مهرالدین مشید
جنایتکاران در پشت دیوار های آهنین قدرت از چنگال عدالت فرار کرده اند
هر انقلابی در تاریخ تحولات جامعۀ بشری قهرمانان راستین خویش را بیرحمانه از صحنه رانده و با راندن آنها در صف مغضوبان تاریخ ، عرصه را برای تاخت وتاز اراذیل و ارزه های انقلاب فراهم کرده است . راه را برای آنهایی باز گذاشته است که به بهانه های مختلف در زیر پوشش های گوناگون در روند انقلاب خود را حفظ کرده و نقاب های ترفند آلودی از دین ، ایده ئولوژی ، قومیت و نژاد بروی خود کشیده اند . این ها در واقع یغماگرانی اند که قربانی ها و جانبازی های آزادیخواهانه و وطن دوستانۀ ملتی را به تارج برده اند و می برند . از همین رو است که تاریخ نبرد بی پایان داد است بر ضد بیداد که داد قلب پر تپش و بیداد خون پایان ناپذیرآن است . آسیاب های خونینی چرخ های سنگین و بیرحم تاریخ را از عصری به عصری و از نسلی به نسلی به پیش می کشاند که با دریده شدن گلوی داد ، از لبه های بیرحم تیغ دژخیم بفوران آمده و معرکۀ خونین بیداد را تا آنسوی زمانه ها سمت وسو میدهد . در واقع قلب و خون در نمادی از داد و بیداد هیکل زمخت و سرخ تاریخ را شکل میدهد که سرخی آن در هر برهه یی از زمان خط به شفق رفتۀ عاشقان آزادی را در افق های خونین تحت شعاع درآورده است .
اما درد بی درمان خود شیفتگی ها چنان داد را به قربانی میگیرد که با به قربانی گرفتن فرزندان راستینش معرکۀ نبرد حق بر ضد باطل را دستخوش فتور و اضطراب نموده که مسخ تاریخش خوانند و در بستر این مسخ و تحریف است که نا اهلان از قبل افتاده در کمین انقلاب که چهره های اصلی خود را در گردباد رویداد ها پنهان کرده بودند ، یک باره پا از گلیم جفا کاری ها بیرون کشیده و از یخن صفا کاری ها سر بلند مینمایند . در حالیکه این ها از شمار آن "گیوتین" سالاران اند که سر های انقلابیون راستین را به چوب های گیوتین بسته اند . از همین جا است که هرانقلابی با به قربانی دادن فرزندان و راهیان راستین ٬ ناگزیرانه در سوک رهروان واقعی خود نشسته و در نتیجه انقلابیون پیشین به غضب شونده گان مبدل می شوند . در این صورت است که نسل شهسواران آزادی و آزاده گی ها وحماسه آفرینان اسطورۀ غلبه خون بر شمشیر به مغضوبین انقلاب تبدیل می گردند و خیلی از شب پاسداران در میان خیمه شب بازی های سیاسی قامت راست کرده و دار و ندار هر انقلابی را به تاراج برده اند .
در این میان داستان قربانیان انقلاب در افغانستان داستان غم انگیز تری داشته و آرزو های شان دستخوش معامله گری های بیرحمانهٔ سیاسی قرار گرفته و نه تنها این که خود قربانی بی رویهٔ جنایتکارانی شده اند که نقاب یاری و همیاری را با آنان را بر سر کرده اند . این جنایتکاران نه تنها از کشتار و بیرحمی ها بر هم سنگران خود دریغ نکرده؛ بلکه جفا های و جنایت های بی شماری را در حق مردم خود نیز مرتکب شده اند و با تکیه کردن با بر قدرت سد های فولادینی میان خود و وارثان قربانیان خود کشیده اند که هر گونه دسترسی ها به عدالت را ناممکن گردانیده اند .
این ها اند که خود را در عقب دیوار های ضخیم و آهنین ستم در عقب میله های قدرت نامردانه پنهان کرده و عدالت را در پس پرده های زشت و زمخت استبداد به زنجیر کشیده اند . با این پنهانکاری ها و به زنجیر کشیدن ها عدالت را با چوبه های دار قانون به نمایش گذاشته و لباس ابریشمین تقدیس را آذین بند آن ساخته اند تا بدین وسیله با تیغ جور گردن عدالت را ببرند و ذبح قانونی داد را در چوبهٔ دار فاسد ترین حاکمیت رنگ قانونی ببخشند. در حالیکه جفا به عدالت در هیچ فرهنگ و حتا مستبد ترین نظام های سیاسی امری مجاز نبوده و مجرم و جنایتکار و خاین٬ به عدالت در هر نظامی قابل مجازات است . کدام عقل سلیمی می تواند٬ قبول کند که برای حنایتکار٬ خاین٬ فاسد و تباهکاری مصؤونیت قانونی بخشید و این مصؤونیت را توجیه قانونی کرد و مجرم را برائت قانونی داد . شاید برای آنانیکه قلب های شان را پرده سیاهٔ احاطه کرده و دماغ شان به زشتی به فساد و بدکاری ها خو گرفته باشند٬ این گونه اظهارات نیشخندی بیش نباشد ؛ اما روی این حرف ها متوجه انسان هایی است که دست کم وجدان های آنان هنوز نمرده است و قلب های آنان از ده ضربه رنج یک ضربه بار گرانسنگ ستمزدایی را بر خود تحمل میدارند.
با این حال آن سیاستمدار٬رهبر٬ روحانی٬ نویسنده و روزنامه نگاری که خون دو ملیون شهید و چهار ملیون معیوب مظلوم در افغانستان را نشه یی بیش برای یک جنایت و غارت تازه تلقی نمیدارند . نه تنها این که هر آن تندتر و تیزتر می شون تا شمشیر های دو دم جنایت خود را برای بریدن دست و پای عدالت تیز تر کنند؛ زیرا مهارت حق سکوت دهی را در کنار جنایتکاری خوب آموخته اند تا با قبول اندک رنجی از سخاوتمندی های ستگرانه ناف شریک قدرتمند را چرب کنند و با بسته های پول آذین بندش نمایند تا با این چربکاری های ناروا دست تواناتر برای مکیدن خون مردم پیا کنند و کاخ چند ملیون دالری جدیدی در دوبی یا لندن٬ هالند٬ پاریس٬ دهلی و ... بدست آورند . این همه کاخ ها و ویلا ها را که به بهای لبخند رییس جمهور خود بدست آورده اند تا زنده اند٬ لطف کور نگرانهٔ او را در حصهٔ خود فراموش نکرده و با سفاکی ها و ظلم های بیشتر به هوای قدرت بلاکیف او نفس بکشند و بر بقای نظامش دعا کنند و مقدمش را مبارکباد بگویند تا باشد که در کاخ های مافیایی ویلا های مواد مخدر به زنده گی ننگین وشرمبار به زنده گی ننگین خود ادامه بدهند .
این جنایتکاران که از چنگ محاکمه در کشور خود را رها یافته می بینند. چندان پروای قوانین بین المللی را هم ندارند . در حالیکه در اعلامیۀ جهانی حقوق بشردرسال (1948م) و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی ومیثاق بین المللی حقوقو مدنی وسیاسی درسال (1966م)صراحت یافته و دراعلامیۀ جهانی حقوق بشربرای هرانسان حق برابری ، نفی هرگونه تبعیض، حق حیات، حق آزادی، حق انتخاب شغل وآزادی اشتغال برای زن ومرد و حق برابری دربرابرقانون تاکیدشده است . معاهدات آن درسه بخش فهرست حقوقی، مشخصات توافق کننده گان ونظام نظارت وپایبندی به توافقات نامبرده رااحتوامینماید؛ گرچه حقوق بشر درسطح بین المللی ازطرف طراحان وحامیان به اصطلاح سرکنده ویخن کندۀ آن درزیرپوشش جنگ نوین یامبارزه باتروریزم به صورت صریح نقض شده است و روزانه صدها انسان بیگناه در زیردود و آتش به خاک وخون غلتیده اند؛ بلکه قدرتهای اهریمنی بااستفادۀ نادرست ازحقوق بشراستفادهٔ ابزاری کرده و مفهوم واقعی حقوق بشررادرکشورهای دیگر به چالش کشیده اند، استفادۀ ابزاری از حقوق بشر راه را برای تامین واقعی آن در کشور ها ناهموارگردانیده است واز سویی هم موسسات حقوق بشردرکشورهای دیگر زیر فشار گرایشها و مصلحتهای سیاسی وسلیقه یی چنان ضجه میکشند که کارکرد های واقعی آنها را به کلی زیرسوال برده است . به ویژه درکشورهای چون افغانستان و عراق که مردم ازحق حاکمیت قانون برخوردار نیستند و با دشواریهای زیادی روبرو هستند. این حق یکی ازاصلهای مهم برای تعمیم حقوق بشری است و با برخوردهای گزینشی در کشوری نمی توان برای تامین وتعمیم حقوق بشری در آن دست یافت ؛درحالیکه این گونه برخورد ها زمینه های حاکمیت آنها را از میان میبرد؛ بلکه برای فرصت طلبان موقع استفاده جوییهای بیشتررا نیز فراهم کرده است . کمیسیون حقوق بشر در افغانستان در زوایای تنگ ومحدودی به مانورمی پردازد و تاحال نتوانسته است درسطح بزرگی فعالیتهای خود را به صورت موثر وچشمگیرتر براه بیندازد. فیصلۀ مهم آن زیرعنوان عدالت انتقالی ناکارا باقیماند ، جهت اجرایی پیدانکرد . حامدکرزی رییس جمهورافغانستان بنابرمصلحت اندیشها که باتاسف مصلحت اندیشیهای بیش ازافزون به کارروزمرۀ سیاسی اومبدل شده است ، از به اجرا درآمدن آن خودداری کرد و به صراحت گفت که هنوز وقت تطبیق آن فرا نرسیده است . این فیصله راه رابرای آن جنایت کاران در۲۱ کشور باز کرد که خود را در معرض حملۀ این فیصله میدانستند، افرادمتهم به جنایت در پارلمان کشور پس از صدور این فیصله به سرعت دست به کارشدند و همه جنایتکاران وخیانتکاران را ازتعقیب قضایی معاف نمودند. این لایحۀ تقنینی که ازطرف رییس جمهورکشورهم باتعدیلاتی برمصداق حرف"بینی خمیری" به امضا رسید، ازجمله 162فرمان تقنینیی به حساب آمد که ازافتخارات کارکرد های سال تقنینی 1386هجری شمسی شورای ملی کشور خوانده شد وقانونی رییس پارلمان کشور در روز پایان روزکاری شورای ملی تصویب فرمانهای نامبرده راازستاوردهای مهم این شورا عنوان نمود .
این یزیدیان یکدست قدرت چنان چنگال های خود را بر گلو های زخمی مردم افغانستان فرو برده اند که از راس تا قاعدهٔ هرم قدرت در تیاتر فساد و جنایت زیر نام حکومت تراژیدی ترین پارچهٔ استبداد و جنایت های انسانی را به تماشا گذاشته اند که در هر پردهٔ نمایش بازیگران سفاک و جانی بیشتر از پردهٔ دیگر خون مردم را می ریزند و برای حق کشی و حق خواری های شنیع تر چاقتر می گردند . آیا ممکن است که این یزیدیان تاریخ را بخشید و با به تماشا گرفتن سر خونین حسین فتوای برائت آنان را صادر کرد . این یزیدیان تاریخ بر مصداق این حرف « خود کوزه و خود کوزه گر و خود گل کوزه » حق دارند که خود مجلس برگزار کنند و بر برائت خود فتوا صادر کنند. در زیر آن مهر شرعی و قانونی نهاده و اجرای آن را بر مردم مظلوم افغانستان قابل اجرا چه که قطعی حساب کنند . این فرمان چنان جاافتاده و اجرا پذیر شده که هر قانون و فرمانی در این کشور شکستانده می شود و اما این فرمان بدون کم و کاست در ارگان های قضایی به منصهٔ اجرا گذاشته شده است . آنهم از سوی قضایی که تا گلو غرق در فساد بود و رییس جمهور در بن بر آن انگشت انتقاد گذاشت و برای جهانیان وعده داد که به اصلاح آن خواهد پرداخت . اجرای این فرمان جنایت چندان شگفت آور نیست؛ زیرا اجرای این فرمان خود جنایت است و یاری و یاوری با جنایتکاران ؛ پس در کشوری که فساد به اوجش رسیده٬ به جز قانون و فرمان جنایت چه قانون و فرمانی می تواند قابلیت اجرایی پیدا کند؛ بویژه زمانیکه سازمان شیطانی ملل متحد از آن حمایت به عمل آورد . چنانچه اخضر ابراهیمی (۱) گفت و گو با مینه بکتاژ خبرنگار بی بی سی ورود جبههٔ متحد به کابل را اشتباهٔ امریکایی ها خواند که تحت چتر پشتیبانی هوایی امریکایی ها وارد کابل شدند و بعد در برابر پرسش دیگر بکتاژ که برایش گفت : همین حالا در گوشم در اهتزاز است که شما گفتید : عدالت انتقالی حالا قابل تطبیق نیست . آیا چنین حرف شما اشتباه نبود . بلی من در آن زمان چنین سخنی را گفتم؛ زیرا فکر میکردم که با تطبیق آن اوضاع متشنج خواهد شد .
شاید ابراهیمی عامل بیشترین جنایات های بعدی در افغانستان را همین ورود نامیمون تلقی کرده باشد که گروههای راهزن تفنک بدست بر سر و روی کابلیان ریختند و با جنایت٬ غارت و فساد دست غارت گران و مفسدین تازه دم را به جنبان در آوردند. در سایه این به جنبش در آوردن ها بود که قانون مصؤونیت و رهایی جنایتکاران در پارلمان زور سالار کشور به تصویب رسید . با تصویب این قانون جنایتکاران جنگی نفس راحت تر کشیده و برای جنایت های تازه نفس راست کردند و امروز در آتش نفس های پلید این ها مردم افغانستان می سوزند؛ زیرا این ها چیزی را از دست نداده اند؛ در رده های بالای قدرت از راس تا قاعده جا دارند٬ پارلمان از خود آنان است و قضا هم خدمتگار صادق آنان و رییس جمهور عزیز که حامی آنان است . با گفتن این حرف ها بر سر مردم بیچارهٔ افغانستان کلاه میگذارد که در روز مبارزه با فساد گفت : مردم افغانستان از وطن دوست ترین مردم جهان اند و اما نگفت زمامدارانش از فاسد ترین انسان های روی زمین است . فقط با این حرف میان تهی دل خوش کرد که گویا از ده سال پیش بسیار چیز ها ( در افغانستان ) بهتر شده است . این بیچاره که ده سال را در ارگ کابل سپری کرده است . چندان معذور هم نیست؛ زیرا در آنجا با از همه بهتران فاسد سر و کار دارد که طی ده سال فربه تر شده اند و به اصطلاح از سیمای درون یزیدی شان نور می بارد . شاید همه تغییرات در افغانستان را در یک استقرای ذهنی در سیما های آنان به تماشا گرفته باشد و جا دارد که بگوید همه چیز بهتر شده و اندکی فساد باقی مانده که آنهم رو به نابودی است. پس با چنین هوایی چه جای پذیرش این حرف های خانوانواده های قربانیان حقوق بشری در افغانستان باقی میماند که از دولت خواهان لغو فرمان بخشش عمومی شده اند تا جنایتکاران جنگی از مصؤونیت معاف و محاکمه شوند . چنانچه این ها از دولت خواستند تا تمام جنایتکاران جنگی را بر اساس قوانین بین المللی محاکمه کند و دولت را مورد انتقاد قرار دادند که در برابر جنایتکاران سکوت اختیار کرده است . (۲)
این وارثین قربانیان توجه نکرده اند که کدام دولت و چه کسانی این جنایتکاران را مجازات کند . همه چیز قضا٬ پارلمان٬ کابینه و... از خود این ها است؛ پس اگر محاکمه یی در کار باشد . این دم و دستگاه ها همه قابل بازپرس و محاکمه هستند. بخشش یزیدیان قدرت در افغانستان این حامیان جنایتکاران کاری است که باید بوسیلهٔ مردم صورت بگیرد و فتوای برائت آنان از مردم گرفته شود . این حماقتی بیش نخواهد بود که قبول کرد جنایتکاران قابل بخشش اند . در حالیکه خداوند عفو گناهکاران کلان را موکول به مجازات آنان کرده است و یک بار آتش جهنم را می چشند و بعد هم با گردن بند های سیاه به جنت برده می شوند تا از دید سایر باشنده گان جنت پنهان نمانند. این است عدالت مردمی و از همین رو است که کلمهٔ الله و ناس در قرآن طوری آمده است که با جابجا کردن هر یک بجای دیگری در معنا و تفسیر چندان تغییراتی رونما نمیگردد . خدایی که در برابر جنایتکاران و مجرمان به این میزان از عدالت پاسبانی میکند و حتا بعد از مجازات هم آنان را از نظر بهشتیان پنهان نمی دارد تا بار زشتی های شان بر بهشتیان سایهٔ سنگنین نیندازد . چگونه ممکن است که در روشنایی احکام او جنایتکاری از مجازات معاف شود . اگر معاف هم شود٬ معافیت اجباری است که بر مردم مظلوم افغانستان امروز تحمیل شده است . آیا این معاف کننده گان چند لحظه یی هم توانایی احساس و درک غم بزرگ یک خانواده را دارند که عزیز ترین عضو شان قربانی آتش جنایتکاران جنگی شده و وارثانش با چشم گریان و قلب حزین به یتیم معصوم او نگاه کرده و در هر نگاه سیمای قربانی خود را به چشم مشاهده میکنند و جز آه چیز دیگری از دل برای بیرون کردن نداشته و تنها برای آن جنایتکاران نفرین می فرستند که در پشت دیوار های آهنین قدرت از چنگان عدالت فرار کرده اند و بیشتر از آن برای آنانی نفرین می فرستند و انزجار های سنگین خویش را ادا می نمایند که با بخشودن جنایتکاران٬ بار ننگین خیانت را بر پشت بسته و لکهٔ شرمبار جنایت در سیمای کریه و جبین پلید شان خود نمایی دارد .
یاد داشت ها :
۱ - رادیو بی بی سی ، 5 دسمبر، گفت وگوی ویژه ساعت 4:15 عصر
۲ - ویسا ٬ شمارهٔ۱۶۱۴ ۱۱٬ دسمبر