خوشه چين
کجابودی؟
تاتوانـــــی به دانش گــــــرای
بود آبرویت به هردوســـــرای
دشت ودامن«عیــــار»لا لـــــــه زاراست
فریب خورده ها ازگذشته توبه گــــاراست
هرجا کـــــه رفتند گلی نچیدند ونرفتنــــــد
به پای گل نشستند عا قبت دیدندکه خاراست
اگرخواهی شوی همرنگ به خوشـــه چین
ازکشتزارخشخاش،بگـذرسویش نببیــــن
قدم رنجه فرما،به تماشــــای باغ بشــــتاب
نزدباغ بان بهاربرو،چهارسمت کناره بین
گل های سرخ وسفید،همراه خمــــــچۀ بید
بسته بکن دستۀ گل به یــــاران بچــیــــــن
تقدیمتان دستۀ گل،سلام،به شما عیاروطن
به قندهارتگاب وتاجقرغان که کردی توسفر
ازهرباغ وطنت غفلت نکنی انارپردانه بچین
نصیحت ازمن بشنو،دهقان زاده ام فرزند رنج
به گندم زارکه رفتی حتماً خوشۀ پردانه بچین
بی زحمته راحت نشته وروره ثمربه مـــــومی
آخرالامردرهردسترخوان،میوه ونانه بچیــــن
حاصل زحمت است ای یارعزیز گویندت آفرین
من نگویم اونگوید همه گویند به صد بـــــــار
به دانش سرا بــــرواستـــاد دردانـــه ببیـــــــن
تاتوانــــند درس دهد ت بــــــه دانش گــــــرای
دارای عزت وآب رومیشوی توبـــــــــه یقیـــن
پاکستان((دولت مصنوعی))ساخته شده است ازنیم پنجاب،نیم کشمیر،نیم سند،نیم بلوچ،نیم پشتون،اگریکی ازین پندک های نیم بسته ازکراچی یک آن غلطید دیگر پاکستان وجودندارد.کراچی والا ی بیچاره را محکم می گیرند که پندک ها را خوب بسته بندی نکرده بودی. به توجه سیاست بازان وطن فروش رسانیده میشودخط دیورند مفهومی داشت که جدایی اقوام راآزآریانای کهن وخراسان پهناوردرقبال داشت.پشتون را از پشتون جدا کرد،آنطرف مرزدیورند،تاجک،ازبک،ترکمن ، قرغزرا، ازتاجک، ازبک،ترکمن،قرغز،آنطرف دریای آمو،جدا کرد،مشهد ونیشا پورهم جزء خاک سرزمین وسیع بود بدین حساب عمرخیام نیشاپوری به جهان تعلق دارد.اقوام بلوچ،باشندگان اصیل سرزمین واحد مان را، درزاهدان وسیستان ایران، وبلو چستان پاکستان،جدا ساخت ازاقوام هزارۀ کس نگوید که ازین خط کشیها بی تأثیر نمامده اند.شهرکویتۀ پاکستان ،ترجمانی از قتل شیعه توسط سونیها را دارد..خط دیورند مفهومی دارد تابه خط سیا ،مگرتنبه وتیله وهیل کردن توسط سیا تابه خط سیا مفهوم دیگری دارد.معامله گران داخلی دستمال دردست مصروف، برای پاک کاری وسیلۀ فشار، اما توده های ملیونی ازین رویه آزارمی بینند.
کجا بودی،جایی نه چه آوردی چیزی نه
ضرب المثل عامیانه است
همیش ازطرف بزرگان قریه ومحل وموسفیدان ویا پدران به اشخاص تنبل وبیکاره واحمق بی خرد،لهو بالی،هرزه گرد ویاوه سرا گفته می شد.که کجا بودی جایی نه چه آوردی چیزی نه.یعنی شخصی به منظورهدف همه را اغفال ساخته گویا که به مقصدی روانۀ کارگشته است.هنگام بازگشت چیزی برای دادن دردست ندارد وحرفی برای گفتن به زبان ندارد.خجل وشرمنده وشکست خورده قدرت رفتن درمیان مردم را ندارد.
وطن فروشی به ظاهر ساده کاراست
عاملینش آخرالامــــــرخـــاروزاراست
خیانت،جبروستم،بالای ملت،ابقانیافت
نواده ازخواندن تاریخ شرمســـاراست
واپس گرفته اندمردان، داده هاراهمیش
آن همه مردان باوجدان جمله عیاراست
سبزه گکها که سرمیزنند،اززیرخـــــاک
تخمهای فرورفتۀ مردان،هنگام بهاراست
نسل کاوه،مثل سمک،همرنگ لیث صفار
دشت ودامن«عیار»لا لـــــــه زاراست
سجده رفتگان به قصــــــــر سفید
ازگفتۀ پائین ندارند بیش به نــوید
چیزی را که آورده اند چهــــاردهه
ویرانی کشور،قطع درختان،سرو بید
انگلیس شیطان،منافق زورمیزند امریکا
خلقهای جهان را کــرده است نا امــــید
وطن پرست باناموس می پرسد
رفیق گفت: کجا بودی او برادر،برادرگفت:جــــــایی نه
رفیق گفت:چه آوردی او برادر،برادرگفت:چیـــــــزی نه
ازاین گفتن های جایی نه وبه زبان آوردن چیزی نه آدرس میدهد به اخبار آریا یی بخوانید ذیلاً.
اخبارآریایی
11/17/2012
تجارت هروئین درافغانستان راسیا آغازکرد
سایت وترنز تودی نوشت آمریکا در تحقیقاتش درباره فساد در دولت «حامد کرزای» به این نکته توجهی نمیکند که فساد دولتی در این کشور توسط سیآیای بنا نهاده شده است.
به گزارش فارس، سایت خبری وترنز تودی در مقالهای نوشته دین هندرسون بخشی از تاریخ افغانستان را بررسی و افشا کرد که فساد در دولتهای افغانستان و پاکستان با طمعورزی سیآیای برای به دست گرفتن تجارت مواد مخدر آغاز شده است. در این مقاله میبینیم که چگونه واشینگتن برای تحریک شوروی به دخالت نظامی در افغانستان به بیثباتی در این کشور دامن زد و بعدها نیز گروهکهای تروریستی را در پاکستان و افغانستان تشکیل داد.
* کشت و تجارت هروئین در افغانستان به دست سیآیای آغاز شد
حامد کرزی رئیسجمهور افغانستان برای پایان دادن به تحقیقات آمریکا درباره فساد در دولتش، دلایل کاملاً موجهی دارد. حکومت اشرافی افغانستان همیشه تجارت هروئین این کشور را اداره کرده؛ اما شروع این تجارت به دست سیآیای بوده است. متن زیر از «فصل 8: پروژه فرانکنشتاین: افغانستان» از کتاب «نفت بزرگ و بانکدارانش...» گرفته شده است.
* تاریخ فئودالی افغانستان و سلطه چند خانواده محدود بر زمینهای قابل کشت
محمد ظاهر شاه در سال 1933 تاج و تخت افغانستان را در اختیار گرفت و این کشور را به شکل فئودالی اداره کرد، تا زمانی که پسر عمویش محمد داوود در سال 1973 او را برکنار کرد. در این مدت، چند خانواده از جمله کرزی و خلیلزاد (زلمی خلیلزاد سفیر آمریکا در افغانستان است) تقریباً همه زمینهای قابل کشت را در اختیار داشتند در حالی که اغلب افغانها در بدترین نوع فقر روی زمین زندگی میکردند. تا آن که دیگر خسته شدند.
* اصلاحات «نور محمد ترکی» پس از انقلاب سال 1978 در افغانستان
داوود شاه در آوریل 1978 در جریان انقلاب و به دست نور محمد ترکی کشته و ترکی رئیسجمهور افغانستان شد. وی دست به اجرای یک برنامه آرمانی اصلاحات ارضی زد تا به کشاورزان فقیر افغان کمک کند که قبلاً مجبور بودند روی زمینهای پادشاه و دوستانش کار کنند و بخشی از درآمد خود را هم به آنها بدهند. برای زنان که از تحصیل در نظام پادشاه منع میشدند، مدرسه احداث کرد. درهای دانشگاه را به روی افغانهای فقیر باز کرد و خدمات بهداشتی رایگان به آنها ارائه داد.
* همکاری مقامات آمریکایی با فرماندهان و مقامات فاسد افغانستان برای سرنگون کردن ترکی
زمانی که مزدوران ضد انقلابی شروع به سوزاندن دانشگاهها و مدارس دخترانه کردند، بسیاری از افغانها دست سیآیای را در کشورشان دیدند. تا آوریل 1979 و هفت ماه پیش از «حمله» شوروی به افغانستان، همان مقامات آمریکایی که بعدها این حمله را شدیداً محکوم کردند، خود با فرماندهان و مقامات فاسد افغان دیدار میکردند تا بتوانند ترکی را از مقام خود ساقط کنند.
* تلاش مقامات آمریکایی برای به راه انداختن کودتا در افغانستان و حتی تحریک شوروی به حمله نظامی به این کشور
با شدت گرفتن تلاشها برای سرنگونی دولت، انقلابیون کابل از لئونید برژنف رهبر شوروی درخواست کردند تا نیروهایش را برای عقب راندن شورشیها به افغانستان بفرستد. برژنف با این درخواست مخالفت کرد و وضعیت نیز وخیمتر شد. نظامیهای طرفدار ترکی که دیگر مطمئن شده بودند سیآیای قصد ایجاد بیثباتی در افغانستان را دارد، اسپایک دابز رئیس قرارگاه سیآیای در کابل را به قتل رساندند.
جیمی کارتر در 3 ژوئیه 1979 اولین دستور امنیت ملی را صادر و کمک مخفی به فرماندهان فاسد افغانستان را امضا کرد. زیبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا بعدها گفت که کارتر را متقاعد کرده که «این کمک شوروی را به دخالت نظامی تحریک خواهد کرد.» برژینسکی، که همراه با دیوید راکفلر کمیسیون سه جانبه را تشکیل داد، تلاش داشت تا شوروی را مجبور به حمله به افغانستان کند.
* اشتباه ترکی در انتصاب «حفیظ الله امین» به عنوان مسئول اصلاحات ارضی ترکی که مورد حمله قرار گرفته بود، حفیظ الله امین را به عنوان وزیر کابینه مسئول اصلاحات ارضی کرد. امین کمپینی خشونتآمیز را با ترور مخالفان سیاسی آغاز کرد و نظر جهان را علیه دولت محبوب تراکی تغییر داد. یوری آندروپف رئیس سابق کاگب معتقد بود امین یکی از عوامل مخفی سیآیای است که میخواهد در دولت کابل نفوذ و اقدامات اصلاحی آن را بدنام کند.
* پس از شکل گرفتن کودتا با حمایت سیآیای و کشتار مقامات دولتی در افغانستان، شوروی بالأخره مجبور به دخالت شد
ترکی هم همین اعتقاد را داشت و برای مشورت با مقامات شوروی و یافتن راهی برای برکنار کردن امین به موسکو رفت؛ اما زمانی که به موسکو بازگشت به دستور امین کشته شد. امین حکومت افغانستان را به دست گرفت و چند هفته بعد، فرماندهان افغان با پشتیبانی سیآیای در شهر غربی هرات دهها مقام دولتی این کشور را قتلعام کردند. این اتفاقات باعث شد تا برژنف هم دست به کار شود.
* آغاز تقابل رسمی شوروی و آمریکا در افغانستان با مسلحسازی ضد انقلابیون توسط برژینسکی در دسامبر 1979 بود که تانکهای شوروی وارد دره پنجشیر شدند و عوامل کاگب به قصر پادشاهی در کابل حمله کردند. عوامل شوروی حفیظ الله امین را کشتند و به جای او ببرک کارمل را به عنوان رهبر جدید افغانستان نصب کردند. برژینسکی اکنون توجیهی را داشت که مدتها به دنبال آن میگشت و در نتیجه علناً عوامل ضد انقلابی در افغانستان را مسلح کرد. اگرچه یک دهه درگیری در افغانستان موجب کشته شدن 2 میلیون نفر شد؛ اما برژینسکی بعدها افتخار میکرد که «(دستور مخفی کارتر) اقدام بسیار خوبی بود. باعث شد روسها در تله افغانستان بیفتند.»
* برای آمادگی در جنگ با شوروی، سیآیای در بین پناهندگان افغان در پاکستان به دنبال تروریست میگشت
عوامل سیآیای به سرعت وارد ایالت پیشاور در حد فاصل مرزی شمال غرب پاکستان شدند. این شهر در پایین گذرگاه خیبر قرار داشت که دروازه ورود به افغانستان محسوب میشد. دهها هزار پناهنده افغانی به پیشاور میآمدند تا از جنگ قریبالوقوع در این کشور در امان باشند. سیآیای، با کمک سرویس اطلاعات بینالمللی (ISI) افغانستان، در کمپهای پناهندگان به دنبال اسلامگراهای امروزی میگشت که بتوانند نقش تروریست را بازی کنند و آماده باشند تا علیه دولت سوسیالیست کابل بجنگند و نیروهای شوروی را از افغانستان بیرون کنند.
* همکاری سیآیای با گروهک «حزب اسلامی» که اکنون با طالبان علیه نیروهای آمریکایی عملیات میکند
سیآیای آنچه را میخواست در قالب حزب اسلامی پیدا کرد؛ گروهکی از مبارزین اسلامگرا با عقاید فئودالی که تحت آموزش ارتش پاکستان و با نظارت سیآیای تشکیل شد. رهبر این گروه گلبدین حکمتیار بود. نیروهای حکمتیار در سال 1996 با کودتا علیه دولت چپگرای برهانالدین ربانی کابل را تسخیر کردند و شهر را به دست طالبان سپردند. اسناد اخیراً منتشر شده توسط ویکیلیکس نشان میدهد که حکمتیار اکنون دارد در حمله به نیروهای آمریکایی به طالبان کمک میکند.
* نفوذ سیآیای در پاکستان به منظور دخالت در افغانستان و آموزش غیر نظامی به حزب اسلامی
آمریکا این گروه ها را به سلاحهای شوروی مجهز میکرد؛ سلاحهایی از مصر، چین و چکاسلواکی میخرید. محمد ضیاءالحق دیکتاتور نظامی پاکستان به سیآیای اجازه داد تا در این کشور پایگاهی اطلاعاتی به منظور مقابله با شوروی احداث و از پایگاههای نظامی پاکستان برای پروازهای تجسسی بر فراز افغانستان استفاده کند. از همین پایگاهها برای آموزش پیشرفته غیر نظامی به نیروهای حکمتیار نیز استفاده میشد؛ نیروهایی که وزارت خارجه دولت ریگان به زودی آنها را مجاهدین خطاب کرد.
* کمکهای نظامی آمریکا به پاکستان برای اشغال زمین در افغانستان و کشت خشخاش
پاکستان در دوره ضیاءالحق، بعد از اسرائیل و مصر، به سومین دریافتکننده کمکهای نظامی آمریکا در جهان تبدیل شد. بخش اعظم این کمکها به دست مجاهدین میرسید تا در افغانستان عملیات نظامی انجام دهند و از این طریق زمینهای بزرگی را به دست بیاورند و بلافاصله در آنها خشخاش بکارند. در سالهای 1982 و 1983، کشت تریاک در مرز افغانستان و پاکستان دو برابر شد و تا سال 1984 نیز پاکستان 70 درصد از صادرات هروئین جهان را در اختیار گرفته بود.
* سیآیای بلافاصله پس از ورود به افغانستان و پاکستان، صادرات هروئین از این دو کشور را چندین برابر کرد
در همین زمان، پایگاه سیآیای در اسلامآباد پایتخت پاکستان، به بزرگترین پایگاه جاسوسی در جهان تبدیل شد. اتفاقی نبود که بلافاصله پس از آغاز بزرگترین عملیات سیآیای پس از ویتنام، صادرات هروئین کشورهای «هلال طلایی» از کشورهای «مثلث طلایی» سبقت گرفت.
در حالی که نیروهای حکمتیار به کاشت خشخاش مشغول بودند، «احمد گیلانی» یکی دیگر از رهبران مجاهدین، برای اتحادیه ترکیهای «گرگهای خاکستری» از قوم پتان در افغانستان تریاک تهیه میکرد. گیلانی یکی از اشراف ثروتمند افغانستان بود که با محمد ظاهر شاه نسبت داشت. وی صاحب شرکت پژو در کابل بود و قاچاق مواد مخدرش نیز با تأیید مقامات عربستان سعودی انجام میشد. حکمتیار نیز خود شش آزمایشگاه هروئین را در ایالت بلوچستان مدیریت میکرد. اما حکمتیار و گیلانی صرفاً پا جای پای پائو وانگ، فومی نوساوان و خون سا فرماندهان هروئین سیآیای در قالب کشورهای مثلث طلایی میگذاشتند.
* سیآیای سالها از کامیونهای ارتش پاکستان برای انتقال سلاح و مواد مخدر استفاده میکرده است
در دهه 1980، پاکستان به نماد فساد سیاسی در جهان تبدیل شد. ریشه این فساد در حمایت بیقید و شرط حکومت کودتاچی اسلامآباد از مجاهدین متحد با ریگان بود. یکی از مقامات ارشد آمریکا میگفت: «فرماندههای اصلی حکمتیار که رابطه نزدیکی با سرویس اطلاعات بینالمللی افغانستان دارند، آزمایشگاههای هروئین در جنوب غرب پاکستان را اداره میکنند و خود این سرویس هم در عملیاتهای مربوط به هروئین دست دارد.» مجله پاکستان هرالد در سپتامبر 1985 گزارش داد که سیآیای از کامیونهای نظامی متعلق به گروه لجستیک ملی ارتش پاکستان برای جابهجایی سلاح از بندر کراچی به پیشاور استفاده میکند و همان کامیونها توسط ارتش پاکستان مهر و موم شده و پر از هروئین به کراچی باز میگردند. به گفته این مجله، این کار از سال 1981 و بلافاصله پس از آغاز کاشت خشخاش توسط نیروهای حکمتیار آغاز شده بود.
* ورود مواد مخدر از افغانستان و پاکستان به آمریکا و افزایش 50 درصدی آمار اعتیاد به هروئین در این کشور
دو افسر بالا رتبه پاکستانی با 220 کیلو هروئین دستگیر شدند؛ اما هیچگاه محاکمه نشدند. هروئین تولید گروه هلال طلایی 60 درصد از بازار آمریکا را در اختیار گرفت؛ علامت بستههای حشیشی که در شهرهای آمریکا پدیدار شدند دو کلاشنیکف بود که به شکل یک ضربدر از هم عبور میکردند و دور آنها نوشته شده بود: «با دود، شورویها را از مخفیگاه بیرون برانید.» از سال 1982 تا 1992، حدود دوره دخالت آمریکا در افغانستان، اعتیاد به هروئین در آمریکا 50 درصد افزایش پیدا کرد. و در همه این مدت نانسی ریگان داشت به همه مردم آمریکا یاد میداد: «فقط بگویید نه.»
کرزی به خاطر اشرافیان و مزدوران سیآیای هم که شده، بهتر است همچنان از تحقیقات آمریکا در افغانستان جلوگیری کند؛ اسرار زیادی در این کشور وجود دارد که نباید برملا شوند.