دوکتور بهشته آریان
حقوق زن در افغانستان و نقش گروه های سیاسی مذهبی بر آن
افغانستان به مثابه کشور که بیشتر از سی دهه جنبش های کمونیستی و حرکت های
اسلامی را تجربه مینماید٬ بدون پیش زمینه های لازم وارد تجربه مفهوم دموکراسی
شده است. باور های آشتی ناپذیر سنتی٬ افکار بجا گذاشته شده از نظام های
کمونیستی ٬ جنبش های دموکراتیک در سطح منطقه و جهان و نیز جنبش های افراط گراه
منطقوی این موضوع را بگونه جدی مهم ساخته است.وضعیت نا بسامان زنان افغانستان
را لازم است تا با در نظرداشت این همه موارد بررسی نمود. این کشور تا هنوز
نتوانسته در میان بحث های سیاسی دینی و دموکراسی
یک جایگاه مناسب و راه حل پذیرفتنی را عملی نماید. جنبش های
دموکراتیک جهانی خواستار آزادی های مدنی بیشتر برای زنان هستند و این در حالیست
که نیرو های افراط گراه با تعریف ها و تعبیر های خاص که ازدین و
زن دارند اکثرا در تقابل با خواست های جهانی پیرامون موضوع
حقوق زن قرار میگیرند. تعبیر های دینی از نوع طالبانی آن٬
زنان را در تنگنای بیشتر قرار داده و
حقوق فردی٬ خانوادگی و اجتماعی آنها را اکثرآ بصورت کل نادیده میگیرد.
اکثریت دولتمردان امروز افغانستان آنهای اند که
خود باور به حقوق دموکراتیک زن ندارند و حتی آنچه در قانون اساس وجود دارد را
نمیتوانند تحمل نمایند. بر مسند قدرت قرار گرفتن این اندیشه های زن ستیزانه که
نقش رهبریت را بازی می کنند٬ وضعیت حال و آینده زنان افغانستان را مبهمتر
میسازد.سیاست های سرکوب گرانه سبب شده است تا زنان افغانستان از برنامه های
آموزشی٬ استفاده از خدمات بهداشتی٬ اشتراک فعال در جامعه و سیاست بدور نگهداشته
شوند که در نتیجه منجر به نبود یک
جنبش قوی و موثر زنان جهت بدست آوردن حقوق انسانی ایشان شده است. زنان
افغانستان تحت ستم های سنتی چنان شکسته اند که حتی حقوق مادر بودن و خواهر بودن
خود را هم فراموش کرده اند و با تاسف ازبحث های مدرن امروز خیلی بدور نگهداشته
شده اند. زنان قربانی شده در افغانستان عمدتا قربانیان اندیشه ها و شیوه زندگی
کردنشان هستند که میخواهند به اساس آن به عنوان یک انسان زندگی نمایند.
قربانیان زن به جرم زایش دختر٬ گردن نه نهادن به
تن فروشی٬ رفتن نزد داکتر بدون محرم٬ رفتن به مکتب و دانشگاه٬ کار کردن در
بیرون از منزل٬ اندیشه های سیاسی و حضور اجتماعی فعال
که در تضاد با خواست های جامعه مرد سالار هست مواجه اند. عمدتا
باور و شیوه زندگی آنان در تضاد با سنت ها و باور های
افراط گراه های مدارس مرزی پاکستان بشمول
گروه طالبان و احزاب دینی مذهبی که سالهاست بر اذهان عامه
حاکمیت میکنند تلقی میشود که برمبنای این باور ها هر نوع خشونت علیه زن حمایت
میگردد. فرهنگ معافیت برای خشونت گراه ها در حکومت
افغانستان نیز ریشه در این باور ها دارد. دردناکتر از همه اینکه رسانه های
داخلی بنابر نبود فرهنگ باز گفتمان٬بحث های پیرامون
حقوق زن را محدود به بینش های تنگ حاکم بر فضا سیاسی و امنیتی
میسازند. عدم دسترسی زنان ویا عدم
مصونئیت زنان در مراجعه به نهاد های امنیتی و قضایی آلوده به فساد ٬زنان را در
وضعیت بدتر از آنچه تا هنوز ترسیم شده است قرار میدهد که در نتیجه٬ زنان
افغانستان را باید قربانیان خاموش نامید. قربانیان که
فریادشان در گلو ها خاموش میشود و دستانشان که برای عدالت خواهی
دراز شده است با زشتی های نا پاک و خشونت پاسخ داده میشود.
گذشته های نه چندان دور بیان میدار که وضعیت حقوقی زن و جایگاه آن حتی در فرهنگ و عنعنات درست و نادرست موجود پیرامون این موضوع متاثر از طرز دید و سیاست های حاکمیت و گروه های سیاسی در کشور و منطقه بوده است. زمان که حقوق زن در افغانستان مطرح میگردد٬ نمیتوان باور های افراط گرایان ضد حقوق زنرا نا دیده گرفت. در حاکمیت گروه های مجاهدین زندگی مردم خصوصا زنان به اساس باور و فرهنگ مورد پسند همان گروه رقم میخورد. با شکست کمونست ها دیگر این سیاست ها همه گیر شد و عرصه زندگی برای زنان را در مرکز و شهر های بزرگ نیز تنگتر ساخت. حضور زن در جامعه برای آنها نا امنی وبرای مردان خانواده لکه ننگ و بدنامی بود. تعداد از زنان و خانواده هایشان توسط نیرو های مجاهدین بجرم بیرون برآمدن از منزل یا شیوه پوششان مورد توهین یا سرزنش فزیکی قرار گرفتند. در بعضی مناطق خرید و فروش زنان و دختران به مثابه کالا ادامه داشت و حتی موارد تبادله زنان و دختران با حیوانات نیز گذارش شده است و با تاسف چنین فرهنگ حامیان خاص خود را تا هنوز دارد.گروه طالبان که از پرورشگاهای تروریزم برسرنوشت ملت حاکم شدند وضعیت را بدتر از آنچه بود ساختند و دید مدارس دینی آنطرف خط دیورند و دیداگاهای روستا های عقب مانده را بر زنان تحمیل کردند.
این گروه آلوده به ناپاکی های فزیکی و معنوی عرصه آموزش و پرورش٬ حضور اجتماعی
و حتی حق دسترسی به خدمات صحی را نیز از زنان و دختران افغانستان گرفتند.
دیگر فراموش شده بود که زن مادر و خواهر است چی
جایی که زن انسان است. سیاست های افراط گراه ها که از سوی پاکستان و کشور های
عربی وهابی زده حمایت میشد و تا به حال حمایت میشود ایجاب مینمود تا برای جلب
توجه جامعه و بیان فرهنگ سرکوب٬ زنان را به مثابه ضیف ترین قشر جامعه مورد
خشونت قرار بدهد. با سیاست توهین و تحقیرمیتوانستند
رضایت مردان جامعه سنت زده را که با محکومیت هر چی بیشتر زنان
رضایت بیشتر نشان میدهند تامین نمایند. در محکومیت قرار دادن زن یک سیاست یا
پالیسی رسیدن به قدرت توسط گروه های افراط گراه میباشد که رژیم مذهبی ایران نیز
این شیوه را بکار میبرد. با تحت ستم و فشار قرار دادن زنان٬
نیم پیکر جامعه را محکوم به خاموشی و اطاعت بدون چون و چرا
مینمایند و بدون شک از مادران بیسواد فرزندان بیسواد و بلاخره یک جامعه بیسواد
و ناتوان که عساکر خوب برای آرزو های ترور و وحشت هستند را در پی خواهند داشت.
با شریک شدن این پدیده در حکومت که خود از افکار زن ستیزانه رنج میبرد دیگر شکی
برای بدتر شدن وضعیت زنان باقی نمگذارد. هسته سیاست های افراط گراه ها همانا
حمله به زن و حقوق آنهاست. اگر افراط گراه ها حقوق زن را به عنوان یک انسان
برسمیت بشناسند٬ جهت ادامه حیات سیاسی چیز دیگر برایشان باقی نخواهد ماند. این
باور های تند نگرانه در صمیمیت نزدیک با باور های سنتی و کلاسیک٬ زن را به
عنوان کالا مورد معامله قرار میدهد.
با وجود ده سال حضور نیرو های بین المللی در
افغانستان٬ هنوز حضور زن در بیرون
از خانه امنیت فزیکی ٬ اجتماعی و روانی زن و خانواده اش
را بخطر مواجه میسازد. هنوز نهاد های امنیتی و قضایی افغانستان برای مراجعه
زنان امن نیستند و برخورد تبعیض آمیز جنسی با زنان و
زندانی شدن زنان بی گناه تصاویر تلخ از وضعیت زنان افغانستان هست. افکار و گروه
های زن ستیز و افراط گراه چی شامل حکومت و یا بیرون از حکومت بگونه سیستماتیک و
مرتبط زنان افغانستان را هدف قرار میدهند و از این طریق حضور مرد سالارانه خود
را بنمایش میگذارند.
نیاز است تا سوالات مربوط به وضعیت زنان٬ جایگاه
آنها٬ نقش گروه های سیاسی مذهبی٬ عوامل بیرونی ٬ تاثیر گذاری جنبش های منطقوی
افراط گراه در جریان نشست ها و کنفرانس های بین المللی که مصونیت اشتراک
کنندگان بعد از کنفرانس تضمین شده
باشد به بحث گرفته شود و راه حل های عملی را
به اساس این دریافت ها جستجو نماییم. به باور من با حضور پر
قدرت نیرو های سیاسی مذهبی و افراط گراه ها دست یافتن به حقوق انسانی و
دموکراتیک زنان افغاستان رویای بیش نخواهد بود.
نیاز است تا حقوق زن در افغانستان بگونه وسیع و
عمیق در رابطه با نقش گروه های سیاسی خصوصا گروه های سیاسی مذهبی و دموکراسی
خواهان به بررسی گرفته شود.هرچند این طرح
درحقیقت رویارویی با نیرو های افراط گراه و حامیان منطقویشان
هست ولی بدون تحقیق در این مورد و آدرس قرار دادن چالش
های مربوط به آن دست
یابی زنان افغاستان به حقوق انسانیشان حاصل نخواهد شد.
بهشته آریان- کابل-افغانستان