انجنیـر خلیـل الله روفی
کیها شرمسارتاریخ اند ؟
بهمانگونه که مردم جنگ زده وبی روزگارما درگام نخست شدیداً تشنهً آب ونان ونیازمند امنیت وسلامت خود اند، بهمان گونه فراموش نشود که بخاطررهائی خود ازرنج وفقر وبدبختیهای دوامدارکه ازجانب خود کامگان استبداد برآنها تحمیل شده، حقوق انسانی وشهروندی شان به تاراج رفته است، همچنین تشنهً فریادهای دادخواهانه وحرکت خود جوش مردمی بخاطرریشه کن سازی این نا برابری های وحشتناک درجامعه اند تا این حرکت بیک نیروی تکاندهندهً وسازمان یافتهً ملی تبدیل شده وراه رسیدن بیک تغییربنیادی را درکشورهموارسازد. زیرایگانه بدیلی که میتواند افغانستان راازین سقوط خطرناک نجات دهـد، همانا اجماع ملی است.
هرچند مقولهً اجماع ملی هم یک آرمان تصوری است زیرا همین ملت است که امروزدرگنـد اختلافات زبانی، برتری خواهی نژادی وقبیله سازی گرفتاراست بویژه ارکان نظام حاکم که هیچگاهی ظرفیت ملت سازی راآگاهانه ویانا آگاهانه به آزمون نگرفته است، ولی بازهم زمانیکه پرسش مرگ وزنده گی ویا بربادی آبرو وحیثیت وهویت ملی کشورمطرح بحث باشد، که اینک آژیرآن بگوشها طنین اندازاست، آنوقت است که وجدانهای سربلند و آزاده اندیش تنهاوتنها به آبرو و مقدسات کشورمی اندیشنـد ومنافع ملی را بالاترازهرچیزدیگری حتا بقیمت جان خود ارزش داده وخود فروشان معامله گرراجداً متوجه میسازند تا ازصاعقهً تجزیهً خاک وناموس شکنی که اینک با تمام قوت، دربازی دستان ویرانگر استخبارات آی، اس، آی، ومزدوران معلوم الحال اوبه گردش درآمده است، برحذربوده بیشترازین با سرنوشت کشورومردم خود بازی نکنند.
ازهمینجاست که امروز به صداهای عدالتخواهی وحرکت جمعی اشد نیازاست تا حیثیت وآبروی بخاک نشستهً افغانستان دوباره به اوج عزت وسربلندی جا گیرد وهویت تاریخی آن ازسقوط و تجزیه وبی حرمتی نجات پیدا کند. ولی در برابر آنهائیکه چنین معامله گریهای ننگین را دربهای خون و سرنوشت مردم خود انجام میدهند ودربرابر حلقاتیکه دربازیهای کوچک قومی، نژادی وسمتی، حقوق شهروندی 25 ملیون اکثریت شریف کشوررا، با بی حرمتی وخودکامه گی تمام، به پای دشمنان این آب وخاک وبپای حامیان داخلی وخارجی آنها میریزند تا به ابقای سلطهً ننگین خود ادامه داده باشند، به مثابه تماشاچی بیحرکت نشـستن وصدائی نکشیدن، گناهیست بزرگ ونا بخشودنی که هنوزهم ثقلت فشارو محرومیت را برشانه های مردم ستمکش ما سنگین ترمیسازد وسرانجام هویت اصیل وفرهنگ چندین هزارسالهً شانرا به پرتگاه تباهی سوق میدهـد.
ما می بینیم که همین اکنون حوادث داغ سیاسی افغانستان درسطح منطقه وجهان بیک محشرسوزان عرض وجود کرده است، مگرباتاًسف بجای آنکه نظام حاکم با طرح یک ستراتیژی فعال سیاسی درهمکاری مشترک با نهادهای مدنی و دموکراسی وحمایت جامعهً جهانی، بدون ذلت پذیری به آستان تروریزم ودستگاهای جهنمی استخبارات همسایه گان، کارممکت سازی را با شایسته سالاری و تفکیک وطنپرستان ازجنایت کاران، به پیش میکشید، ولی برعکس امروزکار بجائی کشیده است که ارکان صلح وسیاست نظام، بخاطررضائییت برادران آزرده خاطر سرنوشت کشوررا درجهت دیگری رقم میزنند، جهتی که ازان بوی اسارت وتجزیهً کشور بالاست. هرباریکه اجندای پرونده سردرگم وسیاهی بنام پروژهً صلح باطالبان، داغ میگردد، تب سوزانی دل ودماغ دیگر تنظیمها وگروهای قدرت طلب را به شورآورده هریکی میخواهد ازدیگری پیشی بگیرد تا ترکهً بیشتری را از پیکرهً زخمی افغانستان ازیکسو، وسهم قوی تری ازقدرت سیاسی را ازسوی دیگر، برای خود دست وپاکند. نظام حاکم هم باهمان خصوصیت ذلت پذیری ازهرگروهی، بدون آنکه تشخیص دهد کدام آن آدم کش است وتبه کار، دستان کدام تنظیم بخون ملت رنگین است وهمین اکنون آب را به آسیاب کدام دشمن سرازیرکرده اند، به میزبانی می ایستد وبخواست آنها به گرمی پاسخ میگوید.
درمورد گفتگوهای پنهانی امریکا با طالبان، ایجاد دفترآنها درقطروبه حاشیه بردن دولت آقای کرزی وده ها معاملهً راست ودروغ وپنهان وآشکاردیگردرینمورد که برای مردم سخت دردسرسازو گیچ کننده گردیده است را، بگذاریم در جایش، که هیات اعزامی گبدین حکمتیار، مطابق برنامهً نکتائی پوشان حزب اسلامی، شامل تیم فعال ارگ ریاست جمهوری، باچه سراسیمه گی خودرا به آستان ارگ رساندند وازداعیهً میراث قدرت خواهی، مذاکراتی را باآقای کرزی انجام دادند وبعد دوباره راهی آنسوی خط دیورند گردیدند. پس ازچند روزکه شاید درسهم قدرت، بخواستهای شان پاسخ قناعت بخش داده نشده بود، همزمان باداغ شدن این مذاکرات باطالبان، آقای غیرت بهیرداماد حکمتیار، باکلمات تندی اعلام داشت اگر حزب اسلامی درگفتگوهای صلح به حاشیه کشانده میشود، شاید حزب ما بازبه مرکزمقاومت تبدیل شود که درآن صورت یک گروه کوچک میتواند بساده گی اوضاع را برهم زند.
اینست پیامی که تراژید مرگ وخون ووحشت رگبارخمپاره ها، ازمقرچارآسیاب وتخت زنبورک را درسالهای 73 و74 خورشیدی، درذهنیتها تازه میسازد ویکباردیگرمغزوروان مردم آوارهً کابل رابه تکان می آورد.
ازآنسوی دیگرشاخهً حقانی به حمایت آی، اس، آی درکمین نشسته تابا تهاجم وکشتار، خودرا درجریان مذاکرات فاتح میدان قلمداد کند. عربستان سعودی نیز، بحیث یک کشورنیرومند اقتصادی که پروژه های جنگ وبدبختی راازسالها به اینسوبالای مردم ما تحمیل کرده بازهم آرام ننشسته، ریسمان این بزکشی را بسوی خود وبسود سیاسی خود، کش میکند تا مذاکرات سه جانبه درریاض صورت گیرد.
ودرین میان بیچاره کرزی است که درمشوره باتیم قومی وبرتری خواه خود درکاخ ارگ، راه راازچاه گم کرده، بالاتراز دوسال است که دربرابرطالبها عرق جبین میریزد وتضرع سیاسی را پیشکش میکند مگرازسوی آنها باهیچ نوع چراغ سبزی روبرو نشده است.
آقای کرزی هفتهً پیش دریک گفتگوی ویژهً خود، با وال ستریت ژورنال درمورد طالبان بازهم چنین ابرازنظرکرده است « مردم افغانستان بشمول طالبان صلح میخواهند، همانند همهً ما، طالبان شهروندان این کشوراند، آنها خانواده، نزدیکان وکودکان دارند، شمارزیادآنها فرزندان این خاک اند، ازدشواریهای این کشوررنج برده اند ومیخواهند تا این کشورومردم شان دچارمشکل نباشند »
خدای من این چه سفسطه گوئی است، اظهاراتیکه بازهم بقسم گذشته ها، درکرونولوژی صحبتهای متناقض آقای کرزی ثبت تاریخ خواهد شد. برغم اینهمه اخلاص، بازهم همین طالبها پیشنهاد آقای کرزی را، مبنی برانجام گفتگوهای سه جانبه، میان امریکا، افغانستان وطالبان، بعنوان اینکه دولت کرزی صلاحییت مذاکرات صلح را ندارد، با قاطعییت رد کرده اند.
بناءً درشرایط سخت غمبارکشورکه سونامی دیگری درحال شکل گیری است، باید دستها، قلبها ووجدانها صاقانه بهم گره خورد، حرکت خود جوش وهمبستگی ملی آغازگردیده وفریادهای دفاع ازآزادی، حیثیت وتمامیت جغرافیای واحد مان تا افقهای بخون نشستهً کشورطنین اندازگردد. اینست دین ورسالتیکه دربرابرمادرزجرکشیده وگیسوسپید میهن باید ادا شود.
آنگونه که فروغ فرخزاد گفته است : « تنها صداست که میمــاند »
واقعاً صداهائیست که شجاعانه دردل تاریخ ماندگارمیشود وصداهائی هم است که ذلت و سخافت روزگاررا درخود رقم میزند. امروزمردم ما دررسانه ها ودرتصاویرتلویزیونها بسیاربه ساده گی میتوانند صداهای مردانهً کارشناسان را از صداهای لرزان روشنفکران ابتربه درستی تفکیک کنند.
وقتیکه مسعود شهید درروزگارمقاومت به دشمنان متجاوزوبه دستگاه استخبارات آی، اس،آی وطالبان هشدارداده وگفته بود « اگربه اندازهً یک کلاه هم درخاک خود جاداشته باشم وطن راترک نمیدهم وبه مبارزهً خود ادامه خواهم داد»
این یک صدای همیشه ماندگاریک قهرمان است که احساس غروروشهامت را دردفاع ازشرف وناموس وطن درقلبها وذهنیتهای یک نسل بالنده جاودانه نگهمیدارد.
درین اواخربرنامه سازی گنگ وفضیحت بارآقای کرزی درمشوره بایک تیم کوچک قبیله گرا، دررابطه با طالبان به اندازهً درقلب ملت منفورگردیده که لاجرم ازهرگوشه و کناری فریادهای انزجاروعدالتخواهی بالاست وخوشبختانه که این صداها ازرده های بالائی دولت واپوزیسیون شدت عمل پیداکرده است.
وقتیکه امرالله صالح دربرابربیعدالتیهای نظام، بخون شهدا سوگند یاد میکند وبسیج مردم را به خیابان می طلبد، وقتیکه جناب خلیلی معاون دوم حکومت کرزی، لااقل صدا میکشد، گفتگوی صلح درغیاب مردم به نتیجه نمیرسد، زمانیکه احمد ضیا مسعود، مسؤول جبههً ملی افغانستان به شدت، صلح باطالبان را محکوم میکند وهشدارمیدهد که اگربدون مشارکت مردم افغانستان، درمسایل صلح تصمیم گرفته میشود، مردم دست به اسلحه برده درسراسرکشورجنگ طولانی دوباره آغاز خواهد شد. وقتیکه داکترعبد الله هشدارمیدهد، مذاکره وگفتگو باطالبها، بدون شمولیت اپوزیسیون وجامعهً مدنی، یک سونامی وحشتناکی را بدنبال خواهد کشید. وقتیکه داکترسپنتا اعلام میدارد، اگرمنظورازمصالحه، برگرداندن طالبها به قدرت باشد، من شخصاً شرمسارتاریخ هستم . ونیزدر یک مقایسهً دانشگاهی درصدای استاد جلال که شجاعانه همه بی بند وباریهای نظام را به آگاهی ملت میکشد وافشا میکند، درمقابل استاد ترشوال، که با فروتنی، به تائید ازبرنامه های دولت لب به سخن میگشاید.
بهرحال این صداها وصداهای دیگراگردرتعهدعمل و صداقت وطنپرستانه بهم گره خورده وتداوم یابد، به یقین که بمانند صاعقه یی، دم ودستگاه نظام فاسد را که به آمدن طالب وگلبدین دیدهً انتظاربسته اند تکان خواهد داد وآنوقت است که برنامه سازان تجرید شده ازمردم که مغزهای متفکرارگ ریاست جمهوری را تشکیل داده اند دیگرازکنارداعیهً حقوق شهروندی سایرملییتهای شریف واصیل این سرزمین، بااین سادگی مجال عبوررا پیدا نخواهند کرد.
واما اگربرحول وحوش مردم،بقسم گذشته ها بازهم خاموشی وسکوت چیره گردد، صداهای بیداری وهمبستگی به نحوی درجامعه فروکش کرده، نهادهای مدنی ودموکراسی با سازشهای غافل گیرانه، اثربخشی خودرا ازدست دهند و ازسوی دیگرارکان نظام ورسانه های دولتی که اینک فعالیتهای رسانه ای وخیزشهای دموکراسی را به پیشوازطالبان کرام سرکوب وفرمان صادرمیکنند، بانوان گویندهً تلویزیونها بعد ازین باید با حجاب کاملاً اسلامی وبدون آرایش درپرده های تلویزیون ظاهرگردند تا انگیزهً تحریک مردان نشوند. چه عباراتی اهانتبارکه ازکاخ بلند وزارت اطلاعات وفرهنگ ما بالامیشود. به همینگونه به سخنگویان گفته شده که درمورد طالبها وپاکستان ازتبصره های بیمورد خودداری گردد، پس درچنبرهً چنین کابوسی وحشتناک چه راهی راباید انتخاب کرد؟
اما دیگرزمان درتغییروحرکت است وسیاست راه خودراتا به مغزوروان پائین ترین اقشارجامعه بازکرده وهربازی ییکه درپشت پرده های گند ومخفی دررابطه به حاتم بخشیهای حقوق سایرملییتها انجام میگیرد فردایش برسربازار دست فروشان سرچوک افشا میشود. آنگه همه میدانند که « و سیه روی شود هرکه دراوغش باشد».
مگردرفرجام این صداست که میماند. درود برصداها ئیکه انعکاس گرآرمانهای پاک مردم شریف ورنجدیدهً کشورخود بوده وهمیشه ماندگارمیشود، شرمساری تاریخ برقلمی وزبانی که درتطمیع یک اشارهً فرمانروای محکوم شدهً تاریخ، همه زیبائی های معنوی اش برخاک مینشیند و پردهً ریا ودروغـش برحقایق روزگارگسترده میشود.
هانا آرت، چه بجا گفته بود :
« شکل گیری حکومت های خود کامه، بدون حضورروشنفکران کوته بین وحقیر ممکن نیست »
فبــروری سال 2012