من در جمع از همکاران وهمقطارانم ادم با سرویخن بالا ,وضع سلیقه خوب وارسته
ظاهر می شدم .خوش کلام ,خوش حرف بودم همیشه میکوشیدم در هنگام صحبت سنجیده
,کتابی وشمرده مطلب خودرا بیان نمایم .به جزئیت اصلا تماس به صفحات اصلی
روی میاوردم . دربیان خود از یگان مصرع شعر به عنوان تائید کلام استفاده
میکردم .بدون انکه از من سوال صورت گرقته باشد خود به توضیح شمارش مجمع های
مختلف در افشانی مینمودم .تا توجه دیگران را به این ثرتیب به خود جلب نمایم
.نام بکشم درشمار افراد صاحب رسوخ قرار بگیرم .
درایجا لازم دانستم یگان داستان را نقد کنم سوزه طنزی بنویسم نگاه وتبصره
ای به مجلات وروزنامه هاداشته باشم .که خوشبختانه مدیر مسئول یک از پر
تیراز ترین مجلات شهرمان ازاشنایان پدرم بود .ازایشان خواهش به عمل اوردم
اگر مرا برای ملاقات بپذیرد .پس از مدت قرار ملاقات گذاشت .تاریخ ملاقات را
چندین بار تکرار نوشتم تافراموشم نگرذذ.خلاصه قرارموعود خودراااماده ساختم
.مراتب چند مقابل ائینه ایستادم خودرا جمع وجور کردم کلمات وجملات گفتنی را
با خود بار بار تکرار نمودم درحالیکه ترس باتمام نیرو اعماق روحم را
میازارد به خود جرئت بخشیدم سرساعت خودرا به محل ملاقات رساندم .درسالون
ملاقات با عالم پریشانی وناراحتی بی صبرانه نگاهایم مرا مصروف میساخت که
صدای مرا به خود اورد .جناب شما بامدیر مسئول ملات داشتید .ایشان غرض
مصاحبه مطبوعاتی رئیس جمهور تشریف برده اند بایم توصیه شده اگر مطلب داشتید
بفرمائید من درخدمت استم گفتم هیچ هیچ .فقط میخواستم با مجله شما همکاری
نمایم بسیارخوب مضمون قابل نشر تانرا به ادرس مجله ارسال بدارید بعد از
برسی هیئات تحریر چاپ میشود بعد از خداحاقظی موقیعکه طرف منزل برگشتم دست
واستین برزدم سالنامه ها ,روزنامه ها ,هفته نامه ها ,مجلات وکلکسیون های
سالهای قبل جمع مجمعه از شعرا وکتب های دست داشته خودرا ورق ورق کردم .اگر
شود یک موضوع داغ ویا مضمون جالب را نقد کنم .متوجه سدم یک موضوع جالب
وبااهمیت دراین روز ها داغ وپر سروصداست مورد توجه ام قرارگرفت .دریکی از
مجله های پر تیراز چاپ شده بود انتخاب نمودم .بنابر استعداد خارقاالعاده
خود انرا با تغیرات کم وبیش ,نوع اوری ها ,تبدیل جملات دوباره بیرون نویس
کردم .چندین بار از نظر گذشتاندم .تشبهات را هذف کرذم مقرارات مبتدا وخبرا
بادقت تمام رعایت کردم قهرمان داستان را تغیر دادم ازحجم ان کاستم به ابعاد
ان افزودم .از همه مهمتر اینکه عنوان انرا تغیر دادم درپای ان نام وادرس
خودرا نوشتم .هفت مراتب سوره یاسین شریف ودعای گنج االعرش را خواندم صد دل
را یک ذل کردم جهت نشر ارسال داشتم .
بعد از ان روز بود که هرروز مجلات اخر هفته را سراپا ازنظرم میگدشتادم نام
ونشان از مظمون من به نظر نمی رسید تا بالااخره هفته چهارم که اصلا من باور
نمیکنم مظمون من بدون کمی وکاستی وسانسور اقبال چاپ یافته بود ..این همه
موقیت را از برکت همان دعا دانسته که تاثیر خودرا به یقین بخشیده بود .
خلاصه من سر از پا نمی شناختم به خود بی گمان می بالیدم از خود نمشناختم می
خندیدم فریاد میزدم که مرا به اینده امید وار میساخت .طبل خوشنامی را می
کوفتم .چند لحظه ازین دادو فریاد خوشی و مسرتم نگذشته بود که تیلفون های
عزیزان ,دوستات وعلاقمندانم مانند سیل سرازیر شد .که توائم با تبریکات
وتوضیحات در مورد بعد نظرم ,سبک تحریر ,ترتیب کلمات وجملاتم با حفظ رعایت
نکات گرامری خلاقانه ومبتکرانه مرا مورد تقدیر واستقبال گرم قرار میدادند
.مهمتر از همه اینکه درصفحه اختصاصی وفوق العاده ان مورد نشر قرار گرفته
بود .که توجه بیشتر خواننداگان را جلب نموده بوذ .
نشر موضوع متذکره مرا واداشت که برای هفته ای بعدی از همین حالا امادگی
بگیرم .اما از چه واز کجا اغاز نمایم . به نظرم رسید از انجا ئیکه به یکی
از زبانهای خارجی که بلدیت دارید برای ممد ان میتوان از غیاث الغات استفاده
کرد موضوع دلچسپ دیکر را استخراج وترجمه نمودم بعد از ترجمه چندین بار انرا
از نظر گدشتاندم بعد انرا درمقایسه عین موضوع که در یکی از هفته نامه های
پر تیراز به نشر رسیده بود یک مظمون مشخص را کشف وبا حفظ تغیرات لازم
…..............که صرف من میدانم .اماده وغرض نشر سپردم .قبل از ان تیلفون
یکی از اعضای تحریر کمیته انسجام برایم رسید .ضمن انکه تبریک گفته موفقیت
مرا ارزو نموده ارزومنی شدیدی نمود تا به همکاری همیشکی خود اذامه بدهم با
ااطمینان خاطر نشان ساختم همن لحظه بالای مطلب جالب مصروف هستم چرا نه حتما
غرض نشر انتقال میدهم
به همین ثرتیب بود هر هفته در لابلای اخبار هفته نامه ها ومجلات دست داشته
ام سر میزدم مضمون ومطلب جالب را نشانی شد میکردم وبا دست کاری های لازم
غرض نشر انتقال میدادم .همان بود که در شمار نویسندگان نامدار کشور
قرارگرفتم .شما میدانید ریشه در کار پر تلاشم ,درایت وشایستگی خدادادم
دراین رشته بود .واین فرصت را غنیمت شمرده درکار نوشتن کتاب اغاز نمودم
امیدوارم درین راستا از دعای شما عزیزان بی نصیب نگردم..