محمد یوسف
تدویر گنگره « حزب واحد» خواست موافقان ومخالفان
بتاریخ15.12.2011 کنگره «حزب واحد» در پایتخت کشور، شهر کابل دایر گردید که سایت وطن ارگان نشراتی شورای اروپای حزب متحد ملی خبر و موارد از محتوای کار کنگره «حزب واحد» را به نشر رسانیده است. در قسمتی ازآن آمده است : « درکار کنگره از جمله 472 تن نماینده گان منتخبب شورا های ولایتی و شورا های بیرون مرزی به تعداد 383 تن از هر دو بخشی ادغامی حزب واحد « حزب متحد ملی و نهضت فرا گیر » اشتراک نموده بودند. هچنان از حضور نما ینده گان سایر احزاب ویا نماینده گان سایر محور ها وشاخه های منشعب ح د خ ا (حزب وطن) نیز یاد دهانی گردیده است که چهره های سر شناسی چون ظهور رزمجو، رشید ارین، وتنی چندی از کادر های حزب دیروز نیز به چشم می خورند. و متصل به خبر متن «بیانیه اساسی گنگره حزب واحد»که توسط محترم نورالحق علومی به گنگره اراییه گردیده است نیز به نشررسیده است.
خوا ننده عزیز!
من منحیث عضو دیروز ح د خ ا و حزب وطن ازینکه سر نوشت سیاسی کشورم وچگونگی نقش، سهم، رول و جایگاه همرزمان دیروزم با وجود همه دور شدن ها پراگنده گی ها وتشتت تشکیلاتی موجود برا یم بی ارزش نمی باشد، خواستم دیدگاه هایم را در قبال تدویر کنگره حزب متحد ملی و موضع گیری های رفقای نهضت فرا گیر، با همه آنهای که علاقمند مسا یل ازین گونه هستند شریک سازم. به عقیده من اگر شیوه برگذاری، کیفیت ومحتوای اجلاس، نقش وجایگاه آنرا به طور جداگانه سبک وسنگین گردد، در انصورت نفس تدویر کنگره حزب متحد ملی به نحوی پاسخ مثبت به خواست وتقاضای طرفداران و مخالفان وحدت میتواند تلقی شود ، زیرا مسله وحدت حزب متحد ملی با نهضت فراه گیر و ایجاد « حزب واحد» از مدت ها قبل مهر ا بطال بر جبین داشته ومدفون آرامگاه بی باوری ،خود محوری، وجعل ودروغ پراگنی گردیده بود. .و این موضوع به خصوص بعد از تدویر اجلاس مشترک هالند این دو حزب دیگر برای خاص وعام از چتر کتمان به صحنه عریان ظاهرومبرهن شد. هیچ طرفی شرط وشرایطی طرف مقابل را نمی پذیرفت، عدم پذیرش در سطوح فکری، تاریخی،تکتیکی، وتشکیلاتی چنان عمیق و بیگانه ازهم بودند که دیگر خوش بینی به آن نوعی خوش باوری میتوانست تلقی گردد . علاوه بر مسایل اصولی و ضروری بالا شوق وعطش پادشاهی نیز بنزینی بود بر آتش نا بود کننده وحدت میان این دو حزب.
طرفداران و اعضای حزب متحد ملی جانب نهضت را وبرعکس طرفداران واعضای نهضت جانب متحد ملی را به انواع واقسام اتهامات وارد و نا وارد متهم ساخته و جهان را فقط در آیینهء اقبال سکندری خود می دیدند. اگر اینجا و انجا عضوی، فردی، و یا هم جمعی بر کنش واکنش های اربابان امور انگشت انتقاد ویا نعره اعتراض بلند می کرد ، عدهء این انگشتان را کلک پنجم و این نعره ها را نعره تکفیر تعبیر مینمودند و عدهء دیگری هم از آنها شمشر و فرمان می ساختند ، در چنین یک فضای بالاخره لازم بود راهی سراغ شود، که تدویر کنگره حزب متحد ملی به این همه بگو مگو ها در حقیقت نقطء پایان گذاشت. انهای که میخواستند گنگره دایر شود به هدف شان رسیدند زیرا گنگره دایر شد وفعالیت مستقلانه حزب متحد ملی به گونه وشیوهء که اعضای آن حزب می خواستند از سر گرفته شد. بدون شک هدف کنگره که همانا وحدت دو حزب و ایجاد یک حزب جدید با اهداف و وظایف متناسب به شرایط زمانی و جغرافیایی جدید افغانستان بود بر آورده نشد، اما با کسب تجارب از روند تدابیر چندین ساله وشناخت بهتر، عمیقتر و دقیقتر از اشخاص وچهره های مطرح و تصمیم گیرنده در هر دو طرف دروس جدیدی به گنجینه معاملات و گفتمان های سیاسی احزاب بی شمار کشور اندوخته شد.
اگر خواسته باشیم مکثی بر چگونگی کیفیت کاری، به خصوص بیانیهء اساسی گنگره داشته باشیم بدون شک با کمال تاسف جسم را مشاهده می کنیم که از عدم حضور روح و روان زنده، متحرک، سازنده ، جوینده، منتقد وپاسخ گو به نیازهای جامعه و جهان رنج میبرد. همان کلیشه گرایی، خود ستایی و خود محوریی، عام پردازی، فرار از بیان روک وراست پرابلم ها، عدم اراییه ارقام وفاکتهای تکان دهنده جامعه، نبود پیشنهاد ها و راه های مشخص بیرون رفت از معضلات اجتماعی- سیاسی وحتی حزبی نشانه های اند که سراپای بیانیهء اساسی گنگره را در بند و زنجیر گرفته است.به گونه مثال در اغازین قسمت از بیانیه امده است.
« کشور های بزرگ جهان و همسایگان نا مهربان افغانستان هر کدام در کشور ما اهداف آزمندانهء خود را دنبال کرده وبازی های جداگانه را پیش می برند. » ولی از کشور ها نامی برده نمیشود ویا اینکه اهداف آنها چیست سخنی در میان نیست ، همسایگان نا مهربان چه می خواهند از کدام طریق، توسط کی ها ....وانها کدام یک از همسایگان ما هستند وبه اساس تقسیم بندی مهربان ونا مهربان همسایگان مهربان ما کی ها هستند ،چیزی وجود ندارد. ویا هم در قسمتی دیگر بیانیه ی اساسی که به نظرم خیلی ها جالب وخنده دار میتواند باشد می خوانیم. « ..... بیشترین مساعی را در داخل و خارج کشور در راه « یکی سازی » احزاب سیاسی دارای اهداف « واحد » به خرچ داده که مثال برجسته آن وحدت دو حزب برادر – حزب متحد ملی و نهضت فرا گیر است.» من کلمات یکی سازی و واحد را در قوس ناخنک به خاطر گرفته ام که از نظر من مفاهیم مورد نظز را استعمال کلمات نا مناسب اسیب می رسانند. یکی سازی احزاب و وحدت احزاب از نظر محتوا و وظایف با هم تفاوت دارند.و همچنان اهداف واحد دو حزب نیز میتواند قابل بحث باشد. و اما موضوع اصلی اینکه وحدت دو حزب نامبرده مثال زده میشود جدا" قابل مکث است . از آنجاییکه اسناد حکایت دارند رییس نهضت فراگیر محترم شیر محمد بزرگر واعضای بلند مرتبه آن حزب در کار کنگره شرکت نداشته اند وهیچ گونه نقش و جایگاه و مقام در سطوح رهبری حزب بعد از کنگره نیز ندارند ، پس چگونه میتوان از وحدت این دو حزب سخن داشت و بدان نام کنگره حزب واحد گذاشت. حرف مسلم اینست که هیچ گونه وحدتی و حزبی واحدی نه وجود داشت ونه هم وجود دارد ونتایج تلاش های سال های چند، همین هست که است. ما نباید از گفتن واقعیت ها هراس داشته باشیم زیرا به همان پیمانهء که بیان شفاف و صریع واقعیت تلخ است بهمان پیانه کتمان ان دشوار وتحریف و وارونه سازی ان مضر و اسیب رسان میباشد. بهتر بود برگذار کننده گان کنگره متحد ملی بطور اشکارا مشکلات موجود میان دو حزب را به کنگره اراییه نموده از سر گیری فعالیت حزب متحد ملی را با برنامه و اساسنامه قبلی و یا هم با وارد اوردن تغیراتی در آن اعلان می داشتند. در عین زمان به پروسه مذاکرات خود با جانب نهضت در مقیاس کمیسیون های جداگانه ادامه میدادند. اما جا زدن کنگره متحد ملی به جای کنگره حزب واحد عمل است که باعث سبک شدن وزنه حزب متحد ملی می گردد. چنانچه همین اکنون حتی بخشی از اعضا و مسولین دیروزی حزب متحد ملی مخالفت شان را با تدویر کنگره ابراز نموده اند.
و اما در مورد موضع گیری حلقات نهضت فرا گیر در قبال کنگره حزب متحد ملی باید یاد اور شد که با تدویر جلسات ، صدور اعلامیه ها و نشر نبشته ها به خصوص در مقیاس شورای اروپای این حزب تدویر کنگره حزب متحد ملی را تحت نام کنگره حزب واحد، یک جانبه وحدت شکنانه و فاقد اعتبار برای جانب نهضت فراگیر دانسته اند.در مضمون که تحت عنوان « در همایش متحد ملی چه گذشت» در سایت بامدادنشر شده است این جملات توجه ام را به خود مصروف ساختند.
« «پرداختن به چند و چون همایش مورخ 24 قوس 1390 متحد ملی شاید اکنون برای پروسه وحدت که بنا برعوامل معلوم به شکست انجامیدهیچ سودی نداشته باشد زیرا این همایش نه تنها فرضیهء ناکامیی وحدت را به واقعیت تلخ مبدل ساخت بلکه بی اعتمادی عمیقی را در بین اعضای حزب واحد و مجموع نیرو های همسو سبب شد که احیای ان به جز ازتغیر در وضعیت کنونی و کنار رفتن عناصر باز دارنده در راه همگرایی نیرو ها و سازمان های هم سوء غیر متحمل بنظر میرسد.» من می خواهم توجه دوستان را به مفاهیم «عوامل معلوم، بی اعتمادی عمیق و تغیر وضعیت کنونی وکنار رفتن عناصر باز دارنده» مبذول دارم باز هم بازی با کلمات، حاشیه رفتن، ذهنی گری ، خود محوری ، بروز تنفر و بد بینی، قضاوت های دگم کهنه و یک جانبه، اگر عکس آنست چرا توان، شهامت وصداقت افشاء عناصر که به ضم شما معلوم اند وجود ندارد، آیا عناصری معلوم را که شما تشخیص داده اید صرف در بین اعضای متحد ملی وجود دارند و یا هم جای برایشان در میان اعضای نهضت فراگیر در نظر گرفته اید.؟
دراغاز وانجام نبشتهء «در همایش متحد ملی چه گذشت» کلمه بامداد تحریر گردیده است. بدون شک باور شما اینست که بامداد ارگان نشراتی شورای اروپایی حزب تخیلی واحد میباشد که اکنون به باور نبشته شما « فرضیه ناکامی به واقعیت تلخ مبدل گردیده است» پس چرا محرر ویا هم یکی از مراجع طویل وعریض شورای اروپای مسولیت تحریر نبشته ذکر شده را ندارند. نشود هراسی، چلی وچمی در قفا باشد. بعد محرر مینویسد که تدویر کنگره بی اعتمادی عمیقی را در بین ...... سبب شد. اگر پرسیده شود که آیا قبل از تدویر کنگره بی اعتمادی در بین اعضای حزب واحد وجود نداشت.؟ آیا همین بی اعتمادی بین دو طرف یکی از عوامل تدویر کنگره شتاب زده نه شد.؟ جواب شما چه خواهد بود. بدون شک این بی اعتمادی از مدت ها قبل میان این دو طرف مشهود بود، بنابرین علت را جای معلول ومعلول را جای علت نگاشتن کاریست نا ثواب. بالاخره تغیر وکنار رفتن ! ای کاش محرر اندکی دیدگاهش را در مورد تغیر بیان میداشت تا می شد از تغیر اوشان تصور روشنتر در اختیار میبود زیرا واژه تغیر از یک طرف دارنده مفهوم وسیع از طرف هم واژهء ورد زبان ها و مد روز گردیده است. چپ، راست مسلمان، یهود ونصارا ،طالب ملا، اخوند، اخوانی ،کمونست، سوسیالست، وحتی کرزی و ملا عمر نیز حرف از تغیر دارند .مسیر طی شده وحدت خواهانه احزاب متحد ملی و نهضت فراگیر بار ها بر ضرورت تغیر تاکید داشته است اما درک و ضرورت تغیر محتوای و اهداف ان برای دو حزب یکسان نبوده است. که به باور این قلم یکی از عوامل کلیدی ناکامی پروسه وحدت نیز همن دید گاه های متفاوت بر درونمایه و بیرونمایهء تغیر میباشد. ازین رو لازم است بجای استفاده بی جان و عام تغیر، به استعمال مشخص آن پرداخت تا تغیر را که نهضت فراگیر خواهان ان میباشد شناخته شود.بگونه مثال محترم علومی و شاید هم اعضای حزب متحد ملی رفتن در ایتلاف تغیر وامید را یک تغیر می دانند ولی در نهضت فرا گیر اکثرا آنرا به باد نشخند گرفته و یک عقب گرد، همکاری با ارتجاع و....... وانمود می سازند.
اکنون هم موضوع کنار رفتن واقعا این موضوع جالب و در خور مکث میباشد زیرا در فرهنگ پر بار کشور ما منجمله در فرهنگ سیاسی و حزبی ما سنت بسیار پسندیده معقول دموکراتیک وپذیرفته شده کنار رفتن به خصوص در رده های بالایی اصلا وجود نداشته است، به عوض فرهنگ کنار زدن همیشه در همه جا ودر همه سطوح راه یافته است. شما که حکم به کنار رفتن نموده اید آیا میتوانید بگویید کی ها و به چه دلیلی باید کنار روند.؟ بدون شک قبل از اسم بردن حجت، دلیل وبرهانی باید وجود داشته باشد ولی تا کنون درجمع حزبی ها به خصوص کادر ها و رهبران زنده، چهره های را سراغ دارید که خود را مسول زشتی های انجام شده ویا به زبان حزبی از خود انتقاد نموده باشند؟ اما برعکس در توجهه کاستی ها ودر نشانه رفتن به سوی دیگران و یا به اصطلاح عامیانه در« انداختن برف بام خود به بام دیگران» اگر مدال و یا نشان وجود می داشت شاید همهء مان درین عرصه قهرمانان چندین مرتبه ء می شدیم.
پروسه وحدت خواهانهء که از همان آغاز به اثر فشار صفوف واز سطوح پایانی هر دو حزب ، نهضت فراگیر و متحد ملی آغاز گردیده بود و اکنون در نتیجه اختلافات ایدیا لوژیکی، سلیقوی، گروپی، خود خواهی ها و بالاخره در نتیجه جنگ به خاطر پوستین ملا نصرالدین ویا رهبر شدن ونه شدن فقط وفقط در حلقات رهبری به نا کامی انجامید ، ایا میتوان انتظار داشت که محترم علومی ویا هم تنی چند از شورای رهبری متحد ملی به خاطر نا کامی پروسه وحدت و بازی با احساس و ارزو های وحدت خواهانهء صفوف هر دو حزب از پست ها و مقام های شان کنار روند ؟
آیا می توان انتظار داشت که محتر شیر محمد بزرگر ویا تنی چند از حلقه رهبری نهضت به خصوص شورای اروپای آ ن که از نظر برخی محافل وچهره ها نزدیک به آنها رول مهمی را درین پروسه داشته و گویا منحیث مجریان عقب پرده عمل نموده اند ، با اعتراف به نا توانی مدیریت پروسه وحدت از پست ها و مقام های شان کنار روند ؟ اگر شخصی با جر اتی به دو سوال بالا پاسخ میداد بدون شک می گفت .« خواب است و خیال است و محال است و جنون»
منحیث حسن اختتام می خواهم عرض نمایم بهتر است بجای تیوری دموکراسی عمل مان را به زیور دموکراسی تزیین داریم. بجای مخالفت با مخالفین زیستن با همی را بیاموزیم. بجای تخریب، تحقیر وتوهین دیگران ارزش ها و بر تری های خود را عرضه داریم. هیچ گاهی حق انتخاب، حق رای و تصمیم گیری دیگران را کم بها ندهیم . هر روزو هر ساعت باید از زنده گی بیاموزیم از عبودیت و معبودیت بهراسیم وزنده گی را در دوام و تنوع آن در یابیم.
با عرض حرمت
محمد یوسف از کشور دنمارک.