اندر باب بی بی مهرو و پوهاند عبدالقیوم وردک
در سنه 1390 ه. ش در قلمرو شاه شیران قبله عالم حامدشاه خان کرزی که در دربار او وزیران و مستشارهای عاقل، عالم، بادرایت و دوراندیش زیاد بودی که یکی وزیری بودی اندر طایفه همیشه مقرب دربارها یعنی وردک، که نرده های ترقی را به سرعت باد طی بکردی و مقرب خاص و همدم یاور مخصوص قبله عالم بشدی. او را فاروق خان وردک نامیدندی. وی که گویند سر رشته در دارو شناسی بداشتی و این علم را از کشور همیشه دوست همسایه شرقی که در شبانه روز هشتادو شش هزارو چهارصد بار از روی پاکی و خلوص نیت الطاف خیر به ملک خداداد حامدشاه خان مینمایندی، در آن دیار مهارت در این رشته را بیاموختی.
قبله عالم هم از روی نمک شناسی و ارادتی که به آن کشور همسایه دارد و ایمان خاص به دارالعلوم ها و دستپروده های آن دیار دارد با یک تصمیم دوراندیشانه عاقلانه وبا استخاره ملاهای آی اس آی فاروق خان را محرم راز و سمت وزارت معارف بدادی.
فاروق خان هم از آنجائیکه دارو شناس بودی و با تأثیر و خواص داروها آشنا بودی قسم به ردا قبله عالم بخوردی که از تمام فنونی را که در دارالعلوم های ملک پاک بیآموختی برای مداوای طفلکان و مدارس این دیار بکار خواهد بردی و به شکل مرسوم در عنعنه قبیله وی خویش کتب و مدارس را نظم خواهد دادی.
در نخست نام سیاسران را از کتب طفلکان حذف بکردی و بگفتا که طفلکان را نشاید که در هنگام سبق آموختن نام ننگ ناموس وسیاسران را به زبان بیاورندی. میلیون ها درهم اتازونی را که دوستان نصرانی قبله عالم به این دارالاسلام ذکات بداندی صرف اصلاح این کتب بشدندی. بلاخره کتب طفلکان به رسم و عنعنه قبیلوی مطابقت بکردی. از این خرد وی دیگر وزیران و وکیلان حیرت ها بکردندی و تشویق ها این وزیر داروساز را بکردندی.
بعداً این وزیر نظر به کتب ادبیات دری انداختی و بگفتا که چرا در این کتب از شاعران فارسی زبان بنوشتندی. ما از خود ننگ و ناموس بداشتمی و ما را نشاید که مفاخر همسایه غربی که با ما نه لسان مشترک دارد و نه کلتور مشترک و نه هیستوری مشترک. باز رو به امیر خزانه بنمودی که او هم روزی طالب العلم در همان دارالعلوم های ملک پاک بودی. گقت صلاح مایان را نباشد که اندر کتب طفلکان مدح این همه بیگانگان بنوشتندی و این به صلاح وحدت قبیلوی نبودی. ما را از خود ننگ و غیرت همی بودی. امیر خزانه گفت که این از اهم امور بودی و ما را در خزانه درهم های اتازونی زیاد برای زدودن لکه ننگ وعار موجود بودی. باز درهم های اتازونی امیر خزانه به وزیر وردک بدادی و کتب جدید ادبیات دری را توسط هئیت تألیف و ترجمه نا دری زبان ها اصلاح بنمودی. و نام و آثار تمام بیگانه های فارسی زبان را از آن بیرون بکردی. باز هم دیگر وزیران و وکیلان به درایت این وزیر احسن بگفتندی و از این خرد بیهوش شدندی.
القصه روزی این وزیر در دربار خود متوجه بشدی که مدرسه ایست در بلد کابل که در آن طفلکان سیاسر سبق آموختندی. نام این مدرسه از سنه های ماضی بی بی مهرو بودی. وزیر که این نام را خلاف عرف و رسم قبیله دانستی سوال بکردی که این بی بی مهرو کی باشد و چرا مدرسه یی به قرب ما به نام یک سیاسر بگذاشتندی. بعد معلوم شدی که در روزگار ماضی این بی بی مهرو در بلد کابل یک داستان عشقی هم بداشته بودی پس این نام را باید در جاه بحذفیدی تا دامن قبیله را از لکه ننگ پاک بکردی. وزیر دانا در جا بفرمودی که با این نام منحوث مؤنث آینده طفلکان را خراب بشدندی. پس تصمیم بگرفتی که نام یکی از نزدیکان نرینه اش را به آن مدرسه اطلاق ینمودی که هم طفلکان را آینده تربیت خوب قبیله بشوندی و هم این نام از این طفلکان سیاسر مواظبت بنمودی.
و همین بود که بی بی مهرو را معدوم بساختندی و آن مدرسه را لیسه نسوان پوهاند عبدالقیوم وردک نام بنهادندی.
بازبین