مهرالدین مشید
روحانی نمایان مزدور چون کابوسی بر عزت و وقار افغان ها سنگینی می نمایند
بحث بر سر روحانیت بحث بر سر مقدس ترین ارزش های والای انسانی است؛ ارزش هایی که شیرازهٔ معنویت را در انسان قوام بخشیده و مقام ارجمند انسان را در سکوی ارزش های گرانسنگ دینی محک میزند . روحانیت چتر ارجمندی است که سایه بان راستین انسان های باورمند و معتقد بوده و پناهگاهٔ واقعی راد مردان است . ابر مردانی که روز شیران و شب پاسدارن اند و دارای روحی سرشار از شور و ایثار اند . ایمان و یقین در سراپردهٔ افکار و اندیشه های شان موج زده و صلابت ایمان در سیما های شان به مشاهده میرسد . این ها از تبار جوانمردانی اند که عشق به انسان را در چشمهٔ نورانی غیب در مقام شهود ی به تجربه گرفته اند . به جوانمردی ها فراتر از رادمردی ها عشق می ورزند؛ زیرا ایمانداران فراتر از جوانمردان هستند . جوهرهٔ ایمان در ضمیر شان شکل واقعی به خود گرفته و باطن شان در جذبهٔ نور الهی صیقل گردیده است . این عاصیان راستین خود آگاهی و منادیان آزادی و عدالت درفش دوست داشتن و خویشتن داری های ساده و بی آلایش را تا اوج ها به اهتزاز درمی آورند. تحت چتر این ارزش های ماندگار روحانیت شکوه و جلال خویش را در می یابد و در این صورت مقام عالی روحانیت در سیمای روحانی متعهد تجلی راستین پیدا میکند . وقار و عزت در این روحانی مبارز چنان تمکین می یابد که قدرت نه گفتن به مثابهٔ نمادی از خود آگاهی ها در سکوی باورمندی هایش بصورت پایدار شکل میگیرد .
روحانیون راستین وارثان واقعی پیامبر اند که مسؤولیت سنگینی را بدوش می کشند . این ها رسالت بزرگ انسانی٬ اجتماعی٬ تاریخی و جغرافیایی در برابر ملت های خود و در گام دوم در برابر مردم جهان دارند . یک روحانی متعهد بیشتر فراملی و جهانی می اندیشد تا ملی و قومی؛ البته این بدین معنا نیست که یک روحانی در برابر ملت خود رسالت اندک دارد؛ زیرا رسالت یک روحانی در برابر ملتش بسا عظیم تر از رسالت جهانی اش است . پیام رسانی و خدمتگذاری در دین از خانواده آغاز و به نزدیکان٬ قوم و ملت دامه یافته و تا مرزی های فراملی توسعه پیدا مکیند . چنانچه پیامبر دعوت را از خانواده٬ اقارب و دوستان خود آغاز نمود و در اشعه وسیعی به قوم٬ قبیله و ملت های عرب و عجم به سر رسانید تا بالاخره در حجت الوداع اعلام کرد که امروز دین شما را کامل و تمام ساختم و اسلام را برای تان برگزیدم . به دامه اعلان کرد که در این دین هیچ عربی و بر عجمی و هیچ سیاه بر سفید برتری نداشت و میزان برتری نزد خداوند تنها تقوا٬ پرهیزگاری و راستکاری بوده است . این مهم نیست که این مرد پاک طنت به کدام قوم و نژاد اربتاط دارد . از همین رو بود که بلال سیاهٔ حبشی به مثابهٔ بزرگترین سخنگوی اسلام اولین پیام آذان را از فراز خانهٔ مکه به گوش جهانیان رسانید . بلال با پوشیدن لباس اسلام ٬ رنگ جلد خود که سمبول تبعیض و تفاوت در جهان آنروز عرب بود٬ یک باره به باد فراموشی نهاد و با جرئت تمام فریاد ملکوتی و نورانی را برای رهایی انسان از بند بنده گی ها و رستگاری او را از زنجیر های اوهام ٬ شرک و خرافات با سیمای سیاهٔ افریقایی خود سر داد و آقایان دیروزی خود را برای هدایت٬ توحید ٬ آگاهی ٬ آزادی و عدالت فرا خواند .
هر انسان با وجدانی که به ندای الهی و پیام جاودانهٔ محمد ( ص ) بصورت ژرف نگاه کند . در هر دو جز رستگاری و رفاهٔ مادی و معنوی انسان چیز دیگری را مشاهده کرده نمی تواند که چگونه در این دو پیام آگاهی٬ آزادی و عدالت به قوام رسیده و به پختگی رسیده است . طنین ملکوتی بلال و پیام جاودانهٔ محمد (ص) در خم غدیردر واقع زنجیرهٔ رهایی انسان را از برده گی ها و جهل ها برای رهایی نسل های گوناگون بشری در عصر های مختلف تا آنسوی زمانه ها به حرکت در آورد و پیام آزادی و حقوق بشری را برای تمام انسان های روی زمین در دایرهٔ وسیعی بصورت یکسان اعلان نمودند . حق انسانی را برای تمام انسان های روی زمین در روشنایی عدالت یعنی هر شی را در جایش و بر حسب حالش قرار دادن٬ برگزید و با صدای بلند قرآنی گفت : (ای مردم روی زمین ) شما را از یک زن و مرد آفریدم و بعد به ( خانواده و عشیره ) قبیله٬ قوم و ملت تقسیمات نمودم تا یکدیگر را بهتر بشناسید . ( در این تقسیمات هر گز برتری قومی و زبانی و نژادی وجود نداشته ( و تنها معیار بزرگی هر انسان تقوایش ا ست . شماری مفسران کلمهٔ تقوا را از واژهٔ « قی » به بررسی گرفته و می گویند معنای ستیزنده گی را ارایه می کند . یعنی ستیزنده ترین انسان در برابر شرک٬ ظلم٬ بی عدالتی٬ جنایت و خیانت برگزیده ترین انسان نزد خداوند است. این پیام الهی در واقع رستگاری انسان را در سطح فراملی یا به تعبیر دیگر اسلام جهانی ( انترناسیونالیزم اسلامی ارایه کرده و انسان را برای نجات انسانیت در سطح جهان فرا می خواند . پس دینی که پیامش عظمت فراملی و جهانی دارد٬ آشکار است که نگاهٔ آن جهانی تر از هر نگاهی است . دراین نگاه حق عادلانه انسانی٬ چه فردی و چه اجتماعی٬ سیاسی٬ اقتصادی٬ حقوقی و ... برای فرد فرد انسان های روی زمین بدون توجه به جنسیت٬ قوم٬ رنگ و نژاد رعایت شده و دیدگاهٔ فردیت و اجتماعیت چنان در آن توازن یافته که نجات فرد در رستگاری جمع و رفاهٔ اجتماعی در رهایی فرد عنوان شده است ( مضمون آیت شریف ) و مضمون حدیثی از پیامبر بر استقبال این آیت است که می گوید هرکاه قطره خونی در یک نقطهٔ جهان بریزد٬ تمام انسان های روی زمین مسؤول آن هستند . توجه کنید! نگاهی که در یک چشم بهم زدن قلمرو های جغرافیایی را بهم پیوند داده و در این پیوند خون را میثاق تعهد قرار داده است. سرنوشت مشترک انسان های روی زمین را در نماد ایثار در سمبول خون ارایه کرده و مسؤولیت جهانی آنان را در جغرافیای گستردهٔ دینی یکسان٬ متوازن٬ هماهنگ و عادلانه ارایه نموده است. در جغرافیای بزرگی که قوم٬ ملت و نژاد چه که حتا مذهب و سایر رنگارنگی های نقاق انگیز در آن وجود ندارد . چنان دامن فراخ و پر پهنا دارد که نیاز انسان هر زمانی را برآورده ساخته و به تمامی دستاورد های بشری در تمامی عرصه های فرهنگی٬ اقتصادی٬ اجتماعی و حقوقی قدرت پاسخ دهی را دارد . بعید نست که این ظرفیت دینی گاهی سبب سؤ تعبیر هم گردد؛ زیرا انسان در معنای قرآن کریم « ظلوماو جهولا » است که در کنار غفلت زایی های شتاب آلودش٬ در برابر عدالت خدا در زمین ناآگاهانه دست به عصیان زده و با تعییر ها و تفسیر های شتاب آلود از دین٬ سنت های خدا در هستی٬ تاریخ٬ جامعه و انسان زیر سوال می برد ؛ اما غافل از اینکه دایرهٔ شناختش محدود و عقلش قامت آ رایی نسبی دارد . او در این شتاب فراموش میکند که آگاهی های علمی و فلسفی دیروز٬ سفسطهٔ امروز و آگاهی های امروزش سفسطهٔ فردا ها است . تنها انسان های عجول اند که راهٔ شان را در غبار فلسفه و سفسطه گم کرده و گاهی عقل را محک تمامی شناخت های علمی و فلسفی قرار داده و زمانی آنرا به استهزا میگیرد و مانند کوپر ها و هابر ماس ( دانشمندان معاصر اروپایی ) ها در برابر عقل عصیان کرده و تمامی علوم مشاهداتی و تجربی را نفی می نمایند . از همین رو دین برای پیشگری از هر نوع شتاب آگاهی را در انبان تعادل یا میانه روی محک میزند و به قرائت های تازه در دین ارج میگذارد. با توجه به ارج گذاشتن به قرائت های قبلی٬ قرائت های جدید را نیازی مبرم برای خیر و سعادت بشری عنوان مینماید . ارجگذاری بر تاویل یا به معنای امروزینش « هرمنوتیک » از همین جا در دین ریشه گرفته است تا با استعانت و کمک از تاویل با توجه به آگاهی های متداول علمی٬ فلسفی٬ حقوقی٬ تاریخی و اجتماعی هر زمان ندای باطنی دین را که در قرآنکریم مضمر است . به گوش جهانیان برساند. از همین رو قرآن کریم آیات صامتی اند که در عین بی زبانی برای هر زمان سخن تازه یی دارد . شماری از فقهاو دانشمندان زبانش را بویژه در بخش متشابهات سمبولیک تعبیر کرده اند؛ البته به این معنا که قرآن کلمات خاصی را به گونهٔ سمبول ها به کار برده تا انسان هر زمانی با توجه به توانایی های آگاهی خود از آن ها بهترین و شایسته ترین تفسیر نمایند . از همین رو به اجتهاد در قلمرو دین خیلی ارج گذاشته شده است . چنانچه اسلام به مجتهد خیلی ارج گذاشته و مقامش را گرامی داشته است و می گوید هر گاه مجتهدی دست به اجتهاد میزند٬ اگر اجتهادش به هدف می خورد ده اجر و در غیر أن یک پاداش نصیب می شود . تفکر و اندیشه در اسلام چنان ارجمند پنداشته شده که قرآن هر لحظه انسان را برای تفکر در آقاق و هستی فراخوانده و پیامبرش یک لحظه اندیشیدن را بهتر از هفتاد بار عبادت غیر اندیشه یی خوانده است . یعنی تفکر در دین از عبادات بزرگ و فایقه است که از رنج زیستن می کاهد و گرهٔ دشواری های گوناگون زنده گی را می گشاید؛ اما این بدین معنا نیست که عبادت در دین دست کمی دارد . درحالیکه عبادت خود نوعی تفکر شفاف و بی آلایش است که انسان در لحظاتی خاصی فرصت می یابد تا بدور از وابستگی های مادی به خداوند رجوع کند و تا در اوجی از خشوع و آرامش کامل روحی به شفافیت خالص روانی نایل آید . میزان اخلاص در این عبادت رهایی از وابستگی های غیر الله است تا بدین وسیله در فضای عاشقانهٔ معنوی گسستن از غیر خدا و پیوستن صادقانه به الله فراهم شود و بدین وسیله تعهد انسانی انسان در برابر خدا و مردم که دو کلمهٔ مترادف در قرآنکریم ذکر شده ٬ تحقق کامل پیدا کند و روح و روان انسان از زنگ بار وسوسه های غیر انسانی پاک شود . این نماز است که در انسان دگرگونی بوجود می آورد و تعهد انسان با خدا وند را معنا می بخشد . در بستر این عبادت است که انسان هر باری خود را به گونهٔ دیگری می یابد و به خود سازی های انقلابی نایل می آید . نماز در واقع بنیانگذار انقلاب درونی در انسان بوده که پس از خود سازی های انقلابی و بیداری ظرفیت های خاص انسانی موفق به راه اندازی انقلاب در بیرون از خود میگردد . از این رو این خود سازی جهاد اکبر خوانده شده و در سایهٔ لطف این انقلاب باطنی است که می توان از وسوسه های قدرت شیطانی و دغدغه های ثروت طاغوتی رهایی یافت . شیطان و طاغوتی که انسانیت انسان را به لجنی می کشاند و مقام او را از سکوی روح خدایی به لجنراز متعفن شیطانی می افگند و از آدم کارگزار خناس و نماد جنایت ارایه میکند که مجال هر نوع بایزیدی نمایی ها را از یزیدیان تاریخ می رباید . از همین رو قرآن کریم به خود سازی توجه فوق العاده کرده و می گوید تا زمانیکه شما نفس های خود یعنی دنیای رنگارنگ درون خود را یک رنگ نساخته و تغییر ندهید٬ هرگز بیرون خود را تغییر داده نمی توانید . هر تغییر درونی در نماز نماد دگرگونی های والایی در جامعه می تواند باشد و در غیر آن نماز خواندن عادت و به قولی سپورتی بیش نیست . نماز واقعی است که انسان٬ جامعه و جهان را دگرگون میسازد و هر گاه در هر نماز چنین دگرگونی یی احساس نگردد؛ آن نماز٬ نماز نیست؛ زیرا نمازی که از زدودن خصوصیت های شیطانی و جنایتکارانه در انسان عاجز باشد٬ نماز است و اما نماز واقعی نیست که بتواند پاسخگوی راستین نیاز معنوی انسان باشد . اینکه امروز ملیون ها انسان در افغانستان نماز می گذارد و اما چیزی از فساد و جنایت کاسته چه که بر آن افزوده هم می شود. دلیلش همین است. در حالیکه سرنوشت واژگون را راست میسازد نماز . یکی از اهداف قرائت جدید از دین ارایه کردن نماز به معنای از میان بردارندهٔ تمامی نیاز های مادی و معنوی انسان است تا تحمل فرهنگی٬ کثرت گرایی های فکری و دیگر پذیری ها در انسان به بار و برگ بنشیند و عشق انسان داشتن در سیمای پرستش رخ بنماید . رسیدن به این مقام است که می توان حافظ وار گفت : « جنگ هفتادو دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند . » نماز کلید گشایش جنگ مذهب ها و ملت ها بوده و با قرائت های تازه می توان به رمز و راز این کلید پی برد . توجه به قرائت است که پیامبر اسلام می گوید که هر عالم٬ فقیه٬ مجتهد و بالاخره روحانی امت او مقام و شان پیامبران نبی گذشته را دارد . به قول پیامبر فقها٬ علما و روحانیون راستین به مثابهٔ پیامبرانی اند که پیش از پیامبر آخر زمان قوم و قبیلهٔ خود را به سوی هدایت می کشاندند . این ها وارثان محمد (ص) و یاران راستین او هستند و تک تنه رهروان واقعی ابوبکر٬ عمر٬ عثمان٬ علی٬ حسین و ... و راهیان صادق حسینیان زمان و از تبار کربلاییان تاریخ هستند . این ها مردان آگاه و آهنین ارادهٔ هر عصری برای هر نسلی هستند . این ها هر گزمرگ ندارند؛ بلکه همیشه زنده اند و به قول شاعر مرده آن است که نامش به نکویی نبرند .
این ها اند که در کربلای هر عصری با سر های پر غرور ایستاده اند و شور حسینی و جذبهٔ عاشورایی با یزیدیان تاریخ در نبرد اند و عاشقانه ترین نبرد تاریخ را سر و صورت تازه یی میدهند . میدانند که کشته می شوند و اما در مرگ خود حیات ملت ها و امت و نجات مکتبی را به ضمانت میگیرند . این ها اند که درفش حسینان تاریخ را بر دست داشته و با هر حرکت گویی جهان را از جا می جنبانند . این ها از حادثه سازان تاریخ حق سکوت نمی گیرند؛ بلکه با کوبیدن مشت های آهنین بر دهن حادثه سازان تاریخ٬ تاریخ را از اسارت آنان رهایی می بخشند . حق سکوت از حادثه سازان تاریخ روحانیون مرتجع و شکمبو میگیرند تا ایمان خود را در برابر پول به فروش برسانند . این یزیدیان که دین را باخته اند٬ پروای ایمان را نداشته و دینداری را به حراج گذاشته اند٬ حاضر اند برای بدست آوردن پول از هر کس و ناکس و هر دیندار و بی دینی از هرگونه خود فروشی دریغ نکنند . این خود فروشان بی مایه که در ظاهر ناجوانمردانه لاف دینی میزنند و اما در اصل این لافیدن ها و بافیدن ها را ابزاری برای تاراجگری های از خود و بیگانه گردانیده اند . این ها که نه به دین اعتنای واقعی و دلسوزانه دارند و نه به مذهب پایبندی خاصی دارند و تنها دین و مذهب را ابزاری برای غارتگری های ضد دینی خود گردانیده و با مانور کردن در فضای مقدس دین و مذهب تخم نفاق می پاشند و دین داران را از دین و مذهب متنفر می گردانند . این ها زخم های ناسوری در بدن جوامع اسلامی بویژه در بدن بیمار جامعهٔ افغانستان هستند . این ها چنان زبون اند که با فضل فروشی های کذایی و دزدی های شاخدار فرهنگی به شخصیت کاذب خود هویت راستین میدهند . این ها که مسلمان نیستند؛ بلکه اسلامیت را ابزاری برای دینداری های کاذبانهٔ خود گردانیده اند حتا شرم و حیا ندارند که خود را گاهی سنی و زمانی شیعه معرفی بکنند و در صف سنی های سنی نمایی کاذبانی و در صف شیعی ها شیعی نمایی دروغین نمایند . این ها تفاله های روحانیت راستین اند که روحانیت راستین را در معرض حراج قرار داده و با ژست های روحانی نمایانه آبروی روحانیون اصیل را می برند . منابع استخبارات خارجی هم از این روحانیون کذایی سؤ استفاده کرده و با تاسیس مراکز فرهنگی٬ گروهی و شورای های گوناگون به نام قدس و این آن بر نعش های مردار این ها مانور میکنند. شاید گفته شود که چگونه شده که بر این زنده ها نعش خطاب شده است . عنوان کردن نعش هم به تن های بیروح و بی جاذبهٔ این ها اندک است ؛ زیرا این ها از آن خود فروشانی اند که تنها ارزش های معنوی را به فروش نگذاشته؛ بلکه از فروش تن های کثیف خود هم دریغ نمیکنند . یکی از این دین فروشان که بی شرمانه مقامات و رهبرانی را به دین فروشی متهم میکند و در حالیکه سگ آنان هم بر وی شرف دارد . روزی از زبانش شنیدم که ایرانی ها برای فلان شخص ( م – ر ) ۵۰ هزار دالر داد . ما چرا نگیریم ما هم باید بگیریم . من زمانی که این سخن را از زبانش شنیدم گویی شاخ کشیدم و غرق حیرت شدم که این مرد روحانی نمای کذاب چقدر بی شرم است . در حالیکه چند لحظه پیشتر از این سخن مقامات و رهبران و فرماندهان جهادی را به باد انتقاد گرفته بود که گویا دین را وسیله یی برای دزدیدن و غارت گری های خود گردانیده اند. این ها بستر های خوبی برای اشتخبارات داخلی و منطقه اند که بالای شان سرمایه گذاری می نمایند . این مرد محترم اکنون ریاست شورایی را به نام قدس به عهده دارد . در حالیکه به قدس نه باور دارد و نه ایمان و اما بی شرمانه با مانور کردن بر سر قدس ایرانی ها را می دوشد . ایرانی ها هم که آدم های معامله گر و سیاسی اند و بیشتر لاف دینداری میزنند و اما سیاسی عمل میکنند . این گونه روحانی های کاذب می تواند٬ ابزاری خوب در دست شان قرار بگیرد و با دادن یک مقدار پول چنان او را می دوشند٬ معنویتش را می ربایند و شخصیتش را خورد می کنند که حتا از تاراج اندک ته مانده رسوبات دینی در نفس ضعیف او ابا نمی ورزند .
این ها وارثین آن بلعباعوری های تاریخ اند که فتوای زنده به گور کردن دختران را صادر میکردند و اکنون بر کرسی های آنان شکم انداخته٬ با حق سکوت گرفتن از حادثه سازان تاریخ لب های خود را با تار فریب بسته اند و هر گز در برابر جور قیام نکرده و برای زنده به گور کردن دختران فتوای تازه یی صادر میکنند . این بار فتنهٔ باعوری های تاریخ عصر به گونهٔ دیگری قامت کشیده است . این قامت کشی ها در سکوت مرگباری آشکار می گردد که در برابر شکنجه ها و بیرحمی ها در برابر یک زن بحیث یک انسان لب به سکوت بسته و هرگز فریادی برضد جور بلند نمی کنند تا مسؤولیت دینی خود را در برابر انسانیت ادا کنند و بر سرفرازی حق انسان در چوکات ارزش های دین صحه بگذارند . در حالیکه گفتمان در عرصه های گوناگون سیاسی٬ اجتماعی٬ فرهنگی و علمی و فلسفی بحیث نیاز زمانی و امری لازمی برای پویایی در حوزههای یاد شده است. در این میان گفتمان انتقادی بیشتر از همه مهم بوده و در کنار بالنده گی ها سازنده گی ها را نیز در بر دارد . در سایهٔ این گفتمان ها است که عقلانیت انکشاف و اندیشه پویایی پیدا میکند؛ بویژه زمانی که با روحیهٔ آموختن و آموختاندن صورت بگیرد . در این صورت فضای مفاهمه را شفافتر و زمینه را برای رسیدن به تفاهم مشترک بیشتر میسازد. از میان گفت وگو است که جرقهٔ حقیقت میدرخشد و دو طرف با آموختن از یکدیگر بر ناآگاهی های خود غلبه حاصی میکنند و اما باعوری های تاریخ حتا از مباحثه که در قرآن کریم به بهترین و احسن ترین وجه خوانده شده خود داری کرده و مخالف هر نوع گفت و گو هستند؛ زیرا در جریان گفتمان ها توانایی های فکری آنان آشکار٬ پرده از افکار خرافی و موهوم آنان بیرون کرده و جهل ساده چه که جهل مرکب آنان را نیز افشای مینماید .
این ها که خود قربانی مسخ و تحریف اند٬ نه تنها از مسخ خود دغدغه یی در سر دارند؛ بلکه از مسخ و تحریف دین و مذهب هم خود داری نمیکنند . به انتظار گوشهٔ چسم لطف از سوی مراکز استخباراتی بیگانه ها بویژه زمامداران و داعیه داران کذایی اسلام از هر نوع خود فروشی دریغ نکرده و حتا بر مزدوری های خو فخر و مباهات هم میکنند . این ها که با غرور انسانی بدرود گفته اند٬ در پای تک تنه درخ غرور یارای ایستادن را نداشته و با عمامهٔ کذایی روحانیت و قبای دروغین اسلامیت سنگ وفا داری به دین را بر سینه می کوبند . در حالیکه وجود منفور این ها لکهٔ ننگینی در دامان دین و اسلامی هستند . این ها از آن قماش بلعمباعوران تاریخ اند که برای معامله گری با دین از هر نوع خباثت دوری نمی ورزند . این ها در پای درخت بی ننگی شکم افگنده و در سایهٔ شرم آلود آن نفس مرگبار و ذلت بار می کشند . در حالیکه درخت بی حیایی با روییدن در شصت پا تا تارک سر شان به چنار بزرگی مبدل شده است و اما با صد ها افتخار با نشستن در زیر سایهٔ آن بر خود می بالند .
این ها که به دین پایبندی صادقانه نداشته و چه رسد به اینکه صداقت دیدگاههای آنان را پیرامون مذهب به بررسی گرفت . دیدگاهٔ این ها به مذهب نه دیدگاهٔ تکاملی نسبت به دین و به بارگ رساندن آزادی های فکری و ارجگذاری به اصل استقلالیت فکری و حق انتخاب است ؛ بلکه دیدگاهٔ مذهبی آنان نگاهی قشری و دامن زدن به اختلافات مذهبی و ضربه زدن به پیگر واحد اسلام است . این ها با خرامیدن های کذایی در پای مذهب٬ مذهب را سکوی مانور های ضد مذهبی خود قرار داده و زیر نام مذهب به جنگ مذهب میروند . این ها که از وارثان باعوریان تاریخ اند٬ سرسازش با قارونیان و فرعونیان زمان را داشته و ابزار خوبی در دست آنان قرار گرفته می توانند . این ها که به زنده گی بصورت کل نگاهٔ ابزاری داشته و برای رسیدن به اهداف پلید خود استفاده از هر وسیله یی را مباح می پندارند . از قربانی کردن دین و مذهب هم در پای اهداف خود ابا نورزیده و با رویکردی سیاسی به دین و سیاسی کردن ارزش های دینی و پشت پا زنی به سیاست های اسلامی و ارزش های اخلاقی دین رسیدن به هر هدفی را مجاز می شمارند . از همین رو این ها شکار خوبی برای مراکز استخباراتی و شیطانی بوده و طعمهٔ خوبی برای بلعیدن زمامداران و سیاستمداران از خود و بیگانه هستند . این ها اند که به پر رویی تمام از دق الباب کردن سفارتخانه های کفری و اسلامی شرم چه که راه یافتن به آنها را برخود مایهٔ افتخار نیز تلقی میدارند . این ها اند که با از دست دادن وقار دینی و غیرت کشوری تن به نوکری ایرانی ها٬ پاکستانی ها٬ سعودی ها و ... داده اند و چکیدن از غرب را برای خود صواب دانسته و حتا آنرا بجای غنیمت می شمارند .
این ها هستند که طی سی سال و بیشتر از آن به گونهٔ بیرحمانه یی به استخبارات خارجی وابسته شده اند و با وابستگی های شرمبار فاجعهٔ کنونی را بر سر مردم ما تحمیل کرده اند. هر قدر فاجعهٔ کنونی در کشور بزرگ تلقی شود؛ در بیشترین آن دست روحانیون مرتجع و مزدور بوده که با وابسته شدن به استخبارات منطقه یی و بین المللی مصیبت کنونی را بر مردم ما به بار آوردند . این وابستگی ها بود که دست کشور های منطقه و غرب و شرق بر کشور ما درازتر گردانید . پی آمد آن تهاجم امریکا بر افغانستان بود . مردم افغانستان با آماج قرار دادن سینه های خود در تراژیدی غلبهٔ خون بر شمشیر اردش سرخ را شکستند و با فروریزی دیوار برلین٬ شوروی از هم پاشید و اما نتیجهٔ آن به اسارت دیگری انجامید که امروز زمین و آسمان کشور تحت اشغال امریکا قرار دارد . سایهٔ شوم و وحشتناک تجاوز در رگ رگ وجود هر افغان بدتر از کابوس و به مثابهٔ کوهٔ سیاهی بر عزت٬ شرف و وقار افغان ها سنگینی دارد .
۷ جدی ۱۳۹۰ برابر به ۲۸ دسمبر ۲۰۱۱