مهرالدین مشید
بهار عرب در شگوفایی است و اما در خراسان کهن باد های خسته می وزد
عصیان و خشم توفانزای خلق های آزادهٔ عرب یک باره کاخ های ظلم در سرزمین عرب را به لرزه در آورد ٬ زمامداران مستبد و عیاش عرب را یک باره از جا جنباند و شماری ها را سرنگون کرد. عصیان تودههای عرب بار دیگر غلبهٔ داد و بر ناپایداری بیداد مهر تایید گذاشت . فصل تازه یی را در جهان عرب ورق زد و تاریخ ملت های عرب را وارد مرحلهٔ تازه نمود . اکنون که بهار آزادی و آزاده گی ها در سرزمین های شرق عربی از شاخ افریقا به سوی غرب و جنوب کشور های عربی تا کشور های خلیج به حرکت افتاده است . زود است که توفان خشمگین آن بساط حاکمیت های استبدادی در جهان عرب و غیر عرب را درنوردد . این بهار برخاسته از متن جامعهٔ عربی و نتیجهٔ تحمل سال ها استبداد زمامروایان خود کامه و مزدور عربی است که داغ های ننگین استبداد آنان بر پشت و پهلوی هر شهروند عربی سنگینی دارد . این خیزش های خودجوش مردمی در زیر آتش مسلسل ها٬ چماق ها و چوگان های زمامداران مستبد و بی رحمی به وقوع پیوسته است که تحت چتر حمایت مستقیم و غیر مستقیم امریکا قرار داشتند و تمامی ستم های دولتمردان عرب بر ملتهای مظلوم عرب در سایهٔ لطف امریکا صورت میگرفت ؛ اما شگفت آور این است که اولین کشور امریکا بود که از این خیزش ها حمایت سیاسی٬ مالی و نظامی به عمل آورد
در حالیکه پیش از آن امریکایی ها دلیل حمایت خود را از حاکمان مستبد عربی ترس از بنیاد گرایی و به قدرت رسیدن مسلمانان در منطقه عنوان میکردند و گویا ناگزیر شده بودند تا از حکومت های زیرتهدید جنبش های اسلامی حمایت کنند . امریکایی ها به زعم خود شان در انتخاب دو گزینهٔ بد و بدتر باگزینش بد خود را قناعت داده بودند . هدف از پذیرش این گزینه بیشتر ناشی از دغدغه یی است که امریکایی ها در قبال اسراییل دارند تا مبادا با ایجاد دولت های اسلام گرا و متمایل به اسلام خطری در آینده ها متوجه اسراییل بوده و با تحت تهدید قرار گرفتن اسراییل منافع استراتتژیک امریکا در منطقهٔ مهم نفت خیز جهان به خطر افتد . هر گاه این گونه هراس ها و نگرانی های امریکا در شرق میان به کنکاش گرفته شود و رویداد های افغانستان از دههٔ هشتاد بدین سو مورد ارزیابی قرار بگیرد . طشت رسوایی حمایت امریکا از مجاهدین افغان و بویژه بعد از انتقال اسامه از سودان به افغانستان از بام به زیر می افتد که چگونه امریکا برای رهایی کشور های شرق میانه٬ افغانستان و بویژه خط دیورند را محراق و مرکز تجمع تمامی اسلامگرایان عربی گردانید . با آمدن اسامه از سودان داوطلبان اسلامی از سراسر سرزمین های عربی وارد منطقه شده و به خصوص در زمان طالبان افغانستان را محیط امن برای فعالیت های خود یافتند . شاید پنتاگون و ادارههای استخباراتی امریکا فکر کرده بودند که ایجاد یک مرکزیت برای تمام اسلام گرا ها بتوان با ضربهٔ اندک و هزینهٔ ناچیزی تار مار شان نمود که این تیر امریکایی ها بالاخره به هدف نخورد و با وقوع سناریوی یازدهم سپتبر امریکا یکه خورد و تمامی معادلات روابط استراتتژیک منطقه یی و جهانی اش بهم خورد و بعید نیست که چنین بازی تازه یی هم در کار بوده است.
دراین میان هیچگاهی رویداد های غیر مترقبه را نمی توان در بستر تحولات تاریخی نادیده گرفت که بیشتر اوقات خلاف توقوع جریان های سیاسی٬ نظامی و اقتصادی را در سطح ملی و بین المللی بصورت شگفت آوری دگرگون میسازد . بعید نیست که حوادث غیر قابل پیش بینی در تونس که با آتش زدن یک دست فروش نه تنها مانند ده ها و صد های حوادث گذشته در میان رویداد های تاریخی رسوب نکرد٬ به عکس چنان درخشید که در انقلاب عظیم مردمی تونسیان چهره نمودار کرد . این موج با سرنگونی زین العابدین و فرار او با خانواده اش به عربستان سعودی به سرعت از مرز های این کشور بیرون٬ به مصر٬ لیبیا٬ بحرین٬ یمن٬ سعودی واردن سرایت کرد که این موج تا کنون توانسته است تا با شتاب شگفت آوری دیوار های نظام استبدادی در مصر و لیبیا را بکوبد.
گفتنی است که نهضت مصر بعد از کشته شدن خالد بوسیلهٔ پولیس آغاز شد . بعد از این حادثه از طریق فیزبوک نظریات خود را با یکدیگر شریک کردند تا این که خیزش ها بعد از درنوردیدن مصر هرچه با شتاب تر و کوبنده تر نظام های مستبدی را در یمن٬ بحرین وسعودی در معرض حمله قرار داده و دیر یا زود حلقه های نظام های تحت حمایت امریکا یکی پی دیگر در حال شکستن و فروریزی هستند . این بشکن بشکن های زود هنگام امریکا را در وضعیت فوق العاده یی قرار داد و بر مصداق سخن « کاسه داغ تر از آش » وارد عمل شده و حمایت های جدی خود را از مبارزات مردم عرب اعلان نمود تا مبادا با درهم شکستن سعودی به مثابهٔ آخرین حاکمیت استبدادی تحت حمایت این کشور نه تنها به حاشیه رانده شود و تجرید گردد؛ از این هم خطرناکتر در برابر موج خشم آلود انقلاب های بهاری عرب قرار نگیرد که در آنصورت کار از کار گذشته خواهد بود. با این حال امریکا با سیاست یک گام به پیش و دو گام به عقب خواست خود را از نفرت و انزجار خلق های عرب نجات بدهد و کاخ سفید به وجد آمد که حتا با دهل و سرنا انقلاب های عربی را متاثر از دموکراسی امریکایی عنوان کرد . اداردههای استخباراتی امریکا با اظهار این گونه حرف ها حتا خواستند٬ خلق های عرب را مرهون خود هم بسازند . با این گفته ها گویا پلی را میان خود و انقلابیون عرب بستند تا با عبور مطمین از آن دست نوازش بر سر صهیونیزم بنوازد و شاهد به آغوش کشیدن اهداف استراتتژیک خود در شرق میانه نیز باشد . این در حالی است که
داکتر احمد الطیب شیخ الاظهر در گفت و گو با سفیر امریکا گفت که آنان دموکراسی امریکایی نمی خواهند. وی از امریکا خواست تا سیاست های متوازن را پیرامون بهار عرب در پیش بگیرد . وی تصریح کرد که بهار عرب برخاسته از شرایط جهان عرب و نتیجهٔ تحرکات درونی جهان عرب است که در نتیجهٔ بیداری ملت های عرب بوجود آمده است٬ نه در نتیجهٔ تلاش های دموکراسی سازی امریکا . وی به صراحت گفت که جهان عرب بخاطر حمایت امریکا از اسراییل از عدالت امریکایی نفرت دارند . وی افزود که این گونه سیاست های امریکا سبب شده است که الاظهر از سرزمین مستقل فلسطین و تلاش ها برای تاسیس دولت مستقل فلسطین مصصم تر شود . وی به طعنه گفت که امریکا در کشور هایی که خیلی پول مصرف کرده ٬ موفق به تاسیس دموکراسی در آنها نشده است .(۱) این گونه موضعگیری های فکری را میتوان در افکار سایر پیشروان بهار ماننند داکتر راشدالغنوشی رهبر حزب اسلامی تونس درک کرد که او بعد از ترورد اسامه بوسیلهٔ امریکا گفت : اسامه تا حدود زیادی درد ها و ترس های مسلمانان را ( که همانا احیای وقار و عزت آنان است) بصورت صحیح درک کرده بود و اما برای حل آن راهٔ درست را انتخاب نکرد .
این اظهارات غنوشی در واقع پاسخی دندان شکن برای امریکا است که دیگر نمی تواند٬ به بهانهٔ شعار های کلیشه یی مانند بنیاد گرایی٬ افراطیت٬ تند روی و القاعده و طالبان تیغ از دمار مسلمانان بیرون کند . او این خیزش ها را یگانه گزینه برای رسیدن به وقار انسانی و شکوهٔ اسلامی جهان عرب عنوان کرد که بصورت قطع با منافع امریکا در تضاد است . (۲) اما هنوز هم که هنوز است٬ دشواری های زیادی فرا راهٔ بهار عرب قرار دارد که به زودی نمیوان وقایع در حال وقوع آینده پیش بینی کرد . تدبر و دقت زیادی در کار است تا در این گونه اظهارات خیلی جدی بود تا مبادا امریکا دست به توطیه زده و بهار عرب را پیش از رسیدن به شگوفایی خدای نخواسته به بحران بکشاند . این جریان را سمت و سویی بدهد که بار دیگر اسامه از بحر عرب سر بلند نکند و بهانهٔ دیگری بر دست امریکا برای سرکوب بهار عرب ندهد ؛ زیرا جنبش های عربی در کشور هایی مانند تونس٬ مصر و لیبیا از رهبری واحدی برخوردار نبوده و گروهها و حلقه های سیاسی٬ موافعین حقوق بشر٬ جامعهٔ مدنی و جوانان این کشور ها دست به دست هم داده و یکی پی دیگری انقلاب های عربی را به شگوفایی رسانیدند و میرسانند . گفتنی است که خیزش های انقلابی در طول تاریخ خود جوش بوده که تودههای ملیونی را بدون توجه به رهبری خاص شجاعانه با قیامی برای مرگ حتا نه برای زنده گی به صحنه میکشاند . از رهبری ویژه برخوردار نبوده و بلکه در جریان انقلاب به اساس ضرروت زمانی جریان ها بهم نزدیک شده و به تفاهم مشترک دست میابند . هرچه جریان انقلاب زمانگیری می شود٬ به همان پیمانه انقلاب به سوی فرسایشی شدن به پیش میرود که خطر های ننگین وابستگی های دردناک سیاسی٬ نظامی و اقتصادی را در پیش دارد . از همین رو وقار و شکوهٔ انقلاب تونس و مصر را کمتر میتوان در انقلاب لیبیایی ها به تماشا گرفت . در حالیکه مردم لیبیا قربانی بیشتری نسبت به این دو کشور تا پیروزی دادند.
این کشور ها تا کنون قربانی های زیادی را متحمل شده اند که توقف صادرات نفتی در لیبیا در ظرف ۹ ماه با اثر گذاری ۴در صد بر عواید ناخالص ملی در مجموع سبب خسارهٔ ۵ ملیارد دالر در این کشور گردید و با تاثیر گذاشتن بر ۴.۵ در صد عواید ناخالص ملی هزینه های عمومی در مصر برابر به ۶ ملیارد دالر خساره و در تونس ۲ ملیارد دالر خساره وارد کرد . به عکس با با بلند رفتن بهای نفت و رشد و تولید ناخالص ملی در آمد ملی سعودی به ۶۰ ملیارد دالر رسید .
تا کنون که مبارزان عرب یکی پی دیگر کوه و کتل های دشواری را برای به پیروزی رسایندن انقلاب های مردمی خود پیموده اند و بهار عرب را هر چه با شکوه تر شانه به شانه از تونس تا لیبیا رسانیده و گام ها را برای برداشتن سایر دولت های مستبد عربی استوار برافراشته اند . بعید نیست که پیروزی های پرشکوه تری را در پیش دارند؛ زیرا نظام های مستبد عرب محکوم تاریخ بوده و زود است که در جرقهٔ خشم ملت های عرب پارچه پارچه شوند تا بالاخره بهار عرب٬عرب گیر شود٬غنچه های این بهار که در حال شگفتن هستند تا آنسوی خلیج فارس فراتر از مرز های ایران به شگوفایی برسد . هر چه باشد حالا بهار عرب در سرزمین های عربی رو به شگوفایی داشته و زود است که به بار و برگ بنشیند؛ اما نشود که خدای نخواسته این خیزش بهاری به باد های خسته یی مبدل گردد که اکنون بر خراسان قدیم می وزد که مردمش دیروز با قیام خونین رستاخیزی را فراتر از مرز های افغانستان برپا کردند که بالاخره با به قربانی دادن دو ملیون شهید٬ ۴ ملیون معیوب انقلابش به ماتم کشیده شد و امروز ملت افغان در سوگ انقلابی نشسته است که فرزندان و دلبندان عزیزی را نثارش کرد . این همه قربانی ها برای استقبال کردن بهاری بود که با تاسف برای مردم افغانستان رخ ننمود . به مجردیکه چهره اش نمودار شد٬ به همان سرعت گل هایش پیش از شگفتن پرپر گردید و از پشت این بهار نامیون٬ خزان دیرپایی فرا رسیده است که پایانش جز زمستان های پیهم چیز دیگری نیست .
بدون تردید دمیدن بهاران شگوفایی ها منحصر به یک ملت٬ کشور٬ منطقه و قاره یی نبوده و این بهار شگوفایی دم به دم به هر سرزمینی می وزد و شادی و طراوت آزاده گی ها و رستگاری ها را برای ملت های تحت ستم به ارمغان می آورد . باد بهاری رهایی بخش آن گاهی درشمال ٬ زمانی در شرق٬ گاهی در غرب و وقتی هم در جنوب وزیدن گیرد و ملت های اسیر و دربند را از نشست٬ ایستایی٬ سکوت و خواب به تکان٬ قیام٬ فریاد و شوریده حالی میکشاند . شگوفایی های آزادی بخش٬ طراوت های عدالت گستر و رفاهٔ گسترده و متوازن را برای مردمی به بار می آورد . از همین رو است که تاریخ راستین داستان خیزش های شگوفایی آفرین در پهنهٔ گیتی بوده که چرخ های آن به شانه های انسان مظلوم قرار داشته و با فریاد های داد خواهانه به جنگ بیداد رفته است . با برخورد نیرو های داد بر ضد بیداد است که تاریخ معنا پیدا کرده و مبارزات ملت های غیور را شکل می دهد . با گام های استوار و دستان خون آلود با خون خویش خطی به سوی شفق تاریخ کشیده و به سوی افق های روشن زنده گی بی هراس می تازند تا قلب تپندهٔ داد را در امواج خونین بیداد و استبداد به حرک در آورد . این همه تحولات در زیر ارادهٔ آهنین انسان شکل میگیرند و تنها او است که تاریخ را درمسیر اصلی اش به حرکت در آورده و از مسخ و تحریف نجاتش میدهد . این نبرد بی امان میان داد و بیداد تا پایان زمان ادامه دارد تا باشد که چرخ تاریخ در مسیر معنیش به حرکت در آید و شگوفایی های رهایی بخش و آزادی پرور را به بار آورد؛ اما با آنکه این نبرد از آغاز زنده گی انسان ِآغاز شده و تا پایان زمان ادامه دارد؛ اما در بستر شتابندهٔ زمان کمتر اتفاق افتاده است تا تاریخ زیر ارادهٔ آهنین انسان در مسیر درستش حرکت کند . در هر برهه یی از تاریخ دلاوری ها و شجاعت های شیر دلان و ابر مردانی قربانی اهداف رذیلانهٔ ضد انقلابیون شده است که به شیوههای کذایی جامهٔ انقلابیون را به تن کرده اند . این کفتار های موزی و سوسمار های تشنهٔ قدرت هر از گاهی از احساسات و عواطف انقلابیون بهره جویی کرده و با رساندن خود در راس رهبری و فرماندهی های جنبش های سلحشور آرزوی مبارزان راستین را قربانی خواست های ظالمانه و وحشیانهٔ خود نموده اند . از همین رو بوده که داد در هر مقطعی از تاریخ قربانی بیداد شده و بیداد گران تاریخ بار بار آسیاب های مستکبران را با خون انسان مظلوم به دوران در آورده اند . بیداد در طول تاریخ به مثابهٔ یک سکه در دو رخ به گونهٔ دو پهلو آرزو های انسان را به بازی گرفته است . این سازش بر ضد داد در سایهٔ زد و بند مشترک نیرو های استکبار جهانی با استبداد منطقه یی و ملی صورت گرفته است . در طول تایخ در سایهٔ سنگین این سازش انقلاب های شکوهمندی مانند انقلاب اسلامی اقغانستان به قربانی گرفته شده است.نه تنها در افغانستان ؛ بلکه انقلاب های بزرگی مانند انقلاب کبیر فرانسه قربانی گیوتین٬ انقلاب روسیه قربانی ماجراجویی های استالین و انقلاب ایران قربانی خواست های شخصی شماری زمامداران این کشور ها نیز گردید . جریان های دیگر به تارخی پیوست و اما عجیب تر اینکه زمامدران ایران برای دیکتاتور سوریه اسلحه می فرستند تا انقلابیون را سرکوب کند و در آنسوی جبهه با پر رویی تمام انقلاب تونس٬ مصر و لیبیا را ادامهٔ انقلاب ایران می خوانند . تمام این انقلاب ها بویژه انقلاب اسلامی افغانستان٬ دیروز راد مردان مومن و سر به کفی را به قربانی گرفتند . امروز فرزندان راستین آنها چنان در سوگ ناکامی آن نشسته اند و در زیر باد های خسته و افسردهٔ آن دست و پا میزنند که در سوگ غرور و شکوهٔ آرزو های برباد رفتهٔ خود نشسته اند و تابوت آرمان شگوفایی های آنرا کشان کشان با خود در گور می برند . در چنین حالی شکمبو ها و غارتگرانی را به تماشا نشسته که در حاشیه یا راس قدرت قرار داشته٬ مقام های دولتی و غیر دولتی را اشغال کرده اند و دستاورد های انقلاب مردم را به چپاول برده و به کاخ ها و ویلا ها رسیده اند . در اوجی از بیدردی ها و فرومایگی ها سوگ و ماتم انقلابیون واقعی را از کنگرههای ذلت بار خود به استهزا گرفته اند . این ها که خویش را بصورت کذایی وارثین مجاهدین آزادی خواهان دانسته و در ساختار فساد آلود بزرگترین دولت فاسد جهان در ترکیب معجونی متشکل از لیبرال ها٬ تکنوکرات ها ودموکرات ها و هواخواهان حقوق بشر دور هم جمع شده و خون مردم افغانستان را می میکند . به عکس آنانی که جان های خود را قربانی کردند و خون داده اند٬ وارثان واقعی انقلاب هستند . خشم و انزجار خویش را بر این مفسدان غارتگر ابراز کرده و با آنکه دریافته اند؛ بهار عرب در شگوفایی است و کشتی توفانزدهٔ جهان عرب در وزش باد های شرطه به سوی ساحل رهایی به حرکت افتاده ؛ اما در خراسان خزان زنده گی رخ نموده وباد های خسته ٬افسرده تر از هر زمانی بر مرز و بوم آن میوزند . خراسانیان قدیم به انتظار بهار آفرینی های دیگر در افغانستان امروزین نشسته اند تا باشد که باد صبا با همنوایی باد شرطه کشتی توافانزدهٔ آنان را به ساحل نجات برساند؛ اما نباید غره شد٬ بهار عرب و برد حزب نهضت اسلامی در تونس شگفتن گل های بهاری را میماند که گل غنچه های چنین بهاری بعد از به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی در افغانستان بصورت بیرحمانه پرپر گردید . حال بر ملت های عرب است تا از این بهار پاسبانی دقیق کنند تا خدای نخواسته به سرنوشت دردناک ملت افغانستان دچار نشوند و رقص و پایکوبی های تونسیان به مرمی های و حشتناکی مبدل نشود که جان های شصت هزار کابلی را گرفتند . نه تنها جانها؛ بلکه از این هم بد تر اسلام عزیز و آرمان ملتی را بیرحمانه به بازی گرفتند .
یاد داشت ها :
۱ - شهادت ٬ شمارهٔ۱۲۹ ٬ ۱۲ اوکتوبر ٬ ۲۰ میزان
۲ - ویسا ٬ شمارهٔ ۱۵۲۷ ٬ ۲۵جولای