سرورمنگل
نیروهای ملی ـ دموکراتیک
فراترازآنکه هستندـ باید بیاندیشند وبهم نزدیک شوند!
پیش درآمد:
اینکه چرا بطور متواتر درمورد همکاری سیاسی، تفاهم ووحدت نیروهای ملی ـ دموکرات حرف می زنیم ونشست برگذارمیکنیم، می نویسیم ومی خوانیم؟ دلیل روشن آن شکستتگی، درد وعارضه دراین مجموعۀ ازحیات اجتماعی وسیاسی مااست که نمی گذارد، حیات عادی پُرباراجتماعی ،صلح آمیزرامتناسب با معیارهای انسانی واجتماعی جهان امروزدرکشور خود ـ برای مردم خودبنا نمائیم.
ممکنست هنوزحرف ازدهان مان نبرآمده ویا ازنوک قلم رنگ برصفحۀ کاغذیا حروف برمنیتور ما روشن نشده ، پرسیده شود، آقا کی مانع شماست ونمی گذارد تا شما برای ملت ومردم رنجدیدۀ تان جنت برپا نکنید ؟ بارها خواستید کردید، اما درجای آرزوهاوآرمانهایتان،بالهای وحشت ودهشت عفریت جنگ، تباهی وویرانی بالهای سیاه خودرا گسترانیدوهم آنچه درگذشته اجدادی داشتیم،آنرا ویران ونابودکردند. هرباریکه خواستیم به ترقی وتعالی باردیگر برگردیم،ازبخت بد بجای رسیدن به خوشبختی وترقی مارابا نام کافروکمونیست به تیروگوله بستندوباردیگرودیگر به اجنبی سرتعظیم فرود آوردندوبما یاد دادند تا با نان وآب سرد برخوان گسترده حامیان به اصطلاح خیراندیش وبیگانه خویش درعزلت پناه خود بنشینیم ودم غنیمت دانیم. بداکه رسیدن به چنین آسایشی بانان وآب برای عدۀ میسراست، که برای همه میسرهم نیست.
پرواز بلند عقابان کوهساران مامی آموزد که زندگی آنگاه مفهوم می یابد که «نه درجستجوی دانه درخاشاک»،بلکه دربلندترین پروازها ازفراززندگی آرمانی آنطرفها باقربانی تحقق می یابدوپرورده می شود، نمی میمیرد، بلکه زنده میگرددوبقا می یابد.اگر زندگی با این اصل جاودان همراه نمی بود، سرد ومرده وبی حاصل ازبقا بازمیماند وجهان امروزی اصلا وجود خارجی وعینی نمیداشت. اینکه آنچه هست گواه برهمین اصل زندگی پوینده است.همه به امید ثمروحاصل تخم می افشانندونهالی را میخواهند به ثمر برسانند، امادرباد وباران ، طوفانها وحوادث ازآن حراست وپاسداری بایدکرد ونگذاشت مرض وآفت وصدها وهزاران بلایای طبیعی ، حیوانی وانسانی به آن آسیب رساند.
برداشت درقبال مسئله افغانستان امروز: ارزشهائیکه درجامعه در طی دهورونسلها بتدریج وبطی بظهور می رسندوپا میگیرندـ یا خاموش میگردندبرمبنای منطق طبیعی هستی وزندگی جوامع ازهستی کاملا ساقط نمیگردند، بلکه درمظاهر جدید واشکال جدیدتربقا وادامۀ خودرابارورترادامه میدهند. بربنای چنین اصلی؛ چند سطرمختصر دریاد دهانی تلاشهای انسانی وآگاهانۀ نیاکان افغانی ما که طی هزارها وصدها سال بخصوص یک صده اخیرکه برای استقلال وآزادی، ترقی ومدرن سازی زرمیده اند واکثرا با تحمل تلفات سنگین انسانی ومالی پیش ازآنکه به ثمر بنشیند، با دستان غَضَب آلودوسیاه نادانی، جهالت ومنفعت پرستی ومنشهای فردی جاه طلبانه درخدمت متجاوزان اجنبی به تباهی رفته است، امادرسهای آن زنده وجاویدان است ونباید آنرا فراموش کرد.
یکی ازاین درسهای اخیرکه نسل ما هنوز ازمصیبت وفاجعۀ آن رهائی نیافته است ، درپیآمد سیاست مصالحۀ ملی جمهوری دموکراتیک برهبری دکتورنجیب الله که بهرهدف وآرزوی که تهیه وپیش بینی شده بود ـ درسرخط آن صلح ،آرامش وثبات برای آغاززندگی جدیدآرزو برده میشدـ تا درپناه آن همه بتوانند درتامین واعمارآن سهیم گردندـ آرزو وبنای مصالحه برآن گذاشته نشده بود که بوسیلۀودست عدۀ موردمعاملۀ قرارگیرد وطی آن دولت واقتدار سیاسی ونظامی رابگروه های ازافرادی رسما تسلیم کنند که نجبیب الله در مورد شان بارها اعلام خطرداده بود.
بلی تنهاآنانی مقصرنیستندکه انجام این انتقال را سهل ساختند، بلکه فراترازآن مصلحت هاومشاورۀ مستقیم امریکا وهدایت پاکستان ودیگران که ازانقلاب افغانستان دلی خوشی نداشتندودرقصاوت ودشمنی با رژیم علیه آن تا آخرین مرحله وحتی تا امروزازدست وپا نیافتاده اند،با آنکه کشتارهاوویرانیهای کابل وولایات کشورانحلال دولت (ارگانهای آن )، اردو وقوای امنیتی افغانستان وبیداد جنگهای تنظمی مجاهدان، مرگ،ویرانی ، چوروچپاول وتباهی هستی دولت ومردم که ازارمغان مجاهدان بمردم افغانستان پیام می داد، جهان درحال تماشاگربحال رقت باری افغانستان ومردم آنرادرچنگال بی فرهنگ ترین نیروها وکشورهاتنها ودرحال تجزیه خونین درآوردندـ که حتی به اصطلاح چنین وضع موردغضب لشکرهای طالبان قرارگرفت وآنان درفرصت کوتاهی مجاهدان را نه تنها ازکابل ومزاروهرات راندند، بلکه بطورکامل شرعیت اسلامی را (بزعم خودوحامیان شان) برمقدرات وسرنوشت مردم افغانستان حاکم ساختند. ما همه می دیدیم وقربانی دادیم بقول فیلسوف معروف معاصرالمانی که :«مامیدیدیم که هیتلر تنها کمونیست میکشت وما کمونیست نبودیم، پس ازکشتن کمونیستها،به یهودکشی پرداختند،ما می که یهود نبودیم، پس ازکشتاریهودان ، نوبت مسیحیان رسید که دیگر کسی نمانده بود.» ( ازحافظه، باکمی تفاوت آورده شد.).
ما دیدیم که پاکستان درمقام حامی مطمئن ، با حمایت امریکا ومتحدان جای استعمارانگلیس یکقرن قبل را درافغانستان پُرکرد وازطریق افغانستان وارد بازی با خطرات بزرگ شد. به اینترتیب جاه طلبی های نظامی پاکستان که هوای رویاروئی دوسوپرپاور جهانی درمنطقه راپرورده بود، بطور لجام گیسخته وماجراجویانه بحقیقت تبدیل شد.
بحقیقتی که درنتیجۀ آن ایالات متحده امریکا ومتحدان غربی آن به افغانستانی که ازسلاحها ودرگیریها درحال فارغ شدن بوددوباره سرازیرشدند وصفهای غالبان ومغلوبان ازنودرجای یکدیگرراصف بندی کردند.
طی این روزها وماه ها که ایالات متحده تصمیم بخروج نیروهایش را هرچه بیشتر قطعی کرده است واوباما رئیس جمهورامریکا دربیانیۀ سالانه اش درمورد افغانستان محدوداشارۀ درزمینه تعلیم وتربیت اردو ومبارزه با القاعده با دلسردی میکرد وازطالبان ومنابع فعالیتهای تروریستی حرفی نه درمورد افغانستان گفت ونه پاکستان.که اینک وزیردفاع امریکا این خلای گفتاری راکه اطمینان به ماندن از(8 الی 12) هزارسربازناتو واردوی( 352 )هزاری افغانرا تمویل وتربیت خواهدکردـ تکمیل کرد.
وهم طی این روزهاشنیده می شود که چانه زنی های دولت درسطوح مختلف دولتهای همجوار برای ایجادفضای رسیدن به اطمینان به ثبات پس از خروج وترک نیروهای بین المللی واینکه درچه سطح همکاری امریکا درافغانستان باقی می ماندسرگردان اندوافغانها تا هنوز درقبال چنین تصمیماتی منفعل وناآگاه نگاه داشته شده اند. افغانان منوردراین انتظارمی بینند که رئیس دولت جناب کرزی درخط تگدی ازپاکستان ،انگلیس یا هندوستان بهمکاری روس وچین وایران برای ثبات وصلح وهمکاری دوستانه پل می بنددوغافل ازآنکه درپیشاپیش بحران که هوا وفضای آن دربین نیروهای داخلی کشورکه اساس آن برمحور سهم وشرکت مردم استوار است نادیده گرفته شده است.
افغانها ازتجربه تاریخی درقبال تصمیم گیریهائیکه درغیاب شان دراسلام آباد، واشنگتن ،ریاض ،تل ابیب ، لندن، مسکووسایرجاها گرفته می شود،نا آگاه نیستندوهم میدانند که نقش شان تنها بحیث ابزار وعرصۀ بازی در نظرگرفته شده وتصمیم گیریهای غیابی درقبال افغانستان هیچ تغیری نکرده ، بلکه بازی همانست که استعماردرگذشته آنرا بارهاازسرگرفت وامروزآقایان که برای افغانها سرنوشت میسازندـ مبارزه باتروریزم اسلامی، بازسازی، دموکراسی وصدها زهرماردیگررا که متعهدبودندکه به تعهدات شان عمل نکرده اند ودرفکر خروج بهنگام وسالم اند. درحالیکه بقول خودشان به اثر حملات هوائی امریکا طی سالهای از 2007م الی 2012 میلادی سیزده هزارودوصدونه (13209) نفرطی شش سال اززنان ومردان واطفال که دراین تجاوزهیچ تقصیری نداشتند کشته شده اند.( 1)اینکه همه روزه چه تعدادی بنام طالب با دست دو طرف کشته می شود، تنها شمارش روزانه داردوبس.
کرزی رئیس جمهوربارها تقاضا کرده که از بمباریهای که قربانی آن افراد ملکی ، زنان واطفال اند خود داری گردد.طی این هفته رئیس جمهوررسما فرمان دادکه «نیروهای امنیتی درعملیات علیه شورشیان درمناطق مسکونی ازناتو درخواست حمله هوائی نکنند.»وچندروز قبل ازآن رئیس کل نیروهای ناتورا بدلیل کشتارغیرنظامیان درولایت کنراحضاروجنرال جوزف دانفورد قبول کرده بودکه پیشنهاد کرزی را رعایت میکند.
مشکلات وسوالات زیادی درقبال خروج زود هنگام نیروهای امریکا وناتو ازافغانستان دربرابردولت افغانستان ، مردم ونیروهای سیاسی اعم ازتمام جوانب مطرح است،که بااطمینانهای بی محتوی تنها با وعده وعیدبدان پرداخته می شود،اماجوابهای قانع کننده واطمینان بخش هنوزموجود نیست. دراین آواخرفعالیتهای محسوس است که نشان میدهدکه پس ازسفر کرزی به امریکا ولندن دستوریافته است هرچه بیشتر درخط کشورهای منطقه فعال گردد. لندن فعال است تا هندرا بسود پاکستان درافغانستان بیشترقانع سازد. روسیه ازسرگیری تجربه درمورد خطر بنیادگرائی اسلامی به آسیای میانه وسپر دفاعی شمال را دروجود الیانسها درحال آماده ساختن است. پاکستان ازهرحیث دیگر آن پاکستان سالهای جهادبا دست بالای حمایت امریکاکه طالبان را بی چون وچرادراختیارداشت نیست، آن دست بازی خدا داد دیگر دراختیارش قرار نداردوبرای امریکا دردسرساز بوده واست. هند وچین آرزومند ثبات افغانستان اندتا در سایۀ آن توانسته باشند درحدی بهمکاریهای سود آورخود دراین کشور تناسب منطقوی را درسیاستهای جهانی بسودخود رجحان دهند.
ایران چنان درگیر پرابلمهای خود با امریکا است وآرزومند آنست که بابرآمدن امریکا نقش بیشترحامی فقهی شیعه اسلامی را درافغانستان بدست بگیرد.
با چنین تصورات درقبال افغانستان واجمال اوضاع نظامی ، اقتصادی ، سیاسی واجتماعی که به اثربیرون شدن قوای نظامی امریکا ومتحدان نه تنها خلای عظیم نظامی،بلکه اقتصادی ، سیاسی واجتماعی بسطح می آید وعواقب وخطرات آن می تواند قابل پیش بینی باشد.
عواقب تهاجم نظامی وحضوربین المللی:تجربه اخیرکه اضافه ازیکدهه ازعمر آن میگذرد وازحافظه هنوز زدوده نشده ، عبارت از فاجعۀ یازده سپتمبرمعروف برجهای نیویورک امریکابود که برای انتقام کشی بزرگترین هجوم لشکرهای مجهز جهانی را به افغانستان ضعیف ودست وازپا افتاده آوردکه قیمت آن بسادگی تعین شده بود، سه (3 ) میلیارد دالرامریکائی به پاکستان غرض معامله خرید طالبان وبیست وچهار(24) میلیون دلاراستخدام الیانسها که جورج بوش رئیس جمهور امریکا با تعجب گفته بود؛ «به این ارزانی ؟».
استخبارات نظامی وسیاست گذاران پاکستانی با این معامله ازبلند پروازیها درقبال افغانستان درحال افتادن درزمین عزلت شدند،اما برای ازسرگیری تراژیدی جنگی افغانستان توانستند طی چند روز سنگرهاوشهرهارا ازطالبان جنگجوبسرعت خالی کنند وهنگامیکه « الیانسها» درزیرچترحمایت بمبارمانهای هوائی طیارات امریکائی بکابل می رسیدند، آخرین پیکپ های طالبان سرحد سپین بولدک وتورخم را بطرف پاکستان گذشته بودند. ( ازقول رسانه ها).
دراین معامله ملیشاهای پاکستانی کلا، القاعده وطالبان پاکستانی قسما به پاکستان جان بسلامت بردند. طالبان افغانی که درمجموع سیزده (13) هزارنفردرمحاصره قندوز واطراف آن گیرمانده بودندکه رامسفیلدوزیر دفاع وقت درجواب سوال روزنامه ها که پرسیده بودند با اسرای جنگی طالبان دراین محاصره چه میکنید ؟ گفته بود:«اینجا جنگ است،ما مهمانحانه، شفاخانه وزندان...نداریم» ( ازبی بی سی).هفتۀ نگذشته بود که سروکلۀ این قربانیان ازدشت لیلی مزارشریف وقربانیان آن درراه انتقالات کانتینری به شبرغان همه فاجعه آمیزکشته واجساد سوختانده شده بود.
امریکا به افرادی وسازمانهایکه دَین شانرا نپرداخته بودندـ درنصب کرسیهای مهم منطقوی شان دررواج فساد وکشت تریاک وقاچاق ،چورو چپاول هرچه بیشتر میدان دادندو تا امروزاز حمایت متحدان برخوردار اندودم ازقانون ومبارزه با فسادوعفوعمومی میزنند.
حاکمیت امروزبرهبری جناب حامدکرزی دربهترین تعریف خود، همان دولت مجاهدان است که نتوانست دربرابر طالبان تاب بیآورد وبشمال متواری شد( الیانسها ) ودرباردیگربا حمایت پروازها وبمباردمانهای هوائی امریکا به ایشان حیات دوباره اعطا شد وبالاترازآن برسریر قدرت برسرنوشت ومقدرات مردم گماشته شدند.( 2001م پس از فاجعۀ یازده سپتمبر.). گذشته را نباید فراموش کرد، گذشته چراغ ومشعل امروزوآینده است ودرروشنائی آن میتوان امیال آینده را دید وقضاوت کرد.دولت امروزبقول مشترک دولتداران وشخص رئیس جمهورو حامیان بین المللی آن از آغازتا امروزیک دولت فاسد است که حتی شرکت کنندگان آن برای ابرازسرافرازی وبرخورداری ازمقامات بلند دولتی مثل کابینه ، شوراوقضا ( سه قوه دولت) موقف اپوزیسیون را برای خود سهل ساخته اندودرپناه آن درفساد وبحران وثروت اندوزی دست آزاد داشته وتنها مسئولیت نمی پذیرند.
افغانستان کشورتاریخی ودارای مردمی که همواره برای ارزشهای تاریخی اش مثل آزادی، استقلال، عدالت،ترقی وخوشبختی وسرافرازی رزمیده وقربانی داده است.اما اینکه چرا اینمردمان آزاده هنوز نتوانسته اند ـ مقدرات سرنوشت خودرا بدست خود بگیرند وازآن برای حصول آرزوها وتحقق خوشبختی خود بهره گیرند؟ دلیل زندۀ وبارز تاریخی آن واقع شدن در جغرافیایست که گذرگاه لشکرکشان وکشورگشایان بوده ـ با آینکه مردم این سرزمین آزادوحاکمیت بیگانه را نمی پذیردوارادۀ اینمردم درپای لشکرهای سکندر،هخامنشیان، ساسانیان،لشکرهای عرب، چنگیزوتیمور، استعمارانگلیس وروس،وتهاجمهای بزرگترین قدرتهای جهانی ،کشتارها، تباهی وکشورسوزی وتمدن سوزی آنان نتوانسته سرتعظیم فرود آورد. بقول خوشحال:
لاتراوسه ئی ماغزه په قرارندی ــــــ چاچی ماسره وهلی سرپه سنگ دی.
امابدلیل عقب ماندگی تاریخی وتسلط نظامهای فرتوت فئودالی ـ مذهبی که طی آن مردم مایحتاج خودرابطور طبیعی اززمین ( دهقانی وچوپانی) درنهایت زیرفقر،استثمار ،استبدادوتسلط عقاید مذهبی تهیه میکردند وهم بار جنگها واختلافات قدرتهای فئودالی وقبیله وی را نیز بردوش میکشیدندـ فوق العاده درمانده وهمواره اسیر چنین بندهای بودندـ باآنهم درپیکارهای عادلانه درطول تاریخ سرآمدـ شجاع ودلیر وحماسه آفرین اند.
بدنبال چند حرف عام باید افزود که مردم افغانستان، بخصوص نیروهای جوان ودینامیک وآگاه کشوردیگر آن ملت یک صده قبل ودیروز نیست، بلکه ازهرحیث نسبت بگذشه ودیروزبا آگاهیهای بیشتر سیاسی مصالح خودومقدرات خودرا بخوبی می فهمند وبرای متشکل شدن وآمدن بمیدان مبارزۀ آگاهانه سیاسی وملی آماده می شودـ تا درعمل بعرصه آیندوجانبازی وفداکاری نمایند. آنچه مانع وسد راه این مبارزه است، نفاق درداخل نیروهای ملی ـ دموکراتیک ومنوران کشوراست که باعث ضعف صفوف مردم ، تشکل ومبارزه آنان درراه استقلال ونیک بختی وسعادت فرزندانشان میگردد.
سخن کوتاه چرا بدیل بحران ؟
ازمدتی به اینطرف تلاش های گستردهً دربین احزاب ، حلقات ومحافل وکتلۀ وسیع از کادرهای سیاسی مربوط حزب وطن وحاکمیت دولتی آن، متحدان ودوستان آن صرف نظرازاینکه امروزبکدام سازمان یا حزبی وابسته اند ویا بطورمستقل مکنونات درونی وخواست سیاسی شان تاکید وحمایت برمبارزه متحدانه داشته ومساعی مشترک دراین راستا ادامه یافته است که یکی ازنمونه های این مساعی تشکل کمیسیون تفاهم ووحدت احزاب، حلقات، اشخاص ونیروهای ملی مترقی دراروپا است که طی نشستهای متعددورویاروی با رهبریهای احزاب سیاسی وشخصیتهای موثربرای تفاهم ووحدت جریان یافته ودرحدی بثمر نشسته است.
تلاشهای وحدت طلبانۀ احزاب با آنکه با موانعی ومشکلاتی روبرو گردیده، اما با آنهم نهضت وحدت خواهی راه خودرا درهمه نیروها ومسیرها بطورروشن کشوده است ووحدت جنبش وسیع ملی ـ دموکراتیک که منظورما است درمضمون ومحتوی خود تمام این زمینه ها، امکانات عملی ونظری را داردوبدان باید توجه گردد وهم نیازاست بطورکمی ازمرزهای تعین شدۀ خودیها بیرون شدومصالح عمومی وهمگانی توده های زحمتکش وصلح وثبات افغانستان مستقل راحراست وازارزشهای مطرح نظام که ازمبارزات تاریخی نیاکان ما آب خورده وبه ثمرنه نشسته است، برعکس تجربۀ آن قسما دروجودما ونیروهای ملی ودموکراتیک زنده است ،نیاز است حمایت وبپاکیزگی ازسر گرفته شود.
ازهمینجا است اعتقاد که درفضای نسبتا مساعد داخل کشور وبخصوص امکاناتی که دراروپا فراهم است تا بدون مجامله وحرافی وخود محوری های فردی وسازمانی ، غرض یک گفتمان سازنده ومتشکل مساعی را هرچه بیشترمشترک سازیم ـ تا بتوانیم یک بدیلی از حضور نیروهای ملی ـ دموکراتیک ومترقی را مطرح، برای رفع نسبی بحرانی که بادهای گرم وسرد قبل ازوقت قابل اساس است، نهتنها مطرح سازیم ، بلکه مقدمات آنرابرتابیده بعمل بنشینیم .
برای برآوردن این منظور «کمیسیون وحدت » کنفرانس سراسری اروپائی را دراخیرماه (30) مارچ درکشورهالند پیش بین شده است. این بدان معنی است که « گفتمان سازنده ومتشکل » طی کنفرانس وسیع جهت بیرون رفت ازحالت بحرانی ونقش تاثیرگذاری مشترک نیروها درمسایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی کشوراست، بلکه درخوراهمیت آن میباشد. نخست ازهمه باید گفت وتشخیص کردکه بحران آبستن وزاینده جدیدی نیروهایست که درخلای نیروهای نظامی ـ اقتصادی بین المللی درداخل وازخارج برثبات نسبی دولت تاثیر میگذارد ودولت ونیروهای آنرابه آزمایش جدیدمی طلبد.
نیروهایکه دراین بحران ازداخل عمل میکندوتاثیرمتقابل دربحران میگذارند، مستقیما مربوط است به توانائیهای انتظام وانسجام نیروهای دولت در حمایت ازارزشها وجلب توانائیهای ملی دموکراتیک نیروهاوجلب حمایت مردم بالقوه وبالفعل.
خروج کامل یا قسما محدودنیروهای بین المللی که درقبال خود به تجاوز واشغال قسما نقطه پایان می گذاردـ خود زمینه های همآهنگی وهمکاری با دولت را فراهم میسازدویکی ازعوامل ونشانۀ ثبات است،اماعدم انسجام وانتظام نیروهای داخلی دولت ، فساد، وابسته گی وقدرت طلبی احزاب وافرادی درداخل دولت زمینه سازبحران درخلای قوای خارجی است.دولت نیاز دارد تا فرصتهای اخیررا درانسجام نیروهای داخلی وسطح تاثیرگذاری آنان دررفع وخلای نیروهای خارجی پُرکند. دراین راستا برنیروهای ملی دموکرات است، تا بحیث نیروهای آگاه ومسئول درچنین زمینه هاازهمه بیشترباهم همکاری کنند ضرورت ملی ووطنی است ـ تا ازیکطرف با وحدت خویش زمینه های همکاری ملی درسطح کشور را فراهم سازند وهم بتوانند با وحدت خویش همکاری وپشتیبانی مردم را جلب وبرای ثبات وتقویت انسجام وانتظام نیروهای دولت برای مقابله ازهرنوع خطر متلاشی شدن یا برگشتن در امیالهای بیگانگان جلوگیری میگردد ودولت را درمسیرسالم بسود مصالح مردم از بنیاد گرائی جهادی مستقل میسازد.
دیگر آنکه بحران افغانستان صرف نه یک بحران سیاسی بمفهوم سیاسی آنست ، بلکه این بحران ادامۀ بحران نظامیست که با تغیر تناسب نیروها در مقیاس کشوردر انقلاب ثور دگرگون شدومداخله خارجی از اشکال سیاسی ومستترآن به ابعاد مداخله گرانه ورویائی نظامی منجرگردید . پایه های بحران افغانستان خلاف دید عده ئی که آنرا بر پایه های قومی ـ زبانی ، جغرافیه ومذهب می بینند وبه این نتیجه می رسند که گویا این بحران وعوامل آن درتقسیم جغرافیای انسانی که بر زبان وقوم ومذهب استواراست بوجود آمده وعامل جنگها است . بهمین مناسبت است که عدهً با این طرز دید وتفکر خودفکرمینمایند ، که راه حل ! اگر امریکا وناتو بخواهند، یا وادار گردند تا : خود مختاری هاونوعی از فدرالیزم را حاکم سازند ، بپایان بحران کمک خواهد شد وهم چنان شناسائی خط دیورندو... .
مسئله دیگر اینکه : درهمکاری به اصطلاح در خط مخالف دولت یکجا با جهادیان بنیادگرا، که بنام اپوزیسیون داخل دولت فعال اند. یادرعکس آن حمایت از حاکمیت ناکام وتجرید شده وغیره کارسازنیست، نه تنها این سازشها وکنار آمدنها سازگارنیست بلکه وابستگی به نیروهای فسادوبحران راتقویت میکند وبدیل بحران( ثبات واستحکام نظام وتحکیم ارزشهای آن) را بخطر می برد.
تاکید برعملیۀ وحدت واستقلال عمل نیروهای ملی ،دموکراتیک ومترقی است که جنبش را ثبات وصلح راازگزند حوادث ناگوارآینده مصئون ساخته راه پیشرفت همکاری سیاسی رابسطح عالی ملی وبین المللی ارتقا میدهد.
نیاید ناگفته گذاشت که بحران افغانستان با برهم خوردن تناسب نیروها در حاکمیت دولت های منطقه (با انقلاب افغانستان وایران ) ، قدرت های بزرگ ( اتحادشوروی وایالات متحده امریکا ومتحدین ) رابرآن داشت تا اولی برای تحکیم ودومی غرض سقوط حاکمیت هاوتضعیف آن به انواع وسایل تخریبی وسبوتاژواز آنجمله مداخلات نظامی متوصل شدند .( تشدید جنگ سرد ).
مداخله نظامی کشورهای منطقه وایالات متحده در اشکال باند های مسلحانه تخریبی وابسته تربیت وتجهیز شد. دولت جمهوری اسلامی جهادی وبعدا طالبان پیآمدمستقیم این تجاوزات نظامی بوده ، که در نتیجه زمینه حضور نیروهای متحدین ناتورا فراهم ساختند. بدین ملحوظ بحران افغانستان ریشه در مداخلات نظامی مستتروآشکار کشورهای خارجی وکشور های همجواروذینفع منطقه دارد . تضاد های قومی ، منطقه وی ، زبانی ومذهبی آنگاه بحران زا اند که قومی یا منطقه ئی ، زبانی ومذهبی ، اساس حاکمیت را برمبنای حاکمیت قومی ، یا منطقه ئی ، زبانی ومذهبی بردیگران بزورتحمیل واجرا دارند واسیر شده گان اینوع حاکمیت ، علیه آن به مقابله نظامی برایند ، دراینصورت عامل بحران نظامی وجنگ داخلی است .
نتیجه مختصر فوق آنست که :
نخست از همه بحران ازحالت نا متعادل اجتماعی جامعه وحاکمیت ناشی میگرددودوام آن عامل بیشترفسادوخشونت، مداخله خارجی وعامل سرکوب مردم میگردد.
دوم ـ بحران افغانستان ریشه در بحران نظامی ومداخلات خارجی دارد.
سوم ـ بحران افغانستان از برهم خوردهای قومی ، منطقوی ، زبانی ومذهبی ناشی نمی شود .
چارم ـ مانند دوم ریشه داخلی ( قومی ، ملی ، نژادی ...) نداشته از خارج وارد وگروه ها وحلقات را بخدمت میگیرد.
پنجم ـ برمبنای تشخیص درست بحران ، نباید تکیه بر نیروهای بحران کرد زیرا این نیروها بحران زا ومیرنده اند وبقای شان ضمانت آینده را ندارد ، ودیگر اینکه ، با تکیه بر نیروهای که از درون بحران می بر آیند وبالنده اندومیخواهند بحران را پشت سر بگذرانند میتوان متکی شد. بدین مناسبت نیروهای ملی ـ مترقی ( چپ ) نه عامل اساسی بحران نظامی افغانستان بوده وبرای آینده نیز بحران زا نیستند ، بلکه با وحدت ومتشکل ساختن مستقل طیف وسیع از نیروهای چپ ، میتوان الترناتیف های جدید ومستقل ملی ـ مترقی را مطرح ساخت وجلو مداخلات وورود بحران از خارج را متوقف ساخت . بدین ترتیب نیروهای ملی ـ مترقی نه بحران زا اند ونه در حالتی قرار دارند که جلو بحران را که با مداخلات نظامی خارجی شکل گرفته وتداوم یافته یاخود رفع نمایند یا از نیروهای نظامی خارجی عاملین بحران به انتظار بنشینند .
بحران تنها با تغیر تناسب نیروها وحضور فعال دربسیج توده ها ونیروهای ملی ـ مترقی مستقل کشور، الترناتیف (بدیل) جدیدی ازحضورو سازماندهی ازنیروها اوضاع راکمک خواهد کرد تا مداخلات نظامی از بیرون قطع گردد وبا نیروهای جدیدیکه از بحران می برآیند ثبات را یاری رساند. در مرکز این دید ، میتوان با پیگیری" گفتمان سیاسی" درجهت بیرون رفت از حالت بحرانی راادامه دادووحدت سیاسی ـ سازمانی متشکل نیروها را دروحدت عمل سیاسی رهگشا ساخت.ادامه بحران ،افتراق وانقطاب نیروهای ملی ـ مترقی حل بحران رااز محراق منافع مردم و صلح کشوربخدمت نیروهای اهریمنی تاریخ قرار میدهد.
طرح نظری برنامه کاری مشترک :
همه بخوبی میدانیم که درسرخط مسایل سیاسی ومبارزه غرض تامین اهدافی سیاسی ـ اجتماعی پرداختن بمسئله وحدت نیروهای همسووبه انزوا بردن نیروهای مخالف یکی از مسایل اساسی وگرهی هرجنبش سیاسی ومسئله سازمانی آنست. بنا برتجارب عملی ، نظری وبا درنظر داشت شرایط ، اوضاع داخلی وجهانی درقبال کشور که غرض طرح برنامه علمی سیاسی ـ اقتصادی واجتماعی که بر بنیاد آن خواستها واهداف توده های وسیع مردم بتواند فعال ومتشکل گردد ، بطورعام وکلی نیاز مند ــ طرح اهداف ، راه ها ووسایل ( پروگرام سیاسی ) ومسئله که با کدام نیروها ودرچه سطحی ازسازماندهی ، برآوردن این اهداف را میسرمیداند ؟ ( سازمان سیاسی ومسئله متحدان )اهمیت کسب میکند که ماهیت ، مضمون وکرکتر سازمان سیاسی یا جنبش را بیان داشته ، از محتوای آن به نیات و اهداف افرادیکه در آن گرد می آیند پی برده می شود ، همانطوریکه برای اجرا وتطبیق پروگرام سیاسی مرحله اجرا وشرایط وامکانات عملی ، ترکیب نیروهای بالفعل وبالقوه که درزندگی روزمره جامعه حضورفعال یا غیر فعال دارند ضروری دانسته میشود ، پروگرام سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی مسئله حاکمیت دولتی ومناسبات با آن وکشور های همجواروجامعه جهانی ، بخصوص سازمانهای بین المللی وکشورهای قدرتمند جهان بطورعام نیزاز مسایل اساسی این پروگرام اند . اگربه پروگرام سیاسی حزبیکه خدمت بمردم را هدف قرار داده ، عطف گردد: نخست اهداف مطروحه باید جوابگوی منافع اکثریت مطلق مردم بوده وآنرا مورد حمایت قراردهد ، وهم اشتراک فعال توده های مردم راغرض اجرای عملی اهداف مطروحه نباید از نظر انداخت . یا به اصطلاح دیگر در چوکات کشورموثربسود اکثریت وترقی کشور بوده ( ملی ـ مترقی ) واز لحاظ جهانی ، با جذب مزایای تمدن جهانی وحمایت نیروهای دموکراتیک وترقیخواه واقع گردیده وهم چنان در عرصه روابط بین المللی فعال ومتکی بر همکاریهای صلح آمیز جهانی وموسسات بین المللی باشد . بمعنی اینکه ؛ مشی همه گیرسیاسی ـ اقتصادی واجتماعی ، اهدافی را تعقیب نماید که ضامن خوشبختی افراد جامعه ( توده ها در کوتاه مدت ودراز مدت ) بوده وعقب مانی اقتصادی رادر کوتاه مدت سمت داده وبا تامین استقلال وآزادی ، صلح ـ ثبات ـ قانونیت ورفاه اجتماعی را تضمین نماید. این پروکرام سیاسی دارای برنامه ملی ـ مترقی دانسته می شود .
اینکه با کدام نیروها ، اجرای پروگرام سیاسی یا برنامه سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی میتواند عملی گردد؟ شناسائی این نیروهای اجتماعی که در کاربست سیاستهای فوق نفع مشترک دارند ومیتوان برآن تکیه کرد ، ووحدت مبارزه سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی وحتی سازمانی راپیش بینی نمود وبا تاکید بر وجوه اشتراک نیروها ، باید همزمان ازکشمکشها ومنازعات درونی خلق ( ملی ، زبانی ، نژادی ، مذهبی ، قبیلوی وغیره ) آگاهی حاصل کرد وآنرا مشخص ساخت ودر برنامه برای آن جای مناسب ، غرض رزمندگی واحد خلقها بازکرد .
توجه به سازماندهی دموکراتیک نیروها ی خلق وتوجه به اشکال این سازماندهی که هم امکانات وحدت نیروها را فراهم می آورد وهم از کشمکشهای درون خلق با تشخیص وآگاهی درست درپیکار وسیع علیه دشمنان داخلی وخارجی ازمسائل قابل اهمیت است. این بمفهوم تقویت جبهه داخلی ( تقویت ملی ـ مستقل کشور) از طریق مبارزه پیگیرملی ، منطقوی وجهانی است که بتواند توانائی طرح خواستهای توده ها را بالا بکشدوضمنا این نیروها را درپیگیری این مبارزه قادربسازند یا گردند ، تا نظام ودولت راوهم مزایائی نظام جهانی را با انطباق به نیاز های خودوادارکنند. ( یعنی مخالف نفوذ دولت وسازمان سیاسی آن یا حاکمیت قدرتهای بزرگ که میخواهند کشور را با نیاز های خویش انطباق دهند) باشد.
در روشنائی مطالب بالا ، طوریکه از متن اطلاعیه تفهیم میگردد ، منظورازکنفرانس (30) مارچ هالند نه تنهابغرض گفتمان صرفا سیاسی ، پیش بینی ازوضع درقبال حالت بحرانی کشور ونقش تاثیر گزاری این نیروها در مسایل سیاسی ،اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی از طریق وحدت بالفعل بمفهوم تنظیم کلی ترین مسائل سیاسی که وحدت عمل مشترک مارا تامین وتضمین میکندوساختاریکه همه نیرهای ملی ـ دموکراتیک دریک قاعده عمومی دموکراتیک را باهم یکجا وبمبارزه مشترک همگانی نیروهامضمون ومفهومشترک میدهد. این هدف ها قسما در طرح پروگرام سیاسی ، طرح اهداف ، راه ها وسایل وهم مسئله متحدان یعنی سازمان سیاسی ومسئله اینکه با کدام نیروها ودرچه سطحی ازسازماندهی ، برآوردن این اهداف را میسر میدانند ؟
قابل یاددهانی است که قبل ازورود بکنفران هالند( 30مارج 2013 هالند) "گفتمان سیاسی " راه خودرا ازقبل در برنامه های احزاب اشتراک کننده پیدا نموده است که نیاز به دوباره نویسی آن نیست.مسایل که امروز بدان باید پرداخته شود نه گفتمان سیاسی پیچیده! ، بلکه مسئله وحدت سیاسی وسازماندهی غرض مبارزه متشکل ، متحد ونیرومند ـ نیروهای متعهد به برنامه ملی ومترقی است که در افتراق وپراگندگی (بحران ) قرار دارند وباید تحت شرایط جدیددرخط عمل مشترک سیاسی تجدید سازماندهی گردند . به دلیل اینکه :
ــــ سرچشمهً داعیهً " وحدت حزبیها "از منبع وفاداری به آرمانهای حزب شهیدان ،حزب وطن د.خ.ا که قافله سالارجنبش ترقیخواهانه کشور مابودوهنوز نقش وآرمانهای آن از صفحه روز گار ما زدوده نشده است، آب می خورد. با آنکه پیکر آن خونین وپارچه پارچه است به آن می اندیشیم وفعالیت داریم . (منبع ورودی ببدیل بحران نیروهای ملی ـ مترقی )
ــــ فارغ ازهرتوجیهی ، حضور نیروهای بین المللی تحت قوماندانی ونظارت ناتو، عبارت است از: ادامه جنگ ونظامیگری، وابستگی سیاسی ـ اقتصادی ، سلب استقلال عمل حاکمیت دولتی ،ادامه مداخلات خارجی، فساد اداری ـ فحشا ، کشت مواد مخدرورواج آن وتشدید مخاصمت های قومی، زبانی ـ مذهبی که با خروج نیروهابین المللی وناتوازافغانستان ،مسئلۀ اشغال افغانستان وعوامل ناشی ازآن که دربالا عرض شد قسمارفع میگردد. خروج زودهنگام قوای بین المللی بمعنی قاصرآمدن دراجرای تعهداتی است که هنگام ورود به افغانستان متعهد شده بودند.
ــــ اوضاع جاری دید وترکیب طبقاتی وبافت ملی واجتماعی جامعه را مشکل ساخته وهم تسلط نفاق برنهضت ترقیخواهانه از جمله عواملی اند که وضع موجود راپیچیده ترودر نتیجه عده ای آنرابا تفاوتها واز سمت های مختلف بمطالعه میگیرند که در مرکزاین نوع دید ، مطالعه وتحلیل قسما منافع شخصی ـ گروهی ، قومی ـ زبانی ، منطقوی ، مذهبی سازمانی ویاهم وابستگیها بکشورهای خارجی وضاحت دارد.این بدان معنی است که منافع توده هی عظیم مردم، طبقات واقشاریکه ازادامه جنگها ،ویرانی ، مهاجرت وتجاوزات خارجی واستبداددرتمام اشکال آن صدمه دیده اند حمایت میگردد. ــــ تحلیل واقعی وعینی وضع موجود کشور ،که در مرکز آن نیاز ومنافع توده های وسیع مردم بصلح ، ترقی ،زندگی مصئون وآزاد ، کار، شغل ، تعلیم وصحت فرزندان کشور قرار دارد ،که حل مسایل اساسی فوق ، هدفهای اند که بنا برماهیت وابستگی دولت به نیروهای نظامی وارتجاعی وعدم استقلال عمل درسمت منافع مردم در حمایت از دولت عملی نیست .
ــــ حضور نیروهای بین المللی ناتوومتحدان آن بجای آنکه حاکمیت قانونی ومستقل ودموکراتیک را تقویت کند ، آنرا از مردم تجرید وبه انزوا برده وبرای اهداف خویش در منطقه وکشور بوسیله گرفته است. بناا ضرورت به سیاست های عملی ، مبارزه مشترک وآگاهانه ومدبرانه سیاسی ومتشکل نیروهای همسو را ازهروقت دیگردرامروز می طلبد تا در مسیرواحد ومتحد ، مستقل ازحمایت حاکمیت دولتی وهم بنیاد گرائی جهادی ، که ازیک منبع آب میخورندقرار گیرد ، به این عقیده از سر گیری نهضت آینده کشور وحل معضلات ، نارسائیهای آن مستقیما به وحدت عملی نیروها ی ترقیخواه ، ملی ووطنپرست که دراحزاب وحلقات مختلف جمع شده اند وهم آنانیکه هنوز بهیچ یک ازاحزاب یا حلقات داخل نگردیده و شخصیتهای موثرسیاسی مربوط ووابسته میگردد.
پیام این نوشته بحیث رفیق دیروزحزب وطن به رفقایم! دوستان وشخصیت های موثرسیاسی حزبی ، رهبران احزاب وحلقات اینست که :
ــــ نهضت ترقیخواهانه وملی کشور را با مبارزه در راه وحدت ، در مسیر سالم ، همگانی وواحد یاری رسانند، زیرا مردم افغانستان نمی تواندبراین همه دسته بندیها ، احزاب اعتمادوگرد آیند .
ــــ اتحاد عمل به بسیج نیروها وتوده های زحمتکشان شهر وده یاری می رساند ، همانطوریکه جریان قدرتمند ومتحد کننده در بسیج وفعالیت توده های عظیم مردم که باعمل دستجمعی هنوزخو نگرفته اند را باهم متحد میکند ـ وهم باری شالودهً این اتحاد بدون اجرای گسترده ترین دموکراسی توده ئی غیر قابل حصول است .
ــــ اینهمه تشکیلات احزاب وحلقات متعدد رفقای ما ومردم مارا بر سر دوراهی وچند راهی قرارداده است : انقطاب وجدائی ؟ یا وحدت عمل دریک طیف وسیع نیروهای دیروز حزب وطن ، متحدین ، هوا داران ودوستان آن ؟ وسوال کنگره های جدا جدا، یا یک کنگره ای واحد رهگشا خواهدبود؟ حل می نماید . جواب به سوالات بالاوسوالهای که ائتلافی ازاحزاب برای رفتن به کنگره مطرح ساخته اندذیلا بتوجه دوستان ورفقا رسانده می شود: با تشکلهای احزاب متعددوجداگانه از بدنه ای واحد دیروزی حزب ما نه به سیاستهای سالم در سطح امروزی کشور سازگار است ونه ذهنیت مردم را به آینده شان امیدوار وخوشبین می سازد، بلکه انقطاب دلیل برناکامی ومحکومیت ما ، تاکید خواهد گذاشت . زیرا تعلق به حزب ئیکه تمام دوران حاکمیت اش را در جنگهای تحمیلی وویرانگرانه ومداخلات خارجی گذشتانده است ، با انقطاب وجدائی ازتاریخ گذشته خود وشهدای اش می بردو نمیتواندبداخل کشوراحرازهویت وطنپرستانه وترقیخواهانه کند. درصورتیکه پروسه حاضر به انقطاب وجدائی ومقابله کشانده شود حزب های پراگنده ومنقطب بمثابه ای قطراتی بارانی در صحرا ی زور ، سرمایه وسیاهی ، تاریکی می خشکند. برعکس با وحدت می توانیم با جمع خویش درمزرعه وطن آبی را جاری سازیم .ذهنیت جامعه در سمت حمایت از رفرمهای گذشته دوران حاکمیت ج .د. ا ، اعتماد مردم بکدرهای حزب وطن ورهبران شان تقویت گردیده وامروز زمینه خوبی فراهم است تا ما به باز یابی هویت خویش از گذشته بوحدت نوبپردازیم ، این میسر است وما می توانیم غرض وحدت نیروهای خویش ، در هر جائی یا مقام اجتماعی ـ سیاسی که حضور داریم ، بحیث اشخاص ، یا حلقات ، سازمانها واحزاب ورهبران مساعی خویش را دراین راستا با ارسال اعلامیه ها ، پیامها ، نامه ها ، مراودات ، بازدید ها ، نشستهای رفیقانه ودوستانه به امر وحدت تقویت نمائیم .
نباید به انتظاردیگران نشست ، بلکه دراین راستا پیش گام شد.اجلاس کنفرانس وحدت که با شرکت عدهً ازسازمانها واحزاب ودر پهلوی آنان ده ها شخصیت مستقل ملی ، فرهنگی ، سیاسی وهم شرکت عده ای از زنان بمحورآن وحدت عمل سیاسی وسازمانی را درعمل بنمایش خواهندگذاشت که گویای پاسخ گوئی به تقاضاهای وحدت طلبانه همۀ ماخواهد بودـ تا به آن همدل ودر یک صف همکاری را آغازکنیم.
به نتائیج این اجلاس وسیع نیروهای ملی ـ دموکراتیک ومترقی که دراروپا اینک درآستانۀ آن قرارداریم ،انتظاربی صبرانه است، تا هرچه سریعتر با احساس مسئولیت وابرازصلاحیت همه سازمانها ، حلقات ، گروه هاوشخصیت های موثرسیاسی ، علمی، فرهنگی ، رسانه ئی همدیگررابدورهم فراخوانند ، وراه های سهل پیوستن بهمدیگررا از طریق اشتراک دواطلبانه ، آزاد بطور دموکراتیک ، تحت سر پرستی کمیسیون یا کمیسیونهای دراروپا روی دست گیرند. این مثال بحیث نمونه ای از فرهنگ مترقی ، گذشت در برابرهمدیگر ومصالح مردم ، کشور، شهدای حزب ما ، بخصوص بین حزبیهای اروپا که ساحه عملی وکار کرد دارد ، برای همه رهنما خواهد بود . ما اعتقاد راسخ داریم به اثر مساعی ومبارزه ای عادلانه ای وحدت طلبی ما که با آرمانهای ترقیخواهانه ما عجین است ، میتوانیم وحدت کامل را به اجرا بگذاریم ، تا توا نسته باشیم حمایت گاه نیرومندی را غرض غلبه بر مشکلات رفقای ما درداخل کشورکه بیشتر از همه آسیب پذیرند وبا شرایط دشوار مبارزه روبرو اند زمینه سازشویم .
سرورمنگل
2013 .02 .23
یک پیشنهادوتقاضای دوستانه!
ــــ به رهبران ومسئولان وکادرهای واعضای حزب مردم پیشنهاد میگرددکه : با درنظرداشت مصالح عمومی نهضت ترقیخواهانۀ مردم افغانستان؛ ازسرمنازعۀ اختلاف برسرنتائیج رای برسرانتخاب مسئول حزبی میتوان بسادگی ورفیقانه وبطور مصلحتی باهم کنار آمد. اینجانب با عدۀ ازشخصیت های مصلحت جوآماده ایم این آشتی وازسرگیری مبارزه واحدرابمصحلت بشینیم وحل نمایم.
ــــ ازاحزابیکه تحت رهبری ائتلاف که بطورموفقانه همکاری خودرا متحد میسازند،توقع برده می شودـ تا قبل ازرفتن بکنگره وحزب واحد( برمبنای تجارب چندسال اخیروحدتها...)،پیش ازپیش مساعی مشترک وهمکاری ومعاشرت سازمانی خودرابطورمصلحتی که وحدت همگانی نیروهای را بطور مقدماتی آماده میسازد، زیر نظر داشته باشندوآزآنجمله که کارمشترک با کمیسیون وحدت اروپائی وکارمشترک با «جنبش» را بطورمشترک ورفیقانه باهم بنشینیم وازسرگیریم.
ــــ از مسئولان جنبش توقع برده می شود تا نمایندگان خوددراروپارا بمنظور تفاهم ووحدت بیشتردراروپا صلاحیت تفویظ دارندـ تا هرچی زودتراتحاد سراسری را دراروپا بهمکاری شما تکمیل ووارسته سازیم.
ــــ ازحزب وطن وجناح های دیگر انتظار بی صبرانه داریم همکاری مشترک باسایر اشکال اتحاد ها بخصوص با کمیسیون وحدت اروپائی ازسر گیرند . به آرزوی موفقیت تان .
سرور منگل
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1 ) ــــ نقل قول ازبی بی سی. منبع ازیوناما . کشتار به اثر حملات هوائی ازمردم ملکی قربانی گرفته است : سالها تعداد کشته شدگان
2007 1523 نفرغیرنظامی افغان.
2008 2118 // // // //
2009 2612 // // // //
2010 2790 // // // //
2011 3021 // // // //
2012 1145 // // // //
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مجموع طی شش (6)سال. 13209 نفر.غیرنظامی وغیرزخمیان ومعیوبان که بمرتب بیشتر اند