نصیرمهرین
اندُه خرند،
وجان فروشند *
باید خبر شنید ، تا بی خبر نماند. وچه بسا فرجام عادت نمودن به خبر شنیدن، به اعتیادی برسد، که ترکش سهل نتواند باشد.
درعمومی ترین چارچوب شاید ما دوگونه خبر شنو داشته باشیم. نخست گروهی که خبر می شنوند، گفته ویا ناگفته ، چه این که پای تبصره یی در میان بیاورند ویا نه، چهرۀ شان ازاندوه ویا خرسندی سخن می گوید. دو دیگر، خبر می شنوند که تا ازسیر اوضاع واحوال مطلع باشند. در میان مردمان مختلفی که دراین دسته از خبرشنوها قرار دارند، یکی هم آنانی اند که احساس وموضع خویش را می نویسند.
اگر شما در بارۀ اوضاع افغانستان بنویسید، ناگزیرید که خبرهای روزوشب را بشنوید. جدا نمودن سره از ناسره به خود تان وسنجش هایی که در دسترس دارید، مربوط است. مگر نباید پنهان نمود،که دل آدم نویسنده ومفسر نیزنمی خواهد که شاهد شنیدن خبرهای دل آزار باشد. دل آدم می خواهد خبرهای مورد نیاز وطرف آرزوی خویش را بشنود. به ویژه دردل زمستان های سرد؛ خبرهایی را بشنود که مژده دهندۀ بوی بهار باشد.
و چه درد انگیز است، که انسان غم بارترین خبرها را بشنود و پیرامون آنها بنویسد. واین چنین خبر شنیدن ونوشتن کارروزانه ویا هفته واراوباشد. خبرمرگ و هرروزخبرمرگ. مرگی که باری هیرودت مؤرخ یونانی از زمان جنگ گفته بود. مرگی که جوانان، پیران را به خاک نسپارند، این پیران استند که جوانان را به خاک می سپارند. جامعۀ مرگ دیده ما، از چند دهه به این سو، شاهد ریختن اشک پیرانۀ صد ها هزارانسانی است، که چه بسا واپسین لحظات به خاک سپاری فرزند را نیز ندیده اند . جامعه یی که دردهایش گسترده می شوند و ژرفا می یابند.
اینک سخن از طی سن وسال طبیعی و به پیری نرسیدن صد ها هزارفراتر دامن گسترده است. زیرا دیریست که دست های تبهکار، کودکان و نوجوانان را می فرستند تا رونق بازار انسان کشی را فراهم بیاورند. ونیت چنین انسان کشی، پیر وجوان وکودک را نشانه گرفته است. زن ومرد را نشانه گرفته است. زنان ودختران معصوم وجویندۀ لقمه نانی را .آن چه که در بسیاری جوامع مواجه با نهاد های بیرحم ومردم آزار، کمتر چهره نموده است.
در میان خبرهایی که (یکشنبه 11/11 2012) پیرامون رویداد های افغانستان شنیدم و خواندم از جمله این بود که :
چند تن ازاعضای یک خانواده، درحالی که با مادر و کودک نوزادش از شفاخانه یی درولسوالی صبری خوست، راهی منزل بودند خودروی حامل آنها در اثر برخورد با ماینی جای گذاشته در سرک منفجر شد. در نتیجه کودک ومادر جان دادند ودیگران نیزمقتول وزخمی شدند.
هنوز تأثر این خبر رنج آفرین ادامه داشت، که خبر انفجار در قندهار پخش گردید.
آری خبرهایی را می شنویم که تنها رنج ودرد وتأثر روزمره را در پیامد ندارند، تشویش ونگرانی های فزاینده تری را همراه دارند. تشویش از ناحیۀ فراختر شدن دامنۀ اثرات آنها. از ناحیۀ ضریب یابی هسته ها ونهاد های تروریستی . به دیگرسخن از عواقب گسترش چنین درد سرآفرینی های خونبار برای یک جامعۀ زخم دار وتشنۀ مرهم . جامعه یی که هنوز دست اش به مرهم نرسیده است که زخم های دیگری برتنش می نشانند. مرگ " شمشیر اسلام "* * بن لادن رهبر تروریست ها دستاورد بزرگی برای کاخ سفید وآقای بارک اوباما تلقی شد،
اما، آنانی که به گستردگی وپهنای فعالیت های تروریستی منطقه عطف می کنند، با دلهره های راستین می بینند، که صد ها بن لادن دیگر آمادۀ خونریزی مردمان فقیر وغم آشنا شده اند. یعنی یک عده خرسند اند، زیرا درد سری که آنها را تهدید میکند، کاسته شده است. ولی مردمان دیگر، افزایش درد سر ها را می بیند.
خبرهای سالیان پسین، به گونۀ ناگسسته از چنین تهدید های جدی برای مردمان افغانستان و پاکستان خبر می دهند.
دراین راستا است که از سخن بازهم سخن بیشتر می روید و این خبرها به سوی رهجویی ها می شتابند. پرسش پیهم سرفراز می آورند که آیا طرح وراهکار یا برنامه یی در زمینۀ تروریست ستیزی وجود دارد؟ آیا ابعاد خطرهای چنین موجودی به درستی تشخیص شده است؟ آیا علل و عوامل را درمعرض بازشناسی نهاده ایم ؟
پرسش هایی که اگر محور تبصره های غمخوارانه وپاسخ جویانه باشند، افغانستان را برای تشخیص دردهای موجود کمک می رساند.
......................................................................................................................................................
*عنوان نوشته مصرعیی از لیلی ومجنون نظامی است.
** "علامه " طاهر اشرفی رهبر جمعیت العلمای پاکستان ( 2007) ، لقب " سیف الله یا شمشیر خدا را برای اسامه بن لادن بخشید.