عبدالغفور امینی
این زن است آ ن که گو شه ی عمرش
بهرِ تربیت پسر گـــذرد
بخشِ دیگر به خد مت شوهر
د یگر ش هم به شورو شَر گــذرد
........
این زن است آ نکه کم زد ن ها را
برخود از جا ن و دل قبول کند
وبه جُرم همین که زن شد ه است
زند ه گی اش زبد بد تر گــــذرد
........
این زن است آ نکه ارزشش هیچ است
نزد مرد ان زن ستیرِ جها ن
همه از امتیا ز شد محروم
همه تحقیر لحظه لحظه ی عمر
.........
این زن است آنکه مهر می پا شد
بر سر را هِ شوهرو پسر ش
هم زشوهر همی برد فرما ن
هم به درد پسر بود درما ن
........
این زن است آ نکه نا گزیر شد ه
مرد را فوقتر قبو ل کند
هیچگا هی زحرف مرد خو د ش
می نشا ید که او عُدول کند
......
این زن است آنکه ا عتنا نبود
بر یکی خوا هشش در ازمنه ها
هیچگاهی ندا رد استقلا ل
آرزویش به خا ک یکسا ن است
.......
گرچه فا میل را پرستار است
لیکن از ظلم بیش بیما راست
هیچ پاداش بهر زن نبود
زانکه بی جُرم او گنهکار است