محمدیعقوب هادی
تبصره مختصر
مذاکره ایالت متحده امریکا با طالبان ادامه بازیهای گذشته، پایان بازی طالبانی وآغاز بازی جدید
وقتی از سیاست گذاریهای نظام های سود وسرمایه نسبت به حدود جغرافیای تحت نقشه "تقسیم دوباره" سخن میگوئیم محتوای این سیاست گذاریها متداوم طرح جنگ وناامنی، تحمیل جنگ، تقسیم جنگ، تعویض جنگ به دست جنگنده های تازه نفس، تخفیف جنگ، تشدید جنگ کدام باز گوئی میکند. تعویض جبری و تاکتیکی دولت ها، نظام ها، دولتداران فقط با پیش زمینه جنگ وبا خلق و تحمیل جنگ در متن این سیاستگذاریها ماهیت آنرا بیان میکند. نظامیگری، حمایت از حکومات نظامی و خود کامه، جابجای نیرو های نظامی در مناطق جهان نیم رُخ اساسی این سیاست گذاریها در مناطق جهان است.
این سیاستگذاریها طی دهه ها با تهدید از یک جنگ بزرگ که میتواند تمام جهان را نابود بسازد بشریت را در بیم وهراس نگهداشتند. اما حقیقت این است جنگی که برای طراحان این سیاست گذاریها هم بنیاد بر انداز میتواند باشد هرگز به وقوع نخواهد پیوست. لذا این سیاستگذاریها جهت تسلط شان بالای جهان با تولید جنگ های محدود، مقطع ای، محلی، که افغانستان یکی ازمثالهای آن است،اهداف خود را دنبال میکنند.
در یک نگاه موجزبه اوضاع کشورمان افغانستان می بینیم که تنظیم بازیهای چند دهه، شهرت یافتن القاعده، ظهور طالبان مشهود ترین مواردی از اجزا، ترکیبات وترتیبات سیاست گذاریهای بزرگ جهانی نظام سود وسرمایه، در این منطقه جهان است. این ترتیبات در قبال سرنوشت سازی برای افغانستان، منطقه وحتی جهان از دوران جنگ سرد آغاز وتا پایان به اصطلاح جنگ سرد با شیوه های متفاوت ادامه پیدا کرد.
در محتوای این سیاستگذاریها اینک دوران مذاکره با طالبان در یک آدرس مشخص فرا رسیده است. آدرسی که دولت ریس جمهورحامد کرزی در ظاهر به جستجوی آن بود. این مذاکره، یعنی مذاکره دولت ایالت متحده امریکا با جنگنده های طالب دیدگاه های متفاوت را منعکس ساخته است. عدهء اینرا تجدید نظر ایالت متحده امریکا در مورد طالبان گفتند. عدهء آنرا توانمندی طالبان وشکست نظامی دولت ایالت متحده امریکا خواندند. عدهء آنرا گزینه سیاسی حل قضیه افغانستان قبول کردند. طرفداران طالبان که اقلیت استند آنرا تن دادن به حقانیت طالبان فکر میکنند. مخالفین طالبان که اکثریت استند آنرا سازش ومعامله میدانند. این برداشت های متفاوت آغاز چنین یک مذاکرهء است که تا هنوز معلوم نیست طالبان چه میخواهند و ایالت متحده امریکا چه میخواهد. در میان اینهمه برداشت ها آنچه گم شد ومجهول باقی ماند نتیجه ظهور طالبان وحضور قوت های خارجی به اساس دلایل که این ظهور وحضور را تامین نمود.
وقتی در محتوای سیاست گذاریهای مسلط در افغانستان این مساله راجستجو مینمائیم، از آنجا آغاز باید کنیم که اساسی ترین خواست این سیاست گذاریها را در شرایط کنونی افغانستان حضور نظامی ایالت متحده امریکا در افغانستان تحت پروگرام پیمان استراتیژیک تشکیل میدهد. تا آنجا که معلوم است این برنامه به موافقت دولت جمهوری اسلامی افغانستان رسیده است. دیده میشود که از جانب مخالفین یا اپوزسیون سیاسی دولت هم کدام مشکلی با این پلان وجود ندارند. بدین لحاظ آنچه در حیطه امکانات این سیاست گذاریها بطور عموم قرار دارد باید بکار انداخته شوند تا این برنامه تحقق بیابد. این امکانات همانا تولید افزار ها، تعویض افزار ها، تخریب و از بین بردن افزا ها میتواند باشد. گروه جنگنده طالب ازآن جمله افزار هاست که امکانات این سیاست گذاریها قرار دارد.اکنون زمان استفاده از این امکانات به گونه جا گزینی و تعویض مهره ها وپلانها فرا رسیده است.
شرایط کنونی به نفع این سیاست گذاری های مولد خود این سیاستگذاریها است . مردم با هر آن برداشتی که ازعوامل شکل گیری وضعیت کنونی دارند ازجنگ ونا امنی بیزار وخسته شده اند. جامعه سیاسی هم به اساس چنین برداشت اهداف اساسی شانرا به تامین صلح بی تفنگ وامنیت فزیکی توجیه نموده اند. همه چشم براه یک صلح بی تفنگ استند. دین باوری، میهن دوستی و سیاست سازی همه صلح بی تفنگ را مرجیعت وارجحیت میدهد. اینها همه شرایطی اند که اهداف سیاست گذاریهای ایالت متحده امریکا را در طرح مذاکره با طالبان کمک میکند. ظاهر سازیهای مخالفت دولت جمهوری اسلامی افغانستان در مورد محل مذاکره ویا این که این مذاکره باید از مجاری دولت افغانستان انجام شود جزاینکه پیوستگی سیاست گذاریهای مسلط را در ذهنیت ها مخدوش بسازد هدف دیگر ندارد. آنچه را که سیاست گذاریهای مسلط میخواهند از طریق این مذاکره به انجام برسانند، نشانی کردن محل های مذاکره از طرف دولت هیچ تاثیری به آنچه خواسته میشود نمیتواند داشته باشد. اما تشویش ریس جمهوری تنها در یک مورد میتواند بجا باشد وآن اینکه مهره جانشین اوکه چه کسی خواهد بود در حال ظهوراست، لذا ریس جمهور حامد کرزی این مذاکره را از طریق دولت خواستار میشود تا اگر باز هم بتواند وفا داری خود به این سیاست گذاریها را طرف قبول طراحان این سیاستگذاریها بسازد. لیکن چنان معلوم میشود که زمان جابجائی مهره های جدید فرا رسیده واز این جهت سیاست گذاریهای مسلط برای طالبان تفهیم نموده اند که جانب مذاکره آنان دولت حامد کرزی نخواهد بود.
این بازی پایان خواهد گرفت. مگر تنها این پایان، پایان بازی طالب خواهد بود. واین پایان تعویض نقش پاکستان به افغانستان را در وجود دولت آینده آفغانستان دارد به تصورمیگذارد. واین احتمال را تبارز میدهد که افغانستان را به عنوان یک گام نزدیکتر به پیشروی اهداف سیاست های غرب از ناحیه سرحدات شمال و شمال غرب درگیرمعضلات جدید بسازند، وافغانستان رادر موقف پاکستان به خاطر دست رسی به ذخایر وثروت های سر زمین های آنطرف سرحدات شما ل افغانستان که سرمایه سالاران جهان طماع خاطر نسبت به آن دارند تختهء خیز به سوی آن سر زمینهای بسازند............
محمد یعقوب هادی