اندر تألیف فاورق الاخبار
روایت هست که بعد از اعدام بی بی مهرو و تاجگذاری عبدالقیوم خان وردکی، سردار فاروق خان یکی دو روز آرام بر مسند وزارت تفریح بکردی تا خسته گی رزم جانگداز با این زن عشق باز و بدنام کننده قوم از تن بدر بشدی. ناگهان به تلیفون مبایل مخصوص فاروق خان که شماره آنرا چند تنی خاص از ملک همسایه پاک نیت و قبله عالم شاه شیران بداشتی ناگهان زنگ بخوردی. فاروق خان که در حال پیتو گرفتن در روز های سرد زمستان بلد کابل همی بالای کرسی وزارت بودی از جا برجستی و دست اندر کیسه نهادی و فوراً جواب بدادی. و رو به سمت ارگ تعظیم همی بنمودی گرچه هیبت بطن وی مانع خم شدن همی بشدی. و با گفتن چشم قبله عالم شاه شیران از شما اشارت همی باشد از ما نوکران به سر همی دویدن بودی. بعد این واقعه منشی خویش را نزد خود بخواندی و بپرسیدی که آن آجندای مخصوصم را که چندی قبل سفیر کشور دوست پاک نیت همی آپدید بکردی حاضر بگردانی.
فاروق خان نگاه به آجندا انداختی و مأموریت جدیدی در آن بدیدی. "اصلاح کتب تاریخ مدارس ملک خداداد افغانستان". بعد از دیدن این فرمان جدید رئیس دیپارتمنت تاریخ و جفرافیه وزارت را نزد خویش بخواستی و از وی بپرسیدی که این ملک خداداد تاریخ هم بداشتی و بر طفلکان درس داده بشدی؟
رئیس بگفتی بلی تاریخ به طفلکان درس میدهندی و ما هم بشنویدی که این کشور تاریخ پنج هزار ساله بداشتی. ولی عمر من آنقدر نبودی که صحت و سقم این موضوع را تصدیق بتوانی بکردی. ولی کتاب تاریخی اندر گدام وزارت موجود بودی. توانیم نگاهی به آن انداختی.
قرار به آن بگذاشتندی که روز بعد کتاب تاریخ را در حضور وزارت همی حاضر بگردانی و چند اهل خبره ونقال هم از دربار صاحب رسوخان و بازرگانان این ملک حاضر بشدندی تا تاریخ این ملک اصلاح بشدی و این ملک و رعایای این ملک صاحب تاریخ همی شوندی. تا بعد از فارغ شدن از دیدن سریال حنا و تولسی شبی یک سطر تاریخ خود را بخواندی. و با آن مباهات کنندی و فخرها بفروشندی.
فردای آنروز چندین نفال خبره که هر کدام به یک بازرگان برزگ این ملک نوکری بکردی به دربار وزیر گرد همی آمدندی و کتاب تاریخی را هم از گدام وزارت از زیر یک خروار خاک وگرد بیرون بیاوردی.
منشی دربار اسامی حاضرین و نقالان را چنین روایت بکردی
عالم الدارو فاروق خان وردک رئیس جلسه نماینده علنی قبله عالم، نماینده محسوس شرکت راکت پراکنی و نمایند همزمان نا محسوس کشور همسایه پاک. رئیس تام الااخیار جلسه. (دارای حق وتو)
مولوی بت شکن نماینده شرکت برادران ناراضی قبله عالم معاون اول جلسه (دارای حق وتو)
سردار تاجشاه خان نماینده شرکت وارثین پدر خلق معاون دوم جلسه (دارای حق وتو)
رفیق زنجیر شکن نماینده شرکت ملت
رفیق تاریخ ساز نماینده شرکت بیرق
آقای نقل علی نماینده شرکت همبستگی
برادر حقساز نماینده شرکت دگرگون و آرزو
مولوی سیاسر ستیز نماینده شرکت اتفاق
انجنیر راوی قل نماینده شرکت جهنده
برادر فارسی نژاد نماینده شرکت شاه پور
القصه آن کتاب تاریخ را در جلسه حاضر بگردانیدندی. خیلی کهنه و متروک بودی یکی را وظیفه بدادندی تا آنرا قرائت بنمودی و با رای اکثریت نماینده ها و یا استفاده از حق وتو آن سه برادر بزرگ مجلس کتاب تاریخ جدیدی را بنوشتی و آن قسمت های کهن و فرسوده بدرد نخوردی را حذف بکردی. چون منشی کتاب را باز بکردی و در اول کتاب از نام های ماضی این ملک نوشته بودی عالم الدارو مولوی بت شکن و مولوی سیاسر ستیز از شنیدن این کذب ها چنان خشم بر افروختی که حرارت اطاق در دم 39 درجه زیاد بشدی.
دوره ایران (آریانا): چون در این دوره جهالت و کفر حکم فرما بودی و نام آن دوران ایران بوده که به زبان یونانی به آن آریانا نیز همی بگفتندی و این نام همسایه غربی ما بودی که هیچ کلتور و تاریخ مشترکی با ما نداشتی لهذا ما را ننگ باشد که دوران کفر را به تاریخ خود وصله بزدندی. همچنان سردار تاجشاه خان سندی را بیرون آوردی که نام ایران را اجدادش به شهنشاهی فارس بفروختندی وبگفتی که برسم ما ننگ هستی که جنس فروخته شده پس همی بگرفتمی. پس این قسمت تاریخ با وتو برادران بزرگتر مواجه بشدی و این قسمت تاریخ کشور بگورستان تاریخ بسپردندی.
دوره خراسان: گرچه اسلام در این دوره حکم فرما بشده بودی اما سلاطین این دوره را اکثر ترکان بودندی و ترکان مربوط ترکیه هستندی و ما تاریخ افغانستان همی اصلاح نمائیم ما را با ترکان چه ربطی بودی. و خراسان نام ولایتی در کشور ایران هستی پس این دوره را هم باید بحذفیدی چون این دوره هم به افغانستان ربطی نداشتی. گرچه انجنیر راوی قل اعتراض بکردی و برادر فارسی نژاد هم از وی حمایت بکردی اما باز با وتو برادران بزرگتر مواجه بشدندی و یک قسمت دیگر تاریخ نا بکار آمد قلمداد بشدی.
دوره 1747 الی 1973 (1126- 1352 ه.ش) : چون پادشاهان و امرا این دوره به استثنای 9 ماه همه افغانی بودندی و با کافران هندو و با انگریزان بجنگیدندی و و زمین های این ملک خداداد به همسایه ها از کیسه ملت ببخشیدندی و نام ملک را هم انگریزان به ما تحفه بدادندی پس بس مهم همی بودی. از دیگر مسائیل مهم هم این بودی که الماس کوه نور را هدیه دادندی برادر برادر را کور بساختی دوستان فرنگی امیر را مهمان بکردندی عورت بت بامیان را به توپ ببستی. مصلای هرات را سرنگون بساختی و از اهم امور هم این بود که قطی نصوار هم نقش تاریخی خود را ایفا بکردی پس بس مهم بودی و باید رعایا از این حقایق با خبر بشدندی و فخرها بفروختندی.
دوره معاصر از 1352 ه.ش. از دوران جمهوری شاهانه داوود خان چون نماینده مستقیم در جلسه حاضر نبودی و جد سردار تاجشاه خان را داوود خان از اریکه قدرت به زیر آوردی یک تذکر کوچک کافی بدانستندی و ادعا دیورند هم داوود خان در سر بداشتی ملک پاک را نیز خوش نیآمدی. که در این باب چیزی بنوشتی. به دوره خلق رسیدی آنها خانه نان و لباس وعده بداندی اما عمل نکردندی ما تاریخ وعده خلافان را ننگاریم و دویدیگر مردمان زیاد کشته بشدندی این خوشایند نباشد که طفلکان کینه طوزی بیآموختندی و بد آموزی بداشتی. کار جلسه به ششم جدی 1358 ه.ش. برسیدی اینجا جنگ میان رفیق تاریخ ساز و عده از اعضا شروع بشدی وی ادعا بکردی که خرس قطبی به کمک ما بشتافتی و ملک را آباد بکردی ولی یک تعداد دیگر ادعا بکردندی که ملک را شما به خرس قطبی بفروختی و ما جهاد همی کردی و خرس را از ملک بدر بکردی. رفیق تاریخ ساز جواب بدادی که ما تنها خرس قطبی را راه بدادمی اما شما ملک را به مار گژدم ملخ کنه موش خسک شغال ورباه کفتار و ده نوع جانور از آتازون وآمازون گرفته تا عرب و عجم وفرنگ به اجاره بدادی. القصه با رو گشتاندن انجنیر راوی قل از رفیقان هردو رفیق را از جلسه بدر انداختندی.
و قصه رسید به سنه 1371ه.ش. بر سر نوشتن تاریخ این قسمت. چنان آقایان نقل علی، حقساز، فارسی نژاد، مولوی سیاسرستیز، راوی قل و جناب وردک به سر و کله هم بزدندی که ناگهان مولوی بت شکن از سمت جنوب اطاق با شلاق خویش وادار به راندن و خاموش ساختن اینها بشدی که فارسی نژاد به ملک فارس فرار بکردی حقسازبه گوشه یی از اطاق دست به مقاومت بزدی و راوی قل راهی ترکستان بشدی مولوی سیاسرستیز هم به حقسازپناه ببردی و نقل علی هم به کوه پایه های کوه بابا و هندوکش سرگردان بشدی. همین بود که موضوع مقاومت و جهاد هم از تاریخ زدوده بشدی و افتخاری و حقایقی به تاریخ لازم به نگاشتن نبودی چون این موضوع به وحدت ملی زیان ها برساندی. پس هرچه از کشته پشته ها درین ملک ساخته بشدی کابل به ویرانه مبدل بشدی و ناکستان های شمالی به خاکسترستان مبدل بشدی و بت بامیان به سنگریزه مبدل شدی و به یکاولنگ نسل کشی بشدی و هزاران حقایق دیگر به زباله دان وزارت معارف بسپردندی چون به صلاح این شرکت ها و بازرگانان نبودی.
پس تاریخ جدید این ملک به 225 سال از 1747 الی 1972 و از این ده سال قبله عالم شاه شیران فقط به قانون اساسی جدید و لویه جرگه بابای ملت بسنده شدی، نگاشته بشدی و طفلکان هم از کار مشق 5000 سال آسوده گشتی و سر کاتب، غبار و فرهنگ یکبار دیگر در قبر به سنگ لحد بخوردی.
این بود تاریخ حقیقی ملک خداداد افغانستان و به نام فاروق الاخبار مسمی گشتی.
نگارنده بازبین