مصطفی اباسین
چالش های سر راه ایجاد زنده گی مشترک
از بدو پیدایش زمین و مهیا گردیدن زمین برای زند ه گی انسانها همسری به نحوی از انحا میان مرد و زن وجود داشته و سبب گردیده تا نسل انسان در جهان بقا نماید. با ازدیاد و تراکم بشر امپراطوری ها و از ان پس ممالکی با ساختار همگونی فرهنگی و دینی در جهان ایجاد گردیده است. تغییرات مبرم در جهان نتوانسته مظهر طبیعی ازدواج و اغاز زنده گی مشترک را تغییردهد. با وجود گذشت سده ها زنده گی بشر در زمین ایجاد زنده گی مشترک میان مرد و زن با پذیریش سجایای فرهنگی و دینی میان نسل بشر تطبیق میشود. با وجود منزه بودن ازدواج چالش های زیادی میتواند در فراسوی مزدوجین قرار گیرد که نیت نیک ازدواج را به انحراف و حتی قهقهرا بکشاند.
شناخت دو انسان برای ازدواج قدم اولی برای زنده گی با پایه های استوار به شمار میرود. این شناخت میتواند شامل عادات رسوم و سلیقه باشد.در فرهنگ غربی پسرو دختر مدتی با هم یکجا زنده گی میکنند تا شناخت از یکدیگر پیدا نموده و بعد تصمیم گیرند تا با یکدیگر ازدواج نمایند و یا به زنده گی مشترک بدون ازدواج دوام دهند. چنین شیوه در فرهنگ افغانی و اسلامی فاقد سجایای اخلاقیست و فرهنگ پربار افغانی و دین مبین اسلام کمک فامیل های پسر و دختر رادرشناخت یکدیگر برای زنده گی موفقانه مشترک امر ضروری میداند. ولی این امر سبب گردیده تا ازدواج پسر و دختر صبغه معامله میان فامیل ها را بگیرد. فامیل ها میکوشند تا از ازدواج پسر و دختر تا میتوانند منفعت بگیرند و در این صورت ارزش زنده گی سعادتمند و خواست های پسر و دختر تحت شعاع قرار میگیرد.
واقعات نامناسب خانواده گی که سبب ایجاد تنش های بین الفامیلی و خارج الفامیلی در خارج از کشور به حد زیاد و روزافزون به چشم میخورد. با تاسف افغان های مقیم خارج از کشور نه تنها عادات ناپسند را باخود در ممالک صنعتی اورده اند بلکه عادات ناشایست ممالک خارجی را به خود و فامیل خویش همچنان جذب نموده اند. غیبت چاشنی اکثر فامیل های افغان مقیم خارج بوده و برای تخریب یکدیگردروغ و افترا و منافقت از عملکرد های بلخصوص افغان ها در جمعیت مسلمانان خارج از کشوربه شمارمیاید. افغان های مقیم خارج تنها میتوانند به هموطنان و اعضای فامیل خویش زور باشند و مردانگی و پامردی در مقابل تلف حق ایشان توسط اجانب را ندارند. در اروپا و امریکا به حکایاتی در مورد افغان های مقیم خارج میتوان پی برد که جز شرم چیزی دیگری به نام افغان و افغانیت به ارمغان نمی اورد. جای تعجب و تاسف در اینجاست که خیزش این نوع حکایات نه از طبقه پایین و حتی متوسط بلکه از طبقات بالایی جامعه افغانی که یا در افغانستان دارای پست های بلند بودند و یا دارای ثروت هنگفت صورت میگیرد.
یکی از حکایات شرم اور و قدری تازه یکی ازفامیل های افغان مقیم خارج که ظاهرا دارای عزت و شرف اند از این قرار است که فامیل متذکره از شوروی سابق راهی ایالات متحده از طریق ملل متحد گردیدند. از قضا یکی از فرزندان ان فامیل در یکی از ممالک اروپایی اقامت میگیزید. یکی از اختلافات عمده پسری که در اروپا اقامت داشت با پدرش در این بود که پدر سالهای سال را در عشرت پسندی خویش گزرانید و زمانی که باید به پسر و یا پسرانش زمینه ازدواج را مهیا میکرد از فرض خویش به بهانه های مختلف شانه خالی میکرد. با وجود مساعد بودن زمینه ازدواج در اروپا پسر همچنان خواهان تشکیل خانواده ازطریق پدر و مادر بود. مادر نسبت به پسرش برای نصیب شدن زنده گی خانواده گی وی نیت صاف داشت ولی پدر با فضاحت تمام میگفت که ازدواج هیچ به درد نمیخورد. از روی تصادف روزی فامیل مذکور با خانواده یی که رشته قومی با ان داشت و دارای دختران بود سر میخورد و مادر پسر در مورد پسر خویش که در اروپا مقیم بود قدری میگوید و یکی از دختران ان خانواده را به عقد پسر خویش میطلبد. خانواده به منظور شناخت از پسر به دیگر اقارب به تماس شده و جویای معلومات در مورد شخصیت پسر میشوند. اقارب به یک زبان از شخصیت اعلی پسر به وجهه احسن یاد مینمایند و بالاخره با وجود ضعف اراده و احساس پدر عقد پسر و دختر صورت میگیرد. خانواده های پسر و دختر در دو ایالت مختلف اقامت داشتند. خانواده پسر چند فامیل بی سویه که با ایشان قرابت و دوستی داشت با خود به ایالت مسکونی فامیل دختر برای گرفتن شرینی میبرد. پسر دوهمی با دیدن خوش نصیبی برادر بنا حسادت و ضدیت را از همان اوان با برادربزرگ میگیرد. پدر پسر از شرافت فامیل دختر سو استفاده نموده و میکوشد همه را الاغ ساخته و بر سر ایشان سواری کند. پدر پسر موقع را مساعد دیده و بار بار با خانواده و اقارب کم سویه اش به خانه فامیل دختر میرود. برای فامیل دختر قدری محسوس میگردد که ذکور فامیل پسر بلخصوص پدر و برادر پسر دارای اخلاق احسنه نبودند. بعد ها توسط دوستان شخصی پدر و برادر پسر به فامیل دختر حاکی میگردد که اندو شراب و شباب را با یکدیگر تقسیم میکنند. فامیل دختر برای اینکه به خوشی دختر و داماد اینده خویش میندیشیدند همه عیوب شیطانی فامیل پسر را مانند زهر قورت نموده و کوشیدند تا انگشت انتقاد به انان نگذارند. مادر پسر دارای اقارب نزدیک متشکل از زن و شوهر بنام های مستعار زوو و فوو بود. زوو مهارت در سحر و جادو و فوو مهارت در دزدی کیسه بری وفریب داشت. زوو در همان اوایلی که توسط فامیل پسر به خانه فامیل دختربرده میشد به سحر و جادو و تاویز نویسی میپرداخت که توسط فامیل دختر شناسایی گردید ولی به خاطر نگهداری روابط در حال وخیم شدن از این عمل فامیل پسر هم گذشته شد. روابط فامیل صبغه معکوس را گرفته بود. فامیل پسر روز ها را در خانه فامیل دختر میگذشتاند و توقع بیشتر میکردند تا مورد عزت و احترام بیشتر قرار گرفته و زمینه تفریح و گشت شان توسط فامیل دختر به وجهه خوبتر مساعد گردد. در اخیر بعد از چند روز بود و باش در خانه فامیل دختر با پیشانی های ترش و اکت های فلمی که حکایت از نارضایتی مقام معظم را میکرد روانه خانه خویش میگشتند. پسر که در یکی از شفاخانه های عقلی و عصبی مصروف کار و در انستیتوت مصروف تحصیل در رشته ارتباطات بود از همه واقعات بیخبر بود. در پهلوی اشتغال به کار و مصروفیت درسی به نامزاد خویش تلیفون میکرد تا ایشان از همدیگر شناخت دقیق پیدا نمایند. این عمل در مزاح فامیل پسر برابر نبود چون از این به بعد وقت تلیفون های که پسر به فامیلش میکرد محدود گردید . فامیل پسر نیت خصمانه و حسودانه در قسمت اختیار نمودند و در یکی از گردهمایی فامیل پسر به شمول زوو و فوو در قسمت گویا بی تفاوتی پسر در مقابل فامیل و مصروفیت روز افزونش نسبت به نامزاد مورد بحث قرار گرفت. پسر دوهم فامیل که حسادت شدید در مقابل برادر بزرگ داشت موقع را مساعد دید تا ضربه مهلک به برادر وارد کند. فامیل پسر اهسته اهسته نسبت به پسر جبهه گیری نمودند و تحت قطعنامه یی با اشتراک زوو و فوو تصمیم اتخاذ گردید که نامزادی پسر و دختر بر هم زده شود. توطیه چینی ها اغاز گردید. پسر دوهمی کوشید با حیله و نیرنگ دختر را نسبت به برادرش دل سرد کند. وی کوشید تا به اخذ توجه بتواند برادر رادر موردنامز دش مورد سو ظن قرار دهد. با نگرفتن نتیجه فامیل پسر تصمیم میگیرد تا دختر دوهمی را مورد خواستگاری به بچه دوهمی خویش که در شهر به سایکو یا روانی مشهور است قرار دهد. سناریو قسمی تهیه میگردد که دختر دوهمی با شتاب تمام مورد خواستگاری قرار میگیرد و در صورت رد و یا معطل نمودن توسط فامیل دختر راهی خوب برای فسخ نامزادی پسر اولی مقیم اروپا فراهم میگردد. فامیل دختر از روی پسر اولی به درخواست فامیل پسر مبنی به عقد دختر دوهم ایشان جواب مثبت میدهند و این تیر هم به هدف نمیخورد ولی راه را برای تخریب روابط دو فامیل که فامیل پسر به اشتیاق تمام منتظرش میباشد مساعد میگرداند. پسر دوهمی با الفاظ بد برادرش را یاد میکند تا باشد دختر دوهمی همه را به خواهرش برساند وقلب خواهر از نامزدش که در اروپا مقیم و از همه کردار بد فامیلش نا اگاه است سرد و نامزدی ایشان برهم بخورد. پسر دوهمی با کراهت تمام به نامزدش میگوید که اگر برادر بزرگش عروسی هم کند زنده گی همسری ایشان را برهم زده و نمیگذارد تا برادرش تا اولاد اولاد ارام باشد. پسرمقیم اروپا به نامزدش و به فامیش از راه تلیفون به تماس میباشد. فامیل به خصوص مادرش توقع مفرط میداشته باشد که پسر زمان کار و درس خویش را محدود و صرف با نامزادش سلام و خداحافظ گفته و بیشتر وقت خویش را صرف تلیفون به فامیل و بلخصوص مادرش کند. بعد از بیشتر از یکسال امدن پسر از اروپا به امریکا مساعد میگردد. یگانه هدف فامیل پسر امدن وی به ایالات متحده و پول پیدا نمودن به فامیل بلخصوص پدر و مادر وی میباشد. فامیل پسر نه به عروس ضرورت دارند نه به نواسه و نه به ابادی زنده گی دو جوان افغان. ایشان به فرزند خویش ضرورت دارند که همچو ایام گذشته برای ایشان کار کند و مزد خویش را به ایشان بسپارد. مادر پسر که سالها استدعا میکرد تا پسرش صاحب زنده گی مرفع و سعادتمند گردد حال خویشتن را از مقاصد نهانی اش که عبارت از بار فامیل را به عهده یک نفر سپردن دور میدانست. قبل از این که پسر به ایالات متحده بیاید فامیل پسر دست به هر گونه تطبیقات شیطانی میزند تا فامیل دختر را از عقد دو جوان دل سرد نمایند. پدر پسر موقع را مساعد دیده و در پوشش عروس گفتن و یا دختر گرفتن انگیزه تطبیق نیات نهانی بر علیه نامزد پسرش را به عناوین سلام علیکی خداحافظی و محبت بی الایشانه فراهم میساخت. مادر پسر روزی برای پسرش از طریق تلیفون حکایت اعمال شوهرش را کرد. پسر افسرده و عصبانی گردیده و به مادر میگوید که جلو چنیین اعمال شرم اوروی را بگیرد. مادر پسر که با پسر در دو نقش بازی میکرد حرف های پسر را به تمام فامیل میرساند. پسر دوهمی درمیابد که چگونه برادر را از نظر روحی و روانی زجر دهد به این ملحوظ منتظر میماند تا فامیل دختر مطابق رسم رفت و امد دو فامیل به خانه ایشان بیاید تا بتواند از موقع استفاده نموده و سبب رنج برادر و در نهایت بی اعتباری میان برادر بزرگ و نامزدش را فراهم نماید. برادر بزرگ با شناختی که از اعمال لوچک منشانه برادر دوهمی در شوروی سابق میداشته باشد از عملکرد های وی ازرده میگردد ولی با کوشش در نگهداری روابط احسنه با نامزد میکوشد تا تعادل بر هم نخورده و بتواند روابطش را با فامیل حفظ نماید. با نزدیک شدن ایام سفر به امریکا پسر میخواهد پولی که از ابله قف دست خویش در اروپا پیدا نموده به حساب پدر خویش بریزد تا زمانی به امریکا میاید پدر از مسوولیت گرفتن عروسی به پسر فارغ گردد. پسر این موضوع را با پدر و مادر در جریان میگذارد. مادر نظر نمیدهد که پول به شوهرش ارسال گردد چون به قول وی شوهرش پول را فنا میکند. پسر با شنیدن این موضوع از ارسال پول به پدر صرفنظر میکند. با پدر دختر تماس میگردد و پدر دختر به هرنوع کمک اظهار اماده گی میکند. پول دست داشته پسر به پدر دختر ارسال میگردد. پسر و دختر با هم طرح میریزند تا خانه یی را در حوالی خانه فامیل پسر قبل از ورود پسر به امریکا دریافت کنند. پسر که از عادات پدر در زمان کودکی مطلع بود با مادرش موضوع امدن به امریکا و اذیت پدر را ابراز میدارد. مادر پسر به پسر مشکوکانه یقین میدهد که پدر پسر تغییر نموده است. وی دل را به دریا میزند و عزم زنده گی در چوکات فامیلی را میکند. دختر از یافته هایش که خانه در شهر پسر فامیل از طریق انترنیت بود سخن میگوید. پسر با وجود خوشی که در قلب دارد با نزدیک شدن ایام سفر به امریکا دلهره گی برایش دست میدهد. احساس میکند قلبش دارد اگاه میشود از احتمالات غیر منتظره. در موقع که خانه ها در هر گوشه ایالات متحده از جمله حوالی خانه پسربه قدر گران و شهر فامیل دختر با قدر ارزان پیدا میگردد پسر خود را مکلف میداند تا نزدیک فامیلش زنده گی کند تا اینکه صحبت با پدر عزمش را به طور کامل تغییرمیدهد. شبی از کار به خانه برمیگردد و با احترام به سلسله مراتب به فامیلش زنگ میزند. پدر پسر گوشی تلیفون را میبردارد و با سردی سلام میدهد بعد پرخاشگرانه صحبت میکند. پسر با ختم مکالمه دل ناپذیر با وی و صحبت با مادر به نامزدش تلیفون میکند و از ابراز تصمیم اش نامزدش را حیرت زده مینماید. پسر به نامزدش میگوید خانه یی مناسب و نه چندان گران در شهر خود دریافت کند. دختر میپرسد که با خانه های که در حوالی فامیل پسر دریافت نموده چی کند. پسر در جواب میگوید همه را فراموش کند. خانه در شهر دختر یافت میگردد و زمانی فامیل پسر که توطیه ها چیدند تا موضوع نامزدی را فسخ کنند از تصمیم پسر به زنده گی در شهر دیگراگاه میشوند بر افراشته شده و تمام پلان هایشان مبنی به امدن پسر به امریکا و مزدوری فامیل را نقش بر اب میبینند. فامیل پسر که در خانه یی مفشن که دولت پول کرایه اش را میداد و در پهلوی ان هر کدام به کاری مبادرت داشتند و میکوشیدند بر سر یکدیگر مفت خود را بزنند تلاش داشتند تا پسر در ان خانه مقیم گردیده و بدون اینکه فکری به زنده گی مشترک خویش داشته باشد پول اضافی برایشان فراهم کند. زمانی پسر ویزای امدن به امریکا را اخذ میکند به فامیلش با خوشی تمام تلیفون میکند. پدر و مادر با سردی زیاد عکس العمل نشان میدهند گویی از امدن پسر ایشان به امریکا خیلی ناخوشنود شده اند. دیری نمیگذرد که برادر دوهمی مشهور به سایکو یا روانی به برادر بزرگ زنگ میزند. اول نصیحت های پدری میکند و بعد فحش های پوچ میدهد.پسر خیلی به قهر میشود و پدر و مادر از پشیمانی پسر دوهمی حکایه و پسر خویش را قانع به فراموشی حرکت لوچک منشانه پسر دوهمی میکنند. مطابق عرف قانونی عزیمت پسر به شهر دختر برای اینکه به عقد ایشان از طرف دفتر مهاجرت صحه گذاشته شود صورت میگرفت. پدر پسر میگوید که باید پسر به شهر فامیل خود اول بیاید. نامزد پسر به منظور دوری از هر نوع بی اتفاقی از پسر خواهش میکند که با ورود به امریکا و ختم پروسه قانونی بعد از چند ساعتی به طرف شهر فامیل خود روانه گردد. پدر پسر با شنیدن این تصمیم بدون اینکه خوش گردد به پسر خویش خریطه مواد غایطه که هر کی بخواهد هر طرف میندازدش خطاب مینماید. بعد ها توسط خواهر اولی پسر اعلام میگردد که پدر ایشان را سرطان گرفته است در حالیکه پدر صحتمند میباشد. میان پسر و دختر پروگرام عروسی بر چیده میگردد و میان فامیل پسر توطیه تخریب و نام بدی عروسی چیده میشود. فوو و زوو که با مادر پسر قرابت قرین داشتند دست به کار میشوند. ایشان که به عناوین خیله طوی شهیر شهر بودند هر دو در کیسه بری و دزدی اشتغال داشتند. زوو زن ریا کار و جادوگر با فامیل پسر پلان میسنجد که پسر را شرمسار عام و خاص کند. فوو شوهر زوو برای شرمساری پسر و خرسندی فامیل پسر به پسر پیشنهاد میکند که پسر را به مغازه لباس عروسی برده و برایش لباس خوب از اشنا اش انتخاب کند. در عوض به پسر لباس گارسونی را انتخاب و به پسر اصرار میورزد تا لباس گارسونی را خریداری و در عروسی اش بپوشد. پسر از قلب صاف لباس را میخرد. زمانی لباس را در خانه به تن میکند فامیل پسر به تعریف و تمجید لباس اغاز میکنند. فردای همان روز پسر با خود میسنجد و از نامزدش مشوره میگیرد. بالاخره وی متوجه میگرددکه فوو لباس عروسی نه بلکه لباس گارسونی را برایش انتخاب نموده است. با کمک خواهر دوهمی اش که از حلقه شیطانی فامیلش به دور بود به مغازه لباس رفته و لباس را مسترد و لباس عروسی را خریداری میکند. دو شب قبل از عروسی با درامه سازی پدر و مادر پسر عروسی قریب فسخ شدن میشود که با قناعت دادن فامیل دختر توسط پسر مبنی به گذشتن ازتنش به رنجش خاتمه داده میشود. شب عروسی فرا میرسد و زمانی پسر نامزد خویش را از ارایشگاه برداشته و با موتر رهسپار محل عروسی میشوند برادرش تلیفونی به برادر بزرگ میگوید که ملا وقت کم داشته و بعد از چند دقیقه از محل عروسی میرود. پسر جویای ادرس دقیق هوتل که خود پولش را داده میشود تا سریعا خودرا به محل عروسی برساند. فوو به مشوره برادر دوهمی ادرس را پیچیده و غلط میدهد. پسر بار بار به برادر و فوو تلیفون میکند و هر دو میگویند که ملا چند دقیقه بعد میرود و ادرس را مغلقتر میدهند تا با رفتن ملا عروسی صورت نگرفته پول پسر بسوزد و پسر و فامیل دختر شرمسار شوند. پسر و دختر سه ساعت در شهر سرگردان با موتر گشتند. بالاخره با درایت پدر دختر اندو میتوانند ادرس دقیق هوتل را دریافته وبه هوتل بروند. هردو داخل محل نکاح میشوند و نکاح صورت میگیرد. پسر یک روز قبل به مادر زیور و چله که چندی قبل خریداری میکند میسپارد تا مادر زیور و چله را از نام خود و فامیل پسر به دختر بدهد. وقت تبدیل نمودن چله فرا میرسد و زمانی پسر از مادر جویای زیور و چله میشود مادرش با بی تفاوتی تمام میگوید که فراموشش شده است. پسر عصبانی میگردد و به مادر میگوید که در این روز مهم چیز مهم را فراموش نموده است. وقتی پسر عصبانی میگردد پدرش از اینکه به نام خود نسبت به همه چیز حتی خوشی پسر ارج میدهد پسر اخیری خود را که میتوان داکتر بدزبانی و بد اخلاقی نامیدش به خانه ارسال میدارد تا وی چله و زیور را با خود بیاورد. پسر متوجه میشود که چوکی های تالار عروسی که پدرش وظیفه دعوت دوستان و قربا را داشت خالی است. از قضا پدرش کارت های عروسی را به همگان رسانیده بود و به بد گویی پسر پرداخته بود تا کسی به عروسی نیاید و پسر و عروسش غمگین و افسرده گردند. پدر دختر با متوجه شدن از جریان نیامدن بیشتر میهمان های سمت پسر به دوستان خوب و قربای خویش تلیفون میکند تا با امدن خویش به مجلس رنگینی و گرمی بدهند. میهمان ها به سالون فرا میرسند و عروسی به وجهه احسن ادامه پیدا میکند. برادرش در پی ان میباشد تا چگونه برادر بزرگ را روسیاه و شرمسار کند. پدر و پسر دوهمی هر دو سر های خویش را با میگساری گرم میکنند. وقت وداع با میهمان ها فرا میرسد. پسر دوهمی یک رفیق خویش را که از فرط نیشه گی خود را گرفته نمیتوانست تشویق میکند که به نحوی با زن برادر بزرگش بی نزاکتی کند تا برادر بزرگ با وی دست به گریبان شده و انان پلیس را خبر نمایند تا برادر بزرگ شب عروسی خویش را در پشت میله های زندان سپری نماید. فرد غرق در نیشه گلی را در دست گرفته و به عروس نزدیک میشود. گل را به وی میدهد و کوشش میکند تا عروس را بوسه نموده و در اغوش بکشد. برادر پسر نزدیک ایشان ایستاد میباشد تا برادر بزرگ را در دام بیندازد. عروس محترمانه خودرا از وی دور مینماید. پسر این صحنه را میبیند و از فرط عصبانیت به خود میپیچد ولی میکوشد تا به خویشتن تسلط داشته باشد.زوو زن جادوگر بامشورت با فامیل پسر بلخصوص پسر دوهمی برای نفاق انداختن به عمه های دختر به فریاد میگوید که پدر دختر "دختر فروش" است. این موضوع به گوش پدر دختر میرسد و خون پدر دختر به جوش میاید و میخواهد اتش قلب خویش را با کوبیدن زوو و دستیارانش خاموش کند ولی خداوند متعال را یاد میکند و از ایزد متعال طلب صبر میشود. فرادی ان روز پسر و دختر جهت سپری نمودن ماه عسل به شهر دیگری رهسپار میشوند. فامیل پسر حاضر نمیگردند تا پسر و دختر را به میدان هوایی منتقل کنند. پسر از فوو و زوو میخواهد تا تحفه های عروسی ایشان را که به تعداد زیاد بود در خانه خویش نگهداری و انان را به میدان هوایی منتقل کنند. فوو و زوو از موقع استفاده نموده و از نو داماد و نو عروس مبلغ هنگفت را غارت میکنند. زمانی پسر و دختر به شهر دیگر ایالات متحده برای سپارنیدن ماه عسل میرسند متوجه میشوند که غارت شده اند. زمانی پسر موضوع را با مادر در جریان میگذارد مادر طرف فوو و زوو را میگیرد و پسرش را مورد نکوهش قرار میدهد. ماه ها با جنگ ها دشنام دادن های پوچ و ذلیل نمودن پسر و دختر نزد دوستان و اقارب توسط فامیل پسر میگذرد تا اینکه پسر سومی فامیل که استاد بدزبانی و بد اخلاقیست در ساید مشهور فس بوک در صفحه برادر بزرگ مینویسد که برادرش بد و زن برادرش زن بد کاره است. پسر خورد که در شهر به عنوان ژیگولو مشهور است با چنان کراهت درصفحه فس بوک برادر بزرگ مینویسد که عفت قلم لازم نمیبیند تا محتوایش بیان گردد.زمانی پسر به خانه تلیفون میکند پسر دوهمی تلیفون را برمیدارد. پسر از وی میخواهد تا گوشی را به پسر خورد خانه بدهد تا وی را وادار سازد تا فحش و ناسزای ناشی از بی ناموسی را از صفحه فس بوک بردارد. پسر دوهمی از عمل برادر خورد دفاع و حرفش را با تکرارناسزاگویی تایید میکند. زمانی دختر تلیفون را از نزد شوهر میگیرد تا بپرسد که گناه وی چیست که چنین ناسزا در صفحه فس بوک برایش گفته میشود پسر دوهمی فحش و پوچ را نثار زن برادر بزرگ مینماید. پسر از خانه بیرون میرود که حق برادر خودرا با چنین بی ناموسی عیان و شرم اور بدهد. خانمش التماسانه از شوهرش بار بار میخواهد که دست به کاری نزند تا اینده اش برباد شود چون فامیل پسر بلخصوص برادر بی سر اش خواهان بربادی اینده پسر بودند. در مقابل قهر و غضب پسر و پدر دختر فامیل پسربیشرمانه روانه ماموریت پولیس میشوند و عرض میکنند که گویا پدر دختر قصد قتل ایشان را دارد. پسر ازاینکه فامیلش بار ها از اندازه انسانیت و شرافت گذشته و به حیوانیت و پستی خود را قریب نمودند ارتباط خویش را با انان قطع مینماید.گویند " چاه کن در چاه است" برادر پسر با پررویی تمام به پولیس تلیفون و با بستن تهمت به پای خسر برادر بزرگ چنانچه در شان فامیلی ایشان است دسترخوان برادر را نزد پولیس میفراشاند. پولیس بعد از تحقیقات ابتدایی طرف اخلالگر را مورد شناسایی قرار میدهد و دوسیه یی را ترتیب میدهد. پولیس حرکات فامیل پسر را مورد نظارت قرار میدهدکه با تکمیل گردیدن دوسیه فامیل پسر به شمول فوو و زوو دستگیر و با شناسایی در چند فقره جرم مجرم شناخته میشوند. پدر پسر به نوبه یی خود فلم و عکسهای عروسی پسرش را نزد خویش بعد از گذشت چندین سال تاحالا قید نموده است تا به پسر و عروسش زجر روحی بدهد. خواهر اولی پسر یا پر جهیره به خانه پسر میاید که با عنوان نمودن مصالحه بین الفامیلی جنگ و پرخاش را میان زن و شوهر به وجود بیاورد و با خوشی تمام به فامیل اطلاع میدهد که تیر ایشان به نشانه خورد ولی در میابد که تصورش غلط از اب در میاید. فامیل پسر چنان مداری بازی های برای خورد و حقیر نمودن پسر مینمایند که کم حیثت ترین فامیل در مقابل دشمن خویش چنین عوامل ناشایست را انجام نمیدهد.
خواننده عزیز بعد از مطالعه این حکایت که بدون پرداس و ویرایش گرفته از حقیقت نگاشته شده در میابد که این نوع اعمال فامیل یا فامیل ها میتواند عواقب خیلی دلخراش غیر قابل تصور را درپی داشته باشد. والدین مستبد و خودپرست با جنگ اندازی و موقع دادن یک اولاد یا اولاد ها بر علیه اولاد دیگر تخم نفاق را میان اولاد ها میکارند که در بود انان تخم نفاق مبدل به زخم خونین میشود و در صورت نبود چنین والدین که عامل عقده های بین الفامیلی اند تخم نفاق حاصل داده و خطر بزرگ را به وجود میاورد. والدین نباید چنین مضر باشند که اولاد بیشتر خواهان نیستی ایشان باشد تا هستی ایشان. والدین به خصوص ریس فامیل میتواند سازنده باشد یا ویرانگر. در صورت ویرانگر بودن والدینی که قلب ایشان برای ویرانی و تباهی اولاد ایشان جوش میخورد جز پایین افتیدن از مقام والای والدین در این دنیا و نفرین و بدعا اولاد در صورت رهسپاری ایشان به دنیای فانی چیزی دیگری در ارمغان نمیداشته باشند. در فوق حکایه فامیلی صورت گرفت که دارای کردار گفتار و پندار بد اند. زبان ایشان همچو کانالازیسیون مواد فاضله وافر از بد گویی و فحش و پوچ است و زمانی زبان به سخن میگشایند از فرط طعفن ناشی از پوچ زبانی ایشان اشخاص و افراد مقیم ایشان را از خود گریزان میسازند جز همسانان ایشان. بزرگی در سال نه بلکه در عقل و معرفت است. و ان دارای عقل و معرفت است که ذیانش به خلق چه از خود و چه بیگانه نرسد و هر نوع مشکل و ناسازگاری را نه از روی زور حیوان منشانه بلکه از راه منطق و استدلال با خردانه حل و فصل کند. خداوند متعال به ارزش پدر و مادر بودن در فرموده های ایشان تاکید فرموده اند. در احادیث نبوی به وظایف والای پدر و مادرپرداخته شده است. پدر و مادر بودن نه تنها به رشته خونی بلکه به قبولی وظایف و اجرای ان توسط پدر و مادر متبلور میشود. اگر تنها پدر و مادر بودن به رشته خونی متمرکز میشد پس هر متجاوز و تن فروش با دارا گردیدن فرزند بدون اخذ وظایف والدین از لقب بزرگ پدر و مادربودن مستفید میگردیدند.
حرف معروف است که مقاطعه با بیشرمان بهتر است نسبت به منازعه با انان. چون با منازعه با ایشان میشود عزت ناموس و شرف انسان مورد توهین قرار گیرد ارزش های که فرد یا افراد بی حیا یا فاقد شان اند و یا پروایی به چنین ارزشها قایل نیستند. اگر فامیل شخصی دارای چنین کم سویگی و یا بی سویگی باشد مقاطعه ان شخص با فامیلش برای حفظ حیثت و ابرویش مصلحت است تا منازعه متداوم که عواقبش برای فامیل بی ابرو خیلی ها وخیم پیشبینی میشود.حکایت بالا بیشتر صبغه ایینه نشان دادن به چهره کریح اعمال شیطانی فامیل مذکور بود تا پرده اندازی از اعمال پلید ایشان. در صورت درمیان گذاشتن چنین حکایات دوستان بنده تا حد مقدور میکوشم تا انان را به قید قلم در اورده و جوانان نااگاه را که شکار توطیه های خاصمانه نزدیکترین افراد فامیلی ایشان میگردند خبردارنمایم. نباید همیش به فامیل خویشتن به چشم شک و تردید نگریست ولی با انتباه از حکایه بالا میتوان نتیجه گرفت که هر که سرحدی را به خود محفوظ بدارد. زمانی فرد یا افراد همچو مثال بالا از سرحد شرف و عزت گذشتند با حوصله مندی به اصلاح ایشان بکوشد. در غیر صورت برای حفظ شرف عزت ناموس و زنده گی در معرض خطرخویش شخص ابرومند تدابیر لازمه را اختیار نماید.
گراف ازدواج جوانان افغان با خارجی ها در سالهای اخیر به علت فراهم نمودن مشکلات فامیل های افغان نسبت به پسر و دختر ایشان به طور سریع صعود نموده است. تجربیات افغان های مزدوج با خارجی ها نشانگر نه تنها عدم مداخلات مغرضانه فامیل ها نسبت به اولاد هایشان بلکه احترام به تصامیم اولاد ها را نشان میدهد. مقوله با موجه است که "افغانان مردم از خود کش بیگانه پرست اند". زمانی پسر و دختر افغان عروسی میکنند لیست نامنهاد "فرهنگ ما" توسط فامیل های ایشان بدون توجه به خواست پسر و دختر و موقعیت و امکانات ایشان سپرده میشود. زمانی لیست "فرهنگ ما" توسط پسر و دختر بنا به ناگزیری و نبود امکانات عملی نگردد فامیل های ایشان ترتیبات تباه نمودن زنده گی مشترک پسر و دختر را به عناوین اینکه "من برای پسرم دختر دادم و حالا دختر را از نزدش میگیرم و یا من برای دخترم شوهر گرفتم و دخترم را واپس میگیرم" زنده گی دو جوان مزدوج را ویران میکنند. ولی خارجیان مزدوج با پسر یا دختر افغان از شرایط "فرهنگ ما" مبرا اند.
در خویشی با یک فامیل مد نظر گرفتن عنوان گردیدن یک فامیل به یک شغل موضوع مهم و قابل ملاحظه است. یک فامیل داکتر صحت را در نظر میگیرد. فامیل انجنیر دیزاین یک خانه را مورد ارج قرار میدهد. برای فامیل تاجر گراف صعود و نزول اقتصادی مورد توجه قرار میگیرد. طرز مو ها برای فامیل سلمان حایز اهمیت است و فامیل فلمساز بالای همه فلم پر میکند. باید محتاط بود با کدام فامیل خویشی صورت میگیرد چون نتنها اینده اولاد بلکه اینده والدین هم بسته به ان میباشد. اگر خویشی با هشیاری کامل با یک فامیل ارجمند صورت نگیرد باید بهایی گزاف در اینده به علت نبود احتیاط لازم پرداخت.
در نبرد بیشرمانه بین الفامیلی با پیروزی یکی از طرفین هردوطرف بازنده تلقی میگردند. ریس فامیل در احیا اتفاق نقش مثمر میتواند داشته باشد الی اینکه از جمله افرادی باشد که اب را خت کند و ماهی بگیرد. راسای فامیل بعضی از فامیل های افغان که شمار ایشان قابل ملاحظه است در اول زن را بازیچه قرار میدهند. بعد با دارا شدن اولاد ها و در ایام به ثمر رسیدن ایشان ریس فامیل با دهل دست داشته اولاد های خویش را رقصانیده و قوانین خانگی که خود از اش مفاد میبرد به اعضای خانه می قبولاند. چنین فامیل ها با چنین راسای فامیل نمتواند دارای ساختار فامیلی درست باشد. همه به همدیگر دروغ میگویند و در پی فتنه و ماجرا اند. ریس فامیل وضعیت را چنان به نفع خود مهیا میگرداند که اگر یکی از اعضای فامیل به طبع و دلخواه اش رفتار نکند همه اعضای فامیل را بر علیه یک فرد تحریک میکند تا باشد فضای اختناق امیز خانه و خانواده اش را به منفعت خویش محفوظ بدارد. در اینجا اگر داماد و عروس به مزاح اش برابر نباشند و یا در وجود ایشان منافع خویش را نبیند زنده گی پسر و دختر خویش را به سیه روزی میکشاند الی به مقصد شوم خویش که همانا بربادی اولاد است دست یازد. مادر ها هم به نوبه خویش به پسری ارزش قایل اند که "بچه ننه" باشد تا پسری که مردانه وار بدون تکیه به والدین زنده گی خویش را ساخته و با فرا رسیدن زمان و دارا گردیدن توان مصدر خدمت به بزرگان و والدین خویش گردد. "بچه های ننه" حق دارا گردیدن زنده گی مستقل حتی اگر در اینده به سود والدین هم قرار گیرد را ندارد.
ایزد متعال در ایاتش به وضاحت در مورد احترام به والدین و احسان به ایشان فرموده اند. از بدو ایجاد بشر احترام به بزرگان و بلخصوص پدر و مادر در سرشت انسانی بوده است. ایزد متعال و پیامبر اکرم ص در مورد فرایض والدین نسبت به اولاد مبنی به به دارا بودن ایمان اعلی و تربیت سالم همچنان تذکر داده اند. والدین الی سن هژده که سن بلوغت اولاد است وظیفه سترگ دارند. بعد از سن بلوغت والدین فرایض خویش را به دادن نظر منحیث بزرگ محدود نمایند. استبداد بالای اولاد افرینش گر نفرت اولاد نسبت به والدین است. اگر استبداد همراه با خدعه و نیرنگ همراه و والدین چشم طمع به عزت شرف ناموس و زنده گی اولاد داشته باشند نفرت اولاد نسبت به والدین مبدل به بیزاری اولاد نسبت به ایشان میشود که اولاد برای دور شدن از والدین اش روز شماری میکند. محبت بی الایشانه دارای قدرت خارق العاده است نسبت به جبهه گیری خصمانه. ایزد متعال بیناست و میداند که کی ظالم و کی مظلوم و کی صادق و کی منافق است. در روز جزا همه به صورت یکسان و منصافانه مورد محکمه الهی قرار میگیرند. والدین بدون در نظر داشت مقوله "اب تا گلو بچه زیر پا" بکوشند تا به اولاد خویش جانفشان باشند و با تیشه یی که در پی تخریب ریشه های همسری اولاد ایشان در دست گرفته اند خار ها را از باغچه اولاد و همسرش برکنند تا اولاد و همسرش بتوانند باغچه خویش را مبدل به باغی نمایند تا با قبولی فریضه فرزندی اولاد بتواند والدین خود را از مزایای باغ خوشبختی و رستگاری خویش مستفید گرداند.