احمد منیب حکیمی

 

 

 پيوست به گذشته

جهاد اسلامی و تفاوت آن با جنگ و هراس افگنی

 

نویسنده:  احمد منیب حکیمی

بخش اخیر

6. فرمان و اجازه حاکم مسلمان در جهاد

به اتفاق جمهور علماء، فرمان و اجازه حاکم مسلمان شرط مشروعیت جهاد مسلحانه می باشد، بدون اجازه امام، جنگ در مقابل کفار جواز ندارد، زیرا در آنصورت اجتماع انسانی بسوی فساد، بدامنی و اغتشاش کشانیده میشود، جمهور علماء اسلام به این امر متفق القول هستند.

طبق دستور صریح خداوند، اطاعت از حاکم مسلمان یکی از وجایب شرعی می باشد چنانچه قرآنکریم می فرماید: یا ایهاالذین آمنوا اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم، فان تنازعتم فی شئی فردوه الی الله و الرسول ان کنتم تؤمنون بالله و الیوم آخر ذلک خیر و احسن تاویلا. النساء 59.

از خدا، پیامبر و حاکمان خود اطاعت کنید، هرگاه در کدام مورد اختلاف کردید آنرا مطابق به کتاب خدا و سنت پیامبر اسلام فیصله نمائید، (این مکلفیت شما است) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، احکام خداوند بهترین فیصله در مورد امور متنازع شما است.

پیامبر اسلام می فرماید: اذا حکم الحاکم، فاجتهد ثم اصاب، فله اجران و ان حکم و اجتهد، فاخطاء فله اجر، چون حاکمی حکم نمود و نظرش صائب بود، برایش دو مزد است (مزد اجتهاد و مزد به حق رسیدن) و هرگاه حکم نمود و اجتهاد کرد و نظرش صائب نبود، برای وی یک مزد است (مزد اجتهاد).

در موسعه فقهی می خوانیم: والجهاد عند السلف الصالح حتى یكون شرعیا لا بد فیه من شروط إن لم تتوفر فیه لا یعتبر جهادا مشروعا، و أهم هذه الشروط: أن یكون بإذن ولی الأمر، أی الحاكم أو السلطان والحاكم المعتبر إذنه هو الممكن سواء باختیار أهل الحل والعقد أو بالغلبه، أما رؤساء الأحزاب البدعیه المتشرذمه فلا ولایه لهم ولا طاعه و هذا هو المنصوص علیه فی كتب الفقه التی تعنی بالمذاهب الفقهیه لعلماء السلف. [1]

جهاد مسلحانه در نزد سلف صالح آنگاه شرعا مشروعیت می یابد که دارای مبادی و شروط ملزومه آن باشد، مهمترین شرط مشروعیت آن اجازه ولی امر است یعنی حاکم و یا پادشاه، و فرمان حاکم عبارت از حکم شخص اوست و یا اینکه به اختیار اهل حل و عقد و به اکثریت صادر گردیده باشد، رهبران احزاب که مبتنی بر بدعت اند و دارای اقلیت اند، نه اطاعت آنها لازم است و نه دارای کدام ولایت شرعی می باشند و این نص ایست که در کتب اعتقادات علماء سلف و تمام کتب فقهی تذکر یافته است.

امام طحاوی رحمه الله در عقیده اهل سنت میگوید: والجهاد ماض مع أولی الأمر من المسلمین برهم و فاجرهم إلى قیام الساعه، وَ قَالَ موفق الدین المقدسی فِی لمعه الاعتقاد و نرى الحج و الجهاد ماضیا مع طاعه كل إمام، برًّا كَانَ أو فاجرًا و صلاه الجمعه خلفهم جائزه.

جهاد مسلحانه به اجازه حاکم مسلمان صالح باشد یا فاجر تا قیام قیامت باقی می باشد و موفق الدین المقدسی در لمعه الاعتقاد می گوید حج و جهاد در اطاعت حاکم مسلمان می باشد صالح باشد یا فاجر و نماز جمعه در عقب شان جواز دارد.

و المراودی در الانصاف می گوید: (لا یجوز الغزو إلا بإذن الأمیر.... وَ قَالَ القاضی فِی الخلاف: الغزو لا یجوز أن یقیمه كل أحد عَلَى انفراد، ولا دخول دار الحرب بلا إذن الإمام و لَهم فعل ذَلِكَ إذا كانوا عُصبه لَهم منعه) [2]

جنگ بدون اجازه حاکم مسلمان جواز ندارد و القاضی در کتاب خلاف میگوید جنگ جواز ندارد که هر شخص به شکل انفرادی به آن مبادرت کند و کسی نمی تواند در محل جنگ وارد شود مگر به اجازه امام و همچنان گروهها نیز منع می باشند.

علامه ابن عثیمین در شرح الممتع میگوید: (لا یجوز غزو الجیش إلا بإذن الإمام مهما كَانَ الأمر لأن المخاطب بالغزو والجهاد هُم ولاه الأمور و لیس أفراد الناس، فأفراد الناس تبع لأهل الحل والعقد، فلا یجوز لأحد أن یغزو دون إذن الإمام... ولأنه لو جاز للناس أن یغزوا بدون إذن الإمام لأصبحت المسأله فوضى كل من شاء ركب فرسه وغزا، ولأنه لو مُكن الناس من ذَلِكَ لحصلت مفاسد عظیمه، فقد تتجهز طائفه من الناس عَلَى أنَّهم یریدون العدو و هم یریدون الخروج عَلَى الإمام أو یریدون البغی عَلَى طائفه من الناس. [3]

جنگ در مقابل لشکر بدون اجازه حاکم مسلمان در هیچ صورت جواز ندارد، زیرا مکلفیت جنگ و جهاد مسلحانه منحصر به حاکم مسلمان است، نه اشخاص انفرادی، افراد تابع اهل حل و عقد می باشند، پس برای هیچ کس جواز ندارد که بدون اجازه حاکم مسلمان به جنگ بپردازد. هرگاه به مردم اجازه داده شود تا بدون اجازه حاکم شان به جنگ بروند، موضوع به اغتشاش و پراگنده گی مبدل می شود، هرکس بخواهد اسپ خودرا سوار شده و به جنگ بپردازد، هرگاه مردم چنین کنند، مفاسد بزرگ همه جا را فرا می گیرد، شاید گروهی آماده شوند بنام اینکه آنها با دشمن مصاف میدهند در حالیکه علیه دولت بغاوت کنند، یا علیه  گروهی از مردم به سرکشی مبادرت نماید.

شیخ عمر بن محمد سلیم در دررالسنیه میگوید:

(ولا یجوز الافتیات علیه أی على الإمام بالغزو وغیره، وعقد الذمه والمعاهده إلا بإذنه، فإنه لادین إلا بِجماعه ولا جَماعه إلا بإمامه ولا إمامه إلا بسمع وطاعه، فإن الخروج عن طاعه ولی الأمر من أعظم أسباب الفساد فِی البلاد والعباد). [4]

و اینکه جواز ندارد تا بدون اجازه حاکم مسلمان به جنگ مبادرت شود و یا معاهده بسته شود مگر به اجازه حاکم، زیرا بدون شک دین بدون جماعت وجود ندارد و جماعت بدون امام آن مفهوم ندارد و امامت نیست مگر به فرمانبرداری و اطاعت، خارج شدن از اطاعت ولی امر از بزرگترین اسباب فساد در کشورها و جوامع انسانی می باشد.

شیخ عبیدالجابر در قضایای جهاد میگوید: أنه لیس لأحد كائنًا من كَانَ أن یدعو إلى الجهاد بنفسه دون ولی الأمر من المسلمین، فإن الدعوه إلى الجهاد وتَجنید الجنود و تجییش الجیوش والدعوه إلى النفیر العام هذه من خصائص ولی الأمر، ومن مهامه و واجباته باتفاق. [5]

هیچ فردی از افراد حق ندارد تا مردم را بدون اجازه ولی امر مسلمان به جهاد مسلحانه دعوت کند، زیرا دعوت به جنگ و آماده ساختن لشکر بسوی نفیر عام از وظایف ولی امر است و بر این امر علماء اسلام اتفاق دارند.

(عن ابی هریره رضی الله عنه عن النبی صلى الله علیه و سلم قال: إنما الإمام جُنَّه یقَاتَلُ مِنْ ورائه وَیتَّقَى به فإن أمر بتقوى الله وعَدَلَ كان له بذلك أجرٌ و إن یأمر بغیره كان علیه منه) أخرجه البخاری (2957) و مسلم (1841) و اللفظ له.
قال النووی رحمه الله: قوله صلى الله علیه وسلم: الإمام جُنَّه أی كالستر لأنه یمنع العدو من أذى المسلمین و یمنع الناس بعضهم من بعض ویحمی بیضه الإسلام و یتقیه الناس ویخافون سطوته و معنى یقاتل من ورائه أی یقاتلُ معه الكفار والبغاه والخوارج و سائر أهل الفساد والظلم مطلقاً (شرح مسلم للنووی 12/230) و قال ابن حجر: لأنه یمنع العدو من أذى المسلمین و یكف أذى بعضهم عن بعض والمراد بالإمام كل قائم بأمور الناس (فتح الباری (6/ 136) و قال العلامه الألبانی: قوله: إنما الإمام جُنَّه یقَاتَلُ مِنْ ورائه أی یتبع أمره و نهیه وتدبیره فی القتال و یمشی تابعا إیاه بحیث كأن الإمام هو القدام (مختصر صحیح الإمام البخاری (2/307).

بدون تردید حاکم در جامعه اسلامی حیثیت سپر را دارد، در عقب آن لشکر به جنگ می پردازد، هرگاه به پرهیزکاری امر کند و عدالت نماید برایش پاداش است و هرگاه به چیزی دیگری امر کند جزای آنرا می بیند. [6]

امام نووی رحمه الله در مورد می گوید اینکه امام سپر است به این مفهوم است که مدافع حقوق مسلمان در برابر دشمن می باشد، مانع مشکلات مردم می شود و از اسلام حمایت میکند، مردم از او احترام میکند و مفهوم (یقاتل من ورائه) یعنی همراه کفار، باغیان و خوارج و سایر اهل فساد و ظلم به جنگ و مبارزه می پردازد.

امام ابن حجر می گوید حاکم مسلمان، دشمن را از اذیت مسلمان مانع می شود، و مانع ضرر رسانیدن مردم به همدیگرشان می گردد و امام به آن شخصی اطلاق می شود که مکلف به پیشبرد امور مردم است و متولی امور می باشد.

علامه امام البانی میگوید اینکه امام سپر است و در عقب آن جنگ صورت می گیرد به این مفهوم است که از اوامرش اطاعت صورت گیرد و از نواهی او اجتناب شود و تدابیر جنگی او رعایت شود و موافق او گام برداشته شود زیرا حاکم مسلمان همیشه در مقدمه صف قرار میداشته باشد.

امام ابن قدامه میگوید: موضوع جهاد مسلحانه به حاکم مسلمان و اجتهاد او ارتباط دارد و رعیت مکلف به اطاعت از او می باشد. (المغنی (13/16) و نیز گفته است که مردم نباید بدون اجازه امیر برای جنگ با کفار خارج شوند، زیرا موضوع جنگ به او ارتباط دارد، اوست که مصلحت را میداند، کثرت یا قلت قوای دشمن به او معلوم است، او به اهداف دشمن بخوبی آگاه است و لازم است که مطابق رای و نظر او عمل شود، امام عبدالسلام ابن تیمیه رحمه الله میگوید هیچ نوع جنگ بدون اجازه امام جواز ندارد. (المحرر فی الفقه 2/170)

علامه صالح الفوزان می گوید: این از صلاحیت ولی امر مسلمان است که لشکر جنگی مسلمانان را قیادت کند، و یا هرکسی را که او مکلف به قیادت نماید، هرگاه چنین نباشد و هر گروه بخواهد به دلخواه خود به جنگ بپردازد فتنه و فساد همه جا را فرا می گیرد، لذا هیچ کس حق ندارد بدون اجازه ولی امر به جنگ بپردازد. (الشرح الممتع 8/22).

امام قرطبی رحمه الله می فرماید: بدون اجازه حاکم مسلمان هیچ گروه نمی تواند به جنگ مبادرت ورزد. (القرطبی 5/275) امام التهانوی الحنفی اجازه حاکم مسلمانرا شرط مشروعیت جهاد مسلحانه پنداشته است (إعلاء السنن 12/4)

امام احمد ابن حنبل رحمه الله می فرماید: جنگ تا قیام قیامت به امراء مسلمان ارتباط دارد نیکو کار باشند یا بدکار اطاعت شان لازم است. (أصول السنه للإمام أحمد ضمن طبقات الحنابله 1/244)

امام الطحاوی رحمه الله میگوید حج و قتال تحت اداره ولی امر مسلمان همیشه باقی است، نیکو کار باشد یا بدکار، هیچ چیز این حق را از آنان گرفته نمی تواند و نه خلاف آن صورت می گیرد، شاید ولی امر مسلمان گناه کار باشد و برخی مخالفتهای شرعی داشته باشد، ولی تا وقتیکه علنا از اسلام خارج نگردیده است اطاعت او لازم است، جهاد مسلحانه و حج تحت اداره او صورت می گیرد. (التعلیقات المختصره على العقیده الطحاویه ص/190)

امامان ابوزرعه الرازی و ابوحاتم الرازی می گویند جهاد مسلحانه و حج را در هر وقت و زمان حاکمان مسلمان به پیش می برند و این امر تا قیام قیامت دوام خواهد داشت هیچ چیز نمی تواند آنرا باطل کند. (شرح أصول اعتقاد أهل السنه والجماعه 2/199)

امام البربهاری رحمه الله می گوید بدان که جور پادشاه هیچ فریضه از فرایض خداوند را ساقط نمی کند، اطاعت و فرمانبرداری پادشاه در هر صورت لازم است، یعنی جماعت، جمعه و جنگ و هر آنچه امر کند اطاعت آن لازم است و ترا به آنچه نیت کرده ای میرسد. (شرح السنه ص/107) [7]

امام ابوبکر الاسماعیلی در حکایت عقیده اهل سنت می گوید: تمام علماء اهل سنت اطاعت فجار و بدکار حکام مسلمان را نیز لازم میدانند. (اعتقاد أئمه الحدیث ص/75)

 شیخ الإسلام ابن تیمیه رحمه الله در العقیده الواسطیه میگوید: اقامه حج، جهاد مسلحانه و اعیاد به امراء مسلمان ارتباط دارد، نیکو کار باشند یا فاجر. امام محمد بن عبد الوهاب رحمه الله میگوید جهاد را لازم میدانم که جاری باشد به فرمان امام، نیکو کار باشد یا بدکار و نماز جماعت در عقب شان جواز دارد. (العقیده الواسطیه ص/122) و نیز (مجموعه مؤلفات الشیخ محمد ابن عبد الوهاب 3/7)

امام ابن قدامه میگوید: فرمان جهاد مسلحانه به اجازه حاکم مسلمان موکول است، رعیت مکلف به پیروی از وی هستند، آنچه را لازم میداند فرمان میدهد. (المغنی لابن قدامه جلد 8 صفحات 352-353)

جمهور علماء سلف از جمله فقهاء احناف، مالکی حنابله به تحریم کلی و عدم مشروعیت جنگ بدون اجازه امام (حاکم مسلمان) رای داده اند، فقط امام شافعی رحمه الله به کراهیت آن نظر داده است.

در اینجا سوال مطرح میشود که امام و یا ولی الامر کیست و چه کسی میتواند در عصر فعلی در این مقام قرار گیرد؟

در مورد علامه ابن عثیمین میگوید: امام عبارت از بلندترین مقام در حاکمیت اسلامی می باشد و شرط نیست که حتما امام عمومی مسلمین باشد، زیرا امامت عمومی در جامعه اسلامی از مدتها قبل از بین رفته است، چنانچه پیامبر اسلام فرمودند: (اسمعوا و أطیعوا ولو تأمر علیكم عبد حبشی) بشنوید و فرمانبرداری کنید با وجود اینکه بر شما غلام بچه حبشی حاکمیت داشته باشد، از این حدیث نتیجه می گیریم که هرکی متولی امور مسلمین میشود منزلت امام عمومی را دارد، آنکه حکمش نافذ است و امرش قابل تطبیق.

از زمان فروپاشی خلافت اسلامی تا عصر فعلی، مسلمانان در اختلاف بسر برده اند، و از امامت محروم بوده اند، چنانچه ابن زبیر در حجاز، بنی مروان در شام و مختار بن عبید در عراق حکم می راندند، تا امروز به اتفاق علماء سلف هر آنکه متولی امور مسلمین را بدست دارد حیثیت امام را دارد و اطاعت او بالای رعایا واجب می باشد، اینگونه تشویش که در ناحیه شرعی امام وجود دارد مرفوع میگردد و این سوال مطرح نمی شود که چون بیعت وجود ندارد، پس امام نیز وجود ندارد، کسانیکه به چنین شایعات مبادرت می ورزند در حقیقت ناخواسته در مسیر اهداف دشمنان اسلام گام برمی دارند، آنانیکه می خواهند جوامع اسلامی را دچار فتنه و فساد ساخته و مسلمانان را در اختلاف و پراگندگی فرو برند، آیا با این شایعات می خواهند بگویند که هیچ دولتی و هیچ حاکمی بالای مسلمانان وجود نداشته باشد و یا اینکه هریک ولی امر خود باشد و اجتماع انسانی را از اداره و تامین امنیت خارج سازند؟

آنکه متولی امور مسلمین را دارد و یکی از سرزمین های مسلمانان را اداره میکند حیثیت امام مسلمین را دارا می باشد و  به این نظر جمهور علماء اسلام از جمله ابن بطال و ابن حجر نیز متفق القول می باشند. دیده شود (سبل السلام الشرح الممتع 8/9-10) و نیز شرح ریاض الصالحین 503/4)، المغنی (13/14) و نیز شرح العقیده الواسطیه للشیخ ابن عثیمین (2/337-338)
الدرر السنیه (9/95-96) مسائل الإمام أحمد لابنه عبد الله (1/258) و نیز الفتاوى الكبرى (4/608) الحاوی من فتاوى الشیخ الألبانی (ص/610-611) [8]

امام حسن البصری رحمه الله میگوید چهار چیز را اسلام در اختیارات پادشاه نهاده است: صدور احکام، توزیع غنایم، اداره جهاد مسلحانه و اقامه نماز جمعه. (مسائل الإمام أحمد روایه حرب الكرمانی 392).

امام ابن المناصف القرطبی رحمه الله می گوید: جهاد مسلحانه شروط متعددی دارد، اولین شرط صحت مشروعیت آن نیت است و اجازه امیر که صالح باشد و یا فاجر برابر است و این دومین شرط صحت جهاد است. دیده شود كتاب (الإنجاد فی أبواب الجهاد لابن المناصف القرطبی 1/133 الباب الثالث فی شرط صحه الجهاد و ما یحق فیه من طاعه الإمام و میاسره الرفقاء و ما جاء فی آداب الحرب و الأمر بالدعوه قبل القتال... فصل فی طاعه الإمام و الغزو مع كل أمیر براً أو فاجراً.

امام ابوالبرکات عبدالسلام ابن تیمیه رحمه الله گفته است: جنگ بدون اجازه امام جواز ندارد، مگر در حالات اضطرار که دشمن بشکل ناگهانی بر سرزمین مسلمان حمله کند و وقت لازم برای گرفتن اجازه نباشد. (المحرر 2:341)

امام ابن تیمیه رحمه الله می گوید: تمام علماء اهل سنت و جماعت متفق اند بر اینکه اقامه حج، جهاد مسلحانه و ادای نماز جمعه از وظایف حکام مسلمان است برابر است که این حکام صالح باشند یا فاجر و همانند این قول را امام طحاوی و ابن المدینی و ابوزرعه و ابوحاتم الرازی و امام احمد حنبل و غیر آنها تعداد بیشتر علماء که قابل حساب نمی باشند فتوا داده اند. (مجموع الفتاوى 3/158)

و نیز گفته است که جهاد مسلحانه هرگز قایم نمی شود مگر به اجازه ولی امر مسلمانان. دیده شود (منهاج السنه 6:118)

امام قرطبی رحمه الله میگوید: گروههای جنگی مسلمان نباید بدون اجازه امام به جنگ بروند. (الجامع لأحكام القرآن 5/177)

امام ابن قدامه رحمه الله میگوید: موضوع جهاد مسلحانه به اجازه و اجتهاد امام موکول است، رعیت مکلف به فرمانبرداری و اطاعت اند آنچه را مصلحت داند هدایت میدهد. (المغنی 16:1)

امام البهوتی :میگوید: جنگ بدون اجازه حاکم مسلمان جواز ندارد، زیرا او به حکمت امور جنگی دانایی بهتر دارد. دیده شود (كشف القناع 3:72)

امام ابن عثیمین میگوید: هر نوع حالت که باشد، جنگ با لشکر کفار بدون اجازه حاکم مسلمان جواز ندارد، زیرا جنگ و جهاد مکلفیت متولی امور است و نه افراد عادی جامعه، جنگ بدون اجازه حاکم باعث اغتشاش و بی نظمی میگردد، هرکس بخواهد سوار به اسپی شود و آنچه بخواهد انجام دهد و در این صورت مفاسد بزرگ روی زمین را فرا خواهد گرفت. (الشرح الممتع 8:25)

در کتاب الدرر السنیه می خوانیم: هرگاه مسلمان بدون در نظر داشت اجازه امام به جنگ با کفار مبادرت میکند او از اهل جهاد فی سبیل الله نیست و این عمل او جهاد فی سبیل الله محسوب نمی شود. (الدرر السنیه (9/95)

امام الفوزان در کتاب خود میگوید: آنکه به قتال امر میکند و امور جنگ را تنظیم میکند ولی امر مسلمان است، از وظایف اوست تا اقامه جهاد و تنظیم لشکر را بعهده گیرد، عامه مسلمان منع می باشد تا بدون اجازه او به جنگ بپردازند. [9]

کمیسیون دایمی فتوا در عربستان سعودی که متشکل از علماء بزرگ شریعت اسلامی می باشد نیز فتوا داده است که داخل شدن در میادین جنگ بدون اجازه ولی امر مسلمان جواز ندارد. دیده شود (فتاوى اللجنه الدائمه 12/12)

جهاد مسلحانه از مکلفیتهای امام مسلمان (متولی امور و حاکم مسلمانان) می باشد، فعالیتهای نظامی گروهها، بر منافع مسلمانان استوار نمی باشد، و نه تنها منتج به اضرار اجتماعی می گردد، بلکه جامعه را بسوی فساد اجتماعی می کشاند، به همین جهت علماء سلف اجازه جهاد مسلحانه را موکول به تصمیم امام و فرمانروای مسلمان دانسته اند. [10]

نتیجه

اسلام از ترور و ارهاب بیزار بوده به اصول و قیم اخلاقی بزرگ استوار است که صمیمیت، عفو، محبت در آن جایگاه خاصی دارد و صراحتا به کرامت تمام نوع بشر بدون در نظر داشت اعتقدات و افکار آنها تصریح میکند: (ولقد کرمنا بنی آدم) بدون تردید خداوند به تمام بشریت کرامت داده است که باید به آن احترام گذاشته شود.

خداوند متعال توضیح میدارد که اسلام راه نجات بشریت است، جنگ، کشمکش و نزاع از امور شیطان است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اُدْخُلُوا فِی السِّلْم کَافَّه وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ. (البقره : 208)   ای مسلمانان بطور مکمل در اسلام (صلح) داخل شوید و پیروی گامهای شیطان را نکنید، شیطان دشمن آشکار شما است.  

اسلام به جنگ در مقابل دشمن متجاوز تاکید میدارد و حاکمیت اسلامی را مکلف می سازد تا در مقابل دشمن از آمادگی کامل نظامی بهره مند باشد، تا دشمن جرئت تجاوز بر سرزمین اسلامی را ننماید، قرآنکریم به ترهیب دشمن متجاوز و غاصب تاکید کرده است، ولی این ترهیب همانند فرهنگ غربی نیست که بیگناهان را هدف قرار بدهد و اسلحه کشتار جمعی را علیه شان استعمال نماید چنانچه می فرماید:  لاَ یَنْهَاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (الممتحنه 8)

خداوند شما را منع نمی کند تا با کسانیکه با شما در راه دین جنگ ندارند و شما را از خانه های تان بیرون نکرده اند نیکویی کنید و در حق شان انصاف و قضاوت عادلانه روا دارید، بدون تردید خداوند انصاف پیشه گان را دوست میدارد.

در فیصله مجمع بحوث اسلامی دانشگاه اسلامی الازهر چنین آمده است:  تعدد شرایع، ملل، اقوام و تمدنها از سنن الهی است و بحیث یک پدیده جهانی قابل تبدیل و تحویل نمی باشد چنانچه خداوند متعال می فرماید: وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّه وَاحِدَه وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ، إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ. (هود: 118، 119) زندگی و تعاون و تعارف بین ملل و شعوب جهان یگانه راه بقای این تعدد است که همه مکلف به همکاری در راه سعادت و خوبی باشند و بر گناه و تجاوزگری همکاری نکنند خداوند متعال در مورد می فرماید:  یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ. (الحجرات: 13)

زندگی مسالمت آمیز ملل و شعوب جهان و پیشرفت جامعه جهانی مبتنی بر اخلاق، ضوابط و قیم انسانی است که در راس آنها قیم عدالت و احترام به مبادی قوانین بین المللی نهفته است، بدون این اساسات جامعه انسانی مشابه به جنگلی خواهد بود که اقویا بر علیه ضعفاء وحشت می آفریند و این امر ضعیفان را مجبور می سازد تا راه تشدد را برعلیه قوتهای استکباری در پیش گیرند.

ایجاب میکند مفهوم درست اصطلاحات که برعلیه مسلمانان بکار گرفته میشود را تحدید و توضیح بداریم تا فرهنگ که در پی این مصطلحات قرار دارد بر علیه مسلمانان جهان کارگر نباشد. وقتی مسلمانان مجبور به جنگ ساخته شوند تا از کشورها و حریت عقاید خود به دفاع برخیزند، مستلزم آداب و احکام واضح هستند که تحریم قتل غیر محارب از مبادی اساسی آن می باشد، چنانچه قتل شیوخ، زنان و اطفال را تحریم میکند و همچنان از پیگرد و تعقیب محارب فراری منع میکند، تعذیب و قتل اسراء جنگ و مثله کردن اجساد را تحریم میکند و تخریب مبانی، معابر و آنچه با جنگ علاقه ندارد را ممنوع قرار میدهد. [11]

قتل افراد بیگناه و غیر محارب در شریعت اسلامی جواز ندارد، اسلام به مسلمان اجازه نداده است تا فردی را بخاطر اعتقادات دینی و مذهبی آن به قتل برسانیم، اسلام ضد ارهاب است و کار روایی های پیامبر اسلام و مسلمانان که در راه دین اسلام به جهاد و مبارزه دست زده اند شاهد زنده این حقیقت است، انتحار، خودکشی و ترور در اسلام وجود ندارد، این بزرگترین جنایت است که قیم والای اسلام حنیف را با همچو کلمات شیطانی و ضد بشری خدشه دار کرده سعی نمائیم برای اعمال اجرامی توجیه ها و تاویلات غیر شرعی دریابیم. 

فعالیتهاى تروریستی به مصلحت اسلام و مسلمانان استوار نمی باشد، برعکس به گسترش و تعمیق سلطه جهانى کشورهای استکباری یارى مى رساند، پس از وقوع هر عملیات تروریستى اى كه واژه (مسلمان) را بر روى خود حک كرده است، نفرت از اسلام و مسلمانان در جهان کفری افزایش یافته لحن تحكم آمیز کفار نسبت به جهان اسلام عمیق تر مى شود و اشغال، تحكم، استثمار و فشار نسبت به مسلمانان در افكار عمومى  مشروعیت بیشترى پیدا مى كند، چنین فضای آگنده از کینه و عداوت  سبب بهره بردارى هاى سیاسى برخى دولت ها مى شود، وظیفه کشورهای جهانیست تا قبل از اتهام ریشه ها، انگیزه و علل ترور در جهان را در یابند، تا بهانه اعمال تروریسی نیز منتفی گردد.

در فرهنگ جهاد اسلامی ترور جا ندارد، شریعت اسلامی از اساس با ترور و تروریزم در تضاد قرار دارد، این مشکل به اثر توطیه های استعماری کشور های استکباری بالای مسلمانان تحمیل شده است، بنیاد تروریزم طبق فرهنگ الحاد بر اساس مصلحت اندیشی قرار دارد، آنها برای حصول هدف بکار گیری هرنوع وسیله را جایز و مشروع می دانند، در حالیکه علماء اصول می گویند (الغایه لاتبرر الوسیله) یعنی هدف نمی تواند وسیله غیر مشروع را جایز کند، هرگاه هدف پاک است باید وسایل که برای رسیدن به آن بکار گرفته می شود نیز جایز و مشروع باشد.

در شریعت اسلامی برای هدف نمی توان وسیله غیر مشروع را تزکیه نمود، چنانچه برای خواندن نماز نمی توانیم با آب دزدیده و یا ناپاک وضوء بگیریم، با کسب پول حرام نمی توانیم به حج برویم و یا صدقه بدهیم، بدون اجازه حاکم مسلمان نمی توانیم جهاد مسلحانه را در کشور های اسلامی مشروع پنداریم به همین اساس هیچ وسیله ناجایز نمی تواند برای اهداف پاک و مقدس بکار گرفته شود، هرگاه چنین نباشد در شریعت اسلامی اهداف مقدس ما نیز غیر شرعی پنداشته میشود.

تروریزم عقیده مخالف را در برابر خود نمی پذیرد و در نابودی و قتل عقاید مخالف به ترور، اغتیال و هراس افگنی مبادرت می ورزد، در حالیکه در جهاد اسلامی با قول صریح قرآنکریم اکراه و اجبار وجود ندارد: (لااکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی)

تروریزم از قتل و کشتار مردم باک ندارد، در جهاد اسلامی در مورد قرآن کریم موقف صریح و روشن دارد مبنی بر اینکه هرکی یک نفس را بناحق قتل کند جرم آن چنان سنگین است که گویا تمام مردم جهان را کشته باشد و هرکس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده باشد (المائده 32)

تروریزم سعی و تلاش نامشروع برای قدرت یابی و تضعیف سلطه اداری در جوامع انسانی می باشد، جهاد اسلامی سعی و تلاش مشروع در راه خدمت به جامعه انسانی و توسعه نظام اسلامی است.

فعالیتهای که تحت نام تروریزم اجراء میشود، پدیده جدیدی ایست که از کفار به کشور های اسلامی سرایت کرده است و هیچ نسبتی با اسلام و مسلمین ندارد، اگر مسلمانی خدای ناخواسته به آن اقدام میکند، خلاف برنامه و معتقدات اسلامی عمل کرده است.

در حدیث معراج از پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم نقل شده است که فرمودند: وقتی در معراج بودم به مواردی برخوردم پرسیدم اینها چیست گفتند اینها نشانه آخر الزمان امت تو است پرسیدم: (الهی فمتی یکون ذلک؟ فاوحی الی عزوجل یکون ذلک اذا رفع العلم و ظهر الجهل و کثر القراء و قل العمل و کثر الفتک و قل الفقهاء الهادون و کثر فیها الضلاله الخونه و کثر الشعراء) [12] . الهی آخر الزمان چه وقت است، پرورد گارم برایم وحی نمود که وقتی که علم شرعی کاهش یابد و جهل بر اساسات دین افزایش یابد، قاریان قرآن زیاد شوند و عمل به اساسات دین کاهش یابد، ترور و قتل افزایش یابد، فقهایی که بتوانند مردم را براه راست بکشانند اندک باشند و فقهای گمراه و خاین زیاد شوند، بزله گویی و شعر فراوان شود.

امام تهانوی رحمه الله میگوید شرط وجود امام در جهاد مسلحانه حتمی است ولی هرگاه امام نباشد، پس مسلمانان را لازم است تا برای خود امیر انتخاب کنند ولی هرگاه این امر به اثر اختلاف ممکن نباشد پس حتمی است که کار بسوی فتنه و فساد اجتماعی کشانیده میشود، پس وظیفه مسلمان گوشه گیری و اجتناب از درگیری در آن است. [13]

امام بخاری رحمه الله از حضرت حذیفه حدیث طویلی روایت میکند که جهاد بدون حاکم مسلمان جواز ندارد در ادامه میگوید: داعیانی اند که در دروازه های جهنم قرار دارند هرکی به ایشان جواب مثبت بدهد اورا با خود به جهنم می کشاند، گفتم ای رسول خدا صلی الله علیه وسلم پس چه توصیه می فرمایی هرگاه آنرا دریابم فرمودند: با گروه اکثریت مسلمان باش و از امام شان متابعت کن، گفتم هرگاه چنان گروهی نباشد و امام متفق القول نباشد گفتند پس از همه این گروهها دوری کرده خود را در عقب درختی پنهان کن تا مرگ بتو در همین حالت برسد، (در المغنی ابن قدامه نیز این حدیث را نقل کرده است. المغنی 9/213).

مسلمان را لازم است در وقت فتنه امت از گروهای فساد خود را جدا ساخته سعی نماید از هرنوع همکاری با همچو افراد اجتناب نماید چنانچه پیامبر اسلام می فرماید: (سَتَكُونُ بَعْدِی أَحْدَاثٌ وَفِتَنٌ وَاخْتِلاَفٌ، فَإِن اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ عَبْدَ اللهِ المقْتُولَ لاَ القَاتِلَ فَافْعَلْ) (أخرجه أحمد فی المسند: (21993)، والحاكم فی المستدرك: (8578)، حدیث خالد بن عرفطه رضی الله عنه. والحدیث صححه الألبانی فی الإرواء.

بعد از من اختلافات و فتنه ها افزایش می یابد پس هرگاه می توانستید بنده کشته شده خداوند باشید بهتر است از اینکه قاتل باشید. علماء حدیث از این روایات استنباط میکنند که در هنگام فتن مسلمان باید در صف کسانی قرار نگیرد که مسلمان را تکفیر میکند و کشتن مسلمان را مشروع می پندارد. چنانچه حدیثی دیگری را حضرت ابو موسی اشعری از پیامبر اسلام تحت عنوان فتن روایت کرده است که فرمودند: در هنگام فتنه بما چه توصیه می فرمائید پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم فرمودند: (کونوا احلاس بیوتکم) یعنی در گوشه های منازل تان قرار گیرید و از همکاری با گروههای فتنه خود داری نمائید.

در مورد فتن و اختلاف امت اسلامی و اینکه مسئولیت مسلمان در قبال فتنه چیست، کتب حدیث روایات زیادی نقل کرده است و مسلمانان را از داخل شدن در این اختلافات منع کرده است مسئولیت علماء است تا در روشنی دستورات دین مبین اسلام جامعه اسلامی را از جهل و افراط گرایی نجات دهند آنانیکه پیامبر اسلام در مورد شان فرموده است: (یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله، ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تاویل الجاهلین). در هر عصری عدالت پیشه گان با مسئولیت، دانش دین را بر عهده می گیرند و انحرافات غلات و برچسپ های باطل گرایان و تاویلات جاهلان را از آن پاک می کنند. [14]

تماس:  ahmadmunib@yahoo.com


 

[1] . الموسوعه الفقهيه، مشهور به دايره‏المعارف فقهي، تأليفي است كه به همت وزارت اوقاف و شئون اسلامي كويت با قطع رحلي بزرگ طبع شده است، اين موسوعه شامل مباحث فقهي ديدگاه مذاهب چهارگانه اهل سنت می باشد و بهترین مرجع پژوهشی برای محققین فقه اسلامی پنداشته می شود.

[2] . دیده شود الانصاف للمرداوی 4/152

[3] . دیده شود الشرح الممتع للعلامه ابن عثیمین 8/25

[4] . الدرر السنیه 7/313 للشیخ عمر بن محمد بن سلیم

[5] . التوجیهات السلفیه فی قضایا الجهادیه ص1 للشیخ عبید الجابری

[6] . الجهاد و ضوابطه الشرعیه ص/55

[7] . دیده شود: الجهاد وضوابطه الشرعیه للعلامه صالح الفوزان، الفتاوى الشرعیه فی القضایا العصریه و التعلیقات المختصره على العقیده الطحاویه

[8] . الجهاد و ضوابطه الشرعیه ص33-34

[9] . دیده شود الجهاد و ضوابطه 32) و نیز الجهاد أنواعه و أحكامه 94)

[10] . مراجعه شود به: الإنجاد فی أبواب الجهاد، لابن المناصف القرطبی المالكی، الجهاد فی الإسلام، للشیخ عبد السلام السحیمی، الجهاد أنواعه و أحكامه للشیخ حمد العثمان، شرح منتهى الإرادات، الشرح الممتع للعلامه ابن عثیمین، الكواشف الجلیه للشیخ أبی عبد الأعلى خالد بن عثمان المصری، مجموع الفتاوى، المغنی لابن قدامه تحقیق عبد الله التركی.

[11] . فیصله مجمع بحوث اسلامی دانشگاه اسلامی الازهر صادره اول نومبر 2001م.

[12] . بحارالانوار جلد2 ص277

[13] . إعلاء السنن للامام التهانوی الحنفی 12/ 4 5

[14] . مراجعه شود به کتب حدیث باب الفتن از جمله: سنن ابوداود كتاب الفتن والملاحم، باب فی النهی عن السعی فی الفتنه: (4262)، والحاكم فی المستدرك: (8360)، و أحمد فی مسنده (19163)، من حدیث أبی موسى الأشعری والحدیث صححه الألبانی فی صحیح الترغیب والترهیب للامام الالبانی (2742)  و الامام ابن الحجر فی التلخیص الحبیر.

 

 

 


بالا
 
بازگشت