دوکتور انور ترابی
به پیشواز روز آزادی وطن
شیپور آزادی
من وآهنگ دل آ ویز زمان
رویش نغمه ای آزاد زبان
موج گیسوی سپیدار بلند
مرغ افسون گر بگشاده دهان
رقص پرواز بلند عنقا
نی و آن ناله ای کهسار وشبان
روح سبز و لب و گفتار بلند
فکر خورشید وتلا لوی عیان
همه غوغا گر آ زادگی اند
نعره ای سرکش افسرده دلان
عشق آ زادی دریای عطش
موج مستی که همین است روان
نگذارید به یغما ببرد
تیغ ویران گر بیداد جهان
عید بی وطنان
امشبم باز دل اندر گروی خانه بود
یادی از هلهله وشادی فطرانه بود
ای بسا دیده که مشتاق رخ یار شده
وی بسی شمع که جولانگهی پروانه بود
عید امسال به من رنگ رخش باز نکرد
زانکه غربت گهی من منزل بیگانه بود
عید بر سفره کنار زن وفرزند خوش است
گر تو را میهن و هم خانه وکاشانه بود
قفس تنگ طلا أ ی نگشاید دل من
بهتر است آنکه زخاشاک مرا لانه بود
عید عاشق صفتان عید نجات وطن است
چشم ما منتظر جلوه جانانه بود
وطنا عید گزاران تو آواره شده
تا به کی گنبد و محراب تو ویرانه بود
حرف فتوای شب عید نیابی هرگز
گر همین شاهد واین قاضی دیوانه بود
سخن واعظ نمرود صفت را مشنو
رخ به محراب ودل آشفته بتخانه بود
هالند سال 1999 میلادی
شب عید فطر سروده: دوکتور انور ترابی
++++++++++++++++++++++++++
بهارینه
باز در گلشن دل جوش بهار آ مده است
یار سبزینه رخ لاله عذار آمده است
قد بر افراز و نگر جلوه گهی دامن صبح
گر یکی غنچه فرو خفت هزار آ مده است
وارث نخوت پا أیز سفر کرده به دور
مرگ ظلمت شب کابوس غبار آ مده است
نغمه مست سحر شور قناری بشنو
چه خرامیده به این شهر و دیار آ مده است
خرمن موج شگوفه سر هر کوچه گرفت
چشم نرگس همه جا بهر شکار آ مده است
در چمن سنبل وریحان همه مهمان شب اند
زنبق از بزم سحر باده گسار آ مده است
عطر گیسوی شب از دامن صحرا خیزد
شبنم تشنه به پا بوسی یار آ مده است
باد صد بوسه به رخسار صنوبر زده است
رقص باریک تنی سرو و چنار آ مده است
خواب نرگس خجل و خون شقایق خورسند
همگان مست و بهارینه خمار آ مده است