احمد منیب حکیمی
تشدد و افراط گرایی از دیدگاه اسلام
از بدو پیدایش انسان، تناقضات فکری بین اولاد آدم وجود داشته است، سرشت انسان را روشنی و ظلمت، روز و شب، بهار و خزان، جهل و بصیرت، یکتاپرستی و خرافات، ظلم و عدالت فراگرفته، نزاع و کشمکش به زندگی انسان گره خورده است، به همین جهت خداوند متعال پیامبران خود را برای رهنمایی فرد و جامعه بشری فرستاده است، تا مردم را با بصیرت فراخوانده در روشنایی هدایات آنها بتوانند راه درست و منطقی را در پیش گیرند.
در تاریخ بشریت، گاهی برخی ها کوشیده اند افکار و عقاید خود را بالای دیگران تحمیل نمایند که آنرا شریعت اسلامی اجبار و اکراه می خواند، این امر باعث ایجاد تصادم بشری گردیده و به جامعه انسانی خسارات زیادی بار آورده است.
یک اصل اساسی در اسلام اصل خود مختاری انسان است، با اتفاق علماء اسلام انسان مخلوق آزاد و خود مختار است و هیچگاه تحمیل عقاید را نمی پذیرد و نمی خواهد جامعه انسانی را مجبور سازد تا جبرا معتقد به آن گردد، اسلام در طول تاریخ مورد تاخت و تاز سایرین قرار گرفته است و دیگران بوده اند که به این دین آسمانی نه تنها گوش فرا نداده اند بلکه با توطیه ها بر علیه آن قد علم کرده اند، دین اسلام هیچ گاه عامل کشمکش و نزاع در جوامع نبوده است، اسلام با دعوت و استدلال کوشیده است باعث رهنمایی فرد و جامعه قرار گیرد. هرگاه به قرآن رجوع نمائیم با صدها مثالها و براهین عقلی بر میخوریم که انسان را به تفکر و تعمق در کائنات فرا میخواند، وظیفه دعوت گران را ارشاد و تبلیغ معرفی میکند و از ایجاد هر نوع جبر و اکراه منع میدارد.
عدالت و انصاف در اسلام جایگاه خاص را دارد، و این عدالت در گفتار، کردار و تمام حرکات مسلمان باید منعکس گردد، حتی قرآنکریم به مسلمان در حالت دشمنی نیز چنین دستور میدهد:
(ولایجرمنکم شنئان قوم الا تعدلوا، اعدلوا هو اقرب للتقوای) نباید دشمنی گروههای باطل شما را از پیروی عدالت بازگرداند، عدالت پیشه کنید و این بهترین پرهیزکاری است.
جنگهای که در طول تاریخ بالای مسلمانان تحمیل گردیده و مجبور شده اند از منافع مادی و اعتقادی خود دفاع نمایند، در تاریخ میخوانیم که مسلمانان در همه جنگهای تحمیلی با تسامح، اخلاق و صلح دوستی استوار بوده کوشیده اند جامعه انسانی را بسوی فلاح و رستگاری سوق دهند.
اسلام دین اعتدال و تساهل است، افراط و تشدد گرایی در آن جا ندارد، نصوص شرعی مسلمان را به میانه روی فرا می خواند و از افراط گرایی برحذر میدارد، در شریعت تشدد و افراط گرایی به الفاظ (غلو) و تنطع) تعبیر شده، از آن شدیدا منع شده است، قرآنکریم در مورد می فرماید:
قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم غیر الحق و لا تتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا کثیرا و ضلوا عن سواء السبیل. المائده 77.
ای اهل کتاب، بناحق در دین خود افراط نکنید، و متابعت خواهشات گروههای گمراه را نکنید، کسانیکه قبل از این گمراه شدند و با گمراهی خود مردمان بسیار را با کجروی از دین گمراه ساختند.
و نیز می فرماید: (یریدالله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر) البقره 185 خداوند به شما آسانی می خواهد، سختی و مشقت را نمی خواند و نیز می فرماید:
(و ماجعل علیکم فی الدین من حرج) الحج 78. خداوند در دین بالای شما کدام مشقت را نگذاشته است.
پیامبر اسلام می فرماید: (یسروا ولا تعسروا و بشروا ولا تنفروا) آسان گیرید و سخت گیری نکنید، به مردم مژده دهید و آنها را از دین گریزان نسازید.
از اینکه اهل کتاب در دین خود راه افراط و غلو را در پیش گرفتند مورد سرزنش قرآنکریم قرار گرفته است چنانچه می فرماید : (یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم ولا تقولوا علی الله الا الحق) النساء 171 ای اهل کتاب در دین خود افراط نکنید و به دین خداوند نسبت ندهید مگر آنچه حقیقت است و در محل دیگری می فرماید: (یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم غیر الحق) المائده 77 . ای اهل کتاب در دین تان بناحق افراط نکنید.
پیامبر اسلام می فرماید: ایاکم و الغلو فی الدین، فانما هلک من کان قبلکم بالغلو فی الدین. (مسند امام احمد حنبل، نسایی و ابن ماجه و مدرک حاکم نیشابور، حدیث را ابن عباس روایت کرده است) مبادا در دین زیاده روی کنید، جزء این نیست کسانی که پیش از شما بودند به سبب زیاده روی در دین هلاک گردیدند.
و نیز فرمودند: ایاکم و الغلو فی الدین (رواه نسایی و ابن ماجه فی کتاب المناسک) خبردار که در دین افراط و زیاده روی نکنید. امام ابن تیمیه رحمه الله میگوید که منظور از غلو تجاوز از حدود اعتقاد و کردار است.
امام مسلم در صحیح خود از ابن مسعود روایت کرده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم سه بار تکرار فرمودند: هلک المتنطعون. افراط گرایان هلاک شدند، امام نووی رحمه الله گفته است که متنطعون کسانی اند که بیش از حد در اقوال و افعال خود تعمق می نمایند و از حد اعتدال تجاوز می کنند.
پیامبر اسلام وقتی حضرت معاذ و ابوموسی را برای دعوت به یمن فرستاد به ایشان چنین توصیه نمود:
یسرا و لاتعسرا و بشرا و لا تنفرا و تطاوعا و لاتختلفا. (متفق علیه) یعنی آسان گیرید و سخت گیری نکنید، بشارت دهید و نفرت ایجاد نکنید، با یکدیگر هماهنگ باشید و اختلاف نورزید.
خداوند به مسلمانان دستور میدهد: و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله. (الانفال61) هرگاه کفار به آشتی روی آورند، پس شما نیز با توکل به خدا به صلح تن دهید. قرآنکریم بهترین مواقف را در مقابل افکار مخالف به مسلمانان دستور داده است، بهترین نمونه آن موقف حضرت موسی در مقابل فرعون است و دستور که خداوند به او میدهد نمونه بارز از تحمل است:
(اِذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى) (طه 43-44) به سوی فرعون بروید بدون تردید او راه سرکشی را گرفته است، با او به نرمی و نیکویی سخن گوئید شاید پند گیرد و بسوی رستگاری کشانده شود. با وجود آن فرعون طغیان میکند و حضرت موسی را به قتل خودش و پیروانش می ترساند، ولی پیامبر اولوالعظم خداوند طبق دستور، صبر و تحمل پیشه میکند و سر انجام فرعون در نتیجه کبر و غرور ناکام میشود و کامیابی از آن پیروان برحق حضرت موسی میرسد.
سرنوشت حضرت موسی و فرعون را که قرآنکریم برای ما بیان میکند بزرگترین درس عبرت است بر اینکه کامیابی هرگز نصیب کسانی نمی شود که راه جنگ و ظلم را پیشه میکند بلکه کامیابی از کسانی ایست که طبق دستور قرآنی راه صلح و عدالت را در پیش گیرد و با استدلال و مبادی اخلاق نیکو بکوشد جامعه را بسوی رستگاری دارین فرا خواند. جامعه انسانی از مشکلات، بی عدالتی ها و مظالم خالی نیست ولی نزاع، کشمکش و جنگ هرگز راه حل این مشکلات نیست و مسلمانان باید طبق دستور کتاب الهی که نمونه بارز اخلاق، صبر، تحمل، تسامح و تفاهم را بما دستور میدهد عمل نماید، دساتیر قرآنکریم یگانه ضامن زندگی و آرامش نسلهای بشری می باشد چنانچه دستور میدهد:
(إِنَّ الله یَأْمُرُ بِالعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی القُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الفَحْشَاءِ وَالمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ) النحل 90
خداوند امر میکند تا عدالت پیشه کنید و به بنده گان خداوند نیکویی کنید، باخویشاوندان و نزدیکان رفت و آمد داشته باشید و منع میکند شما را از فهشاء و منکرات، و اینکه طغیان و سرکشی نکنید، خداوند شما را پند میدهد تا اینکه عبرت گیرید و درس بیاموزید.
(هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ إِنَّ اللهَ بِکُمْ لَرَؤوفٌ رَحِیمٌ) (الحدید : 9)
خداوند ذاتی است که فرستاد بالای بنده خود نشانه های روشن، تا بیرون کند شما را از تاریکی های جهل و خرافات بسوی روشنی بصیرت و علم هر آئینه خداوند بالای شما نهایت مهربان است.
امام بخاری رحمه الله می فرماید: عن ابی هریره عن النبی صلی الله علیه وسلم قال ان الدین یسر ولن یشاد الدین احد الا غلبه فسددوا و قاربوا و ابشروا. رواه البخاری
حضرت ابی هریره از پیامبر اسلام روایت کرده است که فرمود: دین سهولت است و هرگز دین را کسی سخت نگرفته است تا اینکه بالای او غالب شده است، پس از احکام دین پیروی نمائید و با همدیگر تان نزدیکی کنید و مژده دهید.
در مورد آزادی عقیده قرآنکریم می فرماید: (ولو شاء ربک لآمن من فی الارض کلهم جمیعا، افانت تکره الناس حتی یکونوا مومنین، و ماکان لنفس ان تؤمن الا باذن الله و یجعل الرجس علی الذین لایعقلون، قل انظروا ماذا فی السموات و الارض و ما تغنی الآیات و النذر عن قوم لا یؤمنون) یونس 99-101. هرگاه پروردگار تو اراده میکرد که همه اهل زمین ایمان بیاورند، همه یکسره ایمان می آوردند، آیا تو به اجبار می خواهی همه مردم مسلمان شوند، هیچ یک از بنده گان، تا خدا نخواهد ایمان نمی آورند، و پلیدی را خداوند برای بیخردان مقرر می دارد، بگو در آسمان و زمین به چشم عقل بنگرید، بدون شک کسانیکه با دیده عقل و ایمان ننگرند دلایل روشن خداوند آنها را بی نیاز نخواهد کرد.
اسلام برای انسان نه تنها حق میدهد که بیندیشد و آنرا اظهار کند، بلکه وی را مکلف میسازد تا فکر کند و برای اینکه درست فکر کند انسان را تشویق میکند تا در زمین خداوند به سیر و سیاحت بپردازد و در کائینات و کیفیت مخلوقات خداوند تحقیق و بررسی نماید تا به اسرار حکمت او پی برد.
خداوند متعال می فرماید: (لکل امه جعلنا منسکا هم ناسکوه فلاینازعنک فی الامر، و ادع الی ربک، انک لعلی هدی مستقیم و ان جادلوک فقل الله اعلم بما تعملون، الله یحکم بینکم یوم القیمه فیما کنتم فیه تختلفون) الحج 67-68. برای هر قوم یک راه بندگی مقرر کردیم که ایشان به آن عمل میکنند، پس نباید که نزاع کنند با تو در امر دین و دعوت کن مردم را بسوی پروردگارت، بدون تردید تو در راه راست هستی، و اگر مجادله کنند با تو پس بگو که الله داناتر است به آنچه انجام میدهید و خداوند در میان شما در روز قیامت حکم میکند در آنچه بودید اختلاف می کردید.
و نیز می ماید: و قل الحق من ربکم، فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر. الکهف 29. بگو حق از جانب خداوند است، هرکس بخواهد ایمان می آورد و هرکس بخواهد نافرمانی و عصیان پیشه می کند و کافر می شود.
انسان را خداوند متعال آزاد آفریده است، هرگونه بخواهد میتواند به تکاپو و تلاش بپردازد و هرگونه که می خواهد به سیر و سلوک روی می آورد، مشروط بر اینکه آزادی او باعث سلب آزادی دیگران نشود، اذیت و آزارش به سایر مخلوقات الهی سرایت نکند، هرگاه اعمال، کردار و گفتار او مطابق موازین الهی باشد پس پاداش آنرا میگیرد و هرگاه بر خلاف آن حرکت کند به مواخذه الهی در روز رستاخیز مواجه می شود.
اسلام بر مسئولیت فردی در جامعه تاکید میدارد، چنانچه خداوند می فرماید: (کل نفس بما کسبت رهینه) (المدثر38) سرنوشت هرکس در گرو اعمال خود اوست و در جای دیگری می فرماید: (لایکلف الله نفسا الا وسعها لها ماکسبت و علیها ما اکتسبت) (البقره 286) خداوند هیچ کس را جزء به اندازه قدرت و توانایی اش مکلف نمی سازد، انسان هر کار نیکی که انجام میدهد و هرکار بدی را که انجام میدهد برای خود و یا برعلیه خود انجام داده است و نیز می فرماید: (ولاتزر وازره وزر اخری) (الاسراء 15) هیچکس بارگناه دیگری را بر دوش نمی کشد (بجرم کسی دیگر جزاء داده نمی شود).
دکتور یوسف قرضاوی روی عوامل عمده تشدد و افراط گرایی به تفصیل بحث نموده است، در ذیل فشرده برخی از آن مختصرا نقل شده است:
الف: اصرار بر نظر خود و نپذیرفتن نظرات دیگران: انسان متعصب خود رای و مغرور می باشد و خود را سراسر حق و جانب مقابل را در باطل کامل مشاهده میکند، آنچه خود میداند آنرا حق تلقی میکند و حاضر به تعمق در نظر دیگران نمی باشد، هرگاه کسی در رفتار و یا کردار او خرده گیرد او را متهم به فساد میکند، انسان متعصب بخود حق میدهد در دشوار ترین مسایل ابراز نظر نماید، بدون تعمق و ژرف نگری فتوا میدهد، این امر وقتی خطرناک میشود که فرد متعصب قدرت و سلطه یابد و در آنصورت رای و نظر خود را که سراسر حق می پندارد با چماق خشونت بر دیگران تطبیق میکند.
ب: سخت گیری بی مورد: یکی از نشانه های تعصب در آنست که شخص به امور که عادت کرده است ولو که اهمیت ناچیز در دین دارد به آن سخت میگیرد چون شخصا به آن عادت کرده است آنرا حق پنداشته و حیثیت یک واجب عینی را برای او اختیار کرده است وقتی کسی به عادت او عمل نکند او را از دایره دین خارج و گناه کار تلقی میکند.
ج: درشتی و خشونت: در اکثر امور با تندی و خشونت برخورد میکند و این امر را فراموش کرده است که اساس دعوت در حکمت و موعظه حسنه نهفته است.
د: بدگمانی و سوء ظن: خود را سراسر در میزان صداقت و راستی موازنه میکند ولی دیگران را به عینک بدبینی می بیند، این سوء ظن گاهی به حد افراط میرسد و شخص مجبور میشود از هر کس عیب جویی و غیبت کند، بالای هر کس گمان بد نماید، مشکوک می باشد بالای هیچ کس اعتماد ندارد، با تمجید از خودش و عیب جویی دیگران خرسند میشود، از تملق و چاپلوسی خوشش می یاید ولی هرگاه توصیف دیگری را بشنود خشمگین میشود. خداوند متعال این طیف از متعصبین را از قبل چنین معرفی کرده است: (فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی) النجم 32. خود ستایی نکنید و خود را پاکیزه تلقی ننمائید خداوند بحال کسی که پرهیز کاری نماید دانا تر است.
هـ: توسعه دامنه تحریمات: یکی از مشکلات عمده در عالم اسلام افکار تعصب خشک و جاهلانه است که منجر به افراط گرایی در دین گردیده است، این امر باعث گردیده تا بعضی ها دامنه تحریمات را توسعه بخشند، چنانچه برخی مسلمانان سطحی نگر همیشه در پی توسعه تحریمات اند و میکوشند برای هرموضوع که مطابق میل و خواهش او نیست دلایل تحریم جمع آوری نمایند و گاهی نیز ابراز میکنند که چون در فلان موضوع مجوز وجود ندارد، پس حرام است در حالیکه چنین نیست، اصل در شریعت اسلامی بر مباحات استوار است، علت عمده اینگونه ابراز نظرها دانش سطحی و عدم رسوخ در فقه اسلامی و عدم احاطه به آفاق شریعت اسلامی است.
این در حالی ایست که قرآن، سنت و سلف صالح از توسعه دایره محرمات برحذر داشته اند، چنانچه قرآن می فرماید: (ولا تقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلل و هذا حرام لتفتروا علی الله الکذب، ان الذین یفترون علی الله الکذب لا یفلحون) النحل 116. به استناد دروغی که خود بر زبان می رانید، مگوئید که این حلال است و آن حرام، تا بر خدا دروغ نسبت دهید، هر آئینه کسانیکه بر خدا دروغ نسبت می دهند رستگار نخواهند شد.
افراط گرایان در موضوعات اختلافی جانب سخت گیری را می گیرند و دیگران را نیز به آن مکلف میدانند، مثلا در موضوعی که یک روایت بر مباحیت و روایت دیگر بر کراهیت باشد جانب کراهیت را می گیرند، هرگاه در موضوعی مسئله کراهیت و تحریم ذکر شده باشد با اصرار جانب تحریم را می گیرند، در فقه اسلامی اساسات رخص شرعی را مدار قرار نمی دهند و فراموش کرده اند که هرگاه ابن عمر رضی الله تعالی عنه سخت گرفته است برخلاف آن ابن عباس بر آسانگیری و رخصت تاکید کرده است. [i]
اسلام به انسان آزادی عمل و عقیده داده است ولی آنرا مقید به مصلحت اجتماعی نموده است، آزادی و حقوق فرد محدود به اصول اخلاقی و ارزشهای جامعه می باشد، هرگاه آزادی فرد به سلب آسایش خودش و یا مصلحت و آسایش جامعه منجر شود فرد حق استفاده حقوق خود را ندارد، هرگاه مصلحت فرد در مقابل مصلحت جامعه قرار گیرد مصلحت جامعه ترجیح داده میشود، به همین جهت در مال شخصی افراد، دادن ذکات، عشر، خراج و سایر نفقات را برای مصلحت جامعه قرار داده است.
فرد مکلف است وظیفه خود را در قبال جامعه انجام دهد و در اصلاح و خدمت به جامعه نقش خود را اداء کند زیرا مصایب اجتماعی همه افراد را دربر می گیرد، این کار جزء از جهاد اسلامی شمرده میشود، به همین اساس خداوند متعال می فرماید: (و اتقوا فتنه لاتصیبن الذین ظلموا منکم خاصه و اعلموا ان الله شدید العقاب) (الانفال 25) و بترسید از مصیبتی که فقط به ستمکاران شما منحصر نمی باشد و بدانید که خداوند دارای عذاب سخت و مجازات دردناک است.
برخی از مکلفیت های افراد در جامعه اسلامی بنام فروض کفایی شهرت دارد، فراگیری علم و دانش، فن آوریها، حرفه ها وغیره امور که جامعه نیازمند آن است، لازم است گروهی از مردم به آن اهتمام ورزند تا که نیاز جامعه را مرفوع سازد.
تطبیق حدود و مجازات افراد مجرم نیز برای اصلاح جامعه اسلامی بکار گرفته می شود، ادای نماز جماعت، دعوت و ارشاد، ادای فریضه حج، و بالآخره جهاد اسلامی همه برای اصلاح و مصلحت جامعه بشری بکار گرفته می شود.
اسلام زنجیره از آداب و اخلاق اجتماعی را برای افراد قرار داده است، حقوق همسایه گان، محبت و همدلی، تحریم غیبت، ادای سلام، کمک به نیازمندان و دیگر رفتارهای اجتماعی همه مواردی هستند که احساس اجتماعی را به عنوان بخش جدایی ناپذیر از زندگی مسلمان قرار میدهد.
با جمع بندی کلی درمی یابیم که چگونه اسلام هم آهنگی و تعادل و میانه روی را بین فرد گرایی و جامعه گرایی برقرار می نماید، اسلام نه در لست فرد گرایان است (همانند نظام غربی) و نه در لست جامعه گرایان (همانند نظام کمونستی)، بلکه امتیازات هردو مکتب را در خود جا داده و از کاستی ها و نواقص هردو مکتب خود را پاک ساخته است و این است تمایز اسلام به حیث دین آسمانی که تمام نیازمندی ها و مصالح فرد و جامعه را در نظر گرفته است و هرگز همانند ادیان و مکاتب بشری نیست که با قرار گرفتن برخی مصالح انسانی سایر مصالح آنرا فراموش کرده است.
چون خداوند جل جلاله از ناتوانایی و عجز انسان بخوبی آگاه است و بر بنده گان اش دارای رافت و مهربانی خاص است، نه تنها رنج و تکلیف بنده گان اش را نمی خواهد بلکه خواستار بهروزی حال و مال آنان در دنیا و آخرت می باشد آسانگیری و عدم تشدد در اسلام یکی از دلایل واقع نگری آن بشمار می رود.
مثالها برای مسلمانان وجود دارد که چگونه در مقابل کسانی که جامعه را بسوی فساد سوق میدهند موقف گیری نماید، چنانچه قرآنکریم در مورد می فرماید:
إنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وِإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرا. (النساء: 58) خداوند شما را مکلف می سازد تا امانات را به اهل آن بسپارید، هرگاه در بین مردم قضاوت میکردید به انصاف و عدل حکم نمائید، خداوند به بهترین ها شما را پند میدهد، خداوند بر امور شما شنوا و دانا است.
وقتی در آیات قرآنکریم دقت نمائیم روشن میشود که تمام پیامبران خداوند با تسکین، حوصله مندی و اخلاق والای انسانی متصف بوده اند، و هیچگاه به خشونت و تشدد روی نیاورده اند چنانچه در اوصاف حضرت ابراهیم می فرماید: إِنَّ إِبْرًاهٍیم لأًوّاهٌ حَلِیمٌ. (التوبه : 114)
قرآنکریم از اخلاق نیکوی پیامبر اسلام چنین یاد میکند:
فَبِمَا رَحْمَه مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ القَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلىَ اللهِ إِنَّ الله یُحِبُّ المُتَوَکِّلِینَ. (آل عمران : 159) .
به سبب رحمتی که از جانب خداوند بر تو است، نرم دل شدی بر ایشان و اگر می بودی تو تندخو و سخت مزاج، هر آئینه پراگنده میشدند از ماحول تو، پس عفو کن آنها را و از خداوند برای شان مغفرت بخواه و در امور با ایشان مشورت کن، چون عزم کردی پس توکل کن بر خدا، بدون تردید خداوند توکل کنندگان را دوست میدارد.
و نیز می فرماید: و ما ارسلناک الا رحمه للعلمین. و ترا نفرستادیم مگر رحمت برای تمام عالمیان. از پیامبر اسلام نقل گردیده است که فرمودند: و انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، او کما قال. جزء این نیست که انگیزه بعثت من توضیح مکارم و قیم اخلاق است.
قهر، بروز انفعالات و احساسات، چنانچه در تظاهرات و بیانیه های افراط گرایانه ظاهر میشود از قیم اخلاقی مسلمان بدور است، چنانچه قرآنکریم می فرماید: الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالکَاظِمِینَ الغَیْظَ وَالعَافِیْنَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ یُحِبَّ المُحْسِنِینَ. (آل عمران : 134).
کسانیکه اموال خود را خرج میکنند در راه خدا در حالت آسایش و سختی، قهر و خشم خود را در حالت بر افروخته شدن فرو می شانند و عفو میکنند تقصیرات مردم را، خداوند دوست میدارد نیکو کاران را.
خداوند متعال قهر و غضب بنده خودرا نمی پسندد و می خواهد تا مسلمان در مقابل بنده های خدا از ترحم و عطوفت کار گرفته و آنها را با حکمت و موعظه حسنه به خدا و متابعت اخلاق نیکو دعوت و تشویق نماید، این در حقیقیت بزرگترین نعمت خداوند است که بالای آنکه بخواهد ارزانی می فرماید، بالای مسلمان فقط دعوت را لازم کرده است، هدایت قلوب در اختیار خداوند متعال میباشد. چنانچه قرآنکریم بر این حقیقت چنین اشاره دارد: أَفَلَمْ یَیْأَس الَّذِینَ آمنُوا أَنْ لَوْ یَشَاء اللهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِیعًا. (الرعد : 31). آیا مایوس می شوند مسلمانان از اینکه اگر خداوند میخواست همه مردم را براه راست هدایت مینمود.
وجیبه مسلمان فقط توضیح حقایق است، رد و یا قبول آن به اراده های آزاد انسان تعلق دارد که خود بدون در نظر داشت جبر و اکراه تصمیم گیرد، لذا خداوند چنین ارشاد میکند: لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمن بِالله فَقَدْ اسْتَمْسَکَ بِالعُرْوَه الوُثقَى لاَ انْفِصَامَ لَهَا وَاللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. (البقره : 256)
در قبول دین اکراه و تحمیل وجود ندارد، بدون شک راه صواب از گمراهی مشخص گردیده است، پس هرکه از سرکشی انکار کند و ایمان آورد بخدا، پس چنگ زده است بر ریسمان محکم که هیچ گسستنی نیست و خداوند بر امور شما شنوا و دانا است.
خداوند نمی خواهد تا مردم جبرا عقاید و افکار خود را ترک کرده به اسلام روی آورند، همچنان مسلمان مختار است که راه معاصی، گناه و ترک صلوات را به پیش میگیرد و یا اینکه به احکام و عبادات الهی فرمان برداری میکنند و تقوا را پیشه خود میسازد، در شریعت اسلامی هیچ فرد و یا گروهی حق ندارد کسی را جبرا به اجرای عبادات مجبور نماید، فقط تبلیغ و ارشاد است که مسئولیت مسلمان را مرفوع می سازد، خداوند متعال به پیامبر خود چنین توضیح میدهد: نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالقُرآنِ مَنْ یَخَافُ وَعِیدِ (ق : 45)
خداوند متعال میداند آنچه کفار ابراز میدارند، تو برعلیه آنها مجبر نیستی، پس فقط پند بده به قرآن آنکس را که از وعید های قرآن عبرت میگیرد.
و نیز می فرماید: قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ الحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ اهْتَدى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ (یونس : 108) بگو ای مردم، بدون تردید دین راست از جانب خداوند متعال برای شما فرستاده شده است، هرکی از آن پیروی نماید بنفع خودش است و هرکی راه گمراهی را در پیش گیرد نیز به ضرر خودش می باشد، من بالای شما نگهبان نیستم (نمی خواهم بالای اعمال نیک و بد شما نگهبان باشم و یا نگهبان مقرر نمایم).
مسلمان مکلف است دعوت و ارشاد را به اساس حکمت و موعظه حسنه در پیش گیرد و از بکار گیری هرنوع تشدد و قهر ممنوع شده است، هرگاه مسلمان از قیم اخلاقی دعوت عدول نماید بعوض ثواب مرتکب گناه گردیده است، زیرا وسیله که برای تحقق هدف بکار رفته است غیر مشروع می باشد لذا نتیجه به آن مرتب نگردیده و فرد را بعوض هدایت به عصیان و سرکشی بیشتر سوق میدهد، کسانیکه با تعصب و تشدد با مخالفین برخورد میکنند در تاریکی و جهل از اسلام قرار دارند و اعمال آنها هیچ موازنه نزد خداوند متعال ندارد.
مسلمان متعصب و پرخاشگر نمی باشد، لازم است تا با سعه صدر و حوصله مندی با تمام انسانان برخورد نیک نماید، اساس اسلام در رد تعصب گرایی، افراط و تشدد گرایی قرار دارد، مواقف مسلمان و مبادی تمام اقدامات او باید مبتنی بر مصالحه، هدوء و حفظ آرامش باشد، ترحم و عدالت را در هیچ مورد و در هیچ اقدام خود فراموش ننماید، اصرار بر رای و موقف، خود خواهی و جهل پنداشته میشود، گوش دادن به افکار دیگران و مباحثه علمی اساس مناقشه و بحث اسلامی را تشکیل میدهد.
وظایف مسلمان را در مقابل غیر مسلمان آیت ذیل چنین توضیح میکند: ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَه وَالمَوْعِظَه الْحَسَنَه وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ (النحل 125) در راه دین خدا با پیروی از حکمت و پند حسنه دعوت نما و با نیکویی مجادله کن، خداوند بهتر میداند آنکه را که از دین او گمراه شود و بهتر میداند کسانی را که هدایت پیشه میکنند.
اسلام مخالف تشدد و فتنه گرایی می باشد، جامعه اسلامی دارای مکارم اخلاق است، چنانچه قرانکریم قبولی تمام قیم اسلامی را سلم یعنی امن و صلح خوانده است که می فرماید: یَا أیَهُّاَ الذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السَّلْمِ کَافَّه وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَات الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (البقره : 208) ای مدعیان ایمان در صلح کامل (اسلام) داخل شوید و قدمهای شیطان را پیروی نکنید، بدون تردید شیطان دشمن آشکار شما است.
خداوند مسلمان را به انجام اعمال نیک مکلف ساخته است و از فساد و فتنه جویی منع کرده است که می فرماید:
و أحْسِنْ کَمَا أ َحْسَنَ اللهُ إِلَیْکَ وَلاَ تَبْغِ الفَسَادَ فِی الأَرْضِ إِنَّ اللهَ لاَ یُحِبُّ المُفْسِدِینَ (القصص : 77). و نیکویی کنید، چنانچه خداوند با شما نیکویی کرده است، در زمین فساد جویی نکنید، بدون تردید خداوند مفسدین را دوست ندارد.
مسلمان باید همیشه عدالت را در نظر داشته باشد: وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالقِسْطِ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ (المائده : 42) وقتی در بین مردم حکم می نمائید پس به عدل و انصاف قضاوت نما، بدون تردید خداوند انصاف پیشه گان را دوست میدارد.
کُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ ( البقره : 60) بخورید و بنوشید از آنچه خداوند برای شما ارزانی کرده است و در زمین فساد و فتنه جویی نکنید.
وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّه وَسَطًا (البقره : 143) و همچنان شما را امت در میانه قرار دادیم.
در قرآن کریم 114 سوره است كه همه آنها جز يك سوره با نام خداوند (رحمان) و (رحيم) كه اشاره به رحمت عام و خاص او است، آغاز مى شود و اين يك مورد هم مربوط به اعلان جنگ با كسانى است كه پيمان صلح با مسلمانان را شكستند، قرآن کریم با صراحت به پيامبر اسلام (صلى الله عليه وسلم) مى گويد ما تو را خشن و سنگ دل قرار نداديم كه اگر چنين بود مردم از تو پراكنده مى شدند: (وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ).
در متون اسلامى مى خوانيم که (هَلِ الدِّينُ إِلاَّ الحُبُّ) آيا دين چيزى جز محبت است؟، محبّت به خدا، پيامبر، صالحان و همه خلق خدا، علماء اسلام به این امر متفق القول هستند که بخاطر ارتکاب گناه مسلمان را نمی توانیم از دایره وسیع اسلام خارج سازیم، اسلام دین افراد و گروهها نیست که هرکه مطابق ذوق و افکار شان بود مسلمان باشد و افراد مخالف خود را تکفیر نماید، در مورد خداوند متعال می فرماید: (وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا) بخاطر اغراض زندگی دنیا به کسانیکه میگویند مسلمان هستیم نگوئید که مسلمان نیستید.
تعامل فرق مختلف اسلامى با يكديگر بايد از طريق بحث هاى منطقى و دوستانه باشد، حتّى در مورد غير مسلمين نيز همين دستور داده شده است: وَلاَ تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلاَّ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِى أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ. با اهل کتاب جزء به نیکویی مجادله نکنید، مگر آنانیکه ظلم کرده اند از ایشان، برای آنها بگوئید که ما به آنچه برای ما فرستاده شده است ایمان داریم و نیز آنچه به پیامبر شما فرستاده شده است ایمان داریم، خداوند ما و شما، خداوند یگانه است و ما مسلمان هستیم.
لازم است برای تفسیر آیات قرآنی و احادیث نبوی به کتب فقهی و آرای علماء اسلام مراجعه نمائیم تا راه درست را از سقم جداء کنیم، تفسیر احکام دینی طبق هوای نفسانی حرام قطعی پنداشته میشود هیچ کس حق ندارد به چنین عمل مبادرت ورزد زیرا نتیجه آن به گمراهی و فساد فرد و جامعه منجر میشود، کتب فقهی ما مملوء از اصول ایست که مسلمان را مکلف می سازد تا از تشدد گرایی و افراط پرهیز کند و آداب منازعه، بحث و دعوت را با غیر مسلمان آنگونه که لازم است تعقیب نماید.
در قرآن کریم می خوانیم: فالهمها فجورها و تقواها. سوره الشمس 3. سپس به انسان گناه و تقوا را الهام کردیم و نیز می فرماید: انا هدیناه السبیل اما شاکرا او کفورا، ما راه به انسان نشان دادیم پس او خود تصمیم می گیرد که سپاسگذار باشد و یا بسیار نا سپاس.
تماس: ahmadmunib@yahoo.com
[i] . افراط گرایی دینی تالیف دکتور یوسف قرضاوی ترجمه عبدالرسول گلرانی چاپ انتشارات مستقبل و سیرت، کابل.