افســوس که در آخـــرین لحظــات کشــتی ناف معــــنوی رفت ورنه گلــم کـــرزی جمـــع بود
کرزی این
مداری بزرگ جهان سیاست و بعد از
ترکی دومین نابغه شرق که با ابداع
طالب میانه رو قوانین حکمت و
فلسفه را سرنگون کرده جمع ضدین را
که قرن ها در ذهن حکیمان و
فیلسوفان ناممکن بود ممکن ساخت.
اگر یک مروری به زندگی سیاسی وی
بنمائیم این اجتماع ضد و نقیض را
درعمق شخصیت وی نیز خواهیم یافت ،
کرزی از یکسو چنان انسان زرنگ ،
نراد و حقه بازیست که هرگاه
خواسته شير را به قير و قير را به
شير تبديل کرده ، کلاه احمد را به
سر محمود مانده و ده سر را تر
کرده ويکی را هم کل نکرده ، آب و
آتش را يکجا کرده درآن نان مراد
پخته و دود و خاکسترش را به چشم
دشمنان زده ، یاران قدیمش را بعد
از استفاده از آنها چون دستمال
کهنه بدورانداخته وهمیش به نرخ
روز نان خورده ولی از سوی دیگر او
چنان ابله و نادان است که در
حماقت دست ملانصرالدین را از پشت
بسته !
چلو صاف تقلبکاری او که در
انتخابات دوم ریاست جمهوری از آب
بیرون شد خود بدان اعتراف کرده و
آن را چیزی کاملاً عادی و معمولی
پنداشته ولی هنگامیکه نمایندگان
مردم به تقلید از او دست به تقلب
زدند بجای اینکه آنها را مورد
تشویق پدرانه قرار داده و ایشان
را با مزایای تقلب انتخاباتی آشنا
سازد به یکبارگی جهت عوض کرده
ادای انوشیروان عادل را در آورده
حتی به محاکم معمولی قناعت نکرده
و دست به ایجاد محکمه ویژه برای
مجازات آنها زد.
توسط محکمه ویژه حکم اعدام شصت و
دو نفر از تقلبکاران انتخاباتی و
پیروان راهش را صادر کرده و در
نتیجه با وکیل مدافع آنها آقای
معنوی کلاویز شد ، معنوی که در
اصل مرد آهنین اراده و پهلوان
ورزیده ایست بد فاع از قانون
اساسی کشور و عدالت اسلامی آستین
مقاومت را تا آرنج ها بالا زده و
با سر دادن نعره الله اکبر پیکر
کرزی را بالای دستانش چون گدی
پلاستیکی به چرخش آورده و با شدت
تمام میخواست که او را به زمین
بکوبد که مغز فرسوده کرزی از شگاف
های بینی اش بیرون شود !
درست در همین لحظه معنوی یک درد
شدید در ناحیه شکم و سستی عجیبی
در وجود احساس کرد و دانست که کار
ناشدنی شد و نافش خیلی نا بنهگام
رفت و سر کرزی بازهم از حلقه فنا
بیرون شد !