بی بی کــرزی بعـــد از ده ســـال تحمـــل درد فـــراق یار بالاخـــره از وصـــال مـــلا کـــور زوی نا امـــید گشـــته و کـــوچـــه عشـــق بدل کـــرد.
حماسه عشق های افسانوی یوسف زلیخا ، لیلی و مجنون ، ورقه گلشاه را همگان شنیده اند و به پاکی و قدرت عشق و محبت آسمانی ایشان سر تعظیم فرود آورده و از درد هجران و غم فراق که این عاشقان دلباخته و پر وبال سوخته در راه عشق های بزرگ و ملکوتی شان تحمل کرده اند انگشت حیرت بدهان برده و به عظمت روح بزرگ و صبر جمیل آنها صد آفرین گفته اند.
ما چه نسل خوشبخت هستیم که سعادت آشنایی با
چنین عشق بزرگ و آسمانی را نه در قله های مه آلود خیالی و
افسانوی کوه قاف و اساطیر هزار و یکشب داریم بلکه شاهد حماسه
چنین عشق بزرگ و ملکوتی در عالم واقعیت و زندگی خاکی به چشمان
گنهگار خویش می باشیم.
سخن از عشق پاک بی بی کرزی و ملا کور زوی است که بی بی کرزی
چون مولانای رومی که در راه عشق شمس تبریزی خرقه و سجاده و
تسبیح را در خرابات مغان انداخت وی نیز دست آورد های ده ساله
دیموکراسی ، جامعه مدنی و حقوق بشر را به سان قالین سرخ پیش
پای یار جفاکار فرش کرده و سر مستانه نعره سر داد که :
من اسیر چشم کور یار هستم ... پیمانه بده که خمار هستم
بار ها گفت که من در راه وصال دلدار از هیچ قربانی دریغ نخواهم کرد و اگر خون هزاران جوان افغان درین راه بزمین ریزد من ابراهیم وار به آن لبیک خواهم گفت و اگر صد بار یار ستمگر به من جواب رد دهد من باز دست تمنا بسویش دراز کرده و در جستجوی آدرس و شماره تلفون وی خواهم گشت.
اگر دشنام فرمایی وگر نفرین دعا گویم
جواب تلخ می زیبد لب و دندان ملا را
اما با وجود چنین ادعای های بلند و بالا جوهر اصلی این عشق تا آن عشق های اساطیری لیلی و مجنون بکلی از هم فرق دارند ، عشق آنها که تجسم عینی روح بزرگ آن عصر بود چون آهن پولاد و سنگ خارا درد فراق و هجران یار را با کمال صبر و برده باری تحمل کرده و خمی به ابرو نیاورده ولی عشق بی بی کرزی و ملا کورزوی که زاده و پدیده عصر کاغذ و پلاستیک ، آب نل و روغن نباتی است لهذا از آن دوام و بقای آن عشق های افسانوی و اساطیری یوسف زلیخا برخوردار نبوده و چون درخت بید در اندک شمالی به لرزه افتاد و قامت خم میکند.
ازینرو بی بی کرزی فقط بعد از تحمل ده سال رنج فراق یار بالاخره ناف محبتش رفته و موتر عشقش در دشت نامردای پنچر شد که از مجبوری دست دوستی و محبت بسوی رقیب یار قدیم دراز کرده و عشق یار دوچشم را جاگزین عشق یار یک چشم کرد و چنین می سراید که:من اسیر چشم کبچه مار هستم ... پیمانه بده که خمار هستم
با تقـــــــــديم حــــــــــــرمت
حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی
http://www.facebook.com/profile.php?id=100002727094161&sk=photos