غلام محمد زارع
باز هم زن دیگری قربانی خشونت های فامیلی و نا روایی های جامعه مرد سالار گردید
باز یک نو جوان قربانی هوس ها و امیال پول پرستانه پدر و خانواده اش گردیده است . خانواده ای که او را در بدل پول به مرد که پانزده سال بزرگتر از او بوده ، فروخته و یا به اصطلاح به شوهر داده است . اوکه از شوهر داری و زنده گی مشترک هنوز سر رشته نداشت ونا چار هم بود که به حرف های پدر ی دختر فروشش گوش بدهد ، به خانه ای بخت رفت ولی از بخت بد در خانواده شوهر هم روز خوش ندید ، لت وکوب شد وبی عزت گردید . دختر نوجوان که هنوز شاگرد صنف نهم مکتب بود وبه جز از قلم وکاغذ با چیزی دیگری عادت نکرده بود ، با شوهر نامردش که هر روز لت وکوب اش میکرد خو نگرفت و پنهانی به مقامات انتظامی ، عدلی و تطبیق قوانین مراجعه کرد تا مگر در سایه دولت و شریعت از شر مناسبات ضد انسانی رهایی یابد . مقامات و مراجع زن ستیز هرات وی را تهدید به بند و زندان کردند تا شرمساری خود را در برابر زنان خانواده های خود پنهان کرده باشند . دختر مظلوم که دیگر هر طرف دروازه ها را به روی خود بسته یافت ، ناچار به خود اتش زد تا برای دیگران زنده گی اسانتر شود . برای دیگران که بیچاره تر از او اند و گروگان دست مردان کم همت اندویا دیگرانیکه هنوز سن وسال کمتر از او دارند و به همین راه پر غم وعذاب روان هستند .
چه بیچاره است زن در کشور ما . تا طفل وکودک است ، از رفتن به مکتب و مدرسه مانع اش میشوند تا نیاموزد و از واقعیت های زنده گی و جوامع متمدن بی خبر بماند . وقتی قد ونیم قد می شود به سرش برقع می اندازند تا از روشنایی روز هم بی بهره شود و مانند اسپ های گادی صرف پیش روی خود را ببیند و به اطراف نظر نیاندازد تا نشود چشم اش روشن و دهن اش باز شود و خوب وبد خود را بفهمد و به خواسته های خانواده سر خم نکند . انگاه که به خانه شوهر میرود ، زیر ستم شوهر و فامیل اش می سوزد و می سازد و آه بدل نمی کشد . خشونت ، بدرفتاری ، زشتی ، شکنجه و لت وکوب شوهر و خانواده اش و جامعه مرد سالار کمرش را خم ساخته و چین و چروک نا به هنگام ، چهره اش را دیگر گون نموده و حیسیت بیشتر از ماشین ولادت و نوکر ، کالاشوی و جاروکش خانه ای شوهر را بدست نمی آورد .
سرنوشت سادات دختر پانزده ساله چنین بوده است . وقتی او از پدر ومادرش مایوس می شود و به شوهر وخانواده اش بی اعتماد می گردد ، چشم امیدش به طرف دولت و مقامات دولتی می ماند و راهی دفاتر مسوولین حمایت از قانون میگردد ، ولی با هزار دریغ و افسوس که مسوولین زن ستیز و زن دشمن ولایت هرات تهدید به زندان اش می کنند . دختر که امید خود را از دست داده است برای رهایی از زنده گی تلخ وتار دست به خود کشی می زند .
قوانین افغانستان به شوهر دادن دختران زیر سن بلوغ را منع کرده است . تصویب قوانین زیبا که ارزش های جامعه مدرن در آن تسجیل شده اند کافی نمیباشد . برای دفاع از حقوق شهروندی و ارزش های مدنی ، حقوق وازادی های فردی به موسسات مدافع حقوق و تطبیق قوانین نیاز است . موسسات که خود از مفاد قوانین با خبر بوده و به ارزش های آن احترام گذاشته و در راه تطبیق یکسان آن بالای تمام افراد جامعه از هیچ تلاش دریغ نورزد . اگر چنین است پس چرا مسوولین امور در کشور از حقوق وآزادی های زنان و دختران دفاع نمیکنند ؟ و یا اینکه چرا قوانین را یکسان اجرا و تطبیق نمی نمایند ؟
قرار گزارش رادیو بی بی سی تنها در ولایت هرات 86 نفر زن ودختر در سال روان خورشیدی خود را آتش زده و کوشش کرده اند به زنده گی پر درد و رنج پایان داده و از شر جامعه زن ستیز برای همیشه رهایی یابند . اینها وقایع اند که صرف در یک ولایت ثبت شده و وسایل اطلاعات جمعی از آن خبر داده اند . ولی ابعاد خشونت علیه زنان و دختران گسترده تر و خیلی وسیعتر ازآن است . قتل و سنگ سار زنان ، بد دادن شان در برابر اعمال نا شایست مردان ، تجاوز زورمندان به دختران نو جوان ، بی عزتی به ناموس و حیسیت زنان ، گروگان گیری زنان و دختران معصوم و انواع خشونت ها در محیط فامیل و خانواده شوهر ، مظالم اند که اکثریت زنان و دختران را به ستوه آورده و مجبور ساخته به رغم احتجاج در برابر مناسبات جامعه مرد سالار به خود آتش زده و اذهان عمومی را به طرف معضله زنان ودختران در جامعه افغانی جلب نمایند .
اگر شوهر دادن دختران قبل از سن بلوغ غیر قانونی است و اگر خشونت و بدرفتاری بازنان ودختران خلاف قانون است و اگر زن حق مساوی با مرد دارد ، پس چرا موسسات عدلی و انتظامی کشور خشن تر و زشتر از جامعه با زنان و دختران برخورد میکنند ؟ چرا هیچ مرجع مدافع حقوق زن یا وجود ندارد ویا جرات نمیکند خود را در موضع دفاع از این نیم پیکر جامعه قرار بدهد ؟تقصیر این رسوایی وبدنامی بدوش کی ویا کی ها است ؟؟؟
پایان
19 . 02 . 2012