دستګیر نایل
به مناسبت روز جهانی زن
زنان نامدار تاریخ
بخش سوم
گوهرشاد بیگم
تیموریان هرات،عصر درخشانی را در خراسان نه، بلکه در منطقه گذرانیدند.در زمان حکمروایی شاهان تیموری خراسان مهد علم، هنر، ادب، سیاست و تمدن درخشانی بود. میتوان گفت که رنسانس در شرق بود.و لذا زنان نیز دراین دوره از آزادی هایی برخوردار بودند.موسیقی،خطاطی، رقص، آواز خوانی، معماری وبسیار هنر ها وعلوم در این عصر به شگوفایی و تعالی رسید.ودر همه این دست آورد ها، زنان نیز نقش قابل ملاحظه ای داشتند.
از زنان با فضل واهل سیاست این دوره، یکی هم (گوهرشاد بیگم) است.گوهر شاد، دختر امیر غیاث الدین، رییس قبیلهء ترخا نیان وهمسر شاهرخ میرزای تیموری واز اشراف زنان خراسان (780 _861 ه ق) بود.امیر غیاث الدین، پدر گوهر شاد نیز یکی از امرای عصر تیموری بود.ولقب ترخان را چنگیز خان به او داده بود.گوهر شاد درسال 780 ه ق ) دیده بجهان کشوده است.این زن سیاستمدار و فرهنگ پرور،به شعر وشاعری هم عشق وصف نا پذیری داشت.وشعراء را در حمایت خویش قرار میداد. چنانچه (مهری ) هروی،یکی از شاعران نامدار عصر تیموری، مصاحب و ندیم او بود.گوهر شاد ، دو فرزند هنرمند و اهل فضل وکمال بنام های ابراهیم سلطان و بایسنغر میرزا داشت.که در هنر خطاطی، از جمله خط «نسخ »سرامد روزگار خود بودند.گوهر شاد بیگم نتنها همسر، بلکه از مشاوران نزدیک شاهرخ میرزا نیز بود.به همت وکوشش های این زن فاضل و هنر دوست، بناهای زیادی آباد شده وبه فرهنگ وتمدن عصر تیموری افزوده است.از انجمله میتوان از مسجد جامع و خانقاه شهر هرات که بنام خود او مسمی شده واز شاهکار های بینظیر هنر معماری ونقاشی در جهان بشمار میرود. دو رواق دارالحفاظ. و دارالسیاده درمشهد که به امر گوهر شاد ساخته شده همچنان خانقاهی که به امر گوهر شاد ساخته شده ودر کنار آن کتابخانه وشفا خانه ء بزرگی بنا شده است،از یاد گار های این زن فاضل و علم دوست است...
کتابخانه ای که گوهر شاد امر ساختمان انرا داده بود، حاوی 32 هزار نسخه کتاب با 43 زبان زنده ء دنیا گرد آوری شده که یکهزار نسخه ء آن نسخ خطی عکس برداری شده وبقیه، کتب چاپی بود.مصارف این خانقاه ها، مساجد و کتاب خانه ها را گوهر شاد بیگم شخصا میپرداخت.گوهر شاد بیگم پس ازفوت شوهرش شاهرخ میرزا،درسن هشتاد ویک سالگی، در اثر توطیه عده ای از اهل غرض و بدستور سلطان ابوسعید تیموری، برادر زاده شاهرخ میرزا بقتل رسانیده شد.و در مدرسه ای که بنام خودش آباد شده.،بخاک سپرده شد .(1 ) ویکی پدیا_ دانشنامه ء آزاد با اندک تصرف.. .
نورجهان بیگم: نام اصلی اش،مهر النساء است.دختر خواجه غیاث الدین محمد اعتماد الدوله از فضلا وامیر زاده گان خراسان بود .پدر مهرالنساء پس از تشنج اوضاع مهاجر در هند شد وبه دربار جلال الدین اکبر، شاهنشاه هند تقرب حاصل کرد.در ان سالها که مهرالنساء در حد زیبایی و کمال بود با «شیر افگن خان» یکی از فرماندهان جلال الدین اکبر ازدواج کرده بود.شهزاده سلیم، فرزند جلال الدین اکبر عاشق مهرالنساء میشود وبه مهرالنساء پیشنهاد ازدواج میدهد. اما در جواب شهزاده سلیم میگوید:
نورجان گرچه به ظاهر، زن است
در صف مردان، زن « شیر افگن» است
شهزاده سلیم پس از فوت جلال الدین اکبر که به سلطنت دهلی می رسد، در پی توطیه ای در جنگ بنگاله، شیر افگن خان را بقتل رسانیده وبا زور با مهر النساء ازدواج میکند.و به مهر النساء لقب « نور جهان بیگم » داده میشود.این دو زن و شوهر سیاسی و هنری، داستان شور انگیز وعاشقانه ای دارند که هر تاریخ دان و کتاب خوانی از ان آگاهی دارند. نور جهان بیگم افزود بر شاعری، سیاستمدار و مشاور نزدیک نورالدین(شهزاده سلیم) بود و در کار های ادارهء حکومت مداخله میکرد. پیش از این، در مقاله مفصلی بنام قصه هایی از تاریخ وهنر، در باره معلومات داده شد است.قصر « تاج محل »در دهلی از شاهکار معماری عصر مغل ها در هند است که برای این زن هنر مند و سیاستمدار، شاه امر ساختمان انرا داد. این بیت در سکه ء شاه جهان حک شده بود:
به حکم شاه جهانگیر یافت صد زیور بنام نور جهان، پاد شاه بیگم زر »
عصر امپرطوری مغلها درهند، بدون شک یکی از درخشان ترین عصر تمدن اسلامی است.دراین دوره، زنان زیادی در عرصه های مختلف زنده گی سهم داشتند.از زنان مشهور دردبار مغولی هند میتوان از زیب النساء بیگم، دختر اورنگ زیب هم نام برد که شاعره ای بود توانا وخردمند.کوکبه ودبدبه ء خسروی را دوست نداشت خلوت گزیده وشکسته نفس بود: خود گوید
دختر شاهم ولیکن رو بفقر اورده ام
زیب وزینت بس همینم، نام من زیب النساء است
جهان آرا بیگم، ستی النساء بیگم، ودهها تن دیگر، از فرزانگان و زنان فاضل انعصر بودند که نام انها در تاریخ زنده است.. «(2 ) به نقل از کتاب ادبیات فارسی در میان هندوان_ تالیف دکتر سید عبدالله استاد ادبیات فارسی دانشگاه لاهور..
طاهره قرة العین: نامش زرین تاج بود.پسانها، لقب قرة العین را بخود گرفت.در سال 1230 بدنیا آمد ودر سال 1268 در گذشت.پدر و.مادر طاهره، مسلمان و.مجتهد بودند.او، در آغاز طریقهء شیخیه را برگزید.واز این طریق مدتی رهبری بخشی از شیخیه را در کربلا وعراق بدوش گرفت.زمانی که (محمد علی باب) دعوت خود را آشکار کرد وبه تبلیغ دین خود پر داخت، طاهره به آیین باب گروید.طاهره، نخستین زنی بود که در اجتماع کثیری از مردم، ( روبنده ) حجاب از چهره بر گرفت و اعلام آزادی زن از قید وبند سنت ها کرد و گفت که با امدن آیین باب، احکام اسلام، ملغی شده است.طاهره از شخصیت های برازنده ء آیین باب بود وتا آخرین لحظات زنده گی پر ماجرایش، به این آیین وفادار ماند .
طاهره در جریان تلاش های خستگی ناپذیرش در راه تبلیغ آیین جدید وحقوق زنان دربند کشیده وسنت زده ء زمانش به اتهام دست داشتن به قتل « محمد تقی برغانی » معروف به «شهید ثالث»، باز داشت شد و مدت سه سال را در زندان رژیم قاجاریه گذشتاند.پس ازانکه ناصرالدین شاه قاجار ترور شد،طاهره نیز با دیگر متهمان قتل شاه،زیرعنوان « فساد فی الارض» اعدام گردید.طاهره، اولین زن قربانی اعدام در این اتهام بود. مبارزات طاهره،هم بعد دینی داشت و هم بعد در رهایی زنان از سیطرهء سنت ها وعنعنه های قرون وسطایی و مذهبی.
طاهره،اهل قزوین ایران، لقبش ام سلمه و تخلصش طاهره بود.علوم متداول عصر خود را از پدر و خسرش و ادبیات وشعر را از مادر خود آموخته بود.خشم روحانیون مذهبی زمانی بر طاهره افزونی یافت که او به آیین باب گرویده بود.او با گروه های مخالف زنان همعصر خود گفتگو ها وملاقات ها میکرد.طاهره، شاعر آتشین خو و پرخا شگر و انقلابی بود سروده هایش اکثر سیاسی و مذهبی است.غمنامه مرگ طاهره بسیار درد ناک و تراژدی است.در سال 1856 میلادی بنا بر حکم دو مجتهد ارشد نظام در حالیکه 35 سال داشت، در باغ ایلخانی بردند، خفه اش کردند و جسدش را در چاه انداختند.
بسیاری از فعالان حقوق زن، طاهره را الگوی مبارزات زنان دانسته اند. دکتر شریعتی گفته است: « بد ترین استبداد، استبداد دینی است» زنی فعال در راه آزادی زن و تلاش در راه ارمان هایش را بجرم اعتقاداتش با این شیوه کشتن، الگویی از استبداد دینی است که متولیان دینی ما انجام میدهند.جنبش طالبان افغانستان که زنان را در زمان حاکمیت سیاه و ننگین خود در محضر عام به جرم به اصطلاح بی عفتی وبی حجابی ودهها بهانه ئ دیگر «دره » میزدند و اعدام میکردند، نمونه ای از وحشت دینی و تطبیق سنت های قرون وسطایی بود که اکنون هم ادامه دارد.طاهره در باب حقانیت دین باب، قطعه شعری دارد که میگوید: ای عاشقان،ای عاشقان شد آشکارا وجه حق رفع حجاب گردید هان، از قدرت رب الخلق آمد زمان راستی، کژی شد اندر کاستی آن شد که آن میخواستی،ازعدل وقانون ونسق (3 ) ویکی پدیا_ دانشنامه ء آزاد با اندک تصرف . .
ملکه ثریا: ثریا دختر محمود طرزی و همسر شاه امان الله از اشراف زاده گان و روشنفکران عصر خودش بود که در 24 نومبر سال 1897 م در دمشق، پایتخت سوریه بدنیا امده است.وقتی با شاه امان الله درسال 1912 م ازدواج کرد،خانواده ء شاه لقب (شاه خانم ) را برایش دادند.ملکه وشاه امان الله، از روشنفکران دربار سلطنتی بودند و در راه انکشاف و ترقی افغانستان عقب ماندهء انروزگار، مساعی زیادی بخرچ دادند. بخصوص پس از سفر طولانی ای که در ممالک اروپایی و آسیایی داشتند، دید گاههای انها نسبت به اوضاع افغانستان وجهان را بکلی تغییر داد.شاه وملکه با بازگشت به وطن، بفکر تغیرات بنیادی ونو سازی در افغانستان شدند..با همین منظور،لویه جرگه ای بزرگ را با شرکت سران قبایل و کارمندان ارشد دولتی و روحانیون تشکیل دادند که در پغمان دایر شده بود.ملکه ثریا در این جرگه ظاهر شد و چادر از روی خود پس کرد و سخن از ازادی زنان ورهایی انها از قید وبند سنت ها وظابطه های سختگیرانه ء سنتی زد . .
در این جرگه، ملکه مورد انتقاد جدی روحانیون وسران قبایل وسنت پرستان گردید.برخی روحانیون وخانوادهء مجددی ها که نفوذ قابل ملاحظه ای در شرق و جنوب افغانستان داشتند، ودر عین زمان از حمایت مالی انگلیس ها برخوردار بودند، ملکه و شاه امان الله را به کفر وبی حجابی ملزم ساختند وعکس های ملکه را درمیان قبایل پخش کرده « جهاد»! علیه انها را اعلام نمودند.اما شاه وملکه دست از اقدامات ترقی خواهانه بر نداشتند.درهمان آغاز سلطنت شاه وبه همت ملکه ثریا در سال ۱۹۲۱ م اولین مکتب دخترانه در ناحیه شهر آراء کابل تاسیس شد که مدیریت ان بدوش « اسما رسمیه طرزی» بود. محمود طرزی، خسر و وزیر امور خارجه ء دولت شاه امان الله بود که درترکیه عثمانی تحصیل کرده وبا تمدن آن روزگار عصر ترکان عثمانی ودنیای غرب، آشنایی حاصل کرده بود .
درقانون اساسی جدید شاه،که ملکه نیز در اوردن ریفورم ها نقش داشت، منع خرید وفروش زنان و تعدد زوجات مسجل شده بود.موء سسه عالی نسوان و موء سسه حمایت طفل واعزام دختران وزنان برای تحصیل در خارج از کشور و بخصوص در ترکیه، از اقدامات جدی شاه وملکه ثریا بود.هرچند که با عکس العمل های ماجرا جویانه ء روحانیون وسران قبایل، مواجه شدند.وشاه را مجبور کردند که برخی از فرمان ها را پس بگیرد.ملکه ثریا، به زبان های ترکی،فرانسوی،عربی وفارسی _دری آشنایی کامل داشت.سخنران پرشور ومبلغ آتشین کلام بود.درمجالس زنان شرکت می کرد و انها را به فراگیری دانش وفرهنگ وآزاده گی ورها شدن از قید سنت های قبیله ای، فرا میخواند.اما با دریغ که روحانیون مرتجع وسران قبایل محافظه کار،با براه انداختن قیام ها هردو مجبور به ترک وطن شده تا اخر عمر در حسرت دیدار وطن وترقی افغانستان، جان باختند.(4 )« نقل از گوگل با اندک تصرف . »
جمیله بوپاشا: جمیله دختر عبدالعزیز بن محمد الجزایری است که در «سنت لوژن» الجزیره در سال 1938م بدنیا امده بود.در ان سالها، الجزایر یکی از مستعمرات فرانسه بود.وجمیله عضو جبهه ء آزادیبخش الجزیره بود که برای آزادی میهنش می رزمید.درسال 1960 م جمیله توسط ارتش فرانسه دستگیر وزندانی شد ودر زندان، شکنجه های وحشیانه وغیر قابل تحمل زندان بانان را تجربه کرد. از جمله شوک الکترونیکی و شکنجه با بطری، سوختاندن اعضای بدن با آتش سگرت و حتا تجاوز جنسی را از او دریغ نکردند. اما جمیله از مقاومت و مبارزه دست نکشید. پسانها، یک زن فرانسوی وکیل مدافع او شد .جمیله را از زندان آزاد کرد.جریان محاکمه ء او در داد گاه، یکی ازپر تنش ترین محاکمه در تاریخ فرانسه ثبت شده است.
در سال 1960 م « سیمون دوبو آر» نویسنده زن فرانسوی در نشریه (لوموند) مقاله ای را منتشر کرد دراین مقاله، دو بو آر توضیح داده بود که چگونه شکنجه گران فرانسوی این زن (جمیله ) مبارز را یک هفته تمام شوکه الکترونیکی به نوک سینه ء او وصل کرده بودند و چگونه سرش را در آب فرو میبردند که امروز انرا (واتر بوردنگ) میگویند.اورا شکنجه کردند ودر نهایت جمیله را مورد تجاوز جنسی قرار دادند. » لوموند، از ذکر نام شکنجه مخصوص نام نبرده .از جمله چنین نقل قول کرده بودند:« انها یک بطری در شگم من فرو کردند!!» و بخاطر همین مقاله، آن نسخه ء روز نامه توقیف شد. دو هفته بعد « فرانسوا ساگان» در نشریه هفتگی (اکسپرس) مقاله ای با عنوان « زن جوان وبزرگوار» منتشر کرد واعلام نمود که از این که او فرانسوی است،احساس شرم میکند.
بعد ها، کمیته هایی به ریاست سیمون دو بو آر برای جمیله تاسیس شد.اعضای این کمیته عبارت بودند از:الزاتریولت نویسنده،لویی اراگون، شاعر معروف کمونیست فرانسه، امه سته زر ، ژان پل سارتر، فیلسوف بزرگ فرانسوی وبسیار دیگر. ژیزل حلیمی وکیل سر شناس همراه با سیمون دو بو ار، شرح حال مستندی در باره ء جمیله نوشتند.پیکاسو، تصویری از این زن مبارز جوان کشید.وآهنگساز ایتالوی،«لویچی فونو» آهنگی بنام « آهنگ زنده وعشق» برای جمیله سراییدند.پس از قرار داد ( ایوییان ) در سال 1962 م استعمار فرانسه پس از 130 سال پایان یافت و فرانسه جنگ استعماری در الجزایر را متوقف ساخت.وجمیله بوپاشا هم آزاد شد.پنجاه سال بعد،درسال 2012 م فیلم تلویزیونی «برای جمیله» به کارگردانی کارولین هوپرت، بار دیگر خاطره ء این زن مبارز را بیدار کرد.» (5 ) « نوشته ء فلورانس هروه _ برگردان آزاد ارفع ، نشریه راه کارگر »
اندیرا گاندی: اندیرا پریادارشینی گاندی،دختر جواهر لعل نهرو نخست وزیر فقید هند وهمسر فیروز گاندی از پارسی زبانان زردشتی هند ،در19 نومبر سال 1917 م در آلله آباد تولد شده ودر 31 اکتوبر 1984 بقتل رسانیده شد.اندیرا در جوانی هنگامیکه مصروف تحصیل بود، پدرش بنابر فعالیت های سیاسی بمنظور ازادی هند از استعمار بریتانیا در سال 1921 م دستگیر وبه زندان رفت.نهرو از زندان برای دخترش اندیرا، نامه های آموزشی، سیاسی و اخلاقی مینوشت و اورا برای رهبری آینده جنبش آزادیخواهی و وطن، آماده میکرد. پسانها، این نامه ها بنام ( نامه های پدری به دخترش و نگاهی به تاریخ جهان) منتشر شد. پس از درگذشت نهروکه انوقت مقام صدارت هند را داشت، اندیرا رهبر حزب کانگرس هند شد.واین حزب،ازپر نفوذ ترین احزاب هند بشمار می رود. اندیرا تحصیلات عالی خود را در اکسفورد لندن به پایان رسانیده و از 19 جنوری 1966 تا 24 مارچ 1977 و باز از 14 جنوری 1980 تا 31 اکتوبر 1984 بعنوان نخست وزیر هند بود. جنجال بر انگیز ترین برنامه اصلاحی اندیرا،کنترول روز افزون جمعیت هند از طریق کاهش میزان با ر داری زنان هند بود که در تطبیق این سیاست، دشواری های فراوانی فرا راه او قرار گرفت.اندیرا پس از مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو، سومین شخصیت بر جسته ئ سیاسی و پرنفوذ در کشور پهناور هند بود. در دور دوم صدارت اندیرا، بحران جدایی طلبان « سک» ظهور کرد.که دولت اندیرا با انها با خشونت و تندی بر خورد کرد و سر انجام توسط دو نفر سرباز گارد خود که از تند روان جدایی طلب « سک» بودند،بقتل رسانیده شد.اندیرا در شرح خاطرات خود مینویسد: « من از سالهای کودکی با سیاست، خو گرفتم و با سیاست، بزرگ شدم.آرزوی دوران کودکی من این بود «ژاندارک» هند بشوم وبا همین آرزو، بزرگ شدم.» (6 ) به نقل از گوگل با اندک تصرف .
بینظیر بهوتو: بینظیر، دختر ذوالفقار علی بهوتو، نخست وزیر پیشین پاکستان در سال 1332 در کراچی بدنیا آمد.پدرش موء سس حزب مردم پاکستان و نخستین نخست وزیر غیر نظامی پاکستان بود که قصد داشت آنکشور را بسوی یک حکومت مردمی و دموکراتیک سوق بدهد. اما غرب، با رویکار اوردن جنرال ضیاء الحق توسط یک کو دتای نظامی،دموکراسی در پاکستان را خفه کرد.بینظیر،تحصیلکرده دانشگاه « هاروارد و اکسفورد »انگلستان است پس از اعدام ذوالفقار علی بهوتو توسط جنرال ضیاء الحق ، رهبری حزب مردم پاکستان را بعهده گرفت.و از همین طریق،طی سالهای (1988 _1990 و 1993 _1996 ) دو دوره نخست وزیر پاکستان بود. بینظیر در دوران نخست وزیری خود به فساد مالی وپولشویی متهم گردید واز وظیفه اش توسط دادگاه عالی پاکستان ازکار برکنارشد .بینظیر ،در 27 دسامبر 2007 م دریک حمله ء انتحاری درحالیکه مصروف کمپاین انتخاباتی بود،کشته شد.(7 )همان منبع(
خالده ضیاء : خالده در سال 1945 م در بنگلادیش بدنیا آمد.او، رهبر حزب محافظه کار ناسیونالیست بنگلادیش است خالده از سال 1991 تا 1996 نخست وزیر بنگلادیش بود.در دور دوم انتخاباتی نیز حزب خالده برنده شد و او از سال 2001 تا 2006 بعنوان نخست وزیر کار کرد. رقیب خالده، شیخ حسینه ، رهبر حزب عوامی لیک بود اختلافات این دو سیاستمدار بنگلادیشی سبب شد تا نظامیان مداخله نموده قدرت را بدست آورند. شیخ حسینه دختر شیخ مجیب الرحمان، رهبر فقید بنگله دیش است که بنگال را از خاک پاکستان در سال 1353 ش جدا کرد و دولت مستقلی را تشکیل داد که بنام پاکستان شرقی یاد میشد.شیخ مجیب الرحمان در نتیجه کودتای سال 1975 با اعضای خانواده اش کشته شدند. اما شیخ حسینه که ان وقت مصروف تحصیل در خارج از کشور بود، با یک خواهرش زنده ماندند.خالده ضیا و شیخ حسینه در سال 1999 م به رقابت برای مقام بدست اوردن نخست وزیری پرداختند. که در حلقات سیاسی بنام ( بیگم های جنگجو) لقب یافتند.اما چون توافقی در میان نبود، هردو بجرم فساد مالی با به وجود امدن دولت موقت،از طرف داد گاه عالی محکوم به زندان شدند.(8 ) «همان منبع» )
میگاواتی سوکارنو: میگاواتی، دختر دوکتور سوکارنو، رییس جمهور پیشین اندونیزیا در 23 جنوری 1947 بدنیا امد.پدرش دوکتور سوکارنو، رییس جمهور ورهبر حزب ( اندونیزی دموکراتیک پارتی ) بود.میگاواتی نیز پس از درگذشت پدرش رهبر این حزب شد.واز 23 جولای 2001 تا 20 اکتوبر 2004 م بحیث اولین زن رییس جمهوری دریک کشور اسلامی دارای جمعیت بیش ازهر کشور اسلامی دیگر انتخاب شد.میگاواتی، اولین زنی است که در یک کشور اسلامی، به حیث رییس جمهور انتخاب شده است.حال انکه در کشورهای اسلامی مانند عربی خلیج وسعودی، وزیر کابینه شدن در قانون، قدغن است.در افغانستان هم وزیر کابینه شدن،یک امر سیمبو لیک و فاقد صلاحیت های اجرایی است.
اندونیزیا، یکی از کشور های جنبش عدم انسلاک است و دوکتور سوکارنو پدر حسینه، از پیشگامان عدم جنبش انسلاک بود.(9) «همان منبع » در تاریخ باستان وعصر حاضر زنان بسیار بوده اند که بمقام های عالی قدرت دست یافته اند.اما در ذکر همه انها باید دفتر ها نوشت که از حوصله این مقال بیرون است.
( مارچ 2013 _ لندن) ا
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
بخش دوم
سیده خاتون » که درعصر دیلمیان زنده گی میکرد، از زنان مشهور ان عصر بود.بنا به روایت« خواند میر» در روضته الصفا: « مجدالوله که پس از پدرش فخر الدوله حکومت را بدست گرفت، چندی بخاطر صغر سن، مادرش سیده خاتون به جای او به حل و فصل امور پرداخت.این زن توانست تا زمان بلوغ فرزندش منطقه حکمرانی را از نفوذ متجاو زین حفظ کند.زمانی که محمود غزنوی به او پیغام داد که یا خراج دهد وسکه بنام او کند،ویا آماده ی نبرد باشد، سیده در پاسخ به او گفت: تا شو هرم زنده بود،بیم داشتم که اگرسلطان چنین فرماید چه تدبیر کنم.ولی اکنون بیمی ندارم.چه سلطان محمود پاد شاهی عاقل است و می داند که کسی از عاقبت جنگ، آگاه نیست.اگر به جنگ من آید، ومرا مغلوب کند، کار بزرگی نکرده است که برزن بیوه ای غالب شده. اما اگر شکست یابد، این ننگ، تا قیامت بر نام وی بماند که از بیوه زنی شکست خورده است. سیده با این جواب، حیطه ٍ قدرت خود را از هجوم قوای محمود در امان داشت.» (1
زمانی که پس از فوت سیده خاتون پسرش مجدالدوله بزرگ شده وقدرتش استحکام یافت، امور کشور داری را رها کرده به عیاشی و زنباره گی آغاز کرد.تا انکه محمود از این ضعف او آگاهی یافت و به اندک مدتی حکومت او را بر انداخت و مال و ثروت سلطنتش را نیز بغارت برد.(2 ) زنان درعصر سلجوقیان مداخلات بیشتری در مور کشور داری میکردند ومایل به کار سیاست بودند.بخصوص زمانیکه زنان مسیحی، با اشراف و سلاطین سلجوقی ازدواج کردند، نفوذ قابل ملاحظه ای بر شوهران خود داشتند.میگویند:« زن غیاث الدین کیخسرو دوم که در ین سلاجقه به کرجی خاتون معروف است، پس از ازدواج بر خلاف مقررات اسلام دستور داد که روی سکه، تصویر او و زنش را حک کنند.زمانیکه با فشار مقامات مذهبی روبرو شد، ناگزیر شد که از تصویر زن خود روی سکه ها صرف نظر کند.اما فرمان داد که علامت شیر وخورشید را روی سکه ها نقش کنند.وبا این عمل میخواست جمال و موقعیت ممتاز زن خود را با خورشید،همانند سازد.» (3 )
از زنان نامدار دیگر این عصر « ترکان خاتون »،همسر سلطان ملکشاه سلجوقی است.و این ترکان خاتون، جدا از ترکان خاتون مادر سلطان محمد خوارزمشاه است.که بعدن درباره اش سخن خواهم گفت.ترکان خاتون همسر ملکشاه سلجوقی با نظام الملک رابطه ی حسنه ای نداشت با همین دلیل در پی حذف او از مقام وزارت بود. تا انکه با استفاده از مقامی که داشت، نظام الملک را از مقامش برکنار کرد وبجای او،« برکیارق» را در مقام وزارت نشاند.نظام الملک ازاین اقدام ترکان خاتون نسبت به فعالیت های زنان در امور کشوری مخالفت نشان میداد.تا انجا که در کتاب (سیاست نامه) اش،زنان را به سختی نکوهش کرده و از دخالت در امور کشور داری باز داشته است.
ترکان خاتون (2 ):دختر یکی از امرای ترک بود که همسرسلطان تکش ومادر سلطان محمد خوارزمشاه است.این زن در زمان سلطنت سلطان تکش در امور اداره ءحکومت تسلط کامل داشت و در زمان حکمروایی سلطانمحمد نیز از صلاحیت کامل درعزل و نصب وزرا و فرمان روایان برخور دار بود بروایت کتاب پشت پرده های حرمسرا«ترکان خاتون زن جاه طلب وفاسد بود که از ضعف و بی کفایتی سلطان استفاده ی سوٍء میکرد.« چنانکه در قلمرو خوارزم شاهی، هنگامیکه از جانب وی وسلطان، دو فرمان مختلف در یک قضیه میرسید،تنها تاریخ فرمان را نگاه میکردند. این زن خود دربار و دستگاهی مستقل داشت.غیر از وزیر مخصوص،هفت تن از دانشمندان مشهور در دیوان انشای او به کار مشغول بودند.و جالب این که طغرای فرامین این زن عیاش و خون اشام، عصمت الدنیا والدین الغ ترکان ملکت النساء العالمین وعلامت آن، اعتصمت بالله وحده بود... وسلطان محمد از قدرت ومداخلت مادر،در کار ها رنج میبرد.ولی چون مادرش به ترکان متکی بود،واو دربین مردم،محبوبیت واتکایی نداشت،ناچاربود ازنظریات نا صواب مادر پیروی کند.» (4 .
ترکان خاتون در تاریخ،نام نیک ندارد وبه حیث یک زن خود خواه وعیاش معرفی شده است.او،اکثر خویشا وندان قوم ترک خود را در اداره ی دولتی شوهرش تکش وپسرش سلطان محمد شریک قدرت ساخت.وبا این طریق خواست تا در اداره ی امور دست بلند داشته باشد.همین ترکان خاتون سبب شد که محمد خوارزمشاه، شیخ مجدالدین بغدادی را زنده در دریای سیحون بیندازد .« خواند میر » در کتاب حبیب السیر در این باره مینویسد: « نقل است که شیخ مجدالدین در خوارزم به موعظه ی خلایق مشغول می فرمود. و مادر سلطان محمد که ضعیفه ء جمیله بود، به مجلس وعظ میرفت.گاه گاه بخانه ی وی نیز تشریف میفرمود.بنا بران، جمعی از اهل حسد، فرصت یافته در وقتی که خوارزمشاه درغلوء مستی بود، گفتند که: « ..مادر تو به مذهب ابو حنیفه کوفی در حباله ی شیخ مجدالدین در امده است.! شعله ءغضب سلطانی از استماع این سخن سر کشیده فرمود که همان شب، شیخ مجدالدین را در جیحون انداختند...» (5 )
از انجا که سلطان نسبت به خلافت بغداد حساسیت داشت و او را خطر جدی برای خود تلقی میکرد،لقب بغدادی برای سلطان نیز خوش ایند نبود.از طرف دیگر،حساسیت ناموسی نیز سلطان را به غیض اورده بود.واین کار ها سبب شد تا دولت خوارزم شاهیان رو به زوال برود این زن ءهمراه پسرش خوارزمشاه و دیگر اعضای خانواده اش ذلت و خواری های درد ناکی را پذیرا شدند سلطان پس ازحمله مغول در جزیره ابسکون از غصه جان داد وبی کفن دفن شد و ترکان خاتون در اسارت لشکر چنگیز امد و بخواری وگدایی مرد.!!
ترکان خاتون (3) این ترکان خاتون،مادر محمدبن سعد بن ابیبکر حکمران فارس است.به روایت تاریخ چون محمد بن سعد هنگام بقدرت رسیدن خورد سال بود، مادرش ترکان خاتون پیشبرد امور مملکت را بدست خود گرفت. زمان حکمروایی او مصادف بود به امپراطوری مغول که در ان وقت هلاکو خان بمسند قدرت بود.ترکان خاتون فرمانروای با کفایت و اهل سیاست بود و مسایل کلان حکومتی را خود حل و فصل میکرد.او،پس از استقرار قدرت نماینده گانی با هدایا بدربار هلاکو خان فرستاد و به او اعلام خدمت و وفاداری کرد.وهلاکو خان نیز فرمان حکومت فارس را بنام پسر او محمد بن سعد،صادر نمود...
به روایت مولف کتاب پشت پرده های حرمسرا« محمد پس از دوسال وهفت ماه در ذی الحجه 660 در همان خورد سالی ازبام بزیر افتاده جان سپرد..امرای دولت وترکان خاتون محمد بن سلفور بن سعد بن زنگی را به اتابکی برداشتند.ولی او با رسیدن به سلطنت، به لهو ولعب پرداخت وظلم وستم، پیشه کرد...ترکان خاتون با همدستی امراء اورا دستگیر کرده به هلاکو فرستاد.پس ازاین جریان،ترکان خاتون،امراء را به اوردن سلجوقشاه برادر اتابک محمد شاه تشویق کرد و اوبا احترام بسیار وارد شیراز شد واتابکی را بدست اورد.وترکان خاتون رانیز به زوجیت گرفت» (6) به روایت همین مولف،بعدها سلجوقشاه نسبت به ترکان خاتون بد گمان میشود وعاقبت اورا توسط غلامی سیاه در حرمسرایش بقتل رسانیده سرش را درطشتی گذاشته ونزد سلطان می اورد. وسلطان دو دانه گوهر شاهوار که در گوش ترکان بوده، بدست خود می کند و پیش مطرب ( آواز خوان) می اندازد.اینست نتیجه خدمت یک زن فدا کار به یک مرد فاسق و میخواره و ستم پیشه!! درهمین دوره، زن دیگری هم بوده بنام « قتلغ ترکان » که بفرمان هلاکو خان پانزده سال بجای فرزند خود « حجاج » در کرمان حکومت کرده و تمام دوره ی حکمروایی اش « به اشاعه ی عدل،وترفیه حال مردم وتربیت اهل علم وفضل وبنای ابنیهءخیریه بوده که ازخود نام نیکی بجا گذاشته است.» (7
درعصر مغل ها ( چنگیز خان و جانشینان او) تا انجا که تاریخ نگاران تصدیق کرده اند، زنان وضع خیلی ها بهتر از زمان های گذشته داشته اند.در کتاب صفوت الصفا تالیف رحیم زاده صفوی امده است که « .......خاتونان و بانوان مغول بدون حجاب در انظار، ظاهر میشدند.خصوصا بغداد خاتون که چون معشوقه و صنم دلربای سلطان ابو سعید بود، وسلطان وی را با رنج وکوشش فراوان از شوهر نخستین مطلقه گردانید و به ازدواج خویش در اورد..» (8) (مارکو پولو) که طی سفرهای خود به دور دنیا میان قبایل مختلف واز جمله ایلخانان نیز زنده گی کرده مینویسد که : « زنان مغل از لحاظ عفت وعصمت و وفا و وظیفه شناسی در برابر شوهران شان تالی ندارند. بیوفایی از نظر ایشان عیب بزرگ اخلاقی محسوب میشود.در مقابل شوهران نیز نسبت به زنان خود صدیق و مهربانند.به این جهت همیشه در میان خانواده ها صلح وصفا، برقرار است....»
در تاریخ مغل نیز زنانی بوده اند که برای به قدرت رسانیدن فرزندان ونزدیکان خود کار های بزرگی انجام داده اند. در تاریخ کرمان در مور یکی از زنان ایلخانان ( مغول) چنین مطلبی آمده است: « در سال 690 پس از مرگ ارغون خان برادرش کیخاتو خان از روم به اذر بایجان امد وافسر سلطنت بر سر نهاد.و پاد شاه خاتون را که زوجه ء او بود، به سلطنت کرمان فرستاد. پاد شاه خاتون را لقب صفوت الدین بود.حسن صورت و نیکویی سیرت را دا را بود. سلطان قطب الدین پدرش او را در کودکی، لباس مردان پوشانیدی و نام او را سلطان حسن شاه کردی....در فضل و کمال مشهور عالم ، در فن خط نسخ ، ناسخ خط ابن مقله در زمان سلطنت او به کرمان ، علماء وفضلا ء را رعایت واحترام میفرمود وغالب اوقات در مجلس او صحبت علمی داشته میشد.شعر را نیکو میگفت::
من ان زنم که همه کارمن، نکو کاریست
به زیر مقنعه ء من، بسی کله داریست
نه هر زنی به دو مقنعه است، کد بانوی
نه هر سری به کلاهی، سزای سرداریست
جمال طلعت خود را دریغ می دارم
ز آفتاب که آن، شهر گرد بازاریست (9 )
رضیه سلطان: رضیه سلطان یا سلطان رضیه، دختر شمس الدین التمش غوری است.سال تولد او دقیقن معلوم نیست.در اثر مساعی و توجه پدرش، رضیه علوم متداول عصر را فرا گرفت.افزود بر فراگیری علوم،به شمشیر زنی اسپ دوانی ودیگر فنون جنگی نیز مهارت نشانداد.شمس الدین التمش،هرگاه که ازدهلی قصد سفربه شهرهای دیگر میکرد، صلاحیت ادارهء کشور را به رضیه تفویض مینمود.ومهارت های اورا در امور مملکت داری امتحان میکرد. حسن تدبیر،درایت و لیاقت رضیه، پدر را را وا دشت به تاج الدین محمود منشی دربار خود امر کند تا فرمان ولایت عهدی سلطان رضیه را صادر نماید..
در سال 633 هجری قمری که سلطان التمش وفات یافت،صدراعظم وبزرگان دربار با این فرمان مخالفت نموده رکن الدین فیروز شاه برادر سلطان رضیه را به تخت سلطنت دهلی نشاندند.از انجا که رکن الدین شخص بی کفایت، عیاش و خوش گذران بود، پس ازهفت ماه، درباریان قیام کرده رکن الدین را عزل و رضیه سلطانه را بجای او به سلطنت دهلی بر گزیدند. و این مصادف بود به شا نزدهم ربیع الاول سنه 634 هجری قمری.به این ترتیب، رضیه سلطانه شاهنشاه کشور بزرگ هند گردید و 26 سال سلطنت کرد.نظام الملک جنیدی، صدراعظم زمان سلطان التمش با این انتخاب موافق نبود وسلطنت یک زن در کشور بزرگ هند را مایه ء شرم میدانست. به همین سبب به شورش و بغاوت علیه سلطان اقدام کرد.و دهلی را در محاصره خود قرار داد.سلطان رضیه برای سرکوب شورشیان به محل نیرو فرستاد و قیام کننده گان را سرکوب نمود.وبجای نظام الملک، ( خواجه معذب ) را صدر اعظم تعین نمود...
سلطان رضیه، پیش از رسیدن به سلطنت دهلی ، مانند هر زن دیگر حجاب میپوشید.اما پس از رسیدن بمقام سلطنت، برای انکه به کار ها رسیده گی کرده بتواند، حجاب را از میان برداشت و لباس مردانه پوشید.در سال 637 بود که والی تبرهند « ملک تونیا » سر به عصیان زد لشکر آراست وبا رضیه سلطان داخل میدان جنگ شد.راضیه برای سرکوب والی به محل لشکر کشید.اما در اثر یک حمله ء غافلگیرانه اسیر شد.در زمان اسارت بود که ملک ، عاشق رضیه شد وبه او پیشنهاد ازدواج کرد.سلطان بخاطر جلوگیری از ادامه ی جنگ وکشتار مردم بیگناه، به این پیشنهاد جواب آری داد وهمسر والی تبرهند شد.پس از ازدواج، هردو به دهلی امدند. لکن بنا بر مخالفت دربا ریان که نمیخواستند تاج وتخت دهلی بدست ادم بیگانه بیفتد، دست به قیام زده زن و شوهر را اسیر گرفتند و بتاریخ 24 ربیع الاخر 637 هجری قمری،هردو را بقتل رسانیدند.رضیه سلطانیه افزود بر لیاقت و کاردانی در سیاست، شاعر و هنر دوست بود.از او، شعر های دلنشینی هم بجا مانده است*
ادامه دارد
منابع این نبشته:
(1 ) روضت الصفا، خواند میر_جلد 4 ، ص 169
(2 ) پشت پرده های حرمسرا،تالیف حسن آزاد_ص 158
(3 و4 ) همان اثر
(5 ) حبیب السیر، خواند میر_ج 2 ص 674 _خط سوم،ناصرالدین صاحب الزمانی_ ص 228
(6 _7 _8 و 9 ) پشت پرده های حرمسرا، ص 187 .
(10 ) به نقل از گوگل و جام غور، با اندک تصرف.
+++++++++++++++++++++++++++++
چهارم مارچ ۲۰۱۳ ـــ لندن
چنانکه میدانیم، زن در طول تاریخ همیشه مورد ستم، آزار جنسی و بهره برداری ظالمانه ً مردان قرار ګرفته و بعنوان جنس درجه دوم،شناخته شده اند.با وصف هدایات روشن معلمان اخلاق وتاکید قوانین مدنی مبنی بر حمایت از حقوق زنان،باز هم این جنس لطیف وزیبا ومهربان که آغوش ګرم او، مردان بزرګ تاریخ را پرورده ،مورد اذیت وآزار قرار داشته است. در میان انهمه شرایط اختناق، محیط رنج آور و ظابطه های استخوانسوز سنت ها و قوانین سختګیرانهء مذهبی، بوده اند عده ای از زنان دلیر وبا تدبیر که ګلیم خویش را از امواج توفانزای حادثه های زمان بیرون کشیده هم بر اوضاع روزګار خویش تسلط داشته باشند و هم برغنای فرهنګ، دانش و هنر بیفزایند.. تاریخ اجتماعی ومبارزات سیاسی زنان در دوران های اسطوره ای در میان هاله ای از افسانه ها مسطور است. اما اقتدار وتسلط زنان برحکومتها ونظام ها بویژه درعصر تمدن اسلامی،سایه روشن هایی دارد که قابل تامل است. در این میان، زنانی هم وجود داشته اند که با مداخله در امور کشور داری،سبب اقتدار و بعکس سبب زوال دولت ها و امپراطوری ها هم شده اند.در این یاد داشت ها،اسامی برخی از زنانی آورده میشود که در دوران تمدن اسلامی در هنر وفرهنګ و امور کشور داری وهمیاری با مرد ها،مستقیم وغیر مستقیم سهم و نقش کلانی داشته اند.
وضع اجتماعی زنان در صدر اسلام، بقول جرجی زیدان ،مولف تاریخ تمدن اسلام رویهمرفته بهتر از دوره های بعدی بود.«خدیجه» دختر خویلد از زنان ثروتمند قریش بود که کار بازرګانی داشت و محمد(ص ) را پیش از رسیدن به رسالت بنا بر امانتداری و صداقتی که نشان داده بود،عامل خویش انتخاب کرده بود که در کار داد و ستد، خدیجه را یاری می رسانید.درسن چهل سالګی که اولین وحی برایش نازل شد،نخستین یار وهمرازش خدیجه بود که پیامبر اسلام، نازل شدن وحی برایش را با او درمیان ګذاشت..خدیجه که اولین زن مسلمان در تاریخ اسلام است، در راه اشاعه و پیشرفت دیانت اسلام با پیامبر، خدمات شایسته و جانبازی های فراوان کرد. و ثروت خود را در راه اسلام بنفع پیامبر مصرف می کرد.ازدواج خدیجه بامحمد، سبب آسایش و رفاه محمد شد در واقع خدیجه، تکیه ګاه مطمینی برای محمد بود که میتوانست در راه اهدافش از ثروت آن بهره مند ګردد.خدیجه، در راه نشر و اشاعهء دین اسلام، روزهای دشوار گرسنگی ها، پیگرد ها و آزار ها را با پیامبر اسلام تحمل کرد پیامبر تا زمانی که خدیجه زنده بود،اقدام بګرفتن زن یازنان دیګری نکرد.پس ازفوت خدیجه بودکه پیامبر بدلایل مختلف به تعدد زوجات خود افزود.
زن دیګری که در تاریخ اسلام بیش ازهمه نامش برسر زبان هاست،«عایشه رض» دختر ابوبکر(رض) است. که درسن نهُ سالګی با پیامبر اسلام ازدواج کرد.ازعایشه،احادیث فراوانی از زبان پیامبر اسلام روایت شده است. او، با وصف آنکه از لحاظ سن،خورد بود،مګر زن هوشیار نقاد،کنجکاو،معترض و عدالتخواه بود ودر بسیاری از موارد و نزول آیات، بخصوص که در مورد زنان وامتیاز دادن به مردان میبود،اعتراض میکرد.رقیب عایشه درحرم پیامبر، زینب بود و هردو از زنان نزدیک و دوستدار پیامبر بودند.عایشه،با دلایلی باعلی ( رض ) ابن ابی طالب، پسر عمو و داماد پیامبر نیز میانه ء خوبی نداشت.پس از قتل عثمان (رض ) توسط غلامش،معاویه بن ابو سفیان که والی شام و مدعی خلافت بود، علی را عامل قتل عثمان دانست.که جنګ ( جمل ) واقع شد. در این جنګ، عایشه طرف معاویه را ګرفت « ..این جنګ را از انرو جمل یا شتر میګویند که عایشه زوجهء پیغمبر (ص) برای دشمنی با حضرت امیر همراه خواهر زاده خود « زبیر » از مدینه به عراق آمد و در میدان کار زار، میان هودجی نشست. هودج را برپشت شتر ګزارد ومیان هودج، به تیر اندازی و جنګجویی مشغول شد.وهمین که علی علیه السلام پیروز ګشت، با احترام مقام حضرت رسول، عایشه را با احترام فراوان از میدان جنګ، به خانه اش مدینه آورد.( ۱ )ا
به روایت «جرجی زیدان»، زنان درصدر اسلام، بیشترین شرکت کننده ګان جنګ ها بودند.جوانان وجنګجویان را تشویق به حمله و پیشرفت می نمودند، به مریضان و زخمی شده ګان رسیده ګی و پرستاری میکردند، در واقع همان کاری که امروز پرستاران جنګ انجام میدهند.و حتا زنان ومردان درکعبه یکجا مناسک حج را بجا می آوردند. البته موقعیت اجتماعی و سیاسی زنان درعصر اموی ها وعباسی ها تغییر کرد و زنان، به برده ګان فروخته شده ،جنس بی بها ومزدوران خانه بدل ګشتند.زنانِ اسیر وبرده ګاهی به بهای ګزافی هم داد وستد میشدند.ګویند «هارون الرشید خلیفه ی عباسی، کنیزی رابه یکصد هزار دینار خریداری نمود.و سعید برادر سلیمان عبدالملک برای خرید کنیزی خوش آواز، یک ملیون درهم تسلیم کرد...» ( ۲ )
در دورهِ خلافت عباسیان، برخی زنان درباری برغم زنان فقیر ودر بند نشسته که با شرایط اختناق آور وفقر اقتصادی زنده ګی داشتند، از قدرت خلافت و موقعیت سیاسی استفاده کرده .در امور کشور داری وسیاست ګذاری ها مداخله میکردند وقدرت دربار را بدست میګرفتند.از جمله این زنان، یکی هم ( خیزران) مادر هارون الرشید است. جرجی زیدان مینویسد « منصور، دومین خلیفه عباسی به پسرش مهدی، سفارش کرده بود که به زنان اجازه ندهد تا در امور مملکت داری مداخله نمایند.و آینده ګانش نیز از چنین سیاستی، بیروی نمایند.« . با اینهمه،« خیزران» مادر هارون در ایام خلافت هادی و هارون، همه کاره ی دولت بود.و یحی وزیر هارون، فرمانبرُدار خیز ران ګشته بدستور آن زن رفتار میکرد. خیزران در نتیجه ی این اختیارات ، املاک و اموال دیګری ګرد آورد . به قسمی که در آمد املاک او به سالی ۱۶۰ ملیون درهم، یا نصف عایدات مملکت عباسی بالغ شد اما « زبیده » همسر هارون،زن خردمند و اهل سیاست وبا تدبیری بود.» (۳ )
بقول مولف این تاریخ،« خیزران زنی طماع و جاه طلب ودر عین حال با تدبیر، دانشمند وکاردان بود.که دوره طلایی عباسیان را پشت سر ګذاشت.شګفتی آور این بود که دوره افول قدرت عباسیان را مادر برخی از خلفا با تهی کردن خزانه ی دولت و اضافه خرچی ها، فراهم آوردند. بعنوان مثال: در سوراخ و پستو خانه دالان های عمارت قبیحه ی مادر خلیفه ً عباسی، دوملیون دینار و مقدار زیادی از جواهرات و اشیا نفیس یافتند.»( ۴ )
عصر سامانیان که عصر شګوفایی فرهنګ ،هنر و شعر فارسی دری است، زنان، جایګاه انچنانی نداشتند و کماکان در زیر چکمه های آهنین سنت ها و ظابطه های مذهبی و قبیله ای ضجه می کشیدند. یکی از قربا نیان این سنت های ناموسی، ( رابعه بنت کعب ) قزداری است.رابعه، همعصر پدر شعر فارسی دری،« رودکی » سمرقندی بود. او، در سیاست و امور کشوری مداخله ای نداشت، بلکه یکی از شاعره های نامدار عصر سامانی بود که مادر شعر فارسی بشمار می رفت. رابعه، عاشق « بکتاش »غلام برادر خود حارث بود.« کعب » پدر رابعه ، از طرف دولت سامانی به حکومت بلخ و مضافات آن منسوب بود که رابعه را دوست داشت وبه هنر شاعری وفضیلت او ارج فراوان میګذاشت.رابعه،درمحافل هنری وادبی معاصران خود شرکت میکرد و استعداد خود را بنمایش می ګذاشت او نسبت عشق آتشینی که به بکتاش داشت، برایش نامه های عاشقانه می نوشت و از بکتاش نیز پاسخ هایی دریافت میکرد. این رابطه ها، سبب خشم ناموسی برادرش حارث ګردید تا انکه رابعه را در حمام بلخ، رګ زد و به حیات پر بارش خاتمه داد.خشم ناموسی حارث، داغ ننګ بزرګی بر پیشانی روزګار بود که به جرم عاشق بودن،صدای دلکش آن بلبل بوستان شعر فارسی را خاموش کرده بود.مولانا جامی در نفحات الانس درباب رابعه مینویسد:«..دختر کعب، عاشق بود برغلامی، اما پیران همه اتفاق کردند که این سخن که او می ګوید، نه ان سخن باشد که بر مخلوق توان ګفت،او را جای دیګری کار افتاده بود.روزی غلام ،دختر را ناګاه دریافت،سر آستین او ګرفت دختر بانګ بر غلام زد و ګفت: « ترا این بس نیست که من با خداوندم و انجا مبتلایم برتو،دیګر چه طمع میکنی.» (۵)غزل بهار بلخ، یکی از شیوا ترین سروده های رابعه است که با هم میخوانیم:
زبس ګل که در باغ، ماوا ګرفت چمن، رنګ ارژنګ مانا ګرفت
صبا نافه ً مشک تبت نداشت جهان بوی مشک،ازچه معنا ګرفت؟
مګرچشم مجنون به ابر اندراست که ګل، رنګ رخسار لیلا ګرفت
به میَ ماند ا ندر عقیقین قدح سرشکی که در لاله ماوا ګرفت
قدح ګیر چندی و دنیا مګیر که بد بخت شد آنکه دنیا ګرفت
سر نرګس تازه از زر و سیم نشان سرِ تاج کسرا ګرفت
چو رهبان شد اندر لباس کبود بنفشه مګر دین ترسا ګرفت
و از بیګناهی خود به عشق، چنین میګوید:
مرا به عشق همی متهم کنی به حیل چه حجت آوری پیش خدای عزوجل
به عشقت عاصی همی نیارم شد به دینم اندر طاغی شوی بمثل
نعیم بیتو نخواهم،جحیم با تو رواست که بیتوشکر زهر است وباتو زهر،عسل
از این شعر و بسا اشعار دیګر رابعه پیداست که عشق رابعه،یک عشق زمینی وکاملن حسی و عاطفی بود داستان عشق و شهادت داغ آفرین رابعه را شیخ عطار به نظم کشیده و نشان داده که چګونه زن، و انهم به جرم عاشقی و حساسیت های ناموسی، بعنوان شرم نامه ای در تاریخ مرد سالاری ثبت زمانه ها می ګردد.«خیز ران» مادر هارون خلیفه ً بغداد، سیاست کرد و سیم وزر اندوخت ورابعه ، بانوی شعر فارسی در خراسان،آیین عاشقی آموخت و چراغ علم وهنر افروخت.« ببین تفاوت ره،از کجاست تا بکجا !!»
دولت فاطمیان مصر که در واقع یک دولت کاملن مذهبی شیعی اسماعیلی بود،وخلفای ان پسانها غرق عشرت و خوشګذرانی ها شدند،نیز دربار شان مثل دیګر حکام و خلفای اموی و عباسی پر از کنیز و غلام و امرد شده بود. جرجی زیدان در کتاب تاریخ تمدن اسلام می نویسد که علاوه بر خود الحاکم بالله خلیفه ً فاطمی مصر، خواهر او نیز برای خود بساطی ګسترده بود که چشم روزګار نظیر انرا ندیده است.او مینویسد:« ....ست الملک، خواهر الحاکم در کاخ اختصاصی خود، هزار کنیز سفید وسیاه نګهداشته بود که هر کدام برای کار هایی مثل سازندګی و نوازندګی و آرایشګری وجامه داری و کفشداری،تربیت شده بودند.وپنجاه کنیز با صدای خوش تربیت کرده بود که هر روز صبح که ست الملک از خواب برمی خاست،این دختران لباس حریر سفید برتن میکردند ودر حضور او به آهنګ قرآن می خواندند.اما درعین حال،شب نیز دسته ً دیګری از کنیزان مغنیه، پای تخت او حاضر بودند و به هنر نمایی می پرــ داختند...ست الملک،شنیده بود که کلوپاترا ملکهً قدیم مصر با شیر،تن خودرا می شسته است،برای او نیز حوضچه هایی بلور پر از شیر تازه تهیه میکردند تا ست الملک با برګ سدر،اندام خود را بشوید..» (۶ )
در عصر سلطنت غزنویان، با وصف انکه هنر و فرهنګ ګسترش یافت ودربار سلاطین غزنوی بویژه محمود ملجا و پناه ګاه شاعران و دانشمندان بود، معی الوصف جایګاه زنان در زنده ګی مدنی مانند ګذشته ها بود و چندان تغیری نکرد.زیرا که غزنویان، یک حکومت دینی و مذهبی سختګیرانه تری را رویکار اورده بودند. بخصوص که سلطان محمود سیاست دین دوستی عوام فریبانه ای را پيشه کرده بود « ....اما پس از مرګ محمود، زنان نسبت به ګذشته درمسایل سیاسی وفرهنګی فعال تر شده بودند.از جمله ( حره ختلی ) خواهر سلطان بخاطر رویکار اوردن مسعود برای احراز مقام سلطنت،دست به تلاش هایی زد تا مسعود را به کرسی سلطانی بنشاند. مادر مسعود نیز زنی با شخصیت و متنفذی بود که به سلطنت رسانیدن مسعود نقش مهمی را ایفا کرد.».(۷ ) در این دوره، زنان دیګری هم بودند که درامور سیاسی سلطنت دست می زدند واوضاع را بنفع آدم دلخواه خود تغیر میدادند. سلطان مسعود که سلطانی عیاش و خوشګذران بود و توجه بیشتر به زنان داشت تا امور کشوری و مردم داری، با وصف انکه زنان بیشماری را در حرم سرایش ګرد اورده بود، از ازدواج های مصلحتی وسیاسی هم کار میګرفت.:« .....مسعود برای آنکه از جانب همسایه شمال شرقی خود آسوده خاطر باشد، دختر قدر خان ترک را برای خود و دختر بغراتګین پسر خاقان را برای مودود،پسر و ولیعهد خویش یکجا خواستګاری کرد.مسعود از جهت اهمیتی که برای ایشان قایل بود، مهری که برای این ازدواج ها معین کرد ،مقدار پنجهزار دینار هریوه برای همسر خود وسی هزار دینار هریوه برای همسر مودود بوده است.» (۸ )
ادامه دارد
پی نوشت ها:
(۱ ) تاریخ تمدن اسلام، تالیف جرجی زیدان ـ ص ۵۸
(۲ ) پشت پرده های حرمسرا، تالیف حسن آزادــ ص ۱۲۱
(۳ ) تاریخ اجتماعی ایران، ص ۱۴۶
(۴ ) همانجا
( ۵ ) رابعه ً بلخی، تالیف غلام حبیب نوابی ـ چاپ موًسسه انتشارات الاذهر ، پشاور
( ۶ ) پشت پرده های حرمسرا، تالیف حسن آزادـ ص ۱۵۳
( ۷ ) همان اثر
(۸ ) همان اثر صفحات ۱۶۴ ـ۱۶۵