عید محمد عزیزپور
زبانها و لهجههای بیگانه یعنی چه؟
چندی پیش (٢٦ فبروری ٢٠١٣ یا ٨ ماه حوت (اسفندماه) ١٣٩١) شورای وزیران افغانستان در جلسهای با حضور حامد کرزی رئیس جمهوری، تصمیمش را به رسانه ها اعلان کرد مبنا بر اینکه شورای وزیرا افغانستان استفاده از "زبانها و لهجههای بیگانه" را در رادیو و تلویزیون ممنوع کرده است.
هرچند تصمیم شورای وزیران با کلمه های بی معنا، مجرد، نامشخص، نامفهوم، به ظاهر
دلسوزانه به زبانهای ملی روپوش یافته است، اما با یک نگاه سطحی، دید سرسرکی و
نظر رویکی فهمیده میشود که هدف چیزی دیگری است. آن هدف محدودسازی زبان فارسی
دری در مهد (گهواره، برخاستگاه) این زبان است. این تصمیم یک تلاش سازمانیافته،
یک کوشش سامانمند است برای جلوگیری از رشد، رویش و بالندگی زبان فارسی در
افغانستان.
این تصمیم هیچ زبانی دیگر را هدف قرار نداده است به جز از زبان فارسی، هیچ لهجه
و لهجه های دیگر را هدف قرار نداده است بدون لهجه های زبان فارسی، هیچ گویشوری
را در افغانستان هدف قرار داده است به جز از گوشوران زبان فارسی. به سخن دیگر،
مراد و هدف زمامداران افغانستان جلوگیری از روند رشد زبان فارسی و سرکوب آن در
قدم نخست است. اگر این حاصل نشود کم از کم باید در دراز مدت، ازین زبان در
افغانستان یک انگلوفیشن (زبان مملو از واژه های بیگانه، یک زبان خودباخته و یک
زبان بی پایه) بدست آید. این است هدف مقامهای پالایشگر افغانستان.
این هدف را نه تنها در کردار بلکه در گفتار دولتمردان افغانستان میتوان دید.
این واقعیت وقتی آفتابی روشن، آشکارا و نمایان میگردد که معاون وزیر اطلاعات و
فرهنگ رژیم کابل اعتراف میکند که ما از واژههایی
که در کشورهای فارسیزبان
مفهوم است، نباید استفاده کنیم. به عبارت دیگر گویشوران فارسی زبان منع میگردند
تا بجای واژه های فارسی در کشورهای فارسی زبان از واژه های پشتو، اردو،
انگلیسی، عربی و غیره در افغانستان استفاده کنند.
به سخن دیگر فارسی زبانان افغانستان نباید از دستاوردهای زبان فارسی در کشورهای
همسایه استفاده کنند. اما باید از زبان فارسی همانگونه استفاده کنند که
بیسوادان ارگ به آنان دیکته میکنند.
این تصمیم مثل این است که به فارسی زبانان بگویند که باید خوراکی را که
میخورند، خود شان نجوند (با جود اینکه آنان دندان دارند، زبان دارند، دهن
دارند) بلکه خوراک را دیگران باید بجوند، ولی اینان ناجویده بخورند. چه خنده
ناک و کودنانه تصمیمی!
طوریک در بالا اشاره شد، دینمحمد
راشدی، معاون وزارت اطلاعات و فرهنگ، به رسانه ها چنین گفته بود: "امروز زبان
دری هم مشکلاتی پیدا کرده و زبان پشتوهم مشکلاتی پیدا کرده و حق افغانستان است
که بتواند زبانهای
خود را هم از نظر واژهها
و هم لحاظ لهجهها
پالایش کند." اما جناب راشدی از دادن مثال مشخص در زمینه زبانهای و لهجه های
بیگانه خودداری کرد و سپس گفت "اگر ما از واژههایی
استفاده کنیم که در کشورهای فارسیزبان
مفهوم است ولی برای مردم افغانستان مفهوم نیست"، درست نیست. "این کار حق مردم
افغانستان است که از واژههایی
استفاده کنیم که در زبان مردم افغانستان موجود است."
اینجاست که دانسته میشود برنامه های واقعی رژیم کابل چه است و برای چه استفاده
میشود. این تصمیم شورای وزیران را نمیتوان چیزی دیگری تلقی کرد به جز از یک
تلاش تعصب آمیز، دیوانه وار، نا بخردانه، ناسخته و نا سنجیده، کورکورانه ولی
مذبوحانه بر ضد زبان فارسی دری، زبان بیشترین مردم افغانستان.
این تصمیم یک اهانت آشکار و توهین نابخشودنی بر فارسی زبانان افغانستان است از
سوی یک گروه مافیایی، متعصب، عقده یی و بیکاره در درون و بیرون ارگ.
باید گفت که هراهل زبان خودش این حق را دارد که در بارۀ زبان خود تصمیم بگیرد.
هیچ منطق نمیپذیرد که یک «پاپااویی» از اقیانوس آرام برای سرخپوستان قارۀ
امریکا تعیین کند که به زبان خود کدام واژه ها را به کار ببرند یا نبرند، یک
هندو به پشتونها دیکته نمی کند که به زبان پشتو، کدام واژه ها مانوس است و کدام
نیست یا یک کشمیری به تاتارها مشوره نمی دهد که کدام کلمه یا لهجه در زبان
تاتاری باید استفاده شود یا نشود. در داخل افغانستان نیز یک پشتون نباید به
ازبکها یا به فارسیوانها بگوید که کدام کلمه یا لهجه ها را در زبان خویش
استفاده کنند و یا نکنند، همین قسم ازبکها، ترکمنها، بلوجها، نورستانی ها و
فارسی زبان به پشتونها این فرمان را نمیدهند. نویسندگان و اهل زبان خود
میدانند، چه بنویسند و چگونه بنویسند و برای چه بنویسند.
یک اشتباه محظ است که به استفاده از قدرت سیاسی به این کار دست زده میشود. این
عمل یک سوء استفادۀ محظ از قدرت دولتی است. سوء استفاده از قدرت دولتی، با این
حد بی شرمی و ادعای بی اساس. اما زمامداران کشور بر این کار شان ابرو خم
نمیکنند. گذشته ازین، این تصمیم شورای وزیران نه تنها قانونی نیست، بلکه عملی
هم نیست.
علاوه بر آن در چنین اوضاع خطرناک که بودن و نا بودن افغانستان در جغرافیای
گیتی مطرح است، دامن زدن به تضادهای زبانی از سوی حکمرانان سخت زیانبار برای
این کشور است.
لازم است تا زمامداران ما همه سعی و تلاش را در راستای وحدت ملی به خرچ دهند،
نه در راه بربادی و تجزیه و نابودی کشور، نه با توسل به تصمیمهای بی بنیاد
فارسی ستیزی که مردم را در برابر حکومت میخیزاند. نباید با کارهای اشتباه آمیز
تضادهای قومی، زبانی و ملی را براه اندخت. حکومت رسالت تاریخی دارد که درین
برهۀ سرنوشت ساز برای کشور، وحدت واقعی ملی، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور را
که در کرانۀ نابودی و نیستی قرار گرفته است، از نابودی نجات دهد. زبان فارسی طی
بیش از هزار سال یگانه عامل یگانگی و وحدت میان مردمان منطقۀ ما به صورت عام،
در کشورما بصورت خاص بوده است. این عامل مهم و تنومند را نباید از میان برداشت،
جلو رشد آن را نباید گرفت، گویشوران این زبان را نباید، به مقاومت برانگیزاند.
تیشه را نباید به ریشه خود زد. دولت افغانستان صدها مشکل و معضلۀ دیگر را باید
حل کند. مشکل آفرینی ساختگی به نفع کشور و مردم نیست.
این در حالی است که شورای وزیران و دولت افغانستان بصورت کل تا کنون هیچیکدام
از وظایف مهم، حیاتی کشور را نتوانسته انجام دهند و ناکام اند. پرسیده میشود که
شورای وزیران کدام یک ازین وظیفه های خود را به موفقیت انجام داده است:
- نابودی فساد ادارِی را؟ نه. هیچ نه.
- مبارزه با کشت و قاچاق مواد مخدررا؟ نه. هیچ نه.
- مبارزه با اختطاف هارا؟ نه. هیچ نه
- مبارزه با غاصبان زمین را؟ نه. هیچ نه
- امنیت کشور را به صورت کل؟ نه. هیچ نه
- امور بازسازی را؟ نه. هیچ نه
آیای منع مردم به استفاده از واژه ها و لهجه های خود وظیفۀ شورای وزیران است؟ نه. هیچ نه.
نابودسازی لهجه های زبان فارسی دری به بهانۀ زبان معیاری، جلوگیری از بالندگی و
رویندگی زبان فارسی خیانت است از سوی شورای وزیران نه وظیفۀ شورای وزیران.
قانون اساسی و مردم افغانستان به حکومت وظیفه داده است تا به راستای رشد،
بالندگی و رویندگی زبانهای ملی در افغانستان کمک کنند، نه جلو گیری و سرکوب آن.
پرسش پدید میاید که کدام لهجه و زبان در افغانستان معیاری است؟
به گفتۀ آقای راشدی رسانه ها بهتر است که به لهجهای
باشد که مردم کابل به آن تکلم میکنند."
پس پرسش این است که آیا لهجه و زبان کابل معیار لهجه و زبان فارسی دری است؟ آیا
باید ما بعد ازین «اس» بگوییم و بنویسیم بجای «است»؟ «بیادر» بگوییم و بنویسیم
بجای «برادر»؟ «اشتوک» بگوییم و بنویسیم بجای «کودک»؟ وغیره و غیره؟
بگذار که مردم به هر لهجه و زبانیکه میخواهند، سخن بگویند. براساس این فرمان
فردا مردم بنام واژه و لهجه معیاری و غیر معیاری، مفهوم نا مفهوم به جان هم
خواهند افتاد. هر هراتی، غوری، بادغیسی، فراهی، نمروزی و غیره متهم به استفاده
از واژه ها و لهجه های ایران خواهند شد، زیرا این مردم سالهاست که با لهجه های
فارسی مناطق غربی افغانستان گپ میزنند. هرقدر به سوی غرب نزدیکتر شوی به لهجۀ
خراسانی ایران نزدیک تر میشوی. تا جای که حتا مردمان نوار مرزی را نمیتوان با
لهجه از هم فرق کرد. اگر ایرانی اند یا افغانستانی.
بزودی مردمان بدخشان، تخار، قندوز و مناطق شمالی کشور متهم به استفاده از واژه
ها و لهجه های تاجکستانی خواهند شد. مردم مناطق مرکزی کشور متهم به استفاده از
واژه ها و لهجه های غیر مانوس و نامعیاری خواهند شد. آنانیکه سالها در در ایران
یا تاجکستان مهاجر بودند یا زیسته اند و به وطن بر میگردند، متهم به استفاده از
واژه ها و لهجه های بیگانه خواهند شد. اما جنابان ارگ نشین که حتا در ارگ شاید
به انگیسی با هم سخن میگویند، به دیگران فرمان استفاده از لهجه و زبان درست و
نادرست را صادر میکنند.
به نوشتۀ یکی از روزنامه نگاران افغانستان: فساد، جنایت، خیانت، اختطاف، تجاوز
درپولیس محلی به اوج خود رسیده و جامعه جهانی را به شدت نگران ساخته است،
طالبان تا وردک و لوگر پیشروی نموده و به دروازه های کابل رسیده اند، ولی شورای
وزیران علیه زبان فارسی دری فرمان صادر نموده شهروندان افغانستان را به نام های
مختلف به جان هم می اندازد.
حالا پرسش پدید میاید که کدام زبانها و لهجهها
در افغانستان بیگانه اند:
هر فرد بشری اگر گنگ نباشد به یک زبان سخن میگوید. امروز در جهان آدمان به ٥٦٥١
زبان و لهجه تکلم میکنند که ازآن جمله ١٥٠٠ زبان لهجه تا کنون مورد مطالعه و
آموزش قرار گرفته است. پاپااو- گوینایی نو از لحاظ زبان و لهجه ها جای نخستین
را دارد. در آن کشور مردم به یکهزار و ده (١٠١٠) زبان و لهجه سخن میگویند. بعد
ازآن هندوستان با داشتن ٨٤٥ زبان و لهجه جای دوم را در جهان بدست می آرد و
کامیرون باداشتن ٢٦٠ زبان و لهجه جای سوم را در جهان میگیرد.
در افغانستان نیز ده ها زبان و لهجه وجود دارد. از سرشت، شمار لهجه ها از تعداد زبان ها بیشتر است. در افغانستان نیز چنین است. هم زبان پشتو و هم زبان فارسی در افغانستان دارای های لهجه ها اند. با زبان ازبکی و ترکمنی آشنا نیستم که از لهجه بدانم. بصورت کل هیچ زبانی پیدا نمیشود که در آن لهجه ها وجود نداشته باشد. پس زبان و لهجه یکی نیستتند. یک زبان چندین لهجه دارد.
لهجه
به انواع تلفظ یک زبان اطلاق میشود. یعنی، اگر گویشوران یک زبان از نظر دستوری
و لُغوی با یکدیگر یکسان باشند ولی نوع تلفظ آنان تا حدی متفاوت باشد که بتوان
اقامتگاه آنان را تشخیص داد، آنان دارای لهجه هستند.
مثلاً در یک شهر که همه به یک زبان حرف میزنند، اگر لهجهٌ هر جایی با محلهٌ
دیگر تا حدی تفاوت داشته باشد که یک فرد آشنا به آن محل، با شنیدن نوع گویش هر
یک از اهالی آن شهر بفهمد که او اهل کدام محله است، آنها دارای لهجه هستند.
و همینطور در کشوری که همه به یک زبان حرف میزنند، اگر لهجهٌ هر شهری با شهر
دیگر تا حدی تفاوت داشته باشد که یک فرد آشنا به آن کشور، با شنیدن نوع گویش هر
یک از اهالی آن کشور بفهمد که او اهل کدام شهر است، آنها دارای لهجه هستند.
زبان فارسی معیاری در هرسه کشور فارسی زبان صحبت میشود و باشندگان هرسه کشور آن
را میدانند. اما گویش آنان فرق میکند. این زبان برای هرسه کشور واحد است. اما
درین کشورها نیز مردم به مناطق محتلف با لهجه های مختلف سخن میگویند. لهجه در
واقعیت، از غنای زبانی یک زبان حکایت میکند. هیجیک از لهجه های رایج در
افغانستان بیگانه نیستند، برای گویندگان آن نامأنوس و نا مفهوم هم نیستند. حتا
لهجه های فارسی خارج از افغانستان برای مردم افغانستان نامفهوم نیستنند. ممکن
برخی نامهای اشیأ و پدیده ها به گونۀ دیگر باشند، اما در کل هر لهجۀ فارسی به
فارسی زبان دیگر مفهوم است.
از سوی دیگر، زبان فارسی نیز در افغانستان زبان بیگانه نیست. این زبان زبان
اکثریت مطلق مردم افغانستان است. زبان فرهنگ، سیاست، علم و تجارت (بازرگانی،
سوداگری) است.
پس کدام زبان زبان بیگانه است؟
ازبکی؟ ترکمنی؟ نورستانی؟ بلوچی؟ پشتو؟ پشه یی؟ براهویی؟ انگلیسی؟ روسی؟ اردو
یا هندی؟ عربی؟ فرانسوی؟ آلمانی؟ فارسی؟
از جملۀ زبانهای یادشده ازبکی، ترکمنی، نورستانی، بلوچی، پشتو،،پشه یی، براهویی
که هیچوقت زبانهای بیگانه شمرده نمیشوند، چون یک قسمت یا پارۀ از مردم
افغانستان به این زبانها تکلم میکنند.
میماند زبان فارسی دری. این زبان از نظر زمامداران افغانستان به شرطی بیگانه
تلقی نمیشود که مهجور، ساکت و راکد بماند و زندگی بیمارگونۀ خود را به قرار
فرمان از بالا ادامه دهد تا مادامیکه مرگ حتمی به سراقش بیاید و یا انگلوفیشن
شود. در غیر آن با پذیرش واژه های فارسی از حوزۀ فرهنگی فارسی زبانان یک تاپۀ
زبان بیگانه به سرش میخورد. این است آنجه که زمامداران افغانستان از ما و از
زبان فارسی دری میخواهند.
اما آیا زبانهای که واقعن بیگانه اند
(انگلیسی، روسی، اردو یا هندی، عربی، فرانسوی، آلمانی) در افغانستان منع میشود؟
نه
این زبانها در افغانستان منع نمیشوند. این تصمیم اصلن کاری به زبانهای دگر
ندارد هدف زبان فارسی است. زیرا مدیر کل بخش بینالمللی
تلویزیون ملی، گفته است که احتمالاً تصمیم اخیر شورای وزیران عمدتاً بر موضوع
منع استفاده از لهجههای
بیگانه متمرکز است و شامل منع پخش برنامه به زبانهای خارجی نمیشود.
او گفت که برعکس در نظر است که بخش بینالمللی
رادیو تلویزیون ملی گسترش یابد و در آینده برنامههایی به زبانهای عربی و روسی
هم از این رسانهها
پخش شود.
در جلسه شورای وزیران رئیس جمهور کرزی وزارت های اطلاعات و فرهنگ، تحصیلات عالی
و معارف را موظف ساخت تا در حفظ اصالت لهجه ها وهویت زبان های ملی توجه خاص
نمایند. این امر در واقعیت به این معناست که دمار از روزگار زبان فارسی برآورده
شود. دیده میشود که هدف مهار کردن زبان فارسی است. همانطور که متل مردمی
میگوید: گپ به سر لحاف ملا نصرالدین است.
این داستان تازگی ندارد. سالهاست که گروهی از تنگنظرترین، متعصبترین، عقده
مندترین کسان با استفاده از قدرت دولتی این روند را به پیش می برند:
- آقای کرزی به قانون اساسی دستبرد میزند و مفهوم مصطلحات ملی را در مادۀ
شانزدۀ قانون اساسی داخل میکند.
- اقای خرم استفاده از واژه های دانشگاه و دانشجو و نگارستان را جرم پنداشته و
آنرا غیر اسلامی میداند.
- به مسعود ترشتوال، رئیس موسسات تحصیلات عالی در وزارت تحصیلات عالی افغانستان
در رابطه به کاربرد کلمه دانشگاه و دانشجو حمله فیزیکی میشود
- دادگاه عالی بر اساس ماده ساختگی ١٦ قانون اساسی دولت را در حفظ مصطلحات علمی
و اداری ملی که تنها به زبان پشتو و یا عربی است مکلف می گرداند، مانند
مصطلحاتی چون پوهنتون، پوهنځی، پوهیالی، پوهنیار، پوهنمل، پوهندوی، پوهـنوال،
پوهاند و امثالهم که باید استفاده کنند.
- شورای وزیران استفاده از "زبانها و لهجههای
بیگانه" (یعنی فارسی) را در رادیو و تلویزیون ممنوع می کند.
حال اینک زبان فارسی نیز زبان ملی افغانستان است. چرا استفاده از واژه ها و
دانشواژه های این زبان ممنوع میشود، داستانی است که هنوز ادامه دارد.
اما ما به پارسی می خوانم، به پارسی می نویسم، به پارسی می گویم، پارسی می میرم.
عید محمد عزیزپور
٣ مارچ سال ٢٠١٣