پرتو نادری
این بیت های مزخرف و چرکین از من نیست!!!
با دغدغه و گرفتاری های که این روز ها دارم ، دوستانی مرا متوجه ساختند که کسانی چند بیت مزخرفی را به نام من در فیس بوک نشر می کنند و بعد به نتیجه گیری های خود می پردازند. من چند سطری را جهت جلو گیری از گسترش هر گونه نادرست فهمی نوشتم و در فیس بوک گذاشتم. امروز دوست دیگری برایم زنگ زد که کسی چنین چیز هایی را در سایت آریایی نیز نشر کرده است. حال می خواهم بگویم . چهل سال است که می نویسم ، در عرصه های گوناگون ، نظم و نثر. خداوند را سپاس گزارم که در این مدت زمان بر قلم من دو چیز جاری نشده است: یکی هجو و دیگری توصیف زورمندان . این شیوهء کار من نیست. دست کم سی عنوان کتاب به نشر رسانده ام و ده ها مقاله های پژوهشی در عرصه های اجتماعی ساسی و فرهنگی. در این پژوهش ها به فرهنگ های گونگون سرزمین خود پرداخته ام . شخصیت های فرهنگی اقوام گوناگون را تا جایی که توان داشتم معرفی کرده ام اگر کسی پیدا شود که در این همه نوشته ها جایی نشان دهد که به قومی و کسی تو هین روا داشته ام ، آن گاه شاید کسانی باورمند شوند که این بیت های مزخرف از من است. ذهن شاعرانهء من ذهن هجا و ذهن توصیف زورمندان نیست. نمی دانم چرا شماری آگاهانه یا نا آگاهانه در این روز های دشوار شعر نا پخته و مزخرفی را به من نسبت داده اند که گویا به اسدالله ولوالجی سروده ام و او به من پاسخ داده است. من نمی دانم این قضاوت از کجا آب می خورد. باید بگویم من یکی از مدافعان حقوق فرهنگی تمام مردم افغانستان هستم. دوستان در هنگام کارم د ر پشاور در بی بی سی می دانند که دهها گزارش از وضعیت فرهنگ و زبان ترکی ازبیکی در بر نامه های فرهنگی افغانستان در بی بی سی نشر کرده ام. شخصیت های فرهنگی اقوام گوناگون کشور را معرفی کرده ام ، بعضی از نوشته های من در انتر نیت در رابطه به زبان و ادبیات ترکی از بیکی وجود دارد که دوستان می توانند به آن مرا جعه کنند تاد در یابند که من چگونه نگاهی دارم. شاید من از نخستین کسانی باشم که این مساله را مطرح کردم که ظرف یک صد و چند سال که از عمر چاپخانه در افغانستان می گذشت ، تنها چند عنوان کتاب به زبان ترکی از بیکی به نشر رسیده بود که بزرگترین ستم بر این فر هنگ را نشان می دهد. من موسیقی این قوم بزرگ را ، هنر و ادبیات ان را ، شخصیت های فر هنگی ان را، فعالیت های انجمن امیر شیر علی نوایی را بار بار به نشر رسانده ام که همه اش بر بنیاد یک عشق و علاقه استوار بود. نمی دانم که شماری چرا این گونه با اتهام های نا روا می خوا هند مرا شکنجهء روحی کنند. این مساله بیشتر از همه خود مرا نا آرام ساخته است، مانند ان حادثهء تلخ در زنده گی من که تا کنون نتوانسته ام هستی خودم را حس کنم!
کشور عجیبی داریم. این روز ها جایی دیدم که کسی به من نا سزا گفته است که چرا در تلوزیون طلوع در رابطه به شخصیت فر هنگی سید شمس الدین مجروح بحث کرده ام. به نظر ان آقا من شدم خدمتگار فاشیزم. اما به این نمی اندیشد که وقتی مجروح به زبان فارسی دری می نویسد دیگر همزبان من است. من به زبانی می نویسم که بخش قابل توجه ادبیات ان را نویسنده گان و شاعران ترک تبار پدید آورده اند، از همان زمانی که فارسی دری بوده است، چنین نویسنده گانی پیوسته به این زبان نوشته اند، من وقتی نوشته های آنان را می خوانم دیگر به تبارش نمی اندیشم. بخش قابل توجه از ادبیات معاصر فارسی دری در افغانستان را نویسنده گان پشتون ایجاد کرده اند. وقتی آن های به این زبان می نویسند دیگر از اهالی همین زبان اند. نوسنده گان پشتون و ترک حقی قابل تو جهی بر زبان و ادبیات فارسی دارند. من این گونه نگاه می کنم . با این همه با دریغ حس می کنم که باید این اتهام شماری از دوستان مرا نا راحت کرده باشد. اسدالله ولوالجی زنده است و من نیز ! بروید از ولوالجی بپرسید که او یک چنین شعری را از من دریافت داشته است، و پاسخی نوشته است! چیزی که در این ما جرا مرا تسکین می دهد این است که به شناخت دوستان فرهنگی خود باورمندم که مرا خوب می شناسند. من در روز های دوشوار غربت در پشاور با حلقه یی از فرهنگیان و نوسنده گان ازبیک زبان و ترکمن اشنا بودم و با هم کار می کردیم ، من به شناخت این دوستان باور دارم. چهار سال را درشهر شبرغان در معارف کار کردم و به اکثریت مناطق این ولایت رفته ام. آن ها می دانند که با چه صداقتی برای این مردم و برای شاگران مکاتب کار می کردم. اگر فر هنگیان سرپل که از همین جا دست همهء آن ها را می بوسم بر می خیزند و از من دفاع می کنند و نامهء احتجاجیه می نوسند، یک امر تصادفی نیست ، ان گذشته ء مرا ، دیگاه مرا و ان صداقتی را که در کارم به آن مردم داشتم می دانند ورنه اگر شاعری را هم که بکشند آسمان به زمین نمی خورد. من به محبت دوستان خود باورمندم و به شناختی که آن ها به من دارند.ان ها یک چنین توطئه های نا جوانمردانه را نمی پذیرند، است .این چند جمله را نوشتتم که دوستان در روشنی قرار گیرند!
باید ان هایی که این اتهام را بر من روا داشته اند پوزش بخواهند ، اما من می خواهم از همه دوستان گرانقدر خود بایت این اتهامی که از نام من پست شده است صادقانه پوزش بخواهم !!!
این را هم باید بگویم که در چند دهۀ گذشته در کابل در بلخ و در شماری از ولایات دیگر پیوسته چنین شعر های چرکینی نشر می شد به زبان دست تر دست به دست می گشت و یا هم در حافظه های بود و بعد نام و نام های شاعرانی بر سر زبان ها می افتاد که این شعر از این است و یا از آن، در حالی که گوینده گان پنهان بودند!
می خواهم بگویم که پس از خاموشی علی سینا این بزرگترین صدمۀ روانی است که بر من وارد شد!!! دستم بریده باد که گاهی خواسته باشم فرهنگی زبانی را ومردمی را اهانت کنم!!!
پرتو نادری
اول حوت 1391 خورشیدی