خلیل رومان
جنبش مشروطیت و درس های برگرفته از آن
خوش هستم که درین گردهم آیی با شکوه دعوت شده ام و شانس یافتم که در بارۀ جنبش مشروطیت و مشروطه خواهان و تاثیر آن ها بر روند سیاسی- اجمتماعی بعدی کشور صحبت می کنم. تدویر این گردهم آیی به منظور گرامی داشت جنبش مشروطه خواهی، نمانانگر توجه به یکی از مهم ترین و اساسی ترین مقطع آغاز گر تاریخ نو افغانستان می باشد. ازین روی اجازه می خواهم به برگزار کننده گان این محفل، بهترین شادباش های خود را پیش کش کنم. این کار در خور و شایسته مبارکتان باد.
آریانا، خراسان و افغانستان بنا بر جایگاه جیوپولیتیک و جیو اکونومیک خود، از صد ها سال قبل از میلاد تا امروز معروض ده ها تاخت و تاز خارجی از اسکندر مقدونی تا زمان ما بوده است. خیزش های ملی در برابر این تجاوز ها، بیشتر بر مدار نبرد با متجاوز و دفع و طرد حاکمیت خارجی شکل گرفته است. حملۀ کورش در 535-529 ق.م، شروع این لشکر کشی های خارجی در سرزمین ما بوده است. بعد اسکندر مقدونی در 330- 327 ق.م، همسایه های غربی، مغول ها و ترک ها، عرب ها، انگلیس ها و روس ها، تا تروریزم جهانی در هیئت القاعده، بر این سرزمین تاخته اند و به ر استی که با خیزش های ملی و پایداری سرسخت رو به رو شده اند. تاریخ گواهی می دهد که با روفتن تجاوز گران و کسب آزادی از خارجی ها، تداوم نظام سازی و ادارۀ کشور به دست مردم و یا نماینده گان آنان دچار لگنش و سکته های درد آور شده است. به روایت دیگر ما در روریارویی و بیرون کردن دشمنان خیلی قربانی و دلیری نشان داده ایم، اما در تداوم ملت سازی و حاکمیت قانون و عدالت پروری که ضمانت های مهم دموکراسی به شمار می رود، با مشکل روبه رو شده ایم. این ویژه گی نه تنها مربوط مردم ما، بلکه به درجه های متقاوت، خاصۀ کشورهای شرقی نیز می باشد. در شرق در کل و در سرزمین ما به ویژه شخصیت مداری و اعتقاد به ظل الله و فرۀ ایزدی، سایۀ خدا و امیر المومنین ها سایه افکند و مدت های دراز تاریخ را از استبداد شرقی و اختناق مردم سالاری پر کرد. به گونۀ نمونه، وصف هایی که انگلیس ها برای یک حاکم دست نشانده به کار برده اند، در صفحۀ 77 سراج التواریخ، در بارۀ شاه شجاع چنین نگاشته اند: " حضور باهرالنوار اعلیحضرت فلک رفعت، قمر طلعت، ناهید بهجت، عطارد فطنت، خورشید مرتبت، بهرام طولت، برجیس سعادت، کیوان منزلت، سکندر خشم، جمشید خدم، قاآن دربان، قیصر پاسبان، ظل ظلیل کردگار جلیل، حامی مراسم معدلت، ماجی آثار بدعت الموئید بتائید اله پادشاه شهریار کابل". کار برد این مناقب و لقب ها حتی تا زمان ما- تا امروز به گونۀ های مختلف ادامه دارد.
و اما جنبش مشروطیت در افغانستان، در چنین فضا و هوایی بنا نهاده شد. حکومت مطلق العنان و استبداد شرقی که ترس مبنای هر نوع تعامل با مردم بود و حاکمیت توجه مطلق خود را بر جمع آوری مالیات کمر شکن و تقویۀ نظامی برای سرکوبگری حریفان و دگر اندیشان معطوف می کرد. " تا جایی که اسناد و مدارک ثقه گواهی میدهند عمدتاً آغازگران نهضت مشروطه بیشتر از هر انگیزه دیگری از جرایدی چون " صور اسرافیل" و " حبل المتین" که بزبان فارسی در کلکته نشر می شد تاثیر پذیرفته اند". البته باید نقش و اهمیت" عروة الوثقی" را نیز نباید نادیده گرفت.
خدا بیامرز غبار می گوید: « ... این قشر روشنفکر در پایتخت بیشتر گرد سه مرکز می چرخید : یکی لبرال های دربار که خواهان ریفورم در داخل رژیم موجوده بودند ... و اما مرکز عمده روشنفکران دیموکرات که بر علاوه ریفورم ، تبدیل رژیم مطلق العنانی را بر رژیم دیموکرات می خواستند ، لیسۀ حبیبیه بود ... دسته سوم روشنفکران منفردی بودند که خارج حلقهِ دربار و هم خارج حلقه مدرسه حبیبیه قرار داشتند، و بعضاً بین هم روابط رفیقانه سیاسی داشتند .... »
درین جا باید اضافه کنم که روشنگری ها و پیکار سید جمال الدین افغانی در منطقه و افغانستان برای فراهم کردن زمینه ها و پیش زمینه های نهضت مشروطه و آموزش ها و تاثیر های که در تربیۀ مردان بزرگ این نهضت داشت، فابل یاد آوری می باشد.
سخن کوتاه این که، با اثر پذیری از انکشاف های کشورهای خارجی و برداشت های نهضت روشن فکری افغانستان، مشروطه خواهان بعد از پیگار های گران و تحمل رنج ها بی کران، به بنیاد گذاری حکومت مشروطه به جای حکومت مطلقه و تصویب قانون اساسی به نام نظام نامۀ اساسی کامیاب شدند. به همت مشروطه خواهان اول و دوم، گذار از شاهی مطلقه به شاهی مشروطه با پادشاهی شاه امان الله انجام شد و نظام نامۀ اساسی نیز تصویب شد.
مادۀ یکم"نظام نامه" به حاکمیت ملی اشاره کرده است: افغانستان در اجرای امور داخلی و خارجی خود کا ملاً آزاد و مستقل است". اصطلاح "آزاد" بر آزادی های مدنی مردم و " مستقل" بر اختیار تام در امور بین المللی دلالت می کند. برخی از ماده های این نظام نامه که در گذشته سابقه نداشت این هاست:
مادۀ نهم: تمام مردم افغانستان دارای آزادی فردی اند و از هرگونه تجاوز بر آزادی های فردی دیگران منع می باشند.
مادۀ دهم: حریت فردی از هر گونه تعرض و مداخله مصوون است، هیچکس جز به اساس حکم محکمۀ شرعی و نظامات مقننه توقیف یا مجازات نخواهد گردید. برده گی ملغی است، هیچکس نمی تواند دیگران را به صفت برده وغلام استخدام نماید.
" در مادۀ یازدهم آزادی مطبوعات، در مادۀ دوزادهم حق انجام فعالیت های اقتصادی چون تاسیس شرکت های صناعتی و زراعتی تضمین شده است. در مادۀ چهاردهم، تعلیم و تربیۀ رایگان اتباع مسلمان و در مادۀ پانزدهم آزادی تعلیم و تدریس پیروان مذاهب دیگر در افغانستان چون هندوها و یهودی ها ضمانت شده است. و درمادۀ شانزدهم کافۀ اتباع افغانستان به حضور شریعت و قوانین دولت، دارای حقوق و مسوولیت های مساوی در برابر دولت اند".
"در خور یاد آوریست که " نظامنامۀ اساسی " عهد امانی که نه فقط دستاورد ملموس مشروطه خواهان دوم بلکه بازتاب مستقیم آرمانهای دموکراتیک مشروطه خواهان اول هم بود که آن هدفها را در مرامنامۀ شان درج کرده بودند و در مواردی برایش جان باختند."
"از محامد دیگر آن سند ماندگار، لغو نظام غیر انسانی بردگی می باشد که جزء مناسبات اجتماعی شده بود و در درازای تاریخ، هزارها بردۀ خانگی، سرایی و درباری در خدمت سلاطین، زمیندارها و قدرتمندان جان باختند و تا آن وقت هیچ فرمانروایی جرئت نکرده بود که نسخ و ابطال آن رسم ظالمانه را در قانون بگنجاند. حسن دیگر آن نظامنامۀ اساسی منع شکنجه، زنده به گور کردن، تیل داغ کردن وقین وفانه کردن می باشد.
همچنان استقلال قضا، بر خورداری متهم از گرفتن وکیل مدافع و حق دفاع از خود می باشد که در پیشینۀ مناسبات قضایی افغانستان بی سابقه بود. همچنین علنیت وآزاد بودن محاکمه امتیاز دیگری بود که می توان به پای آن کدُ مدنی حساب کرد.
آزادی های دموکراتیک شهروندی چون آزادی گفتار، آزادی ادای مناسک مذهبی، مصئونیت مسکن، رعایت محرم بودن مراسلات، تساوی جوانب دعوی- از هر قوم و قبیل- در برابر قانون و محاکم، حق یک سویۀ استخدام در ادارات دولتی و استفادۀ برابر و بدون تبعیض از فرصت ها، از مزایای دیگر نظامنامۀ اساسی بود. مصئونیت ملکیت و آزادی تشبثات خصوصی، اجباری بودن تعلیمات ابتدایی ارزش های دیگری بودند که در آن نظامنامه درج شده بودند".
اما چرا این نهضت بی سابقه در تاریخ افغانستان نهادینه نشد و امروز همه روشن فکران و روشن گران کشور با اندوه فراوان برای این حرکت تکان دهندۀ تاریخ که خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود، حسرت می خورند؟ درس هایی که نسل امروز ما از آن باید فرا گیرند، کدام هاست؟
· این نهضت پایگاه و خاستگاه شهری داشت و در نبرد با محافظه کاران داخل دربار، و بیرون آن توان پیشروی و ایستاده گی را نیافت. مشروطه خواهان به سبب نداشتن پایگاه مردمی، با فرجام تلخ و مصیبت بار مقابل شدند. مشروطه خواهان اول یا بدار آویخته شدند، یا لقمۀ توپ گردیدند و یا در زندان ها پوسیدند. مشروطه خواهان دوم بشمول شاه امان الله که در سرکرده گی نهضت قرار داشت با جهل و عکس العمل خشن نیروهای سنتی و دسایس دولت انگلیس مقابل شدند و یک شکست کلان را تجربه کردند؛
· تحمل نکردن مخالف و سرکوب خشن همراه با قساوت، برای یک دورۀ دراز به کار های سیاسی- اجتماعی فرصت نداد؛
· در نو اندیشی و سنت پروری پلۀ ترازو به سود دومی بود. امروز که صد سال از بنیاد گذاری جنبش مشروطیت می گذرد، هنوز هم پای نو آوری در برابر سنت می لنگد و سایۀ شوم سنت و محافظه کاری بر زنده گی سیاسی و اجتماعی کشور گسترده است. دموکراسی ای که امروز تجربه می کنیم، محتوای جدیدی است که در ظرف کهن می جوشد و رنگ و بوی آن ظرف را به دوش می کشد، که چنانکه گفته اند الضدان لایجتمعان، شدنی و بودنی نیست.
· نهضت مشروطه که بازتاب واقعی نیاز های آن زمان بود، ادامه نیافت. حتی مدت ها بعد از آن، حزب ها و جمعیت هایی که با الهام از مشروطه خواهی های فعالیت سیاسی- اجتماعی را سر رشته کردند، با لولیدن به چب و راست و انحراف از خط مرامی شان جانب بیگانه را اختیار کردند. نیت ها، برنامه ها و کارهای آنان صلابت و حقانیت مرام و اقدام مشروطه خواهان را نداشت.
· از نظر نگارنده درس هایی که از جنبش مشروطه گرفته می شود، مهم ترین آن تعهد استوار به قول و قراری که بر ارزیابی واقعیت های جامعه و سبک و سنگین کردن توانایی های عملی متکی است ، می باشد. سوگ مندانه ما این کمبود را در هر جای و در هر مورد به پیمانه زیاد مشاهده می کنیم.
· پاک بازا ن جنبش مشروطیت وفاداری بی خدشه به مرام ساده و ده ماده یی خود داشتند. عدول و معامله با مرام شان را در هیچ حالتی و هیچ موقعیتی روا نمی دانستند. اما با دریغ که پس از آن، معامله ها و انحراف ها به مد روز و امر معمولی بدل شد. سود شخصی، امتیاز ، چوکی و مقام به عنعنۀ بد ودامنه بدل شد و تا هنوز با شدت ادامه دارد.
· چنان که اشاره شد، مشروطه خواهان در بنیاد گذاری حرکت شان از تاثیر کشورهای خارجی و مشروطه خواهی های اروپایی مایه گرفت، اما بر تحلیل حالت اجتماعی و سیاسی کشور و ارزیابی امکان های خودی استوار بود. امروز تقلید محض حتی در شکل و ماهیت به گونۀ تباه کننده رواج یافته است.
· مشروطه خواهان اول و دوم، دارای ساختار وسیع و ملی بودند. سایۀ قوم گرایی، زبان گرایی، اصل و بدل، سمت و مذهب، تعصب و تبعیض در آن راه نداشت. امروز سوگمندانه این گرایش ها در حد بلندی قرار دارد و آیندۀ نسل های ما را مخدوش کرده است.
به هر روی هر چه زمان بگذرد، انکشاف ها یکی بعد دیگر میدان زنده گی اجتماعی و سیاسی را در نورد، بازهم اهمیت جنبش مشروطیت و تعهد و سر سپرده گی مشروطه خواهان اول و دوم، سر مشق و آویزۀ گوش پیش قراولان خواهد بود.
روح شهیدان و رفته گان جنبش مشروطه خواهی افغانستان شاد باد
روی کرد ها:
1- نهضت مشروطه خواهی مطلع و مبدای دروان جدید در تاریخ افغانستان، نوشتۀ داکتر اکرم عثمان؛
2- افغانستان در مسیر تاریخ، میر غلام محمد غبار،
3- افغانستان در پنج قرن اخیر، میر محمد صدیق فرهنگ،
4- جنبش مشروطیت در افغانستان، عبدالحی حبیبی؛
5- مبارزه دپلماتیک قدرت ها در افغانستان، ترجمه عزیز آریانفر؛
6- کلکسیون های انیس دهۀ 60 شمسی.
این بیانیه در سیمینار" سیر مشروطه خواهی و دموکراسی در افغانستان" خوانده شده است.