سنجر غفاری
ادامه خشونت و هشتم مارچ
زنان و دختران افغان اسیر این دو پدیده گردیده اند
قرن ها است که مادر افغان در فضای سرد خانواده های شان فرزندش را با هزارن رنج و مصیبت ، فقرو ناداری ، فشار های روحی و تحمیلی حوادث ناگوار سیاسی ، اجتماعی – اقتصادی ، مذهبی و بلا خره قبیله سالاری های گوناگونی در اسارت های مرد سالاری و فرهنگ ستیزی های محلی و قبیلوی متولد ، رشد و پرورش داده و با قبول همه این ناباوری ها و فشار های تحمیلی در گرو مصیبت ها قرار دارند . فیصدی کمی از زنان و مادران افغان از نعمت سواد بهرمند میباشند . اکثریت مطلق زنان توانایی کسب علم و دانش را در ایام حیات و مشقات زنده گی از دست میدهند باوجود این هم آرزومندی آموزش و کسب دانش را در خویش دارند . مصیبت دیگری که این قشر محروم جامعه افغانی را در خود اسیر داشته است نا پسندی های عنعنوی و قبیله سالاری ، مذهبی و ملیتی میباشد که زنان از کودکی اسیر یک سلسله قوانین و قیوداتی در محیط و ماحول خویش به وسیله بزرگان و روحانیون محل میگردند که حتآ ولی خانواده هرگز حاضر به چنین قیودات و مضخرفات در کانون شخصی و فامیلی شان نمیباشند مگر مجبور هستند بالای خویش تطبیق نمایند . دختران نسبت به پسران دربعضی از خانواده ها از یک سلسله حقوق و امتیازات شان محروم میباشند . منجمله حق تحصیل ، پوشیدن لباس ، رفتن به بیرون از محوطه خانه ، بازی با اطفال زیر سنین شان ، محروم از سپورت ، حتآ در در هنگام حرف زدن و نان خوردن بالای شان قیودات وضع میگردد. این طرز برخورد دوگانه باعث آن گردیده است که مادران روحیه شان از ایام طفلی تحت تآثیر مردان قرار گرفته دیده نسبت به مردان کم مهر ومحبت می گردند و هنگامی که تشکیل خانواده مینمایند و مادر میشوند باوجود موجودیت فقر اقتصادی ، فشار های زنده گی و خانواده گی مبنی بر ظلم از طرف فامیل شوهران شان ومحرومیت های دیگر محلی و عنعنوی قبیله سالاری و مرد سالاری خشونت ها ی جدیدی بر ایشان تحمیل می گردد.
بر علاوه این نکات ضعف های دیگر نیز موجود است که محیط نسوان را در کشور ما بسوی تاریکی های کشانیده است . فامیل ها مجبور میشوند تا دختران شان را در تحت قوانین خاص محیطی و محلی محافظت نمایند . مانند آلوده بودن محل با انواع فشار های مذهبی و قبیلوی که زن را به اصطلاح افراط گرایان مذهبی ناقص العقل و آفت خانواده ها می نامند . مگر خود ایشان هر کدام بیش از سه دختر جوان را جبرآ در عقد نکاح خویش حتمی دارند . این است فشار های قبیله سالاری و مذهبی بر زنان در کشور ما که مردان را تحت تآ ثیر خویش قرار داده با عث ایجاد خشونت ها در خانواده می گردد وهیچگونه مقاومتی در از میان برداشتن چنین قوانین دگم و غیر انسانی که در شرعیت هم جواز نیست صورت نمی گیرد این خشونت ها بر محیط و زنان حاکم میباشد . اگر زنی ویا مردی در برابر چنین عملکرد ها حساسیت نشان بدهند ویا در دفاع از حقوق خویش قرار بگیرند به کفر و گناه کشانیده شده سنگسار می گردند ، و یا محکوم به دره خوردن در ملای عام کی گردند .
نهضت زن در افغانستان دارای آزادی های سمبولیک از طرف رژیم های حاکم در قدرت دولتی گردیده اند مگر از قید محرمیت های مرد سالاری و محیطی هرگز رها نگردیده اند . همین اکنون در محا بس کشور صد ها زن و دختر جوان در بند اسارت خانواده و محیط به زندان همراه با اطفال شان به سر می برند . نا بسامانی های جامعه ، فقر و تنگ دستی زنان را در کوچه ها مجبور به گدایی نموده است . عوامل مختلف سیاسی و فشار های جنگ تحمیلی ملیونها زن را در ماتم فرزندان و شوهران شان حفظ دارد و ملیونهای دیگر را تهدید مینماید ، خشونت در مرکز کشور و ولایات مختلفه یکعده از دختران و زنان را مجبور ساخته است تا دست به جنایت و خود فروشی زده در فرجام مجبور می گردند تا خودرا آتش بزنند . دختران خورد سال جبرآ به عقد نکاح مردان آلوده به انواع مظالم و اعتیاد مواد مخدر و فساد اخلاقی به وسیله ملا اما م محل در می ایند و کشانیده می شوند این خود خشونت و جنایت است . مگر خاموشی در قبال این گونه اعمال جرم و گناه هرگز پنداشته نشده و حرام هم نمیباشد چون که در محیط و محل زن را عاجزه و آفت خانه میدانند. موضوع بسیار عمده این است که زنان و دختران بر اساس فرمان رهبر مذهبی و یا قبیلوی به بد داده میشوند . در نقاط مختلف کشور این قانون حاکم بوده هیچ گونه تغیر و گام علمی ، حقوقی و عملی در از میان بر داشتن آن صورت نگرفته و سازمانهای دفاع از حقوق زنان ، مادران وا طفال ، سازمانهای بین المللی و نهاد های بشری نیز نتوانسته اند و جرعت نکرده اند تا گام های مثبت و عملی را که توانائی و قدرت اجرئیوی دارند انجام بدهند . پس شعار محو خشونت را که جامعه جهانی و نهاد های دفاع از زنان به خصوص در افغانستان اعلام نموده اند گفته میشود بگویم که واقعآ زنان را در گرو خویش داشته صرفآ در قالب شعار باقی است . تجاوز جنسی بر دختران نا بالغ ، اعمال فشار و ازدواج های جبری ، لشکر مادران بیوه و یتیم دار ، فقر و تنگ دستی ، ولادت های پی در پی ، محروم نمودن دختران وزنان از کسب علم و دانش ، تحمیل همه مصیبت های جنگ بر دوش زنان و مادران این همه باعث آن گردیده است که هزاران زن افغان محتاط به مواد مخدر گردیده خود واطفال شان محروم و معیوب در جامعه افغانی بوده ، نسل بعدی ما زاده یک بحران دیگری خواهند بود . بدون شک جنگ های سه دهه گذشته در تولید و تکثر نسل جوان امروزی اثرات منفی را از خود بجا گذاشته است که باید در این زمینه جدی بود تا نسل آینده ما بد تر از امروز جنگ پرور و تند خو و لجوجتر از تندروان امروزی در خدمت تیکه داران ادامه مصیبت های همگانی در خانه مشترک ما بر علیه خانواده و هموطن شان به اعمال خشونت و ترور داوطلب نگردند . بحران موجوده و تحمیل تراژیدی ها خونین در کشور ما ناشی از موجودیت خشونت ها و کم توجه کردن به آموزش و پرورش مادران و دختران شان ،
نبود فضای محبت و احترام به مقام و منزلت دختران که زن و مادر میشوند ، بلند مرتبه دانستن بچه ها نسبت به دختران در میان خانواده ها ، و کاستی های اقتصادی ، محرومیت های محیطی ، همه این نابسامانی ها باعث گردیده است تا زنان و مادران افغان خویش را محروم و محکوم روزگار دانسته در پذیرش خشونت ها خویش را مستحق حتمی بداند . میخواهم مکثی بر ارقام ارائه شده تلفات انسانی جنگ در افغانستان طی یک سال اخیرکه سازمان ملل متحد ارائه داشته است بپردازم که چگونه باعث افزایش خشونت در میان زنان و اطفال ، مادران و پدران که بنیاد اساسی خانواده ها میباشند و ناگواری های زشتی در محیط و اجتماع افغنی دارد بنمایم . جنگ وتلفات انسانی نسبت به سال های گذشته در سال 2011 8% بیشتر گردیده تلفات انسانی مخالفان دولت 3232نفر تلفات ناشی از حملات هواهی ناتو 410 نفر، تلفات انسانی در اثر انفجار بم های کنار جاده 960 نفر ، تلفات ناشی از اعمال انتحاری 450 نفر ، ترور های هدفمندانه و زنجیری شخصیت های سیاسی و نظامی 500 نفر ، تلفات ملکی ها شامل اطفال و زنان در حملات هوائی 178 نفر ، تلفات در عملیات های شبانه 60 نفر و تلفات حملات بالای پوسته های امنیتی 41 نفر محاسبه گردیده است .
پس گفته میتوانیم که اگر در طی یک سال جنگ مادر و طقل افغان بیش از پینج هزار مرتبه شوک و خشونت جنگ را متحمل میگردد و پنج هزار انسان محروم از آغوش خانواده و حد اقل بیش از پینج هزار طفل یتیم می گردد چگونه باید شد که زن و مادر افغان از خشونت و ناملایمات دایمی و تحمیلی نجات یابد و بتواند هشتم مارج را نقطه پایان مصیبت ها و خشونت ها بر علیه خویش دانسته و جشن بگیرد. باید بایک تبریک گفتن برای زنان و مادران ، دختران و مادر کلان های ما مثل سالیان قبل بگویم که در انتظار جشن واقعی هشتم مارچ برای شما هستیم ، برای شما هشتم مارج را تبریک می گویم. یگانه راه نجات شما از محو خشونت کسب سواد ، مطالعه و آموزش های علمی در جهت تعلیم و تربیه اطفال ، روش های زنده گی خانواده گی ، بادر نظر داشت در آمد اقتصادی تولد اطفال ، جلو گیری از تولد های پی در پی و بدون محاسبه میباشد .
روح زنان و مادران افغان و زنان جهان را که در اثر مظالم گوناگون حوادث تحمیلی بحران های سیاسی ، نظامی و اقتصادی به ابدیت پیوسته اند به دربار عالمیان شاد میخواهیم . نخستین نگاه انسان بعداز تولد اش در جهان لبخند و اشک زن که مادراست میباشد باید گرامی داشت .
سنجر غفاری
مسکو مارچ 2012