عبدالشکور اخلاقی
خروج نیروهای خارجی، تهدید یا فرصت!
طی روزهای اخیر، به ویژه بدنبال سفر رئیس جمهور به واشنگتن و ملاقات با مقامات آن کشور، بحث خروج نیروهای خارجی از کشور، به مهم ترین و داغ ترین بحثهای سیاسی روز کشور و منطقه بدل گشته است. چنانچه گزارشهای وجود دارد مبنی براینکه ممکن است تمامی نیروهای خارجی تا پایان سال 2014 به یکباره افغانستان را ترک نمایند. چنانچه معاون مشاور امنیت ملی امریکا در این زمینه گفته است که دولت باراک اوباما در حال بررسی همه گزینههای مربوط به سیاست پیش روی این کشور در افغانستان، از جمله خروج همه نظامیان است. بدون شک این موضوع از جهات مختلف دارای اهمیت بوده و چگونگی آن میتواند پیامدهای متفاوتی را برجای گذارد.
نزدیک به یازده سال از حضور نیروهای خارجی در کشور به انگیزه مبارزه با تروریزم و تحکیم ثبات و امنیت در کشور میگذرد. ارزیابی دست آورد این حضور یازده ساله نیاز به فرصت دیگر میباشد؛ اما آنچه اینک می توان گفت اینست که در آغاز، افغانستان به علت نداشتن نیروی امنیتی، برای استقرار و مقابله با تحرکات مخالفین و طالبان به حمایت و همکاری بین المللی نیاز مبرم داشت. اما اینک کشور، بر بنیاد ادعاهای مقامات امنیتی و نظامی، کشور دارای نیروی امنیتی با کیفیت میباشد. اگر چنین باشد گمان برده میشود که نگرانی یا پرداختن به مبحث خروج نیروهای خارجی صورت منطقی نخواهد داشت.
درباره خروج نیروهای خارجی و پیامدهای آن دیدگاههای مختلفی وجود دارد. کلیت این دیدگاهها ادعای مقامات امنیتی و نظامی کشور را، مبنی بر توانمندی نیروهای امنیتی را زیر سوال میبرد. واقعیت سیاسی و امنیتی کشور نیز حاکی از آنست که افغانستان برای دست یابی به ثبات و امنیت کافی و مطمئن راه دشواری را پیشروی دارد و هنوز قادر نیست که متکی به تواناییهای خود باشد. ولی پرسش اینست که راه حل چیست؟ آیا افغانستان باید برای همیشه میزبان نیروهای خارجی باشد؟ در این صورت هزینه این حضور را چه کسی باید پرداخت نماید افغانستان یا کشورهای مربوطه؟ آیا حضور نیروهای خارجی اراده مستقل حکومت را مورد تهدید قرار نمی دهد؟ آیا در صورت خروج یک باره نیروهای خارجی در شرایط کنونی، اراده مستقل حکومت بدست خواهد آمد؟ آیا خروج ناگهانی نیروهای خارجی زمینه را برای تشدید فعالیت مخالفین آماده نمی سازد؟ و...
همانگونه که اشاره گردید درباره خروج نیروهای خارجی از کشور دیدگاههای مختلفی مطرح میباشد. برخی از آن به شدت استقبال نموده و خروج نیروهای خارجی را نخستین گام برای استقلال کشور، تامین امنیت و استقرار صلح در کشور میدانند. به گمان این باور، یکی از دلایل عمده ادامه جنگ بهانه جویی درباره حضور نیروهای خارجی بوده است. با خروج نیروهای خارجی این بهانه از مخالفین و حامیان بیرونی شان گرفته خواهد شد. از سوی دیگر افغانها خود بطور مستقلانه درباره سرنوشت و چگونگی آن، بدون فشار بیرونی، تصمیم خواهند گرفت.
دیدگاه دیگر بدین باور است، از آنجایی که افغانستان هنوز به توانایی های لازم برای تامین امنیت خویش، بخصوص تهدیدهای بیرونی دست نیافته است، خروج ناگهانی و سریع نیروهای خارجی از کشور، دورتازه ای از ناامنی و بحران، کشور را دربرخواهد گرفت. چکیده دیدگاه طرفداران حضور نیروهای خارجی اینست تا هنگامی که افغانستان به توانایی های لازم برای تامین امنیت خود دست نیافته است، آنان باید در کشور حضور داشته باشند.
واقعیت آنست که هرچند چشم انداز هر دو دیدگاه معطوف به واقعیتهای جاری در کشور است، اما راه سومی نیز در این میان وجود دارد. یعنی از درون دو دیدگاه به شدت متضاد درباره حضور یا خروج نیروهای خارجی، می توان به راه حل سومی نیز دست یافت. تردیدی وجود ندارد اگر نیروهای خارجی در شرایطی که اکنون کشور و دستگاههای امنیتی قرار دارد، خارج شوند بروز دوباره ناامنی به شدت وجود دارد. بخصوص که مخالفین از مدتها قبل برای چنین فرصتهایی برنامه ریزی نموده اند. موضوعی که بارها به روشنی در موضع گیریهای شان آن را کتمان ننموده اند. نمونه آن اظهارات اخیر گلبدین حکمتیار میباشد که وی حکومت و مردم افغانستان را پس از خروج نیروهای خارجی تهدید به قتل عام نمود. همانند آنچه در دهه هفتاد پس از سقوط حکومت نجیب الله، برای بدست گرفتن قدرت، انجام داد. اینک نیز بسیار دور از انتظار نخواهد بود که کسانی چون ملاعمر و حکمتیار با حمایت وسیع و همه جانبه حامیان شان، برای دست یابی به قدرت و تخلیه عقدههای انباشته شده جاه طلبی، بار دیگر کشور را طعمه آتش نموده و مردم آن را قربانی اقدامهای جاه طلبانه خویش نسازند.
واقعیت این است که نیروهای خارجی نمیتوانند برای همیشه در کشور باقی بمانند و نباید هم باقی بمانند. از اینروی حکومت بایستی از مدتها قبل در این راستا برنامهریزی مینمود و استراتژی لازم را تعیین مینمود. مقامهای امنیتی بایستی سیاستگذاریهای امنیتی خود را بهگونهای تنظیم میکردند، که امنیت کشور با تکیه بر نیروهای امنیتی داخلی تامین گردد. هرچند فرصتهای مساعد به دلیل بی کفایتیها از دست رفته است، اما هنوز از اندک فرصت باقیمانده میتوان در جهت تحقق آنچه گفته شد بهره برداری نمود. به نظر میرسد در مرحله اول علاوه بر اینکه حکومت و مقامهای امنیتی کشور تدابیر و سیاستهای لازم رابرای تقویت نیروهای امنیتی روی دست میگیرند، برنامه خروج نیروهای خارجی را نیز بگونه ای هماهنگ سازند که با درنظرداشت وضعیت امنیتی مناطق مختلف کشور، طبق برنامه زمان بندی شده به اجرا درآید. هم چنین حکومت از نظر سیاسی و اداری با ایجاد اصلاحات برای بدست آوردن اعتماد به نفس و اعتماد ملی تلاش جدی و صادقانه بخرج دهد؛ در این صورت با تضمین اقتدار دولت در تامین امنیت، و حفاظت از منافع کشور و حقوق مردم گردد مقابله با ناآرامیها و ناامنیهای احتمالی و پیش گیری از نگرانیهای موجود نیز بر طرف گردیده یا به کم ترین درجه اثرگذاری خواهد رسید.