سیده « حسین»
2.3.2012
تکرار هشت مارچ
در رابطه با زن ، مردان سعی میکنند با پشتیبانی و تثبیت حقوق تلف شده زنان قلم و اندیشه های شان را به سرزمین عدالت بکشانند ، که خود گواهی از احساسات پاک و وجه مشترک انسانی شان است ؛ اما مؤثر ترین کار این است و خواهد بود که مردان به مادران ، همسران ، دختران ، عروسان ، خواهران و ... وقت شان را هدیه بدهند یعنی موضوع و مطلب که خود نوشته اند یا از دیگران برای شان جالب و پذیرفتنی است و مربوط زنان میشود ، برای زنان ـ که اکثریت بی سواد هستند و اگر با سواد هم باشند وقت و علاقه یی به خواندن ندارند ـ باز گو کنند . بهترین روش که رابطه زن را با فرهنگ خواندن تقویه میکند ، همین است تا زن خود برای حق و حقوقش قلم بردارد و بنویسد .
فکر کنید چه تعداد از مردان وقتی راجع به زن می نویسند .نوشته های شان را برای زنان ـ که با آن ها هر روز سر و کار دارند ـ می خوانند و در عمل مفاد نوشته شده ی
شان را پیاده میکنند . فکری هست با جواب نا معلوم . با آن هم تحقیقات و پژوهش در رابطه با زن از هر فردی که باشد قابل قدر است با آن
که زن را در زحمت هایش شرکت ندهد و برایش نخواند. بهتر خواهد بود از آقای تحصیلکرده یی کتاب نویس در مورد زن و دفاع از زن که به افغانستان به منظور خدمت به زن میرود ، اما زن دوم جوانتر از خود میگیرد ، پرسید،
چرا ؟
شاید که زنش از ریخت جوانی و هوس زنانه اش افتاده باشد و یا سنت دین را مراعات کرده باشد !
چه خوب در نوشته ها مینویسند : علم را بیامور اگر آن سر دنیا باشد . حالا همه در آن سر دنیا هستند . چه تغییری در علم آموختن و آموزش آمده ؟ هیچ ، اما همه آموخته اند
که درسراسر دنیا برای دید و بازید ، تفریح و سیاحت ، زیارت و عبادات در رفت و آمد باشند و در آن سر دنیا زندگی کنند ؛ اما چه اندازه در فکر ها در ارتباط با زن آموختند ؟
با صراحت و جسارت میتوان گفت : هیچ .
در این روزگار نظر ها و فکر ها منفی و عقب گرد شده اند . شما که میخوانید و آن که با خواندن سر و کار ندارد . کسی که با سواد است با آن کس که بیسواد است چه تفاوت دارند ؟
تفاوت در این است که همین فیصدی کمتر از دو فیصد که با زن همکاری دارند ، از زن میخواهند که فکر کردن ودر عمل « خود شناسی » را هدیه ی الهی باید بداند.
در روز هشت مارچ آقایی از آسمان و ریسمان در باره زن داد سخن میدهد ـ د ر خانه همسرش را که مادر فرزندانش است ـ با سیلی ادب به گونه اش می زند و معشوقه برمی گزنید .
آقایی سیاستمداراز تحصیل و حق انتخاب و تصمیمگیری زن گلو پاره میکند ؛از دخترش میخواهد تحصیل کند ـ کار کند اما حق ندارد برای آینده اش فکر کند و اگر فکر کرد و تصمیم گرفت و در عمل پیاده کرد ، با آق کردن و مرگ تهدیدش میکند .
آقای عالم، نسخه ها یی از قرآن ، احادث و روایات را با هر نفس کشیدن بیرون میریزد ولی زنان خانواده اش جرأت بیرون رفتن بدون اجازه ـ حتی به مسجدی ـ که با افراد آنجا موافق نیست و تعصب فکری هر روز باکتریای تعصبات مذهبی را می پاشاند .
در ارتباط با زن لازم نیست که زیاد شعر سرود ، کتاب ها نوشت ، نمایشنامه ها به نمایش در آورد ؛ بلکه گذاشت که زن خود خودش را پیدا کند .
در حقیقت وظیفه زن است که برای حقوق دینی ، کشوری و اجتماعی خودش تفکر و دقت بکند و دست بکار شود ، چون این زن است که خود را از مرد بهتر می شناسد و بیشتر نیازمند به داشتن ، نداشته هایش است و وظیفه ی خود زن است تا برای بدست آوردن حق و مشکلات خلق شده اش ، راه حل پیدا کند .
از حقوق زن ـ زن باید باخبر شود . مردان خود برای زن حد و مرز تعیین کرده اند و ضرورت به شناسائی ندارند و فلسفۀ مشهور است از استعمارگر ان در برابر کشور های مستعمره . رابطه ای صاحب زور با صاحب کمزور مانند رابطه ی مادر با کودک است .
کودک از ترس برای حفظ دوستی و دور ماندن از گوش مالی مادر ، به دامن مادر می چسپد . این تجربه را سال های سال است که هر روز شاهدیم .
حاکم کشور کمزور و وابسته از ترس برای حفظ موقیعت سیاسی و نگهداری قدرت و به دور ماندن از گوشمال کشور زور مند به هر صورت که شده به دامن همان کشور زور آور یا زورمندی دیگری می چسپد ، برای این که در امان بماند خود و ملت را دو دسته تقدیم زورگویان میکند .
مسأله و موضوع زن هم دور تر از این فلسفه نیست . زن از ترس حفظ موقعیتش در قانون دین ، در قانون کشوری و قانون اجتماعی و به دور ماندن از سزا و گوش مالی ، چسپیده به دامن زور گویان .
این یک حقیقت است که مرد ورقه یی( اجازه داشتن زور) را از هماتن ابتداء زندگی با همی و اجتماعی شدن انسان ها بدست آورده است و مهر این اجازه نامه را هر سال نه که هر دقیقه تازه میکند .
زنان نیز سند اجازه داشتن را بدست داشتند، اما عقب مهر تائیدی روان شدند . بدون این که بفهمند زمان سریع تر از تلاش زن برای جستجوی مهر تائیدی حرکت می کند . این پالیدن به درازا کشید ، تا امروز که گاه مهر هست و رنگ نیست و زمانی رنگ هست ولی مهر گم است ، و وقتی هر دو حاضر ند ، زنان سر در گم هستند و در این سر درگمی است که سند تائیدی زن به عنوان موجود ناقص مهر میخورد .
از خداواند سپاسگزار باید بود که با فرستادن آیات و نشانه هایش زت را از زنده به گور کردن نجات داد او را انسان مطرح کرد اما انسان شدن را بدست خود زن آینده ساز گذاشت .
اما به قانون نویسی مرد به جز دو سه ـ شاید هم زیادترـ که با طبعیت زن سازگار نیست.؟
با مطالعه ی کتب دینی و غیر دینی ، می بینیم که زن را زیر سوال برده اند و به چالش طلبیده اند . چرا ؟
د ر هیچ کتب دینی و غیر دینی مرد زیر سوال نرفته است .
دلیل آن چه خواهد بود ؟
دلیل آن کار پیوسته و تسلسل ار و زحمات پیهم مردانه برای حفظ بقای نسل مردان بوده است .
دلیل واضح و آشکار است که ادیان مردانه بودند و هستند ، قدرت مردانه بوده و هست ، فکر کردن مردانه بوده و هست .
برای مردان جای افتخار است که برای خود زحمت کشیده و میکشند و حتی از تاریخ پر افتخار شان که با قتل و غارت و زورگویی و تجاوز پر است ، کتاب ها می نویسند ، فیلم ها به نمایش میگذارند و برای شهکار های شان به نویسندگان ، کارگردانان ، و کارمندان رول مرد جایزه ی اسکار ، آهو و ... تحفه میدهند و پول ها مصرف میکنند تا نشان بدهند و مهر تائیدی را به توانستن عمل قدرت به امضا برسانند .
من هیچگاه از مرد شکایت ندارم و جای شکایت هم نیست . زحمت کشیده اند و دستمزد شان را گرفتند و میگیرند . اگر شکایتی دارم از موجودی به نام زن است .
یکروز زنی به من گفت : « نمی دانم خودت چرا این قدر از زنان گله و شکایت داری و گناه را در زن جستجو میکنی و به زن کم ارجیش را نسبت میدهی ؟ مگر از مردان میترسی ؟»
گقتم : « من از زن می ترسم ؛ نه از مرد.»
با تعجب پرسید : « چطور وچرا ؟»
گفتم : « تا حالا ندانسته ای که مرد از زن میترسد و من چرا از مرد بهراسم .»
ترس مرد از آگاه شدن زنان سبب گردیده که مرد به در دیواری خودش را بکوبد و دست همکاری به همدیگر شان برای در بند کشیدن این موجودبدهند وهردقیقه هم میدهند.
نشنیده ای و نخوانده ای که میگویند و مینویسند ، در دنیا چهار گروپ از انسان ها است با ویژه گیهای و خصوصیات انسانی که باید شناخت و بعد از شناسائی به فکر علاج شان پرداخت ، زیرا مرضی است خانمانسوز :
1 ـ هم ما میدانیم و هم دیگران ،
2 ـ ما میدانیم دیگران نمیدانند ،
3 ـ دیگران میدانند ما نمیدانیم ،
4 ـ نه ما میدانیم و نه دیگران .
رمز دانستن ویژه گی و دراسارت کشیدن ونگهداشتن زن را میتوان در این خصوصیات ساده پیدا کرد ، زن میداند که فرو دستش کرده اند و دیگران هم آگاه اند . زن میداند که در هر دوره یی زیر ظلم قرار میگیرد ولی دیگران نمیدانند که حتی زیر نام دین به زن ظلم میکنند . این جا ست که دیگران میدانند که چگونه به زن ظلم کنند ولی زن نمیداند که چه ساده با آوردن چند پاراگراف و هدیه القاب شاعرانه پیش می افتد . مرض در این جاست که نه زن در کوشش یافتن داروی شفا بخش است و نه دیگران .
بلی ، خواهش من از زن است که این مضمون را باید بخواند یا بهتر است برای زن خوانده شود ؛ تحفۀ روز زن چند دقیقه وقتی است که برایش باید هدیه داد.
دوستانی که این سطر ها را میخوانند ، بدون شک می دانند که نمونه یی کوچکی از هشدار هایی است که باید جدی گرفت به نام زن وبرای زن وآن ، این که ؛ میدانی این زن است که حاضر نیست برای خودش و آینده اش و سرنوشت دخترش بجنگد .
زن اولین فردی است که خشونت را به دخترش روامی دارد . زن است که به عنوان معشوقه ستایش میشود . زن است که عروسش را رقیب خود می داند . زن است که به سنت ها چسپیده است . زن است که به فرهنگ نفهمیدن عادت کرده است . زن است که انتظار دارد دیگران برایش تصمیم بگیرند .زن است که گذاشته با صد ها مسولیت و وظایف زنی ، در جامعه بسوزد و بسازد .
فکر هایی که برای اسارت زن می اندیشند ؛ دستانی که برای زن حقوق می نویسند ؛ نگاه هایی که سطر سطر حقوق به زور داده شدۀ مردانه را برای زن حریصانه می خوانند و به پخش وتوسعه آن مشغول اند.
بانوی من ! فقط خودت برای خودت چند دقیقه فکرکن و آن ، این که : میدانی مردان تا زمانی در نقش شان موفق اند که زن از ترس بگذرد و بگذارد . زن از زن بودنش باید یاد بگیرد و باورمند شود که دنیا بدون زن جهانی بدون انسان است و دنیای بدون انسان مرگ و نابودی است .