مهرالدین مشید
گلوی جنایتکار درون دستگاه و بیرون از آن بالاخره زیر گیوتین خواهد رفت
خدا وند زمانی که قسم را با« ن » و قلم آغاز کرد٬ آن را به آنچه می نویسد٬ گرامی داشت و مقام شامخ انسان را در قلهٔ آگاهی ستود . هدفش ستایش از قلم دادگر و حق ستا بوده که به اندازهٔ مویی هم از افشای جنایتکاران روی زمین عدول نکند . او ( ج ) با این بیان آگاهی را در برابر ناآگاهی و جن زده و از خود بیگانگی غیر قابل مقایسه دانسته و پیامبرش را بخاطر خودآگاهی شگفت آور و خارق العاده اش به تحسین گرفت . حق نیابت را برای او سزاوار تر از هر انسانی برشمرد و با خاتم خواندن او رسالت انسان را در زمین گرامی داشت تا به نیابت از پیامبر بزرگوار رسالت او را در زمین تا زمانی ادامه بدهند که بنده گان صالح خداوند وارثان زمین شوند .پس بر این قلم است تا رسالت انسانی و الهی خود را در کشوری ادا و بر خود اتمام حجت نماید که سرنوشت مردمش از سه دهه بدین سو در چنگال جنایتکاران بیرحم گروهی٬ قومی و مذهبی با خون آبیاری شده است . این جنایتکاران برای منافع خود از هیچ گونه به تباهی کشاندن مردم افغانستان دریغ نکرده اند و نمیدارند . این ها سیما های اصلی و قیافه های زشت و عبوس خود را گاهی در زیر نقاب دین٬ زمانی در زیرنقاب مذهب و وقتی هم در لایه های سخت و پیچیدهٔ قومی و زبانی پنهان کرده و هر زمانی که فرصت یافته اند از آن بحیث کمین بر ضد انسانیت استفاده کرده اند. این جنایتکاران که در اصل به هیچ چیزی باور نداشته٬ حتا به قدسیتی ایمان راستین ندارند و تنها این از آنها بحیث ابزار برای غارت دارایی های مردم و رسیدن به قدرت شیطانی استفاده میکنند . با حرکت های گاز انبری و مقطعی و با مانور های سیاسی٬ دینی و مذهبی منافع انسان مظلوم را به تاراج برده و از هیچ جنایتی در حصهٔ آنان خود داری نمی کنند . این جنایتکاران بودند که دیروز خون های پاک و مظلومانهٔ هزاران مجاهد مسلمان افغانستان را به بازی گرفتند و با خیانت آشکار با قطرههای خون آنان جنایت آشکارا را در حصهٔ خود و وارثان آنان روا داشتند. این ها بودند که با فرمان ها کاذبانه و دروغین کشتن٬ بستن٬ به دام افگندن٬ میخ کوبیدن٬ شاشیدن٬ سینه بریدن٬ دست و پا قطع کردن و حتا تجاوز به ناموس انسان وطن به بدترین حالت در تراژیدی های دردناک به گونهٔ رقص مرده را به مثابهٔ نمادی از بزرگترین جنایت قرن بیستم از خود به یادگار گذاشتند که با یاددهانی آن ها موی بر اندام انسان ایستاد می شود که چگونه انسانی هار و وحشی می شود و چنین جنایتی را دستور میدهد . این ها برای رسیدن به اهداف پلید و غیر انسانی خود مظلومترین انسان افغانستان را بیرحمانه به قربانی خود گرفتند . این ها که در اصل جز برای منافع و غارت خود هدف دیگری نداشتند٬ برای آنان ارزش نداشت که برای آن چه کسی از چه گروهی یا از چه دین و مذهبی را به قربانی خود بگیرند . این ها در حالی احساسات و عواطف هزاران مجاهد معتقد و رزمندهٔ مومن دیروزی را به بازی گرفتند و رویا های متعالی دینی و مذهبی آنان را به فریب کشاندند که در اصل به این ارزش های بزرگ باور قطعی نداشتند و تنها کاری که کردند٬ زیر نام این گروه و آن گروه و این مذهب و آن مذهب مسلمان ساده یی را بر ضد مسلمانی دیگر برانگیختند و در این کشتارهای بیرحمانه دست باداران خود را فشرده و با اخذ پول های بیشتر به جنایت بیشتر می پرداختند . این جنایتکاران حرفه یی نه تنها از خیانت های شرمبار خود احساس شرم میکردند؛بلکه زمانیکه در سفارتخانه های انگلیس٬ امریکا٬ ایران و پاکستان٬ ازبکستان٬ سعودی و ... میرفتند٬ هرچه با بزرگتر نشان دادن حنایات خود بر آن فخر و مباهات هم میکردند تا باشد که پول های فزونتر از پیش در برابر کشتار٬ هتک حرمت و شکنجه های مردم خود بدست آورند. با این بهانه ها پول های ناجوانمردانه زیادی در بهای ناموس فروشی افغان ها از خارجی ها گرفتند و کاخ ها و ویلا ها ساختند و امروز شرکت ها و کمپنی ها دارند. آدم های زبونی که دیروز یک مرغ نداشتند٬ امروز شترمرغ ها چه که اسپ های بزکشی٬ موتر های رنگارنگ٬ کاخ ها٬ تعمیر های چندین منزلهٔ تجارتی و شهرک ها در داخل و خارج کشور دارند .به قول آقای لودین : اگر پول ها از آسمان آمده باید برای ما هم چیزی میبارید . آدم هایی که دیروز یک چپن نداشتند و اکنون آرگاهها و بارگاههای شان دنیا را گرفته است . شاید شماری این ها با خود بگویند که این ثروت های حرام را که در واقع مردارتر از آن پول های آن زنان و مردان است که به بهای زنده ماندن تن به خود فروشی میدهند؛ از خارجی ها گرفته اند یا در بدل فروش اسلحهٔ خارجی ها و فروش زمینهای دولتی و غیره بدست آورده اند . بنا براین مال خود آنان است ٬ گویا این پول ها را در برابر کشتار شبانه از خانه های مردم ندزدیده اند . در حالیکه در قاموس دزدی ها٬ این بد ترین دزدی است؛ زیرا این دزدی ها فردی بوده که کمتر جنایت ملی در آن متصور است و اما دزدی های سیاسی٬ دینی و مذهبی بزرگتر از خیانت ملی بوده و جنایتی است٬ نابخشودنی در حق یک ملت .
در شعاع خیانت های این ها بود که جهاد مردم افغانستان به ناکامی انجامید و آرزو های رهروان آزادی در خون غلتید . خیانت های این ها بود که امروز استخبارات پاکستان به صراحت می گوید که شوروی را آنها شکست داده اند . چنانچه زاهد حامد (۱) یک عضو سابق استخبارات پاکستان چندی پیش این سخن را در گفت و گو با پرس تی وی گفت . آیا از این خیانت بالاتر چیزی وجود دارد که ملتی در راهٔ آزادی خود یک ملیون شهید و دوملیون معلول قربانی بدهد و کس دیگری ادعای ملکیت بر آن نماید .
در نتیجهٔ پنج سال جنگ آزمندانهٔ گروهی برای رسیدن به تاج و تخت کابل چنان کشور را بحران گرفت که در موجی از تاراج های بی رویهٔ فرماندهان غارتگر٬ دولت اسلامی به دولت شر و فساد تبدیل شد و بالاخره چنان مردم به جان آمدند که حتا سقوط آنرا بوسیلهٔ طالبان فال نیک گرفتند . این بدان معنا نیست که طالبان دست به جنایت نزده و نمی زنند . طالبان در زمان قدرت خود جنایات شاخداری را مرتکب شده اند که هنوز هم با شدت تمام ادامه دارد؛ اما با تفاوت این که آنان بر روی جنایات مهر شرع زنند و این ها که از پل صراط شریعت عبور کرده اند و شریعت را با دموکراسی عجین کرده و با لیبرال ها و تکنوکرات ها سخت درهم آمیخته اند . توانایی های بهتری یافته اند تا جنایات خود را زیر چتر دموکراسی بویژه در چاشنی اقصاد بازار و .... خوبتر پنهان کنند .
این جنایتکاران در سناریوی دیگری که بازیگران اصلی آن استخبارات پاکستان و استخبارات ایران٬ روسیه و هند بود . به گونهٔ دیگری تحت چتر مقاومت بسیج شدند و به نحوی در جنگ در برابر طالبان تحت حمایت مستقیم استخبارات پاکستان به نام و نشان رسیدند . شماری ها در موجی از سرگوشی های پیدا و پنهان با طالبان و استخبارات پاکستان و سعودی و سرجنبانی ها با استخبارات ایران٬ روسیه و هند زیر چتر مقاومت به شکار و غارت مصروف بودند . این جنایتکاران که همیشه در شکار دستاورد های مردم نشسته اند و هر آن برای تاراج آن لحظه شماری می کنند٬ توانستند تا پس از سقوط طالبان بوسیلهٔ امریکایی ها به نام و کام برسند . مردم امید وار بودند که این ها با درس آموزی از گذشته های زشت خود٬ شاید دست از غارت دارایی های مردم بردارند و از جنایت در حق ملت دست بردارند و اما این بار تیز تر از گذشته وارد میدان شدند و به سرعت خاطرههای مرگبار ویرانی و تاراج شهر کهنهٔ کابل و ویرانی های غرب و شرق کابل را به باد فراموشی گذاشته و یاران خود را برای تصرف دامنه های کابل و ساحات سبز تشویق کردند و خود با حق سکوت گیری از آنان و سهیم شدن در درصدی غنیمت های به تاراج برده شده بسنده کردند . در یک تفاهم مخفی ارتفاعات و دامنه های اطراف و داخل شهر کابل را برای قوماندانان سپردند و ساحات قیمتی و لکس مانند قلعهٔ تاریخی شیرپور و بلند منزل ها در داخل شهر را برای خود اختصاص دادند . بعد تر که پول های باد آورده به نام کمک برای مردم افغانستان به کشور وارد شد . باز هم این جنایتکاران بودند که کمپنی های خصوصی امنیتی٬ شرکت های کلان تجارتی و کمپنی های ساختمانی تاسیس کردند و به جنایت های خود رنگ دیگری دادند. به غضب زمین ها به گونهٔ دیگری ادامه دادند و دست به اعمار شهرک های غیر پلانی در داخل٬ شمال٬ شرق٬ غرب و جنوب کابل زدند. این گونه جنایت ها به شدت تمام ادامه دارد و دولت فاسد کرزی تنها با سخن گفتن و عمل نکردن روند غارتگری های کمک میکند . ساختمان خود سر گلبهار سنتر و ساختمان عزیزی بانک در مکان کتابخانهٔ عامه کابل نمونه های آشکار این جنایت ها است که دولت کابل با خود فریبی های عوام فریبانه این جنایات آنان را به استقبال گرفته است .
این جنایتکاران بعد از گزارش کمیسیون حقوق بشر تحت عنوان عدالت انتقالی که به محاکمه کشاندن مجرمان و جنایتکاران جنگی را در بر داشت؛ به سرعت دست به کار شده و با همسوی با جنایتکاران حزب خلق که شماری ها در شورا حضور داشتند٬ از طریق این شورا فرمان مصوءونیت و معافیت خود را از تعقیب قضایی بدست آوردند . این رویکرد سیمای واقعی جنایتکاران را به نمایش گذاشت که تباهکاران در هر مقطعی از تاریخ بر سر ستمروایی بر مردم متحد و یکدست هستند . آن آقایان ریش بلند و ریش آراییده و به مود روز پر مدعا در این کار سبقت بیشر جستند که روز خلقی ها کافر مطلق میدانستند و حتا روزی در پی بدست آوردن فرمان کفر ظاهر شاه در پبی بوسیلهٔ ملا ها در بدل حج بودند . این ها را منافع مشترک چنان چندین گام با هم نزدیک ساخت که از او دعوت به عمل آورده و با چرخیدن بر جنازه اش به رسم زردشتی ها صحه گذاشتند . این کار شان به جهت هم نیست؛ زیرا دیروز بخاطر سرازیر شدن پول های سعودی ناگزیر به وهابی نمایی و امروز بخاطر برخوردارای از پول های امریکایی گویا با دل ناخواسته دموکراسی نمایی کنند . اشتیاق دموکراسی ثروت افزای امریکایی چنان این ها را با یکدیگر بهم جوشاند که از یک یخن سر بیرون کردند و برضد منافع جهاد و مجاهدین با آنان وارد معامله شدند . در حالیکه این ها خود مرتکب جنایت شده اند و اما برای سبک کردن بار گناهان خود به گونه یی بر سر مجاهدین سابق نیز کلاهگذاری کردند که گویا این عمل را بخاطر آنان انجام داده اند .
این جنایتکاران که امروز همگی دموکرات شده اند و حتا بر دموکراسی امریکایی و اروپایی نیشخند میزنند . چنان در درون و بیرون دستگاهٔ حاکم بر سر غارت دارایی های مردم بسیج شده اند که هر یکی به گونه یی به دفاع و حمایت از یکدیگر می پردازند . شماری ها خود را در زیر نقاب قدرت پنهان کرده اند و شماری ها هم با مشق دموکراسی خویش را در زیر نقاب سیاست مخفی گردانیده اند. گاهی با دستگاه٬ زمانی بر دستگاه و وقتی هم بیرون از دستگاه به مانور های تبلیغاتی برای کتمان کردن جنایات خود می پردازند . هر زمانی با نشان دادن چراغ های سرخ و سبز مردم بیچاره را به فریب تازه می کشندِ؛ زیرا این ها به جنایت عادت کرده و وجدان های آنان مکدر شده و بار شوم گناهان شان را چنان ساهکارانه بدوش میکشند که اندکی هم از جنایتکاری دست نمی گیرند و تنها زمانی دست خواهند گرفت که مرگ آغوشش را برای این ها بگشاید . مرگ هم از این ها شرم دارد؛ زیرا منادی مرگ از مرگ ننگین این بی حیا ها شرم دارد .
اکنون جنایتکاران و مفسدان در بیرون و در داخل نظام در لایه های گوناگون قدرت نفوذ کرده و بر نیرو های سه گانهٔ دولت سنگینتر از هر زمانی شکم افگنده اند که برداشتن آنان از سکان قدرت خیلی پرهزینه است . این ها در بافت پیچیده یی در تبانی با یکدیگر بر ضد منافع مردم افغانستان عمل کرده و از هر وسیله یی برای ابقای جنایت روایی های خود بهره می گیرند. این جنایتکاران در قیافه های مخالف نمایانه طبع سرشاری برای کنار آمدن با یکدیگر را دارند . برای رسیدن به اهداف تارجگرانه از انعطاف پذیری های فروانی برخوردار بوده و در یک شبه تغییر موضع داده و به بهای شکستن ساختار های گروهی و ایتلافی٬ از یخن گروهها و ایتلاف های تازه سر می کشند . برای رفتن در یک گروه یا ایتلاف جدید ابزاری عمل کرده و در هر زمانی اهداف پاک را قربانی وسیله می سازند و استفاده از هر وسیله یی را مجاز می شمارند . در این گزینه ها که محکی برای گزینش های گروهی و ایتلافی ندارند و چه رسد به این که محکی برای انتخاب اشخاص برای جذب در درون گروه و ایتلاف داشته باشند؛ زیرا جنایتکاران تنها برای جنایت آفرنی های نو به نو اندیشیده و دنبال سیاهی لشکر اند و از همین رو چندان تمایلی به مردان جنگی نداشته و این شعر فردوسی طوسی مصداق حال شان است : سیاهی لشکر نیاید به کار که یک مرد جنگی به از صد هزار
با آنکه این جنایتکاران پرده های ضخیم بر روی جنایات خود کشیده و خیانت های خود را در یک زد و بند مافیایی در لاک های فولادین مخفی کرده اند که حتا دست پولیس٬ سارنوالی و قضا را از رسیدن و شناسایی آن کوتاه گردانیده اند . شگفت آورتر این که در اکثر موارد حنایت های خود را چنان سازمان یافته راه اندازی میکنند که به سرعت شگفت آوری رد پای خود را از میان می برند؛ زیرا پولیس٬ سارنوال٬ قاضی٬ حاجب و پرده دار همه دست جنایتکاران را می فشرند و با آنان از یک یخن سر بیرون می نمایند؛ پس در چنین شرایطی هر گونه احتمال مجازات جنایتکاران در افغانستان ناممکن و حتا محال بوده و تنها زمانی مجازات آنان ممکن خواهد شد که سرنوشت نظام را مردم تعیین کنند و نظام مردمی در کشور حاکم گردد . در این حال جنایتکاران بصورت قطع به چنگال عدالت خواهند افتاد و تیغ عدالت به مثابهٔ گیوتین بر گلو های نجس آنان سنگینی خواهد کرد . سر های از قبل بدون تنه و کمتر از ارزش طرب آنان را به موزههای تاریخ بریزد تا نمادی از عصیان انسان مظلوم را در برابر جنایتگاران تاریخ به نمایش بگذارد .
۱ - سرنوشت٬شمارهٔ ۵۰۷ ٬ ۲۸٬ دسمبر