مهرالدین مشید
مقدرات این شیر و این جنگل مانند اشکی بر مژگان امریکایی ها سنگینی دارد
این مقاله رابا سخنان رییس جمهور آغاز میکنم که در نشست لویه جرگهٔ مشورتی گفت : این ها شرایط افغانستان است ٬ با این شرایط اگر واضح کرده باشم٬ وضاحت بیشتر اگر می خواهید ٬ دارم . با این شرایط افغانستان حاضر است با امریکا پیمان استتراتیژیک امضا کند و به خیر ماست . پول شان برای ما می آید ٬ عسکر و پولیس ما را تربیه می کنند ٬ثبات عمومی این خانهٔ شیر را برابر میکنند. شیر خو اینقدر بیکار نیست که هر روز اینجا و بدود و آنجا بدود . این ها باید که بکنند . شیر خو بیکار نیست ٬ چار طرف را تنها نگاه کنند . در خانه شیرغرض نگیرند ٬ چار طرف جنگل را نگاه کنند .
از گفته های رییس جمهمور فهمیده می شود که این گفته ها را در موجی از احساسات سرشار از غرور ملی با درون مایه های وطن دوستی و مردم پروری از تهٔ دل بیان کرد؛ اما هرچه گفت٬ با بستن چشمان خود در برابر فساد و رسوایی زیر دستانش٬از غرور ملی و شیری ها شجاعت های مردم خود سخن به عمل آورد .
در این شکی نیست که مردم افغانستان شیران سلحشور چه که دلاورمردان تسلیم ناپذیر و حماسه آفرین هستند . با دستان نحیف٬ استخوان های چوبین و تن های شکشته و اما با روحی سرشار از عصیان٬قلبی نیرومند و عزمی آهنین چرخ تاریخ را درهر برهه یی از زمان به چرخش در آورده و در نبرد داد بر ضد بیداد شهکار های بی نظیر و استثینایی آفریده اند؛ پس چگونه شده است که این شیران امروز از شیری ها افتاده اند و نه تنها یارایی حفاظت خانهٔ خود را از دست داده اند؛ بلکه نیرو های امریکایی و اروپایی برای حمایت شان آمده اند. در حالیکه این شیران دیروز بزرگترین مهاجمان تاریخ و کشور گشایان بیرحم تاریخ از سکندر تا ساسانی و چنگیز در قرن های گذشته و انگلیس را در قرن جدید و دژ فولادین شوروی را در قرن بیستم شکستند و ارتش شکست ناپذیر آنانرا تار و مار و زبون کردند. در هر مصافی آزموده تر و شجاع تر از پیش بر دشمن تاختند٬ صفحه های تاریخ را ورق تازه یی زدند و با زمینگیر ساختن جهانگشایان سفاک٬ ماشین جنگی شان را تباه و ضربهٔ محکمی بر پیکرهٔ اقتصادی آنان وارد کردند . این ضرب فولادین فصل تاریخ را عوض کرد٬ دیوار های استبداد را در شرق غرب به زمین فرو ریختاند٬ کشور های تحت ستم را از بند بنده گی ها رهایی بخشید و یوغ اسارت را از گردن ملت ها بدور انداخت . آنچه مسلم است این که در هر برمقطعی از تاریخ زمامداران مزدور و ستتبد قربانی ها و سلحشوری های این مردم را به بازی گرفته و دستاورد های آنان در معرض معاملهٔ متجاوزین بیرونی و زمامداران خود فروخته و مستبد داخلی قرار گرفته است . این مستبدین عیاش و فاسد بوده اند که در طول تاریخ با سرنوشت مردم مغرور افغانستان بازی کرده اند. هر گاه تاریخ این سرزمین ورق زده شود٬ هر فصل آن به تفصیل خوانده شود و برگ های آن دقیق مطالعه شود . تاریخ این سرزمین به مثابهٔ یک سکه در دو روی است که یک روی آن حکایت از تهاجم٬تجاوز٬ ا ستبداد و سفاکی متجاوزین خارجی٬ سازش٬ مزدوری و کینه توزی حاکمان خود فروش داخلی و روی دیگر آن حاکی از شهامت ها٬ دلاور مردی ها٬ ستم ستیزی ها و قلدر شکنی ها بر مصداقی از غلبهٔ خون بر شمشیر است . مردم افغانستان در طول تاریخ با چنین سرنوشت خونین و ناروشن قرار داشته اند . در سه جنگ بزرگ افغان ها با انگلیس ها حماسه ها و شمشیر زنی های مردم با شهامت این سرزمین حیف و میل شاهان مزدور و مستبد قرار گرفت و سرنوشت مردم ما در زمان تهاجم شوروی و شکست افتضاح بار آن در افغانستان کمتر از سرنوشت قیام آوران افغان در جنگ با انگلیس ها نبود . چنانچه جهاد ملت مسلمان افغانستان قربانی آزمندی ها و خود خواهی های چند تا رهبر و فرماندهٔ دروغین جهادی گردید . این ه بودند که بصورت بیرحمانه یی در میان مردم افغانستان نفاق افگندند و ملیت ها و اقوام گوناگون ساکن در افغانستان را در برابر هم قرار دادند؛ چنان بر یکدیگر تاختند٬ کشتند و بریدند٬ دریدند٬ میخ ها کوبیدند و رقص مرده ها را بجا آوردند که تمامی ظرفیت های قومی و ملی را در این سرزمین محو نمودند . این قوم ستیزی ها و ملی زدایی ها منجر به سقوط دولت مجاهدین تحت نام حکومت شر و فساد بوسیلهٔ طالبان گردید . در زمان طالبان به اوجش رسید و به زمین سوزی های قومی انجامید و با سقوط طالبان و تهاجم امریکا بویژه بر شرق و جنوب کشور اکنون نزاع قومی در افغانستان به نقطهٔ عطفی رسیده است که اکنون این خانهٔ شیران به داربستی مبدل شده و از حریم آن خارجی ها به اصطلاح حمایت میکنند . این شیر چنان درموجی از فساد٬ جنایت و بی پرسانی ها تحت ارادهٔ حاکمان فاسد و ضعیف وامانده و درمانده شده که نه تنها مجال سیر و گلگشت جنگل از وی ربوده شده و حتا حفاظت نزدیکترین محل بود و باش خود را نیز از دست داده است . به قول رییس جمهور اکنون شیر در این داربست خوابیده است و چنان مصروف و مشغول است که لحظه یی هم بیکار نیست تا به اینجا و آنجا بدود . چه رسد به این که به چهار طرف خود نگاه و از آن حفاظت کنند . بر دیگران است تا از چهار طرف آنان حفاظت کنند؛ گرچه لبهٔ تیز سخنان رییس جمهور متوجه امریکایی ها بود. چنانکه روزنامه های امریکایی گزارش دادند که مقامات کاخ سفید از این اظهارات حامد کرزی احساس ناراحتی کرده . شاید هم با خود گفته باشند که « از چله چه گله » بیشتر از اظهار نظر اجتناب کرده و لب به سکوت بستند و ممکن هم این از سازش های دو پهلوان مانند گذشته ها باشد که با اجتناب از ضرب فنی کردن آبروی یک طرف را از آسیب پذیری در امان نگاه میدارند؛ اما رییس جمهور با این اظهارات خواست تا احساسات ملی اعضای لویه جرگه را تحریک کند و دلاور مردی ها و شجاعت های مردم افغانستان را برجسته بسازد تا بر مصداق این سخن معروف هم لعل بدست آید و هم یار نرجد . از سوی دیگر خواست با این اظهارات نیروی های خارجی را برای سرکوب مراکز هراس افگنی در آنسوی جنگل یعنی پاکستان ترغیب نماید . از طرفی هم شیر را چنان پرکار نشان داد که حتا فرصت نگاهبانی چهار طرف خود را هم ندارد . در نتیجهٔ این بی مبالاتی ها تاب دویدن را از دست داده و حتا توان دفاع از داخل جنگل را نیز از دست داده است . این از دست دادن ها علت های گوناگونی دارد . این بیچاره شیر چنان در داخل جنگل در دام کفتار های حریص٬ بوزینه های عیاش و بیچ زاده گان حق ناشناس هاج و واج مانده است که در ساختار های خطرناک مافیایی و سازمان یافته دست به جنایت در جنگل می زنند. این شیر نه تنها این که از شکار کفتار های بیرحم و به قول یک نویسندهٔ امریکایی از ستم و آزمندی سن اف بیچ ها نیز سخت رنج می برد . هنوز فرصت رهایی از نبرد با کفتارحریص از دست نداده و در نبرد با او چنان پا در گل مانده است که نه تنها توان اندکتری حق گرفتن را از دست داده؛ بلکه به بهای پذیرش مرگ با او در جنگ افتاده است؛ زیرا میداند که کفتار نه تنها صید٬ صیاد را هم به قربانی میگیرد . پیش از فرصت رهایی از دست و پنجه نرم کردن با کفتار آزمند ناگهان خود را در محاصرهٔ سن اف بیچ های هار می یابد که دیوانه وار بر او حمله ور می شوند . چنان در این مصاف داخلی درگیر است و بیرونی ها را همدست با این ها یافته است که هر کمک بیرونی ها را نه تنها خیر که شر تمام عیار تلقی کرده است .
جناب شان نمیدانند که این شیران چگونه به جنبش در می آیند و با صد ها مشکلات صبح گاهان از خانه های خود بیرون می شوند و با هزاران دشواری دوباره به خانه های خود بر میگردند. هر گامی که بر میدارند و به هر پهلویی که می افتند . هر آن شیر تر چه که برخود احساس خجلت کرده و در موجی از ناهنجاری ها شرم آلود و روباه تر می شوند . این شیران که از نداشتن موتر های شخصی محروم اند و مجبور اند تا تا بوسیلهٔ موتر های کرایی به طرف کار های خویش بروند . صبح ها و عصر ها تا شام و حتا تا بعد تر از آن دقیقه ها و ساعت ها باید انتظار موتر را بکشند و هر لحظه دردی شدید تر از کشته شدن را به جان و دل پذیرا شوند و در بحبوحهٔ این رنج پلگ زنان به جاده نگاه کنند و در این میان مسدود شدن جاده بخاطر عبور یک مقام دولتی انتظار بی صبرانهٔ آنان را تلختر کند تا بالاخره موتری از راه برسد و ده ها نفر را به سوی آن شتابان به تماشا گیرند و از حیا از جا نجنبند و بر خود و بر مقدرات خود صد افسوس بگویند . روز ها را با این سیاه بختی و شور دلی ها در انتظار دردبار سپری کنند و آه بر جگر بکشند و نفرین بر حاکمان شهر خود بفرستند .
جناب شان شاید هر گز نتوانند رنج این شیران را احساس کنند؛ زیرا ایشان این طعم تلخ را نچشیده اند . به قول معروف سواره چگونه ممکن است تا از دل پیاده آید . آنکه از ارگ تا پلتخنیک کابل سوار بر طیاره سفر کند. چطور ممکن است٬ رنج این شیر همیشه انتظار را احساس و درک کند؛ زیرا آنکه طعم تلخ فقر و مسکنت را ندیده و طعم تلخ تنگدستی را نچشیده باشد و به قول معروف « گریه کردن پییش بی دردان بس ابلهیست » ٬ هرگز درد توان فرسای این شیران را نفهمیده و با عوض انگاری ها شیر را بار بار به آزمون می کشاند .
این شیر تنها با این دشواری ها رو به رو نیست؛ بلکه بار گرانسنگی از دشواری های دیگر نیز او را تهدید میکند٬ فقر٬ تنگدستی٬ بیکاری٬ فساد و بیکاری همراه با جمعیت ۴۰ در صد تحت خط فقر در زیر حاکمیت دولت درجه دوم فاسد و ناکارا ترین جهان٬ چنان این شیر را خورد وخمیر کرده و بیتابش نموده است که هر آن فریاد برمیدارد : بیتاب شدم تاب و توانی دگرم بخش . در نتیجهٔ این هم دشواری ها امروز مقدارتش در موج سنگین این بی تابی ها مانند اشکی بر مژگان امریکایی ها سنگینی دارد . حال سوال مهم این است که میتوان این شیر خسته و وامانده از جنگ را تکان داد و به قیام شکوهمند واداشت؛ آنهم قیامی که از سال های درازی بدین سو به تاراج قابیلیان و شرکای آنان رفته است و آرمان هزاران شیر ساده و بی آلایش رزمنده در فلق تاریخ به قربانی گرفته شده است ؛ یعنی پیش از آن که صبح پیروزی بر چشمان شیر بدمد٬ کوله بار سیاهی به غارتش می پردازد . این شیر شجاع به مثابهٔ رادمردی عیار ترین با هرگام با خون خود خطی به سوی شفق تاریخ میکشد و اما برای همیش عاشقانه در سرخی بی سرانجامی ها جان میدهد و باز هم منتظر میماند تا باشد که بار دیگر انتظار مکتب اعتراض را به بار و برگ تازه بنشاند؛ البته در انتظاری پایان ناپذیر به بهای خشک شدن عطش اعتراض به سر می برند که این خود قربانی بزرگتر از این می طلبد . بی تردید این حالت خشم قبل از توفان را میماند که بالاخره شیر زخمی را به تکان و فریاد وادار خواهد نمود و اما هراس از آن است که باز هم شجاعت شیر قربانی درنده خویی های کفتار ها٬ بوزینه ها و بیچ زاده ها نشود . هر چه باشد٬ شیر بالاخره شیر است و مهار کردنش دشوار؛ از همین رو سرنوشت جنگل سخت به چالش رفته است
جناب شان اگر توجه به این شیران دارند و در پس پرده های دل شان رنج آنها می تپد. پیشتر از هر کاری برای دل بدست آوردن آنان اقدام جدی کند . اظهارات این گونه سخنان در لویه جرگه و پیام رسانی اعضای آن شاید به نوش داروی سهراب بماند که هر گز از بغداد نرسید و سهراب را ضرب شمشیر پدر از پا افگند . این زمانی ممکن است که کرزی با اراده ٔ استوار و آهنین سازش ها و مصلحت های گروهی و قومی را کنار گذارده و مفسدین را نه از دروازه؛ بلکه از کلکین مقام بیرون افگند . بربهانهٔ قحط رجالی پایان داده و عزت از دست رفته را به بهای دور ریزی ذلیلان دوباره اعاده کند تا باشد که باری امیدواری مردم برای داشتن ارادهٔ رییس جمهور برای محو فساد غنچه نماید و به شگفتن آغاز کند . در این صورت است که روح شیری در ملت تقویت شده و ظرفیت های مقابله ٔ ملی در برابر دشمنان به بار و برگ می نشیند . این نوش دارویی را برای شیران بماند که بر تمامی درد های شان نقطه ٔ پایان می گذارد . که نه تنها رهگشای فیصله های لویه جرگه است؛ بلکه بر معضلهٔ چند و چون امضای پیمان های استراتتژیک هم نقطه ٔ پایان می نهد .