کمباور کابلی
آريايی، نوبهاری ديگر است !
آريايی ، يادگاری ديگر است
اين عقاب کوهساری ديگر است
باد نوروزی به گوش باغ گفت
آريايی، نوبهاری ديگر است!
درشب غربت، چراغ افروختن
همت مردانه واری ديگر است!
درصف دريادلان پرشکيب
رهنوردی،راز داری ديگر است
« جرات» ما را به چشم کم مه بين
اين سوار، اسفند ياری ديگر است!
آريايی ، کوچه ی فرزانه گان
آريايی کوی ياری ديگر است
کيست اندر جمع ياران سر فراز :
کار « سيد » شاهکاری ديگر است
« جنگ های کابل» اش آيينه است
اين اثر را اعتباری ديگر است !
آريايی را ستايش ، مشکل است
قصه ء دنباله داری ديگر است
يک سخن ، اين کودک ده سال ما
نام جويی، نامداری ديگر است!