دستګیر نایل
تجلیل از پنجمین سال در گذشت
بیرنگ کهدامنی
نزدهم دسامبر امسال، مصادف با پنجمین سال درگذشت زنده یاد محمد عاقل بیرنگ کهدامنی است.بیرنگ کهدامنی در چنین روز و روزگاری، که رنج غربت و کوله بار آواره گی را بدوش زخمی و درد آلود خود حمل می کرد، در لندن چشم از جهان فرو بست اما یاد و خاطراتش همراه با سروده های آتشین و عصیانگرانه اش در دل و خاطرمردمش ویارانش زنده است به همین مناسبت بتاریخ شانزدهم دسامبر،شماری از فرهنگیان، دوستان وعلاقه مندان شعرهای بیرنگ درشهر لندن گرد امدند و به یاد بود او، سروده ها و خاطرات دوران زنده گی فقیرانه، رندانه و دوستانه اش، سخنرانی های مختصری ایراد کردند. و غزل های ناب او را به خوانش گرفتند.و از خاطرات گذشته ،دوستی ها، وشاعرانه هایش ذکر خیری بعمل اوردند.
این نشست، بسیار بزرگ وبا شگوه ومطنطن و با جمعیتی کثیر، چنانکه معمول است، نبود.خیلی هم ساده با جمعی از دوستان مشفق و یاران موافق وهمنشینان گرمابه و گلستانش گرد امده بودند.تا یادی از دوست از دست رفته ، رنجدیده و درد اواره گی ها و مصیبت های زنده گی کشیده ء خود کرده باشند.جناب ادیب هنرمند و نقاش که پور تریتی از بیرنگ را در زمان حیاتش کشیده بود وان شب درمقابل شرکت کننده گان قرار داشت ،ازسالیان دور دوستی ها وشب نشینی هایش با بیرنگ سخن گفت.و اورا مردی متواضع، خلوت گزین ،دوستی شفیق ومهربان توصیف کرد.شریف فولاد، آصف خرمی،اسد کشتمند و بصیر حیدر نیز از خاطرات سال های بسیار دور سخن گفتند. و یاد کردند که بیرنگ، یگانه پاسدار راستین فرهنگ وارزش های جلیل تاریخی و فرهنگی سرزمینش بود.هر سال در لندن از نوروز، از شب یلدا، وسایر جشن های ملی تجلیل بعمل می اورد.واین خا طرات و ارزو مندی اش را با دوستان نزدیکش،شریک میساخت. جناب حیدر یگانه ، پهلو های عشق زمینی بیرنگ به فرهنگ ودرد مهاجرت ها در شعرهای او را به بحث کار شناسانه گرفت.جناب پیگیر، تعلق خاطر راستین بیرنگ به مردمش را ستود و او را یک شاعر مردمی، درد آشنا وانقلابی واقعی خواند.
جناب شهباز ایرج، شاعر جوان وخبر نگار بی بی سی، هرچند سخنران اصلی مجلس نبود، اما به اختصار نگاه منتقدانه ای داشت به شعر های عصیانگرانه ء بیرنگ در برابر اعتقادات و مقدسات صد ها ملیون مسلمان روی زمین وگفت که این تند انگاشتن ها و سخت گفتن ها، باور انسان به نیکخواهی و نیک اندیشی شاعر نسبت به زنده گی و مردمش را کم میکند. شکی نیست که بیرنگ ، شاعر درد آشنا ، جسور ومنتقد بود وزهد ریایی و دین فروشی شیخ وشحنه را مانند عارفان بزرگ خراسان ( ناصر خسرو) تقبیح کرده است مثلن ناصر خسرو که گفته:
« خدایا راست گویم فتنه از توست
ولی از ترس ، نتوانم چغیدن
تو که ریگی به کفش خود نداری
چرا بایست شیطان، آفریدن ؟ »
دراین نشست،کوتاه سخن اینکه هرکسی ازظن خود، یار او شده بود با این وصف،بیرنگ یک مسلمان راستین بود مسلمان وا_ رسته از قید ها و بند ها و فارغ از تعلقات مذهبی، قومی و منطقه ای، بقول حافظ :« بنده ی عشق واز هردو جهان،ازاد بود.» بیرنگ، درد هجرت و رنج آواره گی و آهنگ جدایی انسان از سر زمین اصلی اش ( نیستان ) را که بزرگان فرهنگ و عرفان ما از گلوی ( نی ) بیرون کرده وبعد ملکوتی داده بودند، زمینی ساخت.ونشان داد که انسان ها درحیات روز مره، ودر زنده گی زمینی خود نیز رنج اواره گی ها بدبختیها وستم های اهل دنیا را حس میکنند.در این نشست، یکی از شرکت کننده گان پیشنهاد کرد که بنام زنده یاد بیرنگ درلندن، بنیاد خیریه ای ایجاد گردد و عواید ان به مهاجران بازگشت کرده به وطن و یا مکاتب دور افتاده ارسال گردد.همچنان به وزارت های اطلاعات وفرهنگ ومعارف افغانستان پیشنهاد داده شود تا یکی از مکاتب ویا اماکن را بنام بیرنگ مسما کنند.این پیشنهاد مورد استقبال قرار گرفت و به کمیته ای وظیفه سپرده شد تا این مساله را پیگیری نمایند چند بیت از یک غزل او را بعنوان نمونه ای از سروده هایش باهم میخوانیم:
کوچه ابری بود روزی، کوچه بارانی است اینک
خانه ء آباد را ، آغاز ویرانی است اینک
از کجا پایان شب را بود باید انتظار ؟
چاره ای کن ای خدا، خورشید زندانی است اینک
مژده می داد عافیت را سوره سوره در اول
در زمین و آسمان، آفات قرآنی است، اینک
داد باید از که جستن، شکوه گفتن در کجا؟
اهریمن را تکیه بر تخت سلیمانی است، اینک
بعد از این بر سبزه و برگل، سلام ما رسان
روزگا ران سلامت، رو به پایانی است اینک
16 دسامبر 2012 _لندن