حسن پیمان

به ادامۀ...قسمت(5)

عوامل وانگیزه های عمدۀ قیامها وانقلابهای خودجوش

پ:-خیزشهای بعدی یازدهم ثور1344خ.

وواکنشهای ارتجاعی واستبدادی:

جنبشها عادت توپ بازی را دارند

عادتی دارم چو"توپ"که هرقدرکوبند مرا

باخشونت بررخش خیزم ،بیدون هیچ سلاح

همچو گل در"پخسه دیواری"کنند زیرلغت

هرقدرپایمال شوم ، پخته شوم در زیر پا

حقایق کی شود پنهان ز چشم تیز تأریخ

امروز اگر پنهان شود ، شود افشأ درفردا

ازافشای حقایق بیم مدار"پیمان"هرچه هست

شود ارامش خاطر کند دائیم روح افزا

حسن پیمان

این اقدامات ددمنشانۀ ضدقانونی وضددموکراتیک استبداد مطلق العنان محافل ارتجاعی حاکمه علیه شاگردان واستاذان وافزون بران توقیف انان یک توهین بزرگ تلقی گردیده وانگیزۀ دیگری ازخشم توفندۀ شاگردان واستاذان را به نمائیش گذاشت وبسا زمزمه ها ونگرانیها را دربین صنوف ولیلییه شب باشها دربین شاگردان ایجادکرد وشاگردان دراین رابطه دوباره جمع شده تصمیم گرفتند وازمیان خود حدود 50 نفررا طورنماینده تعین؛ودرتأریخ برای "نخستین بار"بودکه"مارش"کنان ازصحن مکتب زراعت تحت شرائیط مطلق العنان استبداد شاهی تا وزارت معارف با شعارهای ضد استبداد،ضدظلم ودکتاتوری وبیدادگری وبرای رهائی استاذان وشاگردان زندانی؛راه پیمائی را براه انداختند.وتظاهرکنان خودرابه دفتر وزیر معارف وقت به تعمیرجدیدالاعمارواقع شمال پارک زرنگار رسانیدند.درانجا بداخل تعمیر تجمع نمودند تا سرنوشت استاذان وشاگردان وتبدیلی مدیر مکتب اخترمحمد پکتیاوال مستبدرا روشن سازند واما تعداد دیگری از شاگردان افزون بر نماینده گان انتخابی بطورداوالطلبانه بامارشکنان یکجاگردیده بودند که شمار این نماینده گان زیادگردید.تجمع واعتراضات چندساعت ادامه یافت وانتظارکشیده شد واما وزیرمعارف درابتدأ مارا نپذیرفت وازدفترخود بیرون نامد وازبیم نتوانست بیرون براید وسرانجام بنابرخواهش وزیرموصوف هفت نفرنمایندۀ دیگری ازمیان این نماینده گان عمومی مارش کننده گان مکتب تعین گردید تا باوزیرمعارف مسائیل مطروحه وخواسته های صنفی خودرا درمیان بگذارند؛بعدازجروبحثهای مزید بازهم وزیرمعارف با همان نصیحتهای کاذب پدرانه ی دروغین وبا وعده های فریبنده مانند رئیس استخدام خودبنام "مجیدخان سبز"به نماینده گان هفت نفری شاگردان چنین نصیحت ووعدۀ تطمع کنندۀ "سرخرمن"داد:" ..شاگردان وهمصنفیها ومعلمین شما ازادهستند ودرنزدمانیستند که بشما ازادکنیم؛شما وقت گرانبهای خودرا ضائیع نکنید درسهای خودرا بخوانید واین تغیروتبدیلیها کارشمانیست هرمشکلی دارید ازطریق ادارۀ مکتب حل میشود ما به ان رسیدگی مینمائیم ومدیرمکتب شمارا فورأتبدیل میکنیم و به خواسته های شما وشکایات شما واقف شدیم وعده میدهیم بعدأاجرامیشود؛شما اولاد های این معارف هستید مکتب ازشماهست وایندۀ مملکت به شما تعلق دارد وبرخی دستها شاید دربین شماکارکند فریب نخورید؛شما به تحصیل امده اید به این جاروجنجالها وماجراها دست نزنید به نقص شما تمام میشودوغیره ..."مطالبی که دراینجا صرف انچه که به خاطرمانده بود موئجزارقام گردید.که بااین حیل واغواگری وسخنان تشویق کنندۀ تسلیم طلبانه وشکنندۀ روحیۀ رزمی شاگردان دردفاع ازموضع نژادپرستی وارتجاعی خطاب نمود که به اثران شاگردان پاک طینت وبی الائیش باشورمیهنپرستانه ی خودجوش خود به حرفهای کذائی وزیر معارف باورنموده ودوباره برصنفهای خودبرگشتند.ودرواقع این مرتجعین محافظه کار وخودکامه درسخنان خود طوری وعده میدادند که ظاهرأ همه حرفهای شان راست وصدقانه وباورکردنی است وحتا شاید عملی هم گردد.که شاگردان بی الائیش وخوش باورصادق را ؛زرنگانه ومذورانه باحرفهای میان خالی متحدالمال خود فریب میدادند وانچه وعده میدادند برضدان عمل میکردند.که چنین هم کردند.

برتواضع های دشمن غافل مباش بیدل*که خم خم رفتن صیاد زبهر قتل مرغان است""

"ابوالمعانی بیدل"

ت:-سرکوب جنبش خودجوش یازدهم ثور1344خ.:-زمامداران تمامیت خواه قبایلی برخلاف تمامی تعهدات خود به نماینده گان شاگردان لیسۀ مسلکی زراعت کابل با زیرپانمودن تمامی قوانین؛اصول وموازین ملی ومعارف ستیزانه؛بطورجابرانه ویکه تازانه درحمایت مستقیم ازمدیرلیسه اخترمحمد پکتیاوال؛ازاعمال برترجویانه و استبدادی قبیلوی - سنتی ؛ لست طویلی از افراد(اخراجی،بازداشتی وزندانی،وجزاهای تهذیبی وتأدیبی وتنبیهی)راتهیه نموده بگونۀ زیرمورد تطبیق قرار دادند.براساس تصمیم ضدقانونی وضدفرهنگی وضدتعلیم وتربیه وضدخواسته های مشروع ملی ودموکراتیک وقانونی مسالمت امیز شاگردان بروی لیست مرتبه وپیش نویس شدۀ قبلی خود به کتگوریهای مختلف تعین جزاها محکوم نمودند.

یک:-دستۀ اول جزاهای اخراجی:-منجملۀ ازشاگردان"رفقا محمد عمرساطع ازولایت فراه که بعدأعضو(حزب)ورئیس کودکیماوی وزارت زراعت واصلاحات ارضی وبعدأ سناتور وعبدالغنی کمالی ازولایت هرات؛بعدأ عضو(حزب)ومعاون کوپراتیفهای تعاونی نیز گردید که هرکدام را به "دو دو سال"ازمکتب اخراج نمودند.وهمچنان محترمان "انوربیک وهاتم بیک وعمربیک "ویکی دیگری ازاین برادران وهمدوره های عزیزکه اسم شان فراموش شده که شاید بنام شیرافگن بود وایشان ازاولاده های(ملک قیص خان) که یک فامیل معروف ضد سلطنت میراثی ازولایت ننگرهاربودند وبه جرم برانداختن سلطنت مطلق العنان ظاهرشاهی بنام "یاغی"ازدیارابائی شان ازننگرها ربه میمنه بطورجزائی با اقارب وخویشاوندان این فامیل ضدسلطنتی قبلأتبدیل گردیده بودند."(چون میمنه مرکزولایت باستانی فاریاب یکی ازمناطق دوردست وازچشمها دورافتادۀ زمامداران قبایلی درطول سده هابوده.ازانرو زمامداران قبیله سالار مخالفین خودرا ویا کسانیرا که میخواستند جزابدهند؛مانند فامیلها واقارب غلام نبی خان چرخی لوگری وملک قیص خان ضد سلطنتی ننگرهاری بطورجزائی دران محیط محروم تورکستان زمین تبعید مینمودند-نویسنده)بنابراین ارزیابیها شاید هم اخراجی این عزیزان از اولاده های ملک قیص خان بیشتربه ضدیت اشکارای انها بااستبداد مطلق العنان سلطنتی اخراج گردیده باشند ویاهم به هردو دلیلل!-وبه همین سلسله ازجملۀ استاذان ما"محترم عزیزالدین خان"که یک استاذپرشور وبیباک بود وحتا برخی اوقات درصنف نیزسخنان مهیج کننده وشورانگیزمطرح میکردکه بعدها زمان اوج وخیزش نهضتهای انقلابی واغاذفعالیتهای گروه های سیاسی مطابق به ارزشهای دموکراتیک قانون اساسی جدید مصوب لویه جرگۀ 1343خ.درکابل به اصطلاح در"دهۀ دموکراسی"؛برخی اوقات ایشان درزیرشعاروبیرق گروه"شعلۀ جاوید"قرارمیگرفتند؛میدیدم.وهمچنان استاذان محترم هریک"شاه محمودخان معلم دری یا فارسی وشاه محمدخان معلم ریاضی واینها هرسه استاذان نیزازچهادهی کابل بودند که درلیست اخراجی گرفته شده بوده اند.واین دسته استاذان وشاگردان وطن پرست ومبارز ازجملۀ کتگوریهای اول بودندکه به جزاهای اخراجی ازمکتب مسلکی زراعت کابل متهم وملزم گردیدند واخراج شدند وبرخیها زندانی نیز گردیده بودند.

دوم:جزاهای تهذیبی وتأدیبی وتنبیهی:-شاگردانیکه به کتگوریهای دوم وسوم جزاهای تعین شده که تعداد شان درحدود(50)نفرمیرسید چنین محکوم گردیدند . بطو رعموم نمرات تهذیب شان از نمره(30،20و50)د درصد ازنمرات عمومی شان کم میگردید 0واین بدترین جزا برای یک شاگردبودکه ازنمرات تهذیب ایشان کم گردیده بود وهیچکس نمیتوانست به همچوشاگرد کمک کند ویا بالای نمرۀ کمبودی ان ازطریق نمرات مضامین دیگر افزود یا جبران وتکافوکند ویا نمرۀ "سپورتی یاعلاوه گی"بالای ان افزودگردد.که با کوچکترین اشتباه وحرکت خلاف پالیسی اداره وصنف باکمترین نمرۀ تنقیصی حتا به اعشاریه( 00001/.)هم باشد؛مطلقأ باید اخراج میگردیدکه؛به این ترتیب تقریبأ(ده نفر)شاگرد بشمول نویسندۀ اینسطور تحت نمرات جزائی(پنجاه درصد)ازنمرات تنقیصسی جزائی قرارگرفتیم؛ودرحدود(پانزده نفر)ازشاگردانرا درحدود(30درصد)و(25درصد)ازشاگردان را(20درصد)نمرات شان از(100نمره)تحت عنوان جزای تهذیبی وتأدیبی کم ومحکوم گردیدند.ودرامتحان سالانه تأثیرفاحشی بالای نمرات عمومی بجا گذاشت.که نویسندۀ این سطورنیزباکم شدن پنجاه درصد ازمجموع نمرات سالانه نتوانستم اول نمرۀ عمومی شوم؛بل همان درجۀ سوم خودرا درصنف حفظ نمودم.زیرا تفاوت بین نمرات اول ودوم ویا سوم بسیارناچیزوبه شمارانگشتان دست است؛وحتا تفاوت به اعشاریه که درفوق اشاره شد درجه بندیهارا اسیب پذیرمیسازد.درحالیکه باتفریق پنجاه درصد ازسرجمع عمومی نمرات؛یک کاهش فاحشی را درنمره بندیها ودرجه بندیهای شاگردان درصنف وارد اورده وسبب ان میشودکه شاگردرا درهرموقفی که باشد درجۀ اورا به شدت پائین می اورد.وهمچنان درقبال این درجه بندیها برمبنای معیارهای علمی واصولی که دراگثرنهادهای تعلیمی بین شاگردان ممتازکه باهم نمرات مساوی دارند.بگونۀ مثال:(100=100)بین هردوشاگرد ممتازصنف که باافرین وشادباشهاوغیره امتیازات دیگرتوسط استاذها، بازهم اگر مساوی میگردد.وبخاطرانکه حق تلفی نگردد وعدالت برقرارگردد ویا دوباره ازایشان به اخذ امتحانات مکرر ضرورنباشد.دران صورت درجلسۀ معلمین بالای حسن اخلاق،لیاقت،استعداد فکری،زحمتکشی،پابندی به دروس وحاضری وسائیرروشها ورفتارها وخصوصیات خاص شاگردان درصنف با همصنفیها واستاذان واداره وغیره معیارهای کاربردعملی پیدامیکندکه؛این دوشاگردممتازبا نمرات مساویرا ازهم تفکیک نماید؛که همچومعیارها نیزدردرجه بندی شاگردان درصنف معمول بوده ودرچنین حالات مدنظرگرفته میشود که بادرنظرداشت این مطالب ودراین ارتباط محترم شاه محمدخان"گوش"استاد لیلیۀ مکتب ما که ازلغمان بودند؛روزی ازان روزها به من چنین گوشزد نموده بود وتکیه کلام ایشان همیشه دراغاذ سخن خود واژۀ(لاکن)رابیشتراستعمال مینمودند به من گفتند:"لاکن توباید شکربکنی که طالع اوردی؛لاکن توهم درلیست اول اخراجیها؛اول نام توبوده؛لاکن ازجزای اخراجی نجات یافتی،لاکن بالای اوصاف وخصوصیات اخلاقی شاگردان نیز درمجلس معلمین وادارۀ مکتب بحثها صورت گرفت؛لاکن یک شاگردپابند،همیشه حاضردرصنف،با اخلاق وبا استعداد وبا کرکتر وموئدب وزحمتکش بودی؛او لاکن هیچ عملی ضدپالیسی صنف واداره به جزاین حادثۀ اخیرازتوسرنزده بوده؛لاکن همه معلمین دربارۀ تونظریات مثبت دادند. اولاکن درجه بندی جزای دوم بعدازجزای اخراجی ها که (50درصد)ازنمرات ات کم میشود؛قرارداده شدی.او لاکن چند نفردیگرهم مثل تودرتحت همین شرائیط ونوع جزاقرار گفتند.لاکن سخت تحت کنترول قرار میگیری وهرگاه کوچکترین عمل وحرکت ورفتاروکردار وگفتارضداداره ومدیریت مکتب ازتو سرزند؛لاکن بیدون هیچ پرسش ازنمرات ات ولو که به اعشاریه هم باشد اخراج میشوی او لاکن مواضب حال خودباش و...)به این ترتیب استاذ لیلیۀ ما درپیشروی اتاق طعام برای من هوشدارباش داده بودند.البته قابل یاد اوریست که دراخیرسال تعلیمی رقابت بین گروه وابسته به اختر محمد پکتیاوال به سرکردگی یک همصنفی ما بنام معاذالله ازپکتیا یک ادم کمید ودوم نمرۀ صنف وبین عبدالقادر ازلغمان که اول نمرۀ صنف ما رقابت شدید درموقف احراز اول نمره گی وجود داشت وهمچنان این رقابتها بین سائیرشاگردان ممتازنیز بیشترتشدیدیافته بود.ونیز دران زمان شاگردان اول ودوم وسوموم صنف ویا کسانیکه اوسط عمومی نمرات شان بالاتراز(85ویا-أ)تثبیت میگردید؛بیدون اخذ امتحان کانکور مستقیمأ میتوانست شامل دانشگاه کشاورزی گردد که ازاین امتیاز نویسنده نیز مستفید گردیده بود.درانیجا قابل تذکراست که؛نسبت بعد مصافه ودشواریهای راه ها که به ان دربحث قبلی اشاره شد بوقت معینه که همه ساله دوم حمل دروس دانشکده ها اغاذمیگردید به نزد ریئس دانشکدۀ زراعت بنام"شاه محمد الوکوزی"مراجعه نموده بودم که درطول چهارسال دورۀ فاکولته روی اوراکسی نمیدید وازدفترخود هرگزدروقت دروس بیرون نمی برامد ونه رفت وامد اوراکسی میدید وبسیارنادربود؛تا ازچگونگی شمولیت خود جویاشوم؛بدن انکه موضوع را درست پرسان ویا منحیث یک مسئول اداره پیش امد انسانی داشته باشد مستقیمأ با خشونت بمن گفت:"ان قانون را گاو خورده برو امتحان کانکوربده و.."ومن دوباره درشعبۀ محصلین دانشگاه کابل مراجعه نمودم کفتند که نام تو درلیست محصلین دانشکدۀ زراعت است؛نمره سوم ازمکتب فارغ شدی واوسط نمرات توبلند است برو درصنف درسهای خودرا تعقیب کن عقب نمانی.به اینترتیب شامل پوهنزی زراعت گردیده و به دروس خودادامه دادم.

سوم:جزاهای ازمونی زندان گونه :-باتطبیق کامل این جزاهای اشاره شده؛بعدازفروکش سازی اعتصابات،اعتراضات وتظاهرات شاگردان پرشوروطنپرست توسط عمال استبداد مطلق العنان قبیلوی؛درچهارطرف ودرچها کنارۀ دیوارهای لیسۀ زراعت کابل؛چهارعراده تانکهای غولپیکر زنجیردارراجابجای وبا چهارعدد گروپهای قوی روشنی انداز نظامی درچهاراحاطۀ لیسه نصب وبصورت فعال نگهداری وبه موئظفین امنیتی ان هوشدارباش بیست و چهارساعته به حالت نظامی"تیارسی" واماده باشی داده شد.که میله های تانکها وروشنی اندازها بطرف مکتب ولیلیه علیه شاگردان متمایل ساخته شده وامنیت شدید نظامی برقرارگردید.وشاگردان ازرفتن به بیرون ودربازار وتماس بااقارب ودوستان وفامیل وغیره بکلی ممنوع ساخته شدند وبه دروازۀ مکتب نیز با یک زنجیر ضخیم وبا یک قفل کلان مسدود ومحکم گردید.هرنوع خط وخبروتماسها ومبالغی جیب خرچی که ازجانب فامیلها واقارب شان ویا پایوازان شان که برای دیدن عزیزان خود ازولایات دوردست می امدند؛هیچ گاه دیده نمیتوانستند؛بلکه توسط موئظفین دروازه ازطریق تبادلۀ خط ونامه ازاحوالات یک دیگر که انهم نباید ازماجراها وحوادثی که درمکتب رخ داده چیزی به بیرون تحریرکنند؛بین شاگردان واقارب وپای وازان شان دربیرون ازمکتب تبادله میگردید.وبه این ترتیب تماسها برقرار میگردید.عین سیستمی که حتا بدتراز زندانهای سیاسی دراین مکتب برقرارگردیده بود؛درزندانها پای بازان میتوانند محبوسین خودرا ببینند.اما درمکتب زراعت بویژه درروزها ودرماه های اول هرگزدیده نمیتوانستد.که شخصأ بالای خودم همچو یک برخوردصورت گرفت.محترم حاجی اخترمحمد که یک قطعه خط بامعۀ وجوه خیلی ناچیز احوالی را ازمیمنه ازفامیل اینجانب بمن اورده بود ویک ادم زیاد غیرتی وتند مزاج هم بود؛نامه را بدست موئظف دروازه تسلیم نموده وبه نسبت اینکه بالای موئظفین دروازه اعتماد نکرده واصلأ ازاین حالت زندان گونۀ مکتب به خشم امده ومرا نیزدیده نتوانسته ووجوه اورده گی خودرا با تأثرفراوان دوباره باخود به میمنه برده بود!. شرائیط خفقان اوری مسلط گردیده بود که حتا برخی خریداریهای عاجل شاگردان واجناس ضروری که به کانتین مکتب میسرنمیگردید؛بعدازاخذ پول ازشاگردان توسط همین موئظفین وکارمندان موئظف مکتب ازبازارخریداری گردیده وبه شاگردان توزیع میگردید.

چهار:جزاهای شاقه ئی:-بعدازاین حوادث وتطبیق جزاهای تعین شده بالای شاگردان؛مضامین ومفردات درسی وادامۀ دروس درصنوف بشکل تحریری وتقریری روتین جای خودرا به پراتیک وکارعملی عوض نمود ودروس دربین صنوف تقریبأ شکل توقف راداشت؛بل دربیرون ازصنف تمامی زمینهای زراعتی ساحۀ مکتب که به شکل تجربوی دربین شاگردان تقسیم گردید.البته نسبت به گذشته هابیشترین وقت شاگرد گویا تحت عنوان کارعملی بالای زمینها وغیره کارهای فزیکی خارج ازمضوعات درسی اختصاص یافت.وبه مانند بندیهای سیاسی؛به کارهای شاقۀ بیلکاری،کلند زنی،زمبیل کشی،سنگ چینی وپاک کاری به شخم زمین به کشت وزرع وابیاری،خشاوه واستعمال پاروها کودهای کمیاوی وادویه جات زراعتی وسمپاشی،جوی کنی وهموارکاری وپلوان بندی وغیره ؛همه روزه که برخی ازاین کارها پیوسته وبیدون وقفه وبا تهدید بالای شاگردان عملی میگردید؛ادامه یافت.هرچندبرای من همچوکارها چندان اشکالی نداشت.زیرا افزون براین کارها حتا؛ سنگ شکنیها ،سنگ کشیها،گلکاریها،خشت زنیها، خشت پزیها وقالبزنی خشت وکوره پزی برای سنگ چونه واعماردیوارها ازگل پخسه ای دروگری وخرمن سازی وخرمن کوبی وبسا کارهای سنگینتروپرشاقه تری راکه درولایات کشورمعمول است درزادگاه خود به خوبی تمرین نموده بودم وحتا ازطفولیت ازاوانیکه خودرا شناختم وبویژه درسنین خردکه صنف سوم ابتدائیه بودم پدرم را ودرصنف چهارم ابتدائیه مادرم را ازدست دادم وبرادرم شادروان استاذ محمد صالح پیمان شخصیت ملی واجتماعی ومبارز پرشور شاعروفرهنگی کشور به جرم مبارزۀ سرشاروبی باک برضداستبدادحکام خودکامۀ قبایلی وقت از وظیفۀ استاذی برطرف وخانه نشین گردیده بودند؛ازان وقت به بعد باکاروزحمت سروکارداشتم وکارهای خسته کننده تروطاقت فرساتری را پشت سرگذاشته بودم واصلا این کارها درنزد من بسیارعادی وبی تفاوت به نظرمیرسید.واما برای برخی ها با وجودانکه ازاطراف هم بودند وباید که با کارهای معمولی باغداری ئ وزمینداری وغیره کارهای سنگین وسبک روتین اطرافی ودهاتی ناگزیرباید اشنائی وبلدیت میداشتند؛اما باانهم برای برخیها بعضی ازاین کارها دشواربه نظرمیرسید؛وحتا برای برخی شاگردان دردست گرفتن درست بیل وبیل زنی را ویا بزرکاری وشخم زنی وحتا خشاوه نمودن رانیزنمیدانستند.ازانرو برخی پلات ها وکردهای تحت کشت توزیع شده به شاگردان دارای نتائیج خراب وبی ثمر وبرخی زیاد انها دارای نتائیج خوب ومثمربود.قابل یاداوریست که استبداد ادارۀ قبایلی به حدی تعصب امیز وبدرفتار بود که حتا تپۀ بزرگ"خواجه ملا"را که یک تپۀ خاکی سنگی انرا با بیل وکلند وزمبیل کشیها بالای ماشاگردان درطی یکسال هموارنمود.وبویژه کسانیکه نمرات شان درجزااهای تعین شده به ارتباط حوادث یازدهم ثور1344خ.کم گردیده بود وجزادیده بودند ویا درلیست سیاه نزدیک به اخراجی قرارداشتند؛بیشتربه همچوکارهای شاقه وسنگینتر مصروف ساخته شده وبویژه تپۀ مشهورخواجه ملا را بالای ما مکل هموار نمودند.وازسوی دیگرنیز ازطرف شب ناوقت؛حوالی ساعتهای دویاسه بجه شب؛معاون مکتب استاذ میراقاخان که هرچندانسان شریف؛متواضع ودانشمند ودلسوزبود وهم محبوبیت داشتند؛ازطرف ادارۀ مکتب موئظف به تحقیقات ازمونی شاگردان که درلیست سیاه اخراجی بودند گردیده وشبها می امدند وکسانیکه درکتگوریهای مختلف جزاها قرار داشتند وبویژه انانیکه 50 درصدنمرات شان کم گردیده بود ازخواب بیدارمیکرد؛درحالیکه اکثرشاگردان درخواب میبودند وچپرکتهای خواب دومنزله درحدود ده چپرکت درمقابل هم دریک اتاق گذاشته شده بود؛روزانه کارمیکردند وخسته میشدند ویا برخی ها هم بیداربوده خاموشانه به دروس ومطالعۀ خود مصروف بودند؛استعلامیۀ رسمی ازسوالات را بمن میداد که عمدتأ درمحتوای ان چنین نوشته بود:"..تودرفلان چپرکت ودرفلانه وقت ویا درفلان صنف،پیشروی چند نفر برعلیه اداره وحکومت بااستفاده ازحرفهای تخریباتی وتبلیغاتی دست یازیده برضد مدیریت مکتب ووزارت معارف وحکومت دست به تبلیغ وتخریب میزنی.هدف شما ازاین نوع تخریبات وتحریکات چیست و..."واما من همینقدرمیفهمیدم که؛تا حال همچواتهاماتی که درقید استعلام است یک اتهام محض است وبی پایه است ودرک میکردم که این هم برای ترساندن است وبیشتربرای جلوگیری ازوقوع همچواعمال میخواهند این همه استعلام بازیها ودوسیه سازیهارا سازمان میدهند وجزاهای تنبیهی است که به تعقیب همان جزاهای عمده بکارمیبرند.ازانرو باصراحت پاسخ میدادم که:"من بکلی ازاین حرفها خبرندارم وعلیه من بی اساس است وازهمه چیزانکارمینمودم...".خلاصه اینکه مکتب بکلی به یک زندان سیاسی مبدل شده بود وفضای خوفناک بخودکرفته بود وبا کارهای شاقه ازبام تاشام کارمیکردیم وعرق میریختیم وهمه با لباسهای مخصوص کارخود ملبس بودیم؛فشارهای فزیکی ازطرف روز وفشارهای روحی وبیدارخوابیها ازطرف شب وبا سوال وجوابهای عمدی وبی پایه وبی اساس که بذات خود یک نوع جزای تنبیهی واذیت کنندۀ روحی فضای ارام وراحت مکتب طی مدت تقریبأ یکسال به فضای هولناک وشکنجه گاه سیاسی زندان گونه مبدل شده بود.

تأمین امنیت خودی:-تعمیرمکتب لیلیۀ زراعت درکابل درپیشروی صنوف ان یک تعمیرجدید دومنزله بود؛هرصنف ازطرف شب پهره وگزمه را بطورمنظم ومسئولانه انجام میدادند وبه یک دیگربیدارباشی میدادند؛هرگاه کدام خطری متوجه باشد؛پهره دارموئظف توسط ویسل(اشپلاق)همه را بیدارمینمود،که یکنوع فضای بی اعتمادی بین شاگردان وقوای دولتی وادارۀ مکتب ایجاد گردیده بود. که این مکتب طی مدت یکسال با سپری نمودن بافضای اختناق اور وزندان گونۀ سیاسی خود درسال ایندۀ بعدی ان؛یعنی بعد ازهمین دورۀ فراغت 1344خ.صنوف دوازدهم که ما شاگردان ان بودیم؛بشکل جبری وجزائی ازکابل به لشکرگاه به ولایت هلمند انتقال وتبدیل گردید ودروس خودرا درانجا اغاذ کردند.وبجای این لیسۀ زراعت پراشوب ما درکابل واقع درخواجه ملا پیشروی مکتب حبیبیه؛بصورت عمدی وتعصب امیزازطرف زمامداران قبایلی حاکمیت تمامیت خواه مرکزی؛لیسه ای بنام "رحمان بابا"جای گزین ان گردید وتمامی مضامین ان به زبان پشتوبود وبویژه برای فرزندان قبایلی های سرحدی اختصاص یافته بود.

نتیجه:-علی الرغم همه سیطره جوئیهای قومی وقبیلوی ومقاومتهای ناشیانه وزبونانۀ محافل حاکمۀ مرتجع ومستبد زمامداران قبایلی انحصارگرقدرت مرکزی؛ یکم :-مبارزات دلیرانه ومقاومتهای دشمن کوب واگاه کنندۀ شاگردان لیسۀ زراعت کابل واین جنبش خودجوش ضددکتاتوری فاشیستی طراز قبیلوی انان علیه اخترمحمد پکتیاوال سمبول استبداد نظام فاسد-فاشیستی قبیلوی مرکزی تمامیت خواه به نتائیجی مثبتی نیز دست یافت که به موجب ان بعدأ این دکتاتورلیسه منحیث یک انسان متعصب ومتحجرنژادپرست مستبد ونامطلوب درنزدشاگردان؛ازمکتب بکلی تبدیل گردید وبجای اخترمحمد پکتیاوال ؛یک شخص دانشمند وباتقوای،موئدب ومتواضع محترم داکتراعظم گل خان خوگیانی به سمت مدیر مکتب لیسۀ زراعت کابل گماریده شدند که منحیث یک استاذ لایق وورزیده وبادانش همه شاگردان ازایشان حمایت نمودند وحتا سرانجام ایشان بصفت معاون وبعدأ به حیث رئیس پوهنزی زراعت کابل عز تقررحاصل نمودند که ازعلم ودانش ایشان همه فیض میبردند.

دوم:-این جنبش خودجوش یازدهم ثور1344خ.به اثرفعالیتهای اندرگروندخود توانست صدای خودرا ازطریق پخش اوراق تبلیغاتی به قسم شبنامه ویا شفاهی ویا ذریعۀ نامه ها با وجود امنیت شدید وفضای اختناق اورسیاسی ان؛بگوش جوانان پوهنتون ومکتب دارالمعلمین وابن سینا برساند؛والهامی برای خیزشهای بعدی گردد؛چون جنبشها واعتراضات وتظاهرات روزدوم وسوم عقرب1344خ.درمقابل اعمال ناعاقبت اندیشانه وعوامفریبانۀ ضددموکراتیک وضد قانونی مقامات پارالمانی ومحافل مرتجع وحکام مطلق العنان قبایلی بود که توسط سردار ولی سکوب خونین گردید.

سوم:-ازلحاظ بهره برداری سیاسی؛نخستین(مارش)تکاندهنده بعداز 13 سال سرکوب خونین جنبش دورۀ(هشت شورای ملی)دوران استبداد مطلق العنا ن سلطنتی میراثی ظاهرشاهی وحکومت مرکزی مستبد-طرازفاشستی سردارهاشم خان درافغانستان بود که با راهپیمائی برای نخستین باریخ سکوت سیاسی را درکشوربرای همیش درهم شکست.

چهارم:-درعین حال این جنبش خودجوش یک جنبش اموزنده؛بیدارکننده و اگاه کننده برای شاگردان مکتب وقشرمنورجامعه وبویژه برای نهادهای تعلیمی ونهاد های کشوربودوروحیۀ ضد استبداد-فاشیستی ودکتاتوری طراز قبایلی بوده وروشهای بهتر ازمبارزات منظم واگاهانه را به روحیه های جوانان ومبارزین راه ازادی ودموکراتیک بیشتردمانیده وجنبشهای خود جوش ملی ودموکراتیک وانقلابی را وارد مراحل بعدی ان استقامت داد.

جنبش استبدادی 11ثور1344بازتاب الهامیست

برای سائیر نهضت های انقلابی دهۀ دموکراسی درافغانستان:-این جنبش که ازیک اعتصاب غذائی علیه استبداد فاشیستی قبیلوی اغاذ وسرانجام برای نخستین بار درتأریخ وزمان خودش به یک مارش منظم وهدفمند خیابانی مبدل گردید که به هما ن تناسب نیز با واکنشهای سرکوبگرانۀ محافل محافظه کارومرتجع زبون مواجه گردیده مکتب به یک فضای اختناق اورسیاسی زندان گونه مبدل وتحت محاصرۀ شدید امنیتی بااخرین سلاح های سرکوبگری چون تانکهای زنجیردار غول پیکروروشنی اندازهای قوی نظامی قرار داده شده وعدۀ جوانان پرشورومبارزاعم از شاگردان واستاذان به جزاهای سنگین غیرقانونی تا سرحد اخراج وجزاهای تأدیبی وتنبیهی نیز محکوم گردیدند که به انها اشاره گردید.ا-که درنقش خود بیدارکننده واگاه کننده وانگیزه والهامی بوده برای خیزشهای بعدی چون سوم عقرب خود جوش که لبۀ تیزان ضداستبداد فاشیستی مطلق العنان سلطنت میراثی وشکست قطعی سکوت مرگبارسیاسی ناشی ازحاکمیت سرداری زمامداران قبایلی درنوع خود بهره برداری سیاسی میگردد.

الف:-فعالیتهای مخفی:-قابل یاد اوریست پیش ازانکه حادثۀ خونین سوم عقرب1344خ به وقوع بپیوندد؛شاگردان لیسۀ زراعت مسلکی کابل به نسبت فشارهای روحی وفزیکی وتبدیل مکتب به یک زندان تمام عیارسیاسی وصلب حقوق وازادیهای شاگردان ازطریق ادارل مکتب تحت مدیریت استبدادی وفاشیستی اخترمحمد پکتیاوال که این حالت همه رابه تنگ اورده وبراشفته ساخته بود،شماری ازشاگردان لیسه ازمعلم لیلیه ما استاذ شاه محمد خان "گوش"(بخاطرانکه گوشهای درازداشتند وهمچنان با نامهای سائیر استاذان دیگر؛شاه محمود خان استاذ دری وشاه محمد خان استاذ ریاضی ما بزودی تفکیک شده بتواند؛شاگردان نام ویا تخلص"گوش" را درپسوند نام ایشان برگزیده بودند.)ازاین استاذ خواستندتاماشین تایپ اداره را دراختیاربگذارند وشاگردان گفتند برای تایپ یک درخواستی ضرورت داریم.البته درابتدأ معلم مذکور ازدادن ماشین تایپ اباورزید؛اما شاگردان بیشترعذر وتقاضا نمودند که یک لحظه کاردارند ودوباره ماشین را بشما مسترد مینمایند.به اثرتقا ضاها استاذ نیز دردل راضی بود ظاهرأ مخالفت میکرد بعدأهمسو گردیده توافق نشان داد.ماشین را ازدفتربیرون کشیده وبه تعداد زیاد اوراق تبلیغاتی که متن ان"دفاع ازحقوق صنفی شاگردان وتغیر این حالت زندانی لیسۀ زراعت کابل ومحاصرۀ نظامی ان وحمایت ازخواسته اهای صنفی وغیره "بود عنوانی دانشگاه ومکاتب شهرکابل به قسم شب نامه درچهارراهیهای بین ابن سینا وجمال مینه وساحۀ پوهنتون با عبور ازدریای کابل مخفیانه شباشب پخش نموده بودند.واین اوراق ازادرس مکتب زراعت نوشته نشده بود بل؛مبهم بود فهمیده نمیشد که کدام منبع پخش نموده است؟که این مطلب ازاظهارات بعدی محصلین وشاگردان تظاهرکنندۀ روزسوم عقرب نیزمشهودگردیده بود و شنیده میشد واگاهی خودرا ازاین اقدامات لیسۀ زراعت اظهار نموده بودند.

ب:-جنبش خودجوش یازدۀ ثور1344وسوم عقرب خونین:-ماشاگردان لیسۀ زراعت ازبیرون حوادث خبرنبودیم که چه میگزرد مصروف دروس خودبودیم که به یک باره گی وناگهانی عدۀ ازمظاهره کنندگان روزسوم عقرب دروازه مکتب را باخشونت باز وازدرودیواربه داخل لیسۀ زراعت کابل ریختند واعلام نمودند که ما محصلین پوهنتون هستیم وبیائیدباما بپیوندید وما ازاعتصابات غذائی وازمارشهای ضداستبدادی وازخواسته های شما ازاوراق تبلیغاتی وازهمه احوال واختناق شما اگاه هستیم وبرای نجات شما امده ایم.وقرار اظهارات تظاهرکنندگان انها اکثرأ محصلین پوهنتون وازبرخی مکاتب شهرکابل بودند.ومکتب حبیبیه که درمسیرشان قرارداشت نیزشاگردان انرا بیرون کشیده بودند.ازدیدن محاصرۀ نظامی مکتب زراعت توسط تانکهای غولین پای زنجیرداروازروشنی اندازهای نصب شده درچهارکنج دیوارهای شرقی غربی وشمالی وجنوبی مکتب درپیشروی هرتانک که میله های ان به طرف مکتب ولیلیۀ وشاگردان را به نشانه میگرفت؛شگفت انگیز واز ان به خشم امده ومیخواستند شاگردان لیسۀ زراعت رانیزباخود بیرون بکشند.اما این حرکت بصورت فوری وبی مقدمه وبیدون اگاهی قبلی که همه درصنوف خودمصروف دروس بودند وعملأ که مکتب درمحاصرۀ شدید نظامی قرار دارد وشاگردان مکتب شدیدأ تحت کنترول قرار داشتند واستبداد نیز ضربات غیرقانونی خودرا وارد اورده بود وبه حالت پراگنده درصنف قرارداشته وغیرممکن به نظرمیرسید؛سرانجام تظاهرکننده گان بیشترمقاومت پافشاری را عقلانی ندیده ودوباره برگشتند وشعارها داده وبه مظاهرات خودکه دربیرون ازمکتب جریان داشت دوباره پیوستند.وساعت درسی صنف ما همان لحظه مضمون انگلیسی بود ومعلم انگلیسی ما یک "پیسکور"قدکوتاه بود وبسیارعاجزبود وبخاطرسردی فضای صنف درپیشروی صنوف درصحن چمن درس میخواندیم والبته نسبت به شاگردانی که درصنوف خود مصروف درس بودند ؛صنف ما خوبتر شاهد وقوع این حادثه بود.ومعلم انگلیسی ما وقوع این حادثۀ غیرمترقبۀ وناگهانی رامشاهده نموده بکلی حیران ومات ومبهوت ماند وبا نهایت وارخطائی پرسید که چه خبراست؟وشاگردی به پاسخ معلم به مذاق وهزل ازمونگونه گفت که:محصلین ومردم مظاهره کرده اند وبرضد انگلیس وامریکا شعار میدهند و...باشنیدن این خبر؛معلم بیچارۀ انگلیسی ما فورأ روحیۀ خودرا باخته ورنگ ورویش پریده ودربین جویچۀ لب چمن که انجا درس میخواندیم افتید؛وبعدأ برویش اب پاش داده وازدستش گرفته لحظۀ بعد به هوش امد دل اسائی دادیم که مظاهره چیان دیگرنمی ایندخاطر جمع باشید وموترتکسی خواسته فورأبه خانه اش روان کردیم.

ت:ازوقوع جنبش سوم عقرب 1344چنین اگاه شدم:-حادثۀ خونین سوم عقرب که چکیدۀ مبارزات دادخواهانه ودموکراتیک ضداستبداد فاشیستی "طائیفۀ سلطنتی"که با جنبشهای رهائیبخش ملی ضد استبداد مطلق العنان سنتی-قیبلوی گذشتۀ سلفی ان پیوند میخورد.واوج نهضتهای انقلابی بعدی را با ان گره محکم میزند؛واقعیتی است کاملأ عینی ودردل تأریخ پرتپش مملو ازمبارزات پرشور وپرافتخارتوده ای ملیونی ما نقش بسته است.انچه که مشهوداست دولت استبدادی مطلق العنان طائیفۀ سلطنتی قبایلی بعد ازیک سرکوب خونین وخائینانۀ دورۀ"هشتم شورای ملی"وبعدازسیزده سال سکوت مرگبارسیاسی؛برای اینکه باچهرۀ دموکراتیک خودرا اراسته باشد واین یخ سکوت مرگبارسیاسی دست اورداستبداد سده ها با سیطره جوئیهای قبیلوی وحاکمیت میراثی وخاندنی قرون وسطائی شکست وارد نموده باشد؛ویابه سخن دیگر درهژمونیزم دموکراسی خواهی وخودرا دموکراتها معرفی نموده باشند؛ریفرم گونه ازقشرزحمت کش وکم بضاعت جامعه برای به خاطر به اصطلاح"تقسیم قدرت"نمائیشی رابه تجربه گرفتند.سردارداودخان سیاست مدارمستبد ومهرۀ درجه دوم سلطنت میراثی در19/حوت/1341خ.استعفا داد ودرصدد ان شد تاشاد روان داکتر محمد یوسف وزیرمعادن وصنایع وقت رابرای اخذ رأی اعتماد طبق قانون اساسی مصوب لویه جرگۀ1343خ به سمت نخست وزیری به جلسۀ شورای نماینگان پیشنهاد نماید.وشیوۀ رأی گیری را گویا میخواستند که ظاهرأ دموکراتیک نشان بدهند دموکراسی را پیاده نمایند؛اکت وتمثیل دموکراتیک بودن را به نمائیش بگذارند.زمامداران صرف به استبداد وبه انحصارقدرت سیاسی بلدیت دارند نه به ساماندهی ها ونظم ونسق اوردن ها؛به این مهوم که پیش ازانکه ظرفیت تالار پارالمان خودرا بسنجند ویا چه تعداد وازکدام اقشار وطبقات اجتماعی داخل یک فهرست مرتبه خبرشوند ونظربه ظرفیت وگنجائیش تالارکه بی نظمی رخ ندهد؛محصلین وهمه رابیدون قید تعداد اشتراک کننده؛ ازاد گذاشتند واعلان نمودند که ورود محصلین واستاذان وسائیرشخصیتهای ملی واجتماعی که علاقه مند دیدن وشنیدن ازجریانات رأی دهی واخذ رأی اعتماد ازداکتریوسف کاندیدات صدراعظمی ازاد هستند تا داخل تالارشورای ملی بیایند.که بااستفاده ازاین اعلامیۀ ناعاقبت اندیشانۀ با تعداد غیر محدود؛محصلین واستاذان وسائیر علاقمندان که روزدوم عقرب1344 بود بطرف پارالمان ودرداخل ان سیل اسا ریخته وبرطبق دعوت واعلامیۀ دولت به شکل قانونی ومسالمت امیزداخل تالار پارالمان میگردند؛چون بنا براعلامیۀ دولت وبویژ که شوروانگیزه به اثر تماسها تبلیغات وارتباطات بین قشر روشنفکر ومنورین درهرطرف سروصداها بیش ترمیگردد دراین روزتعداد وکمیت سامعین غیرقابل انتظار وتوقع بیشترازانکه دولت میخواهد میگردد وازظرفیت گنجائیش تالار پارلمان افزون میگردد.دربین تالار بجای نظم ونسق، بی نظمی ایجاد میگردد وازتنظیم این همه مدعویئن مقامات دعوت کنندۀ عاجز میمانند؛ وتعداد اشتراک کننده که ازطرف دولت قبلأتعین نگردیده وجای برای ایشان احترامانه ازقبل تهیه وجای های نشست انها معلوم نیست و...که سرانجام این بی نظمی راکه خود مسئولین پارلمان ایجاد میکنند؛دوباره اعلام میکنند که امروز جلسه نیست فردا سوم عقرب بیائید!؟عین اعلامیه را دادند که دیروز داده بودند که دران نه تعداد مدعوئین تعین گردیده،نه از کدام اقشار وطبقات یا به چه تعداد استاذان ومحصلین وغیره وبه کدام جای خاص ومعین درداخل تالار شو را باید اخذ موقع کنند؛اصلأدرکلۀ بی سنجش انها هیچ خطورهم نمیکرد.وبه این ترتیب وبه اساس این اعلامیۀ ثانی دولت فردای ان روز یعنی بروز سوم عقرب مردم بیشترازدیروز بشکل سیل اسا بطرف پارلمان میریزند وتلاش مینمایند تا بازهم داخل تالارشوند.واما بادریغ وسوگمندانه که مقامات مذکور ازاعلامیۀ خود مبنی بر دعوت مدعوئین خود درپارالمان منکرمیشوند؟!"چراعاقل کند کاری که بارارد پشیمانی!" وتمامی کسانیکه داخل پارالمان شده بودند دوباره انها را ممانعت نموده ووادار به خروج ازپارالمان گردیده ودروازه را میکوشند بروی سامعین دعوت شدۀ خود مسدود نمایند.دراین میان گفتگو ها وتنشها بین سامعین دعوت شده ومقامات پارالمان وقوای پولیس درگرفته وانها را سرانجام بزور ازپارالمان بیرون میکنند.واین اشوب وجنبش ازداخل پارالمان به شکل خودجوش وخود اگاه برمیخیزد ووعده هائی را که دولت به مردم داده بود یعنی"ورود همه را درابتدأ درپارالمان اجازه داده همه را دعوت نموده بود؛که به این اساس همه تعهدات ووعدۀ واعلامیۀ هائی قبلی خود را زیرپا نموده ازهمه چیز منکرگرید وبه مردم بی حرمتی نموده وانهارا بی حرمت میسازد.واین عمل باعث هتک حرمت استاذان ومحصلین وسائیرسامعین دعوت شده گردیده وبی اعتمادیها را بین استاذان محصلین وشاگردان ومردم بادولت مستبد مرتجع ومحافظه کار زبون ایجاد مینماید. ومردم پرعقده وخشم گین گردیده باهم تجمع ودست به مظاهرۀ قانونی ومسا لمت امیزبرضد این همه حیل وفریب کاری ها ونیرنگ بازیهای محافل بی کفایت ارتجاعی حاکمۀ زبون؛میازند.برعلیه دولت شعارها داده وبا سخنرانیهای پرشوری تجمع خودرا هرلحظه فشرده ترمیسازند وتجمع مردم هرلحظه پرجوش تروپرخروش تر میگردد.وبالاخره مردم درمقاومت با پولیس بطرف سرک دارالمان به استقامت مکتب حبیبیه ومکتب زراعت هجوم می اورند؛باوجود مقاومت پولیس؛شاگردان مکتب حبیبیه را با خود بیرون کشیده به سیل مظاهره چیان خود می افزایند؛وشماری ازاین جوانان نیز دراین زدو خورد ها ازطرف پولیس گرفتار وبازداشت میگردند.وهمان قسمیکه اشاره شد به نسبت محاصرۀ شدید نظامی مکتب زراعت کابل با تانکهای زنجیرداروبا امنیت شدید ان شاگردان مکتب زراعت را بیرون کشیده نمیتوانند.

ث:-شکلگیری حادثۀ خونین سوم عقرب وکشته شدن حسن خیاط:-این احتجاجات واعتراضات که علیه دروغ وکذب وحیله ودموکراسی گریزمقامات زبون واعتبارباختۀ پارالمانی باعث خشونتها وتشنج بین مقامات امنیتی ومظاهره چیان میگردد،حادثۀ خونین طوری شکل میگیردکه مظاهره چیان ازاین حالت خشم گین گردیده بطرف سرک کارتۀ چهار به استقامت خانۀ مرحوم داکتر یوسف به امتداد دریای" چمچه مست" کابل راه پیمائی نموده شعارهای پراگنده داده شده سرازیر گردیدند.اما این شعارها همه ضد دولت وروشهای فریبکارانه وایجاد بی نظمی وعدم وفا برتعهدات وقول شکنانه ونبود سازماندهی مدعوئین وسنجشهای نا عاقبت اندیشانۀ دولت وبویژه بیم وترس ازدموکراسی وگریز زبونانه از دادن دموکراسی به مردم بود.که به اصطلاح تازه بعد از13سال سرکوب خونین جوانان پرشور وانقلابی دورۀ هشت شورای ملی؛میخواست انرا تمرین نماید.درحالیکه مقامات زبون وترسوی امنیتی بیم از ان داشتند که درجریان تظاهرات مبادا کدام حرکت وحملۀ ازجانب تظاهرکننده گان دراین میان به خانۀ داکتریوسف صورت نگیرد؛ازانرو سردار ولی فرمانده قول اردوی نمبر یک ونیروی زرهی برای پراگنده ساختن مظاهره کننده گان ،ابتدأ ازگاز اشک اور کارگرفت که تمام فضا بشمول ساحۀ مکتب زراعت ولیلیۀ ان توسط باد ازطرف سرک شمال مکتب باخودبه داخل مکتب اورد.گاز زرد نمای قهوه ای مثل یک دود غلیظ فضا را ملوث وغبارالود ومکدر ساخته بود که لحظه ها به مشکل میتوانستند یک دیگررا بدرستی ببینند وتشخیص کنند .ونویسندۀاین سطور با استفاده ازاین حالت ازیک راه باریکی که مانند یک "بند" نازک ازچوب وسنگپاچه ها ساخته شده ودرعرض دریا کشیده شده بود ومردم به مشکل ازان عبورومرورمیکردند ودر انجا به حالت ترصد وتعقیب اوضاع بودم ازبالالی ان ازدریا عبور نموده درصف مظاهره کنان خودرا رساندم؛وهمچنان به ده ها بایسکل درزیرپل در دریا انداخته شده بود شاید مظاهره کنندگان بخاطر این که شاگردان از صف مظاهره فرار نکنند این همه بائیسکلها را به دریا انداخته بوده اند.واما مظاهره باگاز اشک اور پراگنده نگردید؛مگرمسیرحرکت خودرا بطرف سرک بین دارالمعلمین وابن سینا ودانشگاه کابل تغیرداد وقوای امنیتی نیزانها را پیش میکرد؛وسرانجام درجمال مینه نیز باقوای امنیتی برخورد وقسمأ محاصره گردیده؛سردار ولی جنایتکار درابتدأ امرفیرهای هوائی راداد تا رهپیمایان متفرق شوند اما مظاهره کننده گان دیدندکه فیرها هوائی است بازهم پراگنده نشدند؛بعدأ فرمانده مذکورسردار ولی سفاک وخون اشام امرفیرهای زمینی را داد که به اثر ان مرمی های فیرشده بروی سرکهای اسفالت شده اصابت نموده وبه هرطرف پراگنده گردید که به موجب ان شماری ازمظاهره کننده گان به خاک وخون غلطیدند وزخمی ها را به تکسی اندخته به شفاخانۀ علی اباد انتقال دادند؛ با داد وفریادها وبا شعارهای تند تر؛ خشونتهابیشتر اوج گرفت و راهپیمایان به خشم امده ازهرطرف بطورپراگنده ازهرراه های ممکن دیگرخودرا بطرف شهروسینمای پامیر مطابق به اعلامیۀ قبلی که توسط شادروان شهید محمد طاهربدخشی استقامت داده شده بود بطوروحشت زده خودرا رسانیدند وهنوز خشونتها بیشتراوج گرفت وتعدادی ازدرون مظاهره کننده گان نیز بنام محرکین گرفتار وتوقیف گردیده بودند که بعدأ بنابرتبصره هابین محافل مترقی ومنورین ومظاهره کننده گان وبویژه که اخیرأدرنوشتۀ اکادمیسن رفیق دستگیر پنجشیری عضو کنگرۀ (موئسس) حزب منتشره درسایت وزین سپیده دم در14/اکتوبر/12انعکاس یافته است براسا این اسناد وشواهد عینی؛ زنده یاد شهید محمد طاهربدخشی ورفیق سلطان علی کشتمند اعضای موئسسین کنگرۀ (حزب)؛شادروان رفیق بریالی وشادروان انجنیرمحمد عثمان استاذ فاکولتۀ ساینس وعدۀ دیگرشامل بوده اند که بعدأدردورۀ حاکمیت شاد روان محمد هاشم میوندوال نخست وزیر وقت از زندان رها گردیدند.ودراین حالات پراشفته بودکه مظاهره کننده گان با انگیزه های بعدی ناشی از حملات وحشیانۀ پولیس؛ضرب وشتم وگرفتاری ها وتقیف نمودن ها که خشم وخشونت مظاهره کننده گان جوان وروشنفکران ومنورین را به اوج خود رساند وبیشترتشدید یافت؛بخاطررهائی انها نیز بین تظاهر کننده گان وقوای امنیتی دراطراف حوزۀ امنیتی پولیس شیر شاه مینه برخورد های شدید درگرفته وسرانجام به امر مستقیم سردار ولی سفاک وخون اشام بروی تظاهرکننده گان اتش کشوده عده ای را به خاک وخون می اندازد و تعداد کثیری ازمظاهره چیان بالای سرک خونین جمع شده اطراف شهید وزخمی شده گان را گرفته لحظۀ بعد برخی ازانان راشناسائی نموده ونام ان شهیدی که بروی سرک افتاده بود بنام"حسن خیاط"اعلام می منمایند!وبه این ترتیب این همه قتل وخونریزیها وسرکوبهای خونین به امرسردار ولی خون اشام پیهم صورت گرفته وباعث برافروخته گیها اشوبها وانگیزه های خشونتهای بعدی میگردد؛واین باعث شد تا راهپیمایان الا حوالی شام درشهرکابل به مظاهرات قانونی بیدون حمل سلاح ادامه دادند واما به گونۀ خونین واسف انگیزی سرکوب گردیدند وبنام خونبهای "شهید حسن خیاط"با شعارهای تند ضد دولت زبون وپوسیدۀ قرون وسطائی خشم وخشونتها اوج گرفت واین حادثۀ"خونین سوم عقرب"بالاخره به یک سنت مبارزۀ انقلابی توده ای مبدل گردید که بویژه درسالهای بعدی؛همه ساله همه شهروندان شاهد هستند که عکس شهید حسن خیاط که یک پسرجوان معلوم میشد؛به یک قاب بزرگ چوکات ونصب نموده ومظاهره کننده گان انرا با سائیر شعارهای مزین سرخ وانقلابی درصفوف رهپیمایان یک جا حمل میکردند وبه نمائیش میگذاشتند که یک واقعیتیست کاملأ عینی وتکذیب ناپذیر.درحالیکه برخی سلطنت پرستان برای چشم پوشی ازین همه جنایات غم انگیز تأریخی زمامداران قبائلی خود ازکلیۀ این واقعیتهای غیرقابل انکاروتکذیب تاپذیر؛انکارمینمایند.هرگاه این عکس تحت نام حسن خیاط واقعیت نداشت ویا تصنعی وساخته گی میبود؛درطول این 48 سال چرا این عکس ازجانب اقارب وفامیل وی کسی پیدا نشد دعوا کند که صاحب این عکس مرده ویازنده مربوط به فامیل ما ست چیزی یاداورنشد.وکذب ودروغ اگربود چگونگی انرا افشا نکرد؟ وهنوز کسی پیدانشد که غیرواقعی بودن انرا ثابت سازد؟!-واین درحالیست که هزاران هزارانسان اگاه ،استاذان،محصلین وشاگردان منورین وطیف وسیع ازروشنفکران وترقیخواهان ومردم اگاه؛طبقات واقشارواصناف مختلف جامعه ؛این قاب عکس شهید حسن خیاط را با خود حمل نموده درزیر این قاب عکس،مارشها ومیتینگها وراهپیمائیها نمودند،شعارها دادند وخون بهای شهید حسن خیاط را ازقاتلین وجلادان طائیفۀ سلطنتی میراثی قبایلی خواستند وشانه به شانه ودست بدست انرا درخیابانهای کابل وولایات کشور حمل نمودند ودرروزنامه ها وجرائید وبه تمام رسانه ها به تیراژوسیع همه ساله پخش و نشرگردید وموئرخین نویسنده گان وشاعران با اب وتاب درنبشتارخود با تأثرفراوان وبا درودها یاد نمودند.واین کتله های عظیم ملیونی درسراسرکشور همه ساله منحیث یک روز تأریخی مملو ازجنایات ننگین وخونین سردمداران سفاک قبائیلی حاکمیت مرکزی تک قومی که همه اگاهان سیاسی،احزاب مترقی،ارتجاعی ومحافظه کار وحتا نیروهای سیاه وعقب گرای اخوانی وناسیونالیستهای افراطی ونژادپرست"افغان ملت"وهمه نهاد های سیاسی مدنی،علما،استاذان ودانشمندان،سیاسیون ونخبه گان وژورنالیستان وتوده ها ی وسیع مردم که همه ساله برای تقبیح اعمال جنایتکارانه سردمداران سفاک حاکمیت مرکزی انحصاری میراثی شوم قبائیلی را همه بایک صدا محکوم میکردند ومیکنند؛ایا همۀ اینها را میتوان جعل کار یا نافهم ونا اگاه ویا چنان ساده ودنباله رو وساخته کار ودیماگوژیک خطاب نمود ویکسره همه را توهین کرد؟؟؟؟!!!وایا ضرورت ان درچیست تا با همچو یک عکس به اصطلاح وبه زعم سلطنت پرستان مرتجع ساختگی وتصنعی مردم را فریب داد ویا مردمان اگاه ملیونی ما با ان فریب بخورند؟ان دوران دیگرگذشته است که بانام جعل خودرا مسلمان معرفی نموده مانند ملای انگلیسی"لارنس"ملای جعلی انگلیسی داوزده سال بالای این مردم متدین وبی الائیش ما درمسجد جامع پل خشتی کابل امامت نمودید.امروزمنافق ترین وشیطان ترین ملایان واخند های شما که لانه های کثیف وشوم انها بویژه درپاکستان است وتروریسم اسلامیرا تحت نام جهاد رهبری میکنند وتجارت دین نسبت به هرزمان دیگررونق بی سابقه یافته است؛درنزد مردم اگاه وبیدار ما افشأ هست وهرعمل شیطانی وخائینانۀ انها با استفادۀ ابزاری ازدین توسط خلق اسیرواگاه ما گام بگام تعقیب وافشا میگردد.باخشم ونفرت مردم ما مواجه بوده ونمیتوانند دربین مردم جای داشته باشند.کشتار وزخمی شدن بیشترازصدتن خلق دلیرومتدین ما درمسجد جامع میمنه مرکز ولایت باستانی فاریاب در رووز عید قربان که بیرحمانه قربانی گردیدند نمادی از ضعف وناتوانی شکست ورسوائی ونبود جرئت وقدرت مقابله ی جبه ای بامردم دشمن شکن وطالب کش ماست که مدعیون دین واسلام تحت نام جهاد به خاطر تأمین منافع اربان پاکستانی وانگلیسی ووهابیون ال سعودی درجهت تحکیم حاکمیت یک قومی مرکزی فاسد-فاشیستی؛ خودرا برای دهشت افگنی؛ امده اینجا ارامترین وصلح پسند ترین ومتواضع ترین متدین ترین مردم این سرمین تورکستان خودرا انتحار مینمایند وبه باداران خود نا امن نشان میدهند وپول میگیرند که سروکلۀ اهداف همۀ انها ازیک یخن برون میبراید وخلق ما دیگر فریب نمیخورند.خبط وخیانت وبازیهای چندین بعدی ملایان واخوندان دین فروش ازپاکستان گرفته تا شیخهای عرب وال سعود وانگریز واربابان غربی شان چهره های ضد انسانی،ضد افغانی وضد صلح وثبات وارامی وضد ازادی،ترقی وعدالت اجتماعی انها روز بروزنتنها به مردم افغانستان بل درسراسرجهان افشأ گردیده ومنفورمردم وتأریخ گردیده اند ودرین روزها چهره وپالان تبدیل نموده حتا ازدموکراسی وانتخابات نظام سکولاروازحق وحقوق مدنی وشهروندی کاذبانه برای فریب مردم نام میگیرند.واین درحالیست که به هیچ اسم ورسمی نمیتوانند دیگربنام تیروریستهای مزدور دربین مردم جای داشته باشند ازنظام امارتی وجنایتی شریعتی غارتی وخونین انها دردهۀ قبل ؛هرگزفراموش مردم وتأریخ نمیبگردد.بنأ میبینیم ومضحک ترازهمه اینست که امروز برخی ازبقایای نیمه جان سلطنت طلب وسلطنت پرست ومرتجعین قرن بیست ویکم اززیرلیحاف دموکراسی لیبرال بیشرمانه سربالا نموده که میخواهند از همه جنایات اربابان اسبق مستبد وسفاک خود به یک باره گی انکارنمایند؛ویک واقعیت عینی تأریخی مانند سوم عقرب خونین1344خ.را که امروز به یک قدرت مادی درذهن توده های اگاه ما رسوب نموده وشکل گرفته است؛بطورمذبوهانه ومضحکانه درمغزشوئی توده ها وتأریخ تلاش میورزند وافتاب را بدوانگشت میخواهد پنهان نمایند.

ادامه دارد

حسن پیمان

این نخستین شعرمن بود که بعد از وقوع حادثۀ الم انگیزوخونین روز سوم عقرب 1344خ سروده شده بود:

نعرۀ دموکراسی

سرزقید یوغ استثماررها باید نمود

دژاستبداد سیاه را تباه باید نمود

نعرۀ دموکراسی را به سمع ارتجاع

بی تکلف این شعار خودصدا باید نمود

شمشیرعدل گرددنصیب زورمندان کهن

این غولان شوم را ازصف جدا باید نمود

دست استمکارسیه را زریشه خشک ساخت

توده را ازچنگ اربابان رها باید نمود

ای که دم خدمت زتوده میزنی سربازشو

یا برارمانها بسا عشق ووفا باید نمود

فقرودرد و بی سوادی هاست دامنگیرما

درد بی درمان خودهارا دوا باید نمود

زاه اتش باریتیمان بباشی منفعل

زشک چشم بیوه زن شرم وحیا باید نمود

پنجۀ خونین میتازد بابیرحمی اش

درطریق قطع ان اندیشه ها باید نمود

اتحاد ما شعارماست ممبعد درجهان

اتحاد با کارگرو مظلوم گدا باید نمود

قول"پیمان"باشد توأم با همه برنا وپیر

تا نظامی عاری از ظلمت بنا باید نمود

حسن پیمان""

لیلیۀ دانشکدۀ زراعت کابل

/مطبق/1965 عیسوی/1345خ.

قبلی

 

 

 


بالا
 
بازگشت