعمال، رویه‌ها و مبانی دینی- عقیدتی رژیم صهیونیستی و گروه تروریستی تکفیری داعش است که اتفاقی بودن این اشتراکات را غیر منطقی می‌نمایاند. مشابهت ایدۀ از نیل تا فراتِ صهیونیست‌ها با عقیدۀ ایجاد دولت اسلامی عراق و شام در غرب آسیا (خاورمیانه) یکی از این اشتراکات می‌باشد.


داعش و خراسان بزرگ
داعش با نام‏گذاری افغانستان و مناطق پیرامونی آن به نام «خراسان بزرگ» در واقع با نگاهی ایدئولوژیک به این سرزمین می‏ نگرد. خراسان بزرگ طبق روایات مورد استناد سازمان تروریستی تکفیری داعش و القاعده، «سرزمین موعود» برای قیام آخرالزمانی است. شعار «جهاد در خراسان» دارای اهمیت و ماهیت بزرگ ایدئولوژیکی است. زیرا «پرچم‌های سیاه خراسان» انگیزه قدرتمندی برای جنگجویان ایجاد خواهد کرد. چنانچه دولت فعلی افغانستان به سمتی برود که شکاف جدی میان نظام سیاسی و آموزه‏های دینی- ایدئولوژیکی مردم ایجاد شود، بستر‌های پذیرش افکاری مانند داعش مهیاتر خواهد شد.


جذابیت افغانستان برای داعش
داعش و سایر گروه‌های تروریستی تکفیری به خوبی به اهمیت زیرساخت‏های قدرتمند افراط‏ گرایی در افغانستان واقف هستند. جغرافیای فکری، انسانی و سرزمینی افغانستان دارای جذابیت‌های زیادی برای این گروه‌ها می‌باشد. افغانستان به دلیل داران بودن معادن بکر و ثروت‌های خدادادی زیاد و از همه مهم‌تر مزارع بی حدو حصر کشت مواد مخدر که قسمت اعظم هزینه‌های این گروه‌ها را تامین می‌نماید و همچنین جغرافیای خشن و کوهستانی و جنگلی، همواره نقطه‏ تلاقی و کانون توجه افراط‏گرایان بوده است.
از منظر داعش و سایر گروه‌های تروریستی تکفیری، ژئوپلتیک افغانستان این قابلیت را داراست که در یک زمان واحد چندین کارکرد و نقش راهبردی برای آن‌ها و حامیان بین‏المللی‏ ایشان داشته باشد. موقعیت جغرافیایی و دسترسی‏‌های افغانستان به گونه‏‌ای است که ظرفیت ایجاد چندین جبهه در جهات مختلف علیه چین، روسیه و جمهوری اسلامی ایران را دارد. شاید افغانستان به طور کامل در «قلمرو ایدئولوژی» داعش و یا سایر گروه‌های تروریستی تکفیری قرار نداشته باشد، اما تندرو‌های این سرزمین برای انطباق با هر نوع ایدئولوژی همسو با اهدافشان بویژه اگر با حمایت ‏های گسترده مالی پشتیبانی شود، کاملاً محیطی پذیرا می‌باشد.
ظرفیت مشروعیت ‏سازی داعش در جوامع سنتی، بحران‏ ساز و مستعد تحرکات مسلحانه مانند افغانستان بسیار بالا است. «دولت‏های ناکام»، «ملت‏های معترض»، «مرز‌های ناآرام» و در مجموع خلأ قدرت سیاسی- نظامی جزو مهم‌ترین خصایص ذاتی برای عرض اندام گروه‌های تروریستی تکفیری در این مناطق بحران زده محسوب می‏شود. «توزیع ناقص» یا «ضعف» قدرت سیاسی- نظامی دولت مرکزی یکی از مهم‌ترین محرک‏های رشد نیروی گریز از مرکز در نواحی پیرامونی این کشور است.

مناطق حاشیه‏‌ای بویژه جنوب و شرق افغانستان، با چنین وضعیتی مواجهند. اصولاً مناطقی که ضعف دولت‏های مرکزی در آنجا مشهود است، برای رشد و نمو گروه‌های تروریستی تکفیری بسیار مساعدند. علاوه بر خلأ قدرت سیاسی و نظامی در مناطق پیرامونی افغانستان، وجود برخی سرزمین‏های خالی از سکنه یا کم جمعیت، جغرافیای بسیار مناسبی برای شکل‏ گیری اولیه گروه‌های تروریستی تکفیری به شمار می‏روند. اجتماعات ساکن در چنین مناطقی عمدتاً قبایلی و عشایری هستند که از دولت مرکزی گریزان و در قبال دریافت اندک حمایت مالی، تسلیحاتی و... خارجی، مشتاق میزبانی از گروه‏های مسلح می‏باشند. اگر عراق و سوریه از ثروت طبیعی نفت و گاز برخوردار هستند، معادن و مواد مخدر افغانستان نیز مولد ثروتی هنگفت است که تاکنون نوعی خوداتکایی مالی به گروه‏های تروریستی تکفیری در این کشور اعطا کرده است.


ماموریت ویژه داعش
واکاوی کارنامه عملی داعش در قتل و کشتار و اعمال خشونت علیه مسلمانان و غیرمسلمانان و سوء رفتار با زنان و جهاد نکاح، برده داری و تخریب قبور پیامبران و بزرگان و آثار باستانی و تاریخی، ایفای نقش آنان را در جبهه استکبار و استعمار بیش از پیش آشکار می‌سازد. نقشی که در تقابل آشکار با نصوص و آموزه‌های اسلام راستین، سیاه نمایی چهره رحمانی اسلام و تفرقه و پراکندگی و از هم پاشیدگی جامعه مسلمین را هدف قرار داده است. برای آگاهی از جریان داعش و تکفیر سهل‌ترین راه آشنایی با بانی و اهداف این جریان (آمریکا)، اجتناب ناپذیر است. همانطوری که وقتی به ریشه‌ها و چرایی تشکیل وهابیت و عربستان سعودی، صهیونیسم بین الملل و رژیم اشغالگر قدس نگاه می‌اندازیم، به نقش و جایگاه پررنگ انگلستان بر می‌خوریم.
«هیلاری کلینتون» وزیر خارجه اسبق آمریکا در کتاب خود با عنوان "گزینه‌های دشوار" اعترافات حماقت آمیز و البته غافلگیر کننده‌ای را مطرح ساخته و اذعان کرده است که داعش در واقع ساخته دست آمریکا با هدف تقسیم غرب آسیا است. تقسیم غرب آسیا (خاورمیانه) فعلی با دستور کار آمریکا برای ساخت خاورمیانه جدید با محوریت رژیم اشغالگر قدس است.

در واقع مهم‌ترین اهداف تاسیس گروه تروریستی تکفیری داعش را می‌توان تضعیف جبهه مقاومت اسلامی علیه رژیم اشغالگر قدس، تجزیه کشور‌های منطقه از جمله سوریه، لبنان، عراق، افغانستان، ایران و امنیت بخشیدن به مرز‌های رژیم صهیونیستی برشمرد. پس از پیروزی محور مقاومت و شکست‌های سهمگین گروه داعش در سوریه و عراق، این گروه تروریستی و تکفیری با هدف ایجاد ناامنی در افغانستان و به بهانه مبارزه با طالبان، به این کشور ترانزیت گردید.

فعالیت‌های گروه تروریستی تکفیری داعش در افغانستان، در اصل با هدف تجزیه افغانستان در جهت راهبرد کلان آمریکا در منطقه و همچنین انتقال ناامنی به کشــورهاى همسایه افغانستان از جمله ایران، روسیه و چین صورت می‌گیرد؛ و اگر مجال کافی پیدا نماید به عنوان بازوی برون مرزی جبهه تروریسم و تکفیر بین المللی در کشور‌های منطقه و همسایگان افغانستان ایفای نقش می‌نماید. 

 

ناامنی داعش در افغانستان، در راستای منافع رژیم صهیونیستی

طالبانی که نخواستند به خواسته‌های آمریکا مبنی بر تهاجم به همسایگان افغانستان لبیک گفته و به عنوان نیرو‌های نیابتی آمریکا عمل کنند، تبدیل گشتند به مخالفان سرسخت آمریکا، وهابیت، تکفیر و داعیه دار حکومت ملی خود در افغانستان. در این زمان گروهی مسلح، تروریست و تکفیری مثل قارچ بر روی زمین ظاهر شدند و نام داعش یا ISIS که مخفف عبارت دولت اسلامی عراق و سوریه Islamic state of Iraq and Syria بر خود نهادند. این گروه تروریستی تکفیری از ظرفیت‌های نسبتاً بالای ناامن سازی در دنیای اسلام برخوردار است.
داعش به عنوان بازوی برون مرزی جبهه تروریسم و تکفیر بین المللی به نیابت از ارتش متجاوز آمریکا در حال بازی کردن نقشی است که سابقا در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، آمریکا از طالبان مطالبه کرده بود که به عنوان نیرو‌های نیابتی آمریکا به کشور‌های منطقه و همسایگان افغانستان حمله نمایند. طالبان با سرپیچی از دستورات آمریکا، در زمره دشمنان قرار گرفت؛ و آمریکا به دنبال ایجاد جبهه جدید تروریستی تکفیری و برون مرزی خود در غرب آسیا و البته نابودی طالبان و حفظ امنیت رژیم صهیونیستی، داعش را بنیان گذاشت.


خراسان بزرگ مقدمه ایده نیل تا فرات
داعش در افغانستان بر مبنای سیاست‌های مخرب مثلث غربی – عبری – عربی شبکه جهانی تروریستی تکفیری فعال می‌باشد و در جهت ناامن سازی جهانی و تجزیه کشور‌های مد نظر نظام سلطه گام بر می‌دارد. گروه‌های تروریستی تکفیری بیش از آنکه، تهدیدی درون مذهبی برای جامعه اسلامی باشند، تهدیدی علیه بشریت محسوب می‌شوند. به همین دلیل ایران در مقابله با این کانون تهدید بین المللی نقش و جایگاه بسیار مهمی ایفا کرده است. ایجاد جمهوری اسلامی ایران و به تبع آن ایجاد جمهوری اسلامی افغانستان و بروز موج - بیداری اسلامی – بهار عربی - از سال
۲۰۱۰ میلادی، جبهه استکبار و صهیونیست‌ها را در ترس و انفعال عجیبی فرو برد. آنان برای مقابله با این وضعیت به کمک طراحان اروپایی و آمریکایی درصدد تغییر جهت و محتوای این انقلاب‌ها برآمده و سرانجام موفق شدند نقشه قدیمی استعمار مبنی درگیری شیعی- سنی را تبدیل به جبهه جدیدی بنام درگیری سنی – سنی نمایند. اشتراک در افکار، اعمال، رویه‌ها و مبانی دینی- عقیدتی رژیم صهیونیستی و گروه تروریستی تکفیری داعش، اتفاقی بودن این اشتراکات را غیر منطقی می‌نمایاند. مشابهت ایدۀ از نیل تا فراتِ صهیونیست‌ها با عقیدۀ ایجاد دولت اسلامی عراق و شام در غرب آسیا (خاورمیانه) و خراسان بزرگ در افغانستان یکی از این اشتراکات می‌باشد.
داعش با نام‏گذاری افغانستان و مناطق پیرامونی آن به نام «خراسان بزرگ» در واقع با نگاهی ایدئولوژیک به این سرزمین می‏ نگرد. خراسان بزرگ طبق روایات مورد استناد سازمان تروریستی تکفیری داعش و القاعده، «سرزمین موعود» برای قیام آخرالزمانی است. شعار «جهاد در خراسان» دارای اهمیت و ماهیت بزرگ ایدئولوژیکی است. زیرا «پرچم‌های سیاه خراسان» انگیزه قدرتمندی برای جنگجویان ایجاد خواهد کرد. چنانچه دولت فعلی افغانستان به سمتی برود که شکاف جدی میان نظام سیاسی و آموزه‏های دینی- ایدئولوژیکی مردم ایجاد شود، بستر‌های پذیرش افکاری مانند تجزیه افغانستان و ایران در بین مردم افغانستان مهیا خواهد شد.
ژئوپلتیک افغانستان این قابلیت را داراست که در یک زمان واحد چندین کارکرد و نقش راهبردی برای آن‌ها و حامیان بین ‏المللی‏ شان داشته باشد؛ و جبهه تروریستی تکفیری مثلث غربی – عبری – عربی به خوبی به اهمیت زیرساخت‏های قدرتمند افراط‏ گرایی در افغانستان واقف هستند. موقعیت جغرافیایی و دسترسی‏‌های افغانستان به گونه‏‌ای است که ظرفیت ایجاد چندین جبهه در جهات مختلف علیه همسایگان را دارد.


داعش مجری تاسیس کشور پشتونستان
هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا در کتاب خود با عنوان " گزینه‌های دشوار" پرده از اهداف پشت پرده تاسیس داعش توسط دولت آمریکا با هدف تقسیم غرب آسیا برداشته است. وی اعتراف می‌کند تقسیم غرب آسیا (خاورمیانه) فعلی با دستور کار آمریکا برای ساخت خاورمیانه جدید با محوریت رژیم صهیونیستی است. در واقع مهم‌ترین اهداف تاسیس گروه تروریستی تکفیری داعش را می‌توان تضعیف جبهه مقاومت اسلامی علیه رژیم اشغالگر قدس، تجزیه کشور‌های منطقه از جمله سوریه، لبنان، عراق، افغانستان، ایران و امنیت بخشیدن به مرز‌های رژیم صهیونیستی برشمرد.
پس از پیروزی محور مقاومت و شکست‌های سهمگین گروه داعش در سوریه و عراق، این گروه تروریستی و تکفیری با هدف ایجاد ناامنی در افغانستان و به بهانه مبارزه با طالبان، به این کشور ترانزیت گردید. فعالیت‌های گروه تروریستی تکفیری داعش در افغانستان، در اصل با هدف تجزیه افغانستان در جهت راهبرد کلان آمریکا در منطقه و همچنین انتقال ناامنی به کشــورهاى همسایه افغانستان صورت می‌گیرد؛ و به عنوان بازوی برون مرزی جبهه تروریسم و تکفیر بین المللی ایفای نقش می‌نماید. داعش با این هدف بویژه از سال
۲۰۱۷ میلادی بدین سو شروع به تقویت خود در افغانستان با استفاده از حمایت‌های واشنگتن کرده است. به دنبال شکست گروه تروریستی تکفیری داعش در عراق و سوریه، آمریکا با ترانزیت این گروه به افغانستان از یک سو تلاش دارد مانع از ثبات در این کشور شده و توجیه مناسب برای ادامه مداخله نظامی بعد از صلح با طالبان در افغانستان را داشته باشد و از سوی دیگر از موقعیت افغانستان برای ضربه زدن به ایران، روسیه و چین استفاده نماید.
در همین راستا رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه‌ای در دیماه سال
۱۳۹۶ در دیدار با اندیشمندان ایرانی حوزه و دانشگاه در تهران فرمودند: «هدف آمریکا از انتقال تروریست‌های داعش به افغانستان، موجه کردن ادامه حضور خود در منطقه و ایجاد امنیت برای رژیم صهیونیستی است». به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی: «آمریکایی‌ها خود عامل اصلی ناامنی در افغانستان هستند و کشتار‌هایی که به اسم مذهب در این منطقه از حدود بیست سال قبل انجام گرفته، مستقیم یا غیر مستقیم به وسیله عوامل آمریکا بوده و اکنون نیز به دنبال آن هستند که با ایجاد ناامنی، حضور خود را تأمین کنند و اهداف سیاسی و اقتصادی شان را پیش ببرند».
مهم‌تر از خطر حضور داعش در افغانستان می‌توان از تجزیه افغانستان و زمینه سازی برای تاسیس دولت جعلی دیگری مشابه رژیم صهیونیستی در پشت مرز‌های شرقی ایران با جمعیتی بالغ بر
۱۵ میلیون نفر نام برد. پیشینه تاریخی تاسیس رژیم صهیونیستی با قصه پردازی و ساخت افسانه و جعل و ساخت تاریخ رقم خورده است.
ایجاد جبهه مقاومت توسط جمهوری اسلامی ایران در سوریه، لبنان و فلسطین، عملا صحنه نبرد با رژیم صهیونیستی را به پشت مرز‌های شمالی این رژیم کشانده است. اگر فکر کنیم که از این بابت رژیم صهیونیستی بیکار نشسته بدور از احتیاط می‌باشد.
از گذشته‌های بسیار دور این رژیم برای تحقق خاورمیانه جدید و مقابله با جبهه مقاومت در پشت مرز‌های خود مصمم گشته تا مشابه همین جبهه را پشت مرز‌های ایران ایجاد نماید؛ بنابراین با جعل تاریخ و قصه پردازی اقدام به انتشار داستانی خیالی با نام قبایل
۱۰ گانه گم شده بنی اسرائیل نمود. ۱۰ قبیله گم شده به ۱۰ قبیلۀ بنی اسرائیل اطلاق می‌شود که سرنوشت آنان پس از اخراج از سرزمین فلسطین به دست آشوریان در سال ۷۲۲ قبل از میلاد مشخص نیست. از دیدگاه آخرالزمانی (آرماگدونی) یهودیان صهیونیسم و مسیحیان صهیونیسم این ۱۰ قبیله در آخرالزمان پیدا خواهند شد و به ارض مقدس باز می‌گردند.
آن زمانی که حضرت موسی کلیم الله «علی نبینا و آله و علیهم السلام» برای دریافت الواح مقدس راهی کوه طور شد، در غیاب خود وصی و برادر خود هارون را بطور موقت زعیم قوم یهود کرد. در بازگشت از کوه طور متوجه گردید که در غیابش بنیان انحراف و عصیان از دستورات الهی و خروج عده‌ای از دین یهودیت، رقم خورده است. خروج کنندگان از دین یهودیت و گروندگان به مظهر شیطان زمان، شدند گوساله پرستان سامری، و عملا بنیان رسمی انحراف از یهودیت با همین نام شکل گرفت. طی مرور زمان در اعصار تاریخ، شیطان پرستان یهودی و گوساله پرستان سامری نام صهیونیست یا پیروان صهیون بر خود نهادند، که با تبعیت از دستورات شیطان و سامری جادوگر با هدف بدنامی دین یهودیت و پیروان پیامبر کلیمش، اقدام به کشتار پیامبران الهی زمان خود کردند. این صهیونیست‌های پیامبرکش در گذشته تاریخ، در عصر جدید تبدیل شدند به کودک کشانی که در کشتار مخالفان خود هیچ فرقی بین مسلمان، مسیحی و یهودی قائل نیستند.


اسطوره اسباط گم شده بنی اسرائیل
در طول تاریخ الیگارشی یهودیان صهیونیسم، نمونه‌های بسیاری را می‌توان یافت که حاکمان، دین را به عنوان ابزاری برای حذف رقبا و سپس مظلوم نمایی و عزاداری بر سر قربانیان به کار بسته‌اند. فاجعه دادگاه‌های تفتیش عقاید و قتل‌عام یهودیان فریسی توسط این الیگارشی را شاید بتوان به عنوان یکی از نام آشنا‌ترین این فجایع عنوان کرد. اما نمونه‌ای که کمتر مورد توجه فرهیختگان قرارگرفته، اسطوره قبایل گم شده است؛ که همان استراتژی کهنه تاریخ سازی و تطهیر جنایات، از طریق مظلوم نمایی را دنبال می‌کند. آنچه در این نوشتار می‌آید، تنها محدود به قرون معاصر نیست؛ بلکه سر درازی به بلندای قرن هشتم پیش از میلاد دارد.
اسطوره اسباط گم شده بنی‌اسرائیل اولین اسطوره‌ای است که اندیشه و فرهنگ سیاسی یهودیت جدید موسوم به صهیونیسم را شکل می‌دهد. در دوران جنگ‌های صلیبی و هم در قرون شانزدهم و هفدهم میلادی از اسطوره اسباط گم شده بنی‌اسرائیل به عنوان یک انگیزه مذهبی قوی برای تحریک مردم مسیحی اروپا به جنگ با عثمانی و یا به تشدید تحرکات استعماری در قاره آمریکا استفاده سیاسی فراوان شد. یکی از معروف‌ترین نمونه ها، ماجرای ظهور دیوید روبنی در اوایل قرن شانزدهم است که هدف از آن تحریک احساسات دینی مردم ساده مسیحی و ایجاد یک جنگ صلیبی جدید علیه عثمانی وقت بود.
در زمانی که سلطان سلیمان خان عثمانی (سلیمان قانونی) تهاجم بزرگ خود را به غرب اروپا آغاز کرده و قلمرو دولت عثمانی را به نزدیکی شهر وین رسانیده بود، یک فرد مدعی یهودیت به نام دیوید روبنی وارد بندر ونیز می‌شود و ادعا می‌کند فرمانده کل ارتش قبایل گم شده بنی اسرائیل است که در منطقه خیبر سرزمین حجاز وقت و سرزمین عربستان سعودی فعلی حکومت می‌کنند و این دولت تاکنون ناشناخته بوده است! سران یهودیان ونیز میهماندار و مبلّغ این سفیر نظامی می‌شوند و او را نزد پاپ کلمنت هفتم می‌برند. جالب اینجاست که پاپ هم ادعای دیوید روبنی را می‌پذیرد و با او پیمانی امضاء می‌کند، دال بر اتحاد جهان مسیحیت با دولت بنی اسرائیل علیه مسلمانان. حسب ذکر تاریخ این کلمنت هفتم از خانواده زرسالار و صرّاف مدیچی فلورانس است و پاپ بد نام و دسیسه‌گری بوده است.
دیوید روبنی حدود یک سال با شکوه تمام در دربار پاپ وقت مقیم می‌شود و به کمک اعضای خانواده یهودی آبرابانل به شهر‌های ایتالیا سفر می‌کند و غوغا و شور دینی عجیبی ایجاد می‌نماید، زیرا طبق اعتقادات دینی یهودیان و مسیحیان پیدا شدن اسباط گم شده بنی اسرائیل مقدمه ظهور مسیح (مصلح کل) نزد مسیحیان و ظهور ماشیح بن داوید (مصلح کل) نزد یهودیان است. این ماجرا به شکلی کاملاً روشن یک سناریوی اطلاعاتی است که به ظاهر با همدستی زرسالاران یهودی صهیونیسم و پاپ‌های مسیحیت معتقد به صهیونیسم و دربار‌های پرتغال و اتریش آن زمان طراحی و اجرا شد. در تاریخ نگاری رسمی غرب و در تاریخ نگاری یهود نیز تمایل هست که این واقعه را یک ماجرای مرموز و غیر قابل توضیح جلوه دهند!
در قرن هفدهم هم این استفاده سیاسی از اسطوره اسباط گم شده بنی‌اسرائیل تکرار می‌گردد. در این زمان بخش مهمی از فعالیت چاپخانه‌های بندر آمستردام، که به مرکز یهودیان جهان تبدیل شده و نقشی مشابه نیویورک امروز را داشته، به اشاعه آرمان ظهور قریب الوقوع مسیح و افسانه
۱۰ سبط گم شده بنی‌اسرائیل اختصاص داشت. اسحاق لاپیرر، متفکر سیاسی یهودی الاصل فرانسه که یکی از مروّجین اولیه صهیونیسم در اروپای قرن هفدهم بود، چنین تبلیغ می‌کرد که باید به جستجوی اسباط گم شده پرداخت و قوم بنی‌اسرائیل را مجددا گرد آورد. سپس، باید مسیحیان و یهودیان متحد شوند و به کمک پادشاه فرانسه سرزمین صهیون را تسخیر کنیم. احیاء دولت صهیون در فلسطین راه پیروزی نهایی مسیحیان را بر مسلمانان همواره خواهد کرد و امپراطوری جهانی پدید خواهد ساخت که مرکز آن در اورشلیم است.


ردپای اسباط گم شده بنی اسرائیل در افغانستان
حسب اعلان شبکه اطلاع رسانی افغانستان در تاریخ
۴/۱۱/۱۳۸۸ وزارت خارجه رژیم صهیونیستی تائید نمود که دولت این رژیم تحقیقات گسترده‌ای را جهت شناسائی قبایل پشتون‌های افغانستان و پاکستان که اصلیت یهودی دارند آغاز نموده است. در همان تاریخ سخنگوی وزارت خارجه رژیم صهیونیستی به روزنامۀ لوفیگاروی فرانسه گفت: دولت این رژیم تحقیقات گسترده‌ای را جهت شناسائی قبایل پتان (Patan) شروع کرده است. مورخان از سده دهم به بعد، پشتون‌ها را به عنوان افغان یاد کرده و زبان ایشان را هم افغانی گفته اند. کلمات پشتو و پشتون تا سده هفدهم تنها در محاوره زبانی بین مردم رواج داشته. کلمه پتان شکل هندی شده کلمه پشتانه (جمع پشتون) می‌باشد و از آن جا در زبان انگلیسی راه یافته است.
سردمداران رژیم اشغالگر قدس با جعل تاریخ مدعی گشته اند که پشتون‌های افغانستان و پاکستان یکی از
۱۰ قبیلۀ گم شده بنی اسرائیل هستند؛ لذا از طریق تامین اعتبار مرکز تحقیقات ملی ممبی در هند رسماً تحقیقاتی را آغاز کرده اند تا که این موضوع را به اثبات رسانند. این در صورتی است که اسم پتان جزو هیچ یک از قبایل ۱۲ گانه بنی اسرائیل نمی‌باشد و لقبی است اعطایی از جانب انگلیسی‌ها برای پشتون‌های غرب آسیا.
سخنگوی وزارت خارجه این رژیم می‌افزاید: از آنجا که در شرائط کنونی گشایش چنین مرکز تحقیقاتی در افغانستان و پاکستان امکان ندارد، ما تصمیم گرفتیم که این تحقیقات را در هندوستان که اکثراً میزبان پشتون‌ها می‌باشد راه اندازی نمائیم. این تحقیقات از سه ماه تا یک سال کامل را در بر می‌گیرد. تحقیقات ما قبلا در بخش‌های ریشه یابی تاریخی، رسوم و فرهنگ ملی و تقارب زبانی پشتون‌ها تکمیل گردیده است. این مرکز نتائج تحقیقات خویش را از آزمایشات خون (دی. ان. ای) به دست خواهد آورد. به همین دلیل تا کنون هزاران سی سی خون از پشتون‌های افغانستانی ساکن در منطقۀ ماله باد استان اوتار پرادش
Uttar Pradesh در شمال هند جهت آزمایشات جمع آوری کرده است.
بنا بر اظهارات این سخنگو، کارشناسان بیولوژیک رژیم صهیونیستی تمام تلاش خودشان را به کار بسته اند تا ارتباط ژنتیکی میان پشتون‌ها و یهودیان را به اثبات برسانند تا اینکه به این طریق مورخان این رژیم را یاری کنند که گویا «پشتون‌ها در اصل از ریشۀ یهودیان و از قبایل گم شده بنی اسرائیل» هستند. این در حالی است که تحقق این ایده در گرو ضمانت حضور بلندمدت آمریکا در افغانستان است. که بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه‌ای که فرمودند: «هدف آمریکا از انتقال تروریست‌های داعش به افغانستان، موجه کردن ادامه حضور خود در منطقه و ایجاد امنیت برای رژیم صهیونیستی است» مصداق همین امر مهم می‌باشد.