توریالی رزاقیار
سفر بی برگشت !
بعد از ظهر یکی از روز های گرم ماه اسد سال 1376 خورشیدی در شهر مزارشریف ، زنگ تیلفون دفترم به صدا آمد. گوشی را بلند کردم ، در آنسوی خط استاد عارف پاکروان دستیار عبدالرحیم غفورزی نخست وزیر موظف دولت اسلامی افغانستان بود. او گفت : (صدراعظم صاحب عازم بامیان میباشند و از شما تقاضا دارند که در راس یک هیات مطبوعاتی با ما همسفر شوید زیرا این سفر از اهمیت خاص سیاسی و کاری برخور دار میباشد.)
گفتم : ( هدایت شانرا می پذیرم ، اما اوشان شخصا مسوولیت سنگین دیگری را نیز بما سپرده اند و آن تنظیم و نشر خط مشی حکومت به زبان های فارسی و پشتو از طریق رادیو – تلویزیون بلخ در نشرات امشب میباشد. )
استاد پاکروان که یکی از اساتید دانشگاه بلخ و از جمله دوستان شخصی من نیز بود ، گفت : ( موضوع را با غفورزی صاحب در میان میگذارم. )
اندکی بعد ، استاد پاکروان دوباره روی خط تیلفون آمد و گفت : ( با صدراعظم صاحب صحبت کنید . )
آقای غفورزی : ( من از حمایت و همکاری شما با حکومت جدیدالتشکیل تان تشکر میکنم. بسیار مهم است که خط مشی حکومت همین امشب به هر دو زبان نشر شود تا از هرگونه سوء تفاهم ها و برداشت های منفی در زمینه جلوگیری شود. شما مصروف کار خود باشید و لطفا خبرنگار و کمره مین را به میدان هوایی - فرودگاه مزارشریف - بفرستید تا با ما به بامیان بروند . )
ساعتی بعد دوتن از همکاران را ( رحمت الله قریشی کمره مین و یک راپورتر را که متاسفانه اسمش را بخاطر ندارم ) به فرودگاه فرستادیم که آن ها نسبت تاخیر رخ داده ، نتوانستند شامل پرواز شوند.
حسب معمول نشرات تلویزیون بلخ ساعت شش شام آغاز یافت و در ادامه ، ما به نشر خط مشی حکومت که توسط شخص نخست وزیر موظف ، به زبان های فارسی و پشتو به خوانش گرفته شده بود مبادرت ورزیدیم. در جریان پخش خط مشی ، تیلفون استدیوی نشر تلویزیون بلخ ( واقع حومه ء جنوبی شهر ) به صدا در آمد و همکار موظف گوشی را بلند کرد اما با شتاب غیر معمول گوشی را بمن سپرد. گفتم : (بفرمایید استدیوی نشر تلویزیون بلخ است . شما ...... ! ) طرف مقابل با کلمات زننده و تمسخر آمیزی گفت : ( شرم ندارید که خط مشی یک صدراعظم مرده را نشر میکنید . )
گفتم : ( لطفا مزاحمت و گستاخی نکنید ) و گوشی را گذاشتم.
دقایقی بعد بازهم زنگ تیلفون ، همان شخص ، با همان لهجه ، ولی اینبار جدی تر و خشمگین تر : ( شرم کنید ، از نشر بیانیه یک صدراعظم مرده دست بکشید ، غفورزی دیگر تمام شد. )
تیلفون ها و مزاحمت ها شاید همزمان و یا پس از وقوع حادثه همچنان تداوم یافت اما ، ما به پخش خط مشی ادامه دادیم و موضوع را با مقامات دولتی و جبهه متحد در میان گذاشتیم. اوشان از وقوع حادثه در فرود گاه بامیان سخن گفتند اما در خصوص سرنوشت نخست وزیر موظف و هیات همراه سکوت اختیار کردند. فردای آن شب پر رمز و راز ،خبر سقوط هواپیما ، مرگ آقای غفورزی و تمامی هیات همراه ، ورد زبان ها بود .مراسم تشیع و نماز جنازه های قربانیان در شهر مزارشریف برگزار گردید و پیکر عبدالرحیم غفورزی و چند تن دیگر از قربانیان در محوطه ریاست تصدی کاماز در فاصله شش
کیلومتری شرق شهر مزارشریف بخاک سپرده شد .
ذهنیت های شایع شده در مورد عوامل ذیدخل در شکل گیری سانحه :
1-تشدید اختلاف ها و رقابت ها میان سران جبهه متحد در مورد کمیت نماینده گان در ترکیب کابینه و تصاحب کرسی های وزارت های دفاع ، داخله ، خارجه و مالیه.
2-موضع گیری سختگیرانه برخی رهبران جهادی و سران جبهه متحد در برابر شکل گیری یک حکومت میانه رو اسلامی با پایه های وسیع .
3-اوجگیری صف بندی های سمتی ، قومی ، زبانی و مذهبی میان طرفین رقیب .
4- توطیه های سازمان های جاسوسی برخی کشور ها از جمله پاکستان و ایران در امر ناکام سازی تلاش های جبهه متحد و آقای غفورزی برای تشکیل حکومت میانه رو ملی و اسلامی .
5-مساعد نبودن و ناکافی بودن شرایط و امکانات تخنیکی در فرودگاه بامیان.
6-بروز مشکلات غیرمترقبه تخنیکی در هواپیمای حامل نخست وزیر موظف .
بهرحال ، پس از آنکه آقای غفورزی در اجلاس مشترک دولت و جبهه متحد ملی در شهر پلخمری ( درین جلسه ژنرال عبدالرشید دوستم ، محمد کریم خلیلی و حاجی محمد محقق سه تن از سران نیرومند جبهه متحد ملی اشتراک نورزیده بودند ) موظف به تشکیل حکومت گردید بخوبی میدانست که پیشروی های نظامی طالبان ، رقابت های سران جبهه متحد برای کسب امتیازات و برتری های بیشترو تلاش های بازدارنده برخی کشور ها از جمله پاکستان و ایران بر شانه های حکومتش سنگینی خواهد کرد چنانکه او بارها در سخنرانی ها و دید و بازدید هایش تاکید بعمل میآورد : (درین شرایط دشوار و خطیر به هر اندازه که ما برای تشکیل حکومت با پایه های وسیع ، قانونمند و مقتدر سریع عمل نماییم به همان اندازه از گسترس ناامنی و مداخله کشور های همسایه بخصوص پاکستان در امور داخلی کشور خویش جلوگیری بعمل میآوریم . )
عبدالرحیم غفورزی سیاستمدار ودیپلومات افغانستان ، در سال 1327 خورشیدی در شهر کابل بدنیا آمد. در لیسه حببییه کابل آموزش دید و از دانشکده روزنامه نگاری و علوم سیاسی دانشگاه کابل فارغ شد. در پست های مهم سیاسی و دیپلوماتیک ایفای وظیفه کرد . در بیستم ماه اسد سال 1376 خورشیدی از سوی دولت و جبهه متحد ملی موظف به تشکیل حکومت شد . موصوف بدون درنگ تلاش ها برای آشتی ملی ، گفتگو ها با سران جبهه متحد ملی و تشکیل حکومت جدید را آغازید و برای ادامه همین گفتگو ها سفر بی برگشت ولایت بامیان را در پیش گرفت اما در نتیجه یک سانحه پرسش برانگیز ، در فرود گاه بامیان درست ده روز پس از نخست وزیری چشم از جهان پوشید و با مرگ غفورزی جبهه متحد ملی شکست سنگین دیگری را تجربه کرد و ولایات شمال و پایتخت موقت دولت مجاهدین یعنی شهرمزارشریف نیز بزودی به تصرف طالبان درآمد.
نویسنده : توریالی رزاقیار