محتاج
تریشه
اشک از دو گو نه ریخت در یغا تر یشه شد
اه! از دهن بر ا مد و عا جل کلیشه شد
سر و که بو د سا یه برو ز تمو ز و گر م
او پا یه صلیب ،ز ضر ب دو تیشه شد
جیش که بو د، حا می این ملک بی سپر
در کید شد اسیر و به زندا ن همیشه شد
ان شحنه یء که عز ت ما را حرا س دا شت
بی نظم گشت و عا دت او چون ملیشه شد
را ه که سا خت رهبر ما از برا ی ما
خو د رهبر غزیز کنون دزد ی بیشه شد
دیرو ز داد و عدل شعا رش برو ز شب
اما خو د ش فا جر مز دو ر پیشه شد
طبع رسا ی حضر ت شا عر بید فاع
تر سید و شد عقیم و سکو ت همیشه شد