فاروق فردا

 

چو ایستاده یی دست افتاده گیر

دیاسپور افغانها در حمایت از معیوبین و معلولین فدراتیف روسیه

 

نوید روز/ساحل –مسکو: در روز بیست ونهم ماه می 2012 سازمان اجتماعی ای به نام فوند کمک به معیوبن و معلولین فدراتیف روسیه یک برنامه بسیار وسیع و مجلل فرهنگی تفریحی را در «قصر ورزش» لوژنیکی راه اندازی کرده بود. در برنامه مذکورکه  بر علاوه مسوولین بلند پایه دولتی فدراتیف روسیه ،مسوولین شاروالی شهر مسکو،مسوولین سازمان های دولتی و اجتماعی روسیه ، سفرا و اعضای کورد دپلوماتیک کشور های مختلف مقیم مسکو دعوت شده و حضور بهم رسانیده بودند ،غلام محمد جلال رییس ،مرکز کاری جامعه سراسری افغانهای مقیم فدراتیف روسیه،هیات  رهبری دیاسپور افغانها و یک عده از تجار مرکز تجارتی سواستوپول نیز نه تنها به مثابه میهمان این احتفال بلکه به حیث یکی از میزبانان  گردهم آیی حضور داشتند.به این معنی که دیاسپور افغانها ومرکز تجارتی سیواستوپول در جمع سازماند هنده گان محفل بزرگ فرهنگی جهت ادای احترام به معیوبین و معلولین و جلب توجه افراد سالم به این قشر جامعه بود.

مرکز کاری جامعه سراسری افغانها مقیم فدراتیف روسیه،از بدو تاسیس کمیسیون تدارک این برنامه در آن حضور داشت .سنجر غفاری عضو هیات رهبری دیاسپور افغانها در تمام جلسات کمیسیون ازدیاسپور افغانها نماینده گی می کرد.طوری که هموطنان عزیزمقیم در شهر مسکو و دیگر شهر های فدراتیف روسیه  از طریق رسانه ها،انترنت ،پلاکات ها و پوستر ها آگاهی دارند، فوندکمک به معیوبین و معلولین به خاطر  آن که توانسته باشد ،معلولین و معیوبین این کشور را به منظور حضور فعال شان درجامعه روسیه، روحیه داده باشد زحمات زیادی را متقل شده است که مرکز کاری جامعه سراسری افغانها دراین امر خیر در کنار دیگر حمایت گران برنامه دوشادوش فوند مذکور کار کرد و بر علاوه، کمک نقدی اش را نیز در این زمینه دریغ نورزید. تا این که  قصر ورزش مسکو در کامپلکس لوژنیکی،به تاریخ 29 ماه می شاهد جشن بزرگی شد که در نوع خود از لحاظ تقویت روحی برای معیوبین حایز اهمیت ویژه بود.

خبرنگاران  ما هر یک محمد عظیم سنجر و پیمان  گزارش می دهند  که  جمع خبر نگاران رسانه های دیداری،شنیداری  ، نوشتاری و فوتو ژورنالیستان،حتی از ده صبح در جاهای از قبل تعیین شده شان  اخذ موقع کردند .وساعت یازده قبل از ظهر، آمد آمد مردم آغاز شد.صحن برونی قصر ورزش ،پر از عراده جات گونان گون شد .بایسکل های دو ارابه یی و سه ارابه یی معیوبین نمایان گردیدند.ارابه ها با گونه های مختلف بودند.ارابه های ارزان قیمت،ارابه های فیشنی و به اصطلاح مودکی،ارابه های دستی،ارابه های پایدال دار،ارابه های برقی وغیره.هر ارابه حامل یک راکب بود.راکبین نیز همان گونه که افرادی بودند از لحاظ سنی مختلف،از لحاظ جنسی نیز محتلف و از لحاظ مستمندی نیز در پله های مختلف اجتماعی واقتصادی قرار داشتند.بی بضاعتان که از دور نمایان بودند،با ارابه های کهنه وازحال رفته ای از دروازه عبوری میگذشتند و ارابه داران مسمنتد اعم ازدختر و پسر و مردان میان سال با ارابه های برقی و مجهز با پیشرفته ترین وسایل وسامان الات واردمی شدند که تفکیک سطح زندگی در میان ایشان نیز از دور هویدا بود غیر از این لباس و طرز پوشیدن آن نیز این تفاوت را نشان به خوبی نشان میداد.مگر چیزی که  یک پیوندوصمیمیت را درمیان همه ایجاد کرده بود هما نا وجه مشترک معیوبیت و معلولیتی بود که یک عده مادر زادی زیر این بار گران شانه داده اند ویک عده بر اثر پیش آمد و رویداد های گونه گونی معیوب شده و یک عده دیگری از آنان هم قربانی های جنگ های گردیده اند.

موتر های سرویس از دیگر ولایات فدراتیف روسیه حامل این گونه افراد نیز به احاطه برونی قصر ورزشی مسکو رسیدند و راکبین شان را که بر خی ها بر پاهای خود راه می رفتند و بر خی ها به کمک خدمتکاران نیاز داشتند پیاده کردند.

کوتاه این که 29 می 2012 در محوطه لوژنیکی شهر مسکو یک روز گریه و شادی بود.گریه به این خاطر که زیبارویانی را می دیدی که بر اثر ناگواری روز گار طبیعت کاستی ای دارند که جبران آن بر همه گان دشوار است وهیچ کس قادر نیست  کمبود وی را تکمیل کند مگر خدای رحیم ج که به داد ایشان برسد.جوانانی را می دیدی که اگر سالم می بودند،شاید به مراتب بیشتر از کسانی که حالا کار می کنند کار می کردند و به درد مردم خود و جهان می خوردند و صدها نمونه از این گونه ها.

بادیدن صحنه های دلخراشی ،به یاد وطن خودت می افتی. وطنی که هزاران بی دست و پای در کنار جاده ه مصروف تگدی هستند و کس نیست که از قول این افتاده ها بگیرد و با دستمال عطوفت اشک قلب آنان را از گونه های شان بچیند.اما می بینی که در این جا معلول و معیوب چگونه قدر می شود و چه احترامی در برابرش صورت می گیرد.شادی از این جهت بود که در فضای مملو از صمیمیت هیچکس خود رانسبت به دیگران  حقیر نمی شمرد و هر انسان سالم سعی بر آن داشت تا در همنوایی با ایشان مضایقه ای نکند. جشن همدلی بود.این جشن  گل لبخند سرور را بر لبان همه شکفته بود ، اشک شادی از دیده گان همه  یک سان می بارید.

با نتاشا دوشیزه ای زیبای رویی که اگر در ارابه ویژه نمی دیدیش هیچگاه تصور نمی کردی که او معیوب است.یا پاهایش کار نمی کرد اما طرز فیشن ولباسش اورا به عروسی شبیه ساخته بود که گویا همین امشب به آیینه مصاف جوانی می رود آشنا شدم.وقتی ازش عکس برداشتم،لبخندش چنان پیروز مندانه بود که حتی انسان سالم ولی مایوس را به زندگی امیدوار می ساخت.بعد از عکس از من پرسید از کجا هستی؟

گفتم: از افغانستان.

با صدای بلندی چند تای دیگری از همکیشانش را فراخواند. آنان به کمک ارابه های شان  رسیدند.نتاشا مرا به ایشان معرفی کرد و گفت ببینید ،امروز در این جشن از افغانستان هم مردم آمده اند.وبه پرسش هایش ادامه داد:

دیگر نتاشا ژورنالیست شده و من مصاحبه شونده:

ناتاشا:نام تان چیست؟

-فاروق فردا

ناتاشا:در روسیه درس خوانده اید؟.

-هم در روسیه وهم در افغانستان.

ناتاشا:این جا چه کار می کنید؟

-ژورنالیست هستم

-در کجا؟

روزنامه ای دارم به نام نوید روز،سایتی دارم.و در دیاسپور افغانها کار می کنم.

-افغانها دیاسپور هم دارند؟به این معنی است که تعداد افغانها در مسکو زیاد است.

-بلی.

-در کجا هستید؟

راجع به دیاسپور افغانها و مرکز تجارتی سیواستوپول برایش معلومات دادم.زیاد خوش شد.پسران و دخترهای دیگر نیز سوالاتی کردند.هریک با خودکامره هایی داشتند عکس هایی گرفتند،انفرادی و دسته جمعی.

وبعد از آن به گوشه ای دیگری از صحن برونی قصر رفتیم ویدیم که چه برنامه های جالبی جریان دارد.اسپ سواری طوری که می دانید کار افراد زورمند  وپهلوان است.اما من برای اولین بار دیدم که معیبوین اسپ سواری می کنند و نشان می دهند که قدرت انسان در جوهر درونی وی نهفته است و کمی های بدنی نمی توانند مانع اراده قوی انسان گردند.مرحبا!.چه انسان های نیرومندی و چه اراده های استواری که اینک در برابر چشمان هزاران انسان سالم اسپ های سرکشی را رام کرده اند ، می تازانند و از ان لذت می برند وبه دیگرن نیز توان و انرژی می بخشند.

ساعت سه عصر معوبین به تالاری که گنجایش ده هزار نفر را دارا است دعوت شدند.در قطار دوم تالار مقابل ستیژ در کنار مسوولین بلند پایه دولتی  روسیه ، مسکو  وهیات های حمایت گر این برنامه به مسوولین دیاسپور افغانها مقیم فدراتیف روسیه چوکی ها مشخص شده بود.زیرا دیاسپور افغانها نیزاز جمله ی حمایتگران اصلی این برنامه بود.هیات رهبری دیاسپور افغانها با یک جمع شصت نفری از تجار و دیگر شخصیت های اجتماعی افغانی در آن جا حضور بهم رسانیده بودند.برنامه رسمی آغاز یافت ،گرداننده گان روی ستیژ آمدند ونوای رسمی گشایش محفل را با نواختن سرود ملی فدراتیف روسیه بلند کردند.به جز کسانی که در حد نهایت معذور بودند ،همه بر پا ایستاد شده وسرود ملی فدراتیف روسیه را با اجرا کننده گان آن زمزمه می کردند.

پنج ساعت نشستن در تالار و اجرای برنامه ها،در یک چشم زدن سپری شد.هیچ فکر نمی شد که این همه افراد به طور واقعی و زنده روی ستیژ می آیند و چنین تماشایی اجرااتی می کنند.اگر در تالار نبودم وبه چشم سر نمی دیدم  باور کردنی نبود.این برنامه ها به  فیلمی شباهت داشتند که  کسی با هنر های ویژه ی ویا به کمک کمپیوتر آن را مونتاژ کرده باشد.اما نه، انسان های امیدوار به زندگی برنا مه های متنوعی اجرا کردند،آهنگ هایی خواندند،موسیقی نواختند،حرکات جمناستیکی اجرا کردند ،پارچه های تمثیلی ای را به نمایش گذاشتند،رقص هایی کردند و در نهایت  نشان دادند که اگر انسان بخواهد در هر حالتی از زندگی، امیدش را به منصه واقعیت رسانده می تواند.

در پایان برنامه از جمله تمام حمایت گران به دیاسپور افغانها ارج ویژه گذاشته شد و گوینده گان مطابق به برنامه ی از قبل تعیین شده،از محترم غلام محمد جلال رییس مرکزکاری جامعه سراسری افغانها ی مقیم فدراتیف روسیه تقاضا کردند که به نماینده گی از دیگران صحبت کند.

آقای جلال سخنان کوتاه و مملو از مهر و محبت را بیان داشته گفت:شما معیوب ومعلول نه بلکه امروز نشان دادید که انسان های مفید جامعه هستید و افتخاراتی دارید که تاریخ کشور آن را فراموش کرده نمی تواند.برنامه امروز شما گویای یک حقیقت روشن است مبنی بر مفدیت و کارهای خلاقانه شما که در عرصه های مختلف زندگِی آن را به نمایش گذاشتید. شما درسی را بر جا گذاشتید که آموزش آن بر همه گان واجب می باشد و آن درس این که است  شما امید ها را نه تنها درمیان خود بلکه به انسان های تمام دنیا  به خاطر تفکر سالم در باره امروز و فردای جهان به ارمغان دادید.

اقا جلال گفت:افغانستان نیز کشوری است که هم مانند شما فراوان افرادی را دارد که متاسفانه قربانیان جنگ تحمیلی می باشند . دیاسپور افغانها با کسب تجارب از زندگی شما سعی می کند که در دادن نقش به این قشر جامعه کارهایی را انجام دهد.ارزو دارم لبخند، همیشه بر لبان تان باشد و امید های تان مانند امروزبرای دیگران نیز قوت قلب بدهد.

آقای جلال در پایان سخنانش برسم افغانی ،از گرداننده گان محفل  با اهدای تقدیر نامه تمجید کردو از نام دیاسپور افغانها،از مسوولین فوند کمک به معیوبین قدرانی نمود.

آقا ی جلال پس از اهدای تقدیر نامه به تالار رفت و به تمام معیوبین و معلولین  گل مرسل اهدا کرد.مراسم  اهدای گل به شرکت کننده گان برنامه،  شور و شعف زاید الوصفی را ایجاد نمود.

در ختم محفل خبرنگاران و مسوولین دیاسپور های دیگر نزد هیات افغانی آمدند و با تعارفات ویژه پیشنهادات همکاری کردند که از جانب  زییس دیاسپور افغانها با گرمی استقبال گردیدند.چندین تن از ژورنالیستان تلویزیون های داخلی و خارجی مصاحبه هایی گرفتند، پیرامون دیاسپور افغانها پرسش هایی مطرح کردند و عکس ها وویدیو هایی از هیات افغانی برداشتند.

محفل خاتمه یافت و اما خاطراتش تا دیر وقت در ذهند ها خواهد بود.همین مساله سبب شد که خواستم گزارش وعکس های آن را نیز با شما عزیزان نیز شریک سازم.

گزارش تصویری برنامه

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت