شکایت خواجه حافظ
"آنکس که به دست جام دارد" سر در طبق نظام دارد
آن سر که به یک قِرا ن نیرزد حیرت که چنین مقام دارد
این طرفه نگر که بی سوادی شمشیر و کمان و نام دارد
آن کس نداشت یک الاغی اینک دوسه صد غلام دارد
وان را که نبود کاه دانی قصر وحشمِ تمام دارد
درپشتِ دران بسته، بینی نو کیسه ای عیش و کام دارد
این است ندای چاپلوسان سلطانی تان دوام دارد
مسکین و دعای یک شکم نان وردی است که صبح وشام دارد
یارب به مشیّت تو تا کی این حق تلفی دوام دارد؟
سپاهی گمنام