سلیمان کبیر نوری
همه راه ها به « گوهر اصیل آدمی » ختم میگردد !
قسمت چهارم و پایانی گفت و شنود اختصاصی با آفرینشگر« گوهر اصیل آدمی »
پرسش - با سلام و صبح بخیر!
درین بخش پایانی گفت و شنود اختصاصی ما که امیدوارم توانسته باشم به سوالات اساسی در باره ی اثر بزرگ شما بپردازم ؛ قابل تذکار میدانم که چند روز پیش در نشستی به واکنش های جالب و جدی ای برخوردم . اینکه عزیزان با توجه و علاقه شدیدی صحبت ها را دنبال کرده اند ؛ مرا به هیجان آورد و معهذا عده زیاد تر می فرمودند که صحبت ها بیش از حد طولانی است و شاید تعداد زیادی از خوانندگان در آن کلافه شده و به اخذ و جذب مطلب به صورت منظم و منسجم موفق نگردند . نظر غالب همین بود که باید طی چند سطر کوتاه ؛ اثر و هدف آن معرفی میگردید. و در همه کتب و آثار فوق العاده هم آدم کم ازکم در صفحه چهارم در می یابد که هدف و محتوای اثر چه میباشد ؟ از جانب دگر دوستانی هم از طریق امایل چنین اظهاراتی داشته اند.
پاسخ : درود بر شما و همه عزیزان مورد اشاره که نمیدانم کی ها اند .
فقط مصیبت این است که مورد بی اعتنایی قرار بگیری ؛ اینسو همه چیز گرامی و عزیز است . نمیدانم شعر کیست ولی زمزمهء استاد بزرگ موسیقی وطن ما شاد روان استاد سر آهنگ ؛ عجب معنا و روح و توانایی به این بیت بخشوده است که:
گه گهی یاد کن به دشنامم سخن تلخ از تو شیرین است !
البته اظهارات دوستان مذکور «دشنام» نیست ولی ؛ اگر هم بوده باشد ؛ « شیرین» است. تازه این اظهارات نشان میدهد که مشکل در کجاست ؟ من نمیخواهم اینجا به مصداق مثل « دا گز ؛ دا میدان» که قبلاً آورده بودم ؛ رجعت کنم یعنی عزیزان را فراخوانم که خود شخصاً آنچه را مطلوب میدانند ؛ باری تجربه کنند و مختصر تر و بهتر و رساتر از آنچه سلیمان کبیر نوری در مورد خاص و مشخص و هنوز نادانسته و ناشناخته ای انجام داده است ؛ منشاء اثر و ثمری گردند!
ولی به اجازه شما و همه عزیزان ؛ ضرورتاً تجربهء علمی و تاریخی برجسته و مهمی را میخواهم متذکر شوم .
تجربهء بزرگ و آموزنده و عبرت انگیز
وقتی البرت اینشتاین ؛ تئوری نسبیت خاص را بیرون داد ؛ حتی دانشمندان انگشت شمار در مقیاس جهان وجود نداشت ( چه رسد به تودهء روشنفکر معمولی و یا کتله های عظیم عوام) که از این تئوری ناب و نامکرر سر در آورد . دانشگاه ها و اکادمی های فراوانی مجالس متعدد کنفرانس بر پا کردند و اینشتاین در آنها به توضیح و تشریح « نسبیت » پرداخت . اما حاصل همه ؛ عدم موفقیت در افهام و تفهیم بود تا جائیکه نابغهء زمان درمانده و عصبانی و شاید هم مأیوس شد .
اما دیری نگذشت که جهان ؛ نه دراز گویی و پرت و پلا خوانی اینشتاین بلکه کم دانی و ذهنی گری و پیش داوری و درمانده گی دانشمندان طراز اول خود را کشف نمود !
همین نابغهء بزرگ قرن 20 وقتی ؛ تئوری «نسبیت عام» اش ؛ طی تجربهء علمی و لابراتواری به ثبوت رسید ؛ در برابر این سوال که : اگر تئوری تان غلط ثابت میشد ؛ چه احساسی میداشتید ؛ گفت : - در آنصورت برای خدا متأسف میبودم !
معلوم است که بزرگترین ریاضی دانان عصر؛ تئوری های اینشتاین را در همکاری و تفاهم و هماهنگی با خود او ؛ به فرمول های ریاضی ؛ مبدل و ارائه می نمودند . از جمله فرمول « هم ارزی جرم و انرژی »(1) بسیار مشهور است ؛ ولی بنده میتوانم عرض کنم که اگر چنان ریاضی دانانی به من مدد می کردند و « گوهر اصیل آدمی » بیان و نماد ریاضیکال به خود میگرفت ؛ اینک فرمولی صد ها برابر غامض تر و مبرمتر مقابل چشمان ما و دانشمندان بود !
بنده وقتی از«زینه ها» صحبت میکنم ؛ سلسله مراتبی حتمی و الزامی فراتر از آنچه در تصوف و یوگا... معمول میباشد منظور است و بخصوص آنان که «کاپیتال» و به طور کلی مارکس را نخوانده و ندانسته انقلاب های مارکسیستی کردند و دیدند آنچه را که کم دانی و کمخوانی و کوتاه خواهی و خلص فرمایی و خیز های بیجا... به بار می آورد ؛ اینک می باید اندکی حوصله مند و دقیق و مسئول تشریف داشته باشند!
و باز مگر ملیونها برادر و خواهر و همرزم و هموطن آنان کمتر از آن شکنجه دیده و متحمل رنج و مرارت گردیده و بالاخره جان های شیرین را باخته اند که اینان امروز از مصاحبه ای یک خبره مطبوعاتی فرهیخته که تمام صحت و شادابی و جوانی خود را در پای مسلک و آرمان خود قربان کرده است ؛ بر آشفته و مشوش و ناراحت میگردند و حسب ضرب المثل ژرف عامیانه « لقمهء جویده و ...» میجویند ؛ حاضر نیستند زحمتی به خویشتن روا دارند و احتمالی دهند که موضوع غیر عادی و نامتعارف است و شاید هم تفی که بالا می اندازند بر صورت خود ایشان واپس بازگردد!؟
پرسش : ببخشید ؛ منظورم ؛ این نبود و من چنین برداشت نداشتم؟
پاسخ : جناب نوری عزیز ! برداشت و طرز تکلم و تشریفات دیپلوماتیک شما هرچه باشد ؛ نباید به قیمت قربان شدن حقیقت اعظم و اعلم بیانجامد .
فیلم ساختن گوهر اصیل آدمی مکلفیت یونسکو است !
پرسش : یعنی میفرمائید که خدا نخواسته حتی آن گل های سر سبد کشور ما هم قابل اعتنا نیستند ؟
پاسخ : چرا ؛ قابل اعتنا نیستند ؛ اینکه ما در باره صحبت میکنیم ؛ مگر حد اعلای اعتنا نیست . ولی اعتنا ؛ موجب آن نمیشود ؛ موضوع را کاوش و سنجش و ارزیابی نکنیم ؟ من به دنیا ؛ به ملل متحد ؛ به یونسکو مشخصاً چلینج و درخواست داده ام که تمام راه ها به « گوهر اصیل آدمی» ختم میشود و شما همانند مسئولان امروز و فردای بشریت مکلف استید ؛ « گوهر اصل آدمی» را چنانکه مقصود و مطلوب و الزامی است ؛ به گونهء فیلم سینمایی در آورید تا تمام هفت میلیارد بشر روی زمین قادر به دریافت آن گردند ؛ چرا که محقق است :
هرکسی کاو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
تمام بشری شدن « گوهر اصیل آدمی » است که این عالم فرا وحشی را عوض میکند ؛ نیروی مادی ایکه این ایدهء علمی تر از علم و حقیقی تر از حقیقت و زیبا تر از زیبایی ی مورد تصور و تخیل رایج ایجاد میکند ؛ بعید نیست که تمامی زراد خانه های دژخیمان بشریت و تکنولوژی های سایبر و ماقبل سایبر و اتومی و زیر اتمی ی آنها را به هیچ مبدل سازد.
تمام تاریخ بشر و تمامی فرهنگ های حاکم فقط نشان میدهند که جباران ممتاز تنها «بشر بودن» را از بشر سلب کرده رفته اند تا بتوانند از آن مانند گله سواری و باری و برده و حتی بز و گوسفند و گاو و حیوانات قابل سلاخی استفاده کنند!
اینکه ما حوصله دو سطر بیشتر خواندن نداریم و دریک صحبت نهایت بسیط ولی تازه و غیر متعارف کلافه میشویم ؛ منجمله محصول همین جریان است !
اصلاً و ابداً اندیشه و اندیشمندی در جهان پدید نمی آید و به جایی نمیرسد تا جائیکه قرار این است که :
«مردم چنین میگویند ! و دیگران اینطور میکنند!» .
ما مصمم استیم و بودیم و خواهیم بود که طور دیگری فکر و عمل کنیم ؛ چرا که معضله را در این «همه اینطور میکنند!» در یافته ایم !!!
تجربه و اندیشیدن مستقلانه در ابرلابراتوار افغانستان
پرسش : تصور میکنم من هم کلافه استم ؛ اینگونه که میفرمائید « گوهر اصیل آدمی» برای من هم هنوز سوال است . من خیال میکردم این نام زیبایی انتخاب شده برای یک رمان و یا فیلمنامه است و حالا که می بینم این یک فرمول از ردیف فرمول های بزرگ علمی و ریاضی است . ممکن است این فرمول را کمی باز نمائید !
پاسخ : مگر تلاش من چه بود ؟
اینکه ناگزیر گفتم برخورد عده ای ماتحت انگیزیسیون است و « خدای بیردی» را به « بیردی» گفتن نمی گذارند ؛ چه معنا میتواند داشته باشد ؟
وقتی شما از فیلسوف گران ارج دنمارکی صحبت کردید ؛ من گفتم که اصلاً نمیدانم شما از چه شخصیتی صحبت میکنید ؛ اینچنین موارد دیگر را اشارتاً عرض کردم . فلسفه مسلماً ملکه و ممیزهء ویژهء بشری است ؛ ولی من به دلایل زیاد اهل فلسفه نیستم و آنچه منحیث معلومات آفاقی از راه ترجمه از فیلسوفان مهم غرب ؛ دریافته ام در حدی نیست که مرا به فهم کامل ایشان قادر ساخته باشد .
من ـ البته به پشتوانه تمامی معلومات فلسفی و علمی و هنری آفاقی ام - فقط اهل تجربه و اندیشیدن مستقلانه ام . من از هیچ منبع اندیشه ای شرقی و غربی آنقدر نیاموخته ام که از تجارب و داده های ابر لابراتواری که در میهنم برپاست ؛ و طئ نیم قرن به آن متمرکز و منهمک بوده ام ؛ آموخته ام و کماکان می آموزم . بسیاری ها از خود همین معنی است که کلافه میشوند.
پرسش : فکر میکنم بغرنجی مسأله برای من و دوستان در همین جاست که شما را یک رو نویس بردار آثار فلسفی اینجایی و آنجایی تصور میکنیم !؟.
پاسخ : درست نفهمیدم که هدف تان چیست ؛ ولی بالاخره باید اجازه داشته باشم تا حد اقلی پیرامون «گوهر اصیل آدمی» روشنی بیاندازم .
گفتم همه راه ها به «گوهر اصیل آدمی» ختم میشود؛ یعنی مارکسیزم و اگزیستانسیالیزم و هومانیزم ...و تعالیم محمد و بودا و کنفسیوس ...و بهینه های عرفان و تصوف و اخلاق و قانون و قرار داد های اجتماعی ...
فرض کنید همین امروز اتفاق دراماتیکی بیافتد و ناگهان « مدینهء فاضله»ء افلاطون برهمه عالم واقع محقق شود ؛ سوسیالیزم و کمونیزم مارکس به بالاترین میزان مطلوب واقعیت یابد ، اینها و هر آرمان دیگری که تاکنون بشر برایش قربانی های عظیمی را متحمل شده است و میشود همه به یکجایی شگوفا گردد ؛ یعنی همه برابر و برادرگردد ؛ تمامی نعمات مادی به هرکس به اندازهء نیازش ؛ واگذاشته شود ؛ دنیا با این موجودات دو پای بیمار و حریص و مریض و بسته دماغ و گرفتار هزاران و بلکه بلیونها اعتیاد متضاد و مختلف و ناهمخوان و در حال اصطکاک ...چه حالتی پیدا خواهد کرد؟!
آنها که با بشر بودن مشکل دارند !
پرسش : ببخشید ؛ اینکه همه راه ها به گوهر اصیل آدمی ختم میشود ؛ معنایش این است که عوض مبارزه در راه آرمانهای بالا ؛ برای نیل به «گوهر اصیل آدمی» باید مبارزه صورت گیرد؟
پاسخ : البته نه به همین ساده گی ! شما آرمانهای بالا یا هرآنچه را آرزو میکنید ؛ برای حیوانات مختلف میلیونی دور و بر که نمیکنید ؛ برای بشر و آدمی میکنید ؛ برای هموطنان و اقوام و قبایل و هم خون هایتان میکنید ؛ خوب. عده ای نه چندان کمی استند که اول زادهء فلان اند ؛ باز اهل فلان خانواده ؛ باز قوم یا قبیله یا مذهب ؛ و اگر احیاناً منفعتی بجویند و تظاهری بنمایند ؛ وطن وطنی هم میکنند . ولی به وضوح منظور شان از وطن همان « خودی ها»یشان است ؛ دیگر همنوعان دور و بر بیگانه ، مهاجر ، مهمان ناخوانده یا هم اشغالگر و پست و نجس .. استند و نهایتاً محکوم به طرد و تصفیه ها و هلوکاست ها!
میدانید ؛ از این ها چیزی به عنوان «آرمان» تولید نمیشود که برای نوع بشر ارزش داشته باشد ولی واضعان و تصویر کننده گان بزرگ آرمانهای بشری در همه زمانه ها متفکران و اندیشمندان جهان بین و جهانی اندیش و نیز پیش از همه بشر بوده اند و معهذا برترین آنها محدودیت های زمانی – مکانی (2)هم داشته به ویژه در چگونگی راه ها و وسایل نیل به آرمانها خیلی خیلی دشواری ها و ناملایمات فرا راه شان واقع بوده است.
یکی از اساسی ترین و بنیادی ترین این دشواری ها و ناملایمات ؛ نامکشوف و حتی مغفول بودن دوران تهدابی رشد و رسش افراد بشری بوده و با تفاوت های ناچیزی هنوز میباشد .
حالا افراد بشری نمیتوانند «آزاد» به دنیا آیند!
پرسش : یعنی با طرح و ایده ی «گوهر اصیل آدمی» ؛ گشایشی به عمل آمده است ؟
پاسخ : گوهر اصیل آدمی نه طرح و ایده است و نه فرضیه و فانتیزی ! این عصارهء کشفیات علمی به ویژه در قرن بیستم است ؛ تازه از قرن 18 و اوج نهضت روشنگری بود که کم کم طفل و کودک مورد توجه دانشمندان ویژه - یعنی حتی نه همه دانشمندان ؛ چه رسد به توده های مردم – قرار گرفت . کودک شناسی علمی از جمله روانشناسی کودک و به ویژه روانشناسیی مرضی ی کودک ؛ تازه ترین و جوانترین دانش ها اند .
تحقیقات اخیر نشان داده است که کودک خاصتاً در نیمه دوم جنینی آواز ها و پیام ها و امواج را از محیط بیرون رحمی دریافت میکند و ازآنها تا سرحد مرگ متإثر میگردد. و این کاملاً برخلاف جنین های سایر جانوران است که توسط سیستم غرایزخودکار به هم بسته کنترول میگردند و اغلب تندرست و رواندرست به دنیا می آیند .
سیستم غرایزخودکار به هم بسته ؛ در بشر از همان آغاز ؛ از همان نخستین (DNA) وجود ندارد . در جهش (موتاسیونی) که وقوع یافته گوهر آدمی قادر به داد و گرفت نامحدودی با محیط زیستی گردیده این داد و گرفت که نام دیگر آن اختیار و انتخاب است ؛ همانقدر که محاسن دارد؛ دارای خطرات نیزهست .
حالا ما پیرامون جنین هایی که در اثر ضربات غیرفیزیکی دریافتی ازمحیط سقط میکنند و نابود میشوند ؛ بحث نداریم ولی آنانکه زنده می مانند و به دنیا می آیند ؛ تحت شرایطی که زیستار های عنعنوی و فرهنگی گوناگون دارد ؛ به پیمانه های نه چندان کم آسیب دیده می باشند . تقریباً تمامی زیستار های عنعنوی و فرهنگی در جهان امروز؛ حتی فصل و بابی برای آسیب شناسی و تحفظ حد اقل کودکان از آسیب ها ندارند ؛ بدینگونه آسیب هایی که بر اولاده آدمی وارد شده میرود ؛ اصلاً لجام گسیخته است..
رسیده گی به مادران و کودکان کمترین میزان تخصیص از عاید ملی را در همه نقاط جهان داراست ؛ سیستم های شیرخوارگاهی و کودکستانی و پیش دبستانی و دبستانی که بازهم دارای فیصدی های ناچیز حتی در پیشرفته ترین کشور ها میباشد فاقد پشتوانه آگاهی و دانایی و مهارت های الزامی استند .
رویهمرفته درست بر خلاف ماده اول اعلامیهء جهانی حقوق بشر ؛ افراد بشری نمیتوانند «آزاد» به دنیا آیند ؛ در همان جنینی بردهء پیرامونیان خود اند و به مجرد تولد غل و زنجیر عنعنه و سنت و جهل و خرافه که به میلونها گونه است ؛ در دست و پای و چشم و دهان و روح و روان شان پیچیده شده می رود و این یعنی اینکه گوهر اصیل آدمی تخریب و مضمحل میگردد ؛ افراد روحاً برده و بیمار تا سرحد فقدان تمامی ممیزات بشری یعنی «حیوان کالانعام» به اجتماع عمومی بشر افزود شده میروند و بالنتیجه جوامع روحاً برده و مریض و علیل روان - تنی و جهانی در مجموع اینچنین ؛ مالامال از شرور و مفاسد و بدبختی ها و درنده گی های فوق وحشیانه و جبونی ها و زبونی های ماتحت حیوانی تشکیل میگردد .
چه باید کرد؟؟
پرسش : چه باید کرد؟
پاسخ : نخستین سخن درین رابطه ؛ چیز دیگر است برای اولین بار اثری در یک کشور جنگ زده و اسیر و محصور پدیده آمده و به دنیا عرضه شده است ؛ که ریشه ای ترین آسیب شناسی های بشری را به دست میدهد و در همین حال آنرا با ابزار های هنری طوری تصویر میکند که در صورت فیلم شدن حتی بیسوادان همه اقوام و امم میتوانند ؛ این آسیب ها را ببیند و حتی در احتراز از آنها و در مبارزه علیه آنها مصمم شوند.
افغانستان ممکن است ثروت های هنوز تاراج نشدهء مادی و معنوی زیادی داشته باشد ولی این ثروت افزوده بر همه است و مستقیماً خونبهای چندین نسل و حاصل رنجهای بیکران توده های بزرگ مردم افغانستان میباشد ؛ همچنان که بدون وارد آمدن ضربت ولتاژ عظیم برق ؛ کاربن ؛ الماس نمیشود ؛ بدون آنهمه رنج و مرارت و خون و عذاب جاری در بیغوله های افغانستان هم این اثر به وجود نمی آمد . لذا باید گوهر اصیل آدمی هرچه زود تر چون ثروت - شاید هم بی بدیل - مردم افغانستان شناخته شود ؛ من به حیث فرد درینجا وسیله ای بوده ام ؛ این در واقع شهکار نسل های شدیداً کوبیده شده ماست !
طرح تشکیل « بنیاد گوهر اصیل آدمی »
پرسش : چنین مامولی را کی ها میتوانند و باید بر آورده کنند؟
پاسخ : مردم و بخصوص دانشمندان و جوانان افغانستان !
اگر متوجه باشید من همزمان طرح تشکیل «بنیاد گوهر اصیل آدمی» را ارائه کردم ؛ آنان بائیست پیرامون این ثروت و این آرمان بسیج شوند و آنرا بر دنیا بشناسانند و بر نهاد های دارای داعیهء ملی و مدعیات عموم بشری چون ملل متحد فشار لازم و مستمر وارد نمایند.
پرسش : این در حالیکه بسیاری ها اصلاً از سازمان ها و احزاب و تنطیم ها به جان آمده اند؟
پاسخ : اولاً بنیاد گوهر اصیل آدمی هیچگونه وجه مشترکی با آن چه شما میگوئید ؛ ندارد و بر عکس این بیزاری و احساس تلخ سرخورده گی و اهانت شده گی هارا درمان هم میکند ؛ شما علمبردار آرمان انسان نوین وانسانیت واقعا نوین در سراسر گیتی میشوید و به همه چلینج میدهید ؛ بفرمائید ؛ اگر ؛ این نی ؛ آنچه دارید و میتوانید به میدان اندازید!
پرسش : خوب در اثر « گوهر اصیل آدمی» تصویر شده که از گوهر اصیل آدمی بائیست با دقت خارق العاده پاسداری شود و حتی جغرافیا و سرزمین باید عوض گردد ؛ راه ها و وسایل و امکانات یک چنین برنامه خارق العاده را در چی می بینید؟
پاسخ : اینجا نه تنها وجود و حقیقت گوهر اصیل آدمی و اهمیت و صلابت آن تصویر میشود بلکه در الگویی ؛ راه ها و وسایل پاسداری از آن ؛ قسم سمبولیک و اسطوره ای به نمایش در می آید. این تشدید تإثیر هنری و روانشناسانه آن است ولی در عالم واقع از هم اکنون باید در جهتی مبارزهء مدنی و آگاهانه و ماهرانه کرد که آینده گان بشری واقعا« آزاد» به دنیا آیند و تحمیلات پس ازتولد حد اقل تا ختم شش ساله گی به سطح جهانی ممنوع گردیده و به مثابهء جنایت علیه بشریت محکوم و منفور واقع گردد و در حدود معینی تخطی کننده گان از این منع بیرحمانه مجازات شوند . برای این آرمان از جمله موسسه جهانی ملل متحد باید به جایگاه اصلی اش برگردانیده شود.
این ستراتیژی است ولی برای نیل بر آن و پیشرف ها در استقامت های مطلوب مبرمترین ها اینها اند :
- چاپ و نشر گسترده اثر به زبان های ملی و زبانهای عمده بین المللی خاصتا انگلیسی.
- ایجاد یک ویب سایت اختصاصی نیرومند و دارای ادیشن های مختلف.
- ایجاد یک مجلهء موقوته چاپی به همه زبانهای ضروری .
- تداراک امکانات برای فیلم ساختن هرچه زود تر اثر (به خصوص در حیات و تحت اشراف پدید آورندهء آن) .
- تإسیس و تدویر یک مرکز تفکر یا اکادمی تحقیقاتی.
هموطنان ! سر ها را بلند بگیرید.
پرسش - درین اثر زن و مادر با برازنده گی تقریباً بی نظیر در محراق توجه ی شما قرار دارد. آیا دریافت من را تائید میفرمائید؟
پاسخ : جناب نوری عزیز ؛ از واضحترین واضحات است که بدون زن و مادر ادامه حیات بشریت قابل تصور نیست ؛ ولی زن و مادر باید توسط تمام جامعه کمک شود که خود بهترین عنصر باشد ؛ تا بهترین هارا تربیت نماید . بد گوهری آدمیان کنونی را میتوان مستقیماً از برخورد و باور شان نسبت به زن و مادر اندازه گرفت تا جائیکه شما خیلی ساده با دوپا های فرو تر از چارپایان مقابل میشوید !
پرسش - حالا باید سوال مهمی را مطرح نمایم که دوستان و شایقان آموزش های علم و دانش چطور میتوانند این اثر شگرف شما را بدست آرند؟
پاسخ : در افغانستان ، هندوستان و کشور های نزدیک احتمالاً انتقالات با ترانسپورت های هوایی یا زمینی صورت گرفته کتاب از طریق کتابفروشی ها به نرخ های بسیار نازل عرضه خواهد شد . ولی در مناطق دور تر چشم انتطار دوستان هستم که چه امکانات بهتر و ارزانتری را برای انتقال و توزیع کتاب ؛ نشان میدهند .عجالتاً یک تعداد کتب اهدایی و سمپل را از طریق پست دهلی به آدرس های پستی که عزیزان بفرستند؛ گسیل میدارم.
پرسش - در اخیر گفته های دوستداران آثار شما یکبار دگر در ذهنم تداعی شد که همیشه به شما تحسین گفته اند و بخصوص دوست عزیزم محترم تمیم ابوی فرهنگی فرهیخته روزی برایم گفتند: - جناب عالم افتخار مساوی است به افتخار عالّم.
یکبار دگر به تجدید سپاس فراوان پرداخته صحت و عمر طولانی شما را در امر روشنگری وشناسایی ریشه های بدبختی و تاریکی در کشورمان افغانستان، منطقه و در کل، جوامع بشری روی زمین آرزو برده، موفقیت های مزید و شگوفانتر برایتان میخواهم!
سپاسگذار شما . آرزومندم پیرامون طرح تشکیل بنیاد گوهر اصیل آدمی و بهترین ساختار های تشکیلاتی و سلسله مراتب برای آن اندیشه ها و مشوره های پربار همه را دریافت داریم .
هموطنان محترم ! سرهای تان را بلند بگیرید!
رویکرد ها:
(1) االبرت اینشتاین با فرمول معروف خود E = mc2 که رابطه بین سرعت ، جرم و انرژی را بیان میکند، سخن از تبدیل ماده به انرژی را به میان آورد و دنیای علم را دگرگون ساخت و واکنشگرهای (رآکتورها) اتمی را برای بشر به ارمغان آورد.
(2) می بینیم که به سخن ژرف اینشتاین «بشر ؛ موجودی محدود شده در زمان و مکان است» من اضافه میکنم و در کتاب «معنای قرآن» اصل بنیادی همین است که اگر خدا هم داخل زمان و مکان گردد؛ توسط زمان و مکان محدود میگردد – مگر اینکه زمان و مکان ؛ خود فنا شود - و کلام خدا که در درون زمان و مکان فرستاده شده نیز تابع همین قانون قاهره و تخطی ناپذیر آفرینش میباشد .