مهرالدین مشید

 

برگزاری انتخابات عادلانه در کشور نه کلید حل نهایی؛ بلکه بخشی از راۀ حل  است

 

انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری افغانستان نه تنها چاشنی مزه داری برای سیاستمدارن اکثر بدنام افغان است؛ بلکه نقل گزارش های تمام نهاد های مدنی، انجمن ها و مراکز فرهنگی است که در این میان رسانه های کشور خیلی پر هیاهوتر و عاشقانه تر از دیگران به آن می پردازند . اگر سیاستمدارن دراین مورد عشق داشته باشند، گزاف نیست؛ زیرا انتخابات برای آنان به مثابۀ دکانی است که بر سرش تجارت میکنند و اما تکلیف رسانه ها در این زمینه چندان روشن نیست؛ زیرا رسانه ها نسبت به قضایای کشوری مسوؤلانه تر از سیاستمداران عمل میکنند. از این همه تبلیغات بر سر انتخابات طوری معلوم می شود که گویا انتخابات حلال مشکل تمام دشواری های موجود در کشور بوده و با برگزاری عادلانه و بیطرفانۀ آن بحران  کنونی کشور به کلی پایان می یابد.

در این تردیدی نیست که انتخابات آزاد، عادلانه وبیطرفانه نقش بایسته و تعیین کنندۀ در سرنوشت مردم افغانستان دارد؛  در صورتی چنین اثر گذاری محسوس و برجا است که بدامنی، فساد اداری، غارتگری و جنگ افغانستان را تهدید نمیکرد. حالا که فساد اداری و فقر در کشور به اوجش رسیده و جنایتکاری و تاراجگری در وجب وجب کشور بیداد میکند و مردم افغانستان دچار بدامنی خطرناکی بوده و جنگ داخلی و تحمیلی بیشتر از هر زمانی کمر آنان را شکسته است .

پیش از آنکه بر سر چون وچند انتخابات سخن گفته شود، از سیمای سیاستمدارن قومی و خود شیفته، تن پرور و بدنام افغان پرده فروافگند و پیرامون غارت ها، قوم گرایی ها، زبان گرایی ها، عیاشی ها، درخود فرو رفتن ها و بی اعتنایی های سیاستمداران جهادی سابق و غیر جهادی افغان داد سخن برجای آورد . و جدا از این که پیرامون دسته بندی های سیاسی و گروهی نامزدان و وابستگی های سیاسی و استخباراتی آنان به کشور های مختلف جهان بحث به درازا بکشد و تا اندکی پرده از سیمای واقعی آنان افگنده شود، بصورت مختصر می توان گفت که نامزدان بزرگوار در  زمان قدرت خویش بیشتر برای منافع شخصی و گروهی و حتا هیچ برای حفظ ثبات و صلح در افغانستان نیندیشیده اند . آیا آنانیکه رویای ریاست جمهوری را به تماشا گرفته اند، برای آنان لازم است تا اولتر از همه  به این ها  باید فکر کرد که در چنین اوضاع ناگوار،  مردم ما بدترین از هم گسیختگی های اجتماعی را تجربه کرده، بدترین روزگار را د در فضای جنگ ویرانگر سپری می نمایند و این ها چون کابوسی از وحشت و دهشت  بر روان آنان سایه افگنده است .  آیا با توجه به اوضاع کنونی کشور و تحلیل جامع از آن، چقدر می توان به انتخابات آینده امید بست که بتواند بر دشواری های  کنونی مردم افغانستان نقطۀ پایان بگذارد . گیریم در افغانستان در انتخابات آینده شاهد عادلانه ترین، آزادانه ترین و شفافترین انتخابات باشد و در نتیجۀ انتخابات یکی از نامزد های سخت چشم بر راۀ قدرت کاذب به پیروزی برسد . بعید نیست که در آشفته بازار سیاسی افغانستان از جمع نامزد هایی که نام شان بر سر زبان ها است . بعد از برگزاری انتخابات سال 1393 به پیروزی برسد و عقاب طالع بر سرش سایه افگند . آیا نامزد های محترم افزون بر اینکه شب و روز رویا های ریاست جمهوری را در خواب می بینند و مشق های یک رییس جمهور را تجربه می کنند؛ گاهی هم به این فکر کرده اند که هرگاه یکی از این ها به کاخ ریاست جمهوری ارگ کابل برسد . چه کاری برای مردم خود خواهد انجام داد، چقدر برای تامین امنیت و صلح و ثبات در کشور عمل خواهد کرد و چه امکاناتی را برای دسترسی به اهداف یاد شده در اختیار خواهد داشت. هرگاه نامزد های عزیز اندکی از بلند پروازی های خیال پردازانه پایین بیایند و به زمین نگاه کنند و اوضاع افغانستان را بصورت دقیق تحلیل کنند . بعید نیست که در یک سبک و سنگینی حساب شده از پله های بلند پرواز ریاست جمهوری دست کم فرود آمده و درخواهند یافت که خواب های شان"رویا  های پریشانی" بیش نیستند؛ اما با تاسف که این دوستان چنان به قول معروف دچار نوعی "شادی مرگی" شده اند که کمتر به واقعیت های عینی جامعۀ افغانستان توجه دارند. صد ها دریغ ودرد که فامیل های بسیاری از این نامزدان گرامی در افغانستان زنده گی نداشته  و رفت و آمد آنان به افغانستان مانند سیاحانی است که جهت هواخواری های سیاسی پس از مشورت ها با ولی نعمتان و باداران خارجی شان برای چند روز وارد افغانستان می شوند و به رای زنی های فرا واقعی سیاسی با حامیان خویش می پردازند . خانواده های بیشترین نامزدان در خارج از افغانستان زنده کرده و تابعیت یکی از کشور های غربی را دارند. هرچند این عزیزان چندان ملامت هم نیستند؛ زیرا این ها از دامان مردم رانده شده اند، کمترین شناختی از واقعیت های زنده گی مردم خود ندارند وخوان تلخ فقر را هرگز نچشیده اند . پس از این گونه آدم های بدون درد فراتر از این چیزی را نمی توان متصور گردید؛ زیرا قدرت از نظر این ها نه برای خدمت؛ بلکه هدف از قدرت بهره برداری های شخصی از قدرت است . چنانکه شماری از این آقایان در هنگام قدرت شان در افغانستان از آزمون خوب حکمت داری بدر نشده اند . رسوایی های فساد اداری، عیاشی ، اختلاس، تاراج، خویش خواری ، رشوت گیری های  کلان چند ملیون دالری از کابل بانک پیشین شماری از انان، نقل محفل دسترخوان  هر افغان است؛ اما این آقایان که اکثر در پول شویی هم دست دارند، چنان غرق رسیدن به قدرت هستند که هرگز به چیزی فراتر از قدرت نمی اندیشند.

آشکار است، اگر چنین نمی بود، نامزد آقایان به چیز های واقعی تر و کلانتر از این می اندیشیدند و انرژی های سیاسی، تبلیغاتی، اقتصادی  و اجتماعی خویش را صرف کار های بزرگتر، واقعی تر  و حیاتی تر در افغانستان می نمودند . به همگان آشکار است که 120 هزار سرباز خارجی از عهدۀ تامین امنیت در افغانستان عاجز شدند و  در مبارزه با طالبان شکست خوردند . این نیرو ها نه تنها در مبارزه با هراس افگنی برگ برنده بدست نیاوردند؛ بلکه اوضاع امنیتی کشور را بدتر و پیچیده تر گردانیده و هزاران افغان را وادار به پیوستن به صفوف طالبان نمودند . در نتیجه طالبان نیرومند تر از گذشته شدند و اکنون به نزدیک ترین دروازه های کابل رسیده اند .  در صورتیکه نیرو های خارجی با تمام ساز و برگ نظامی،  وسایط زرهی و نیرو های هوایی  پیشرفته تا کنون موفق به سرکوب طالبان نشده اند . آیا بعد از خروج نیرو های خارجی از افغانستان چگونه ممکن خواهد بود تا نیرو های افغان به تنهایی باز جنگ را موفقانه به پیش برده و مقاومت طالبان را به کلی بشکنند؛ زیرا نیرو های نظامی افغانستان با دشوار هایی چون نداشتن اسلحۀ زمینی و هوایی کافی و پیشرفته، نبود امکانات مالی و نبود جذبۀ کافی برای نبرد با طالبان رو به رو هستند.  مهمتر این که نیرو های نظامی کشور از نداشتن دسپلین نظامی نیرومند و انضباط عسکری رنج برده و در سطح پایینی از پرورش و آموزش قرار دارند. این جدا از آن است که در میان صفوف آنان افراد معتاد، باجگیر، راهزن، تجاوزگران جنسی قرار داشته و به ده ها گونه فساد اخلاقی آلوده هستند.

آیا نامزد های تشنه به کاخ ریاست جمهوری کابل گاهی هم به این ضعف ها و کاستی ها توجه کرده اند، شاید هرگر نه؛ زیرا این دیوانگان قدرت و سرسپرده گان ثروت چنان از خود بیگانه شده اند که جز هوای نام و نان وسوسۀ دیگری بال اندیشۀ آنان را به پرواز نمی آورد. این رنج های بی پایان را تنها مردم مظلوم افغانستان به پوست و گوشت خود احساس میکنند که هر روز شانه های شان زیر بار فساد دولت فاسد به زمین خم تر میگردد؛ زیرا طعم تلخ فقر دردزا را آنانی میدانند که در خوان تلخ تنگدستی ها پرورده شده اند و احساس و عاطفۀ رنج مردم داشتن هنوز در آنان نمرده است. این ها اند که صادقانه و صمیمانه در غم فردای کشور مانند مرغ بسمل در درد می تپیند و این چشیدن این رنج فراتر از احساس آن آقایانی است که از سی سال و بویژه از ده سال بدین سو در خوان پرنعمت استخبارات کشور هایی چون پاکستان، ایران، روسیه، هند، اسراییل، بریتانیا، فرانسه و اکنون امریکا و ناتو پرورده شده اند و با تاراج های ملیون ها دالری نام آورتر و نان آورتر از آنانی شده اند که بصورت واقعی شایستگی رهبری مردم شان را دارند. تنها مردم مظلوم افغانستان این درد های بی پایان را احساس میکنند که در رنج های بی پایان پرورده شده اند. این ها اند که بیشتر از دیگران واقعی تر پیرامون راه های نجات کشور شان عاقلانه تر و بدوراز تمایلات شخصی و سیاسی و گروهی فکر میکنند. همین ها اند که درک می کنند، انتخابات احتمالی حمل سال 1393 کلید حل واقعی معضل افغانستان نیست. تنها نامزدان گرامی اند که به قول معروف "من زنده جهان زند و من مرده جهان مرده" در دنیای بی غمی ها نفس می کشند و رسیدن به قدرت را راز تمامی موفقیت ها در کشور تلقی میدارند .

از همین رو مردم افغانستان دریافته اند که تنها زمانی در کشور صلح و ثبات بوجود می آید که افغانستان شاهد یک وفاق ملی یا اجماع ملی باشد که تمام گروه های مواافق و مخالف سیاسی و مخالفان مسلح دولت زیر یک چتر ملی جمع شوند و بعد از تشکیل یک حکومت ایتلافی زمینه را برای یک انتخابات فراگیر، عادلانه، آزادانه و بیطرفانه آماده بسازند؛ اما در شرایط کنونی برگزاری انتخابات عادلانه نه کلید نهایی؛ بلکه بخشی ازمولفه های  پایان دادن به فاجعۀ کنونی در کشور است . این زمانی ممکن است که تمامی شخصیت ها، گروه ها و جناح ها از خواست های تمامیت خواهانه فرود آمده و به سیمای مردم بیچارۀ شان صادقانه نگاه کنند و برای رفاه و سعادت آنان تصمیم بگیرند. این زمانی ممکن است که هر یک در امتیازدهی برای دیگری صادقانه تر عمل کنند با رویکرد تحمل پذیری عالی فرهنگ والای سیاسی را در کشور به بار و برگ بنشانند. پیشی گرفتن از یکدیگر در گذشت و انعطاف انسانیت و بزرگواری هر یک را یک را بر دیگری ثابت می سازد، نه سبقت جستن برای امیتازگیری های قلدر منشانه . آنچه مسلم است، این که کشور در شرایط موجود بیش از هر چیزی برای صلح نیاز دارد، تمامی نیرو های دلسوز قبل از همه باید طرح های لازم را برای صلح و ثبات در کشور ارایه کنند و صلح تنها در ساختار یک حکومت ایتلافی می تواند، نمایان شود . با یاایجاد چنین حکومت ایتلافی در سایۀ اجماع ملی می توان به حکومت خوب رسید و گلیم گروۀ فاسدان کنون درون دستگاهی و شرکای بیرون دستگاهی آنان را جمع کرد. شاید یکی از دلایل تمایل کشور های منطقه وحتا جامعۀ جهانی برای تشکیل یک حکومت ایتلافی از ناتوانی های حکومت کنونی برای ایجاد اصلاحات منشا گرفته باشد. جهانیان دریافته اند که در حکومت کابل از راس تا قاعدۀ هرم فاسد اند و بصورت زنجیره یی درهم گره خورده و افشای یکی به معنای افشای همگان را دارد. از این رو این زنجیرۀ فاسد را ناشکننده یافته اند و بدیل اصلح برای آن یک حکومت ایتلافی را تلقی کرده اند. از سویی هم  بازی کننده گان انتخاباتی افغانستان از آدم هایی نیستند که شخصیت ملی بوده و اراادۀ ملی را به نمایش بگذارند. در موج سرخورده گی های کنونی به این نتیجه می توان رسید که یگانه راه برای پایان دادن به مصیبت های  کنونی افغانستان انتخابات در شرایط حالیه هرچند عادلانه، آزاد و بیطرفانه باشد، حلال دشواری های  کشور نیست . تنها تشکیل یک حکومت ایتلافی است تا انتخابات آیندۀ افغانستان را مشروعیت واقعی ببخشد؛ زیرا مسآلۀ بقای نظام یک تکلیف ملی است که فرد فرد یک جامعه برای ساختن آن مکلفیت انسانی، تاریخی وملی دارند. یک نظام سیاسی مشروعیت خویش را از اجماع ملی میگیرد و اجماع ملی هم ضمانت پایداری برای وحدت ملی است . بدون تردید این ها از مولفه های اولیۀ یک انتخابات واقعی و عادلانه است که برد یک نامزد را مشروعیت قانونی می بخشد .

 

 

 


بالا
 
بازگشت