اوســامه بن لادن از شــکم مــاهــی به امــیر المــومنــین ملا عــمر پیــام فرســتاد
السلام علیکم یا امیرالمومنین والقائد المسلمین اخی عزیز القدر والاحترام و المجاهد الکرام الملا محمد عمر !
امیوارم با اهل و بیت گرامی ،
طلاب کرام و جمله دوستان و اقارب منجمله برادر مجاهد گلب الدین
حکمتیار ، مجاهد بزرگوار مولوی حقانی و اخوان عزیز آنسوی مرزها
اخی کرام فاروق وردک ، اخی کرام کریم خرم ، اخی کرام اسمعیل
یون و باقی اخوان کرام لباس عافیت بتن داشته از گزند حوادث
ارضی و سماوی مصؤن و در امان باشید !
معذورم دارید ازینکه نتوانستم قبل ازین جویای احوالتان گردیده و شما را در جریان حوادث مفقودیم قرار دهم ، خدا کند خبر دروغین مرگم باعث تشویش خاطر دوستان و عزیزان نگردیده باشد چونکه آن خبر برای دشمنان ما بوده و فقط ایشان چنان از داشتن عقل سلیم انسانی محرومند که باور میکنند امریکا بیمه حیاتی اش را در منطقه بدست خود نابود میکند !
قراریکه جناب آخوند صاحب خود در جریان تحولات و و قایع اخیر قرار دارند و میدانند که حوادث بروفق مراد پیش نرفته و لشکر القاعده دیگر تحت نظارت کامل بنده قرار نداشته و این باعث ایجاد هرج و مرج و فضای پر خشونت در پاکستان گردیده که دیگر امنیت جانی هیچ کس حتی از خودم تامین نبود ، این موضوع بیشتر باعث نگرانی دوستان امریکایی ما گردیده و ایشان در پی چاره جویی شده بالاخره ( اف بی آی و سی آی ای ) بعد از مذاکرات مفصل با اوباما تصمیم گرفتند که هرچه زود تر مرا از پاکستان بیرون کنند اما مشکل بزرگ یافتن کشور دیگری در جهان بود که امنیت من در آنجا تامین باشد در کشور های غربی منجمله امریکا و انگلستان بعلت فضای نامناسب سیاسی انجام اینکار ممکن نبود و چون کشور دیگری هم در روی زمین برای این برای اینکار حاضر نبود لهذا امریکا تصمیم گرفت که سر پناهی در قعر اقیانوس ها برایم جستجو کند و حالا من چنین سرپناه گرم و نرم و امن در اختیار دارم که از شکم مادر خود را درآن راحت تر احساس میکنم فقط فراق و دوری عزیزان چون شما مرا رنج میدهد ولی از برکت موبایل و انترنت میزان این رنج فراق هم تا حدی زیادی میتواند کاهش یابد !
اما من یقین کامل دارم که این شب فراق ما بزودی به پایان رسیده و امریکا باز هم به حضور من در منطقه نیاز پیدا کرده و مرا ازینجا بیرون خواهد آورد !
یوسف گم
گشته باز آید به کنــعان غم مخور
... این سر شوریده باز آید
بسامان غـــــــــــم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مـراد
ما نرفت ... دایماً یکسان
نباشد حال دوران غـــــــــــــــم مخور
در بیابان گر به عزم کعــــبه
خواهی زد قدم .... گــــر نصیـــحت ها کند خار مغیلان غــــــم
مخور
گر بهـــار عمـــر باشد باز بر
تخت چمـــــن ... چتر گل بر سر گشی ای شیخ خوشخوان غم مخور
با
تقــــــــــــديم حـــــــــــرمت
حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی