لعل زاد
متن نامۀ دانا روهرابکر به زلمی خلیل زاد (21 جون 2012)
برگردان: لعل زاد
لندن، 31 جنوری 2013
شما در نامۀ مورخ 25 می خویش ادعا کرده اید که نه شما و نه کدام شخص "خارجی" هیچگونه نقشی در طرح قانون اساسی افغانستان نداشته اید. شما تاکید کرده اید که من در گفتار خویش مبنی براینکه شما نقش بزرگی در ایجاد حکومت فعلی کابل داشته اید، اشتباه کرده ام. اما نقش شما صرفنظر از چیزهای که گفته اید، بسیار مشخص است. شما دراین نامه گفته اید که "شماری از کارشناسان قانونی استخدام شده توسط ملل متحد در طرح قانون اساسی افغانستان کمک کرده اند" و هم "من با درنظرداشت وظیفه ام بحیث دپلومات ایالات متحده، درهمکاری نزدیک با همتای خویش از ملل متحد... به رهبران افغان کمک کردیم تا با هم مصالحه نموده و سرانجام به قانون اساسی برسند". شما چطور میتوانید از چنین نتیجۀ ادعای امتیاز داشته باشید، اگر ادعا دارید که در آن دخالتی نداشتید؟ شما بحیث سفیر در افغانستان خدمت میکردید، زمانیکه قانون اساسی تکمیل و تصویب گردید (2003 تا 2005)؛ و قبل از آنهم بحیث نماینده خاص ایالات متحده در افغانستان بودید (2001 تا 2003). البته که شما دخالت داشتید!
ملل متحد، "شماری از کارشناسان قانونی استخدام شده" و حکومت ایالات متحده همه بازیگران "خارجی" در این پروسه بودند. امریکا پول آنرا پرداخته و امنیت کامل پروسه را با اعزام نیروهای جنگی برای آن کشور فراهم میکرد. هیچ کسی نمیتواند قانون اساسی افغانستان را بدون نفوذ اندیشه های غربی و ارزش های واضح آن درنظر گیرد. در واقع، اثرات متقابل اندیشه های متفاوت افغانی و غربی از یک فقره تا فقره دیگرغالبا به مشاهده میرسد. یکی ازاین کارشناسان مشاور "استخدام شده" دونالد ایل. "لاری" سیمپلر، جی آر.، که حالا بحیث معاون شعبه امورات افغانستان و پاکستان در یوایس ای آی دی کارمیکند، بتاریخ 6 جون بحیث شاهد در مقابل کمیته فرعی امورات خارجی پارلمان حاضر گردید. شمار زیادی داستان های مشابه کمک شما و آقای سیمپلر در ایجاد افغانستان کنونی وجود دارد. با درنظرداشت مداخلات سنگین نظامی ایالات متحده و ضرورت نگهداری این کشور از دست های دهشت افگنان و متحدان آنها که ما را با ضربات مرگبار در 9/11 مورد حمله قرا ر دادند، بازهم وجود خواهد داشت.
شکایت من از این نیست که امریکائی ها و سایر اعضای ناتو در ایجاد حکومت جدید در کابل کمک کردند؛ پروسه ایکه دربرگیرنده تهیۀ یک قانون اساسی بود. این وظیفۀ ما بود که چنین کاری را انجام میدادیم، آنهم پس از کمک در آزاد سازی کشور از چنگال طالبان افراطی که حاکمیت بیرحمانۀ آنها باعث قربانی مردم افغانستان گردیده و حتی پایگاهی برای حملات دهشت افگنی در کشورهای دیگر فراهم کرده بود.
افغان های که عمدتا از بخشهای شمال کشور بودند، به کمک ما دکتاتوری طالبان را شکست داده و آنها را از کشور خویش بیرون راندند. این یک پیروزی تاریخی بود، اما در اثر حوادثی که درجریان سالهای پس از آن رخ داد، ما در طلوع یک عصر جدید صلح آمیز برای مردم رنجدیده افغانستان ناکام ماندیم. این ناکامی و شکست را میتوان بطور مستقیم در ساختار حکومت و رهبران این ساختار ردیابی کرد که پس از آزادی در بالای مردم افغانستان تحمیل گردید. حکومتی را که ما در نصب آن کمک کردیم، با شیوۀ زندگی مردم افغانستان مناسب و سازگار نبود.
یک سیستم نسبتا غیرمتمرکز فدرال میتوانست هم با عنعنات ما و افغانستان سازگار باشد. درعوض، ما تمام تخم ها را در یک سبد گذاشتیم؛ یک ادارۀ فوق العاده متمرکز حامد کرزی. اگر درست گفته شود، او در کنفرانس بن، دسمبر 2001 بحیث رئیس اداره انتقالی نصب شد، بعد برای دوسال دیگر بحیث رئیس موقت و حالا دورۀ دوم پنج ساله بحیث رئیس جمهور انتخابی؛ اما او رهبری نبود که در جریان یک پروسۀ افغانی ظهور میکرد. پشتیبانی شما و ایالات متحده از آقای کرزی در بن شروع شد و فضا را تغیر داد. قرار معلوم شما فراموش کرده اید که وقتی شاه سابق، ظاهرشاه حق انتخاب برای رئیس حکومت موقت برای مشاورین برجستۀ خویش را داد، آنها ستار سیرت را با 11 رای در مقابل 2 رای برای کرزی (که یک رای نیز از برادرش بود) انتخاب کردند. شما و آقای براهیمی بصورت خصمانه در مقابل سیرت مداخله کرده و اصرار کردید که فقط یک پشتون میتواند رئیس جمهور باشد، و او را مجبور ساختید که صحنه را به نفع کرزی ترک کند. در اولین لویه جرگه در جولای 2002، شما بازهم به طرفداری کرزی مداخله کردید، بخصوص وقتی معلوم شد که رهبران اتحاد شمال تقریبا میخواستند از شاه سابق بحیث رهبر حکومت انتقالی 18 ماهه پشتیبانی کنند. شما آنقدر در به قدرت رسانیدن آقای کرزی تلاش کردید که حتی خود شما یک کنفرانس مطبوعاتی دایر کرده و ادعا کردید که شما ظاهرشاه را متقاعد ساختید که صرفنظر کند، زیرا کرزی بطور آشکار در مقابل شاه سابق میباخت. بازی های کوتاه مدت قدرت، پیامد های دراز مدتی داشته و با خنثی نمودن آن اتحاد، بعدا تقریبا غیرممکن بود که بتوان یک موسسه وسیع و عمیق افغانی ایجاد کرد که بتواند تمام جوامع افغانی را با هم متحد سازد. با تمرکز کامل قدرت سیاسی در وجود یک شخص در کابل، وضع به تباهی کشانیده شد.
کرزی یک شخصی مربوط شما بوده و بصورت وحشتناکی ناکام شده است. این کرزی بود که اولا کمیته 9 عضوی طرح قانون اساسی و بعدا 35 عضوی قانون اساسی را تعین کرد. در بحث برسر سیستم ریاستی در مقابل سیستم پارلمانی، کرزی بصورت طبیعی یک سیستم ریاستی را میخواست که برایش قدرت نا محدود را فراهم میکرد. اتحاد شمال که عمدتا نمایندگان ازبکها، تاجیکها، هزاره ها و ترکمنها بودند طرفدار یک سیستم پارلمانی بودند که قدرت حکومت مرکزی را غیرمتمرکز ساخته و حقوق افغان ها را حراست میکرد. آنها برای این نجنگیدند تا دکتاتوری افراطی طالبان را با یک حکومت مستبد و فاسد تعویض کنند. آنها بخاطر این جنگیدند تا بطور مستقیم والی های ولایات و شهرداران خویش را انتخاب کنند. شما زلمی و آقای براهیمی، تمام مساعی رهبرانی را خنثی کردید که واقعا در مقابل طالبان جنگیده بودند. نمایندگان اتحاد شمال برای شمولیت زبانهای خویش شدیدا مناقشه کردند، نه شما -- یک نکته ایکه شما خیلی خوب خبر دارید. نقش شما نه یک تسهیل کننده مصالحه بود، طوریکه شما در نامه خود برای من تشریح کرده اید. طوریکه تعداد زیاد نمایندگان برایم گفتند، شما یک پشتیبان ثابت مرکزی ترین سیستم ممکن و طرفدار کرزی بودید. شما و آقای براهیمی درواقعیت قانون اساسی را بدور یک شخصیت و یک جامعه تباری ساختید. بدتر ازهمه، قرار معلوم آنرا طوری اشتقاق کردید که با مقاصد پاکستان همخوانی دارد. اولین لویه جرگه تقریبا بعلت این عدم توافق هستۀ از هم پاشید. کرزی پیروز شد، زیرا پشتیبانی "جامعه بین المللی" یعنی پشتیبانی ما و شما را داشت. با وجودیکه این اتحاد شمال بود که با طالبان در هر میل افغانستان جنگیده بود و با کسانیکه ما یکجا با آنها به مقابله 9/11 برخاستیم. ما کرزی را (بطور دوامدار) پشتیبانی کردیم، پشتونی که در سالیان هجوم طالبان در پاکستان بسر برده و حتی آماده بود نقش سفیر طالبان در ملل متحد را بپذیرد، اگر حکومت طالبان به رسمیت شناخته میشد. اما خوشبختانه که نشد.
زلمی، دکتاتوری قانون اساسی فعلی که در افغانستان حکم میراند، زمانی شکل گرفت که شما بازیگر عمده و حتی سفیر بودید. شما از آن ببعد، مانند دوست تان آقای کرزی، برای خودتان کارهای خوبی کردید. من توقع دارم کشف شود که او بهنگام خروج از افغانستان بطور شگفت آوری ثروتمند خواهد بود، به مجردیکه دیگر حمایۀ قدرت نظامی ایالات متحده را نداشته باشد.
برعکس، اتحاد شمال درآن بخش افغانستان با سابقۀ مستحکم مقاومت در مقابل طالبان ریشه خواهد داشت. موجودیت و ادامه زندگی جوامع آنها تابع اینستکه طالبان را در خلیج نگهدارند. آنها نمیتوانند بار و بستر خود را جمع نموده و به حسابات بانکی خارجی و سرمایه گذاری دوبی خویش فرار کنند، مانند کسانیکه در کابل (و جاهای دیگر) از این دهۀ جنگ طولانی و بی سرانجام مفاد بردند.
اگر قرار باشد که خون و سرمایه مصرف شده امریکا در افغانستان به هدر نرود، ما ضرورت داریم کسانی را پشتیبانی کنیم که دلایلی برای ایستادن و جنگیدن دارند. ما هردو خواهان یک نتیجه خوب برای مردم افغانستان و شکست دهشت افگنان هستیم. قرار معلوم شما هم در نوشته های اخیرتان از جاه طلبی پاکستان در افغانستان پس از ناتو تشویش دارید. این قابل فهم است که شما میخواهید از یک سیستم تقریبا دکتاتوری قدرتی که خود برای ایجاد آن درافغانستان کمک کردید، فاصله بگیرید. آن سیستم حالا در حال شکست و ناکامی است. شما واقعا درنظر دارید که زمانی برای چنین یک ریاست قدرتمندی که ایجاد کرده اید، خود را کاندید کنید. اما عجیب است که شما قسمت اعظم آنچیزی را که خود انجام داده اید، فراموش کرده اید. این همان گیجی نقش، مسئولیت و هویت است که خارق العاده میباشد. قرار معلوم حالا واضح است که ایالات متحده نمیتواند آنقدر خوشبخت باشد که افغانستان را با یک آیندۀ صلح آمیز ترک کند. شما شاید جزئیات آنچه را فراموش کرده اید که ما را به این نقطه رسانیده است، اما حقیقت را نباید و نمیتوان فراموش کرد.
با احترام
http://rohrabacher.house.gov/sites/rohrabacher.house.gov/files/documents/zal_letter.pdf