نظام مردم سالاری فدرالی درافغانستان

حسن پیمان

 

عوامل وانگیزه های عمدۀ قیامها وانقلابهای خودجوش

 

یاسای چنگیزی

جنبشی خواهم فرا قومی بروفد طالبان

بجوشد خلق خونین دلیر افغان ستان

به "یاسای چنگیزی!"دارد نیازی این نبرد

پاکستان وطالبش براند تابه ملتان

کشور اتشین قلبم ای خلق ناقرارم

کنم ازاد وشادابت همیشه وجاودان

چنان رستاخیزی خیزد زین دیار پرتپش

عاقبت پاک کند یکسر همه سلاطین وخان

اگردشمن ندارد باوری برحرف تأریخ

بیا ثابت کند"پیمان"باخلق خود به میدان

حسن پیمان""

ز:-زمامداران قبایلی ما درپی تحقق اهداف وعمق استراتژیک پاکستان ؛درفکرواندیشۀ رهائی"برادران ناراضی طالبی!؟"وتیروریستان ان؛خیابان به خیابان به درودروازۀ هرکس وناکس و تروریست ورهبران ان سرگردان شدند وپاکستان شیاد کارکشته وکهنه کار پرعقده وکینه توزضدصلح که درواقع بارهائی نه(9) طالب بی هوئیت ازرده های پائینی که به اساس فیصله های پشت پردۀ قبلی دروزارت خارجۀ پاکستان صورت گرفته بود؛رفتن نمائیشی دوبارۀ شورای عالی صلح درمقابل یک کارانجام یافته چه ضرورتی داشت؟؛جز یک هنگامه وانگیزۀ تبلیغاتی نمائیشی وخوش خدمتی به نفع پاکستان بوده که اساسأ برای تحکیم صلح وثبات وقطع راکت بارانی وخروج قوای نظامی پاکستان ازساحات اشغالی ولایات کنر ونورستان؛چه تأثیر عمده وتعین کننده ولمس کننده درعمل داشت ودارد؟.درحالیکه صدهانفرزندانی درزندانهای پاکستان که درمهره های کلیدی ازتیروریستان طالبان بسرمیبرند با رهائی این نه طالب بی هوئیت؛ایا فرصت گریزی وروز گذرانی ومصروف سازی جو سیاسی اغواگرانۀ پاکستان نیست؟در حالیکه پاکستان میخواهد با این بازیها فضای سیاسی را الا2014م مصروف همچوتبلیغا ضدونقیض بی ثمرقرارداده ومنتظر خروج کلی نیروهای خارجی ازافغانستان است ومیداندکه بعدازخروج نیروها چانس بهتری برای اتخاذ تصامیم بعدی اختیارات کامل درقضایا ومسایل افغانستان یکجا با تیروریستان وطالبان خود دارد.بگونۀ مثال؛ازقول ذبیح الله مجاهد سخنگوی ملا عمررهبرطالبان دریک حملۀ تیرو ریستی د ر روز عاشورا به میدان وردک و در 16/نومبر/12 در شهر خوست و ولسوالی هسکه مینۀ ولایت ننگرهارکه اماج بمب گزاریها و حملات تیروریستی قرار گرفت وطالبان انرا بدوش گرفتند؛میگوید:ملا عمرتاکنون ازرهائی زندانیان به تعداد نه نفررهاشده با مراجعۀ شورای عالی صلح افغانستان تحت ریاست صلاح الدین ربانی درپاکستان انرا استقبال نکرده است...وپیش ازان نیز سخنگوی ملا عمرگفته بود که زندانیان ازانان نمایندگی کرده نمیتوانند...نماینده گان او درقطر مستقرهستند..وازجانبی نماینده گان ملا عمر درقطراعلان نموده بودندکه دولت افغانستان را به رسمیت نمیشناسند وصرف میخواهند با امریکائیها مذاکره نمایند وامریکا نیز همه مسائیل پیرامون مذاکرات صلح وقضایای بعدی افغانستان را دربست به انگلیس وبه مزدوراصلی ان به پاکستان محول وواگذارنموده است که درواقع با پررنگ سازی نقش انگلیس شکست خورده وپاکستان زخمی؛ ظاهرأ امریکا به حاشیه رانده شده ونقش خودرا کمرنگ ودرکنار این قضایا قرار داده است.سوالاتی باترکیبی ازپیشنهادات دراینجا تداعی میگردد انست که:

یک:-هدف پاکستان درواقع" تشکیل یک حاکمیت تحت فرمان اسلام اباد درکابل است"که قبلأ توسط جنرالان پاکستانی پرویز مشرف مخلوع وجنرال حمید گل رئیس پیشین -ای-اس-ای- تیروریست که درتعین سیاستهای پاکستان هنوز هم رول مهم دارد دراین اواخر اعلام گردید. معهذا تازمانیکه اهداف پاکستان ومنافع ان درافغانستان تأمین نگردد؛حتا بارهائی تمامی طالبان تحت این شرائیط از زندانها نیز نمیتواند صلح وثبات دراین کشور برقرار گردد.

دو:-بارها وبه کرات به اثبات رسیده است وتجارب نشان داده است که؛طالبان با تحایف از بیت المال وبا نوازش ودل اسائی پدرانه وتشویق امیز انان ازجانب "برادربزرگ شان؟!" اقای کرزی رها گردیده اند واما دوباره مسلح ساخته شده با مورال قویتر امده به جان مردم حمله نموده اند وبرضد همین حکومت برادر خود وحامیان قرار گرفته اند.وپاکستان با سازماندهی قویترونیرومندتر ومنسجم تردوباره انها را بسیج ومتشکل نموده وبه دهشت افگنی داخل افغانستان صادرنموده است.زیرا؛پاکستان وطالبان به صلح وثبات باورندارند؛عواید وغارت وزر اندوزی انها ازمدرک ومسلک تیروریسم بالاتراز هرامتیاز دیگراست که ما به چشم سرمیبینیم؛چوروچپاول وغارت ملی وهستی مردم؛توسعۀ کشت وتولید وپراسس وترافیک وقاچاق مواد مخدر وهیروئین همه ساله؛وباجگیریهای اسان وبی دردسر درتبانی با نظامیان فاسد پاکستان نسبت به یک دولت پردرد سر و فاسد تادرگلون ومنفور وپرجنجال را بیشترترجیح میدهند وازجانبی ازعهدۀ ادارۀ یک دولت مردمی ومردمسالار برامده نمویتوانند وبه ان اصلأ باورمندنیستند که این نیزاز تقاضاهای جدی ومبرم مردم ماست. وپیشۀ "جهادیسم؟!" برای انها بهترین منبع عاید وسرچشمۀ لایزال است واین تجارتی است که هیچ درقبال خود زیان ندارد ونسبت به هرنوع امتیازات دولتی انرا ترجیح میدهند وخودرا به یک مشت وجوه مستمربنام "معاش"مقید نمیسازند وبه همچوزندگی کردن عادت ندارند وبا زندگی مدنی بلدیت ندارند که مردم ما حاکمیت یک دهۀ قبل شریعتی اسلامی-سنتی-قبیلوی ومتحجرواپسگرای طالبان وجنایا ت وفساد انانرا شاهد وهرگزفراموش نمیکنند ومردم حاکمیت مردمسالار ومدنی ودومکراتیک میخواهند.

سه:-وباید سیاست مداران ساده لوح غرقه درفساد دولت افغانی بدانندکه؛هرفیصلۀ که-ای-اس-ای تیروریست ومزدورانگلیس درپشت پرده های سیاه درپاکستان انجام میدهند؛صد درصد همان عملی میشود.متباقی دویدنها و دوان دوانها به هرطرف یک تبلیغات نمائیشی بیش نیست وپاکستان ازان منحیث ابزار به نفع خود استفاده میکند.

چهار:-طالبان وتیروریستان وحامیان ان پاکستان اسلامی و-ای-اس-ای-تیروریست وعربستان سعودی اسلامی ومرکز رهبری کنندۀ سیستم بین امللی اسلام و"جهادیسم"هرگزبه به تأمین صلح وثبات وبه ارامی وبه مدنیت ازادی وتأمین دموکراسی وحقوق شهروندی وبه حاکمیت مردم سالاری مانند کشورهای خود و به انکشاف وترقی وبه یک افغانستان ازاد واباد ونیرومند وسربلند مترقی وبه عدالت اجتماعی؛هرگز معتقد نبوده ونیستند!وبه ماهیت ارتجاعی وواپسگرائی اسلامی شریعتی وجهادیسم -تیروریستی-سنتی انها ازریشه وبنیاد درتضاد است. وبرضد اندیشه های تار ومتحجرانها درست درقطب مخالف ان قرار دارد.

پنج:-مردم افغانستان مطابق به مرزهای شناخته شدۀ رسمی ونقشۀ جغرافیائی درقلمرو فعلی خود بین افغانستان وپاکستان؛قطع مداخلات علنی،راکت اندازیها واشغال ساحات ولایات کنرا ونورستان وخروج عاجل قوای نظامی پاکستان وتیروریستهای ان ازمناطق متذکره وبازگشت وجابجاسازی ومسکن گزینی مجدد پشتونهای بومی کنرا ونورستان را که براثر راکت بازیهای پاکستان بیجای وبی خانمان شده اند؛عاجل وضروری میخواهند.

شش:-تضمینهای قطعی برمبنای عدم مداخلات وعدم صدور تیروریستها ازسوی پاکستان وسرکوب ونابودی کامل پناه گاه ها وتربیت گاه ها ومدارس تیروریستی جهادی اسلامی را درداخل پاکستان یگانه امرقطعی وقاطع وعامل اساسی تعین کنندۀ صلح وثبات درافغانستان ومنطقه وجهان میدانند.

هفت:-وشورای عالی صلح افغانستان نباید منحیث ابزاربدست پاکستان وبرای تأمین منافع ان قرار گیرد؛وانچه که پاکستان تحمیل میکند قبول نماید.وصد درصد باید ازمنافع ملی افغانستان دفاع نماید تا سرحد قربانی مانند استاد ربانی وبسا قربانیان دیگر دراین راه.ا -وبه هیچ نوع معامله وسازش با رتباط منافع افغانستان تن درندهد.وهرگامیکه میگذازد باید بطرف اخذ(تضمینهای رسمی مبنی بر عدم مداخلۀ پاکستان وعدم صدورتیروریستها درداخل افغانستان وعدم تجاوز ازمرزهای رسمی درقلمرو کنونی افغانستان)باشد.و نیروهای خارجی بویژه انگلیس وحامیان پاکستانی وتیروریستی ان که قبل از خروج نیروهای بین امللی الا 2014م. فرصتهای کافی داشته این ضمانت را رسمأ باید ازپاکستان اخذنمایند. درغیران بااین موش وپشک بازیها ی بچه گانه زمان گریز وسیاستهای کجدار ومریز وبا یک سلسله اقدامات غیرشفاف وغیرقاطعان ودیماگوژیک؛نه صلح وثبات تأمین میگردد ونه پاکستان ناپاک وغیرقابل اعتماد متقلب ودروغگو از مداخلات خود دست میکشد ونه به این عذر وزاریع کردنها وگردن خمیها پاکستان وحشی وخونخوار رام میگردد ونه لیاقت وشائیستگی این همه تواضع وفرهنگ انسان دوستی وصداقت انرا دارد که سرانجام اوضاع وحالات ؛بهتر نی بل بد تر ازقبل خود گردیده وفروپاشیها ی غیرقابل کنترول دیگری را درفرایند سیاسی افغانستان درپی خواهد داشت.

عجز ونیاز نزد ستم پیشه کارابلهیست"

اشک کباب باعث طغیان اتش است"

هشت:-شورای عالی صلح افغانستان با چندین قدرت مافیائی تیروریسم جهادی ونهادهای ان تا کنون دست به گریبان بوده است. درقدم اول درست تشخیص ودقیقانه تثبیت نماید که؛با که ها مذاکرات را به پیش میبرد که موئثر وتعین کننده درامرتأمین صلح وامنیت وثبات باشد

الف:-مافیای ملا عمر وحامیان ان درقطر که تنها میخواهد با امریکائیها مذاکره کند ودولت افغانستان را به رسمیت نمیشناسد؟-هرگاه قطرکه دفتر رسمی طالبان اصلأ به این منظورافتتاح گردیده است؛از اهمیت وارزشی برخوردار نباشد؛روشن است که مراجع دیگر برای مذاکرات"فرعی"بوده که با ویتوی ملا عمر رد وازنظراو مردود شمرده میشود.

ب:-بازندانیان طالبان وبا رها شده گان ان که ملا عمر ازان استقبال نمیکند ونمایندۀ خود ندانسته است؛مذاکره با همچوعناصر بی هوئیت مبتذل بوده و ثمری ندار.

ت:-مذاکره با -ای-اس-ای-پاکستان درعرصۀ نظامی ودولت پاکستان که دوقدرت مافیائی جداگانه تیروریستی بشمول عربها کمک کنندۀ مالی تیروریسم ووهابیها رهبری کنندۀ اصلی تیروریسم جهادی اند که رهبران جهادیستهای تیروریسم مستقیمأ بااین قدرتهای مافیائی ارتباط دارند وتیروریسم را درعمل در کشورما صادر مینمایند واختیارداران کل وعام تام دراین زمینه هستد؛صورت بگیرد

ث:-ویا باانگلیس که حمایه گراصلی پاکستان ونقش استعماری پیشین ان بالای پاکستان که ؛امریکا وکشورهای دیگررا با این تأثیرات خود میخواهد نیز درحاشیه براند وبالای پاکستان فشاروارد کند وهرگاه تأثیرپذیرباشد؛مرجع دیگرقدرت درمذاکرات محسوب میشود؟ویا هرنهاد ومراجع که میخواهد ودراوردن"صلح وثبات"نقش دارد وادعای صلح خواهی وتلاش درراه صلح را ممینماید ودر روند مذاکرات میزان بیشترموئثریت خود را دارد باید بااین نهاد ها که مذاکرات را ثمربخش بسازد تماس وازدویدنهای بی ثمر وپراگنده ومبتذل سازی سطح کلتور دپلوماسی خود داری نموده ومرجع اصلی وتعین کننده رادراین میان تثبیت ودرپی کارپرثمرقاطع وشفاف ومطمئن کننده باید باشد ؛بگردد.ا- ویا کلیۀ این مراجع تحت رهبری شورای امنیت سازمان ملل و ناتو وامریکا یکجا باهم کله بکله شده بالای اصل مرجع عمده رهبری کنندۀ مافیای تیروریسم وسیستم جهانی جهادی که(پاکستان وجنرالهای تیروریست -ای-اس-ای-) ان است اخرین فشارها اورده شود تا که با دادن" ضمانتهای قطعی" مبنی بر"قطع مداخلات" تعهدات رسمی اخذ ودرعمل به مردم افغانستان به اثبات برسانند.درغیران هراقدام که صورت میگیرد بی نتیجه بوده وبه نفع پاکستان تمام میشود.

نه:-درغیرانصورت هرگاه پاکستان ازهمۀ این پیشنهادات وتعهدات واز تحکیم روند صلح سرپیچی مینماید؛ امریکا وناتو بمثابۀ ابرقدرت جهانی میتوانند ازدوستی دروغین وکاذب بدنام کنندۀ پاکستان صرف نظر نموده وقبل از انکه افغانستان را به حال خود رها مینمایند ویا مطلقأبه پاکستان تیروریست بسپارند؛بهتراست تمامی امکانات وتوجه جهان را برای(تحت فشار دراوردن پاکستان)با براه اندازی هرگونه(تحریمهای سیاسی اجتماعی-اقتصادی ونظامی وتجارتی)؛ انرا به حاشیه رانده و صلح وامنیت جهانی را به" دوستی کاذب ومغرضانۀ پاکستان !!" بدل ننموده وبر عکس مناسبات خود رابیشتربه نفع تأمین صلح درمنطقه وجهان وافغانستان با سائیر کشورهای منطقه که مهم ترازپاکستان ؛هم به امریکا وهم به جهانیان است وهم در درتامین صلح وثبات نقشهای مهمی درارند؛بگونۀ مثال مانند کشورصلحدوست هندوستان ویا چین،روسیه و اسیای میانه تقویت نموده ونقش اساسی انها را درروند صلح گسترده سازند.ونباید خودرا به یک کشور(بی خاصیت،لجوج وبد قلیغ وبدنام وبد نیت چندین زبانه مانند پاکستان ناپاک "مقید" سازند وباید به سیاستهای کهنۀ سه دهۀ قبل وناکام بازنگری صورت گیرد.زیرا پاکستان دربین مردم افغانستان ومنطقه وجهان به یک کشور حیثیت باخته ومنفور وبدمام که سبب بدنامی حتا امریکا وحامیان خود نیز گردید وحتا نتنها تیروریستها بلکه مردم خودرا نیز علیه امریکا با براه اندازی شورشها وتظاهرات تحریک نموده واخطارها داد؛که درحقیقت امر؛ دوستی با پاکستان ؛دوستی با تیروریسم ودوستی با تیروریستها است.یعنی دوستی بادشمنان مردم است.ا وبخاطر تأمین صلح نتنها درافغانستان بلکه درمنطقه وجهان ایجاب میکند که غرب ؛بادشمن ترین کشورخود ازراه دوستی ومسالمت دراین مقطع حساس داخل تماسها ومذاکرات گردیده وبرای بهبود روابط خود نیزهمه جانبه تلاش نماید؛ که نسبت به پاکستان منفور وبدنام مهمتراست.

ده:-یک واقعیت شفاف وتکذیب ناپذیر دراین راستا اینست که؛عقدۀ کور ودرد بی درمان وحساسیت بیشترنظامیان تیرخوردۀ پاکستانی وعصبیتهای انها؛ ازدوستی مردم افغانستان با کشورصلح دوست وبرادر هندوستان ناشی میگرددکه درطول سده ها درتأریخ کشور بی نظیربوده ودر دشوارترین شرائیط تأریخی دست صلح ودوستی وکمکهای همه جانبه زیربنائی ولمس کنندۀ حیاتی؛دولت ومردم هند بسوی مردم ودولت افغانستان در هرزمان دراز بوده ویک سیاست مسالمت امیز مثبت وفعال خارجی را تا حال تعقیب نموده امده است که به همگان شفاف وروشن است.که این روابط دوستانه وبرادرانه باهند درحقیقت امر؛ماران سیاه زخم خوردۀ پاکستانی وهواخواهان انرا سخت نگران نموده است که با راکت بارانیها ومداخلات اشکارای خود برای گسترش سیستم جهانی جهادیسم تیروریستی درکشورما ودرگوشه گوشۀ جهان خونریزیها را براه انداخته است وبیشتراز 90درصد کشورمارابویژه درطی این سه دهه به مصیبت وبه خون شانده وقبلأ که همه جامعۀ ماتم زدۀ مارا "سیاه پوش!"نموده بود وبه اثر موج اعتراضات ونفرت مردم اکنون به "سفید پوش!!"کفن مانندی مبدل ساخته است وبه روشها وبه باورهای خود نیزظاهرأبرای اغوای مردم در"پالان وباور"خودتغیر وهمچنان طالبان وحزب اسلامی حکمتیار نیز بخاطر رسیدن به قدرت اغواگرانه همچو تغییرات رادر باورهای خود اورده؛وارد فعالیتهای جدیدترتیروریستی جهادی خود گردیده اند.وبه این ترتیب ازسالها به این سواست که خونریزیها را درکشور به بازیهای گونگون وبه اشکال مختلف جاری ساخته است.از ان رو نتنها کشوردوست هندوستان بل؛هرکشور دیگرمانند ائتلاف جهانی مبازه باتیروریسم؛حق دارد از داعیۀ خلق مظلوم وبی دفاع افغانستان دربرابر پاکستان وتیروریسم جهادی ان دفاع وحمایت نماید وبخاطرجلوگیری ازتیروریسم صادرشده ومداخلۀ مستقیم واشکارای پاکستان درداخل افغانستان ازوجب وجب خاک ما یکجا باخلق دلیر وبا شهامت افغانستان وبا نیروی رزمندۀ نظامی ان یکجا ومتحدأ دفاع نماید.زیرا خموشی وسکوت دولت فاسد-فاشیستی بنابرملحوظات وروابط ووابستگیهای خاص ان با پاکستان وحامیان ان دربرابرراکت اندازیهای علنی ومداخلات اشکارای پاکستان؛این زمینه عملأ وعمدأ مساعد ساخته شده است که در درون افغانستان همین اکنون جریان دارد. وباید که افغانستان را برضد پاکستان تیروریست تقویت نمایند.این حق مسلم مردم افغانستان است که برای نجات ازتیروریسم وتأمین صلح وثبات وپیشرفت وترقی وتحکیم استقلال وتمامیت ارضی خود که همین اکنون درگرو تیروریسم جهادی پاکستانی قرار گرفته است؛از انرو پاکستان وهوخواهان ان خوش میشوند ویا خفه ازکشوردوست مانند هندوستان نیز درهمه عرصه های اقتصادی-اجتماعی-سیاسی وفرهنگی وغیره با احترام متقابل به تمامیت ارضی واستقلال مطابق به منافع ملی کشورما منحیث یک کشور پیشقدم درصلح ومبتکرصلح وجنبش عدم انسلاک وعضو ناظرسازمان همکاریهای شانکهای؛روابط نزدیک برادرانه ودوستانه داشته وبویژه درشرائیط حساس وپیچیده کنونی وبازیهای مرموز ومغرضانه چندین بعدی کنونی وفرایند سیاسی پاکستانی دراین مقطع زمانی؛یک امر حتمی وحیاتی پنداشته میشود.که پاکستان ناپاک برای دائیم افغانستان را به خود قباله نکرده است که همیش درگرو ان باقی بماند!که ازسکوت وخمشی دولت وحامیان وعدم مقاومت ودفاع زمامداران قبائلی برسراقتدار افغان از خاک وتمامیت ارضی خود درمقابل پاکستان که کیلومترها بداخل افغانستا ن پیش امده است و افزون بران برای به قدرت رسانیدن دوبارۀ طالبان دهشت افگن مدنیت ستیز که با صلح وثبات اشتی ناپزیراند؛تلاشها جریان دارد که بمثابۀ انگیزه های واقعی وعاملهای عینی جنبشها وانقلابهای خود جوش توفندۀ درونی رابرضد پاکستان نیزدر پی خواهد داشت.ا

یازده:-ازانرو که باید همچوجنبشها وقیامهای انقلابی عمدتأ برضد پاکستان وهواخواهان وطالبان ان هرچه بیشترو توفنده تربپا خیزد که مطلب اصلی این بحث را تشکیل میدهد.که انگیزه های عینی ان بویژه ریشه درمداخلات منظم وپلان شدۀ پاکستان و-ای-اس-ای-تیروریست وسیاستهای چندین بعدی مغرضانۀ وطالبان تمدن ستیزان دارد.که بویژه طی سه دهه به این سو با اجرای بازیهای پیچیده وچند پهلوئی وچندزبانه ابلیس مأبانه وشیطانی مطلقأ دروغ ؛ازطریق همین مزدوران واجیران جهادی اسلامی وطالبی وسائیرتیروریستهای اسلام گرای انگریزی؛ملیونها انسان بیگناه را تحت نام"جهاد فی سبیل الله؟!" و"اسلام درخطر!؟" است ویاتحت نام"کمونیسم ودموکراسی شرقی"ویا امروز هم تحت عنوان"لیبرالیسم ودموکراسی لیبرالیستی غربی"وغیره؛نیست ونابود کردند ومیکنند.وطبق اعترافات جنرال سابق -ای-اس-ای-(محمد یوسف ومارک ادکین)درکتاب خود تحت عنوان "تلک خرس"و"حقایق پشت پردۀ جنگ درافغانستان"به ترجمۀ اقای محمد قاسم اسمائی؛ درمحوراهداف شوم پاکستان ونظامیان خون اشام ان چنان بود که باید"خاک افغانستان رادرزیرپای مردم ان به اتش مبدل..دولت وقوای مسلح نظامی وطنپرست با دسپلین وباانظباط عالی وبا مورال نیرومند جنگی ان را به تدریج ازهم متلاشی وافغانستان را به ویتنام دوم "مبدل مینمودند؛ که چنان کردند.

دوازده:-معهذا این حقایق روشن نیز پیرامون این خیزشها ی به اصطلاح خود جوش، سلسله سوالات روشنی را درخود نهفته دارد وعمدتأ اینکه:

الف:-این چهل هزار انسان وطندوست وسلحشور این میهن گروگان مانده به چنگ تیروریسم بمانند ملیونها قربانی دیگربطوربی مقدمه وبی تدابیر نیز به کام مرگ ؛درزیر راکت بارانهای پاکستان ادم کش که مستقیمأ فرستاده میشوند.باکدام وسائیل ووسائیط ترانسپورتی با معۀ کدام مصارف وهزینه های هنگفت لوجیستیکی ان وبا چه اعاشه واباطه وبه کدام مراکز تجمع وانهم معلوم وروشن نیست تا چه مدت این جنگ دوام خواهدکرد؛وده ها چرای دیگری داردکه ایا برای مرگ ونابودی خود اعزام نمیگردیدند؟یک افتضاح ویک رسوائی دیگر دراین تأریخ تکرار نمیگردید؟ وپاکستان را برای ابد بادار ومالک این سرزمین نمیساختند وهرگاه این مقابله با مشت خالی باپاکستان اتمی براه انداخته میشد،نام نیا کان برعکس برزمین زده نمی شد وبه این استقلال امانتی غازی امان الله خان محصل اصلی استقلال افغانستان؛خیانت وبه کرنیلان انگریزی دوباره سپرده نمیشد

ب:-ویا سوالات قابل تأمل وتوجه دیگریکه هرگاه بوقوع میپیوست:ویا درفرایند دروقوع بپیوندد؛همچو اقدامات سبک سرانه وبدون سنجشها ومحاسبات دقیق وملاحظات ازقبل تدبیر نیافتۀ نظامی؛چه عواقبی را به بار می اورد؟ ومسئولیت این جنایات که به همین ترتیب رخ دهد؛کی برعهده میگرفت وبه دوش که خواهد بود؟ ودرنزد مردم افغانستان اصل پاسخگو از پیا مد ان که باید میبود؟ وایا بحرانی بالای بحرانهای دیگری درکشور بگونۀ غیرمهار کننده افزون نمیگردید؟- واگرمردم صفحات شمال یک دهه پیش به این شیوۀ"نیاکانی"خود برضد طالبان وبرضد کرنیلان وجرنیلهای پاکستان و-ای-اس-ای-تیروریست بپا خاسته بودند؛انها این خیزش توفنده واقدام وطنپرستانه را با شور وخشم اتشین یکجا با قوای ائتلا فی جبۀ صفحات شمال افغانستان متحدأ ویک پاچه انجام دادند وپوز کرنیلان وجرنیلان انگریزی پاکستانی وطالبان مزدورشان را به خاک مالیدند وتا انطرف مرز دیورند دوانیدند.که این تدبیر و"یاسا"یگانه شیوۀ طرازنیاکانی ماست که میتواند هرزمان وهروقت متفقأ با قوۀ رزمندۀ نظامی دربرابر متجاوزین کاربرد عملی پیداکند.

ت:-وسوال مهم دیگراینجاست که؛این جنبش ضدپاکستانی؛ باز هم"لوای اسلامی؟!"را درمحور شعار خودقرار داده بگونۀ همین جهادیهای جنایت کار وتجارپیشه های دینی وتاریک اندیشان که با تعقیب روش سلفی-سنتی قبیلوی باذهنیت کور وبستۀ ان که به نحوی ازانحا وبه شکلی ازاشکال تاهنوز جریان دارد؛استفادۀ ابزاری نموده بازهم ازاحساسات پاک وباورهای مذهبی مردم برضد مردم راه اندازی میگردد.درکشوریکه اسلامی است وبه کرات واقع شده است که"تحت لوای اسلام؟!"جنگها وخونریزیها وبحرانات غیرمهار کنندۀ وواپسگرایانه ازسوی پاکستان اسلامی واعراب فحاش وفاسد این مرکز رهبری کنندۀ اسلامی جهانی توسط مزدوران جهادی انها براه انداخته میشود؛ایا این چهره بدلیها وبازیهای چندبعدی؛یک حرکت تک روانه،ایدیولوژیکی ومطلقأ اسلامی واسلام گرای شریعتی سیاسی متحجر ویک روش تک روانۀ تکراری ورفتارهای واپسگرایانه ناکام ومنفورتوأم با فجائیع وجنایات وفساد افرین ویک استفادۀ ابزاری نیرومندی برعلیه خود این مردم مسلمان پاک طینت وساده دل وبی الائیش اما سرسخت وبا ایمان غیور وتسلیم ناپزیردشمن شکن بگونه های جدید مطابق به نقشه ها واهداف شوم پاکستان وحامیان سعودی وهابی انها نیست که؛بالای این مردم تحمیل گردیده وکور کورانه بازهم به کشتارگاه ها فرستاده میشوند

ث:-دراین رابطه به پرسشی مبنی بر راکت اندازی پاکستان بداخل افغانستان به سخنان اقای کرزی گوش میکنیم که به خبرگذاری دپلوماسی ایران در نومبر/12 اظهارداشته اند:"شما به مسئلۀ بسیار مهم وحساس اشاره نمودید.واقعیت اینست که؛حکومت افغانستان وسائیلی را دراختیارندارد که مانع این کارشوند؛وازجانبی که پرتاب راکتها صورت میگیرد وبالای شان حمله میشود این راکت ها دفع شوند؛درمعاهدۀ استرا تیجیکی که میان افغانستان وامریکا به امضا رسیده است وبه اساس این معاهده؛تا زمانیکه افغانستان به چنین توانمندیها نائیل میاید؛امریکا وظیفه دارد تا ازتمامیت ارضی واستقلال افغانستان دفاع نماید.وما نیز بارها مسئلۀ پرتاب راکتها وموشکها ازسوی پاکستان به خاک افغانستان را مطرح نموده ایم؛جانب امریکا اصلأ این مسئله را نمیپزیرند که گویا ازخاک پاکستان بسوی افغانستان موشکها پرتاب گردیده باشد؛امریکائیها این گذارشهارا نادرست ومبالغه امیز میخوانند...."-که سرنوشت وتوقع از یک دولت متمرکز غیرملی وغیرمشروع دست نشاندۀ گوش بفرمان غرقه درفساد هم ؛غیر ازاین دیگر چیزی نمیباشد.!-نتنها پاکستان بل هرکشوردیگری میتواند ازاین خلاء وضعفها وناتوانیها استفاده برده وناجوان مردانه افغانستان را مورد حمله قرار داده ومردم انرا پایمال وبه خاک وخون بکشد؛که حتا درسطح جهانی کسی صدای اعتراض بلند کرده نتواند وبه صدای ان کس گوش فرا ندهند.اینست نتیجۀ یازده ساله به اصطلاح مبارزه باتیروریسم که با دغدغه وهنگامۀ بزرگی درجهان درکشور افغانستان پیاده گردیده است،که به موجب ان حتا همان استقلال وتمامیت ارضی امانتی-میراثی شناخته شدۀ بین امللی داخل نقشه رسمی نیز امروزبه خطرجدی وتجاوز نامردانه وزبونانۀ پاکستان اتومی اسلامی وجهادیسم تیروریستی بین امللی قرار گرفته است.!وبه پاکستان وتیروریستهای ان مورال جدید وبا این خموشی اجازۀ تجاوز ومداخله داده شده است که عملأ دردرون این کشور درجریان است وبه وضاحت دیده میشود وصد ها انسان بیگناه هرروز شهید وخانه بدوش میگردند وپاکستانیها بداخل کشورما پیشروی دارند.ویا اینکه علل این خاموشی وسکوت هدف ومعنای دیگری را دنبال میکند که : یکم -مسئلۀ تجزیۀ افغانستان والحاق طلبیها وشعار یکجا سازی پشتونهای دوطرف مرز و تحقق شعار"لروبر پشتون؟!"است که عمدأ به پاکستان اجازه داده شده وبا بیتفاوتی دراین حملات مینگرند که اصلأ میخواهند به این ترتیب مرز دیورندرا ازبین میبرند.دوم-شاید پاکستان این حملات رابرسبیل فشار بالای افغانستان تا وقتی دوام میدهد وزور نشان میدهد که دولت افغانی مجبورشود خط دیورند را مانند حکام وزمامداران سلف خود به رسمیت بشناسد؛که از این دوهدف خارج نیست ونمیتواند باشد.

ث:-زیراپاکستان دارد وارد بازیهای جدید چندین بعدی دیگری میگردد که ؛به کمک بیحساب پول عربستان سعودی رهبری کنندۀ اسلام جهادی درتبانی بااسرائیل برای تأمین اهداف شوم وعمق استراتیجیک پاکستان تیروریست وحامیان بین المللی ان که دراین اواخردرکتاب بنام"تلک خرس"نوشتۀ محمد یوسف ومارک ادین مسئول ادارۀ رهبری کنندۀ تیروریسم بخش افغانی -ای-اس-ای پاکستان که به صراحت اعتراف نموده اند که درزمان جنگ سرد علیه نظام دموکراتیک درافغانستان وشوروی ازاسرائیل سلاح دریافت میکرده اند که؛همه هست وبود مردم ودرمجموع افغانستان درهمه عرصه های اقتصادی-اجتماعی-نظامی مسیاسی وفرهنگی وهمسوئی بین مردم وبرعلیه وحدت ملی ودامن زدن به اختلافات قومی مذهبی وزبانی وتفرقه افگنی نژادی سمتی قبیلوی طائیفوی وعشیره ئی با کشتارهای دستجمعی ونسلکشیها وغارت وفجائیع بخاطرتأمین منافع اجنبیها برضد منافع ملی ومردم خود بسوی نابودی سوق دادند.وامروزبابازی جدید دیگری وبا برنامه های رهبردی وتغیرپالیسی به شیوۀ جدید به ادامۀ اهداف استراتیجیک خود با تیروریستان وطالبان با چهره های جدید تازه نفس دیگری درراه است که پاکستان چه ازطریق اشغال ومداخله مانند ولایات کنرا ونورستان با عبور ازمناطق مرز دیورند بداخل افغانستان؛وچه با براه اندازی قیامها وشورشها ی ظاهرأ مردمی ویا با نفوذ واعمال عمال تیروریستی وطالبی وحزب اسلامی حکمتیار در رأس همچو"شورشها وقیامهای خود جوش مردمی" وبخاطر به قدرت رسانیدن انها شب وروز درتلاش اند تاکه"حکومتی درکابل تحت فرمان اسلام اباد برقرار گردد"

ج:-برمصداق این مدعا این مطلب ومسلۀ شناسائی خط دیورند منحیث مرزمشترک رسمی بین دوکشور طبق تعهدات وخاک فروشیهای زمامداران قبائلی که اسناد معتبرتاریخی نیزدرزمینه وجوددارد؛به پاکستان این صلاحیت واختیارات مجددأتحت عنوان"مذاکرات صلح"ازجانب غرب داده شد تا مطابق به میل خودبا انگلیس یکجا حکومت تحت فرمان اسلام اباد را درکابل بسازد.دران صورت هرگاه خط دیورند برسمیت شناخته نشود،قرارتبصره های نخبه گان سیاسی این خط میتواند حتا درمناطق پشتون نشین محدود نمانده دریک دیدگاه الا ازچترال تاهرات کشیده شود ویا اگرپاکستان بخواهد ازاین ضعف وناتوانی دولت وحامیان ان ویا ازخموشی انها استفاده ببرد میتواند بدون مقاومت دولت افغانی (نه مردم غیور افغانستان) خط دومی دیورند راالا دریای اموومرزاسیای میانه بشمول منطقِه (پنجده) که دران هیچ گونه سند رسمی نیز درمیان نیست وسعت بدهد ومایۀ سردردی وبحران های غیرقابل مهار گردد.چون بالای پاکستان وتیروریستهای ان هیچگونه اعتمادی باقی نمانده است.دران صورت تجزیۀ افغانستان مستقیمأ دردستورروزقرار میگیرد وهرمناطق به استقلال خواهی تا سرحد جدائی پرچم های خودرا بالا خواهندکرد.واین خبط سیاسی که دوباره به پاکستان مراجعه گردید هرگاه درتعقیب پالیسیها صداقت وراستی وواقعأدلسوزی به افغانستان ومنافع ملی ان درقبال منافع خود از اغاذ موجود میبود، بهتربود ازابتدای اشغال افغانستان یازده سال قبل بدون ان که این همه تلفات وضائیعات جانی ومالی سنگین صورت میگرفت وازطریق پاکستان حل وفصل میگردید.واین درحالیست که پاکستان نیزدرحکومت سازی درافغانستا بعدازسقوط نظام دموکراتیک به کرات دردولت سازیها تحت نام مجاهد وطالب وغیره ناکام وکاملأ خائینانه خونین وویرانگرانه منافقانه وتفرقه افگنانه ونابود کننده بوده است که مردم ما به نفرت یادمیکنند که سپردن قضایای افغانستان به پاکستان درفرایندسیاسی بویژه بعداز2014تکراردوبارۀ همان اوضاع خونین دهۀ پیشین خواهد بود نه بهترازان. وبازهم افغانستان به اتش تیروریستهای پاکستان دوامدارخواهد سوخت

چهارده:-چون پاکستان ناپاک دروغگوی وشیطان منافق است وبه صلح وثبات وامنیت هرگز باورندارد؛زیرا:

الف:-به اساس گزارش رادیوازادی وتلویزیون طلوع؛وزیرداخلۀ پاکستان بنام رحمن ملک گفته است:"عملیات پنهانی را بخاطر دوتن از چهره های برجستۀ تحریک طالبان پاکستانی بنامهای مولوی فض الله وفقیرالله که به زعم او گویا به افغانستان پناهنده شده اند؛رحمان ملک دریک اجتماع پاکستان اعلان کرد؛اگرکدام پاکستانی دراینده درحمله ازخاک افغانستان کشته شودعملیات پنهانی را علیه تیروریستهای مخفی شده درافغانستان راه اندازی خواهم کرد..؟!"-پاکستان برای اینکه درمداخلات خود (مشروعیت) داده باشد؛این دونفر بنامهای ساختگی ومترادف یکدیگر مجهول ومبهم که نه به این نام کسی وجود دارد ونه هیچ شبکۀ تیروریستی انرا تأیدنموده است؛بلکه تمامی تیروریستها درداخل پاکستان است؛ وهرگاه احیا نأ موجود هم باشد این واضح است که مثل همیشه تا کنون ازمرز پاکستان بداخل افغانستان بدون کدام ممانعت وازاد اعزام میگردند.واین به همان ضرب المثل گرگ وگوسفند دربین اب دریا به اب نوشیدن گرگ میماند که:"گرگ برای دریدن گوسفند دربالای دریا رفته اب را گل الود میسازد وگوسفند مظلوم بیدفاع که اصلأهنوز به لب دریا ایستاده است ؛به گل الود نمودن اب متهم نموده بجانش حمله میکند وبه این بهانه گوسفند را میدرد ونوش جان میکند..."که پاکستان تحت این بهانه مانند گرگ خونخوار درنده مداخلات وراکت بازیهای خودرا ادامه داده مستقیمأ استقلال وتمامیت ارضی افغانستانرا به خطرجدی مواجه مینماید وتحت این عنوان"عملیات پنهان"؛تیروریستها وسلاح های ثقیلۀ خودرا بداخل افغانستان انتقال میدهد؛وبا اشغال مناطق وفشاربالای حکام مرکزی افغانی بازهم امتیازات دیگری رامطابق خواست خود میگیرد وهرانچه خواسته دارد انرا تحمیل میکند. که به این ترتیب پاکستان هنوز هم ازسیاست مداخله گرانۀ چندین بعدی خود دست بردار نیست؛یعنی شکایات مردم افغانستان را مبنی برمداخلۀ پاکستان به هرمرجع با این بازی میخواهد کمرنگ بسازد.وطوری وانمود کند که تیروریسم درداخل افغانستان است نه درداخل پاکستان

پانزده:-شورای عالی صلح که یک ابزار بیش نیست درجریان مذاکرات خود درپاکستان گوشمالیها دیده ووعده های فریبندۀ شخصی وکرسی ومقام دولتی که درفرایند سیاسی وساختاردولتی درکابل مطابق به میل پاکستان ساخته میسشود؛ پاکستان ازجیب افغانستان لک بخشی وحاتم تائی نمود.دربدل این تحفۀ پاکستان موافقه نمودند که برضد منافع پاکستان وروابط خائینانه وتجاوزکارانۀ ان نباید تبلیغات وتبصره ها صورت گیرد! وبراساس ان اقای کرزی نیز این دستور را مانند همیشه بطور خدشه ناپذیر پذیرفته هدایت شفاهی داده اندکه؛ تمام رسانه ها ومطبوعات رسمی وشخصی افغانی نباید برعلیه پاکستان تبلیغات بکنند.این بدان معناست که پاکستان هرنوع مداخله وتجاوزوخرتازی هم بکند وبرضدمنافع ملی وتمامیت ارض افغانستان عمل کند؛نشرات ومطبوعات درمقابل ان سکوت وصدای مردم درگلو های شان خفه ودرافشای حقائیق زنده وروشن وغیرقابل انکاری که همین اکنون درسرحدات ومرز خط دیورند وداخل افغانستان مداخله وتجاوزجریان دارد؛دفاع وطنپرستان واعتراضات قانونی ومطابق قوانین ومیثاقهای پذیرفته شدۀ ملی و بین المللی وحقوق بین الدول صورت نگیرد.یعنی انچه که پاکستان میخواهد ومیکند؛باید گوش به فرمان؛سکوت،وتسلیم باید باشند.واین عمل درست به لشکرکشی امیرتیمور امپراتورتورکهای(گورگانی)میماند که ؛زمانیکه فتوحات خودرا بعدازفتح اسیای شرقی تاهندو چین وروسیه واسیای میانه تورکیه وقسطنطنیه واروپا الا روم میرسد؛ شاهان انگلیس وفرانسه وبخصوص مصر پیش ازپیش نامه های تسلیمی وتحسین وشادبشهای خودرا به همچوفتوحات محیرالعقولش ارسال وقول دوستی میدهند.!-این روش تسلیم امیز زمامداران قبایلی وحاکمیت سنتی-قبیلوی نیز طوریست که درواقعیت امر نتنها ترس وبیم بل بربه شوئنات مملکت ویک عمل ضد دموکراتیک وضد ازادی بیان ومطبوعات وتشویق به تسلیم پذیری واطاعت وسکوت درمقابل تجاوز ویک عمل غیروطنپرستانه محسوب میشودو زبان وقلم وصدا ها درگلون ها باید بشکند وخفه گردد؛وازجانبی این تسلیم طلبی درواقعیت امر مشروعیت بخشیدن به تجاوزات ومداخلات پاکستان وتیروریستهای جهادی اسلامی وجنایات انها درداخل افغانستان است هرانچه که میخواهند ازاد هستند

شانزده:-به تأکید باید عرض کرد که پاکستان دروغ میگوید و-ای-اس-ای- ان مطلقأ شیطان وتیروریست اصلی دراین منطقه وجهان است.به صلح وثبات وامنیت هرگزباورندارد.زیرا ازیکطرف ؛ظاهرأ خودرا علاقمندصلح ومذاکره وضد تیرورسیم وانمود میسازد وازموجودیت شبکه های تیروریستی پناه گاه ها ومراکز تیروریستی وتربیوی انها درداخل پاکستان انکارمینماید وهمیشه انکارنموده است.وتاهنوز نمیگوید که القاعده وطالب وسائیر تیروریستها درپاکستان بود واست.وهرگز اعتراف نکرده ونمیکند که بن لادن درپاکستان بود و به گفتۀ سناتورجان کیری شخصیت برازندۀ ازحزب دموکرات امریکا شش سال دربغل نظامیان درصد کیلومتری اسلام اباد در(ابیت اباد)بود ودرانجا توسط کومندو های امریکائی کشته شد وبه جزای اعمال خود رسید.وبا این بی پروائی ودیده درائی وبی شرمانه وبه وضاحت دیدیم که بخاطر دفاع ازموضع بن لادن وکشته شدن 23 تن نظامی به مدت 9 ماه برضد امریکا به فعالیتهای وسیع سیاسی واجتماعات وتظاهرات ومارشهای گسترده وتیرورها واخطارها ی رسمی را براه اندخت.که هنوز مستقیم وغیرمستقیم ،اشکارا وپنهان این سیاست وفعالیت پاکستانیها ادامه دارد.وازسوی دیگر هنگامیکه طیارات بی سرنشین امریکا وناتوپایگاه های تیروریستی بقایای القاعده،طلبان وشبکۀ حقانی،پناه گاه ها ومراکز نظامی تربیتی وتجهیزی واکمالاتی انرا درداخل پاکستان بمبارد مان میکند؛انرا مداخلۀ امریکا اعلام میدارد.ویا مسئلۀ به اصطلاح کشتارغیرنظامی را مطرح میسازد وبرخ جهانیان میکشد.ودرتحت این بهانه میخواهد تا ازمبارزه برضدتیروریسم مطابق به اهداف وپلانهای مطروحۀ ضد تیروریستی ائتلاف بین امللی ضد تیروریسم؛بجای همکاری وکمک به ضد تروریسم؛طورزرنگانه ومنافقانه ولفاظانه ازان جلوگیری مینماید. واین درحالیستکه؛خونهای که دردرون افغانستان میریزد وبلا توقف جاری ساخته است

نزدپاکستانیها و-ای-اس-ای- خون اشام هیچ مورد سوال نیست واصلأ هیچ این خون ارزش ندارد وانسنهای بیگناه را دسته دسته باتیرورهای انتحاری درمساجد ومدارس ومکاتب وشفاخانه درجاده ها وده ها مناطق مزدحم شهروتاسیسات عام المنفعه را با اتش میکشد ونابود میسازد"انرا جهاد مقدس اسلامی؟!"فتوا صادرمیکند وقتل کشتاررا مولاناهای انگریزی پاکستان مباح دانسته است وفتواها صادرنموده اند واسناد معتبردراین ارتباط موجوداست.

هفده:-دلچسپ ترازهمه وسوال برانگیزتروتنش افرین ترومورد بحثهای گرم دربین مردم هم همین سوال است که ؛ایالات متده وناتوبازهم بعداز یازده سال؛افغانستان گروگان مانده ومحصوربه جنگال خونین تیروریسم وفساد مافیائی؛جنایات ودرگرداب بحرانات مزمن مافیائی؛دوباره بالای این شیاطین وروی سیاه پاکستانی وای-اس-ای-تیروریست ان اعتماد نموده مسئلۀ مهم وحیاتی مذاکرات صلح را به "قاتلین اصلی مردم"ومستقیمأ به اختیار پاکستان شیاد وطالبان ضد صلح ان سپرده است که به اصطلاح با این بازی میخواهد"گوسفند را باگرگ گرسنه وحشی وخونخواردرنده اشنا واشتی بدهد!؟"این بازی نیزکه به نفع پاکستان اتخاذگردیده است.سوالهای مناسب حال خودرا داردکه سوالات اشاره شدۀ بالا راتقویت وتغذیه میکند.:

یک:-بروی کدام (صداقت وراستی؟!)و(پاکی؟!)وسوابق شیطانی مملو ازدروغ وکذب پاکستان وبروی کدام اسناد رسمی تضمین کننده ویا قراردادهای معتبررسمی به موافقت طرفین که صددرصدباعث تأمین وتحکیم صلح وثبات وامنیت درافغانستان منطقه وجهان میگردد؛که پاکستان ممبعد هم راستی ودلسوزی وصداقت مینماید که بالای ان اعتماد گردید؛ تأریخ سراغ ندارد

دوم:-چرا همیشه بطوریکجانبه غیرشفاف وغیرمشروع به حرفهای دروغین وبه زبان بازیها ولفاظی های چرب تملق مأبانۀ ظاهری واغواکننده پاکستان ویا گاهی هم باا ستفاده ازبرخی خلاه ها،بشکل تهدید امیزپاکستان ونظامیان ان؛گوش فرا داده میشود وبالای این کشورتیروریست وتیروریست پرور؛کاملأ یک جانبه اعتماد میگردد؛وهردروغ خودرا با لفاظی برکرسی مینشاند وبروی راپورهای مطلقأ دروغ ومغرضانه ودوپهلوئی -ای-اس-ای- منافق بالای قضایای افغانستان وحتا دربرخی موارد برضد افغانستان به منافع پاکستان تصامیمم یکجانبه نیز اتخاذ میگردد

سوم:-هرگاه پاکستان وهرکشوردیگری که ادعا میکند بعد از 2014م."خلاء امنیت وخلاء قدرت"بوجود نمیاید وهرج ومرج صورت نمیگیرد که؛همه روزه باتناقض گوئیهای فریبنده ومغشوش کننده وغیرشفاف ومبهم به خور مردم داده میشود؛بفرمایند؛بروی کدام سند ویا قرارداد های رسمی وتعهدات خود حرف میزنند؟ وچراازطریق شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر عدم مداخلات؛راکت بارانیها که به تازگی(والی کنرا ازراکت اندزیهای پاکستان ازطریق تلویزیون طلوع نیزمکررو جدی شکایت نمود)وعدم صدورتیروریسم طراز مافیائی جهاد اسلامی ازطریق پاکستان هردو جانب افغان- پاکستان طی یک توافق نامه وقرارداد مشترک رسمی وشفاف به امضأ رسیده وبه دسترس افغانستان کذاشته نمیشود که تا تکلیف مردم افغانستان روشن ومشخص گردد؟؟؟- وپاکستان چرا همین سخن وادعای خودرا درعمل وشفاف طی یک قرارداد رسمی بحضورداشت جهانیان وشورای امنیت امریکا وناتو که ضد منافع ملی وتمامیت ارضی واستقلال کشورنباشد وصلح وارامی را درسراسر افغانستان ومنطقه ضمانت نما ید؛گفته های شفاهی خودرا رسمأ درعمل پیاده وصداقت خودراثابت نمیسازد؛ تا راست ودروغ وفریب وکذب وصداقت وماهیتهای حقیقی واصلی فاش گردد.نقابها پاره وچهرها ی سیاه و پنهان نمایان گردد؟وواقعاأدرعمل نشان داده شودکه بمردم افغانستان حد اقل دلسوزی موجود است.

خوش بود گرمحک تجربه اید بمیان"

تا سیه روی شود هرکه دراوغش باشد"ا

چهارم:-بگونۀ شفاهی هرکس میتواند صد نوع لاف وگذاف ودروغ فریبنده برای گول زدن طرف مقابل خود بگوید وبرای اغفال وبرای به کرسی نشاندن حرف واهداف شوم خود بویژه درصحنۀ دپلوماسی غیرمسئولانه وزیرکانه ارائه نماید شفاهی ولفاظیهای اغوا کننده هیچ مدار اعتبارنیست تا به اسناد رسمی ومعتبر.بگونۀ مثال:تمامی دنیا شکایت دارد که تیروریسم درداخل پاکستان پرورده میشود وسرچشمۀ ان است وباید که این سرچشمه نخست خشک ساخته شود.ویا همه میگویند که بن لادن درپاکستان بود ودرانجا کشته شد وامثالهم.اما ازلحاظ اصول وقوانین دپلوماسی وانهم چند بعدی ؛بخاطرانکه پاکستان سند محکومیت ان عملأ به دسترس افغانستان وجهان ونهاد های حقوقی ومدنی قرار نگیرد؛مستقیمأ ازهمه چیز "انکار؟!"مینماید.وانچه که واقعیت ان عینی وتکذیب ناپذبروروشن است انرا پنهان میکند وبا "یک نی وصد اسان میسازد؟ همه واقعیتها را ازچشم جهانیان پوشانده وخودرا ازان مبرأ میسازد.او هرگز نمیگویدکه:القاعده،بن لادن،شبکۀ حقانی،طالبان وتیروریستان،مدارس نظامی تیروریستی وتربیتی وپناه گاه های ان ومولاناهای انگریزی ودیوبندی وغیره اعمال شنیع نوح انتحاری وجنایات وفجائیع درداخل خاک پاکستان است ونمیگوید که من(پاکستان و-ای-اس-ای-(مسئول وایجادگر و ورهبرکننده این شرارتها درافغانستان وجهان،هستم؟!-باوجودیکه شما میبینید ودیدم که هزاران سند ازطریق دستگاه نشراتی"ویکی لیکس"وغیره وبویژه اعترافات اخیر وافشا گریهای جنرال محمد یوسف مسئول رهبری کنده وتنظیم کنندۀ تیروریسم بخش افغنستان در-ای-اس-ای-وهمکاران مارک ادکین درکتاب خود"تلک خرس"شاهد وتأید عینی این مدعا ست.اما پاکستان ازهمه چیز انکار میکند ونزد او دنیا خیروخیریت وگل وگذار است

پنج:-ازانرو پاکستان باید بگوید که بعد از2014م. همه چیزنارمل پیش میرود؟! تابه این ترتیب اولأ:--تا نیروهای خارجی را هرچه زود ترازافغانستان بیرون بکشد.ثانیأ:-پاکستان صد درصد مطمئن است که بعد از2014؛جلوتیروریسم پاکستانی را به جز خودپاکستان کسی دیگرمهار کرده نمیتواند؛وشاید پاکستان هم نتواند مهارکند وعاجز بماند،زیرا چاه کن زیر چاست،اتشی را که مشتعل نموده سرانجام دامان خودش را گرفتنی است.

ثالثأ:-صد درصد معتقد است که غیر از پاکستان که بالای تیروریسم طالبی وجهادی حاکم وتأثیرپذیراست ومربوط ومتعلق به خودش وبه نقش دلخواه خودش وحل تمام قضایا به خودش تکیه میکند؛ وطوری به نقشهای خود مئوفق بوده که جهان را معتقد نموده وتهدید نمود که ؛هم سلاح اتمی دارد وهم تیروریسم را به سطح جهانی دراختیاردارد ؛دیگرهیچ کشوردنیا نمیتواند دراین رابطه نقش برجسته داشته باشد.طبق میل وخواستۀ خود دولت میسازد ومطابق میل خود تروریسم تولید وهر جای دنیا که خواسته باشد"تحت عنوان جهاد اسلامی؟!"مزدوران خودرا راهی میکند وبخون مینشاند.!!!ا

ادامه دارد

حسن پیمان

دسمبر/12/12

 

 

 

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

قسمت..(6)

مقابله باپاکستان

این ملک تورک وتاجیک وهزاره وا فغان ا ست

غیرت و احد شیران و جنگ با پاکستان است

ای خلق غیور خیزید به پا دست به دست هم

از مون بزرگی از ننگ و غیرت نیاکان است

حسن پیمان""

پانزده-انگیزه ها:-تأریخ پرتپش مملو ازفراز ونشیب کشورما شاهد بسا جنبشهای ملی وازادی خواهانه واستقلال طلبانه مقابل اشغال گران واجنبیان وازخیزشهای ضد استعماری گرفته تا جنبشهای ملی ودموکراتیک وتحول طلبانه ومشروطه خواهانۀ ضددکتاتوری واستبداد قرون وسطائی فیئودالی ونیمه فیئودالی واشرافیت وضد سلطنتهای مستبده ومطلق العنان زمامداران قبائیلی را؛بیان نموده و ویژه گیهای گونگون ناشی ازانواع ستمهای ملی وطبقاتی -استثماری واستعماری تحمیلی را وسیعأ ازخود انعکاس میدهد؛که به گونه های مختلف خصوصیات وویژه گیهای مختلف خودرو خودجوش را به خودگرفته ا ست.وبا پیروزی های نسبی وبا شکستها وسرکوب گریهای موئقت یا دائیمی درطی بش از260 سال زمامداریهای طرازقبائیلی درتأریخ زرین وپرتلاطم وبا قلب ا تشین وناقرار میهن مان افغانستان بطورشفاف ثبت گردیده است.واما این جنبش امروزی به اصطلاح خودجوش داخلی که چندی پیش ظاهرگردید که ظاهرأریشه درهمان جنبشهای خودجوش ضداستعماری دارد وحرکتیست عمدتأ برضدپاکستان ونظامیان خون اشام وتیروریستهای ان که انگیزۀ اصلی ان راکت اندازیها وکشتارهای غیرنظامی درولایات کنرا ونورستان وبرضد اعمال مداخله گرانه وماجرا جویانه جنگ طلبانه وجنگ افروزانۀ پاکستان درداخل خاک افغانستان به ویژه بالای قریه جات هم مرز با قرأ وقریه جات چترال وبا جور انطرف مرز دیورند است که ؛درست ازهمین راه بسوی صفحات شمال کشور ازطریق ارتفاعات بلندپامیر،بدخشان ،تخار،قندز سمنگان ،مزارشریف،سرپل وکوهستانات میمنه ،بادغیس ،غورات وهرات تابه سرحدشمالی کشور الا تورکمنستان،قرغیزستان وقزاقستان؛ازطریق همین راه به پاکستان وصل وپیوند میخوردکه به کیلومترها بداخل خاک افغانستان تجاوز نموده وپیش امده است. وبراساس یک گذارش "کمیتۀ حقوق بشر-فارو" در12/سپتمبر/12؛بیش از27 هزار کیلومترساحات سرحدی ماباپاکستان به حیث منطقۀ فعالیت تیروریستهای پاکستانی رسمأ شناخته شده است وبه دستور شبکۀ تیروریستی استخباراتی پاکستان "-ای-اس-ای"-درهمین ساحات سرحدی کارگاه ها ودستگاه ها وفابریکه های مختلف اسلحه سازی به تولید اسلحه برضدافغانستان مصروف هستند.وقرارگاه ها وتانه های امنیتی خودرا افراز نموده وبه مثابۀ پایگاه نظامی با انواع سلاحها مجهزواکمال گردیده است.ومردم این مناطق روزانه به ده ها تن تلفات ازمدت دوسال به این سو ازمسکن ابائی خود به کوچهای اجباری درتحت راکت بارانیهای پاکستان وادارساخته شده اند وبجای خانه های مردم با توزیع تذکره ویا شناسنامه ی تبعیت به طالبان وتیروریستان پاکستانی وشبکۀ حقانی درانجا ها مسکون ومتوطن ساخته شده وخانه های مردم بومی نورستان وکنرا توسط پاکستانیها اشغال وبه مراکزتولید وپراسس وقاچاق مواد مخدروهیروئین مبدل گردیده است که به حمایت احزاب تندرو اسلامی وجهادی ونظامیان تیروریست پیشۀ-ای-اس-ای- کنترول این مناطق به دست طالبان سپرده شده است.وکاروانهای انتقالاتی دشمن دراین مناطق با عبورازمرز به رسمیت شناخته شدۀ "دیورند"بین افغانستان وپا کستان بطورنارمل بدون کدام دغدغه مانند خاک خود وبدون احساس خطر درجریان بوده وفعال ساخته شده است.که این پلان شوم توسط انگریزها برای تجزیۀ افغانستان وگسترش وتوسعۀ هرچه بیشترخط مرز دیورند توسط مزدور حلقه بگوش وزرخرید خود پاکستان؛ازمردم افغانستان انتقام میگیرد.وبر اساس گذارش خبررسانی"8-صبح-/16/اکتوبر/12"فتوای اخیری عمران خان کریکیت باز ومفتی نوظهورپاکستان انگریزی ؛ فتوا داده است که."جنگ با افغانستان جهاد است.."؛وبه این ترتیب بازار دین فروشی وتجارت جهادیون اسلامیرا که تحت حمایت مستقیم مالی عربستان سعودی مرکزرهبری کنندۀ اسلامی درجهان وپاکستان اسلامی ان رونق بی نظیری یافته است؛بی ارتباط نیست که سوکسی ضد پاکستانی وحامیان عربی ان وروحیۀ ضدطالبی وتیروریستی اسلامی را به خشم توفنده وبه امواج خروشان بیباک وسرکش توده ای این سرزمین به خون نشسته واستخوان شکسته را به اوج خودنرساند.که دارد با شیوۀ نیاکانی ان با دشمنان اشتی ناپذیر وسوگند خورده پاکستان تیروریست جهادی اسلامی واعراب فحاش وهابی ان بسان سیل خروشنده ی توفانزا وروفنده بپا میخیزند واین دال خوران وغلام غلامان را با سائیر خس وخاشاک تیروریست ان ازاین ملک بروفند وبمانند مردم غیور وبیباک صفحات شمال کشور دردهۀ پیش برده دوباره برجایش بنشانند واین بارهم عاقبت تادریای سند درانجا غرق کنندکه دور ازامکانات هم نیست.این حرف احساساتی نیست ؛هرگاه مردم ماهمسوئی ووحدت اهنین خودرادر سرارکشورحفظ وبا قوای وطنپرست رزمی ملی نظامی وحامیان ان تصمیم بگیرند هرگز دور ازامکان نیست!. وهرگاه برای یک لحظه ازحرفهای احساساتی بگذریم وسوالات اساسی را چنین مطرح کنیم که: یک :-ایا این جنبش نیز واقعأ خودجوش بوده است؟- دو:-ویک صبغۀ ملی وشکل"نیاکانی"را داشته است؟-سه :-ومردم ما واقعأ اگاهانه باهم متحد گردیده اند؟ چهار:--وازتمامی اقشار وطبقات جامعه با طیف وسیع ان ازهمه ملیتها واقوام باهم مسئولانه جمع ومتحد گردیده ومشت واحدی را تشکیل داده بودند؟-پنج:--وتا چه میزان ومقاومت وبقا وتوانائی با پیشرفته ترین سلاح های اتومی پاکستانی دارند که دراین روزها تمرین طیارات بی پیلوت خودرا نیز براه اندخته است؟-شش:--وایا واقعأ تمام مردم افغانستان بشکل گسترده وسراسری ازاین خیزشهای مقاومت جویانه حمایت وپشتیبانی مینمایند.؟-هفت:--وبویژه (هوا خواهان الحاق طلب باپاکستان!؟) وگروهکهای نژاد پرست"لروبر پشتون!؟"وتوسعۀ مرزالا دریای سند وپنجاب که شعار های مبرم روزشان است درچنین خیزشها وجنبشها میپیوندند؟-هشت:--وانرا تأید مینمایند که برضد باورها واهداف شان است؟--نه :-وآیا به ابعادخارجی نیزکدام حمایه گری بشمول قوای ائتلاف بین امللی به اصطلاح ضد تیروریسم وجامعۀ جهانی ونهاد های مدنی موجود است وکدام ارتباطی وجود دارد ویاندارد؟ وبسا سوالهای از این دست موجوداست که برسرراه این خیزشهای ضدپاکستانی مردم ما قرار میگیردکه باید بالای ان مکث وچگونگی ماهیت ان بررسی وبه مردم برملا گردد.که ازطرف رهبری این جنبشها اگرموجودباشد تاکنون و هیچگونه طرحی واظهارنظری ویابرنامۀ رهبردی که محلل همچوسوالات باشد به پیشگاه مردم ما ارائه نگردیده است.ایا این جنبش با همان یک حرکت واقدام خود ظاهرگردیده وبعدأ به ان بسنده نموده است ویا به کدام موقف وموضع دیگرقرار گرفته است یا نیست که زیر سوالات متعددی قرارگرفته است.1

شانزده-یک نگاه گزرابه قیامهای توده ای ضدپاکستانی:-همه شاهد هستند که چندی پیش شعارهای نهایت تعجب اوری واحساساتی گونه که دربرخی نواحی کشوربرپاشد وبا بیل وکلند وغولک ،پلخمان یا فلا خون،چوب وتبروتیشه وغیره وسائیل ابتدائی دست داشته براه افتیده بود واینکه به کجا رسیده است؛چندی پیش سروصدا های بلند گردیده وبه خاموشی گرائید.که به این ارتباط گذارشی براساس"پامیر-آ-اف-جی-"شخصی بنام اقای"بسم الله خان"رئیس حزبی بنام "وفاق ملی 40 هزار نفررا منسجم واماده نموده برای مقابله با حملات راکتی پاکستان درولایات کنرونورستان در"17/سپتمبر/12"قرار بود"به ولایت کنرا اعزام کند وازاین طریق میخواست که گویا"وحدت ملی را تمثیل وایجاد نماید"وی گفته است که:"این حرکت انسجام وحدت ملی مارا نشان میدهد وما میخواهیم فرهنگ پدران خودرا زنده کنیم که درصورت تجاوز بیگانه گان یکی هستیم وازوطن دربرابرمتجاوزین با یک مشت اتحاد میکنیم وزیریک لوای اسلام میرزمیم..و.."وهمچنان شخصی بنام اقای "ایام الدین وطندوست"که خودرا "رئیس شورای اجتماعی حفاظت ازورثۀ شهدا وقشراسیب دیده گان افغانستان" معرفی میکند که قرار بود درهمین تأریخ نیز دراولین گروپ به ولایت کنرا برود؛بهترین سلاح را تقوا وپرهیزگاری دانسته وبه اژانس خبری پژواک گفته بودکه:"به مثل نیاکان وپدران خود بابیل وکلند،شمشیر،غولک وپلخمان بخاطردفاع ازکشورخود بسوی کنرحرکت میکنیم تا نشان بدهیم که افغانها هیچگاه نمیخواهند که کشورشان مورد تجاوز قراربگیرد..."--این پدیدۀ جدید نیز نماینگرانست که دراین کشورنابسامان وبی سروپا صدها دست مرموز ویا هم غیرمرموزملی ویا خودرو خودجوش وبویژه شرائیط ناراض کننده وروگردان شده اززمامداران حاکم قبائیلی شرائیط"عینی"انقدربرای همچو حرکات وجنبشها اماده گردیده است که هرکس هرانچه بخواهد میتواند با به عقب کشانیدن کتلۀ براحتی اورا به منصۀ عمل بگذارد بیدون انکه درسروسامان دادن ورهبری داهیانۀ وسالم این خیزشهای ملی( شرائیطذهنی) ان (یعنی یک حزب نیرومند سرتاسری که پشتیبانۀ وسیع توده های ملیونی و اکثریت عظیم جامعه را باخود داشته باشد) .اما این طرح ها وشعارهای احساساتی که ما"وحدت ملی ایجاد میکنیم وفرهنگ پدران خودرا زنده میسازیم وسلاح ما تقوا وپرهیزگاری تحت لوای اسلام است!؟و..."که ظاهرأ؛جالب معقول پذیرفتنی واحساساتی وجلوه گریک الهام خوب درهمچولحظات وحالات پراشفتۀ کنونی برای مردم بی الائیش وساده وپاک طینت مسلمان ومتدین ما میتواند یک انگیزه باشد.واما اینکه درهمین اوضاع واحوال وشرائیط کنونی این اهداف بزرگ ومأمول نیاکانی؛چگونه با کدام تدابیرومیکانیسم علمی وعملی زنده شده ویا زنده واحیأ میگردد وپاسخهای واقعأ کوبنده درمقابل توپ وراکت وبمب پاکستانی وپنجابیها داده شده میتواند؛زیاد هم قابل توجه است زیر:

الف:-دران هیچ جای شک وشبه وتردیدی وجودنداردکه مردم ما درغیرت وشهامت وفداکاری ومسلمانی خود درتأریخ گوی سبقت ازهمگانربوده است ونهایت هم قابل افتخاروبالندگی ومباهات هست ودرعمل این فداکاریها وغیرت خودرا با قربانیها به اثبات رسانیده است.واما اماده گی این (شرائیط عینی) کنونی نیز به این مفهوم نیست که هزاران هزار نفرتحت یک شعاروقومانده بطوردراماتیک وسیل اسا باهم یکجا متحد؛منسجم وانهم بادست خالی مقابله بسوی راکت وتوپ وبمباردمان نا جوان مردانه وعقده کشایانۀ یک کشور مداخله گروماجراجوی جنگ طلب مانند پاکستان ناپاک؛با این همه نارسائیها،کمبودیها وناتوانیهای نظامی جنگی ونبود وحدت ملی که یگانه وسیلۀ پیروزی وتعین کننده هست وبا ده ها مشکلات وممانعتهای دیگربطور کورکورانه به حرکت بافتد که بویژه ازدید گاه یک کارشناس ورزیدۀ نظامی دشواراست که بدون حل این همه مشکلات؛ بپذیرد.واقعیت عینی وروحیۀ مسلط فعلأدراین شرائیط اینست که دولت با همه توپ وراکت ونیروی نظامی خود مردم رادرست ونارمل منسجم وحتا به خدمت عسکری که وظیفۀ قانونی ویک مکلفیت ملی وحتمی فردفرد این وطن است به درستی جلب وجزب کرده نمیتواند؛باوجود همه امتیازات ومعاشات و تعلیامات وتجهیزات مدرن که ازطرف نیروهای بین امللی ناتو وامریکا وچهل کشوردنیا نیز حمایت میگردد؛موئفق نیست؛چگونه امکان داردکه این چهل هزارنفر بدون هیچ امتیاز وحمایت وسلاح ومهمات بشکل سیل اسا ودراماتیک دریکجا به ان واحد جمع میشوند واین امرتأریخی را معما گونه وموفق انجام میدهند؟

ب:-درحالیکه حتا دریک جلسۀ عادی؛دعوتها ویا معرکه ها ومحافل عادی جمع کردن چهل نفر به معضلات گوناگونی با بی میلیها وبا بیعلاقگیها وبا بی وسائیل وبی وسائیطیها نبود ترانسپورت منظم ومساعد وبه بی امنیتی وبی مصئونیتیها ونبود خدمات لازم وضروری دوامدار بامصارفات وهزینه های گذاف ان؛نبود تعین مکان ومقرمطمئن سازماندهی؛عمله وفعله ومسئول انسجام وانتظام ورهبری کنندۀ ان؛اعاشه واباطه وبه ده ها نوع خدمات وفعالیتهای بلا توقف مبرم وضروری دیگرلوجیستیکی نیازدارد وبه مشکل منسجم ومتشکل میشوند.این چهل هزارنفرباچهل هزار فلاخون ویا باهروسائیل دگرباکدام وسائیل ترانسپورتی زمینی یاهوائی وبا چه نوع ارتباطات،سازماندهیهای اشاره شده ودرطی چند مدت وباکدام مصارف وهزینه به کدام مقرومراکزتجمع ازکدام مردم وازکدام مناطق ویا سراسری کشوروتوسط کدام اشخاص وکادرهای رهبری کندۀ وفرماندهان محبوب دربین خلق؛برای چند روز،هفته یا ماه ها وباکدام اعاشه واباطه وبا کدام تعلیم وتربیه وتجهیزنظامی وده ها کدامهای دیگر وانهم درشرائطی نفوذ قوی جواسیس -ای-اس-ای-پاکستان ،طالبان وحزب اسلامی حکمتیار وبا ده ها نابسامانیهای مملو ازبی اعتمادیها وبی اعتباریها،بی اتفاقی وازهم پاشانی جامعه که حاصل مداخلات ودست اندازیهای پاکستانیها عربیها وانگریزیها وسائیردشمنان داخلی وخارجی طی این مدت طولانی برای جلوگیری از همچو وحدت وخیزشهای مردمی ما محسوب میشود؛سمت وسو ،سوق وبیسیج واستقامت داده شده است؟؟؟ وامروز درکدام موقعیت قرار دارد ودرکجا هست؟

ت:-ایااین حرکت بااین همه نواقص وکمبودات خود یک حرکت تحریک امیزوماجراجویانه بخاطرتحریکات وتشویقات بیشترپاکستان ونظامیان تیروریست وماجراجوی ان وایجاد عقده های کوروتازه درمقابل مردم ما تلقی نمیشود؟ وزمینه ها وبهانه های دیگرومداخلات کاملأ رسمی شده ومشروعیت داده شده وجنگ کاملأ عیارتمام بداخل افغانستان نمیگردد؟.وآیا پاکستان تحت این بهانه افراطی ترین تیروریستهای اجیرخود مانند شبکۀ حقانی وطالبان وحزب اسلامی حکمتیارکه دربخش اعظم دولت درمرکز وولایات نفوذ هم دارد وسائیر تیروریستهای تازه نفس خودرا آیادراین مناطق اشغال شده به سرعت داخل وجابجا نمیسازد وبعدأ به مردم جهان چنین وانمودنمیسازدکه تیروریسم درداخل افغانستان است نه درداخل پاکستان؟؟؟؟؟!!-واما پاکستان که تاهنوز ازموجودیت طلبان وبن لادن رهبرالقاعده که درآبیت اباد پاکستان درنزدیکی -ای-اس-ای ودرپناه ان قرار داشت وتوسط امریکائها کشته شد وباعث تنشها وپیچیده گها درمناسبات و حتاباعث اخطارها ومخالفتهای شدید پاکستان ونظامیان ان علیه امریکا گردید وسائیر تیروریستهارا انکارمیکند وچنانچه که چندین بار انکارخودراقبلأ نیزدرزمینه اعلام نموده است.واین یگانه پلان واهداف شوم پاکستان است که میخواهد پایگاه وپناه گاه های تیروریستهارا درداخل افغانستان انتقال دهد وتوجه جهانیان وقوتهای بین امللی را

متوجه ان گردانیده ؛جنگ را بازهم برای قتل وکشتار بیگناهان دراین مناطق انتقال وبه گونۀ دیگری دوباره اغاذ نماید. کی تضمین کرده میتواندکه پاکستان دربرابرمشت خالی مردم غیرت مند ما این پلان شوم مداخلا گرانۀ خودرا به راحتی واسان وبدون کدام بیم وترس ازدولت ناکاره وفاسد-فاشیستی ناتوان وحامیان بین المللی رفته درسکوت وخموشی معنا داران وبدون ترس ازهیچ مرجع قدرت عملی نمیسازد وچنانیکه تاکنون چنین چیزروان است؟؟؟

ث:-آیا این حرکت با یک شعار خشک احساساتی واغلبأ گفت که ماجراجویانه با دستان خالی دربرابربمب وتوپخانه ووسائیل زریهی وراکت اندازی واسلحۀ ثقیل پاکستان اتومی نیست؟-آیا تضمینها وجودداردکه مردم ما بااین تقابل وجنگ به رسم نیاکان واجدادما تحت همین شرائیط وحالت دردفاع ازمیهن پیروز میشوند؟ ویا باقیمانده مسلمانان این سرزمین نیز نابود ساخته میشوند وبه یکه تازی وخرتازی پاکستانیها این مزدوران وفادار انگریزمیدان داده نمیشود؟-ودرواقع باید اذعان داشت که:همچو اقدامات برای تحقق اهداف شوم تجزیه طلبانۀ برخی گروهکهای فاشیستی ونازیستی های افراطی برای اصل تحقق شعار"لروبرپشتون؟!"ومسئلۀ"کانفدریشن؟!"بی معنا وغیرعملی یک مفکورۀ صد درصدباطل حکمتیار که به معنی ان نیز نمیداند وفلأ نیزحالا ازان صرف نظرنموده است ویا صوبۀ ششم پاکستان انگریزی به دستور-ای-اس-ای- وتجزیۀ واقعی افغانستان با طرح تحریک امیزانگلیسی به هشت منطقه یا مملکت مختلف تحت نام فدرالیسم برای جلوگیری ازطرح واقعبینانۀ"فدارالیسم پارالما نی غیرمتمرکز" دردستور روز قرارنگرفته است؟؟؟

ج:-زیرا به اصطلاح بازهم امریکا با هزاران تلاش زمینه هارا برای( امضای پیمان استراتیژیک درداخل افغانستان وبا کشتن اوسامه بن لادن وتضعیف سازمان تیروریستی القاعده وتضعیف روحیۀ رزمی طالبان وگروه تیروریستی حکمتیار وبه حاشیه راندن ان درمذاکرات متعدد صلح وخدشه دارشدن مناسبات وتأمل احتیاط امیزامریک با پاکستان دروغگو وکاذب دردوستی خودبا امریکا وتأمین روابط ان باهندوستان وتا اندازۀ باچین وروسیه واسیای میانه نسبت به یک دهه قبل که بویژه دردوران حکومت رئیس جمهور اوباما ظاهرگردید و برخی اقدامات وتلاشهای دیگردرراه مذاکرات صلح دیگروغیره )که برای شکست خود طی یازده سال جنگ با تیروریسم بخودبه اصطلاح"یک بینی خمیری"تیارکرد.واما انگلیس مکار وماجراجووشیطان درجه یک جهانی با همه تلفات وضائیعات وخسارات وتلاشهای مذبوهانۀ خود که امریکا وجهان را با همه منافقتها به ایجاد ماجراجوئی وجنگ وتوسعه طلبی تشویق میکرد ومیکند؛ازاین معرکه ومیدان جنگ یازده ساله بادستان خالی وشرمنده وبازهم مفتضحانه ورسواترازشکست دوران "سه جنگ افغان وانگلیس"وبی دست اویزترنسبت به امریکا وناتووبا سرخمی ازکشورما برون میشود.وبویژه درطی یازده سال جنگ فتنه گرانۀ خود جزتلفات وضایعات سنگین وسازشها باتیروریستهای طالب خود به بازیهای چندبعدی وبویژه تسلیم ولسوالی موسی قلعه ولایت باستانی هلمند به طالبان درخفا؛دیگرچیزی به ارمغان ندارد که به مردم خود داشته باشد وبه انها سوغات ببرد.ورسواترازجنگهای افغان وانگلیس کذشه کشورقهرمان مارا با سرخمی وشرمنده گی ترک میگوید که درحقیقت امراین(چهارمین واخرین شکست مفتضحانۀ انگلیس)است که ثبت اوراق زرین تأریخ پرافتخارافغانستان میگردد.لذا خودرا درنقش ودرجامۀ جامعۀ مدنی ودرلباس پیروان نظام مردمسالاری"فدرالی پارالمانی غیرمتمرکزانحصاری انتخاباتی"که یگانه راه نجات مردم ازاین بحرانات مزمن وممثل مشارکت ملی واتحاد ووحدت ملی شمرده میشود؛طرح تجزیۀ افغانستان را به هشت منطقۀ جدا ومستقل مانند ممالک جداگانه که ازخود روئسای جداگانه وقوانین اساسی کاملأ جداگانه داشته ومستقل باشند به پیش انداخته است که بااین تلاش وطرح میخواهد نظام فدارالی مردم سالاررا بدنام سازد. وهرگا ه هدف ان از8 منطقه ویا ولایات ویا ذون تحت قانون اساسی حاکمیت مرکزی باشد این طرح شکل ذونها را خواهدداشت که یک طرح تازه وابتکاری نبوده؛بل دردوران سردار محمد داود نیز این ذونها شکل کرفته بود وبویژه درنظام بعدی"حاکمیت دموکراتیک ومترقی"این واحد تشکیلاتی درذونها تقسیم وبا صلاحیتهای معینی تحت رهبری حاکمیت مرکزی بامتمرکز سازی قدرت با واحد های فرعی اداری وتشکیلاتی نظامی ولایاتی خود فعالیت مینمود که کدام کشف جدیدی نیست؛که میتوان با (انتقال وملی سازی قدرت و صلاحیتها ی انحصارشدۀ مرکزی با مسئولیتهای معین ان به شکل فدرالی پارالمانی غیرمتمرکز انتخابی شورائی باایجاد شورا های ولایتی به ارادۀ مردم ازمحلات به طرف شهرها دموکراسی را پیاده نمود که امروز هم این شورا ها عملأ وجود دارند اما خلاف قانون وارادۀ مردم بی صلاحیت هستند که به انهاباید صلاحیتهای انحصاری مرکزی انتقال داده شود که با طرح جدائی طلبانۀ انگلیس ازریشه درتفاوت قرار میگیرد .ومنحیث واحد های خودگردان فدارال تحت حاکمیت فدرال مرکزی بادست ازاد فعالیت نماید تا افغانستان را از تجزیه درداخل این نقشۀ به رسمیت شناخته شدۀ جهانی جلوگیری نموده وزمینه های هرچه بیشترایجادوحدت ملی ومشارکت ملی ورفع بحرانات درسراسرکشوررا فراهم نماید)واگر اهداف شوم انگلیس ازاین طرح"یعنی حق تعین سرنوشت این هشت منطقه تا سرحد جدائی"باشد وبر اساس ان این هشت مناطق بخود ازادی واستقلال سیاسی-اقصادی-اجتماعی ونظامی مجزا ازاین نقشۀ کنونی ورسمی افغانستان را تقاضا نمایند وانهم به دستورانگلیس؛این یک خیانت بزرگ وغیرقابل عفو وتحمل به فردفرد مردم افغانسان بوده که مردم افغانستان به جدائی ازهمدیگر وتجزیه را همیشه محکوم نموده اند وهیچ قدرت شیطانی نمیتواند انها را به بهانه های مختلف ازهم جدا وتجزیه نماید.وانگلیس اگرصدبارهم این شعاررا بدهد مردم با گوشت وپوست خود مکاره گریها وحیله گریها ی انرا به خوبی درگ مینمایند واز قبل میشناسند که به موجب ان بیشتربرضدان متشکل خواهند گردید.وانگلیس نمیتواند با این طرح خود؛نه راه برگشت ناپزیر دموکراسی نسبی وآزادی مردم وراه مردم سالاری وفدارالیسم پارالمانی وشورائی درفرایندسیاسی را برای ایجاد وتحکیم وحدت ملی سد شود ونه با این نیرنگها حتا برای شکست افتضاح امیز خود به اصطلاح یک"بینی خمیری؟"هم تیارکند وهمان طور که بود رسوای دررسوا وبدتر ازقبل خود این خاک را با صد افسوس وارمان وسرخمی وشرمنده گی ترک خواهدکرد؟

د:- یعنی خلاصه اینکه آیا این حرکات وخیزشهای احساساتی واستفاده ازاحساسات پاک ومقدس مردم بدون یک تدابیرمشخص عملی وسنجشهای درست وسازمان یافته ومنظم چون یک حرکت نظامی مجهزرا دردفاع از میهن نمیخواهد؟ وآیابدون این تجهیزات وامکانات واغلبأ شکل یک مظاهرۀ احساساتی خشونت امیز وماجراجویانه را نخواهدداشت ومردم بجان رسیده وفدائیان راستین ما بمثابۀ لقمه گوشت تیار دهان توپ پاکستانیها وپنجابیها واین ماران سیه زخمی وعصبانی پرعقده ولجوج تیروریست انها قرار نخواهندگرفت؟-ذ:- سوال اساسی دراین جاست که؛که چرا این چهل هزارنفرقبل از همه بطوردستجمعی ومتحد بشکل قانونی ان مراجعه نموده دروازه های رئیس جمهورکزی وپارالمان افغانستان را دق الباب نمیکنند وابراز احساسات نمینمایند؛وانها که قصد نبرد باپاکستان ودفاع وطندوستانه ازمیهن به خون نشتۀ خودرا دارند؛چراازدولت سلاح ومهمات درخواست نکردند ودرتحت اداره ومدیریت دولت بطورمنظم درکنارقوای مسلح(اردو وپولیس وامنیت ملی)مانند نیاکان مقاومت وایستادگی نموده؛امر اور وسوق الجیشی وامرسفربری درکنار قوای مسلح مانند دوران حکومت سردارمحمد داود ازطرف دولت رسمأ به مردم اعلام نمیشود تا غیرت افغانی خودرا یکباردیگرتبارز بدهد.هرگاه دولت خیانت میکند وحتا بشمول پارالمان دیدیم که که برخی ازاین جنبشهارا به دست خارج داشتن ان محکوم کردند.وبنابرروابط مستقیم وغیرمستقیم برخی حلقات ومهره های مهم دردستگاه فاسد-فاشیستی که با پاکستان خون اشام ونظامیان تیروریست -ای-اس-ای-سکوت کامل وخموشی را اختیارنموده واین باعث تجاوز ومداخلۀ بیشترپاکستان درداخل کشورگردیده وخاک فروشی میکنند وازننگ وناموس خود دفاع نمیکنند؛درقدم نخست بایدکه به حساب این دولت ضدمردمی وضدملی وضد وطن رسید وبعدأ بایک دولت مقتدربا پایه های وسیع توده ای وملی وبا قوای مسلح بادسپلین واهنین وشکست ناپذیر ملی ووطندوست علیه دشمنان خارجی ومتجاوزین چون پاکستانیها مانند بادران انگریزی شان پوزۀ شان را به خاک مالید. زیرا درموجودیت همچو دولت بیگانه به مردم وبیگانه پرست که به خاطرمنافع ملی پاکستان منافع ملی ومصالح کشور استقلال وامنیت رابرهم وزیرپامینماید؛به ان چه ضرورتی است که هرعمل احساساتی وطنپرستانه وازادیخواهانۀ مردم ویا هرحرکتی که باشد وضد مردم ما ومنافع ملی کشورباشد همه را با سکوت وخموشی ارتجاعی وتسلیم طلبانه ومحفظه کارانۀ ضدملی وضد دموکراتیک پاسخ داده میشود وروحیه های رزمندگی وشهامت مردم ما تضعیف ساخته میشود ودرعوض بااین خموشی وسکوت روحیه ومورال دشمن وتیروریسم پاکستانی عمدأ تقویت داده میشود تا بیشترمردم مارا پایمال کنند.ودرعوض بااین سکوت وخموشی مرگبار احساسات مردم سرکوب وبه بی غیرتی سمت وسوداده میشود.ا چگونه میتوان درموجودیت همچویک دولت مزدور صفت فاسد-فاشیستی غارتی ازوطن واز ننگ وناموس خودمردانه ودلیرانه دفاع موئفقانه به عمل اورد.؟ دولتی که سراپا تارپود ان با فساد ونژاد پرستی وزبان ستیزی وجاسوسی نسج وبافت خورده وبه ده ها رشته به پاکستان وبه بیگانگان واجنبیها وابسته است وبا صدهارشته تار جولامانندی درگرو مافیای فساد وقچاق مواد مخدر وجنایات وغارت دارائیهای عامه وجاسوسی گرفتار وحتا تقرر های مقامات کلیدی وارگانهای امنیتی کشور هم طبق دلخواه نظامیان پاکستانی وشبکۀ تیروریستی وخون اشام -ای-اس-ای- که قرار اظارات ژورنالیست معروف وعضو مخفی ان که میگوید":...حساسیت برانگیزاست،دولت افغان باید درانتخاب وجابجا سازی کادرهایخود دردستگاه دولتی محتاط باشد که باعث ازردگی استخبارات پاکستان و-ای-اس-ای-نگرددو..؟!"ودولت وابسته هم با اختیارخموشی وباسرخمی خود انرا تأید واستقبال وعملی سازد؛دیگرچه امیدی ودلبستگی مردم به این دولت باقیمانده است؟؟؟باید که دولت ازاین حالت وموقف بیطرفی خودرا بیرون بکشد ؛یا پاکستانی بودن خودرا اعلان کند ویا طرف مردم خودرابگیرد وتا مردم به تکلیف خود بدانند!-وقتا که جنایت کاروقاتلین اصلی مردم افغانستان چون پرویز مشرف جنرال منفورورئیس جمهورمخلوع پاکستانی که به اساس گزار شات خبررسانی "ایسنا"در/12/نومبر/12بخاطرپرده پوشی وبرای کنارزدن خیانتها وجنایتها وفجائیع بیشمارخونین خود که عامل اساسی برهم زدن صلح وثبات ورسوای عالم دراین منطقه وجهان گردید؛که باید به محکمۀ بین امللی کشانیده شود هشدارمیدهدکه:"..افغانها جبهۀ غربی پاکستان وکانون حساسیت ودرتوجه ماست وپاکستان نیازمند ایجاد یک دولت تحت فرمان اسلام اباد درکابل است...ارتش ونظامیان ودولت کابل تحت سلطۀ پنجشیری ها هستند...دهلی نو واسلام اباد جنگ پنهانی را درافغانستان توقف دهند..وو..." که این داوری را به مردم افغانستان وجهان میگذاریم.که این سیاه مارزخمی پاکستان ازروی عصبیت وشرمنده گی وحیثیت باختۀ منافق عقده کشائی نموده است وازشعلورنگهداشتن نفاق ودامن زدن به منازعات ملی ما وظاهرأ حامی نشان دادن خود ازیک قوم حاکم دردستگاه فاسد-فاشیستی ؛سخنان توهین امیز وحقارت کننده را به جانب افغانی نثار مینماید وبا پرروئی ودیده درائی منافقت وشیطنت مینمایدکه همه راشفاف بیان نموده است ؛دیگر چه جای تبصره باقی میماند؟!-"اگردرافغانستان کس است این یک حرف اشاره بس است.."!اگر حداقل دولتی درحد داشتن یک صبغۀ کوچک ملی هم میبود خموش نمی نشست.هرقدرهم خائین قاتل فاسد وغارتی نسلکش ونژادپرست وچها عیب شرعی دیگرهم میبود صدای خودرا میکشید.واین دولت واقعأهم اگر وابسته نباشد درمقابل این توهین ودشنام وناسزای تحریک امیز وماجراجویانه یک جنرال سفاک خون اشام وخائین ومنفور وبا این چلینج اشکارای مداخله گرانه اعلام میداردکه"به دولتی تحت فرماندهی اسلام آباد درافغانستان نیاز است>!!!...بخود ننگ ومرگ میدانست واز هزاران رشته غیرت افغانی حد اقل یک رشته باقیمانده باشد؛باید صدای زنده بودن وحاکمیت داشتن واستقلا وتمامیت ارض جداگانه ازپاکستان را ؛و غیرمنسوب وغیروابسته بودن خود به پاکستان ومزدوران انگلیسی ان را به سط ملی وجهانی بالا میکرد.

ز:--زیادکه دم ازغیرت افغانیت میزنند وقت وزمان انست که بجای شملۀهای بلند وطول وعرض ریش یک سانتی به غیرت افغانی بافزاید وحد اقل چیزی وحرکتی واقدامی بپاس خون ملیونها انسان بیگناه که تحت نام جهاد اسلامی دراین سرزمین ریخته شد دربرابر این همه مداخلات وکشتارها وتوهینها وتحقیرهای دال خوران پاکستانی ازخود تبارزداده وحد اقل اعتراضات شدید خودرا بدون فوت وقت به این تحریکات ماجراجویانه ی پاکستانیها به شورای امنیت ملل متحد تقدیم میکرد واین جرنیلها وکرنیلهای سفاک را به محاکمات بین المللی میکشانیدند که درسطح جهانی هیچ رهبر وجنرال حتا "میلاسویچ"رهبریوگوسلاویای پیشین تا این حد جنایت نکرده است به جزای اعمال شان برسانند تا به دیگرجنایت کاران ان نیز عبرت گردد.وهمچنان درسطح ملی منحیث یک رئیس دولت ورئیس کل قوای مسلح درکشور وظیفتأ وقانونی یکجا با همه نهادهای معتبر پارالمانی مردمی،احزاب سیاسی ونهد های اجتماعی ومدنی وحقوقی جدأ داخل اقدام میگردید واعتراضات خودرا بالا میکردکه متأسفانه چنین یک ماهیت ملی وغیرت افغانی دروجود این دولت ناکاره وبیکاره وبی کفایت سراغ نمیگردد.ازان روست که مردم ما هرروز پایمال وهتک هرمت میگردند.

ادمه دارد...

حسن پیمان

نومبر/23/12

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

به ادامۀ...قسمت(5)

پ:-خیزشهای بعدی یازدهم ثور1344خ.

وواکنشهای ارتجاعی واستبدادی:

جنبشها عادت توپ بازی را دارند

عادتی دارم چو"توپ"که هرقدرکوبند مرا

باخشونت بررخش خیزم ،بیدون هیچ سلاح

همچو گل در"پخسه دیواری"کنند زیرلغت

هرقدرپایمال شوم ، پخته شوم در زیر پا

حقایق کی شود پنهان ز چشم تیز تأریخ

امروز اگر پنهان شود ، شود افشأ درفردا

ازافشای حقایق بیم مدار"پیمان"هرچه هست

شود ارامش خاطر کند دائیم روح افزا

حسن پیمان

این اقدامات ددمنشانۀ ضدقانونی وضددموکراتیک استبداد مطلق العنان محافل ارتجاعی حاکمه علیه شاگردان واستاذان وافزون بران توقیف انان یک توهین بزرگ تلقی گردیده وانگیزۀ دیگری ازخشم توفندۀ شاگردان واستاذان را به نمائیش گذاشت وبسا زمزمه ها ونگرانیها را دربین صنوف ولیلییه شب باشها دربین شاگردان ایجادکرد وشاگردان دراین رابطه دوباره جمع شده تصمیم گرفتند وازمیان خود حدود 50 نفررا طورنماینده تعین؛ودرتأریخ برای "نخستین بار"بودکه"مارش"کنان ازصحن مکتب زراعت تحت شرائیط مطلق العنان استبداد شاهی تا وزارت معارف با شعارهای ضد استبداد،ضدظلم ودکتاتوری وبیدادگری وبرای رهائی استاذان وشاگردان زندانی؛راه پیمائی را براه انداختند.وتظاهرکنان خودرابه دفتر وزیر معارف وقت به تعمیرجدیدالاعمارواقع شمال پارک زرنگار رسانیدند.درانجا بداخل تعمیر تجمع نمودند تا سرنوشت استاذان وشاگردان وتبدیلی مدیر مکتب اخترمحمد پکتیاوال مستبدرا روشن سازند واما تعداد دیگری از شاگردان افزون بر نماینده گان انتخابی بطورداوالطلبانه بامارشکنان یکجاگردیده بودند که شمار این نماینده گان زیادگردید.تجمع واعتراضات چندساعت ادامه یافت وانتظارکشیده شد واما وزیرمعارف درابتدأ مارا نپذیرفت وازدفترخود بیرون نامد وازبیم نتوانست بیرون براید وسرانجام بنابرخواهش وزیرموصوف هفت نفرنمایندۀ دیگری ازمیان این نماینده گان عمومی مارش کننده گان مکتب تعین گردید تا باوزیرمعارف مسائیل مطروحه وخواسته های صنفی خودرا درمیان بگذارند؛بعدازجروبحثهای مزید بازهم وزیرمعارف با همان نصیحتهای کاذب پدرانه ی دروغین وبا وعده های فریبنده مانند رئیس استخدام خودبنام "مجیدخان سبز"به نماینده گان هفت نفری شاگردان چنین نصیحت ووعدۀ تطمع کنندۀ "سرخرمن"داد:" ..شاگردان وهمصنفیها ومعلمین شما ازادهستند ودرنزدمانیستند که بشما ازادکنیم؛شما وقت گرانبهای خودرا ضائیع نکنید درسهای خودرا بخوانید واین تغیروتبدیلیها کارشمانیست هرمشکلی دارید ازطریق ادارۀ مکتب حل میشود ما به ان رسیدگی مینمائیم ومدیرمکتب شمارا فورأتبدیل میکنیم و به خواسته های شما وشکایات شما واقف شدیم وعده میدهیم بعدأاجرامیشود؛شما اولاد های این معارف هستید مکتب ازشماهست وایندۀ مملکت به شما تعلق دارد وبرخی دستها شاید دربین شماکارکند فریب نخورید؛شما به تحصیل امده اید به این جاروجنجالها وماجراها دست نزنید به نقص شما تمام میشودوغیره ..."مطالبی که دراینجا صرف انچه که به خاطرمانده بود موئجزارقام گردید.که بااین حیل واغواگری وسخنان تشویق کنندۀ تسلیم طلبانه وشکنندۀ روحیۀ رزمی شاگردان دردفاع ازموضع نژادپرستی وارتجاعی خطاب نمود که به اثران شاگردان پاک طینت وبی الائیش باشورمیهنپرستانه ی خودجوش خود به حرفهای کذائی وزیر معارف باورنموده ودوباره برصنفهای خودبرگشتند.ودرواقع این مرتجعین محافظه کار وخودکامه درسخنان خود طوری وعده میدادند که ظاهرأ همه حرفهای شان راست وصدقانه وباورکردنی است وحتا شاید عملی هم گردد.که شاگردان بی الائیش وخوش باورصادق را ؛زرنگانه ومذورانه باحرفهای میان خالی متحدالمال خود فریب میدادند وانچه وعده میدادند برضدان عمل میکردند.که چنین هم کردند.

برتواضع های دشمن غافل مباش بیدل*که خم خم رفتن صیاد زبهر قتل مرغان است""

"ابوالمعانی بیدل"

ت:-سرکوب جنبش خودجوش یازدهم ثور1344خ.:-زمامداران تمامیت خواه قبایلی برخلاف تمامی تعهدات خود به نماینده گان شاگردان لیسۀ مسلکی زراعت کابل با زیرپانمودن تمامی قوانین؛اصول وموازین ملی ومعارف ستیزانه؛بطورجابرانه ویکه تازانه درحمایت مستقیم ازمدیرلیسه اخترمحمد پکتیاوال؛ازاعمال برترجویانه و استبدادی قبیلوی - سنتی ؛ لست طویلی از افراد(اخراجی،بازداشتی وزندانی،وجزاهای تهذیبی وتأدیبی وتنبیهی)راتهیه نموده بگونۀ زیرمورد تطبیق قرار دادند.براساس تصمیم ضدقانونی وضدفرهنگی وضدتعلیم وتربیه وضدخواسته های مشروع ملی ودموکراتیک وقانونی مسالمت امیز شاگردان بروی لیست مرتبه وپیش نویس شدۀ قبلی خود به کتگوریهای مختلف تعین جزاها محکوم نمودند.

یک:-دستۀ اول جزاهای اخراجی:-منجملۀ ازشاگردان"رفقا محمد عمرساطع ازولایت فراه که بعدأعضو(حزب)ورئیس کودکیماوی وزارت زراعت واصلاحات ارضی وبعدأ سناتور وعبدالغنی کمالی ازولایت هرات؛بعدأ عضو(حزب)ومعاون کوپراتیفهای تعاونی نیز گردید که هرکدام را به "دو دو سال"ازمکتب اخراج نمودند.وهمچنان محترمان "انوربیک وهاتم بیک وعمربیک "ویکی دیگری ازاین برادران وهمدوره های عزیزکه اسم شان فراموش شده که شاید بنام شیرافگن بود وایشان ازاولاده های(ملک قیص خان) که یک فامیل معروف ضد سلطنت میراثی ازولایت ننگرهاربودند وبه جرم برانداختن سلطنت مطلق العنان ظاهرشاهی بنام "یاغی"ازدیارابائی شان ازننگرها ربه میمنه بطورجزائی با اقارب وخویشاوندان این فامیل ضدسلطنتی قبلأتبدیل گردیده بودند."(چون میمنه مرکزولایت باستانی فاریاب یکی ازمناطق دوردست وازچشمها دورافتادۀ زمامداران قبایلی درطول سده هابوده.ازانرو زمامداران قبیله سالار مخالفین خودرا ویا کسانیرا که میخواستند جزابدهند؛مانند فامیلها واقارب غلام نبی خان چرخی لوگری وملک قیص خان ضد سلطنتی ننگرهاری بطورجزائی دران محیط محروم تورکستان زمین تبعید مینمودند-نویسنده)بنابراین ارزیابیها شاید هم اخراجی این عزیزان از اولاده های ملک قیص خان بیشتربه ضدیت اشکارای انها بااستبداد مطلق العنان سلطنتی اخراج گردیده باشند ویاهم به هردو دلیلل!-وبه همین سلسله ازجملۀ استاذان ما"محترم عزیزالدین خان"که یک استاذپرشور وبیباک بود وحتا برخی اوقات درصنف نیزسخنان مهیج کننده وشورانگیزمطرح میکردکه بعدها زمان اوج وخیزش نهضتهای انقلابی واغاذفعالیتهای گروه های سیاسی مطابق به ارزشهای دموکراتیک قانون اساسی جدید مصوب لویه جرگۀ 1343خ.درکابل به اصطلاح در"دهۀ دموکراسی"؛برخی اوقات ایشان درزیرشعاروبیرق گروه"شعلۀ جاوید"قرارمیگرفتند؛میدیدم.وهمچنان استاذان محترم هریک"شاه محمودخان معلم دری یا فارسی وشاه محمدخان معلم ریاضی واینها هرسه استاذان نیزازچهادهی کابل بودند که درلیست اخراجی گرفته شده بوده اند.واین دسته استاذان وشاگردان وطن پرست ومبارز ازجملۀ کتگوریهای اول بودندکه به جزاهای اخراجی ازمکتب مسلکی زراعت کابل متهم وملزم گردیدند واخراج شدند وبرخیها زندانی نیز گردیده بودند.

دوم:جزاهای تهذیبی وتأدیبی وتنبیهی:-شاگردانیکه به کتگوریهای دوم وسوم جزاهای تعین شده که تعداد شان درحدود(50)نفرمیرسید چنین محکوم گردیدند . بطو رعموم نمرات تهذیب شان از نمره(30،20و50)د درصد ازنمرات عمومی شان کم میگردید 0واین بدترین جزا برای یک شاگردبودکه ازنمرات تهذیب ایشان کم گردیده بود وهیچکس نمیتوانست به همچوشاگرد کمک کند ویا بالای نمرۀ کمبودی ان ازطریق نمرات مضامین دیگر افزود یا جبران وتکافوکند ویا نمرۀ "سپورتی یاعلاوه گی"بالای ان افزودگردد.که با کوچکترین اشتباه وحرکت خلاف پالیسی اداره وصنف باکمترین نمرۀ تنقیصی حتا به اعشاریه( 00001/.)هم باشد؛مطلقأ باید اخراج میگردیدکه؛به این ترتیب تقریبأ(ده نفر)شاگرد بشمول نویسندۀ اینسطور تحت نمرات جزائی(پنجاه درصد)ازنمرات تنقیصسی جزائی قرارگرفتیم؛ودرحدود(پانزده نفر)ازشاگردانرا درحدود(30درصد)و(25درصد)ازشاگردان را(20درصد)نمرات شان از(100نمره)تحت عنوان جزای تهذیبی وتأدیبی کم ومحکوم گردیدند.ودرامتحان سالانه تأثیرفاحشی بالای نمرات عمومی بجا گذاشت.که نویسندۀ این سطورنیزباکم شدن پنجاه درصد ازمجموع نمرات سالانه نتوانستم اول نمرۀ عمومی شوم؛بل همان درجۀ سوم خودرا درصنف حفظ نمودم.زیرا تفاوت بین نمرات اول ودوم ویا سوم بسیارناچیزوبه شمارانگشتان دست است؛وحتا تفاوت به اعشاریه که درفوق اشاره شد درجه بندیهارا اسیب پذیرمیسازد.درحالیکه باتفریق پنجاه درصد ازسرجمع عمومی نمرات؛یک کاهش فاحشی را درنمره بندیها ودرجه بندیهای شاگردان درصنف وارد اورده وسبب ان میشودکه شاگردرا درهرموقفی که باشد درجۀ اورا به شدت پائین می اورد.وهمچنان درقبال این درجه بندیها برمبنای معیارهای علمی واصولی که دراگثرنهادهای تعلیمی بین شاگردان ممتازکه باهم نمرات مساوی دارند.بگونۀ مثال:(100=100)بین هردوشاگرد ممتازصنف که باافرین وشادباشهاوغیره امتیازات دیگرتوسط استاذها، بازهم اگر مساوی میگردد.وبخاطرانکه حق تلفی نگردد وعدالت برقرارگردد ویا دوباره ازایشان به اخذ امتحانات مکرر ضرورنباشد.دران صورت درجلسۀ معلمین بالای حسن اخلاق،لیاقت،استعداد فکری،زحمتکشی،پابندی به دروس وحاضری وسائیرروشها ورفتارها وخصوصیات خاص شاگردان درصنف با همصنفیها واستاذان واداره وغیره معیارهای کاربردعملی پیدامیکندکه؛این دوشاگردممتازبا نمرات مساویرا ازهم تفکیک نماید؛که همچومعیارها نیزدردرجه بندی شاگردان درصنف معمول بوده ودرچنین حالات مدنظرگرفته میشود که بادرنظرداشت این مطالب ودراین ارتباط محترم شاه محمدخان"گوش"استاد لیلیۀ مکتب ما که ازلغمان بودند؛روزی ازان روزها به من چنین گوشزد نموده بود وتکیه کلام ایشان همیشه دراغاذ سخن خود واژۀ(لاکن)رابیشتراستعمال مینمودند به من گفتند:"لاکن توباید شکربکنی که طالع اوردی؛لاکن توهم درلیست اول اخراجیها؛اول نام توبوده؛لاکن ازجزای اخراجی نجات یافتی،لاکن بالای اوصاف وخصوصیات اخلاقی شاگردان نیز درمجلس معلمین وادارۀ مکتب بحثها صورت گرفت؛لاکن یک شاگردپابند،همیشه حاضردرصنف،با اخلاق وبا استعداد وبا کرکتر وموئدب وزحمتکش بودی؛او لاکن هیچ عملی ضدپالیسی صنف واداره به جزاین حادثۀ اخیرازتوسرنزده بوده؛لاکن همه معلمین دربارۀ تونظریات مثبت دادند. اولاکن درجه بندی جزای دوم بعدازجزای اخراجی ها که (50درصد)ازنمرات ات کم میشود؛قرارداده شدی.او لاکن چند نفردیگرهم مثل تودرتحت همین شرائیط ونوع جزاقرار گفتند.لاکن سخت تحت کنترول قرار میگیری وهرگاه کوچکترین عمل وحرکت ورفتاروکردار وگفتارضداداره ومدیریت مکتب ازتو سرزند؛لاکن بیدون هیچ پرسش ازنمرات ات ولو که به اعشاریه هم باشد اخراج میشوی او لاکن مواضب حال خودباش و...)به این ترتیب استاذ لیلیۀ ما درپیشروی اتاق طعام برای من هوشدارباش داده بودند.البته قابل یاد اوریست که دراخیرسال تعلیمی رقابت بین گروه وابسته به اختر محمد پکتیاوال به سرکردگی یک همصنفی ما بنام معاذالله ازپکتیا یک ادم کمید ودوم نمرۀ صنف وبین عبدالقادر ازلغمان که اول نمرۀ صنف ما رقابت شدید درموقف احراز اول نمره گی وجود داشت وهمچنان این رقابتها بین سائیرشاگردان ممتازنیز بیشترتشدیدیافته بود.ونیز دران زمان شاگردان اول ودوم وسوموم صنف ویا کسانیکه اوسط عمومی نمرات شان بالاتراز(85ویا-أ)تثبیت میگردید؛بیدون اخذ امتحان کانکور مستقیمأ میتوانست شامل دانشگاه کشاورزی گردد که ازاین امتیاز نویسنده نیز مستفید گردیده بود.درانیجا قابل تذکراست که؛نسبت بعد مصافه ودشواریهای راه ها که به ان دربحث قبلی اشاره شد بوقت معینه که همه ساله دوم حمل دروس دانشکده ها اغاذمیگردید به نزد ریئس دانشکدۀ زراعت بنام"شاه محمد الوکوزی"مراجعه نموده بودم که درطول چهارسال دورۀ فاکولته روی اوراکسی نمیدید وازدفترخود هرگزدروقت دروس بیرون نمی برامد ونه رفت وامد اوراکسی میدید وبسیارنادربود؛تا ازچگونگی شمولیت خود جویاشوم؛بدن انکه موضوع را درست پرسان ویا منحیث یک مسئول اداره پیش امد انسانی داشته باشد مستقیمأ با خشونت بمن گفت:"ان قانون را گاو خورده برو امتحان کانکوربده و.."ومن دوباره درشعبۀ محصلین دانشگاه کابل مراجعه نمودم کفتند که نام تو درلیست محصلین دانشکدۀ زراعت است؛نمره سوم ازمکتب فارغ شدی واوسط نمرات توبلند است برو درصنف درسهای خودرا تعقیب کن عقب نمانی.به اینترتیب شامل پوهنزی زراعت گردیده و به دروس خودادامه دادم.

سوم:جزاهای ازمونی زندان گونه :-باتطبیق کامل این جزاهای اشاره شده؛بعدازفروکش سازی اعتصابات،اعتراضات وتظاهرات شاگردان پرشوروطنپرست توسط عمال استبداد مطلق العنان قبیلوی؛درچهارطرف ودرچها کنارۀ دیوارهای لیسۀ زراعت کابل؛چهارعراده تانکهای غولپیکر زنجیردارراجابجای وبا چهارعدد گروپهای قوی روشنی انداز نظامی درچهاراحاطۀ لیسه نصب وبصورت فعال نگهداری وبه موئظفین امنیتی ان هوشدارباش بیست و چهارساعته به حالت نظامی"تیارسی" واماده باشی داده شد.که میله های تانکها وروشنی اندازها بطرف مکتب ولیلیه علیه شاگردان متمایل ساخته شده وامنیت شدید نظامی برقرارگردید.وشاگردان ازرفتن به بیرون ودربازار وتماس بااقارب ودوستان وفامیل وغیره بکلی ممنوع ساخته شدند وبه دروازۀ مکتب نیز با یک زنجیر ضخیم وبا یک قفل کلان مسدود ومحکم گردید.هرنوع خط وخبروتماسها ومبالغی جیب خرچی که ازجانب فامیلها واقارب شان ویا پایوازان شان که برای دیدن عزیزان خود ازولایات دوردست می امدند؛هیچ گاه دیده نمیتوانستند؛بلکه توسط موئظفین دروازه ازطریق تبادلۀ خط ونامه ازاحوالات یک دیگر که انهم نباید ازماجراها وحوادثی که درمکتب رخ داده چیزی به بیرون تحریرکنند؛بین شاگردان واقارب وپای وازان شان دربیرون ازمکتب تبادله میگردید.وبه این ترتیب تماسها برقرار میگردید.عین سیستمی که حتا بدتراز زندانهای سیاسی دراین مکتب برقرارگردیده بود؛درزندانها پای بازان میتوانند محبوسین خودرا ببینند.اما درمکتب زراعت بویژه درروزها ودرماه های اول هرگزدیده نمیتوانستد.که شخصأ بالای خودم همچو یک برخوردصورت گرفت.محترم حاجی اخترمحمد که یک قطعه خط بامعۀ وجوه خیلی ناچیز احوالی را ازمیمنه ازفامیل اینجانب بمن اورده بود ویک ادم زیاد غیرتی وتند مزاج هم بود؛نامه را بدست موئظف دروازه تسلیم نموده وبه نسبت اینکه بالای موئظفین دروازه اعتماد نکرده واصلأ ازاین حالت زندان گونۀ مکتب به خشم امده ومرا نیزدیده نتوانسته ووجوه اورده گی خودرا با تأثرفراوان دوباره باخود به میمنه برده بود!. شرائیط خفقان اوری مسلط گردیده بود که حتا برخی خریداریهای عاجل شاگردان واجناس ضروری که به کانتین مکتب میسرنمیگردید؛بعدازاخذ پول ازشاگردان توسط همین موئظفین وکارمندان موئظف مکتب ازبازارخریداری گردیده وبه شاگردان توزیع میگردید.

چهار:جزاهای شاقه ئی:-بعدازاین حوادث وتطبیق جزاهای تعین شده بالای شاگردان؛مضامین ومفردات درسی وادامۀ دروس درصنوف بشکل تحریری وتقریری روتین جای خودرا به پراتیک وکارعملی عوض نمود ودروس دربین صنوف تقریبأ شکل توقف راداشت؛بل دربیرون ازصنف تمامی زمینهای زراعتی ساحۀ مکتب که به شکل تجربوی دربین شاگردان تقسیم گردید.البته نسبت به گذشته هابیشترین وقت شاگرد گویا تحت عنوان کارعملی بالای زمینها وغیره کارهای فزیکی خارج ازمضوعات درسی اختصاص یافت.وبه مانند بندیهای سیاسی؛به کارهای شاقۀ بیلکاری،کلند زنی،زمبیل کشی،سنگ چینی وپاک کاری به شخم زمین به کشت وزرع وابیاری،خشاوه واستعمال پاروها کودهای کمیاوی وادویه جات زراعتی وسمپاشی،جوی کنی وهموارکاری وپلوان بندی وغیره ؛همه روزه که برخی ازاین کارها پیوسته وبیدون وقفه وبا تهدید بالای شاگردان عملی میگردید؛ادامه یافت.هرچندبرای من همچوکارها چندان اشکالی نداشت.زیرا افزون براین کارها حتا؛ سنگ شکنیها ،سنگ کشیها،گلکاریها،خشت زنیها، خشت پزیها وقالبزنی خشت وکوره پزی برای سنگ چونه واعماردیوارها ازگل پخسه ای دروگری وخرمن سازی وخرمن کوبی وبسا کارهای سنگینتروپرشاقه تری راکه درولایات کشورمعمول است درزادگاه خود به خوبی تمرین نموده بودم وحتا ازطفولیت ازاوانیکه خودرا شناختم وبویژه درسنین خردکه صنف سوم ابتدائیه بودم پدرم را ودرصنف چهارم ابتدائیه مادرم را ازدست دادم وبرادرم شادروان استاذ محمد صالح پیمان شخصیت ملی واجتماعی ومبارز پرشور شاعروفرهنگی کشور به جرم مبارزۀ سرشاروبی باک برضداستبدادحکام خودکامۀ قبایلی وقت از وظیفۀ استاذی برطرف وخانه نشین گردیده بودند؛ازان وقت به بعد باکاروزحمت سروکارداشتم وکارهای خسته کننده تروطاقت فرساتری را پشت سرگذاشته بودم واصلا این کارها درنزد من بسیارعادی وبی تفاوت به نظرمیرسید.واما برای برخی ها با وجودانکه ازاطراف هم بودند وباید که با کارهای معمولی باغداری ئ وزمینداری وغیره کارهای سنگین وسبک روتین اطرافی ودهاتی ناگزیرباید اشنائی وبلدیت میداشتند؛اما باانهم برای برخیها بعضی ازاین کارها دشواربه نظرمیرسید؛وحتا برای برخی شاگردان دردست گرفتن درست بیل وبیل زنی را ویا بزرکاری وشخم زنی وحتا خشاوه نمودن رانیزنمیدانستند.ازانرو برخی پلات ها وکردهای تحت کشت توزیع شده به شاگردان دارای نتائیج خراب وبی ثمر وبرخی زیاد انها دارای نتائیج خوب ومثمربود.قابل یاداوریست که استبداد ادارۀ قبایلی به حدی تعصب امیز وبدرفتار بود که حتا تپۀ بزرگ"خواجه ملا"را که یک تپۀ خاکی سنگی انرا با بیل وکلند وزمبیل کشیها بالای ماشاگردان درطی یکسال هموارنمود.وبویژه کسانیکه نمرات شان درجزااهای تعین شده به ارتباط حوادث یازدهم ثور1344خ.کم گردیده بود وجزادیده بودند ویا درلیست سیاه نزدیک به اخراجی قرارداشتند؛بیشتربه همچوکارهای شاقه وسنگینتر مصروف ساخته شده وبویژه تپۀ مشهورخواجه ملا را بالای ما مکل هموار نمودند.وازسوی دیگرنیز ازطرف شب ناوقت؛حوالی ساعتهای دویاسه بجه شب؛معاون مکتب استاذ میراقاخان که هرچندانسان شریف؛متواضع ودانشمند ودلسوزبود وهم محبوبیت داشتند؛ازطرف ادارۀ مکتب موئظف به تحقیقات ازمونی شاگردان که درلیست سیاه اخراجی بودند گردیده وشبها می امدند وکسانیکه درکتگوریهای مختلف جزاها قرار داشتند وبویژه انانیکه 50 درصدنمرات شان کم گردیده بود ازخواب بیدارمیکرد؛درحالیکه اکثرشاگردان درخواب میبودند وچپرکتهای خواب دومنزله درحدود ده چپرکت درمقابل هم دریک اتاق گذاشته شده بود؛روزانه کارمیکردند وخسته میشدند ویا برخی ها هم بیداربوده خاموشانه به دروس ومطالعۀ خود مصروف بودند؛استعلامیۀ رسمی ازسوالات را بمن میداد که عمدتأ درمحتوای ان چنین نوشته بود:"..تودرفلان چپرکت ودرفلانه وقت ویا درفلان صنف،پیشروی چند نفر برعلیه اداره وحکومت بااستفاده ازحرفهای تخریباتی وتبلیغاتی دست یازیده برضد مدیریت مکتب ووزارت معارف وحکومت دست به تبلیغ وتخریب میزنی.هدف شما ازاین نوع تخریبات وتحریکات چیست و..."واما من همینقدرمیفهمیدم که؛تا حال همچواتهاماتی که درقید استعلام است یک اتهام محض است وبی پایه است ودرک میکردم که این هم برای ترساندن است وبیشتربرای جلوگیری ازوقوع همچواعمال میخواهند این همه استعلام بازیها ودوسیه سازیهارا سازمان میدهند وجزاهای تنبیهی است که به تعقیب همان جزاهای عمده بکارمیبرند.ازانرو باصراحت پاسخ میدادم که:"من بکلی ازاین حرفها خبرندارم وعلیه من بی اساس است وازهمه چیزانکارمینمودم...".خلاصه اینکه مکتب بکلی به یک زندان سیاسی مبدل شده بود وفضای خوفناک بخودکرفته بود وبا کارهای شاقه ازبام تاشام کارمیکردیم وعرق میریختیم وهمه با لباسهای مخصوص کارخود ملبس بودیم؛فشارهای فزیکی ازطرف روز وفشارهای روحی وبیدارخوابیها ازطرف شب وبا سوال وجوابهای عمدی وبی پایه وبی اساس که بذات خود یک نوع جزای تنبیهی واذیت کنندۀ روحی فضای ارام وراحت مکتب طی مدت تقریبأ یکسال به فضای هولناک وشکنجه گاه سیاسی زندان گونه مبدل شده بود.

تأمین امنیت خودی:-تعمیرمکتب لیلیۀ زراعت درکابل درپیشروی صنوف ان یک تعمیرجدید دومنزله بود؛هرصنف ازطرف شب پهره وگزمه را بطورمنظم ومسئولانه انجام میدادند وبه یک دیگربیدارباشی میدادند؛هرگاه کدام خطری متوجه باشد؛پهره دارموئظف توسط ویسل(اشپلاق)همه را بیدارمینمود،که یکنوع فضای بی اعتمادی بین شاگردان وقوای دولتی وادارۀ مکتب ایجاد گردیده بود. که این مکتب طی مدت یکسال با سپری نمودن بافضای اختناق اور وزندان گونۀ سیاسی خود درسال ایندۀ بعدی ان؛یعنی بعد ازهمین دورۀ فراغت 1344خ.صنوف دوازدهم که ما شاگردان ان بودیم؛بشکل جبری وجزائی ازکابل به لشکرگاه به ولایت هلمند انتقال وتبدیل گردید ودروس خودرا درانجا اغاذ کردند.وبجای این لیسۀ زراعت پراشوب ما درکابل واقع درخواجه ملا پیشروی مکتب حبیبیه؛بصورت عمدی وتعصب امیزازطرف زمامداران قبایلی حاکمیت تمامیت خواه مرکزی؛لیسه ای بنام "رحمان بابا"جای گزین ان گردید وتمامی مضامین ان به زبان پشتوبود وبویژه برای فرزندان قبایلی های سرحدی اختصاص یافته بود.

نتیجه:-علی الرغم همه سیطره جوئیهای قومی وقبیلوی ومقاومتهای ناشیانه وزبونانۀ محافل حاکمۀ مرتجع ومستبد زمامداران قبایلی انحصارگرقدرت مرکزی؛ یکم :-مبارزات دلیرانه ومقاومتهای دشمن کوب واگاه کنندۀ شاگردان لیسۀ زراعت کابل واین جنبش خودجوش ضددکتاتوری فاشیستی طراز قبیلوی انان علیه اخترمحمد پکتیاوال سمبول استبداد نظام فاسد-فاشیستی قبیلوی مرکزی تمامیت خواه به نتائیجی مثبتی نیز دست یافت که به موجب ان بعدأ این دکتاتورلیسه منحیث یک انسان متعصب ومتحجرنژادپرست مستبد ونامطلوب درنزدشاگردان؛ازمکتب بکلی تبدیل گردید وبجای اخترمحمد پکتیاوال ؛یک شخص دانشمند وباتقوای،موئدب ومتواضع محترم داکتراعظم گل خان خوگیانی به سمت مدیر مکتب لیسۀ زراعت کابل گماریده شدند که منحیث یک استاذ لایق وورزیده وبادانش همه شاگردان ازایشان حمایت نمودند وحتا سرانجام ایشان بصفت معاون وبعدأ به حیث رئیس پوهنزی زراعت کابل عز تقررحاصل نمودند که ازعلم ودانش ایشان همه فیض میبردند.

دوم:-این جنبش خودجوش یازدهم ثور1344خ.به اثرفعالیتهای اندرگروندخود توانست صدای خودرا ازطریق پخش اوراق تبلیغاتی به قسم شبنامه ویا شفاهی ویا ذریعۀ نامه ها با وجود امنیت شدید وفضای اختناق اورسیاسی ان؛بگوش جوانان پوهنتون ومکتب دارالمعلمین وابن سینا برساند؛والهامی برای خیزشهای بعدی گردد؛چون جنبشها واعتراضات وتظاهرات روزدوم وسوم عقرب1344خ.درمقابل اعمال ناعاقبت اندیشانه وعوامفریبانۀ ضددموکراتیک وضد قانونی مقامات پارالمانی ومحافل مرتجع وحکام مطلق العنان قبایلی بود که توسط سردار ولی سکوب خونین گردید.

سوم:-ازلحاظ بهره برداری سیاسی؛نخستین(مارش)تکاندهنده بعداز 13 سال سرکوب خونین جنبش دورۀ(هشت شورای ملی)دوران استبداد مطلق العنا ن سلطنتی میراثی ظاهرشاهی وحکومت مرکزی مستبد-طرازفاشستی سردارهاشم خان درافغانستان بود که با راهپیمائی برای نخستین باریخ سکوت سیاسی را درکشوربرای همیش درهم شکست.

چهارم:-درعین حال این جنبش خودجوش یک جنبش اموزنده؛بیدارکننده و اگاه کننده برای شاگردان مکتب وقشرمنورجامعه وبویژه برای نهادهای تعلیمی ونهاد های کشوربودوروحیۀ ضد استبداد-فاشیستی ودکتاتوری طراز قبایلی بوده وروشهای بهتر ازمبارزات منظم واگاهانه را به روحیه های جوانان ومبارزین راه ازادی ودموکراتیک بیشتردمانیده وجنبشهای خود جوش ملی ودموکراتیک وانقلابی را وارد مراحل بعدی ان استقامت داد.

جنبش استبدادی 11ثور1344بازتاب الهامیست

برای سائیر نهضت های انقلابی دهۀ دموکراسی درافغانستان:-این جنبش که ازیک اعتصاب غذائی علیه استبداد فاشیستی قبیلوی اغاذ وسرانجام برای نخستین بار درتأریخ وزمان خودش به یک مارش منظم وهدفمند خیابانی مبدل گردید که به هما ن تناسب نیز با واکنشهای سرکوبگرانۀ محافل محافظه کارومرتجع زبون مواجه گردیده مکتب به یک فضای اختناق اورسیاسی زندان گونه مبدل وتحت محاصرۀ شدید امنیتی بااخرین سلاح های سرکوبگری چون تانکهای زنجیردار غول پیکروروشنی اندازهای قوی نظامی قرار داده شده وعدۀ جوانان پرشورومبارزاعم از شاگردان واستاذان به جزاهای سنگین غیرقانونی تا سرحد اخراج وجزاهای تأدیبی وتنبیهی نیز محکوم گردیدند که به انها اشاره گردید.ا-که درنقش خود بیدارکننده واگاه کننده وانگیزه والهامی بوده برای خیزشهای بعدی چون سوم عقرب خود جوش که لبۀ تیزان ضداستبداد فاشیستی مطلق العنان سلطنت میراثی وشکست قطعی سکوت مرگبارسیاسی ناشی ازحاکمیت سرداری زمامداران قبایلی درنوع خود بهره برداری سیاسی میگردد.

الف:-فعالیتهای مخفی:-قابل یاد اوریست پیش ازانکه حادثۀ خونین سوم عقرب1344خ به وقوع بپیوندد؛شاگردان لیسۀ زراعت مسلکی کابل به نسبت فشارهای روحی وفزیکی وتبدیل مکتب به یک زندان تمام عیارسیاسی وصلب حقوق وازادیهای شاگردان ازطریق ادارل مکتب تحت مدیریت استبدادی وفاشیستی اخترمحمد پکتیاوال که این حالت همه رابه تنگ اورده وبراشفته ساخته بود،شماری ازشاگردان لیسه ازمعلم لیلیه ما استاذ شاه محمد خان "گوش"(بخاطرانکه گوشهای درازداشتند وهمچنان با نامهای سائیر استاذان دیگر؛شاه محمود خان استاذ دری وشاه محمد خان استاذ ریاضی ما بزودی تفکیک شده بتواند؛شاگردان نام ویا تخلص"گوش" را درپسوند نام ایشان برگزیده بودند.)ازاین استاذ خواستندتاماشین تایپ اداره را دراختیاربگذارند وشاگردان گفتند برای تایپ یک درخواستی ضرورت داریم.البته درابتدأ معلم مذکور ازدادن ماشین تایپ اباورزید؛اما شاگردان بیشترعذر وتقاضا نمودند که یک لحظه کاردارند ودوباره ماشین را بشما مسترد مینمایند.به اثرتقا ضاها استاذ نیز دردل راضی بود ظاهرأ مخالفت میکرد بعدأهمسو گردیده توافق نشان داد.ماشین را ازدفتربیرون کشیده وبه تعداد زیاد اوراق تبلیغاتی که متن ان"دفاع ازحقوق صنفی شاگردان وتغیر این حالت زندانی لیسۀ زراعت کابل ومحاصرۀ نظامی ان وحمایت ازخواسته اهای صنفی وغیره "بود عنوانی دانشگاه ومکاتب شهرکابل به قسم شب نامه درچهارراهیهای بین ابن سینا وجمال مینه وساحۀ پوهنتون با عبور ازدریای کابل مخفیانه شباشب پخش نموده بودند.واین اوراق ازادرس مکتب زراعت نوشته نشده بود بل؛مبهم بود فهمیده نمیشد که کدام منبع پخش نموده است؟که این مطلب ازاظهارات بعدی محصلین وشاگردان تظاهرکنندۀ روزسوم عقرب نیزمشهودگردیده بود و شنیده میشد واگاهی خودرا ازاین اقدامات لیسۀ زراعت اظهار نموده بودند.

ب:-جنبش خودجوش یازدۀ ثور1344وسوم عقرب خونین:-ماشاگردان لیسۀ زراعت ازبیرون حوادث خبرنبودیم که چه میگزرد مصروف دروس خودبودیم که به یک باره گی وناگهانی عدۀ ازمظاهره کنندگان روزسوم عقرب دروازه مکتب را باخشونت باز وازدرودیواربه داخل لیسۀ زراعت کابل ریختند واعلام نمودند که ما محصلین پوهنتون هستیم وبیائیدباما بپیوندید وما ازاعتصابات غذائی وازمارشهای ضداستبدادی وازخواسته های شما ازاوراق تبلیغاتی وازهمه احوال واختناق شما اگاه هستیم وبرای نجات شما امده ایم.وقرار اظهارات تظاهرکنندگان انها اکثرأ محصلین پوهنتون وازبرخی مکاتب شهرکابل بودند.ومکتب حبیبیه که درمسیرشان قرارداشت نیزشاگردان انرا بیرون کشیده بودند.ازدیدن محاصرۀ نظامی مکتب زراعت توسط تانکهای غولین پای زنجیرداروازروشنی اندازهای نصب شده درچهارکنج دیوارهای شرقی غربی وشمالی وجنوبی مکتب درپیشروی هرتانک که میله های ان به طرف مکتب ولیلیۀ وشاگردان را به نشانه میگرفت؛شگفت انگیز واز ان به خشم امده ومیخواستند شاگردان لیسۀ زراعت رانیزباخود بیرون بکشند.اما این حرکت بصورت فوری وبی مقدمه وبیدون اگاهی قبلی که همه درصنوف خودمصروف دروس بودند وعملأ که مکتب درمحاصرۀ شدید نظامی قرار دارد وشاگردان مکتب شدیدأ تحت کنترول قرار داشتند واستبداد نیز ضربات غیرقانونی خودرا وارد اورده بود وبه حالت پراگنده درصنف قرارداشته وغیرممکن به نظرمیرسید؛سرانجام تظاهرکننده گان بیشترمقاومت پافشاری را عقلانی ندیده ودوباره برگشتند وشعارها داده وبه مظاهرات خودکه دربیرون ازمکتب جریان داشت دوباره پیوستند.وساعت درسی صنف ما همان لحظه مضمون انگلیسی بود ومعلم انگلیسی ما یک "پیسکور"قدکوتاه بود وبسیارعاجزبود وبخاطرسردی فضای صنف درپیشروی صنوف درصحن چمن درس میخواندیم والبته نسبت به شاگردانی که درصنوف خود مصروف درس بودند ؛صنف ما خوبتر شاهد وقوع این حادثه بود.ومعلم انگلیسی ما وقوع این حادثۀ غیرمترقبۀ وناگهانی رامشاهده نموده بکلی حیران ومات ومبهوت ماند وبا نهایت وارخطائی پرسید که چه خبراست؟وشاگردی به پاسخ معلم به مذاق وهزل ازمونگونه گفت که:محصلین ومردم مظاهره کرده اند وبرضد انگلیس وامریکا شعار میدهند و...باشنیدن این خبر؛معلم بیچارۀ انگلیسی ما فورأ روحیۀ خودرا باخته ورنگ ورویش پریده ودربین جویچۀ لب چمن که انجا درس میخواندیم افتید؛وبعدأ برویش اب پاش داده وازدستش گرفته لحظۀ بعد به هوش امد دل اسائی دادیم که مظاهره چیان دیگرنمی ایندخاطر جمع باشید وموترتکسی خواسته فورأبه خانه اش روان کردیم.

ت:ازوقوع جنبش سوم عقرب 1344چنین اگاه شدم:-حادثۀ خونین سوم عقرب که چکیدۀ مبارزات دادخواهانه ودموکراتیک ضداستبداد فاشیستی "طائیفۀ سلطنتی"که با جنبشهای رهائیبخش ملی ضد استبداد مطلق العنان سنتی-قیبلوی گذشتۀ سلفی ان پیوند میخورد.واوج نهضتهای انقلابی بعدی را با ان گره محکم میزند؛واقعیتی است کاملأ عینی ودردل تأریخ پرتپش مملو ازمبارزات پرشور وپرافتخارتوده ای ملیونی ما نقش بسته است.انچه که مشهوداست دولت استبدادی مطلق العنان طائیفۀ سلطنتی قبایلی بعد ازیک سرکوب خونین وخائینانۀ دورۀ"هشتم شورای ملی"وبعدازسیزده سال سکوت مرگبارسیاسی؛برای اینکه باچهرۀ دموکراتیک خودرا اراسته باشد واین یخ سکوت مرگبارسیاسی دست اورداستبداد سده ها با سیطره جوئیهای قبیلوی وحاکمیت میراثی وخاندنی قرون وسطائی شکست وارد نموده باشد؛ویابه سخن دیگر درهژمونیزم دموکراسی خواهی وخودرا دموکراتها معرفی نموده باشند؛ریفرم گونه ازقشرزحمت کش وکم بضاعت جامعه برای به خاطر به اصطلاح"تقسیم قدرت"نمائیشی رابه تجربه گرفتند.سردارداودخان سیاست مدارمستبد ومهرۀ درجه دوم سلطنت میراثی در19/حوت/1341خ.استعفا داد ودرصدد ان شد تاشاد روان داکتر محمد یوسف وزیرمعادن وصنایع وقت رابرای اخذ رأی اعتماد طبق قانون اساسی مصوب لویه جرگۀ1343خ به سمت نخست وزیری به جلسۀ شورای نماینگان پیشنهاد نماید.وشیوۀ رأی گیری را گویا میخواستند که ظاهرأ دموکراتیک نشان بدهند دموکراسی را پیاده نمایند؛اکت وتمثیل دموکراتیک بودن را به نمائیش بگذارند.زمامداران صرف به استبداد وبه انحصارقدرت سیاسی بلدیت دارند نه به ساماندهی ها ونظم ونسق اوردن ها؛به این مهوم که پیش ازانکه ظرفیت تالار پارالمان خودرا بسنجند ویا چه تعداد وازکدام اقشار وطبقات اجتماعی داخل یک فهرست مرتبه خبرشوند ونظربه ظرفیت وگنجائیش تالارکه بی نظمی رخ ندهد؛محصلین وهمه رابیدون قید تعداد اشتراک کننده؛ ازاد گذاشتند واعلان نمودند که ورود محصلین واستاذان وسائیرشخصیتهای ملی واجتماعی که علاقه مند دیدن وشنیدن ازجریانات رأی دهی واخذ رأی اعتماد ازداکتریوسف کاندیدات صدراعظمی ازاد هستند تا داخل تالارشورای ملی بیایند.که بااستفاده ازاین اعلامیۀ ناعاقبت اندیشانۀ با تعداد غیر محدود؛محصلین واستاذان وسائیر علاقمندان که روزدوم عقرب1344 بود بطرف پارالمان ودرداخل ان سیل اسا ریخته وبرطبق دعوت واعلامیۀ دولت به شکل قانونی ومسالمت امیزداخل تالار پارالمان میگردند؛چون بنا براعلامیۀ دولت وبویژ که شوروانگیزه به اثر تماسها تبلیغات وارتباطات بین قشر روشنفکر ومنورین درهرطرف سروصداها بیش ترمیگردد دراین روزتعداد وکمیت سامعین غیرقابل انتظار وتوقع بیشترازانکه دولت میخواهد میگردد وازظرفیت گنجائیش تالار پارلمان افزون میگردد.دربین تالار بجای نظم ونسق، بی نظمی ایجاد میگردد وازتنظیم این همه مدعویئن مقامات دعوت کنندۀ عاجز میمانند؛ وتعداد اشتراک کننده که ازطرف دولت قبلأتعین نگردیده وجای برای ایشان احترامانه ازقبل تهیه وجای های نشست انها معلوم نیست و...که سرانجام این بی نظمی راکه خود مسئولین پارلمان ایجاد میکنند؛دوباره اعلام میکنند که امروز جلسه نیست فردا سوم عقرب بیائید!؟عین اعلامیه را دادند که دیروز داده بودند که دران نه تعداد مدعوئین تعین گردیده،نه از کدام اقشار وطبقات یا به چه تعداد استاذان ومحصلین وغیره وبه کدام جای خاص ومعین درداخل تالار شو را باید اخذ موقع کنند؛اصلأدرکلۀ بی سنجش انها هیچ خطورهم نمیکرد.وبه این ترتیب وبه اساس این اعلامیۀ ثانی دولت فردای ان روز یعنی بروز سوم عقرب مردم بیشترازدیروز بشکل سیل اسا بطرف پارلمان میریزند وتلاش مینمایند تا بازهم داخل تالارشوند.واما بادریغ وسوگمندانه که مقامات مذکور ازاعلامیۀ خود مبنی بر دعوت مدعوئین خود درپارالمان منکرمیشوند؟!"چراعاقل کند کاری که بارارد پشیمانی!" وتمامی کسانیکه داخل پارالمان شده بودند دوباره انها را ممانعت نموده ووادار به خروج ازپارالمان گردیده ودروازه را میکوشند بروی سامعین دعوت شدۀ خود مسدود نمایند.دراین میان گفتگو ها وتنشها بین سامعین دعوت شده ومقامات پارالمان وقوای پولیس درگرفته وانها را سرانجام بزور ازپارالمان بیرون میکنند.واین اشوب وجنبش ازداخل پارالمان به شکل خودجوش وخود اگاه برمیخیزد ووعده هائی را که دولت به مردم داده بود یعنی"ورود همه را درابتدأ درپارالمان اجازه داده همه را دعوت نموده بود؛که به این اساس همه تعهدات ووعدۀ واعلامیۀ هائی قبلی خود را زیرپا نموده ازهمه چیز منکرگرید وبه مردم بی حرمتی نموده وانهارا بی حرمت میسازد.واین عمل باعث هتک حرمت استاذان ومحصلین وسائیرسامعین دعوت شده گردیده وبی اعتمادیها را بین استاذان محصلین وشاگردان ومردم بادولت مستبد مرتجع ومحافظه کار زبون ایجاد مینماید. ومردم پرعقده وخشم گین گردیده باهم تجمع ودست به مظاهرۀ قانونی ومسا لمت امیزبرضد این همه حیل وفریب کاری ها ونیرنگ بازیهای محافل بی کفایت ارتجاعی حاکمۀ زبون؛میازند.برعلیه دولت شعارها داده وبا سخنرانیهای پرشوری تجمع خودرا هرلحظه فشرده ترمیسازند وتجمع مردم هرلحظه پرجوش تروپرخروش تر میگردد.وبالاخره مردم درمقاومت با پولیس بطرف سرک دارالمان به استقامت مکتب حبیبیه ومکتب زراعت هجوم می اورند؛باوجود مقاومت پولیس؛شاگردان مکتب حبیبیه را با خود بیرون کشیده به سیل مظاهره چیان خود می افزایند؛وشماری ازاین جوانان نیز دراین زدو خورد ها ازطرف پولیس گرفتار وبازداشت میگردند.وهمان قسمیکه اشاره شد به نسبت محاصرۀ شدید نظامی مکتب زراعت کابل با تانکهای زنجیرداروبا امنیت شدید ان شاگردان مکتب زراعت را بیرون کشیده نمیتوانند.

ث:-شکلگیری حادثۀ خونین سوم عقرب وکشته شدن حسن خیاط:-این احتجاجات واعتراضات که علیه دروغ وکذب وحیله ودموکراسی گریزمقامات زبون واعتبارباختۀ پارالمانی باعث خشونتها وتشنج بین مقامات امنیتی ومظاهره چیان میگردد،حادثۀ خونین طوری شکل میگیردکه مظاهره چیان ازاین حالت خشم گین گردیده بطرف سرک کارتۀ چهار به استقامت خانۀ مرحوم داکتر یوسف به امتداد دریای" چمچه مست" کابل راه پیمائی نموده شعارهای پراگنده داده شده سرازیر گردیدند.اما این شعارها همه ضد دولت وروشهای فریبکارانه وایجاد بی نظمی وعدم وفا برتعهدات وقول شکنانه ونبود سازماندهی مدعوئین وسنجشهای نا عاقبت اندیشانۀ دولت وبویژه بیم وترس ازدموکراسی وگریز زبونانه از دادن دموکراسی به مردم بود.که به اصطلاح تازه بعد از13سال سرکوب خونین جوانان پرشور وانقلابی دورۀ هشت شورای ملی؛میخواست انرا تمرین نماید.درحالیکه مقامات زبون وترسوی امنیتی بیم از ان داشتند که درجریان تظاهرات مبادا کدام حرکت وحملۀ ازجانب تظاهرکننده گان دراین میان به خانۀ داکتریوسف صورت نگیرد؛ازانرو سردار ولی فرمانده قول اردوی نمبر یک ونیروی زرهی برای پراگنده ساختن مظاهره کننده گان ،ابتدأ ازگاز اشک اور کارگرفت که تمام فضا بشمول ساحۀ مکتب زراعت ولیلیۀ ان توسط باد ازطرف سرک شمال مکتب باخودبه داخل مکتب اورد.گاز زرد نمای قهوه ای مثل یک دود غلیظ فضا را ملوث وغبارالود ومکدر ساخته بود که لحظه ها به مشکل میتوانستند یک دیگررا بدرستی ببینند وتشخیص کنند .ونویسندۀاین سطور با استفاده ازاین حالت ازیک راه باریکی که مانند یک "بند" نازک ازچوب وسنگپاچه ها ساخته شده ودرعرض دریا کشیده شده بود ومردم به مشکل ازان عبورومرورمیکردند ودر انجا به حالت ترصد وتعقیب اوضاع بودم ازبالالی ان ازدریا عبور نموده درصف مظاهره کنان خودرا رساندم؛وهمچنان به ده ها بایسکل درزیرپل در دریا انداخته شده بود شاید مظاهره کنندگان بخاطر این که شاگردان از صف مظاهره فرار نکنند این همه بائیسکلها را به دریا انداخته بوده اند.واما مظاهره باگاز اشک اور پراگنده نگردید؛مگرمسیرحرکت خودرا بطرف سرک بین دارالمعلمین وابن سینا ودانشگاه کابل تغیرداد وقوای امنیتی نیزانها را پیش میکرد؛وسرانجام درجمال مینه نیز باقوای امنیتی برخورد وقسمأ محاصره گردیده؛سردار ولی جنایتکار درابتدأ امرفیرهای هوائی راداد تا رهپیمایان متفرق شوند اما مظاهره کننده گان دیدندکه فیرها هوائی است بازهم پراگنده نشدند؛بعدأ فرمانده مذکورسردار ولی سفاک وخون اشام امرفیرهای زمینی را داد که به اثر ان مرمی های فیرشده بروی سرکهای اسفالت شده اصابت نموده وبه هرطرف پراگنده گردید که به موجب ان شماری ازمظاهره کننده گان به خاک وخون غلطیدند وزخمی ها را به تکسی اندخته به شفاخانۀ علی اباد انتقال دادند؛ با داد وفریادها وبا شعارهای تند تر؛ خشونتهابیشتر اوج گرفت و راهپیمایان به خشم امده ازهرطرف بطورپراگنده ازهرراه های ممکن دیگرخودرا بطرف شهروسینمای پامیر مطابق به اعلامیۀ قبلی که توسط شادروان شهید محمد طاهربدخشی استقامت داده شده بود بطوروحشت زده خودرا رسانیدند وهنوز خشونتها بیشتراوج گرفت وتعدادی ازدرون مظاهره کننده گان نیز بنام محرکین گرفتار وتوقیف گردیده بودند که بعدأ بنابرتبصره هابین محافل مترقی ومنورین ومظاهره کننده گان وبویژه که اخیرأدرنوشتۀ اکادمیسن رفیق دستگیر پنجشیری عضو کنگرۀ (موئسس) حزب منتشره درسایت وزین سپیده دم در14/اکتوبر/12انعکاس یافته است براسا این اسناد وشواهد عینی؛ زنده یاد شهید محمد طاهربدخشی ورفیق سلطان علی کشتمند اعضای موئسسین کنگرۀ (حزب)؛شادروان رفیق بریالی وشادروان انجنیرمحمد عثمان استاذ فاکولتۀ ساینس وعدۀ دیگرشامل بوده اند که بعدأدردورۀ حاکمیت شاد روان محمد هاشم میوندوال نخست وزیر وقت از زندان رها گردیدند.ودراین حالات پراشفته بودکه مظاهره کننده گان با انگیزه های بعدی ناشی از حملات وحشیانۀ پولیس؛ضرب وشتم وگرفتاری ها وتقیف نمودن ها که خشم وخشونت مظاهره کننده گان جوان وروشنفکران ومنورین را به اوج خود رساند وبیشترتشدید یافت؛بخاطررهائی انها نیز بین تظاهر کننده گان وقوای امنیتی دراطراف حوزۀ امنیتی پولیس شیر شاه مینه برخورد های شدید درگرفته وسرانجام به امر مستقیم سردار ولی سفاک وخون اشام بروی تظاهرکننده گان اتش کشوده عده ای را به خاک وخون می اندازد و تعداد کثیری ازمظاهره چیان بالای سرک خونین جمع شده اطراف شهید وزخمی شده گان را گرفته لحظۀ بعد برخی ازانان راشناسائی نموده ونام ان شهیدی که بروی سرک افتاده بود بنام"حسن خیاط"اعلام می منمایند!وبه این ترتیب این همه قتل وخونریزیها وسرکوبهای خونین به امرسردار ولی خون اشام پیهم صورت گرفته وباعث برافروخته گیها اشوبها وانگیزه های خشونتهای بعدی میگردد؛واین باعث شد تا راهپیمایان الا حوالی شام درشهرکابل به مظاهرات قانونی بیدون حمل سلاح ادامه دادند واما به گونۀ خونین واسف انگیزی سرکوب گردیدند وبنام خونبهای "شهید حسن خیاط"با شعارهای تند ضد دولت زبون وپوسیدۀ قرون وسطائی خشم وخشونتها اوج گرفت واین حادثۀ"خونین سوم عقرب"بالاخره به یک سنت مبارزۀ انقلابی توده ای مبدل گردید که بویژه درسالهای بعدی؛همه ساله همه شهروندان شاهد هستند که عکس شهید حسن خیاط که یک پسرجوان معلوم میشد؛به یک قاب بزرگ چوکات ونصب نموده ومظاهره کننده گان انرا با سائیر شعارهای مزین سرخ وانقلابی درصفوف رهپیمایان یک جا حمل میکردند وبه نمائیش میگذاشتند که یک واقعیتیست کاملأ عینی وتکذیب ناپذیر.درحالیکه برخی سلطنت پرستان برای چشم پوشی ازین همه جنایات غم انگیز تأریخی زمامداران قبائلی خود ازکلیۀ این واقعیتهای غیرقابل انکاروتکذیب تاپذیر؛انکارمینمایند.هرگاه این عکس تحت نام حسن خیاط واقعیت نداشت ویا تصنعی وساخته گی میبود؛درطول این 48 سال چرا این عکس ازجانب اقارب وفامیل وی کسی پیدا نشد دعوا کند که صاحب این عکس مرده ویازنده مربوط به فامیل ما ست چیزی یاداورنشد.وکذب ودروغ اگربود چگونگی انرا افشا نکرد؟ وهنوز کسی پیدانشد که غیرواقعی بودن انرا ثابت سازد؟!-واین درحالیست که هزاران هزارانسان اگاه ،استاذان،محصلین وشاگردان منورین وطیف وسیع ازروشنفکران وترقیخواهان ومردم اگاه؛طبقات واقشارواصناف مختلف جامعه ؛این قاب عکس شهید حسن خیاط را با خود حمل نموده درزیر این قاب عکس،مارشها ومیتینگها وراهپیمائیها نمودند،شعارها دادند وخون بهای شهید حسن خیاط را ازقاتلین وجلادان طائیفۀ سلطنتی میراثی قبایلی خواستند وشانه به شانه ودست بدست انرا درخیابانهای کابل وولایات کشور حمل نمودند ودرروزنامه ها وجرائید وبه تمام رسانه ها به تیراژوسیع همه ساله پخش و نشرگردید وموئرخین نویسنده گان وشاعران با اب وتاب درنبشتارخود با تأثرفراوان وبا درودها یاد نمودند.واین کتله های عظیم ملیونی درسراسرکشور همه ساله منحیث یک روز تأریخی مملو ازجنایات ننگین وخونین سردمداران سفاک قبائیلی حاکمیت مرکزی تک قومی که همه اگاهان سیاسی،احزاب مترقی،ارتجاعی ومحافظه کار وحتا نیروهای سیاه وعقب گرای اخوانی وناسیونالیستهای افراطی ونژادپرست"افغان ملت"وهمه نهاد های سیاسی مدنی،علما،استاذان ودانشمندان،سیاسیون ونخبه گان وژورنالیستان وتوده ها ی وسیع مردم که همه ساله برای تقبیح اعمال جنایتکارانه سردمداران سفاک حاکمیت مرکزی انحصاری میراثی شوم قبائیلی را همه بایک صدا محکوم میکردند ومیکنند؛ایا همۀ اینها را میتوان جعل کار یا نافهم ونا اگاه ویا چنان ساده ودنباله رو وساخته کار ودیماگوژیک خطاب نمود ویکسره همه را توهین کرد؟؟؟؟!!!وایا ضرورت ان درچیست تا با همچو یک عکس به اصطلاح وبه زعم سلطنت پرستان مرتجع ساختگی وتصنعی مردم را فریب داد ویا مردمان اگاه ملیونی ما با ان فریب بخورند؟ان دوران دیگرگذشته است که بانام جعل خودرا مسلمان معرفی نموده مانند ملای انگلیسی"لارنس"ملای جعلی انگلیسی داوزده سال بالای این مردم متدین وبی الائیش ما درمسجد جامع پل خشتی کابل امامت نمودید.امروزمنافق ترین وشیطان ترین ملایان واخند های شما که لانه های کثیف وشوم انها بویژه درپاکستان است وتروریسم اسلامیرا تحت نام جهاد رهبری میکنند وتجارت دین نسبت به هرزمان دیگررونق بی سابقه یافته است؛درنزد مردم اگاه وبیدار ما افشأ هست وهرعمل شیطانی وخائینانۀ انها با استفادۀ ابزاری ازدین توسط خلق اسیرواگاه ما گام بگام تعقیب وافشا میگردد.باخشم ونفرت مردم ما مواجه بوده ونمیتوانند دربین مردم جای داشته باشند.کشتار وزخمی شدن بیشترازصدتن خلق دلیرومتدین ما درمسجد جامع میمنه مرکز ولایت باستانی فاریاب در رووز عید قربان که بیرحمانه قربانی گردیدند نمادی از ضعف وناتوانی شکست ورسوائی ونبود جرئت وقدرت مقابله ی جبه ای بامردم دشمن شکن وطالب کش ماست که مدعیون دین واسلام تحت نام جهاد به خاطر تأمین منافع اربان پاکستانی وانگلیسی ووهابیون ال سعودی درجهت تحکیم حاکمیت یک قومی مرکزی فاسد-فاشیستی؛ خودرا برای دهشت افگنی؛ امده اینجا ارامترین وصلح پسند ترین ومتواضع ترین متدین ترین مردم این سرمین تورکستان خودرا انتحار مینمایند وبه باداران خود نا امن نشان میدهند وپول میگیرند که سروکلۀ اهداف همۀ انها ازیک یخن برون میبراید وخلق ما دیگر فریب نمیخورند.خبط وخیانت وبازیهای چندین بعدی ملایان واخوندان دین فروش ازپاکستان گرفته تا شیخهای عرب وال سعود وانگریز واربابان غربی شان چهره های ضد انسانی،ضد افغانی وضد صلح وثبات وارامی وضد ازادی،ترقی وعدالت اجتماعی انها روز بروزنتنها به مردم افغانستان بل درسراسرجهان افشأ گردیده ومنفورمردم وتأریخ گردیده اند ودرین روزها چهره وپالان تبدیل نموده حتا ازدموکراسی وانتخابات نظام سکولاروازحق وحقوق مدنی وشهروندی کاذبانه برای فریب مردم نام میگیرند.واین درحالیست که به هیچ اسم ورسمی نمیتوانند دیگربنام تیروریستهای مزدور دربین مردم جای داشته باشند ازنظام امارتی وجنایتی شریعتی غارتی وخونین انها دردهۀ قبل ؛هرگزفراموش مردم وتأریخ نمیبگردد.بنأ میبینیم ومضحک ترازهمه اینست که امروز برخی ازبقایای نیمه جان سلطنت طلب وسلطنت پرست ومرتجعین قرن بیست ویکم اززیرلیحاف دموکراسی لیبرال بیشرمانه سربالا نموده که میخواهند از همه جنایات اربابان اسبق مستبد وسفاک خود به یک باره گی انکارنمایند؛ویک واقعیت عینی تأریخی مانند سوم عقرب خونین1344خ.را که امروز به یک قدرت مادی درذهن توده های اگاه ما رسوب نموده وشکل گرفته است؛بطورمذبوهانه ومضحکانه درمغزشوئی توده ها وتأریخ تلاش میورزند وافتاب را بدوانگشت میخواهد پنهان نمایند.

ادامه دارد

حسن پیمان

این نخستین شعرمن بود که بعد از وقوع حادثۀ الم انگیزوخونین روز سوم عقرب 1344خ سروده شده بود:

نعرۀ دموکراسی

سرزقید یوغ استثماررها باید نمود

دژاستبداد سیاه را تباه باید نمود

نعرۀ دموکراسی را به سمع ارتجاع

بی تکلف این شعار خودصدا باید نمود

شمشیرعدل گرددنصیب زورمندان کهن

این غولان شوم را ازصف جدا باید نمود

دست استمکارسیه را زریشه خشک ساخت

توده را ازچنگ اربابان رها باید نمود

ای که دم خدمت زتوده میزنی سربازشو

یا برارمانها بسا عشق ووفا باید نمود

فقرودرد و بی سوادی هاست دامنگیرما

درد بی درمان خودهارا دوا باید نمود

زاه اتش باریتیمان بباشی منفعل

زشک چشم بیوه زن شرم وحیا باید نمود

پنجۀ خونین میتازد بابیرحمی اش

درطریق قطع ان اندیشه ها باید نمود

اتحاد ما شعارماست ممبعد درجهان

اتحاد با کارگرو مظلوم گدا باید نمود

قول"پیمان"باشد توأم با همه برنا وپیر

تا نظامی عاری از ظلمت بنا باید نمود

حسن پیمان""

لیلیۀ دانشکدۀ زراعت کابل

/مطبق/1965 عیسوی/1345خ.

قبلی

 

 

 


بالا
 
بازگشت