جنگ در افغانستان چهره بدل مینماید . ای کاش ختم جنگ هدف حقیقی باشد، وعملی
گردد. آوازه
مزاکره ومصالحه از تنور گرم جنگ و انتحاری ، از میان شلیک ها و انفجارت ،
فریاد مردان و مادرانی طنین انداز گردید که همه روزه فرزندان شان را قربانی
میدهند . مگر سخن گویان طرف های در گیر جنگ خواست ها و اهدافی را در میان
هزاران قربانی جنگ ، فریاد یتیمان و بیوه زنان جستجو می نمایند و شرایط خاص
خویش را مطرح نموده و طلب دارند. طالبان به دو بخش تقسیم بندی و صف آرائی
گردیده اند ، طالبان پاکستانی ، طالبان افغانی . طالبان افغانی نیز به
دودسته مربوط میگردند . طالبان مربوط به القاعده ، طالبان مربوط به .....؟ در
این میان روشن نیست که رهبر این دو گروپ افغانی آیا امیر المومنین ملا محمد
عمر آخند است و یا کدام فردی دیگری ؟ بر علاوه این گروپ بندی ها ، نظامیان
پاکستان از موجودیت رهبری و مخفی گاهای این تشکیلات همیشه خود و جامعه
جهانی را گول میزدند و بی خبر می انداختند . امروز چه انگیزه باعث گردید که
چشمان باز شان بسته است .؟ کجاشد تروریستان بین المللی ؟ شاید جهانیان خواب
باشند، ویا خواب دیده باشند که جنگ با تروریستان بین المللی در جریان بود ؟
شاید بت های بامیان کم ارزش تر از بلند منزل های امریکا باشد. که بخاطر ویرانی
بلند منزل ها با لشکر خویش به جنگ آمده بودند ، چونکه انسان افغان ارزش و بهای
ندارد ، بت های بامیان صاحب و بازخواست گر نداشت . این جنایت نیست .، ارزش
ملی نیست، طالبان را کی ها به افغانستان آوردند؟ .
طرف دیگر جنگ : حزب اسلامی حکمتیار میباشد که موجودیت قوای خارجی را یک بهانه
قرار داده برعلاوه انسان افغان با سنگ و صخره افغانستان ، جنگیده است . مگر
با خارجیان در مزاکره و تفاهم قرار دارد . اسلحه و اکمالات نظامی و معیشتی
خویش را از خارجیان می گیرد . در ویرانی کابل سهیم نیست . تنها راکت زده است
.
طرف دیگر جنگ در افغانستان : مادر همه مصیبت های ملی افغانها و پدر همه
جنایتکاران جهان و افغانستان استخبارات نظامی و نظامیان اردوی پاکستان قرار
دارد که به شمول رهبری حزب اسلامی ، طالبان افغانی والقاعده ، حمایت و اکمالات
طالبان پاکستانی را نیز داوطلبانه و با افتخار عهده دار میباشد حتآ از امریکا و
متحدین پنهان نیست ، همه در تفاهم با همدیگر قرار دارند . پس چگونه میتوانیم
بگویم که چرا جنگ درافغانستان متوقف نمیگردد ، ادامه دارد، چراآغاز شد ه است
؟
کشور های همسایه افغانستان ،ایران ، هندوستان ، چین ، فدراسیون روسیه و
جمهوریت های آسیای میانه نیز از این ناحیه خیلی ها نگران و تماشاگر هستند که
در منطقه چگونه یک بازی سرگرم کننده و جنگ دلخواه به خاطر رسیدن به هدف
بعدی گره خورده است.همه میدانیم که حا کمیت های سه دهه گذشته منجمله
حاکمیت موجوده درافغانستان تحت رهبری جناب محترم کرزی فدائی و قربانی این
سازش و آمیزش گردیده ، جنگ و مصیبت ها آرامشی نداشته و ندارد. همان طوری که
توافقات ژینو با فشار جامعه جهانی و استخبارات نظامی پاکستان جبرآ بالای
حاکمیت افغانستان تحمیل گردید و قوت های شوروی افغانستان را ترک نمودند
حلقات در نظام دولتی و حزبی اتحادشوروی وقت در یک سازش بدون اراده و خواست
رهبری دولتی افغانستان و دور از دید مردم افغانستان با اپوزسیون به خواست
پاکستان در یک سازش کور کورانه باعث بزرگترین اشتباهاتی گردیدند که کابل و
مردمش در حمام خون غلتیدند ، ملیونها انسان به خصوص نیم ملیون قوای مسلح کشور
به خواست پاکستان و زمان نابود گردید و آژدهای سیاه طالبانیزم با سینه سفید
گونه از وجود استخبارات پاکستان و سعودی ها ، حمایت امریکائی ها و انگلیس ها
و متحدین را کسب نموده و در افغانستان رها گردیدند با وجود بیش سه دهه مصیبت
وتحمیل قربانیها فشار جنگ در افغانستان و منطقه هنوزهم خواست ها و امید های
کشور پاکستان در افغانستان و هندوستان به قوت اش باقی است . چگونه میشود که
با بازگشائی دفتر سیاسی و یا تماس با طالبان همه یخ ها آب گردید ؟ با باز
گشائی دفتر طالبان در قطر استخبارات پاکستان و طالبان تحت رهبری ملا محمد
عمر از اتحاد قو ماندانان و طالبان افغانی و پاکستانی برای ادامه جنگ و
حملات بالای نیروهای امریکائی در افغانستان خبر دادند. از تصامیم هزاران
هزار جنگجوی القاعده هنوز خبری نیست . چه تظمینی وجود دارد که باز گشا ئی
دفتر طالبان مفهوم به رسمیت شناختن و امتیاز دادن در سطح سیاسی و بین المللی
برای طالبان به خواست پاکستان ، تسلیم شدن در برابر حامیان شان ( استخبارات و
نظامیان پاکستانی ) نمی باشد . ؟ از بیانات و مطبوعات دولتی در افغانستان چنان
بوی ناراحتی و خشم علیه ایجاد نماینده گی سیاسی طالبان به مشام میرسد که تصور
نداشت . سخنان مسولین شورای صلح افغانستان در ضدیت با تصامیم و فیصله های
امریکا و طالبان در قطر بیان یک ناباوری میان حکومت افغانستان و جامعه جهانی
را بیان میدارد و بر علاوه خواست حکومت افغانستان برای مزاکره و تفاهم با دولت
مردان پاکستان مبنی بر آغاز مزاکرات صلح با طالبان از طریق پاکستان ، پرابلم
زندانیان افغان در بگرام ، آزادی سه تن از فرماندهان بزرگ طالبان از زندان
گونتانامو خشم دولت افغانستان و رهبران سیاسی و تنظیمی را بر افروخته است ، از
جانبی مزاکرات رهبران شمال در کشور المان با امریکائی ها و المانی ها روی
جریانات کشور و آینده حضور طالبان در حاکمیت و یا در حل بحران کنونی تشویش ها
و نگرانی های را برای مردم و دستگاه دولتی افغانستان ، وهمسایه ها ، بوجود
آورده قیاس میگردد تا حوادث و جریانات سیاسی و پشت پرده ابریل سال 1992 که
منجر به سقوط حاکمیت دوکتور نجیب الله و ایجاد خلای قدرت در افغا نستان گردید
تکرار گردد. نشست بن دوم در عدم اشتراک پاکستان سناریوی بود که امروز
نمایانگر این واقعیت را مینماید که تفکر سیاسی و فشار های تحمیلی استخبارات و
نظامیان پاکستان روی اشتراک و سهمگیری طالبان در قدرت سیاسی افغانستان امر حتمی
و ضرورت زمانی بوده باید الترناتیف دیگری را جامعه جهانی در افغانستان جستجو و
عملی ننمایند . چنانچه در بن اول خواست پاکستان اشتراک و حضور طالبان در اجلاس
بود ، ترور قوماندان عبدالحق عکس العمل پاکستان علیه فیصله های بن اول را ثابت
نمود ، پاکستان هرگز نمی خواست که پس ازسقوط رژیم طالبان در افغانستان اتحاد
شمال در حاکمیت موقت و دوره انتقالی شرکت داشته باشد . فیصله های بن اول تکمیل
کننده خواست های این کشور نبود . از دیدگاه پاکستان نباید در افغانستان قوت
های نظامی و اردوی ملی ایجاد میگردید . روی این خواست پاکستان بود که برنامه
عجولانه ( دی. دی .آر)و خلح سلاح تنظیم های مربوط به اتحاد شمال منجمله قوت
های دوستم ، حزب وحدت ، شورای نظار و جمعیت اسلامی را امریکا به میل پاکستان
عملی نمود . حادثه قلعه جنگی، معاصره کندوز ، اشغال کابل به وسیله قوت های
مشترک شورای نظار و جمعیت اسلامی ، سقوط مزار و ولایات شمال به همکاری مشترک
قوت های دوستم و کوماندوهای خاص امریکا، استخبارات نظامی و نظامیان پاکستانی
را خشمگین نمود . در عین زمان اشغال میدان هوایی بگرام به وسیله قوت های شورای
نظار و عملیات امداد روسیه فدراسیون در ایجاد پل هوایی و اکمالاتی در ابتدای
سقوط رژیم طالبان برای پاکستان غیر قابل قبول بود. چون که قبل از حضور نظامیان
امریکا در افغانستان استخبارات و قوت های نظامی پاکستان در دروازه های جمهوریت
های آسیای میانه همدوش با طالبان حضور عینی داشتند. استخبارات نظامی پاکستان
جنرال مشرف را مجبور ساخت تا با امریکا و انگلیس روی یک برنامه مشخص کاری و
منطقوی به توافق برسند . مناسبات حکومت جدید در افغانستان با پاکستان روز به
روز در عرصه سیاسی و دیپلوماتیکی روبه وخامت گذاشت و از این تیره گی های
دوکشور سازش های پشت پرد میان نظامیان واستخبارات نظامی پاکستان با طالبان
و امریکا زمینه استفاده های خاص خویش را در افغانستان و منطقه بوجود آوردند.
طالبان دوباره روح و قوت سیاسی گرفتند پس از انجام ترور های زنجیری در
افغانستان و فیصله های جرگه مشورتی در کابل امریکا مطمعین تر از گذشته فریاد
محبت و دوستی را با طالبان پس از گذشت ده سال نهایت دشوار و خونین برای مردم
افغانستان اعلام نمود ه رئیس جمهور افغانستان هر قدر فریاد نمود که جنگ و
تروریزم در انطرف دیورند و بیرون از قریه و خانه افغانها قرار دارد ، عملیات
های شبانه متوقف گردد. مطالحه با طالبان به مشوره و توافق حکومت و با در نظر
داشت قانون اساسی کشور صورت بگیرد ، کجا بود گوش شنوای که جواب بدهد .
پس گغته میشود که از مخلوط و مرکب کنونی هیچ حاصلی برای مردم و کشور مصیبت
دیده ما افغانستان بدست نمی آید . چیزی که بدست خواهد آمد دراپریل سال
1992قیماق اش را دیگران خوردند و شیراش را پاکستان ، خونش بر سرو صورت مردم
وکشور ما بارید و پاشانیده شد. تکرار حوادث قبلی با رنگ و موزیک جدید . همه
باهم دریگ گور ( افغانستان ) ؟؟؟؟نصیب مردمش . سنجر غفاری جنوری
2012