مهرالدین مشید

 

نشست لندن نفس تازه  و فرصت های جدید  برای اسلام آباد

هفتۀ گذشته کامرون نخست وزیر بریتانیا میزبان نشست رییسان جمهور افغانستان و پاکستان در لندن بود. این نشست سه جابنه به ابتکاردیوید کامرون صدراعظم بریتانیا صورت گرفت که هدف از آن شکل دادن همکاری های بیشتر بر سر منافع مشترک افغانستان و پاکستان بود که صلح افغانستان و ترغیب طالبان بوسیلۀ پاکستان برای مذاکره و در کنار آن امضای پیمان استراتیژیک میان کابل و اسلام آباد از جمله اجندای مهم این نشست بود. از جمله مبارزه با تروریزم و سرعت بخشیدن تلاش ها به هدف ترغیب طالبان و کشاندن آنان به میز مذاکره در محراق این نشست قرار داشت . این نشست با نشست های دیگر اندکی متفاوت بود، در این نشست اشفاق کیانی رییس ارتش و جنرال مظفرالاسلام رییس آی اس آی، رییس جمهور زرداری را همراهی کردند. اشتراک این ها در مذاکرات لندن معنای این را داشت که پاکستان خواست به جهانیان این پیام را بدهد که گویا برای اولین بار ارتش و حکومت ملکی پاکستان بر سر موضوع افغانستان به توافق یگانه و واحدی دست یافته اند. با این حال حاضر اند تا در این نشست به توافقات مهمی روی مبارزه با تروریزم و کشاندن طالبان برای مذاکره با دولت افغانستان دست یاب شوند. هیآت ارشد پاکستانی در حالی می خواست این پیام را به جهانیان بدهد که دولت افغانتسان عامل اصلی دشواری ها در افغانستان را پاکستان قلمداد می کند. کابل بدین باور است که رابطه میان کابل و اسلام آباد زمانی بهبود می یابد که پاکستان دست از حمایت شبکه های طالبان در این کشور دست برداشته و به سرکوب و متلاشی نمودن آنان مبادرت کند.

این نشست، بعد از نشست کابل با اشتراک نخست وزیر پاکستان و صدراعظم بریتانیا و نشست آقایان کرزی و زرداری در حاشیۀ مجمع عمومی سازمان ملل در نیویارک، سومین نشست بود که در سطح رهبران دو کشور با پا در میانی کامرون  در لندن برگزار گردید.  در نشست های یاد شده گفت و گو های مشابهی صورت گرفته بود.

ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا گفت که هدف این نشست کمک به دو کشور برای "شکل دادن همکاری‌های بیشتر بر سر منافع مشترک" آنهاست . به دنبال این سخنان .به دنبال سخنان ولیم هیگ، دولت بریتانیا در چهارم فبروری 2013  در اطلاعیه‌ یی اعلام کرد: "این روند سه‌جانبه پیامی روشن برای طالبان دارد:  اکنون زمان آن فرا رسیده است تا همه در یک روند سیاسی صلح‌آمیز در افغانستان مشارکت کنند."در این اطلاعیه تاکید به عمل آمده بود، "همانطور که نخست ‌وزیر بریتانیا پیش از این گفته است، یک افغانستان باثبات تنها به نفع مردم افغان نیست، بلکه به نفع کشورهای همسایه و بریتانیا نیز است.

درست این زمانی بود که رسانه ها گزارش دادند که .آقای کرزی و آقای زرداری هم موافقت کرده‌اند تا دو کشور برای تعریف یک چارچوب مشخص در تعامل باشند تا شیوه همکاری دوجانبه‌شان در دوره پس از خروج نیروهای نظامی خارجی از افغانستان تعریف و مشخص شود. هرچند اظهارات آقای کرزی با روزنامۀ گاردین که خارجی ها را عامل جنگ در افغانستان خواند و به هلمند اشاره کرد که بعد از حضور نیرو  های بریتانیایی جنگ در این ولایت تشدید یافت؛ به گونه یی تحت شعاع درآورد. این که هدف از این اظهارات آقای کرزی چه بود و اما این سخنان او از خلاف برخورد های دیپلوماتیک بررسی گردید. وی با این سخنان خود نه تنها فضای مذاکرات را به ابهام کشاند و از سویی هم جنگ نیروهای بین المللی را در افغانستان با سوال مواجه ساخت و ابراز تردید کرد که  در 10 سالی که گذشت، این نیروها در یک محل غلط  جنگیده اند. هرچه بود، سخنان او با گاردین و شبکۀ تلویزیونی (آی تی وی) که گفت، برای وی روشن نیست که آیا نیروهای خارجی به خاطر آنکه به هدف شان در جنگ با تروریزم نایل شده اند و کشور هایشان را در برابر تروریزم جهانی امن تر ساخته اند از افغانستان خارج می شوند، یا هم این حقیقت را درک کرده اند که ماموریت افغانستان یک اشتباه بوده است.یا اینکه که گویا، نیروهای خارجی به اهداف شان در جنگ با تروریزم رسیده اند و شبکۀ القاعده را ضعیف ساخته اند، از این که از همان آغاز در یک جایی غلط جنگیده اند و باید این جنگ را پایان داده، به کشور هایشان برگردند. نه تنها این که این اظهارات او که گفت، از مدت ها به اینسو، تندروان مسلح افغانستان را با تهدید مواجه نساخته اند، بلکه این مداخلۀ خارجیست که افغانستان را با تهدید مواجه ساخته است. هیآت پاکستانی را نیز تکان داد؛ زیرا او بار ها از حکومت و استخبارات نظامی

 پاکستان انتقاد کرده است که در قلمروخویش برای طالبان پناهگاه های امن را فراهم کرده است  که نفوذ شان را بر مخالفان مسلح حکومت افغانستان مستحکم ساخته اند

با این که این اظهارات آقای کرزی در رسانه های داخلی و بین المللی تبصره ها و تحلیل های گسترده یی را به همراه داشت و اما مقامات رسمی در لندن و هم چننین هیآت و مقامات پاکستانی دراین مورد از هر نوع واکنش خود داری کردند. بعید نیست که این را دلیل پختگی های سیاسی و خود داری از برخورد از حرکت ها و مواضع احساساتی و عاطفی به حساب آورده باشند. حق شان هم است؛ زیرا آنانیکه از سال ها بدین سو برای افغانستان حادثه آفرینی میکنند و عرادۀ جنگ نیابتی را زیرکانه و موزیانه در افغانستان به پیش می برند؛ باید از حوصله مندی رو به افزایشی برخوردار باشند. این اظهارات کرزی مصداق خوبی براین سخن است که می گویند" هرکه را دردی رسد ناچار گوید وای را" و چنان رییس جمهور را بیچاره گردانید که به قول بی پرده سخن بگوید. بدگمانی بین مقامات افغانستان و پاکستان و بی‌اعتمادی آنها به یکدیگر همچنان اصلی‌ترین موضوعی به حساب می رفت  که  بر روند این گفت ‌وگوها تاثیر گذار تلقی می شد .

نشست لندن در حاشیۀ انتقاد های صریح آقای کرزی از خارجی ها برگزار گردید. رهبران افغانستان و پاکستان در حضور نخست وزیر بریتانیا توافق کردند که تلاش می کنند تا شش ماۀ آینده کوشش های صلح به نتیجه برسند و تا پایان آن زمینه برای امضای معاهدۀ استراتیژیک میام کابل و اسلام آباد میسر خواهد شد. گشایش دفتر در قطر برای طالبان نیز شامل توافقات شان است. از اعلامیه ها و تبصره های رسانه پیدا بود که دو کشور موفق شده اند تا در روی کاغذ به چهارچوکات صلح نایل آیند. هرچند اعلامیه ها  هشدار های بریتانیا برای طالبان همزمان با نشست لندن جدی به نظر می خورد و برای طالبان به نحوی پیام دادند که آنها به تصمیم نهایی نزدیک شده اند و به طالبان رساندند که باید با زمان حرکت کنند. این سخنان سخنگوی نخست وزیری بریتانیا که گفت،

دیدگاه مشترک ما در مورد افغانستان همانا ایجاد یک افغانستان امن، با ثبات و دیموکراتیک است تا دیگر به مرکز امن تروریستان مبدل نشود. وی افزود که آنان برای دست یابی به این هدف کار می کننند و  همسایه های افغانستان باید در این بخش نقش حیاتی داشته باشند.  وی این را نه تنها برای امنیت آیندۀ شهروندان شان حیاتی دانست؛ بلکه برای موفقیت شان نیز مهم خواند. این اظهارات گرم مقامات بریتانیایی درکنار سخنان سرد آقای کرزی و سکوت معنا دار مقامات پاکستانی این را نشان میدهد که در زیر کاسۀ این مذاکرات نیم کاسه یی وجود دارد. در این شکی نیست که همکاری های صادقانۀ اسلام آباد با کابل در رسیدن کابل به توافق با طالبان کمک کننده استو بدون شکل گیری یک دیالوگ شفاف میان افغانستان و پاکستان، حل مشکل طالبان و تروریزم، ناممکن به نظر می رسد.این در حالی است که طالبان حاضر به مذاکره با کابل نبوده و این دولت را دست نشاندۀ امریکا می خوانند. هرچند گزارش هایی از آغاز مذاکرات امریکا با طالبان در قطر به نشر رسیده  و اما پیش از این طالبان مذاکرات با امریکا را به دیلیل بی برنامه بودن امریکایی ها قطع کرده اند. تا کنون بازی های صلح خواهانۀ طالبان با کابل فریبنده بوده که تا کنون رییس پیشین سورای عالی صلح و رییس عمومی امنیت ملی را به قربانی گرفته است.از سویی هم نرمش ها و حسن نظرپاکستان برای صلح بیشتر سبب تقویت جبهات طالبان شده است.

طالبان قطعنامۀ لندن را پرده افگندن بر شکست های غرب در افغانستان خوانده اند. پاکستان تا کنون در دو جبهه یکی از طریق فشار طالبان و از سویی هم فشار های اقتصادی از طریق عدم اجازه دادن اموال تاجران افغان ، دولت و مردم افغانستان را تحت فشار قرار داده اند و در پایان این فشار ها رویای سقوط کابل را بعد از سال 2014 بی صبران در سر می پرورند. نباید به مانور های زیرکانۀ نظامیان پاکستان امیدوار بود؛ زیرا در عقب این مانور های فریبنده شوربختی مردم افغانستان پنهان است. حضور نظامیان  پاکستان در کنار زرداری در لندن معنای نشان دادن چراغ سبز برای غرب و کاستن از فشار غرب است که  زمینه ساز مانور های تازه برای طرح دسایس تازه بر ضد افغانستان است . 

بعید نیست که پاکستان رویای جنگ افغان ها با ارتش شوروی سابق را در سر می پرورد که غرب در افغانستان به دنبال اهداف خود بود و اما برای پاکستان وعده داده بود که دولت افغانستان بعد از سقوط  نجیب الله دست نشاندۀ پاکستان خواهد بود. از همین رو است که رییس جمهور کرزی تشویش دارد که مبادا در مذاکرات صلح با طالبان در حاشیه بماند و مذاکرات بین گروه های دیگر افغان یا هم بین طالبان و کشور های خارجی برگزار شود. هرکاه نگرانی های آقای کرزی بخاطر حاکمیت ملی و اقتدار ملی افغانستان باشد، برای هر افغان قابل تقدیر است و اگر نگرانی های او برای بقای قدرت فاسدش باشد. به قول حافظ "اگر نمرده به فتوای من بر او نماز کنید"

 با این حال چگونه می توان به وعده های سیاسی حکومت ملکی پاکستان برای به سر رساندن تعهداتش امیدوار بود. در حالی که نه تنها حلقاتی از اردوی پاکستان؛ بلکه ارتش این کشور در تجهیز، آموزش، تمویل و لوژستیک آنان نقش تعیین کننده دارد که بی صبرانه خروج نیرو های خارجی از افغانستان را انتظار می کشد.از این رو تصمیم گیری در چنین امری بالاتر از توانایی حکومت ملکی پاکستان  است. همراهی کردن رییس ارتش و رییس استخبارات پاکستان رییس جمهور این کشور را در لندن جز بازی سیاسی و نمایش استخباراتی چیز دیگری نمی توان تعبیر کرد. در این تردیدی نیست که بریتانیا به مثابۀ دوست سنتی پاکستان تاثیرات قابل توجهی در سیاست گذاری های این کشور داشته باشد؛ بویژه  این که بریتانیا از داشتن نفوذ سنتی در ارتش و ساختار های اردوی پاکستان برخوردار است. امری آشکار است و  این پرسش بجای خودش باقی می ماند که جقدر می توان به حرف ها و وعده های حکومت ملکی افتاده در طلسم نظامیان این کشور باورمند بود و توانایی های با حسن نیت آنان را به آزمون تازه گرفت . ممکن است، باور کرد که نظامیان پاکستان به اهداف شخصی و استراتیژیک شان در افغانستان رسیده باشند و یا اینکه با گذشت از منافع شخصی پروژۀ جنگ افغانستان را برای همیش ببندند؛ زیرا جنگ افغانستان برای نظامیان پاکستان یک پروژۀ پردرآمد بوده که از زمان قیام مردم افغانستان در برابر ارتش سرخ  آغاز شده و جنرال های ارشد نظامی و استخباراتی پاکستان ملیون ها دالر از آن بدست آورده اند. این جنگ برای نظامیان پاکستان بیشتر اهداف اقتصادی دارد تا اهداف جیواستراتیژیک و رسیدن به عمق استراتیژی نظامی . این جنگ چنان نظامیان پاکستانی را به پول معتاد کرده است که درجۀ اعتیاد آنان فراتر از اعتیاد شرکای مافیایی قدرت و ثروت در حکومت کابل است. از این رو بیرون کردن ریشۀ مداخلات نظامی نظامیان پاکستان از افغانستان به اندازه یی دشوار است که حکومت کابل در مبارزه با فساد فایق آید. بنا بر این کندن ریشۀ فساد نظامی در اسلام آباد دشوارتر از بیرون کردن ریشۀ فساد در حکومت کابل است. گیریم حرف ها، وعده ها و هشدار های زرداری و کامرون در نشست لندن جدی باشد و اما مثلی که غرب نتوانست طی یازده سال رییس جمهور و شرکای قدرت او را متقاعد بر ایجاد اصلاحات و محو فساد در افغانستان نماید. جای تردید نیست که پا در میانی ها و توصیه هایی همراه با هشدار و امید کامرون نخست وزیر بریتانیا هم چندان بر نظامیان اسلام آباد کارگر نباشد. اما در این میان یک چیز مهم است که بیشتر از هشدار ها، تهدید ها، منافع گرایی های شخصی، گروهی، حکومتی و حتا ملی بر چرخش حوادث تاثیر گذار است؛ همانا حرکت کردن با زمان است که بدون آن جز میخکوب شدن بر جای بدیلی دیگری باقی نمی ماند. حال بعد از ده سال زمان در افغانستان و منطقه تغییر کرده است و در این روند تغییر همه چیز تغییر کرده است که طالبان هم جزیی از این تغییرات هستند.  بنا بر این طالب امروز هم دیگر طالب دیروز نیست و با زمان حرکت کرده است و آمادۀ پذیرش یک سلسله واقعیت ها در افغانستان گردیده است وناگزیر است تا به بقای آن واقعیت ها تن  دهد. در این میان صلح در افغانستان برچیده شدن بساط جنگ دیگر به واقعیت غیر قابل انکار در کشور مبدل گردیده است و طالبان این نکته را خوب دریافته اند. حال بر آنان است که چگونه باید وارد بازی شوند. شاید بازی سیاسی در برابر حکومت فاسد و ضعیف کابل آسان تر و ارزان ترین گزینه برای آنان باشد که احتمال برد  آنان را در میز مذاکره ممکن تر می سازد؛ زیرا مخالفان  دولتی و غیر دولتی طالبان در کابل چنان منفور و مردود مردم افغانستان گردیده، در آغوش فساد فربه شده اند و طی ده سال بصورت خستگی ناپذیر تاراج کرده اند که دیگر از پا مانده اند و در فکر حفظ دارایی های خود هستند. حالا بیشتر برای پول فکر میکنند تا برای قدرت و قدرت را هم برای حفظ ثروت های به غارت بردۀ شان می خواهند. هرگاه مطمین شوند که دارایی های شان مصادره نمی شود، چنان زیر ریش طالبان آرام بخوابند که اندکی هم حرکت نکنند. زمامداران درون دستگاهی و بیرون دستگاهی چنان فساد و غارت کرده اند که با اندک ترین بادی به زمین می افتند. این افتادن ها است که طالبان را دست بالا و سرنوشت مردم افغانستان را به سخت ترین آزمون پرمخاطره برابر کرده است.

 

 

 


بالا
 
بازگشت