محمدعوض نبی زاده
شهید مزاری نمادی ازمبارزات داد خواهانه ی ملی درافغانستان
مردم قدرشناس افغانستان امسال نیز مانندسالهای قبل طی محافل, سمینارها و گفتمان سیاسی وفرهنگی در داخل و خارج کشور، مراسم یاد بود وخاطره ی استاد شهید مزاری را گرامی می دارند.شهید مزاری نمادی ازمبارزات داد خواهانه ی ملی وطنین فریاد بلند درد ودرک جامعه ی هزاره وپرچمداربلند قامت مبارزه عدالت خواهی بود که همه ی دردها، مصیبتها ی جامعه ی افغانستان را به خوبی درک می کرد، چون خودش ازمیان درد و رنج وستم برخاسته بود.شهيد مزاري ریشه های ناامنی را دراستبداد وانحصار، تبعیض های قومی ومذهبی و جنسیتی و كتمان هويت میدانست وخواستار، انساني كردن سياست وتامین عدالت اجتماعي بود. شهید مزاری رهبری بود ، که مردم هزاره دررؤیاهای خویش پرورانیده بودند که سرانجام پدیدار گشت.ولی هزارافسوس او درحریق تاریخ دهۀ هفتاد شمسی سوخت.استاد شهید درآسمان تقوا ، شجاعت ، علم ، دلسوزی و دست گیری ازمظلومان به خوبی درخشید وبر دلهای مردم حکومت کرد تا اینکه قبای سرخ شهادت را به تن نمود وبه دیدار معشوق همیشه گی وابدی خویش شتافت.
گرچه ازبه ابدیت پیوستن طلایه دار آزادگی سال ها گذشت اما زخم ها بردل ها و دیده گان مردم رنجدیده ما هنوزهم التیام نیافت؛ ولی ستون های بلند کاخ عظیم استقلال خواهی به لرزه آمد واوج گرفت.آنهای که دست به شهادت استادشهید مزاری زدند روسیاه دنیا شده وعذاب جهنم را کمائی کردند.هجده سال بعد ازشهادت استاد مزاری ، می توان حقایقی را که آن زمان او میگفت اکنون درک نمود وباگذشت یازده سال حضورنیروهای ناتوهنوزهم, حملات انتحاری ,سر برید ن ها , جنگ و ناامنی بوسیله ی گروه های تروریستی طالبان و القاعده در کشور بیداد می کند و مردم بلا کشیده ای افغانستان هرروز قربانی می دهند. از سوی دیگر بازی های خطر ناک سیاسی زیر نام گفتگوی صلح باگروه طالبان بخاطر امتیازگیری های سیاسی تیم حاکم در جریان است که دراین بازیهای استخباراتی ؛ پاکستان و حلقاتی درداخل حکومت کنونی کابل نقش عمده دارند.
افغانستان سرزمینی است که اقوام وقبایل گوناگون دریک جغرافیائی واحد در ان زندگي دارند.نظام قبیله ازقدیم ترین وابتدای ترین ,ساختار وفورم اولیه اجتماع انسانی اند که انسانها درین ساختاراجتماعی دارای نسب مشترک، پیوندهای خویشاوندی،همخونی وزنده گی باهمی بوده است.د رکشورمااقوام وقبایل گوناگون با خصوصیات وبافتهای مختلف نژادی,زبانی , مذهبی ,فرهنگی و جغرافیائی و عنعنات ورسم ورواجهای مختص به خود وبا فرهنگ و کلتور جداگانه هریک از اقوام و اتنیکهای گوناگون افغانستان در کنا ر یکدیگر بود وباش دارند اما اقوام وقبایل پشتون خصویات قبیلوی خود را بیشتر از دیگران حفظ نموده وبرسنت های کهن قبیلوی پای بندی دارندیکی ازخصویات قبیلوی اقوام پشتون تقدیس وتقدیرازجنگجویان بوده وحرف رئیس قبیله ی حرف اخیرمجموع قبیله است، اقوام وقبایل پشتون با همه سمبولها و نمادهای مدرنیته در مخالفت قرار دارند.
ذهنيت قبيلوى حتی دراکادمی علوم نام نهاد، که از بدنه ی «پشتو تولنه»و«انجمن تاریخ» ایجاد شده نیزسرايت كرده است طوریکه یک سال قبل اکادمی علوم نام نهاد جعلنامه و دشنام نامه ی زیرنام "دانشنامه جدید دایره المعارف قبیلهای آریانا و اطلس اقوام غیر پشتون را انتشار وتوزیع نمود که ایندو جعلنامه، ازمعیار تحقیق علمی دوررفته و گرفتار تناقض گویی شده وبه نقل قول های فاقد ماخذ در باره مردم هزاره بیان ودر ارتباط به معرفی مردم هزاره ازواژه های استفاده کرده که هیچ گونه ارتباط تاریخی وعلمی با جامعه ی هزاره ندارد. درحالیکه مردم هزاره ازهزاران سال قبل دراین سرزمین سکونت داشته واز مسلمانان اولیه درافغانستان هستند در صورتیکه حمله مغولها هفتصد سال پیش به افغانستان انجام گرفته است.گرچه با وجود دادن شعارهای کاذب وکاربرد مقوله های وحدت ملی وملت واحد ازطرف نظامهای حاکم درافغانستان تا اکنون درین سرزمین ملت واحد ایجاد نشده است که استفاده ازبکارگیری کلمهء ملت واحد صرف جهت اغفال سایراقوام میباشد. !
پس از اجلاس بن دو گزينه درعرصه ی حكومتدارى درافغانستان وجود داشت. اول - رفتن بيك حكومت مدنى بامعيارهاى نوين در ديموكراسى هاى امروزى وبارعايت ارزشهاى دينى مردم کشور . دوم - انتخاب روش حكومتدارى به اساس سنتهاى قبيله و عنعنه هاى صدها سال پيش وچسپيدن به اصول كهنه دوره شاهى ،اما متأسفانه شرکت کنندگان اجلاس بن ، نوع دوم حكومت براساس سنت قبيله را پذيرفتند. گرچه گروپ روم از اقای سیرت چند سال قبل از تدویراجلاس بن برای جلب وجذب اقوام غیر پشتون استفاده ابزاری نمود تا ازطریق او بتواند برخی از نخبگان سیاسی اقوام دیگر را جلب کند زیرادر گذشته حکومت های خاندانی همواره از افراد نزدیک واجیر شده ی خود از میان اقوام ازبک وهزاره برای ارایش حکومتهای شان بهره میگرفتند . در اجلاس بن آقاى عبدالستار سيرت با احراز ١١ راى كنار رفت چون ازيك قوم رانده شده از قدرت بود ظاهرا این بار گروپ روم طرفدار شاه ,تکنوکراتهای قومگرا - افغان ملتیهاو گرو ه های وابسته به پاکستان برای گمراه نمودن اقوام دیگر دراجلاس بن خواستند تا از اقای سیرت بحیث مهره سوخته در بازی سیاسی زیرنام یکی از اقوام دیگر درکنفرانس بن استفاده ابزار ی نمایند تابوسیله ی اوکنفرانس را از لحاظ ترکیب قومی ارایش دهد درحالیکه گروپ های روم و پشاور و تکنوکرات های قومگرای افغان ملتی قبلا میان همدیگر در مورد تعین اقای کرزی بحیث ریس اداره موقت به توافقاتی رسیده بودند بدليل اينكه وی ازقبيله برتر بود و آقاى حامدكرزى را با ٢ راى ريىس اداره مؤقت تعین کردند.
حکومت اقای کرزی بعد ازاجلاس بن بطرف رویشهاى قبيله اى حکومتداری پیش رفت و رأى آزاد وشفاف هر فرد جایش را به راى جمعى خانوادگى يا قومى ، قانون جاى خودرا به فيصله جرگه هاى محلى ، نهادهاى قانون گذار موقف شان را بنفع نهادهاى سنتى وعنعنوى تخليه كرد . درحكومت قبيله افتخارهر رييس قبيله در اين است كه حق يا ناحق تعداد قومش را زياد تر ازديگران نشان دهد .در نظام قبيله ی کنونی- فساد ادارى ، واسطه بازى وترجيح روابط برضوابط تا حدى رايج شد ه است كه حكومت فعلی افغانستان لقب فاسد ترين حكومتهاى جهان را كمايى كرده اند . پیشامد تیم حاکم خاطره ای همان حکومت های خاندانی و قبیلوی سابق را در ذهن هر فرد جامعه تازه و استبداد خشن قبیلوی چهره ی زشت خویش را به اقوام رانده شده از قدرت نشان میدهد. مردم افغانستان درقرن تمدن و تکنالوژی،نیز قربانی زنده ی سلاخی انحصارو تحجر بوده وتاهنوز از زخم های تاریخی شلاق انحصار گرائی قیبله، خون جاری است.
در شرایط کنونی برخی از نخبگان قوم گرا و انحصار طلب اقوام قبایل پشتون مربوط به حزب اسلامی و افغان ملت در محور تیم حاکم کابل در چوکات دستگاه دولتی مصروف فعالیت های برتری خواهانه خود اند و گروپ دوم در محور نیروهای تروریستی مسلح طالبان وحکمتیار اند که ظاهرا در مخالفت با دولت قرار دارندکه با اندیشه های قومگرایانه و نظریات تند وافراطی تروریستی خود علیه اقوام رانده شده از قدرت فعالیت های تخریبی و تروریستی مینمایند و گروپ سوم شامل در محور کتله ی وسیعی از نیروهای متعدل اقوام و قبایل پشتون یعنی اکثریت خاموشی هستند که هر روز قربانی انتحار و کشتار جمعی در مناطق زیست شان در جنوب و جنوب شرق کشور میشوند وهر روز صدمه می بینند و این گروه های وسیع مردمی همواره مورد تاخت و تاز نیروهای تیم حاکم کابل و گروه طالبان قرار دارند وتاهنوز کسی نیست که صدا ها وفریادهای این کته گوری سومی مردم مناطق پشتون نشین را بشنوند و انان نیز مانند اقوام رانده شده ازقدرت ظلم وستم گروپ حاکم کابل وگروه طالبان را میکشندو رنج می برند.
تروریسم پدیده ی جهانی و منطقه ای بوده و منبع اصلی ان در، پاکستان است که انکشور از چهاردهه بدین سو برای تخریب افغانستان لشکر عظیمی از اجیران را تربیه و منفعت خود را در تسلط کامل این اجیران در افغانستان می بیند وحاضرنیست که دستآوردهای چندین دهه رامفت ورایگان ازدست بدهد . مناطق قبیلهای پاکستان در مرزهای مشترک با افغانستان فعلا مرکز گروههای مختلفی تروریستی است وگروه طالبان افغانستان ؛ پدیدهای بغرنج با ساختارساده ورفتارهای پیچیده در نیمه ی دهه نود میلادی تشکیل شد که موجودیت فرهنگ خشونت ، طالبان را در درون قبایل پشتون حامی قابل پذیرش ساخته است. موضعگیری نمایندگان طالبان در نشست پاریس ، نشان میدهد که انان، درهمسویی استراتژیک با حلقات استخباراتی پاکستان قرار دارند؛ زیرا نقشۀ راه صلح افغانستان ازاسلام آباد میگذرد چون طالبان ابزاری برای پیشبرد جنگ نیابتی آنان درافغانستان هستند.
در حالیکه حکومت فعلی کابل به دنبال تطبیق طرحی است که در ان نقش حامد کرزی پس ازپایان دوران ریاستجمهوری وی درنظر گرفته شده است.این طرح که به «نقشه راه صلح تا سال 2015» معروف است ومطابق به ان ، طالبان، حزب اسلامی درقالب احزاب سیاسی فعالیت کرده ودرانتخابات ریاست جمهوری حضورپیدا میکنندو اعطای پستهای کابینه،مقامات ولایتی،فرماندهان پلیس ودیگرنقشهای کلیدی قدرت برای طالبان مد نظرمیباشند توافقات انجام شده دراین طرح ازابتدای نیمه اول سال 2014 قابل اجرادانسته میشوند. در نشست پاریس ، جبهه ملى افغانستان ونمايندگان جامعه مدنى وزنان درباره نظام سياسى برخواسته از آراى مردم ونظام صدارتى درباره توازن سياسى ومشاركت احزاب سياسى وزنان وتقويه نقش آنان درنظام انتخاباتى واستقلال كميسيون انتخابات ورعايت استقلال قواى مقننه وقضائيه از سلطه قوه اجرائيه تأكيد داشته اند.
شهید مزاری بارها در مورد تفاهم و مذاکره میان گروه ها تاکید میکرد ودرین باره اقداماتی را نیز در ان ایام انجام دادکه از جمله مذاکره با گروه طالبان را میخواست به پیش ببرد ولی ایشان قربانی عهد شکنی ان گروه قوم گرا گردید که او از اصول عدالت خواهانه فکری و وحدت ملی میان اقوام کشور قویا دفاع می نمود اکنون نیزدر مورد پیشبرد مذاکرات صلح با گروه طالبان باید از همان عهد شکنی طالبان تجربه گرفت و تک محوری در مذاکرات را کنار گذاشته وباید همه ی گروه های سیاسی و جامعه ی مدنی در مذاکرات صلح حضور پیدا نمایند.
افغانستان کشوریست که بیش ازسی گروهای قومی خوردوبزرگ نژادی,مذهبی وزبانی متفاوت اعم ازتاجیکها،هزاره ها،پشتونها-اوزبیکها،ایماقها،بلوچ ها،ترکمنها,نورستانیها,پشه ایها,اویغورها,قیرغیزها,قزلباشها,عربها وغیره،دریک جغرافیائی واحد زیست مینمایند.شهید مزاری یکی از طراحان اصلی نظام فدرالی برمعیار اقوام در افغانستان بود و باور داشت که در نظام فدرالی عدالت و برایری میان اقوام گوناگون کشور فراهم شده میتواند . شهید مزاری میگفت: که تاریخ افغانستان مملو ازتحریفها و تبعیضات واستبداد نظامهای تمامیت خواه بوده که ما میخواهیم ستمهای که چندین قرن بر مردم افغانستان روا داشته شده دیگر پایان یابد وجامعه ای بوجود آید که در آن از تبعیض، برتری جویی وافزون خواهی خبری نباشد و کلیه مردم افغانستان از هر قوم و نژاد وبا هررنگ وزبانی، برادرانه و برابردرکنارهم زندگی کنندوحقوق حقه ی تمامی اقوام افغانستان تامین گردند.ایشان یکی از رهبرانی بود که برای اولین بارغیر متمرکزسازی نظام و عدالت اجتماعی و برابری اقوام براساس تناسب حضور شعاع فزیکی نفوس درافغانستان را مطرح و خواستار تغییر نظام ریاستی در کشور گردید.
بنا برفرموده ی شهید مزاری چون جامعۀ افغانستان ازگذشته های دورآبستن بدترین نوع بیعدالتیها بوسیله ی نظامهای ریاستی بوده وبرای نهادینه ساختن دموکراسی نیازاست تا نظام ریاستی فردمحورکنونی بیک نظام غیرمتمرکزفدرال پارلمانی تغییر یابد وهمراه با ان درساختارواحد های اداری کشورکه خیلیها ظالمانه ودورازواقعیتهای قومی واجتماعی افغانستان است باید تجدید نظراساسی صورت گیردزیرادرمناطق مرکزی وشمال کشورتقسیمات ملکی غیرعادلانه وتبعیض آمیزانجام گردیده است که تاهنوزمیراث شوم آن درین مناطق بیداد میکنند.باید در هر واحد اداره ی دولتی متناسب با شعاع وجودی وتکثر نفوس وتناسب فزیکی اقوام هرمحل ,ولسوالیها -ولایات وایالات جدید تشکیل شوندوصلاحیت بیشتربرای نمایندگان منتخب مردم درهرمحل سپرده شده ووالیها ,ولسوالها و شهرداران اازطرف مردم انتخاب و دربرابرمردم مسول و جوابده باشند.
درساختار نظام غیرمتمرکز فدرال پارلمانی هرایالت والی یا حکمران ویاحتی صدراعظم مستقل وشخصیت حقوقی و بینالمللی و تابعیت وعنصر حاکمیت سیاسی، واحد پولی، پرچم و نشان کشورو شناسنامه ی افراددرهمۀ ایالات و بخشها و در داخل و خارج کشور یکسان است و سیاستهای خارجی، دفاعی و مالی کشور نیز تنها درمرکز به وسیلۀ دولت مرکزی تعیین میگردد درحالیکه ایالات تنها در امور داخلی خود دارای صلاحیت سیاسی و حقوقی بوده و برخوردارازحق اجرای تصمیمگیری هستند و ازخود قانونگذاری و مجالس مقننه و قوۀ قضائیه و قوۀ منتخب مجریه دارند، اما این قوا موظف هستند که درچارچوب قانون اساسی عمومی و قوانین مصوب شورای ملی کشورعمل کنند.
نظام فدرالی درجهان یک گزینه ی تجربه شده در طرز اداره دولتی بشمار میآید. میتوان ازنظامهای فدرالی آلمان , امریکا , کانادا,هندوستان,پاکستان وغیره ممالک دنیا نام گرفت و بخصوص تجربه ی نظام فدرالی درپاکستان الگوسازی برای نظام فدرالی درافغانستان شده میتواند چون نقش اصلی را درتشکیل نظام فدرالی پاکستان چهارقوم بزرگ وعمده از جمله پنجابیها , سندیها ,بلوچها و پشتونها دارا بوده است.بناء افغانستان نیز میتواند نظام فدرالی بر اساس ترکیب اقوام عمده چهار گانه شامل اقوام ازبک , هزاره ,تاجک , پشتون و دیگر گروهای قومیرا عملی نماید.نظام فدرالی براساس ترکیب وساختار قومی یگانه راه حل بیرون رفت ازبحران دیرپا وخونین افغانستان میباشد زیرا درافغانستان،باوراتنیکی بروجههء شهروندی مهم بوده که ،گرفتن مشارکت وسیع شهروندی بدون تبعیض وا متیاز قومی مطابق به قانون ، دموکراسی راقوام وگسترش میدهد.درموافقتنامهء بن درسال2001،که احصائیهء تقریبی نفوس چهار قوم عمده ءافغانستان ازجمله اقوام هزاره– تاجک-ازبک وپشتون را مشخص کرده است وبراساس همان احصائیه تقریبی جامعه جهانی بنیاد ساختاردولت موقت افغانستان با شرکت نمایندگان این چهارقوم بزرگترریخته شد . درطی سالهای اخیرتعدادی ازدانشمندان وتحلیلگران خارجی وداخلی مسایل سیاسی افغانستان طرحها و دیدگاه های شانرا در باره تطبیق نظام فدرالی پیشکش نموده است درحالیکه ساختار نظام ریاستی کنونی در کشور، برای جناح حاکم «ناموسی» شده وواکنشهای تند تیم حاکم در باره طرح تغییر نظام ریاستی فعلی نشان دهنده ای عمق تفکرات قبیله ای وعصبیت های قومی «غیرت افغانی» و «ننگ قومی» آنان است .
بنابرپیشینه ی ساختار تاریخی اداره دولتی - خصوصیات اجتماعی و فرهنگی– ترکیب قومی وموقعیت جغرافیائی افغانستان را میتوان به ایالتها و ولایات گوناگون مطابق به حضور فزیکی و شعاع و جودی نفوس اقوام باشنده ی هرمحل وخصوصیات قومی ,جغرافیائی و فرهنگی تقسیم ونامگذاری نمود تاهیچ یک ازاقوام به بهانه تعلقیت قومی- زبانی ومذهبی مورد تبعیض وبیعدالتیهای هویتی قرارنگیرند .درافغانستان هریک ازاقوام بزرگ کشورسرزمین خویش را دارند ودرگذشته ها نیز بنامهای منا طیق ذیل یاد میگردیدند بطورنمونه ولایات بلخ,جوزجان,فاریاب ,سرپل, سمنگان را بنام سرزمین ترکستان وولایات قندوز ,بغلان ,تخار و بدخشان را بنام سرزمین قطغن و ولایات پروان , پنجشیر و کاپیسا بنام سرزمین کوهستان.و ولایات بامیان ,دایکندی ,مناصفه ولایات غزنی و وردک , برخی از محلات ولایات غور , پروان , سرپل -سمنگان و بغلان را حکومت های مستبد و قومگرا بنام مناطق مرکزی ویاهزاره جات و یا هزارستان یاد میکردند .و همچنان ولایات هرات,فراه ,غور ,بادغیس بنام مناطق شمالغربی وولایات قندهار , هلمند , ارزگان و زابل را بنام قندهار.و ولایات پکتیا , پکتیک,خوست و لوگر و مناطق پشتون نشین و لایت غزنی را بنام پکتیا وولایات ننگرهار , کنر , لغمان و نورستان را بنام مشرقی یاد میکردند. ولایت و شهر کابل بنام پای تخت افغانستان مسمی است که درشهر کابل و محلات ان اقوام گوناگون بود وباش می نمایند.
دردهه هشتاد میلادی نیزدرباره ساختار اداری افغانستان در مرکز و وولایات جهت انسجام بهتر دراداره ی حکومت و برجسته نمودن نقش مردم در اداره صورت گرفت که در ان زمان ولایات افغانستان به زون های ذیل تقسیم گردیده بود که :- زون مرکز شامل ولایات کابل , بامیان , پروان ,کاپیسا , وردک و لوگر و زون شمال , شامل ولایات بلخ , سمنگان ,جوزجان , فاریاب و سر پل و زون شمالشرق شامل ولایات قندوز ,بغلان , تخار و بدخشان میگردیدند و زون شمال غرب شامل ولایات هرات , بادغیس و غور و زون جنوب شامل ولایات قندهار , ارزگان , هلمند و زابل و زون جنوب غرب شامل ولایات فراه و نیمروز و زون شرق شامل ولایات ننگرهار ,کنر ,لغمان و نورستان و زون جنوب شرق شامل ولایات پکتیا , غزنی , پکتیکا وخوست بودند.
بادرنظرداشت نامهای قدیمه ی مناطق مختلف و تقسیم زون ها در دهه هشتاد میلادی وترکیب قومی و اتنیکی و موقعیت و ساختار جغرافیائی و فرهنگی -افغانستان را میتوان با برخی اصلاحات به یازده.ایالات و فدرال های ذیل تقسیم نمود.
اول : - ایالت و یا فدرال- شمال( ترکستان ) که شامل ولایات بلخ , جوزجان ,فاریاب , سمنگان و سرپل میشوند که باشندگان آن را اقوام ازبک و ترکمن و اقوام تاجک , هزاره و پشتون تشکیل میدهند که مرکزیت ایالت شهرمزارشریف خواهد بود.
دوم :- ایالت و یا فدرال شما ل شرق ( قطغن ) که شامل ولایات قندوز ,بغلان ,تخار و بدخشان میشوند که نفوس آن را اقوام تاجک , ازبک , هزاره , ترکمن و پشتون تشکیل میدهند که مرکزیت ایالت شهر قندوز خواهد بود.
سوم :- ایالت ویا فدرال دند شما لی ( کوهستان) که شامل ولایات پروان , پنجشیر و کاپیسا است که نفوس آنرا اقوام تاجک,هزاره -پشتون و پشه ای میسازند و مرکزیت ایالت شهر چاریکا خواهد بود.
- ایالت ها و یا فدرالهای غرجستان و یا هزارستان که شامل ولایات بامیان و دایکندی و مناصفه نفوس و بیشتر از مناصفه ء از مناطق هزاره نشین ولایات غزنی و وردک هم مرز با هزارستان مرکزی و با فیصدی های متفاوت برخی ازمحلات ولایات پروان ,غور , سرپل , سمنگان و بغلان را که هم سرحد با هزارستان مرکزی است نیز احتوا مینمایند که اکثریت نفوس این مناطق را اقوام هزاره تشکیل میدهند که باید ایالتها و یا فدرال ذیل درین مناطق ایجاد گردند.
چهارم -ایالت ویا فدرال غرجستان و یا هزارستان مرکزی وشمالی که مرکزیت آن بامیان بوده که شامل مناطق هزاره نشین پروان, سرپل , سمنگان وبغلان میشوند.
پنجم-ایالت ویا فدرال غرجستان ویا هزارستان غربی که مرکزیت آن دایکندی بوده که شامل مناطق هزاره نشین غور, ارزگان جنوب شرقی وبرخی مناطق هزاره نشین غزنی و بامیان همجواربا دایکند ی میشوند.
ششم- ایالت ویا فدرال غرجستان ویا هزارستان جنوبی که مرکزیت آن جاغوری بوده که شامل مناطق هزاره نشین غزنی ,زابل و مناطق هزاره نشین همجوار ارزگان شرقی, جنوب غربی, بامیان و وردک را شامل میگردند .
هفتم-ایالت و یا فدرال غرجستان ویا هزارستان شرقی که مرکزیت آن بهسود بوده که شامل برخی از مناطق هزاره نشین ولایات غزنی , بامیان ,کابل و پروان میشوند.
هشتم :- ایالت ویا فدرال غرب که شامل ولایات هرات , غور و بادغیس,فراه ونیمروز است که نفوس آنرا اقوام تاجک,بلو چ , ایماق , هزاره , ازبک , ترکمن و پشتون تشکیل میدهند و مرکزیت ایالت هرات خواهد بود .
نهم :- ایالت و یا فدرال جنوب که شامل ولایات قندهار,هلمند , ارزگان مرکزی و جنوبغربی و ولایت زابل میشوند که نفوس آنرا اقوام پشتون ,هزاره ,تاجک وازبک میسازند که مرکزیت ایالت قندهار خواهد بود.
دهم :- ایالت و یا فدرال شرق که شامل ولایات ننگر هار ,کنر ,لغمان و نورستان است که نفوس آنرا اقوام پشتون, نورستا نی , پشه ای – تاجک و اهل هنود تشکیل میدهند که مرکزا یالت شهر جلال آباد خواهد بود..
یازدهم :- ایالت و فدرال جنوب شرق که شامل ولایات پکتیا , پکتیکا , خوست , لوگر و برخی از محلات جنوب غربی غزنی
میباشند که نفوس آنرا اقوام پشتون , تاجک ,هزاره و اهل هنود تشکیل میدهند و مرکز ایالت پکتیا خواهد بود.
استاد مزاری زاهدانه زیست و صادقانه عمل کرد ومظلومانه از پلکان شهادت به سوی حق شتافت. اما دردوران زندگی پربارخویش وجدان عاطفی و انسانی حاکمان مستبدو خونخوار را مورد سوال قرار داد وبه ظلم و ستم طعنه زد. او از انسانهای سخن گفت که توسط دژخیمان- ظالمان و دنیا طلبان به مغاره های کوه رانده شده بود تاصدهاسال ازتمدن و فرهنگ دور باشد مزاری نقطه اتصال تاریخ بود که ازحکام مستبد می خواست که میان اقوام کشوربرتری و امتیازقائل نشوند وهویت قومی اقوام گوناگون را درافغانستان برسمیت بشناسند.
روح شهید مزاری شاد ویادش گرامی باد
دهم - ماه- مارچ– سال 2013