دكتراندس نبي هيكل
دکتراندس م. ن. هیکل
صـــــــلـــــــــــــــح از راه قـــــــطــــر
درست ا ست که میگویند :هرکه پی آنست که ندارد، و صلح یکی از صدها نیازماست. برای بسیاریها این سوال از دیر زمان مطرح بوده و اکنون یکبار دیگر در برابرآنان قرار داده شده که هدف ازآنچه بحیث صلح قرارداده میشود چیست؟ به عبارت دیگراز صلحی که ما در پی آن هستیم منظور چیست؟
این تنها سوالی نیست که هنگام بحث یا تامل بر مساله مذاکرات با نیروهای مسلح مخالف ذهن مارا بخود مشغول مینماید. همچنا نیکه " مارگزیده از ریسمان...هراس دارد" و "ازموده را آزمودن خطاست" مردم با باور به صلح و خوبی های آن و به نیاز به صلح برای زندگی صلح آمیز بحیث حق انسانی و بشری مردم افغانستان، به موفقیت مساعی صلح امیدوار نیستند. دلایلی برای این بی باوری وجود دارد.
نخست، تجربه تلخ صلحجویی با مخالفان مسلح بخصوص پس از تاسیس "شورای عالی صلح " تنها به قربانی شدن فرزندان این مرزوبوم و تشویق مخالفان مسلح منتج گردید. پالیسی سازان در طرح پالیسی صلح اجماع و منافع ملی را درنطر نگرفتند و در نتیجه مجبورگردیدند ناکامی سیاست صلح را بپذیرد.
دوم، مردم میدانند راهی را که حکومت برای صلح می پیماید به صلح نه میرسد. صلح میتواند هم بین دو ستان وهم بین دشمنان صورتگیرد. حتی باخویشتن صلح لازمی وممکن است. صلح با خود و با دوستان یک مشخصه و لازمه ضروری دارد و آن تحمل و بردباریست، که بدون آن صلح حاکم میان دوستان برهم میخورد. این یک مشخصه مشی صلح حکومت با مخالفان مسلح بود، و خود اشتباه فنی سیاسستمداران و پالیسی سازان را نشان میدهد که از یک لازمه و ابزار مناسب در یک وضعیت معیین در مورد نامناسب استفاده مینمایند.
سوم، برخورد حکومت با مخالفان مسلح بیشتر به رفتاریک شیفته همانند بود به قول شاعری چنان بود که آهوی تیر خورده ،تیر خون آلود خود رانزد صیاد آورد!؟ بدین معنا که حکومت و مردم افغانستان در گذشته صادقانه و با قبول گذشتها و قربا نی ها دست آشتی را بسوی مخالفان مسلح درازکردند، و آن دست را مخالفان مسلح بصورت مکرر رد کردند. حال زمان تغییر درپارادگم است نه زمان تغییردر ابزارسیاسی.
این دلیل سومی لازم میگرداند تا بپرسیم چرا مخالفان مسلح به همه ی مساعی صادقانه مردم و حکومت افغانستان چنان پاسخ دادند؟
اما پیش از پاسخ دادن به این سوال باید بپرسیم این برخورد مخالفان مسلح به صداقت و اشتیاق عملی حکومت افغانستان چه معنا را افاده میکند؟
دبدون درنگ دو تعبیر را میتوان از آن بدست داد:
جواب خصمانه مخالفان مسلح به اقدامات صلحخواهانه حکومت افغانستان با در نظرداشت شرایط حاکم به این معناست که مخالفان مسلح بر شرایط خود در رابطه با مذاکرات صلح تاکید دارند و باطرف مورد اعتماد مذاکره خواهد کرد.
تعبیر دوم این است که مخالفان مسلح درشرایط حاکم که قوتهای ملی و بین المللی به گفتگو و حتی مشارکت سیاسی آنها حاضراند، خروج تدریجی نیروهای خارجی و یا حد اقل کاهش آنها در دورنمای نزدیک قرار دارد، نفوذ گسترده ی نیروهای مخالف و حامیان آنها در دستگاه حکومت و در شرایط موجودیت شواهد نیرومند گواه برامکان پیروزی آنان، با نیروی عملا شکست خورده و ناکام در نبرد علیه تروریزم نیازی به مصالحه نمی بینند.
آنها ممکن است بخواهند ببینند ابرقدرتی که امارت آنها را سرنگون کرد و برای نابودی آنان و القاعده با متحدان بین المللی به افغانستان آمد با آنها برای صلح و قطع جنگ مذاکره مینمایند. برسی این مساله که چرا حکومت افغانستان در گام نخست و نیروهای بین المللی سالهاپیش زمانی که مخالفان مسلح قوت شان را در میدان نبرد به آنان ثابت نه کرده بودند، به مشارکت سیاسی و مصالحه با آنها فکر نکردند، حقایق زیادی را بازگو خواهد کرد.
در واقعیت امر حکومت افغانستان حتی در ریتوریک سیاسی نتوانسته خود را بحیث یک پارتنر مستقل و مورد اعتماد ثابت نماید. دو ستان در دوستی و دشمنان هنگام مصالحه به چنین پارتنر نیاز دارند. موضعگیری حکومت در قبال مذاکرات با این نیروها پس از قتل استاد ربانی رییس شورای عالی صلح و واکنش های از هم متفاوت رییس جمهور و وزیر امور خارجه کشور در رابطه با افتتاح نمایندگی سیاسی تحریک طالبان در قطر این بیثباتی را در سیاست حکومت نشان میدهند.
و اما مهمتر از همه این است که این صلح به معنای چیست و با کیها صورتمیگیرد.
تا زمان که ما ندانیم با کیها صلح مینماییم و آنها تحت کدام شرایط صلح میخواهند، نمیتوانیم پروسه صلحخواهی را بیاغازیم. به عبارت صریحترافغانستان باید اساس نورماتیف سیاست یا مشی صلح را با نیروهای مسلح مخالف با صراحت تعیین نماید. موضع تحریک طالبان در این رابطه هم از لحاظ عملی و هم از لحاظ نظری صراحت دارد.تحریک طالبان علت جنگ روان را در حضور نیروهای خارجی میبینند و برای اعاده امارت ازدست رفته میرزمند،خواستی که به نظر میرسد مطمین اند پس از خروج نیروهای بین المللی تحقق می یابد.
مساله بعدی دارای اهمیت عبارت از انگیزه های پاکستان بصورت اخص از حمایت بیدریغ از نیروهای مسلح مخالف افغانستان میباشد. شکی وجود ندارد که انگیزه های پاکستان ازتمویل و تجهیزنیروهای تخریبکار علیه افغانستان دوستانه نیستند. هرگاه چنین باشد که نیروهای مسلح مخالف که در پاکستان پناه گاه دارند بحیث ابزار تامین منافع عمل مینمایند، مذاکره و مصالحه با آنان مطابق به قانون اساسی کشور ممنوع و غیر مجاز میباشد.
معیار اساسی و قابل قبول شده این است که افغانستان خانه مشترک همه افغانان است و هر آنکه به دلیل یا دلایلی وادار شده علیه حاکمیت قرار گیرد میتواند با قبول قانون اساسی کشور خویش به زندگی صلح آمیز در کشور بپیوندد. آنانیکه علیه منافع مردم و میهن خویش قرار میگیرند و یا از آنان حمایت مینمایند مطابق به حکم قانون و منطق قابل مجازات پنداشته میشوند. این برخورد با قانون اساسی و با وظایف و مکلفیتهای دولت و حکومت و با نورمهای قبول شده جهانی مطابقت دارد.
اشکار است که مسایل به این سادگی نیستند و هرمرجعی از وضعیت کنونی و بازیگران از هدیگر به اهداف سیاسی و اقتصادی سود میبرند.
برای جامعه بین المللی در راس ایالات متحده امریکا دو مساله دارای اهمیت حیاتی میباشد:
· این اطمنان که افغانستان به مرجع خطری برای جامعه جهانی در آینده قرار نمیگیرد.
· تامین منافع درازمدت اقتصادی و سیاسی جهان لیبرال
تامین هدف نخستی کارزار اساسی را تشکیل میدهد و این هدف بدون همکاری پاکستان و افغانستان تحقق نخواهد پذیرفت، زیرا این دو بصورت متناوب و متحدانه میتوانند به منابع خطر مبدل گردند. از سوی دیگر مبارزه با نیروهای مسلح مخالف به معنای مبارزه با یک دید سیاسی است که با اعتقادات اکثریت مردم در این منطقه پیوند دارد. از سوی دیگر درک عنعنوی مردم از اسلام و معتقدات آنان و بیان و روایت افراطیت از اسلام دوچیزی اند که با تعالیم اسلامی بیشتر و ازهمدیگر کمترمتفاوت اند. این مبارزه راه دشوار، پر خطر و طولانیست .
مردم افغانستان برای مذاکراه و مصالحه با فرزندان واقعی ناراض نیازی به کدام آدرس ندارد، زیرا فرزندان وطن آدرس خانه خویش را میدانند. آنانی که در افغانستان مصروف جنگ چریکی اند منطقآ آدرسها را میدانند. نمایندگان آنان در دستگاه حکومت و در جامعه وجود دارند، و تنها چیزی که نیاز دارند اطمنا ن است.
درصورتی که ملاقات ها مانند همیشه در هرجایی میتوانند بر اساس توافق صورت گیرند، ایجاد نمایندگی اهانتی بر حاکمیت افغانستان بیش نمیتواند باشد.
پایان