ابراهیم ورسجی

 

شورای عالی صلح مرده است،زنده باد صلح


زمانی که حق متفاوت بودن را ازدست میدهیم،برتریی آزاد بودن را نیزازدست میدهیم
چارلزهیوز
امید وارکردن مردم بجای که درآن امیدی وجودندارد،خیانت به آن ها می باشد
خلیل ملِکی

درافغانستان که سال هاست مردم ازصلح،آرامش وآسایش بی بهره می باشند،حکومت بجائی تن دادن به واقعیت هائی تلخ وجویائی راه بیرون رفت ازآن،شوراوکمیسیون سازی هائی بی مورد وناکارآمد راشیوه ی معمول وهرجائی کرده است.اگردرافغانستان،بیشترازوزارت ها،شوراهاو کمیسیون هاوجود دارند؛نشان گراین است که دولت ناکارآمد،درمانده وفاسد، چگونه می کوشد بودجه ی کشوررابجائی بکاراندازی درجهت اشتغالزائی ،کاهش فقر،بالابردن کیفیت سامانه ی آموزشی- پرورشی ،عرضه ی خدمات و...به مردم، درموارد ناسود مند به کشورهزینه می نماید؟زمانی که کمیسیون ها وشوراهائی بی شماردولتی را به شمارمشاوران رئیس جمهورکه رقم شان تقریباً به نفوس ولایت نورستان برابری می نماید،افزون نمائیم.روشن می شود که سران حکومت کابل به کدام سمت درسفراند وچگونه می خواهند دشوارهائی کشور را ازسرراه مردم بردارند؟
دراین نوشته که درحول"شورائی عالی صلح"،یک نهاد مرده یاشورائی که تاکنون کارکرد صفری داشته است،دورمی زند.نویسنده می کوشد ثابت نماید که کرزی باتشکیل چنان شورائی، غیرازهزینه ی بیجائی پول هائی دولتی وکارزائی به یک عده افرادی که هوسی غیرازبدست آوردن معاش ماهوار، مصارف روزانه ووقت کشی ندارند،نتیجه ی بدست آورده نمی تواند.وقتیکه ازناکارآمدیی چنان شورائی سخن می گویم،دلیلم دوعامل زیرمی باشد:نخست،نابکاریی حکومت وشورائی صلحش.دوم،اهمیت قایل نشدن طالبان به تلاش هائی صلحجویانه ی حکومت وشورائی صلحی دست ساخت آن
ازآنجاکه ، دربرخورد بادشواری ها،ناملائمات ،آشوب ها وتروریسم کورکه کارکردهائی خود کشانه ی طالبان نماد روزانه ی آن می باشد،کارکرد وگفتارورفتارحکومت بسیارنقش بنیادی بازی می کند.ازاین رو،نقش سازنده وناسازنده ی اصل نخست، بسیارمهم می باشد.به سخن دیگر،درصورتیکه حکومت بدرستی وظیفه ی ملی- مردمی خود رابه پیش برده بتواند،هم مردم وهم طالبان به سوئی گفتاروکارکرد آن جدی می نگرند.درواقع،بااین جدی نگریستنِ طالبان به کارکرد حکومت وشخصیت حکومتی هائی بالامقام،گام نخست درجهت پیوستن مخالفان سیاسی ونظامی- تروریست به فرایند صلح برداشته می شود.
باتوجه به آنچه گفته شد،بیهبود بخشیدن به کارکرد حکومت وبالابردن توان خدمت گزاریی آن،درگام نخست،حمایت هائی مردمی رانصیب آن می سازد؛ ودرگام دوم، طالبان رازیرفشارقرارمیدهد تادرمنش وروش خود بازنگری نمایند.روشن است.زمانی که حمایت هائی مردم نصیب دولت یاحکومت شد،طالبان دو دستاورد ناامید کننده ی زیرراکمائی می نمایند:نخست،باازدست دادن حمایت مردم به سوئی نیستی گام برمی دارند.دوم،اگربه سوئی نیستی گامزن نشوند،منزوی شده به گونه ی از صلح وآشتی که خواست مردم وحکومت می باشد،تن میدهند.اکنون که،حکومت افغانستان وشورائی صلحش درچنان موقعیتی قرارندارند،دررفتن به سوئی مصالحه وآشتی دوحالت بیشترپیش رونمی باشد:نخست،نیروی سومی باید وارد معرکه شده هم حکومت وهم مخالفانش را ازمیدان بیرون نماید.بدبختانه، رفتارامریکائی ها وحکومت در11سال گذشته، زمینه ی برآمدن نیروئی سوم رانابود کرده است.دوم،درصورت برآمدن چنان نیروئی،حکومت وتروریستان منافع خود رادرخطردیده ازروئی مجبوریت به مصالحه تن میدهند.ازاین که این گونه تن دهی به مصالحه، فرصت طلبانه وکم دوام می باشد،رسیدن به صلح وآشتی ای واقعی دورازدسترس باقی می ماند
تاجائی که به ناتوانی ای شورائی عالی صلح حکومتی درپیشبرد صلح وآشتی باطالبان ارتباط می گیرد،به صراحت می توان گفت که هم حکومت وهم شورائی عالی صلحش درشعاروکارکردنیمه کاره ی صلح جوئی شان، به گفته ی خلیل ملِکی"باامید وار نگهداشتن مردم درجائی که امیدی نیست،به آن هاخیانت می ورزند"!اگرکسانی به این خیانت باورندارند،بسنده می کند که درهمین سه روزاخیریاجمعه ،شنبه،یکشنبه6و7و8ماه دلوبه حمله هائی تروریستی طالبان درکندز،کندهار، وفراریک پسربچه ی خرد سال بنام نیازمحمد، ازماشین خود کشی پرورانه ی طالبان که دراخبارنیم روزیی روزیکشنبه 8دلوتوسط تلویزیون انگلیسی بی بی سی بازتاب داده شد،توجه نمایند تامطمئن شوند که باتاکید طالبان به ادامه تروریسم وعملیات خود کشانه،حکومت وشورائی عالی صحلش آب به آونگ می کوبند؟
بهرحال،اکنون که طالبان ودیگرباندهائی دست ساخت آی اِس آی دهل وطبل جنگ وتروررامی نوازند، ودررسانه هاهم، سخن گویان طالبان مسئولیت آن رابدوش می گیرند،حکومت وشورائی عالی صلحش هم دهل وطبل آشتی می نوازند؛ ودرسوئی دیگربازی،یعنی پاکستان هم که طالبان را معلوم نیست به چه دلیلی زندانی کرده بود، رهامی کند، وشورائی عالی صلح وحکومت کابل هم ازآن پذیرائی می کنند؛وازهمه مهمتراینکه،دراخیرسال2014، امریکا وناتوهم پایگاه هائی نظامی خود رادرافغانستان بسته می نمایند.پرسشی بنیادی این است که، افغان هابه کارکرد حکومت وشورائی عالی صلحش باورنمایند یا اینکه خود رابه پذیرش فرورفتن کشوردریک جنگ دیگر،مانند دهه1370،آماده نمایند!مردم هراندیشه ی که درزمینه نمایند؛باید ازاین پرسمان غافل نشوند که"شورائی عالی صلح مرده است،پس لازم است که همراه بانویسنده زنده بادصلح بگویند"!البته که به زنده باگفتن بسنده نکرده حتما دوکارزیرراهم انجام دهند:نخست،جسد مرده ی شورائی عالی صلح را دفن نمایند.زیراکه، ازنظردینی نگاه داشتن مرده روانیست! دوم،ازطریق انتقاد واعتراض دست بکارهائی بزنند که نشان بدهند ، هم حکومت وهم طالبان بامنافع کشورافغانستان سازگاری ندارند.اینجاست که پرسمان بدیل پاپیش می گذارد.بدیلی که هرگزطالبان نخواهدبود!چراکه نزد ملت امتحانی ناکام داده اند.
دررابطه با موضع جنگ طلبانه وتروریستی طالبان، باید گفت که آن هابدرستی شایسته ی این سخن چارلزهیوزمی باشند:" زمانی که حق متفاوت بودن را ازدست میدهیم،برتریی آزاد بودن را نیزازدست میدهیم."درواقع،بزرگترین دشواریی طالبان این است که حق متفاوت بودن را ازدست داده اند؛ازاین رو،آزادنیستند.به سخن دیگر،آزانبودن طالبان دردوقلمروقابل ارزیابی می باشد:نخست،قلمرونفسی وروانی که دراین قلمرودرافغانستان همراهان بسیاری دارند.دوم،ازنظرسیاسی- فکری وتدارکاتی وابسته به ارتش پاکستان می باشند.به عبارت دیگر،تصمیم شرکت طالبان درفرایند صلح را نه خود طالبان،بلکه ارتش پاکستان می گیرد.ازاین رو،دوپرسمان زیرباید موردتوجه جدیی حکومت کابل، چه حکومت کنونی، وچه حکومتی جانشین آن، وطالبان واقع شود:نخست،حکومت کابل باید فرایند صلح راباپاکستان دنبال نماید نه طالبان.دوم،طالبان بدانند که پاکستان دنبال منافع خود می باشد نه اسلام طالبی وسرنوشت مرگ میرآن ها.اگراین برداشت درباره ی پاکستان ازنظرطالبان درست نمی باشد،بسنده می کند که آن هاکمی به سرنوشت جهادی هاوخیانت پاکستان به آن هادقت نمایند.
درواقع،گفته می توانم که مسئول تمام تباه کاری وبدنامی ای جهادی هاوویرانی کابل وترسیم چهره تاریک ازاسلام درافغانستان وجهان، ملاهاو نظامی هاوی پاکستانی می باشند.ازاین رو،نویسنده هم به حکومت کابل وهم به طالبان پیشنهاد می نماید که آینده شان به ترتیب ، درفساد پیشگی دراداره ی امورکشوری وراه اندازیی تروریسم وآشوب نیست.زیراکه ،در گسترش فساد مالی واداری درنهادهائی حکومتی مسئولیت بدوش هردومی باشد.به این معناکه درزیرسایه ی تهدید تروریسمِ طالبان،سران حکومت، غارت وغصب گری می نمایند وبه مردم هم می گویند که طالبان مانع راه اندازیی اصلاحات ومبارزه بافساد می باشند.وطالبان افزون براین که ازنظرکارکردی به گفته هائی حکومت کابل مهرتایید می گذارند،باتاکید برتروریسم وعملیات خود کشانه که درروزهائی پسین، بچه هائی خردسال راهم به قربانگاه کشانیده اند،زیان هائی تکان دهنده ی مالی وجانی به کشور، وازنظراخلاقی به اعتبارخود هم اگراعتباری باقی مانده باشد،زیان رسانده اند
بادرنظرداشت گفته هائی بالا،نویسنده راه بیرون رفت ازبحران ورسیدن به صلح را این گونه پیش کش می نماید:نخست،صلح واقعی نه نبود جنگ،بلکه تحقق عدالت، آن هم درگام اول، رفع ظلم ازمظلوم می باشد.کاری که حکومت کابل بخا طرتبدیل کردن خود به گهواره ی غاصبان،دزدان ،جنایت کاران ،رشوت خواران ،متعصبان قومی- قبیلگی و...ازعهده ی انجام آن برآمده نمی تواند.زمانی که راه رسیدن به صلح واقعی توسط حکومت کنونی بسته شود که شده است؛می ماند صلح به معنای نبود جنگ که درباره ی تامین آن بایدکوشش هائی همه جانبه هم توسط دلسوزان کشوردرساختارحکومت وهم آگاهان ومردم کرده شود.دراین زمینه،یک راه کارساده آوردن اصلاحات توسط حکومت کابل بود که کمک کننده هائی بیرونی هم درکنفرانس هائی کابل وتوکیودرماه های جون وژولای2012، تاکید وارائه ی کمک هاراهم به آن منوط ساخته بودند.فرمان یا اعلامیه ی 65ماده ی پرازچرندیاتی که کرزی بنام راه اندازیی اصلاحات ارائه نمود؛بدبختانه ربطی به اصلاحات نداشت،زیراکه چاقودسته ی خود رابریده نمی تواند.به سخن روشنتر،فاسد اصلاحات آورده نمی تواند. طرفه این که، ازآن اعلامیه 65ماده ی ،تنها تحمیل چند واژه ی پشتو به زبان دری توجیه ازدستگاه قضائی گرفت که ازهرنگاه توسط فرهنگیان وآگاهان دری- فارسی زبانان سرزنش شد.درواقع،کرزی ودسته متعصب همرکابش باچنان زبان- فرهنگ ستیزیی،بجائی اصلاحات، به تفرقه دامن زدند که عمل خلاف صلح ومنافع ملی می باشد
اکنون که نه صلح واقعی ونه صلح به معنای نبود جنگ دروجود حکومت کنونی حتاباوحضورناتووکمک هائی فراوانی مالی غرب مسیرنشده است،یک راه پیش روئی بیرونی ها ومردم افغانستان باقی مانده است، وآن این که، دوکارزیررابدرستی انجام بدهند:نخست،درفکرایجاد یک حکومت موقت برای برگزاریی انتخابات آزاد وشفاف شوند.زیراکه دربرگزاریی انتخابات شفاف،اعتمادی به حکومت فاسد کرزی نیست.افزون براین که نیست،کرزی تلاش برای رئیس جهورساختن برادرخود راهم شروع نموده که به احتمال قوی دشمنی ورقابت هائی منفی رادرمیان دسته ها وافرادی سیاسی- حزبی- قومی- قبیلگی دامن می زند.ازهمین اکنون که 14ماه به زمان برگزاریی انتخابات مانده است،اعلامیه ی رهبران جبهه ی ملی، یک نهاد مخالف کرزی درروزیکشنبه 8دلودرشهرمزارشریف، حکایت ازبی اعتمادی ازبرگزاریی انتخابات شفاف توسط کرزی می کند.ازهمه مهمتراین که،درتشکیل حکومت موقت ازطالبان وحزب اسلامی، نه گروه حقانی که به گفته ی احمد رشید نویسنده ی پاکستانی توسط آی اِس آی برای بلوکه کردن پیوستن طالبان به فرایند صلح ساخته شده است، دعوت شود تا نماینده اعزام بدارند.این دعوت دوفایده دربردارد:نخست،آن هادعوت به مبارزه ی سیاسی آن هم درزمانی می شوند که نیروهائی غربی عزم سفرنموده اند.اگربه چنان دعوتی،طالبان پاسخ منفی بدهند،به این معنامی باشد که آن هاراه حل رادرجنگ وتروریسم می جویند؛ تااینکه، مخالفانشان هم خوبترآمادگی جنگی بگیرند.وتاجائی که نویسنده اطلاع دارد،چنان تصمیمی درهمه جابرسرمیزمی باشد.دوم،غربی هاکه دوسال دیگردرافغانستان حضورنظامی دارند،به این پرسمان توجه جدی نمایند که همه راه هائی کشانیدن طالبان به فرایند صلح ازپاکستان می گذرد.ازاین رو،پاکستان رازیرفشاربگذارند وبرایش بگویند که مانند شرایط پساکمونیستی،افغانستان راتنهانمی گذارند تامیدان تاخت وتازنظامی هاوملاهائی پاکستانی شود
دراخیر،این مسئولیت تاریخی ای فرهنگیان وروشنفکران سیاسی وغیرسیاسی افغانستان است که دردوسنگرروشنگری وروشنفکری به آگاهی بخشی به مردم بپردازند وچنان زمینه سازیی ذهنی درمیان آن ها نمایند که دموکراسی وانتخابات آزاد وشفاف یگانه راه کاربرائی گرفتن حقوق تلف شده شان ازحکومت فاسد ومقام هائی بالائی آن به شمول نماینده هائی نابکاردرشورائی ملی می باشد..این آگاهی بخشی ازاین نگاه مهم است که مردم باید به کارکرد حکومت ، قاضی ها، دادستان ها ونماینده ها ئی خود ازنزدیک آشناساخته شوند؛ واین پرسمان هم، به آگاهی مردم رسانده شود که در12سال گذشته بیشتراز100میلیارد دلاربنام کمک به مردم افغانستان به این کشورآمده است.این که سالنگ هم چنان ویران است،سیلوئی مرکزوکاخ دارالامان وضع دوزخی دارند، وده هانفردرهمین روزهاازسردی مرده وبیمارشده اند وتغییری چشم گیری درزیرساخت هائی فرهنگی- اقتصادی کشورنیامده است.پس کجارفت آن همه کمک هائی جامعه ی جهانی به مردم افغانستان؟روشن است که همه ی کمک هاازطریق همین حکومت فاسدهزینه یابغارت برده شده است.کمک هائی که درفردامسئول بازپرداخت آن بازهم مردم می باشند!به این موضوع، به این خاطرباید تاکید کرده شود تا درانتخابات آینده بازمردم رئیس جمهور،نمایند گان شوراهائی ملی وولایتی ای انتخاب نه نمایند که تنهاجیب خود راپرمی نمایند وازمسئولیت ملی ومردمی شانه خالی می کنند.درواقع،درجهان سیاستِ شفاف ودموکراتیک،گرفتن قدرت باپذیرش مسئولیت همراه می باشد.ازاین رو،باید بسیارکوشش شود که قدرت گیرانی مسئولیت ناپذیربالاکشیده نشوند.دراین صورت،می توان هم به صلح رسید وهم به پایان تروریسم وقاچاق مواد مخدر،وکشوری ساخت که دهقانش هم برائی خود می کارد وهم تریاک کشت نمی کند تابه تاجران مرگ کمک نماید

 

 


بالا
 
بازگشت