ایدیولوژی ملی؛

 یا نظرات و راهکار های مشترک برای ملت بودن

 

بقلم  - دوکتور جهش             

 

درست سی وهشت سال قبل در سنه 1352که تازه سند فراغت دانشکده طب را بدست آورده بودم هر روز مقوله آیدیولوژی ملی را که به تاسی از گفته رهبر سردار محمد داود خان صدها بارازرادیووجراید پخش می شد می شنیدم و نظر به شناختیکه از آیدیولوژی های معاصر و مکتب های سیاسی داشتم مرا وا میداشت تا آنچه را که در جهان ، در وطن ما ، در دولت و شهر ما میگذشت تعقیب نمایم و در مورد آن نظری داشته باشم مخصوصا دو کلمه آیدیولوژی وملی که به نظرم خیلی ها مهم جلوه میکرد مرا خیلی آزار میداد .

 با خود و دوستان خود شکایت میکردم که این دو کلمه میان تهی چه معنی دارد . دولت و یا کسانیکه این کلمات را هر روز در نشرات تبلیغ  می کنند چرا آنرا تعریف نمیکنند ، چرا محتویات و اجزای مرکبه آنرا واضح واساسات آنرا مشخص نمی سازند و در مورد آن کتاب و یا مقاله نشر نمیکنند و به مردم تبلیغ نمی نمایند و وظایف و مکلفیت مردم را در قبال آن روشن نمی سازند...

 روز ها گذشت در آنوقت مجال بلند گفتن وتبادل نظر در نشرات وجود نداشت بالاخره جمهوری وآیدیولوژی ملی به تاریخ سپرده شد و فراموش گردید.

اینک نویسنده و متفکر عصر ما آغای عالم افتخار گرد و خاک را از روی ایدیولوژی ملی پاک کرده طی مقاله خردمندانه  آنرا به میدان کشید و همه را متوجه ساخت. بناا لازم می بینم تا در مورد سخنی چند گفته شود:

ایدیولوژی یعنی چه ؟

 بصورت عمومی آیدیولوژی را میتوان مجموعه از نظریات ، اعتقادات و باور های یک فرد و یا دسته از افراد جامعه در مورد جامعه و مسایل مربوط ان (مسایل مذهبی ، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ) دانست. اما آیدیولوژی ملی بصورت مشخص شامل نظریات عقاید ، باورها وارزشهایی است که ضامن تحفظ  و ارتقای منافع  جامعه ( مردم ) میباشد ، کلمه ملی در اینجا نه به معنی محدود و تنگ نظرانه  (ملیت گرائی حاوی تفوق طلبی قومی ، قبیلوی ، گروهی ، منطقوی و لسانی ) است بلکه بمعنی وسیع و همه گانی ( پاتریاتیزم یا وطنگرائی ) بکار میرود.

بنااً آیدیولوژی ملی مجموعه از افکار؛ نظریات و باورها و آرمانهایی است که همه اعضای جامعه بخاطر احترام به منافع همه گانی  در مورد آن اتفاق نظر داشته و به شکل داوطلبانه و یک سان آنرا پذیرفته و در احقاق آن احساس مسئولیت و مکلفیت همه گانی  نموده  و در زیر چتر ایدیولوژی ملی جمع میگردند.

هدف آیدیولوژی ملی ما : تامین ، حفظ  و ارتقای منافع ملی ماست.

عناصرمتشکله ایدیولوژی ملی ما عبارت اند از:

1- حفظ تمامیت ارضی – ستر سرحدات و حراست فضای افغانستان.

2- حفظ استقلال ملی (داخلی و خارجی)

3- حفظ حاکمیت ملی که به مردم تعلق دارد نه به یک گروه  و حزب  مگر به نمایندگی از مردم.

4 - حفظ ، ارتقاء ، بسط و انتشار ارزشهای عالی مذهبی و فرهنگی.

اصول ایکه تهداب ایدیولوژی ملی را تشکیل میدهند عبارت اند از :

1- اصل تفاهم ، مذاکره  و مشاوره  بین تمام  گروه ها ، احزاب ، گروپ های قومی ، مذهبی ... به استثنای افراد وگروه های که به نمایندگی از خارج و به مثابه ابزار منافع خارجی بر ضد منافع ملی عمل می کنند و فاقد ایدیولوژی ملی اند.

با تاسف باید ابراز نمود که مرحوم داود خان با وجود سخن راندن از ایدیولوژی ملی عملا هیچ گامی دراین راستا برنداشته ؛ ایدیولوژی ملی اش در خود محوری شخصی اش تمرکز یافت و بنا به ارث از نیاکانش - مخالفین سیاسی اش را دشمن ملی و «ایدیولوژی ملی» خود پنداشه درقلع و قم و محو فزیکی آنها پرداخت.

میتوان گفت اگر او( داود خان) با ایجاد روحیه تفاهم ملی مذاکرات فردی و گروپی را با مخالفین سیاسی دیگر اندیش اسلامی و سکولارخود معمول میداشت و در حل مشکلات موجود ملی تصامیم مشترک اتخاذ میگردید غالباً میتوانست خود و وطن را نجات دهد.

متإسفانه دشمنی شخصی با اپوزیسیون سیاسی در افغانستان به عنعنه تبدیل شده و تا امروز ادامه دارد . چنانچه رئیس جمهور کرزی کنفرانس مخالفین سیاسی اش در مورد ایجاد جمهوری پارلمانی را با کلمات و برخورد نا جایز به حیث چیزی معادل خیانت ملی جا زده  مباحث برای مسایل مبرم ملی را برنتافت .

علت این نوع عکس العمل زشت توسط کرزی دو چیز است یکی آنکه این نوع شیرک های برفی فاقد ایدیولوژی ملی یا سیستم نظریات منسجم شده بر اساس منافع واقعی ملی اند . زیرا قرارتذکرات  یکی از ویکیپیدیا ها ( فری انسایکلوپیدیا) کرزی بعد ازختم تحصیل از هند به پاکستان آمده به حیث کانتکت (رابط) به سی آی ای ثبت نام کرده و استخدام شده است ؛ از اینرو از خیرات کاکا است که انگورها در تاکهاست.

دوم آنکه کرزی از نگاه وظیفه وی مکلف است تا به قیمت جان خود ازجمهوری ریاستی دفاع نماید زیرا جمهوری ریاستی تحفه امریکا به مردم افغانستان است و امریکا نمیخواهد آنرا تغییر دهد و کرزی نوکر خان است نه نوکر بادنجان. این است سر نوشت خاینین مردم و وطن.

 2- اصل همدیگر پذیری:

مبرهن است که افراد در جامعه ما با وجود داشتن وجوه مشترک اسلامی دارای افکار و نظریات مخصوص خود هستند و مسایل را از عقب عینک خود می بینند و از همدیگر فرق دارند و همدیگر را دگر اندیش میگویند و یقین دارند و تاکید می نمایند که نظریات و خواسته های خود ایشان با منافع و ایدیولوژی ملی مطابقت دارد .

بهتر این است که  به خاطر تامین منافع علیای وطن ؛ به حیث حقیقت سیاسی پذیرفته شوند  تا از طریق رای مردم ادعای خود را در عمل ثابت نمایند.

چقدر درد آور است یاد آن روزهایکه جوانان احساساتی مکاتب و پوهنتون های ما که تازه میخواستند مشق سیاسی نمایند با فراموشی ازتفکرملی در حالیکه فقر ، گرسنگی ، مرض و بسا مصائب اجتماعی دیگرکه دروطن بیداد میکرد و آنها را احساساتی ساخته بود و درصدد علاج فوری بودند ؛ هرکدام راه خود را بر حق شمرده به جان هم افتادند و جان های شرین خود را از دست دادند.

3- اصل عدم خشونت :

 تاریخ افغانستان مخصوصا تجربه چهل سال اخیر طور قاطع حکم مینماید که خشونت خانه و وطن ما را برباد داد وازآن باید اجتناب کرد و احساس فرد در خدمت افراد و افراد درخدمت فرد را احیا نمود زیرا دراین مصیبت وخشونت قرن هیچ فرد ، خانواده ، گروه  ، حزب ، تنظیم ، اقلیت و اکثریتی نیست که آسیب نه دیده باشد.

با دریغ و درد باید گفت ، در آنروز هایی که حکومت دوکتور نجیت الله سقوط نمود و مخالفین به دروازه های کابل رسیده بودند فقط یک قدم از ایجاد صلح سرتاسری دور بودند اما صلح نشد . زیرا به جز دو نفر( قوماندان احمد شاه وقوماندان عبدالحق) و یا چیزی بیشتر دیگر همه فاقد اندیشه وتفکر ملی بودند از اینرو بخاطر منافع شخصی و گروهی خویش دست به خشونت زدند شهر و شهریان کابل را به خاک وخون کشیدند و به مثابه افزار منافع خارجی مرتکب جنایات عظیم گردیدند. بنااً با گرفتن درس  عبرت از این تراژیدی ها به تمام گروه ها فرض است تا خشونت را برای ابد از دماغ خود پاک نمایند.

4- اصل احساس خانه مشترک و مال مشترک :

ایدیولوژی ملی حکم میکند تا هر فرد درهر منطقه ایکه زندگی میکند باید قبول نماید که افراد دیگر در آن دوردست های وطن نیز صاحب این منطقه اند یعنی همه ارزشهای مادی و معنوی در داخل حدود جغرافیائی افغانستان مال مشترک همه بوده و به همه تعلق دارد ( البته این مسئله عمومیست وارزش های مادی ومعنوی شخصی وخصوصی از آن مبرا است) در اینجا بد نخواهد شد اگر به توضیح علل چور و چپاول کابل توسط دزدان به اصطلاح اسلامی پرداخته شود.

 اول -  ظلم و تعدی شاهان و امیران افغان در طول تاریخ  بالای مردم آنقدر زیاد بود که به مرور زمان باعث فاصله گرفتن و نفرت و انزجارمرد م از د ستگاه دولتی گردیده ، مردم دولت را از خود ندانسته چپاول مالش را مباح میدانستند .

از اینرو گفته ئی در بین مردم متداول است که "اگر از خانه سرکار تیل بریزد به دامنت جمع کن."  البته فقر، بیسوادی وعدم کارتنویری در بین مردم را نیز نمیتوان از نظر دور داشت. از اینرو افراد بیشعور؛ فاقد احساس و ادراک منافع ملی و مال مشترک ملی به چپاول پرداختند.

دوم - موجودیت حیوانات آدم نما که در واقع نه تنها نا مسلمان بودند بلکه ناانسان بودند ، و چون افزارهای مکانیکی در دست عمال ای اس ای در وجود جنایتکاران دیوبندی پاکستانی و عربهای سلفی و وهابی در رمه چپاول گران قرار داشتند.

به همین علل و اسباب ما عین سناریوی کابل را درعراق و لیبیا هم مشاهده نمودیم . دراین دو مورد ابدا نمیتوان سخنی از مفکوره به میان آورد. چیزیکه عیان است جه حاجت به بیان است.

سوم- گروپ نخبه ها با سرقت های بزرگ .

جنایات این مدعیان اسلام آنقدر زیاد و ارتباط شان به دستکاه های جاسوسی خارجی آنقد رمبرهن و هویداست که صفحات رسانه های انترنتی ، روزنامه ها وکتابها را پر کرده است . باانهم میتوان از سرقت بیت المال ، غصب املاک و دارائی های عامه ، سرقت بانک ها ؛ لیلام تصدی های دولتی و معادن به قیمت کاه ماش در بدل رشوه که هنوز هم ادامه دارد یاد کرد. ارتباط این گروه به خارج وعدم دلسوزیشان به مردم مبین فقدان مفکوره و احساس ملی در آنها و نمایانگ رافکار منفعت پستی غیر اسلامی ایشان است از جانب  دیگراین گروه های بی وطن آنقدر در خندق متعفن تفوق طلبی های  گروهی ، سمتی ، قومی ، قبیلوی و لسانی خود غرق اند که نفرت و انزجار مردم را کمائی کرده اند.

در هیچوقت و در هیچ جای تحت هیچ قانون دیده نه شده است که مردم از استعمال کلمات زبان مادری شان منع شوند . چند روز قبل یکی از این نابخردن قهرمانی  نوینی نموده است  مکتب را از بی بی مهرو سرقت و به عبد القیوم وردک داده است . قرار عقاید اسلامی ما این عمل وزیر تعلیم و تربیه باعث نا رضایتی روح هردو گذشته گان میگردد . هیچ کس مخالفت نخواهد کرد اگر وزارت معارف مکتبی را بنام یکی از خدمگاران وطن مسمی گرداند اما در مسئله شادروان پوهاند قیوم وردک  ازطرزالعمل نا درست کار گرفته شده است. گرچه در زمان وزارتش مردم فکاهی ای داشتند و میگفتند" که وردک به وی مقرر دی شی " با انهم خیلی بجا می بود اگر جناب وزیر معارف مکتب جدیدی از پول شخصی خود و یا ازحساب دولت توام با اشتراک پولی خویش اعمار کرده آنرا بنام پوهاند وردک میکرد .این نورعلی نورمیشد از یک طرف معارف تقویه شده اولاد وطن مکتب نو را تحویل میگرفتند واز طرف دیگر به پوهاند وردک ارج گذاشته میشد ( این را میگویند مفکوره و ایدیولوژی ملی ) واز جانب دیگر روح شهید بی بی مهرو در طاق جنت آرام میبود.نه شود که روح شهید بی بی مهرو خشمگین گردد و خدا نا خواسته به جوانی وزیر معارف کدام ضرر رساند. حتی میتوان گفت که چنین عمل ناجوانمردانه و غیرعادلانه خداوند(ج) را نیز ناراض میسازد.

باید اضافه کرد که این عمل وزیر معارف به قهرمانی های حفیظ الله امین که شهر زیبای جلال آباد را تلون شار ساخته بود زیاد شباهت دارد . امروز ما نه تلون داریم ونه تلون شار.هر چیز به اصل خود رجعت میکند. این است که با مسایل ملی نباید بازی کرد.

5- اصل اجتناب از خود محوری و خود پسندی:

مقصد ازاین اصل احترام به اندیشه و مقام والای انسانی اپوزیسیون و نماینده های مردم بخاطر رجحان منافع ملی بر منافع شخصی است.

6- اصل صلح و آشتی ملی :

این اصل تفکر ملی درمقطع زمانی فعلی خیلی ها مهم است و ارزش حیاتی دارد.تمام گروه ها و احزاب و اشخاص انفرادی  با وجود داشتن تضاد و نظریات مختلف روی بعضی از مسایل که با یکدیگر دارند بنابرداشتن عقاید وتفکر ملی میتوانند با داشتن اراده نیک در زیر چتر ایدیولوژی ملی جمع شوند ، این جاست که تضاد های شان آشتی پذیر گردیده با هم صلح و آشتی می نمایند البته نه آن گروه ها، احزاب واشخاص انفرادی که بنابر تعلقات و وابستگی  ضد ملی شان با خارج فاقد باوروایدیولوژی ملی اند. تضاد با آنها آشتی نا پذیر بوده تنها بعد از اظهار ندامت اجازه دارند تا با ترک خشونت منحیث یک شهروند عادی بدون دخالت به امور سیاسی در جامعه ذوب گردند.

هموطنان شرافتمند ، قلم بدستان ، متفکرین عرصه های فلسفه ، سیاست ، حقوق و اقتصاد! این است شمه از نظریات بنده پیرامون ایدیولوژی ملی که از فکرقاصرم تراوش نموده و خدمت شما تقدیم گردید. آرزومندم با بزرگواری تان نا رسائی های آنرا اصلاح نموده با اندوخته های گرانبهای تان آنراغنا بخشیده در توسعه ، انتشارو تبلیغ آن مخصوصا در بین جوانان آینده ساز وطن اشتراک مساعی نمائید تا مسایل ملی خود را درک کرده اشتباهات نسل ما و نسل های گذشته را تکرار نه نمایند.

                               و من الله توفیق

 

 


بالا
 
بازگشت